سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نوشته خوب

اختصاصی از سورنا فایل نوشته خوب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

زیبایى خواهى، حقیقت جویى و نوآورى، از جمله گرایش هاى فطرى آدمى است. رغبت و علاقه انسان به گفتار و نوشتار درست و شیوا نیز سرچشمه در همان میل نهفته دارد. سخن و نوشته هدفمند، شیوا، روان و رسا، تأثیرى اعجاز گونه بر جان شنونده دارد ، او را مدهوش و سرمست مى سازد و مرواریددرخشان حقیقت را بر ساحل فهم و ادراک او مى نشاند.

رعایت درستى و شیوایى در گویش و نگارش جز از راه آشنایى با آداب و شیوه هاى صحیح نگارش امکان پذیر نخواهد شد.

. تناسب با مقتضیات زمان نوشته خوب باید با نیازهاى روزگار خود همراه باشد. گذشته از اصول ثابت اعتقادى و برخى احکام عملى که در هر روزگارى پابرجا و استوارند، دیگر اصول و فروع را باید به تناسب مقتضیات زمان دریافت کند و به خواننده انتقال دهد. 2. هماهنگى با نیاز مخاطب نوشته خوب پیش از شکل یابى و استوار شدن، مخاطب خود را ارزیابى مى کند. برخى از نیازهاى مخاطب فطرى اند، یعنى پاسخ گویى به آن ها تعهد است. در نوشته خوب، خواننده باید پاسخ نیازهاى فطرى خود را بیابد، خواه علمى باشد و خواه احساسى، تفریحى، و .... از این رو، پیش از دست بردن به قلم، باید بدانیم: ـ براى چه کسانى مى نویسیم. ـ آنهاچه نیازهاى فطرى ودرونی دارند. ـ راه پاسخگویى به آن نیازها چیست. ـ آن راه را چگونه با قالب و زبان گفتار خود هماهنگ کنیم. ویژگى هاى نوشته خوب از نظرآیین نگارش 1. درست نویسى 2. شیوا نویسى نوشته خوب باید هم بر پایه قواعد شناخته شده ادبى استوار باشد و هم زیباو شیوا جلوه کند. درستى سخن در دانش هاى دستور زبان،لغت، بافت شناسى نوشته، و ساخت شناسى آن ارزیابى مى شود. به همین جهت یک نوشته درست با معیارهاى این چهار دانش مطابقت دارد. براى شیوانویسى (فصیح و بلیغ نویسى) راهکارهایی وجود دارد که در دانش هاى معانى، بیان، بدیع، و سبک شناسى مورد مطالعه قرار مى گیرند. آموختن قواعد درست نویسى، براى نویسنده شدن «کافى» نیست، امّا مسلّماً «لازم» است.

