سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق زندگی نامه امیرالمومنین امام علی (ع)

اختصاصی از سورنا فایل دانلود تحقیق زندگی نامه امیرالمومنین امام علی (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق زندگی نامه امیرالمومنین امام علی (ع)


دانلود تحقیق زندگی نامه امیرالمومنین امام علی (ع)

 

مشخصات این فایل
عنوان: زندگی نامه امیرالمومنین امام علی (ع)
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 31

این مقاله درمورد زندگی نامه امیرالمومنین امام علی (ع) می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله زندگی نامه امیرالمومنین امام علی (ع) می خوانید :

شهادت على علیه السلام
تهدمت و الله ارکان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى قتل ابن عم المصطفى ...
(نداى آسمانى)
على علیه السلام پس از خاتمه جنگ نهروان و بازگشت بکوفه در صدد حمله بشام بر آمد و حکام ایالات نیز در اجراى فرمان آنحضرت تا حد امکان به بسیج پرداخته و گروههاى تجهیز شده را بخدمت وى اعزام داشتند.
تا اواخر شعبان سال چهلم هجرى نیروهاى اعزامى از اطراف وارد کوفه شده و باردوگاه نخیله پیوستند،على علیه السلام گروههاى فراهم شده را سازمان رزمى داد و با کوشش شبانه روزى خود در مورد تأمین و تهیه کسرى ساز و برگ آنان اقدامات لازمه را بعمل آورد،فرماندهان و سرداران او هم که از رفتار و کردار معاویه و مخصوصا از نیرنگهاى عمرو عاص دل پر کینه داشتند در این کار مهم حضرتش را یارى نمودند و بالاخره در نیمه دوم ماه مبارک رمضان از سال چهلم هجرى على علیه السلام پس از ایراد یک خطابه غراء تمام سپاهیان خود را بهیجان آورده و آنها را براى حرکت بسوى شام آماده نمود ولى در این هنگام خامه تقدیر سرنوشت دیگرى را براى او نوشته و اجراى طرح وى را عقیم گردانید.
فراریان خوارج،مکه را مرکز عملیات خود قرار داده بودند و سه تن از آنان باسامى عبد الرحمن بن ملجم و برک بن عبد الله و عمرو بن بکر در یکى از شبها گرد هم آمده واز گذشته مسلمین صحبت میکردند،در ضمن گفتگو باین نتیجه رسیدند که باعث این همه خونریزى و برادر کشى،معاویه و عمرو عاص و على علیه السلام میباشند و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند مسلمین بکلى آسوده شده و تکلیف خود را معین مى‏کنند،این سه نفر با هم پیمان بستند و آنرا بسوگند مؤکد کردند که هر یک از آنها داوطلب کشتن یکى از این سه نفر باشد عبد الرحمن بن ملجم متعهد قتل على علیه السلام شد،عمرو بن بکر عهده‏دار کشتن عمرو عاص گردید،برک بن عبد الله نیز قتل معاویه را بگردن گرفت و هر یک شمشیر خود را با سم مهلک زهر آلود نمودند تا ضربتشان مؤثر واقع گردد نقشه این قرار داد بطور محرمانه و سرى در مکه کشیده شد و براى اینکه هر سه نفر در یکموقع مقصود خود را انجام دهند شب نوزدهم ماه رمضان را که شب قدر بوده و مردم در مساجد تا صبح بیدار میمانند براى این منظور انتخاب کردند و هر یک از آنها براى انجام ماموریت خود بسوى مقصد روانه گردید،عمرو بن بکر براى کشتن عمرو عاص بمصر رفت و برک بن عبد الله جهت قتل معاویه رهسپار شام شد ابن ملجم نیز راه کوفه را پیش گرفت.

