سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله مراسم تدفین درمصرباستان

اختصاصی از سورنا فایل دانلودمقاله مراسم تدفین درمصرباستان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 


آفریقای شمالی منطقه ای خشک وگرمسیراست که بیشترمساحت آن راصحراهاوکویرههای خشک تشکیل داده است.امارودنیل نعمتی است که به این منطقه عطاشده است واین مکان رابه سرزمین مصرداده است که دراین منطقه ساکن شوندویکی ازبزرگترین تمدن های جهان راپدیدآوردند.خاک سیاه رنگ وغنی ازموادمعدنی مصرهمراه بابارندگی های سالانه وآبگیری سدهای کوچک وبزرگ به کشاورزان مصری این مکان رامی دهدکه سالانه دوباربه کشت محصولات خوداقدام کنند.درمصرباستان زمانی که اجسادخودرادفن می کردندهمواره نگران بودندکه مباداسیلاب هااجسادراباخودببرند.بازماندگان متوفی سعی می کردندمردگان رادرزمین هایی مرتفع وبخش های خشک وکویری دفن کنندچراکه خشکی کویرهاسبب خالی از آب ورطوبت بودومانع رشدباکتری های تجزیه گرمی شدوبه این ترتیب اجسادطبیعی مومیایی می شدند.درعصرپیش ازساخت اهرام مصری هااجسادرابه صورت طبیعی وباکمک خاک خشک کویرهامومیایی می کردندومعتقدبودنداجسادنبایدمتلاشی شوندوهمیشه بایدسالم باشند.امااین شیوه نیزمشکلاتی رابه همراه داشته چراکه اجسادتنهاازخطرمتلاشی شدن براثررطوبت درامان بودنداماحیوانات وجانوران خاکی ویاوجوددزدان وسارقانی که برای ربودن جواهرات واشیاگران قیمت دفن شده به همراه اجسادسبب نابودی قبرهاوبدن مردگان می شدندهمچنان مشکل بزرگ به شمارمی رفت.مصریان باستان حدودپنج هزاروپانصدهزارسال قبل برای مراقبت وحفظ اجسادمردگان خودبدن انهارادرسبدهای بسیاربزرگ جعبه های چوبی ویاقبرهای زیرزمینی که باسنگ پوشیده شده بودنددفن می کردندکه این شیوه درطول سالهای بعدوحضورفراعنه به شکل های دیگری تبدیل شد.درفاصله ی سالهای2150تا2650پیش ازمیلادمصریان اجسادمردگان رابه صورت مصنوعی مومیایی می کردندوبااستفاده ازکتان ونمک وچسب وگچ این عمل راانجام می دادند.مصریان درابتدابرای حفظ بدن آنهارادرلایه های بسیاری ازکتان می پیچیدندوحتی صورت رابه صورت بسیاردقیقی پنهان می کردندوموهاواندام های دیگرهمچون چشم هاوریش هارانمایان می ساختند.دراین شیوه از مومیلیی ازنمک خاصی که ناترون نامیده می شودوبه صورت طبیعی درمصروجوددارداستفاده می شده که این نمک همانندخاک داغ وخشک کویرعمل می کرده وقبل ازآنکه اجسادرابالایه های کتان بپوشانندآنهارادرون این نمک قرارمی دادندوپس ازتمام اعضای داخلی بدن ازجمله شش هاومعده وروده هاراخارج می کردندتاباعث فسادبدن نشوندوسپس آنهاراجداگانه خشک کرده ودرون چهارکوزه درپوش دارقرارمی دهندکه درکناربدن مومیایی دراتاقی که اورادفن می کردندقرارمی گرفته است.درفاصله ی سالهای 1570تا1070پیش ازمیلادمسیح بهترین شیوه های مومیایی وجودداشت.دراین دوره به منظورمومیایی کردن اجسان مردگان درخانه های مخصوصی به نام خانه زیبایی اجسادراشستشومی دادندوبااستفاده ازمیله های فلزی بلندنی مانندازطریق سوراخ بینی مغزمتوفی شده راخارج می کردندکه البته همیشه باموفقیت همراه نبوده وگاهی تمام یابخشی ازمغزباقی می ماند.بعدازخارج کردن مغزباکمک همان وسیله وازراه بینی صمغ یازرین رابه درون حفره تخلیه شده واردمی کردند.بعدازانجام این کارمعده وروده هاوشش های مرده رانیزخارج می کردندکه البته برای این کارشکافی رادردیافراگم ایجادمی کردند.مصری هابااعتقادبه اینکه قلب مرکزاحساسات ودیگرویژگی هابوده ان رادرون بدن باقی می گداشتندواگربه صورت تصادفی همراه بادیگراعضای داخلی ازبدن خارج می شددوباره ان رابه جای اول خودبازمی گرداندندسپس اعضای خارج شده راخشک کرده وبعدازانکه بانمک ناترون انهارااغشته می کردند درپارچه کتانی پیچیده ودرون کوزه های دردارقرارمی دادند وبرروی انهاصمغ داغ می ریختند.بعدازاین کاربدن تخلیه شده راباالکل که به شکل شراب بوده می شستندوبعدازاغشته کردن بانمک تاترئن به صورت قبل ان رابالایه های کتابی می پیچیدند.سطح بدن جسدبایدبامخلوتی ازروغن های مختلف نمک سه نوع صمغ وعطروادویه پوشانده می شد.سوراخ های بینی جسدراباتامپون پرمی کردندوگاهی برای چشم هانیزهمین کارراانجام می داندوگاهی به جای چشم های دراورده شده ازپیازاستفاده می کردنداماتمام بدن بایدباصمغ پوشیده می شودتاباجذب کامل رطوبت سبب محکم شدن پوست شود.درفاصله ی سالهای 1898تا1881پیش ازمیلادبسیاری ازمومیایی های سلطنتی که متعلق به سلسله پادشاهی جدیدبودنددردومخفیگاه یافت شده اندکه ظاهرادرتوسطرهبران مذهبی انهاحدودسیصدسال قبل به این مکان انتقال داده شده اندکه سبب شده اطلاعات بسیارباارزشی ازمشهورترین فرمانروایان مصری به دست اید.هم اکنون مومیایی ستی اول که یکی اززیباترین نوع ازاین مومیایی هااست دراتاق مومیایی های سلطنتی موزه قاهره وجودداردوی پدررامسس دوم بزرگترین فرعون مصربوده که سال های بسیاری رابازکاوت وقدرت پادشاهی کرده است.بدن بسیاری ازمومیایی های دوران سلطنتی سلسله بیست ویک وبیست ودوم رنگ شده ودارای طرح ونقش هستندبه طوری که بدن زنان رابارنگ زردپوشانده اندوصورت انهاراارایش کرده اندوبدن مردان رانیزبارنگ قهوه ای متمایل به قرمزطراحی کرده اند.همیشه این مومیایی هاهمراه باجواهرات واشیاء گران قیمت دفن می شدندودرطول قرن هابارهاتوسط سارقان ویاکشیشانی که قصدجابه جایی تابوت هاراداشتندغارت شده اندهمین امرسبب اسیب های بسیاربه اجسادمومیایی هاشده است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   8 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله مراسم تدفین درمصرباستان