درست نویسی دستوری درست نویسى واژگان از دیگر پایه هاى درست نویسى، رعایت اصول واژه گزینى است. گرته بردارى یکى از آفات واژه گزینى در زبان امروز «گرته بردارى» است. گرته بردارى یعنى تقلید محض از یک زبان بیگانه در گزینش واژه ها; تقلیدى که با فرهنگ و فضاى زبان ما سازگارى نداشته باشد. این آفت پس از استوارى نظام مشروطه نمودار شد و آرام آرام در همه اجزاى فرهنگ و اندیشه ما رسوخ کرد. سیل ترجمه های غیر اصولی بهنشر این آفت کمک کرد و سرانجام زبانى را به نسل امروز تحویل داد که هر گوشه اش از گرته بردارى هاى نا بجا نشان دارد. برخى از این موارد در ساخت جملهنیز دخالت دارند و از این جهت در بخش«گرته بردارى ساختارى» جاى مى گیرند،که چند نمونه از آنهارا نیز در همین جا آورده ایم: دوش گرفتن a showerto take او مى رود که...(فعل آینده) to ... is goingHe کسى را فهمیدن one understandto وقت کمى روى درسم گذاشتم. . on my lessonI spent a little time یک لطفى کردن favorto do a گرفتنِ تا کسى a taxito catch کسى را روى فُرم نگه داشتن on form onetoo keep روى چیزى متمرکز شدن ... onto consentrate دیر یا زود (به معنى بالاخره) sooner or later اصول گزینش واژه هر واژه، ترجمه ی وجودى ذهنى است; و تناسب میان آن دو بر پایه رابطه هایى استوار است. امّا پس از این مرحله، یعنى برگرداندن آن وجود ذهنى به یک واژه، مرحله اى مهم تر فرا مى رسد که عبارت است از «گزینش بهترین ترجمه و درست ترین و زیباترین واژه». در این مرحله است که نویسنده خود را با چند واژه براى یک مفهوم روبه رو مى بیند، در حالى که تنها یکى از این واژه ها دقیق تر، اصیل، زیباتر، و استوارتر است. نویسنده خوب کسى است که این بهترین را بیابد. در گزینش بهترین واژه، رعایت این اصول ضرورت دارد: درستى معیارِ درستى، واژه نامه هاى معتبر، ذوق ادبى، و کاربردهاى بهنجار است. در این میان، گویش مردم کوچه و بازار یا فلان شاعر و نویسنده، به تنهایى هرگز اعتبار ندارد. به ویژه باید توجه کرد که اگر نویسنده یا شاعرى بزرگ واژه اى نادرست را به کار برده باشد، معیار درستىِ آن واژه نخواهد بود. اصالت کلمه باید با زبان رسمی هماهنگ و با اصول آن سازگار باشد. صیقل یافتگى واژه باید آن قدر تراشیده شود و ظریف گردد که کاملا در ظرفِ معنى جاگیرد;یعنی لفظ و معنی کاملا هماهنگی داشته باشند. تناسب با سبک و مخاطب واژه نه باید فنى و خاص باشد و نه عامیانه; مگر آن که سَبک چنین اقتضا کند. باید حدّ اعتدال رعایت شودتا مخاطب با واژه هاى نوشته به راحتى ارتباط برقرار کند. همین جا اشاره می کنیم که یکى از آفات گویندگى و نویسندگى «به کارگیرى واژه هاى خاص و اصطلاحى» است. خوش آهنگى کلمات یک متن باید به گونه اى کنار هم قرار گیرند که آهنگى نرم و لطیف در جمله جارى باشد. توانمندى در هر زبان، واژه هایى محدود وجود دارند. اما این محدودیت هرگز باعث نمى شود که نویسنده در به کارگیرى آن ها احساس محدودیت کند. هرچند واژه ها محدودند، نیروى آنها نامحدود است. خوب است در این جا از گفتار استادمهرداد اوستایاد کنیم: «بى تردید، زبان پارسى از نظر استعداد ترکیبى، یکى از مستعدترین زبان هاى عالم است. از این روى، شاید آن را بتوان به جریان زندگى در وجود یک جنگل کوهستانى تشبیه کرد که ... شاخسارهاى جوان هر درختش از هوایى پر از تَرى و سرشار از تازگى، پیوسته جوانه مى زند و ریشه اش از منابع پایان ناپذیر زمین نیرو مى گیرد; و به جاى هر درخت که فرو افتد چندین نهال سر بر مى کشد تا خود را به خورشید رساند.» رعایت قواعد نشانه گذاری نشانه هاى نگارشى 1. نام و شکل علامت: نقطه (.) وظیفه : درنگ کامل موارد کاربرد: یک . در پایان جمله هاى کامل خبرى یا انشایى. دو . پس از پایان یافتن پی نوشت هاى ارجاعى یا تفصیلى. سه . پس از نشانه هاى اختصارى.مثال:دکتر.ر چهار . پس از شماره ردیف رقمى یا حرفى.مثال:1. نکته: در میان جمله هاى مرکّب، هرگز نباید نقطه را به عنوان نشانه مکث کامل قرار داد. 2. نام و شکل علامت: بند، ویرگول، کاما (،) وظیفه: درنگ کوتاه موارد کاربرد: یک. میان جمله هاى پایه و پیرو. دو. قبل و بعد از بدل، اگر بدل در میان جمله باشد. سه. بین همه واحدهاى هم اِسناد:


دانلود با لینک مستقیم


نوشته خوب

حقیقت آزادی چیست

اختصاصی از سورنا فایل حقیقت آزادی چیست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

حقیقت آزادی چیست ؟

آیا آزادی از مختصات انسان است ؟ چرا انسان فقط ، از این موهبت خود را را بهره مند می داند ؟ ایا حیوانها مثل این ارغها واهوها وگوسفندها نمی توانند ادعا کنند که ما هم آزادیم ؟ آیا اگر مثل اخوان الصفا انسان و حیوان را با هم به محاکمه دعوت کنیم انسان جوابی دارد ؟

می گویند آزادادی حق است ،حق غیر قابل سلب ، دیگری نمی تواند به هیچ وجه آن را سلب کند (البته عملا"میتواند ، یعنی حق سلب کردن ندارد و انتقال دادن به خود را ویا معدوم کردن و غیر قابل استفاده کردن آن را ندارد )،خود شخص نیز نمی تواند آزادی خود را بفروشد یا ببخشد ، خواه ازادی در مقابل مملوکیت را به اینکه خود را برده کند و خواه آزادی اجتماعی را به اینکه مثلا"به اختیار خود حق حاکمیت را از خود سلب کند .

دلیل این مطلب چیست ؟

میگوییند آزادی را هیچ چیز نمیتواند محدود کند مگر اینکه ازادی دیگران ،یعنی آزادی درهمه چیز برای انسان هست وهیچ حدی ندارد مگر آنکه به آزادی دیگران لطمه وارد آید.

لازمهءاین سخن این است که حتی مصالح خود فرد و مصالح اجتماع نیز نمیتواند آزادی افراد را تحدید کند ......

در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر می گوید :

«اساس آزادی و عدالت وصلح جهانی شناسایی حیثیت ذاتی کلیهء اعضای خانواده ء بشری است .»

ما میخواهیم بفهمیم این حیثیت ذاتی که موجب آن هر انسانی احترام ذاتی دارد و انسان بماهوانسان اینچنین است اعم از مرد وزن وسفید وسیاه وبلند وکوتاه ،چیست ؟

این جمله شامل سه نکته است :

الف.بشر یک نوع حیثیت وشرافت ذاتی لازم الحترام از طرف دیگران دارد.

ب. این حیثیت تبعیض بردار نیست .

ج. اساس آزادی وعدالت شناسایی این حیثیت ذاتی است ......

از نظر ما توجیه حیثیت ذاتی انسان به این استکه برای انسان مقامی و درجه ای خواص در وجود قائل شویم و برای اومأ موریتی تکوینی و غایی قائل شویم .منع و جلوگیری چون ایجاد سد در مقابل هدف طبیعت است و جلو تکامل را می گیرد و تکامل با هدف صورت می گیرد جایز نیست یعنی منشأ این حیثیت ذاتی مرتبه وجود و مأموریت دادن طبیعت است و اساسا"حقوق را جز از طبیعت آنهم با شناسایی اصل علت غایی نمی توان توجیه کرد ......

به نضر ما مسأله لازم الاحترام همان مفهوم «باید »است . این تکلیف است ،ریشه این تکلیف کجاست ؟این فرمان را بشر از چه مقامی می پذیرد ؟از خدایا از عقل یا از وجدان ؟ یا از خلقت ؟(البته مبدأخلقت ومبدأ خالق از این نظر یکی است ).

در فلسفه اروپا هر وقت که سخن از حقوق الهی به میان می آید ،آن را با حقوق طبیعی و فطری دو تا می دانند ،آنها حقوق الهی جز به نحو تشریعی تصور نمی کنند ،در صورتی که حقوق طبیعی خود بر دو قسم است :حقوق طبیعی بی هدف و حقوق طبیعی ذی هدف .اگر پای هدف و مسیر طبیعی و غایی به میان نیاید حقوق معنی ندنردو تا اصل توحید به میان نیاید ،تکامل و تعقیب هدف بی معنی است .....