برک بن عبد الله در شام بمسجد رفت و در لیله نوزدهم در صف یکم نماز ایستاد و چون معاویه سر بر سجده نهاد برک شمشیر خود را فرود آورد ولى در اثر دستپاچگى شمشیر او بجاى فرق معاویه بر ران وى اصابت نمود.
معاویه زخم شدید برداشت و فورا بخانه خود منتقل و بسترى گردید و ضارب را نیز پیش او حاضر ساختند،معاویه گفت تو چه جرأتى داشتى که چنین کارى کردى؟
برک گفت امیر مرا معاف دارد تا مژده دهم:معاویه گفت مقصودت چیست؟برک گفت همین الان على را هم کشتند:معاویه او را تا تحقیق این خبر زندانى نمود و چون صحت آن معلوم گردید او را رها نمود و بروایت بعضى (مانند شیخ مفید) همان وقت دستور داد او را گردن زدند.
عمرو بن بکر نیز در همان شب در مصر بمسجد رفت و در صف یکم بنماز ایستاد اتفاقا در آنشب عمرو عاص را تب شدیدى رخ داده بود که از التهاب و رنج آن نتوانسته بود بمسجد برود و به پیشنهاد پسرش قاضى شهر را براى اداى نماز جماعت بمسجد فرستاده بود!
اما سرنوشت عبد الرحمن بن ملجم:این مرد نیز در اواخر ماه شعبان سال چهلم بکوفه رسید و بدون اینکه از تصمیم خود کسى را آگاه گرداند در منزل یکى از آشنایان خود مسکن گزید و منتظر رسیدن شب نوزدهم ماه مبارک رمضان شد،روزى بدیدن یکى از دوستان خود رفت و در آنجا زن زیباروئى بنام قطام را که پدر و برادرش در جنگ نهروان بدست على علیه السلام کشته شده بودند مشاهده کرد و در اولین برخورد دل از کف داد و فریفته زیبائى او گردید و از وى تقاضاى زناشوئى نمود.
قطام گفت براى مهریه من چه خواهى کرد؟گفت هر چه تو بخواهى!
قطام گفت مهر من سه هزار درهم پول و یک کنیز و یک غلام و کشتن على بن ابیطالب است:
خود ابن ملجم نیز مردى از قبیله اشجع را بنام شبیب که با خوارج همعقیده بود همدست خود نمود و آنگاه اشعث بن قیس یعنى همان منافقى را که در صفین على علیه السلام را در آستانه پیروزى مجبور بمتارکه جنگ نمود از اندیشه خود آگاه ساختند اشعث نیز بآنها قول داد که در موعد مقرره او نیز خود را در مسجد بآنها خواهد رسانید،بالاخره شب نوزدهم ماه مبارک رمضان فرا رسید و ابن ملجم و یارانش بمسجد آمده و منتظر ورود على علیه السلام شدند.

على علیه السلام رو بسوى مسجد نهاد و به پشت بام رفت و اذان صبح را اعلام فرمود و بعد داخل مسجد شد و خفتگان را بیدار نمود و سپس بمحراب رفت و بنماز نافله صبح ایستاد و چون بسجده رفت عبد الرحمن بن ملجم با شمشیر زهر آلود در حالیکه فریاد میزد لله الحکم لا لک یا على ضربتى بسر مبارک آنحضرت فرود آورد (2) و شمشیر او بر محلى که سابقا شمشیر عمرو بن عبدود بر آن خورده بود اصابت نمود و فرق مبارکش را تا پیشانى شکافت و ابن ملجم و همراهانش فورا بگریختند.
خون از سر مبارک على علیه السلام جارى شد و محاسن شریفش را رنگین نمود و در آنحال فرمود :
بسم الله و بالله و على ملة رسول الله فزت و رب الکعبة.
هنگام شهادت سن شریف على علیه السلام 63 سال و مدت امامتش نزدیک سى سال و دوران خلافت ظاهریش نیز در حدود پنج سال بود.امام حسن علیه السلام باتفاق حسین علیه السلام و چند تن دیگر بتجهیز او پرداخته و پس از انجام تشریفات مذهبى جسد آنحضرت را در پشت کوفه در غرى که امروز به نجف معروف است دفن کردند و همچنانکه خود حضرت امیر علیه السلام سفارش کرده بود براى اینکه دشمنان وى از بنى امیه و خوارج جسد آنجناب را از قبر خارج نسازند و بدان اهانت و جسارت ننمایند محل قبر را با زمین یکسان نمودند که معلوم نباشد و قبر على علیه السلام تا زمان حضرت صادق علیه السلام از انظار پوشیده و مخفى بود و موقعیکه منصور دوانقى دومین خلیفه عباسى آنحضرت را از مدینه بعراق خواست هنگام رسیدن بکوفه بزیارت مرقد مطهر حضرت امیر علیه السلام رفته و محل آنرا مشخص نمود.
در مورد پیدایش قبر على علیه السلام شیخ مفید هم روایتى نقل میکند که عبد الله بن حازم گفت روزى با هارون الرشید براى شکار از کوفه بیرون رفتیم و در پشت کوفه بغریین رسیدیم،در آنجا آهوانى را دیدیم و براى شکار آنها سگهاى شکارى و بازها را بسوى آنها رها نمودیم،آنها ساعتى دنبال آهوان دویدند اما نتوانستند کارى بکنند و آهوان به تپه‏اى که در آنجا بود پناه برده و بالاى آن ایستادند و ما دیدیم که بازها بکنار تپه فرود آمدند و سگها نیز برگشتند،هارون از این حادثه تعجب کرد و چون آهوان از تپه فرود آمدند دوباره بازها بسوى آنها پرواز کرده و سگها هم بطرف آنها دویدند آهوان مجددا بفراز تپه رفته و بازها و سگها نیز باز گشتند و این واقعه سه بار تکرار شد!هارون گفت زود بروید و هر که را در این حوالى پیدا کردید نزد من آورید،و ما رفتیم و پیرمردى از قبیله بنى اسد را پیدا کردیم و او را نزد هارون آوردیم،هارون گفت اى شیخ مرا خبر ده که این تپه چیست؟آنمرد گفت اگر امانم دهى ترا از آن آگاه سازم!هارون گفت من با خدا عهد میکنم که ترا از مکانت بیرون‏نکنم و بتو آزار نرسانم.شیخ گفت پدرم از پدرانش بمن خبر داده است که قبر على بن ابیطالب در این تپه است و خداى تعالى آنرا حرم امن قرار داده است چیزى آنجا پناهنده نشود جز اینکه ایمن گردد!
هارون که اینرا شنید پیاده شد و آبى خواست و وضوء گرفت و نزد آن تپه نماز خواند و خود را بخاک آن مالید و گریست و سپس (بکوفه) برگشتیم (

