سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله وحی و نبوت

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله وحی و نبوت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله وحی و نبوت


دانلود مقاله وحی و نبوت

 

مشخصات این فایل
عنوان: وحی و نبوت
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 20

این مقاله درمورد وحی و نبوت می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله وحی و نبوت می خوانید :

وحی به فرشتگان
«آن گاه که پروردگارت به فرشتگان وحی فرمود که محققاً من با شمایم پس کسانی را که اهل ایمانند پایدار بدارید» قرآن کریم از سه نوع موجودات غیر مرئی نام می‌برد:
1- یک دسته از آنها زیان‌آور و گمراه‌کننده‌اند به نام شیطان. این عنصر پلید همواره در هلاک بشر می‌کوشد و به وسوسه می‌پردازد تا او را از هر خیری باز دارد و به هر شری بکشاند و با آن که دیده نمی‌شود آثار اغوای او چنان محسوس و مشهود است که خداوند او را دشمنی آشکار برای آدمی می‌نامد و بر انسان موذی و گمراه‌کننده و شرور هم شیطان اطلاق می‌گردد حتی طبق تحقیقات برخی پزشکان به میکروب‌های بیماری‌زا و زیان‌آور نیز گفته می‌شود مثل این که حضرت ایوب می‌گوید: «شیطان رنج و عذاب به من رسانیده است» که گفته‌اند مقصود میکروب آبله است و کسانی که مال و ثروتشان را در راه‌های ناروا خرج می‌کنند (مبذرین) و در حقیقت به هدف شیطان مدد می‌رسانند و موجب اشاعه و ازیاد فساد می‌شوند برادارن شیطان نامیده می‌شوند.
2- گروه دوم که مانند بشر خوب و بد، مومن و کافر، سودبخش و زیان‌آور دارند و به آنها جن و جان گفته می‌شود لفظ جن به معنی ناپیدا و پوشیده از انظار است که در همه مشتقاتش همین پوشیدگی و ناپیدایی ملحوظ است مانند جنین در بچۀ در شکم و جُنه سپر که سر و گردن جنگجو را می‌پوشاند و جَنه باغی که زمینش از روئیدنی‌ها مستور باشد (و جمعش جنان بر وزن کتاب) و جنون بیماری که عقل را مستور می‌دارد و در مجنون نشانه‌های خرد ناپیداست و جنان (مثل زبان) یعنی قلب و شب که همه چیز را می‌پوشد و جَنَن مانند کفن در لفظ و معنی چون مرده را می‌پوشاند و به مرده نیز گفته می‌شود زیرا آثار روح در او پیدا نیست یا برای آن که در گور پنهان می‌گردد و همچنین به معنی قبر می‌آید که میت را در خود نهان می‌کند و هرامر مخفی و درون (جوف) هر چیز را جنان (بر وزن زبان) می‌نامند، در عموم افعالی هم که از این ماده ساخته شده معنی استتار و پنهانی هست مانند جن یعنی پوشانید و اجن‌المیت یعنی مرده را کفن کرد یا دفن کرد و امثال اینها. لفظ جن اسم جنس است مانند عجم و عرب و به یک نفر جنی می‌گویند که مونث آن دو، جنه و جنیه است و جانّ اسم جمع است و جمعش جنان (بر وزن سمنان) از قبیل دیدان جمع دود (به معنی کرم) و نیران جمع نار (آتش) و بسیاری امثال اینها و حشرات را به اعتبار این که غالبا از انظار پنهانند جان می‌گویند چنان که قرآن به ماری که از عصای موسی به وجود آمده بود جان (کانها جان) اطلاق فرموده است پس به طریق اولی به جانوران ذره‌بینی که با چشم دیده نمی‌شوند می‌توان جن و جان گفت.
3- دستۀ سوم موجودات مفید و خیرخواه بشر و مطیع محض پروردگان می‌باشند که آنها را ملائکه (جمع ملک) می‌گویند. فرشتگان دسته‌های گوناگون و وظایف مختلف و متنوع دارند از آنها که ادارۀ امور جهان و تدبیر کائنات را به عهده دارند یا گروهی که به حفظ بشر و ضبط اعمال و اقوال او می‌پردازند یا موکل بر قبض ارواح آدمیانند تا حاملان وحی که از جانب خداوند به سوی پیغمبران فرستاده می‌شوند و آنچه را ماموریت دارند به آنها ابلاغ نموده به فرمان الهی به سویشان وحی نمایند یعنی به تصریح قرآن هم گیرنده و هم دهندۀ وحی می‌باشند.