معنای صحیح آزادی

آزادی کلی به این معنی صحیح است که نباید مانع بروز استعدادهای بشر شد ؛ دیگر به این معنی صحیح است که بسیاری چیز هاست که با جبر نمی توان به بشر تحمیل کرد ،و دیگر به این جهت است که باید بالاختیار و در صحنه تنازع و کشمکش به کمال خود رسید ؛اما آزادی به معنی اینکه نباید مزاحم خواب بشر شد ،غلط است. فروید به خاطر افتخار بزرگی برای خود میگوید :«بعد از مدتها فهمیدم از کسانی هستم که مزاحم خواب بشر شده ام .» با اینکه در این جهت هم اشتباه کرده است اما این تهمت را به خود زده است .....

ایجاد مانع برای رشد طبیعی یک گیاه مثل اینکه گلی را در سایه یا در محیط تنگ وکوچک از لحاظ فضا قرار دهیم کار ناپسند و تجاوز به حق هست اما مقرون به شعور از طرف گل نیست و در حیوان اگر مستلزم ایذاء باشد ظلم است والا نه . اما به مصرف انسان رساندن گیاه یا حیوان به هیچ نحو ظلم نیست . پس این بحث که طرح شد آیا آزادی از مختصات انسان است یا نه ،به این صورت باید حل شود که معنی آزادی لزوم عدم ایجاد مانع است ؛ این لزوم درباره انسان صادق است فقط و دربارهء گیاه به هیچ نحو صادق نیست هر چند گیاه هم دارای حقوقی است .و در باره حیوان فقط آنجا که موجب اذیت در کار باشد نباید ایجاد اذیت و آزار کرد ولی این معنی غیر از آزادی مصطلح است ، پس آزادی از مختصات انسان است ......

گفتیم آزادی را علاوه بر آزادی دیگران ،مصالح خود فرد و همچنین مصالح اجتماع می تواندمحدود کند ، زیرا لازمه حق طبیعی و حثیت ذاتی انسان لزوم احترام است ، اما لازمه لزوم احترام کاری به کار او نداشتن نیست ، بلکه لازمه ان این است که هر عملی که استعدادهای طبیعی را رشد بدهد جایز بشماریم . در فلسفه اروپایی لازمه احترام به حیثیت ذاتی انسان این دانسته شده است که خواسته ها و تمایلات و پسند ها و انتخابهای هر انسانی باید محترم شمرده شود ؛چون هر انسانی محترم است پس هر عقیده ای که انتخاب کرد محترم است ولو ان عقیده سخیف ترین و موهن ترین و متناقض ترین عقاید با شأن و مقام انسان باشد ،پس اگر انسان ها گاوپرستی یا عورت پرستی یا هر عقیده سخیف دیگر پیدا کنند به موجب اینکه انسانها این عقیده را انتخاب کرده اند بر همه انسانهای دیگر لازم استکه به عقیده آنها احترام بگذارند .

اما مطابق آنچه ما گفتیم انسان از ان نظرمحترم است که به سوی هدف تکاملی طبیعی حرکت میکند ، پس تکامل محترم است ، هر عقیده ولو زاییده انتخاب خود انسان باشد که نیروها ی کمالی او را راکد و در زنجیر قرار دهد احترام ندارد ،باید آن زنجیر را ولو به زور از دست وپای آن انسان ها باز کرد و هر عقیده ای که نیروهای او را آزاد می کند و او را در


دانلود با لینک مستقیم


حقیقت آزادی چیست

تحقیق وبررسی در مورد مقام زن 33 ص

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق وبررسی در مورد مقام زن 33 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 33

 

این مقاله در حقیقت خلاصه ای از پایان نامه ی خانم مانا کیا است. به دلیل طولانی بودن مقاله در زیر خلاصه ای از مطالب اصلی آن ترجمه و ارائه شده است. تلاش شده است که قسمتهای مربوط به دیدگاهها و آرای پروین پایدار به طور کامل آورده شوند. اصل مقاله در کتابخانه ی صدیقه دولت آبادی موجود است.  