بخشی از فهرست مطالب مقاله زندگی نامه امیرالمومنین امام علی (ع)

ولادت و حسب و نسب
نقش على علیه السلام در هجرت                                      
نص بر امامت آنحضرت
رحلت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم
غوغاى سقیفه
خلافت ابوبکر
شوراى شش نفرى عمر
نیازمندى خلفاء بوجود على علیه السلام
انتخاب بخلافت
معاویه کیست
شهادت على علیه السلام

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق زندگی نامه امیرالمومنین امام علی (ع)

جفر جامع

اختصاصی از سورنا فایل جفر جامع دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

جفر جامع


جفر جامع














نام کتاب : مفتاح الاستخراج از جفر جامع

نام نویسنده : حاج محمدرضا اسکندری

تعداد صفحات : 90 صفحه

فرمت کتاب : Pdf

نوع خطوط کتاب : خطی


دانلود با لینک مستقیم


جفر جامع

دانلود تحقیق درباره بحث در حدیث کمیل از امیرالمومنین علیه السلام پیرامون ولایت فقیه

اختصاصی از سورنا فایل دانلود تحقیق درباره بحث در حدیث کمیل از امیرالمومنین علیه السلام پیرامون ولایت فقیه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق درباره بحث در حدیث کمیل از امیرالمومنین علیه السلام پیرامون ولایت فقیه


دانلود تحقیق درباره بحث در حدیث کمیل از امیرالمومنین علیه السلام پیرامون ولایت فقیه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 25

 

بحث در حدیث کمیل از امیر الومنین علیه السلام پیرامون ولایت فقیه

أعُوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ

بِسْـمِ اللَهِ الـرَّحْمَنِ الـرَّحِیمِ

وَ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَی‌ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ ءَالِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ

وَ لَعْنَةُ اللَهِ عَلَی‌ أعْدَآئِهِم‌ أجْمَعِینَ مِنَ الآنَ إلَی‌ قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ

وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إلاَّ بِاللَهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ

متن‌ روایت‌ کمیل‌ از «نهج‌ البلاغة‌» سیّد رضیّ رحمة‌ الله‌ علیه‌ و شرح‌ فقرات‌ آن‌ بطور اختصار:

 یکی‌ از أدلّة‌ ولایت‌ فقیه‌ که‌ هم‌ از جهت‌ سند و هم‌ از جهت‌ دلالت‌ می‌توان‌ آنرا معتبرترین‌ و قوی‌ترین‌ دلیل‌ بر ولایت‌ فقیه‌ گرفت‌، روایت‌ سیّد رضیّ أعلی‌ الله‌ مقامه‌ در «نهج‌ البلاغة‌» است‌ که‌ أمیرالمؤمنین‌ علیه‌ السّلام‌ به‌ کُمَیل‌ بن‌ زیاد نَخعیّ فرموده‌اند.

 فَفِی‌ «نَهْجِ الْبَلا َ غَةِ» مِنْ کَلاََمٍ لَهُ عَلیْهِ السَّلاَمُ لِکُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیّ:

 قَالَ کُمَیْلُ بْنُ زِیَادٍ: أَخَذَ بِیَدِی‌ أَمِیرُالْمُؤمِنِینَ عَلِیُّ بنُ أَبِی‌ طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلا َ مُ فَأَخْرَجَنِی‌ إلَی‌ الْجَبَّانِ؛ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَآءَ ثُمَّ قَالَ: یَا کُمَیْلُ! إنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا؛ فَاحْفَظْ عَنِّی‌ مَا أَقُولُ لَکَ.

 «کمیل‌ بن‌ زیاد می‌گوید: أمیرالمؤمنین‌ علیّ بن‌ أبی‌ طالب‌ علیه‌ السّلام‌ دست‌ مرا گرفت‌ و به‌ سوی‌ صحرا برد. همین که‌ در میان‌ بیابان‌ واقع‌ شدیم‌، حضرت‌ نفس‌ عمیقی‌ کشید و سپس‌ به‌ من‌ فرمود: ای‌ کمیل‌! این‌ دلها ظرفهائی‌ است‌ و بهترین‌ این‌ دلها، آن‌ دلی‌ است‌ که‌ ظرفیّتش‌ بیشتر، سِعه‌ و گنجایشش‌ زیادتر باشد. بنابراین‌، آنچه‌ را که‌ من‌ بتو می‌گویم‌ حفظ‌ کن‌ و در دل‌ خود نگاه‌دار!» سپس‌ میفرماید:

 النَّاسُ ثَلا َ ثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ، وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَی‌ سَبِیلِ نَجَاةٍ، وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ؛ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ، یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ، لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَـُوا إلَی‌ رُکْنٍ وَثِیقٍ.