وحی از زبان خود وحی
هر کسی از ظن خود شد یار من    از درون من نجست اسرار من
چنان که از خلال مطالب گذشته روشن شد، تحلیل حقیقت وحی و راز نهانی پیام‌گیری انحصاری آن، در پرتو داده‌های حسی و تجربی و تأملات روشنمندانه عقلانی، چشم‌اندازی روشن در مسیر این افق بیکرانه پنهان برای ما پدیدار نساخت. اساساً وقتی با پدیده‌ای سر و کار داشتیم که فاقد خصیصۀ تکرارپذیری است و ما تحت هیچ شرایطی نمی‌توانیم آن صحنه را در معرض نمایش مشاهده و آزمون‌سنجی خویش قرار دهیم و رهیافتی درون‌گرایانه به دست آوریم، بالطبع فاقد صلاحیت داوری علمی تجربی دربارۀ آن امر فراروان‌شناختی خواهیم بود. همین‌طور اگر آن امر یک پدیدۀ تفکرناپذیر و خارج از قلمرو معیارهای سنتی و متداول نظریه‌های استنتاج قیاسی بود، ناچار باید بپذیریم که تحلیل آن پدیدۀ فراعقلی در چارچوب قالب‌های ذهنی و عقلی شناخته شده ثمری نخواهد داشت.
میزان شناخت ما نسبت به پدیدۀ مرموز وحی تشریعی و پیام‌گیری غیبی، تنها از طریق آثار و علایم خود آنست و بس. از این رو اگر بخواهیم اندکی از این بن‌بست فکری خارج شویم و مجالی برای جستجو در پیش روی خویش داشته باشیم، تنها تبیینی که می‌تواند موجب پیدایی تصویری سایه روشن نسبت به جریان فوق‌العاده ناشناخته وحی برای ما ترسیم کند، گواهی زبانی و عوارض متظاهر روحی و نیز پیام نوینی است که به جامعه خویش عرضه کرده است. به طور مسلم از نظر پدیده‌شناسی، شهادتِ نزدیک‌ترین «من» وابسته به این پدیده‌ای که در عالی‌ترین حد کمال جسمی، اخلاقی و فکری شناخته شده است، از نظر منطقی کم‌ارزش‌تر از تبیین آن پدیده از زبان دیگران نیست. زیرا این پدیدۀ جدید تمام خواست‌ها و عوامل ارادی او را تحت کنترل درآورده و در مرتبۀ نخست، منشأ اعتقاد نوینی برای خود او شده است و در مرتبۀ بعد برای دیگران. از سوی دیگر نگرشی نقادانه در متن پیام و آثاری که حاصل وحی و ارتباط غیبی پیامبر است، به ما این کمک را خواهد کرد تا منشأ و ماهیت این فکر جدید را در مقایسه با افکار و اندیشه‌های سابق او مورد ارزیابی قرار دهیم.
به ویژه این شیوۀ تحلیل برای ما ارزش موکد می‌یابد که مکرر در اشارات قرآن کریم با این نکته مواجهیم که معاصران و همشهریان پیامبر با توجه به خصیصه‌های بشری و دانسته‌های متعارف خویش می‌کوشیدند تا تعیبر و تفسیرهای گوناگونی از ماهیت وحی نبوی عرضه و اظهار نمایند و پیوسته این تفسیرها از سوی شخص گیرنده وحی و نیز متن پیام وحی، همراه با ادله و شواهد مشهود و معقول نفی و طرد می‌شد.
ما موضوع بررسی خویش را طبعاً در مورد آن پیامبری قرار می‌دهیم که از لحاظ مقارنت زمانی، نزدیک‌ترین پیام‌گیر الهی به عصر ما، و از نظر جامعیت و استواری پیام و صحت اکتساب و سندیت تاریخی، منحصر به فرد است. محتوا و قالب وحی محمدی تنها وحی سالم و تغییرنیافته‌ای است که متن آن تمامی به صورت متواتر در میان فرهنگ بشری باقی مانده است. این امر از نظر تاریخی نزد همه مردم دنیا پذیرفته شده است که قرآن از زبان عادی مردی عربی و امّی در قرن شش میلادی در فاصلۀ نسبتا طولانی بیست و سه سال متناوب جاری و ثبت شده است.
این نکته هم از نظر شخص حضرت محمد و هم در خلال پیام وحی او مفروض گرفته شده است که وحی قرآنی، سخن و فکر محمد نیست، همان طور که در مورد سایر پیامبران نیز چنین است، چگونه و چرا؟