در مورد موضوع زنان در قرن بیستم در ایران مطالب زیادی، با رویکردها و ددگاههای متفاوتی، نوشته شده است. بسیاری از این مطالب به طور مستقیم یا غیرمستقیم به موضوع حقوق زنان پرداخته اند. بسیاری از این مقالات عدم وجود اکتیویسم در دهه ی 1960 و 1970 را با شرکت گسترده ی زنان در انقلاب ضدشاه یا شروع اکتیویسم بعد از انقلاب اسلامی، در تضاد دانسته اند. اغلب تحقیقات تاریخی تر در مورد ایران قرن بیستم، حاوی اطلاعات بسیار کمی در مورد دو دهه ی پیش از استقرار انقلاب اسلامی هستند. در هر دو نوع از تحقیقات { تحقیقات تاریخی در مورد زنان و تحقیقات تاریخی عمومی} اغلب حقوق کسب شده توسط زنان نتیجه ی مستقیم سیاستهای مدرنیزاسیون دولتی فرض شده اند که از بالا به عنوان بخشش شاهانه اعطا گردیده اند و به این ترتیب راه برای بحث در مورد تاثیر اکتیویسم بر کسب این حقوق بسته می شود.

به شکلی پارادوکسیکال، نظر محققانی که با حکومت پهلوی مخالف اند با افرادی که از آن حمایت می کنند، در این مورد خاص مشترک است. روایتهای طرفدار سلطنت، اکتیویسم زنان را چنانچه خارج از بدنه ی فعالیتهای حکومت بوده باشد، نادیده گرفته یا حذف کرده اند. نظریه ی حقوق زنان به عنوان بخشش شاهانه مبتنی بر مفهوم سازی از حکومت به عنوان تجلی نهادی( instituitional manifestation) شخص شاه است، در این حال قوانین و سیاستها، همه از طریق عاملیت شخص شاه اتفاق می افتند. شاه خیرخواه مردم است، به روشنفکران کمک می کند، اهداف خود ا تشخیص دهند و به افراد بیش از حد سنتی کمک می کند تا خیر خود را بشناسند حتی گاهی اوقات با استفاده از زور. بنابراین زنان حکومتی آگاهند اما تنها ابزارهای سیاستهای دولتی به حساب می آیند.

در مقابل روایتهای طرفدار سلطنت، روایتهای محققان مخالف هم هر جا که بحث به فعالیتهای زنان با/ازطریق حکومت می رسد، اکتیویسم موجود در آن را نادیده می گیرند. آنها خطی میان اکتیویسم مستقل و اکتیویسم از طریق کار با حکومت می کشند و اولی را در تقابل با دومی قرار می دهند. شاید دلیل این کار،مخالفت با روایتهای طرفدار سلطنت باشد اما واقعیت این است که آنها نیز عاملیت زنان را نادیده می گیرند، البته در درون حکومت. هر دونوع نوشته ها ( نوشته های طرفتدار حکومت پهلوی و مخالف آن) بر سلطه ی مطلق، قدرت محض و یکپارچگی حکومت پهلوی صحه می گذارند و به این ترتیب فضای کمی برای مقاومت و عاملیت باقی می ماند. اما اگر حکومت تجلی شخص شاه بود و قدرت در انحصار او، کسب حقوق قانونی توسط زنان در زمان یک شاه زن ستیز ( برای دیدن نظریات شاه در مورد زنان به مصاحبه ی او با اوریانا فالاچی نگاه کنید)را چگونه باید توجیه کرد؟

من معتقدم که با وجود آنکه فعالان حقوق زنان توسط حکومت شاه محدود می شدند اما حکومت تا حدی هم مجبور به پذیرش تقاضاهای آنان بود. به این ترتیب مسئله، درک فمینیسم در زمینه ای است که حکومت به سازمانهای رسمی زنان اجازه ی جدایی از حکومت را نمی دهد. من، به جای نادیده گرفتن سازمانهای زنان در داخل حکومت

یا همکار آن، به بررسی نتایج این همکاری پرداخته ام. من حقوق زنان در دوران پهلوی را به عنوان نتیجه ی مذاکره ی قدرت میان نیروهای مختلف مورد بررسی قرار می دهم. سوال دیگر این است که چگونه زنانی که کار داخل حکومت را انتخاب کرده بودند توانستند از گفتمان مدرنیته برای دستیابی به اهداف خود استفاده کنند؟ تشکیل سازمانهای زنان که اوج آن تشکیل سازمان زنان ایران است، و روایتهای چندین زن نزدیک به حکومت نقاط کانونی تحقیق من بوده اند. من معتقدم که اکتویسیم فمینیستی موجود در حکومت را نمی توان نتیجه ی مستقیم بسط سیاستهای حکومتی دانست.