 «مجموعه أفراد مردم‌ سه‌ طائفه‌ هستند: طائفة‌ أوّل‌: عالم‌ رَبّانی‌ است‌. گروه‌ دوم‌: متعلّمی‌ است‌ که‌ در راه‌ نجات‌ و صلاح‌ و سعادت‌ و فوز گام‌ برمی‌دارد. و دستة‌ سوّم‌: أفرادی‌ از جامعه‌ هستند که‌ دارای‌ أصالت‌ و شخصیّت‌ نبوده‌، ومانند مگس‌ و پشّه‌هائی‌ که‌ در فضا پراکنده‌اند می‌باشند.

 این‌ دسته سوّم‌، دنبال‌ کننده‌ و پیروی‌ کننده از هر صدائی‌ هستند که‌ از هر جا برخیزد؛ و با هر بادی‌ که‌ بوزد در سمت‌ آن‌ حرکت‌ می‌کنند؛ دلهای‌ آنان‌ به‌ نور علم‌ روشن‌ نگردیده‌؛ و قلبهای‌ خود را از نور علم‌ مُنَّور و مُستَضیی‌ و روشن‌ نگردانیده‌اند؛ و به‌ رُکنِ وثیق‌ و محلِّ اعتمادی‌ که‌ باید إنسان‌ به‌ آنجا تکیه‌ زند، متّکی‌ نشده‌ و پناه‌ نیاورده‌اند.»

 یَا کُمَیْلُ! الْعِلْمُ خَیْرٌ مِنَ الْمَالِ؛ الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ، وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ؛ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ، وَ الْعِلْمُ یَزْکُوعَلَی‌الاْءنْفَاقِ؛ وَ صَنِیعُ الْمَالِ یَزُولُ بِزَوَالِهِ.

 «ای‌ کمیل‌! علم‌ از مال‌ بهتر است‌؛ علم‌، تو را حفظ‌ و نگهداری‌ می‌نماید، ولی‌ تو باید مال‌ را نگهداری‌ کنی‌؛ مال‌ بواسطة‌ خرج‌ کردن‌ و إنفاق‌، نقصان‌ و کاهش‌ می‌یابد؛ ولی‌ علم‌ در أثر إنفاق‌ و خرج‌ کردن‌ زیاد می‌شود و رشد و نُموّ پیدا می‌کند؛ و نتیجه‌ و آثار مال‌، به‌ زوال‌ آن‌ مال‌ از بین‌ می‌رود.»

 وَ صَنِیعُ الْمَالِ یَزُولُ بِزَوَالِهِ. وقتی‌ خود مال‌ از بین‌ رفت‌، پدیده‌ها و آثاری‌ هم‌ که‌ از آن‌ بدست‌ آمده‌ ـ هر چه‌ میخواهد باشد ـ از بین‌ میرود. مِنْ باب‌ مثال‌: کسی‌ که‌ مال‌ دارد، با آن‌ مال‌ سلطنت‌ و حکومت‌ می‌کند؛ مردم‌ را گردِ خود جمع‌ می‌نماید؛ و بر أساس‌ مال‌ خیلی‌ کارها را انجام‌ میدهد؛ همینکه‌ آن‌ مال‌ از بین‌ رفت‌، تمام‌ آن‌ آثار از بین‌ میرود؛ مردم‌ دیگر هیچ‌ اعتنائی‌ به‌ وی‌ نمیکنند و شرفی‌ برای‌ او قائل‌ نمیشوند؛ و این‌ شخص‌ که‌ بر أساس‌ اتّکاء به‌ مال‌، در دنیا برای‌ خود دستگاهی‌ فراهم‌ کرده‌ بود، همینکه‌ مالش‌ از بین‌ میرود، تمام‌ آن‌ آثار که‌ مصنوع‌ و پدیدة‌ مال‌ است‌، همه‌ از بین‌ میرود. یَا کُمَیْلُ! الْعِلْمُ دِیْنٌ یُدَانُ بِهِ؛ بِهِ یَکْسِبُ الاْءنْسَانُ الطَّاعَةَ فِی‌ حَیَوتِهِ، وَ جَمِیلَ الاْحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ. وَ الْعِلْمُ حَاکِمٌ وَ الْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْهِ.

 «ای‌ کمیل‌! علم‌، قانون‌ و دستوری‌ است‌ که‌ مُتَّبَع‌ است‌ و مردم‌ از آن‌ پیروی‌ می‌کنند. بواسطة‌ علم‌، إنسان‌ در حیات‌ خود راه‌ إطاعت‌ را طیّ می‌کند، و بعد از خود آثاری‌ نیکو باقی‌ می‌گذارد. علم‌ حاکم‌ است‌ و مال‌ محکومٌ علیه‌.» همیشه‌ علم‌ بر مال‌ حکومت‌ دارد. فرق‌ میان‌ علم‌ و مال‌ این‌ است‌ که‌: علم‌ همیشه‌ در درجة‌ حکومت‌ بر مال‌ قرار گرفته‌ است‌؛ مال‌ بدست‌ علم‌ تصرّف‌ می‌شود و در تحت‌ حکومت‌ علم‌ به‌ گردش‌ در می‌آید.