آیا این تغییر حالات و رفتار و پیدایی عقاید جدید که در چهل سالگی حضرت محمد پیدا شده است، محصول تفکر و تصمیم تدریجی پیشین خود اوست؟ یا امری است ناگهانی و غیرارادی؟ پیامبر در این سن که دوران کمال عقلانی یک انسان است، خود را موضوع یک پدیدۀ خارق‌العاده‌ای می‌یابد، صدایی که او را می‌خواند، دعوت به خواندن می‌کند، «اقرأ» ولی او می‌داند که امّی است و خواندن نمی‌داند، اما این یک خواست روشن و صریح است. سپیدپوشی که سراسر افق را پر کرده است! او به خانه می‌آید تا بیارامد، اما همان گوینده رهایش نمی‌کند، «برخیز و انذار کن!» آیا خیال بر او غالب شده؟ ولی او هرگز تحت تأثیر خیالات و احساسات نزیسته است، او همیشه با خود و دیگران صادق و امین بوده است، او راست می‌گوید. این شهادت دوست و دشمن نسبت به همیشه زندگی اوست. او نمی‌تواند خود را قانع کند که این پدیده تظاهر خیال است. از سوی دیگر ظهور وحیِ مستقیم و بی‌واسطه در هر بار آثار و عوارض ظاهری خاصی را نیز به همراه دارد که مورد مشاهده و احساس دیگران نیز واقع می‌شود. برای لحظاتی چهره‌اش سرخ می‌شود، حتی در سردترین زمان عرق از جبین او جاری می‌شود و بدنش سنگین و گرفته می‌شود در حقیقت ما گفتاری گرانبار بر تو القا می‌کنیم و سپس آیاتی را که دریافت کرده می‌خواند. امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: این حالت هنگام وحی مستقیم و بدون ترجمان و واسطه رخ می‌داد اما وقتی جبرئیل بر پیامبر وارد می‌شد رخصت می‌طلبید و چون بنده‌ای در مقابل پیامبر می‌نشست. مجموعۀ پیام‌های اولیه (علق، مدثر، مزمل، قلم، حمد که عنایق نام دارند) پیام ایمان‌ساز و اعتقادآفرین برای شخص پیامبر نسبت به پدیده غیبی وحی است و هنوز محتوای خاص موضعی بیرونی ندارد. از این پس او دیگر اطمینان کامل یافته است که منبع این پیام در درون ذات خود او و تابع خواستهای درونی او نیست، بلکه ناشی از یک نیروی مرموز و قاهر است که بر او تظاهر می‌کند. حصول این حالت یقین‌آور در مورد ریشه این آگاهی الهام شده، برای پیامبر، یک حالت و انعکاس ذهنی است که در پرتو آن مکاشفۀ باطنی و احساس درونی برای او  منبعث شده و به همراه خود نشانه‌هایی داشته که هر گونه شبهه‌ای را از وجود او زایل کرده است و بدین سان برای شخص او هیچ گونه تردید و نوسان روانی در غیبی بودن این پیام باقی نگذاشته است تا نیازمند اطمینان‌بخشی از سوی دیگران گردد.
اما برای ما هنوز مجال این تأمل اساسی و بازرسی هست که آیا بروز این حالات یک امر مصنوعی و ساختگی است؟ آیا او می‌توانسته تمام نیروهای فکری خود را متمرکز کند و این نمود را در خود بپروراند؟ یا این امر خارج از اراده و اختیار او و یک کارکرد کاملا برونی بوده است؟ و اگر چنانچه برای اراده او نقشی قائل نشویم، آیا عوارض داخلی بدنی و روانی خاصی زمینۀ پیدایی این رخداد بوده است؟
دقت در زوایای زندگی و رفتار او نشان می‌دهد، هیچ وجه اشتراکی میان حالات او در برهه وحی‌پذیری و حالات یک فرد هیجان‌زده یا مبتلا به اختلال نیروهای عصبی که سبب زوال نیروی شعور و غلبه نابخردی و پرده‌دری می‌گردد شناسایی نمی‌شود. زیرا افزون بر این که هشیاری و شعور کامل او در متن جریان تلقی وحی محفوظ است، این حالت منشأ عقل و علم و اشراق می‌گردد و این موقعیت را از صرع و... جز آن متمایز می‌سازد.
«آیا فکر نکردند که همنشینشان (پیامبر) هیچ آثاری از جنون (یا الهام‌یابی از دیوان) ندارد. او فقط بیم‌دهندۀ آشکاری است.»
از جهت دیگر اگر حالت و عوارض و سپس القای پیام مخصوص در تحت کنترل شخص پیامبر و ارادۀ او بود، او به عنوان یک انسان در تعامل اجتماعی خود با مردم و مقتضیات تفکر خویش، هر گاه بدان نیاز داشت می‌بایست آن را در خود بیافریند، در صورتی که واقعیت تاریخ خلاف این موضوع را گزارش می‌دهد. در برهه‌ای از زمان وحی منقطع – فترت وحی - می‌شد یا در شرایط بسیار حساس که برای فیصله برخی جریانات جامعه نیاز مبرم بدان بود، با تأخیر مواجه می‌گشت – مانند جریان اِفک و...، همان‌سان که در پاره‌ای موارد نیز سخن وحی خلاف آن مشی معهود و رحمت بیش از حد و اظهار می‌شد.
«... از کسانی نباش که از خائنان حمایت کنی. و از خداوند آمرزش بخواه، که خداوند آمرزنده و مهربان است. و از کسانی که به خود خیانت کردند دفاع مکن ...»
«هیچ پیامبری حق ندارد از دشمن اسیرانی بگیرد تا آن که بر آنها پیروز گردد، شما کالای ناپایدار این جهان را می‌خواهید، اما خداوند سرای آخرت را برای شما می‌خواهد و خداوند شکست‌ناپذیر و حکیم است.»
«(ای رسول ما) خدا تو را ببخشد، چرا (از سر مهر) پیش از آن که دروغگو از راستگو بر تو معلوم شود به آنها اجازه دادی؟»

