لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
زمینه های بنیادی مدیریت تحول
مقوله مدیریت تحول هرچند که بحثی نو و تازه در رشته مدیریت است، با اینحال در دو دهه گذشته الگوها و روندهای آن به شکل شتابنده ای با دگرگونی اساسی روبرو شده است. دهه 1980 میلادی را به ویژه می توان دوره نوآوری ها و سمت گیری های بی پیشینه برای مدیریت تحول دانشت.
این دوره شاهد پدیدار شدن روندهای برجسته و بدون پیشینه ای در زمینه های ساختاری، عملیاتی و ارائه خدمات سازمانی بود.
فرهنگ سازمانی و روند گروهی دو مقوله بنیادی استراتژی های تحول سازمانی در زمان حاضر را تشکیل می دهند.
ساختار گروهی: گرایش نوین مدیریت
نتیجه های نسبتاً درخشانی از شیوه های مدیریت ژاپن، اروپا و بعضاً سازمانهای آمریکائی در یکی دو دهه گذشته به دست آمده است، اهمیت سازماندهی بر پایه روشهای مشارکتی و اولویت دادن به روند گروهی را به نحو فزاینده ای نمایان می کند.
پیشینه و مفهوم گروه
پیشینه و کاربرد گروه در چارچوب فعالیتهای سازمان یافته به چهار هزار سال پیش از میلاد مسیح بازمی گردد. از جمله ملت های باستانی، مصری ها مهارت خود را در تجهیز و تشکیل گروههای رسمی در به ثمر رساندن پروژه های غول آسا مانند هرمهای 3 گانه بروز داردند. به طور کلی تاریخ مدون زندگی انسانها از آغاز تا به امروز به شکل های گوناگون به کاربرد شیوه گروهی در دسترسی به هدفهای جامعه اشاره داشته است.
با این حال گسترش بهره گیری از شیوه گروهی در دسترسی به سازمانها به مطالعه گروه که در زمینه روانشناسی اجتماعی انجام شده بستگی دارد.
گروه، در مفهوم امروزی تعبیرهای گوناگونی دارد.اما همه این تعریف ها به یک سلسله مفاهیم و عناصر اصلی اشاره دارند.
برای نمونه یکی از تعریف های نوین گروه عبارت است از: فرآیندی که انسانهائی را که دارای نیازها، زمینه ها و مهارتهای گوناگونی هستند گرد هم می آورد و با بهره گیری از روشهای کارآمد توانائی آنان را به شکل یکپارچه با هم ترکیب سازد.
شیوه گروهی در فعالیت یکنوع چارچوب ساختاری است که به وسیله آن مهارتهای مورد نظر با یکدیگر آمیخته می شوند و زیربنائی را برای وابستگی های چند جانبه فراهم می سازد. این شیوه ها چنانچه درست طراحی و پیاده شود نقش موثری در تقویت محیط مشارکتی فعال، کاهش تضادهای مخرب، زدودن سدهای ارتباطی و دستیابی به تصمیم گیری های بهینه و بازدهی مطلوب ایفاء می کند.
انواع گروههای سازمانی:
از یک دید کلی، گروههای سازمانی به دو نوع گروههای رسمی و گروههای غیررسمی تقسیم می شوند. گروه رسمی بر پایه نیازهای فنی و وظیفه ای سازمان و برای دستیابی به هدفهای مربوط به آن و انجام کارها و وظیفه های مشخص تشکیل می شود.
گروههای غیررسمی در رابطه با هدف یا هدفها و طراحی های از پیش برنامه ریزی شده به وجود نمی ایند. بلکه پیدایش آنها به واسطه نیازهای افراد و برخوردهای طبیعی آنها صورت می گیرد. هرچند که گروههای رسمی و غیررسمی از هدفهای جداگانه ای پیروی می کنند با اینحال هردوی این گروهها از نظر تشکیل و راه اندازی از ویژگی های بیش و کم مشابه ای برخوردار هستند.
به طور کلی بخش مهمی از ادبیات مدیریت در چند دهه گذشته به چگونگی سازگاری میان این دو ساختار گروهی در سازمان پرداخته است.
باید بدانیم که شناخت ترکیب و چگونگی کار گروههای غررسمی در مقایسه با گروههای رسمی تا حدی دشوار است. گروههای رسمی را می توان با بهرهگیری از ساختار سازمان رسمی، ترکیب شغلها، شرح وظایف و پیروی افراد آن را مشخص نمود.
شناخت ساختار گروههای غیررسمی نیاز به بررسی و مشاهده ژرفتر و توجه به نمادهائی دارد که کمتر ملموس هستند.
معمولاً برای دریافت روابط اجتماعی و نقش رهبری یا پیروی در گروههای غیررسمی از الگوئی بنام «جامعه سنج» استفاده می شود.
کاربرد شیوه گروهی
با آنکه شیوه گروهی به نحو فزآینده ای در سازمانها در حال گسترش است، هنوز هم بسیاری از پژوهشگران و مدیران در مورد کاربر بیش از اندازه این شیوه احساس نگرانی می کنند.
دلیل چنین نگرانی تا حدی ناشی از سرشت برخی از فعالیت های سازمانی و محتوای شغل ها است که با روش گروهی همسازی چندانی ندارد. دلیل دیگر این است که افرادی دوست دارند کار خود را به تنهائی و به شکل مستقل انجام دهند.
به نظر می رسد برجسته ترین نکته ای که پیش از انتخاب و به کارگیری روش گروهی باید مورد توجه قرار بگیرد میزان مراوده هائی است که باید میان اعضاء گروه انجام پذیرد. به طور کلی الگوهای مراوده ای که درنتیجه وابستگی های فنی، وظیفه ای و سازمانی میان انسانها به
تحقیق درباره زمینه های بنیادی مدیریت تحول