 یَا کُمَیْلُ! هَلَکَ خُزَّانُ الاْمْوَالِ وَ هُمْ أَحْیَآءٌ؛ وَالْعُلَمَآءُ بَاقُونَ مَابَقِیَ الدَّهْرُ؛ أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ و أَمثَالُهُمْ فِی‌ الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ.

 «ای‌ کمیل‌! خزینه‌ کنندگان‌ و جمع‌ آورندگان‌ أموال‌ از مردگانند ـ در حالتی‌ که‌ بظاهر زنده‌ هستند ـ أمّا علماء تا هنگامی‌ که‌ روزگار باقی‌ است‌ پایدارند. گرچه‌ جسدهای‌ آنها و هیکلهای‌ آنان‌ مفقود شده‌ و از بین‌ رفته‌ و در زیر خاک‌ پنهان‌ شده‌ باشد، ولی‌ أمثال‌ و آثار آنها در دلها موجود است‌؛ و حیات‌ آنها در دلها سرمدی‌ و أبدی‌ می‌باشد.»

 هَا! إنَّ هَنـهُنَا لَعِلْمًا جَمًّا (وَ أَشَارَ إلَی‌ صَدْرِهِ) لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً!

 «آه‌! (متوجّه‌ باش‌!) در اینجا عِلمی‌ است‌ متراکم‌ و أنباشته‌ شده‌ (و با هَنـهُنَا حضرت‌ إشاره‌ به‌ سینة‌ شریف‌ کرده‌ و فرمودند:) ای‌ کاش‌ حاملینی‌ برای‌ این‌ علم‌ می‌یافتم‌!» أفرادی‌ که‌ بتوانند علم‌ مرا حمل‌ کنند و به‌ آنها بیاموزم‌. چه‌ کنم‌، که‌ علم‌ در اینجا انباشته‌ شده‌ و حَمَله‌ نمی‌یابم‌! کسی‌ نیست‌ که‌ این‌ علم‌ مرا یاد بگیرد و أخذ کند!

بیان‌ چهار دسته‌ از علماء که‌ قابل‌ تعلیم‌ علوم‌ حقیقیّه‌ نیستند:

 بَلَی‌ أَصَبْتُ لَقِنًا غَیْرَ مَأْمُونٍ عَلَیْهِ، مُسْتَعْمِلا ً ءَالَةَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا، وَ مُسْتَظْهِرًا بِنِعَمِ اللَهِ عَلَی‌عِبَادِهِ، وَ بِحُجَجِهِ عَلَی‌ أَوْلِیَآئِهِ.

 «آری‌، من‌ به‌ عالِمی‌ رسیده‌ام‌ که‌ بتواند از این‌ علوم‌ مُتراکم‌ و انبوه‌ بهره‌ گیرد، او عالمی‌ است‌ که‌ فهم‌، دِرایت‌، زیرکی‌، هوش‌ و استعدادش‌ خوب‌ است‌، و لیکن‌ من‌ بر او إیمن‌ نیستم‌؛ و در تعلیم‌ علم‌ به‌ او خائفم‌؛ و آرامش‌ ندارم‌. چرا؟ زیرا آن‌ عالم‌، دینش‌ را آلت‌ وصول‌ به‌ دنیا قرار میدهد، و با نعمتهای‌ پروردگار علیه‌ بندگان‌ خدا کار میکند، و با استظهار و پشت‌ گرمی‌ به‌ نعمتهائی‌ که‌ خدا به‌ او داده‌ است‌ (از علم‌ و درایت‌ و فهم‌ و بصیرت‌) به‌ سراغ‌ بندگان‌ خدا رفته‌، آنها را می‌کوبد و تحقیر می‌کند، و آنها را استخدام‌ خود می‌نماید و به‌ ذُلِّ عبودیّت‌ خود در می‌آورد؛ و با پشت‌ گرمی‌ به‌ حجّتهای‌ إلهی‌ و بیّنه‌های‌ خدا که‌ به‌ او میرسد، أولیاء خدا را می‌کوبد؛ و آنها را به‌ زمین‌ می‌زند و از بین‌ می‌برد.»

 اینها یک‌ عدّه‌ از علمائی‌ هستند که‌ لَقِن‌ و با فهم‌ و زیرک‌ هستند، و لیکن‌ قلب‌ آنها خائن‌ است‌؛ و من‌ إیمن‌ نیستم‌ که‌ از علم‌ خود به‌ آنها چیزی‌ بیاموزم‌؛ لذا راه‌ تعلیم‌ خود را به‌ آنها بسته‌ می‌بینم‌.

 أَوْمُنْقَادًا لِحَمَلَةِ الْحَقِّ؛ لاَبَصِیرَةَ لَهُ فِی‌ أَحْنَائِـهِ؛ یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِی‌ قَلْبِهِ لاِوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ، أَلاَ لاَذَا وَ لاَذَاکَ.