استقلال نهادی=استقلال ایدوئولوژیک؟

در نوشته های مخالفان حکومت پیش فرض این است که تنها فعالیتها و سازمانهای مستقل از حکومت، فمینیستی و یا سازنده ی جنبش زنان به حساب می آیند. در این نوشته ها عاملیت در ارتباط مستقیم با یک ثنویت مکانی قرار می گیرد: داخل و خارج حکومت. در اغلب نوشته های فعالان خارج از حکومت، افراد داخل حکومت فاقد عاملیت اند. در این بخش مروری براین ادبیات داریم که البته هدف من از این کار زیر سوال بردن کل محتوای آنان نیست بلکه قصد دارم زمینه ای مناسب برای بحثهای بعدی ی این مقاله فراهم کنم. در این مقالات، مفهوم استقلال خطی متمایزکننده میان فعالان به عنوان افراد دارای عاملیت و فعالان به عنوان ابزار دولتی می کشد، بدون اینکه توجه به این امکان که " پاسخ فمینیسم جهان سومی در برابر تهدید باید پنهان شدن در زیر ردای طرفداری از حکومت باشد و بعضی اوقات هم همین طور بوده است"( به نقل از جرادین هنج در مقاله ی " راه خوبی برای پرواز: ملی گرایی، حکومت و انواع فمینیسم جهان سوم") البته من اهمیت آزادی نهادی را زیر سوال نمی برم اما دوست دارم به بعضی از خطرات این نوع از تحلیل { تحلیل همراه با کنار گذاشتن نیروهای اکتیویست داخل حکومت} اشاره کنم.

کتاب الیز ساناساریان با عنوان جنبش حقوق زنان در ایران: طغیان، افول و سرکوب از 1280تا انقلاب 57، یکی از اولین کتابهای نوشته شده در مورد حقوق زنان در ایران است و به عنوان منبع مورد استفاده ی بسیاری از محققان قرار گرفته است. ساناساریان در این کتاب می گوید " منحل شدن آخرین سازمان مستقل زنان در 1311، نشانه ای بر پایان جنبش زنان در ایران بود"این گفته البته تا حدی در ارتباط با چارچوب نظری کار اوست یعنی مخالفت با اینکه یک جنبش اجتماعی حتما باید با یک نهاد رسمی (official establishment) مخالف باشد. در اینجا ارتباطی مستقیم و بی چون و چرا میان یک جنبش و استقلال نهادی وجود دارد. آیا می توانیم بپذیریم همان فعالانی که ساناساریان معتقد است دارای عاملیت هستند با وارد شدن به دولت عاملیت خود را از دست می دهند؟

بسیاری از محققان می نویسند که حکومت ایران در سالهای 1320 تا 1332 از قدرت کمی برخوردار بود و احزاب و گروههای سیاسی رشد زیادی داشتند. به این ترتیب باید فضای مناسب برای فعالتهای "مستقل" زنان به وجود آمده باشد اما در این دوره تغییر چشم گیری در وضعیت قانونی زنان حاصل نمی شود و اغلب افراد دلیل این ضعف را نقش پایین دستی بسیاری از سازمانهای زنان در ارتباط با احزاب سیاسی کاملا مردانه می دانند. در اینجا نیز با نیروی سیاسی مردانه مواجه هستیم که جایگزین قدرت و سلطه ی مطلق شاه شده است و به هیچ وجه از هیچ چیز تاثیر نمی پذیرد. به عقیده ی آفاری در اینجا نوعی عاملیت سیاسی مردانه جایگزین عاملیت فعالان


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد مقام زن 33 ص