انسان در اظهار مقاصد درونی و قلبی خویش آزاد است، گاه بنا بر مصالح و ملاحظاتی، برخی از خواسته‌های درونی خود را کتمان می‌کند، اما اگر پیام از آنِ دیگری باشد و انسانِ پیام‌رسان، وظیفه‌اش ابلاغ تمامی آن پیام به دیگران باشد، در این صورت او نمی‌تواند آن را در دل نگه دارد. آری وحی خدایی پیامی است که کتمان‌پذیر نیست.
«و آنچه در دل پنهان می‌داشتی، خدا آشکار ساخت و تو از (سرزنش) مردم ترسیدی، در حالی که خدا سزاوارتر به ترس است.»
و پیامبر در رابطه با آن پیرو محض است. بدین سان هر چه دریافت می‌کند همان را به مردم می‌رساند.
«پیامبر نسبت به آنچه از طریق وحی از عالم غیب دریافت داشته بخیل نیست (همه را بی کم و کاست در اختیار مردم قرار می‌دهد.»
در مواردی که با یک بیان بسیار هشداردهنده، جریان وحی را مستند به قدرت فوق‌العاده مقتدر غیبی و فراتر از مقدورات و تصرفات هر کس حتی شخص پیامبر معرفی می‌کند.
«ای رسول ما نزدیک بود که کافران تو را فریب دهند تا جای آنچه به تو وحی کردیم، چیز دیگری بر وحی الهی بپیوندی تا آنان تو را دوست خود گیرند. اگر ما تورا حفظ و ثابت‌قدم نمی‌داشتیم، نزدیک بود که اندک اعتمادی به ایشان پیدا کنی، و در آن صورت ما دو برابر مجازات در دنیا و دو برابر بعد از مرگ، به تو می‌چشاندیم، سپس در برابر ما یاوری نمی‌یافتی!»
«قرآن کلامی است که از سوی پروردگار عالمیان نازل شده، اگر او سخنی دروغ بر ما می‌بست، ما او را با قدرت می‌گرفتیم، سپس رگ قلب (زندگی) او را قطع می‌کردیم! و هیچ یک از شما نمی‌توانست مانع شود و از  او حمایت کند.»
و در جای دیگر به همگان اعلام داشت که خداباوران، نگران از بین رفتن وحی نباشند و دشمنان نیز به این امید ننشینند.
«همانا ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم او را به حتم حافظیم.»
از سوی دیگر بنا بر گزارش تاریخ و اشاره قرآن ملاحظه می‌کنیم که در اوایل بعثت هنگامی که وحی نازل می‌شد، جهت اطمینان از دریافت و حفظ آن، پیامبر تعجیل می‌نمود و آن را قرائت می‌کرد تا چیزی از آن را از دست ندهد، در حالی که او در کلام عادی و معمولی خویش هرگز دغدغه خاطر و نگرانی و وسواس نداشت. به دنبال این عکس‌العمل بود که در یکی از عبارات وحی به او اعتماد نفسانی داده شد که از لحاظ تلقی وحی نگرانی نداشته باشد چرا که جمع و حفظ قرآن به عهده خداست.
....

بخشی از فهرست مطالب مقاله وحی و نبوت

معنی وحی
فرق میان وحی و الهام
نبوت
فرق میان نبی و رسول
موارد استعمال وحی در قرآن
1- وحی به آسمان و زمین
نکتۀ لطیف
2- وحی به زنبور عسل
توضیحی دربارۀ آیۀ اول
راجع به قسمت اول آیۀ دوم (ثم کلی الخ)
قسمت دوم آیۀ دوم (فاسلکی الخ)
قسمت سوم آیه یا نتیجه
مشکلات حل ناشده
حشرات دیگر
2- موریانه
نامگذاری شگفت
ارتباط این نام‌ها با مسألۀ وحی
موقعیت آیۀ سورۀ نمل
موقعیت آیۀ سورۀ عنکبوت
نتیجۀ بحث
وحی به فرشتگان
وحی از زبان خود وحی

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله وحی و نبوت