 «دستة‌ دیگر أفرادی‌ می‌باشند که‌ روح‌ إطاعت‌ از حاملین‌ و پاسداران‌ حقّ در ایشان‌ وجود دارد، و قلبهای‌ آنان‌ خائن‌ نمی‌باشد، و تَجَرّی‌ و تَهَتُّک‌ ندارند؛ و از اینجهت‌ موجب‌ نگرانی‌ نخواهند بود؛ ولی‌ چون‌ بصیرت‌ در إعمال‌ حقّ ندارند، و نمیتوانند أطراف‌ و جوانب‌ حقّ را با دیدة‌ بصیرت‌ بنگرند، و هر چیز را در موقع‌ خود قرار بدهند، با أوّلین‌ شبهه‌ در قلب‌ آنان‌، شکّ رسوخ‌ خواهد کرد و مطلب‌ بر آنان‌ مشتبه‌ خواهد شد.

اینها افرادی‌ هستند مقدّس‌ مـآب‌، که‌ جنبة‌ انقیاد و إطاعتشان‌ خوب‌ است‌ و تجرّی‌ ندارند، ولی‌ کم‌ درایتند؛ بصیرت‌ به‌ أحناء و أطراف‌ حقّ ندارند، و نمی‌توانند تمام‌ أطراف‌ حقّ را جمع‌ کنند و شُبُهاتی‌ که‌ از هر طرف‌ وارد می‌شود را دفع‌ کنند. اگر کسی‌ بر آنها شبهه‌ای‌ بکند، در إمامشان‌ و در دینشان‌ شکّ پیدا می‌کنند.

 مثل‌ أفراد مقدّس‌ مـآب‌ ما، که‌ رسول‌ خدا فرمود: کَسَّرَ ظَهْرِی‌ صِنَفَانِ: عَالِمٌ مُتَهَتِّکٌ وَ جَاهِلٌ مُتَنَسِّکٌ.

 «دو طائفه‌ پشت‌ مرا شکستند: عالم‌ بی‌باک‌ و جاهل‌ عبادت‌ پرداز؛ که‌ عبادت‌ را وسیلة‌ کار خود قرار داده‌ و بدون‌ علم‌ و درایت‌، با عقل‌ و شعور کم‌، دنبال‌ مقدّس‌ مـآبی‌ رفته‌است‌.»

 أَلاَ! لاَذَا وَ لاَذَاکَ. «ای‌ کمیل‌! نه‌ آن‌ دستة‌ أوّل‌ مفید خواهند بود، و نه‌ این‌ دستة‌ دوّم‌.» دستة‌ أوّل‌ علماء مُتَهَتِّک‌، و دستة‌ دوّم‌ علماء بسیط‌ مقدّس‌ مآب‌ و شبه‌ خوارج‌، که‌ به‌ صورت‌ ظاهرِ دین‌ اعتماد و اتّکاء می‌کنند؛ و با همان‌ دین‌، إمام‌ خود را می‌کشند؛ و با قرآن‌ علیه‌ إمام‌ استدلال‌ می‌کنند؛ و با آیات‌ خدا، ولیّ خدا و قائم‌ خدا و حقیقت‌ کتاب‌ خدا را از بین‌ می‌برند. اینها هم‌ گروه‌ و جماعت‌ کثیری‌ هستند، و یک‌ دسته‌ از علماء را تشکیل‌ داده‌اند.

 أَوْمَنْهُومًا باللَذَّةِ، سَلِسَ الْقِیادِ لِلشَّهْوَةِ.

 «طائفة‌ سوّم‌: أفرادی‌ هستند که‌ در لذّت‌ فرو رفته‌ و غوطه‌ور شده‌اند. حریص‌ و عاشق‌ لذّت‌ هستند؛ و عِنان‌ خود را در مورد شهوات‌، رها کرده‌اند؛ و یکسره‌ بدنبال‌ لذّات‌ و شهوات‌ رفته‌اند.»

 أَوْمُغْرَمًا بِالْجَمْعِ وَ الاِدِّخَارِ.

 «دستة‌ چهارم‌: أفرادی‌ هستند که‌ فقط‌ دنبال‌ جمع‌ آوری‌ و کثرت‌ مال‌ می‌روند.»

 مُغْرَم‌ یعنی‌ مُحبّ؛ آن‌ کسی‌ که‌ حُبّ در او أثر کرده‌ است‌ و حبّ را از مقدار عادی‌ بالاتر برده‌، او را عاشق‌ و دیوانة‌ جمع‌ و ادّخارِ مال‌ نموده‌ است‌؛ اینها را مُغْرَم‌ می‌گویند. مُغْرم‌، أفرادی‌ هستند که‌ عالمند، خیلی‌ خوب‌ می‌فهمند و همه‌ چیزشان‌ خوب‌ است‌، آن‌ نقاط‌ ضعف‌ سابق‌ در آنها نیست‌؛ فهمشان‌ خوب‌ است‌ و تعلیم‌ این‌ علوم‌ به‌ آنها از این‌ جهت‌ موجب‌ نگرانی‌ و خوف‌ من‌ نخواهد شد.

 یعنی‌ آنها علم‌ من‌ را آلت‌ برای‌ دنیا قرار نمیدهند، کم‌ فهم‌ نیستند که‌ بصیرتشان‌ در دین‌ کم‌ باشد؛ و لیکن‌ اینها دنیا زده‌اند؛ وجودشان‌ تباه‌ شده‌ است‌. زیرا که‌ نفوس‌ شریفة‌ خود را صرف‌ ادّخار و جمع‌آوری‌ أموال‌ دنیا کرده‌اند؛ از علمشان‌ فقط‌ برای‌ جمع‌آوری‌ مال‌ استفاده‌ نموده‌اند.

 لَیْسَا مِنْ رُعَاةِ الدِّینِ فِی‌ شَیْءٍ. «این‌ دو دستة‌ أخیر هم‌ فائده‌ای‌ ندارند. (هم‌ آن‌ عدّه‌ای‌ که‌ مَنْهُومًا بِالْلَذَّةِ، سَلِسَ الْقِیَادِ لِلشَّهْوَةِ باشند، و هم‌ آن‌ دسته‌ای‌ که‌ مُغرَمِ به‌ جمع‌ و ادّخار هستند) اینها مفید نیستند؛ زیرا دلهای‌ آنان‌ برای‌ دین‌ نسوخته‌ است‌.» اینها از رُعاةِ دین‌ و حافظان‌ و پاسداران‌ دین‌ نیستند. إنسان‌ در هیچ‌ أمری‌ نمی‌تواند به‌ اینها مراجعه‌ کند؛ برای‌ اینکه‌ اینها یا أهل‌ شهوت‌ و لذّت‌، یا أهل‌ ادّخار و جمع‌آوری‌ مال‌ می‌باشند. مقصد أقصی‌ و هدف‌ أسنای‌ آنها از علم‌ و تدریس‌ و بحث‌ و بدست‌ آوردن‌ کرسیهای‌ دینی‌، این‌ مسائل‌ است‌. اینها به‌ درد نمی‌خورند؛ من‌ نمی‌توانم‌ علمم‌ را به‌ اینها بیاموزم‌. و إلاّ آن‌ علمی‌ را که‌ من‌ به‌ اینها می‌دهم‌، در شهوت‌ و لذّت‌ و ادّخار أموال‌ و کُنوز صرف‌ می‌کنند.

  تشبیه‌ حضرت‌، حیوانات‌ سائمه‌ را به‌ آنها؛ نه‌ بالعکس‌

 أَقْرَبُ شَیْءٍ شَبَهًا بِهِمَا، الاْنـْعَامُ السَّآئِمَةُ. «نزدیکترین‌ چیز، از جهت‌ شباهت‌ به‌ این‌ دو طائفه‌، چهار پایان‌ چرنده‌ هستند.»

 ملاحظه‌ کنید که‌ حضرت‌ چقدر لطیف‌ بیان‌ می‌فرمایند!نمی‌فرمایند: اینها (این‌ دو طائفه‌)که‌ منهوم‌ به‌ لذّتند و دنبال‌ شهوت‌ می‌باشند، یا دنبال‌ مال‌ می‌روند، به‌ حیوانات‌ چرنده‌ و چهارپایان‌ شباهت‌ دارند؛ بلکه‌ می‌فرماید: چهارپایان‌ چرنده‌ به‌ اینها شبیه‌اند! خیلی‌ لطیف‌ است‌! یعنی‌ آن‌ حیوان‌ معصوم‌ را نباید مرکز نُقصان‌ و کوتاهی‌ قرار داده‌، و اینها را در نقصان‌، به‌ آن‌ حیوان‌ قیاس‌ کنیم‌؛ بلکه‌ مرکز نقصان‌ و عیب‌ و کانون‌ تباهی‌ اینجاست‌. باید حیوانات‌ را به‌ اینها تشبیه‌ کرد! این‌ نظیر آن‌ تشبیه‌ است‌ که‌ می‌گوید: «هنگام‌ طلوع‌ خورشید، إشراق‌ شمس‌، شبیه‌ إشراق‌ جمال‌ محبوب ة‌ من‌ بود».

 درعلم‌ بیان آمده‌ است‌ که‌: بعضی‌ أوقات‌ تشبیه‌ معکوس‌ رامی‌کنند، برای‌ عظمت‌ و بزرگی‌ و جلوه‌ دادن‌ آن‌ مورد شباهت‌ به‌ نحو أعلَی‌ و أتَمّ. باید بگوید: صورت‌ حبیبة‌ من‌ شباهت‌ به‌ خورشید دارد و درخشش‌ نور او شبیه‌ نور خورشید است‌؛ و در هنگامی‌ که‌ او در مقابل‌ من‌ تجلّی‌ می‌کند عیناً مانند إشراق‌ خورشید است‌ که‌ سر از اُفق‌ بیرون‌ می‌آورد؛ ولی‌ می‌گوید: نه‌، خورشیدی‌ که‌ سر از اُفق‌ بیرون‌ می‌آورد، شبیه‌ إشراق‌ جمال‌ محبوبة‌ من‌ است‌! اینجا هم‌ می‌فرماید: أَقْرَبُ شَیْءٍ شَبَهًا بِهِمَا الاْنـْعَامُ السَّآئِمَةُ.

 کَذَلِکَ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ. «اینطور است‌ که‌ علم‌ بواسطة‌ مردن‌ حاملین‌ آن‌ می‌میرد.»

 علم‌ زیادی‌ در اینجا جمع‌ است‌، ولی‌ چه‌ کنم‌؟! همینکه‌ مُردم‌، این‌ علمها همه‌ از بین‌ می‌رود. زیرا که‌ أفراد إنسانها از این‌ چهار قسم‌ بیرون‌ نیستند. مردم‌ همه‌ گرفتار این‌ مسائل‌ هستند.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق درباره بحث در حدیث کمیل از امیرالمومنین علیه السلام پیرامون ولایت فقیه

تحقیق در مورد وصیت نامه های امیرالمومنین علی علیه السلام

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق در مورد وصیت نامه های امیرالمومنین علی علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد وصیت نامه های امیرالمومنین علی علیه السلام


تحقیق در مورد وصیت نامه های امیرالمومنین علی علیه السلام

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:13

 

  

 فهرست مطالب

 

 

این وصیت گرچه خطاب به حسنین- علیهما السلام-است ولی در حقیقت برای تمام بشر تا پایان عالم است.این وصیت را عده ای از محدثان ومورخانی ک قبل از مرحوم سید رضی و بعد از او می زیسته اند با ذکر سند نقل کرده اند. البته اصل وصیت بیشتر از آن است که مرحوم سید رضی در نهج البلاغه آورده است.

 

اینک قسمتی از آن را می آوریم:

 

اوصیکما بتقوی الله وان لاتبغیا الدنیا و ان بغتکما و لاتاسفا علی شی منها زوی عنکما وقولا بالحق و اعملا للاجر وکونا للظالم خصما وللمظلوم عونا.

 

شما را به تقوی و ترس از خدا سفارش می کنم وانیکه در پی دنیا نباشید، گرچه دنیا به سراغ شما آید و بر آنچه از دنیا از دست می دهید تاسف نخورید سخن حق را بگویید وبرای اجر وپاداش (الهی) کارکنید ودشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.

 

اوصیکما و جمیع ولدی واهلی و من بلغه کتابی تقوی الله ونظم امرکم و صلاح ذات بینکم، فانی سمعت جدکم صلی الله علیه وآله وسلم یقول:« صلاح ذات البین افضل من عامه الصلاه والصیام».

 

من شما وتمام فرزندان وخاندانم وکسانی را که این وصیتنامه ام به آنان می رسد به تقوی وترس از خداوند ونظم امور خود واصلاح ذات البین سفارش می کنم زیرا که من از جد شما صلی الله علیه وآله و سلم شنیدم که می فرمود: اصلاح میان مردم از یک سال نماز و روزه برتر است.

 

الله الله فی الایتام فلا تغبوا افواههم ولایضیعوا بحضرتکم. والله الله فی جیرانکم فانهم وصیه نبیکم مازال یوصی بهم حتی ظننا انه سیورثهم.

 

خدا را خدا را در مورد یتیمان نکند که گاهی سیر وگاهی گرسنه بمانند نکند که در حضور شما دراثر عدم رسیدگی از بین بروند.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد وصیت نامه های امیرالمومنین علی علیه السلام

تحقیق در مورد وصیت نامه های امیرالمومنین علی علیه السلام

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق در مورد وصیت نامه های امیرالمومنین علی علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد وصیت نامه های امیرالمومنین علی علیه السلام


تحقیق در مورد وصیت نامه های امیرالمومنین علی علیه السلام

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه14

 

 وصیت نامه های امیرالمومنین علی علیه السلام

این وصیت گرچه خطاب به حسنین- علیهما السلام-است ولی در حقیقت برای تمام بشر تا پایان عالم است.این وصیت را عده ای از محدثان ومورخانی ک قبل از مرحوم سید رضی و بعد از او می زیسته اند با ذکر سند نقل کرده اند. البته اصل وصیت بیشتر از آن است که مرحوم سید رضی در نهج البلاغه آورده است.

اینک قسمتی از آن را می آوریم:

اوصیکما بتقوی الله وان لاتبغیا الدنیا و ان بغتکما و لاتاسفا علی شی منها زوی عنکما وقولا بالحق و اعملا للاجر وکونا للظالم خصما وللمظلوم عونا.

شما را به تقوی و ترس از خدا سفارش می کنم وانیکه در پی دنیا نباشید، گرچه دنیا به سراغ شما آید و بر آنچه از دنیا از دست می دهید

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد وصیت نامه های امیرالمومنین علی علیه السلام