دانلودمقاله شهرستان سبزوار

اختصاصی از سورنا فایل دانلودمقاله شهرستان سبزوار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .


موقعیت و مقر
شهرستان سبزوار به عنوان یکی از قدیمی ترین شهرستانهای استان خراسان شناخته شده است که در دامنه جنوبی رشته کوههای جغتای که خود نیز دنباله جنوبی ترین سلسله ارتفاعات البرز می باشد بنا شده است . در جنوب این شهرستان دشت کویر واقع شده است . این شهرستان با وسعت 20502 کیلومتر مربع تقریباً 14/1 خاک استان خراسان را اشغال کرده و از لحاظ موقعیت جغرافیایی در عرض َ 58 ‌ْ36 تا َ30 ْ35 شمالی و حدود َ15 ْ58 تا
َ40 ْ 56 شرقی واقع گردیده است .
این شهرستان در غرب خراسان واقع شده است که از طرف شمال با قوچان ، اسفراین و بجنورد از طرف جنوب با شهرستان کاشمر و از طرف شرق با شهرستان نیشابور و از طرف غرب و جنوب غربی با شهرستان شاهرود همجوار است.
وضعیت طبیعی
محیط طبیعی اثر غیر قابل انکاری بر اقتصاد یک منطقه بر جای می گذارد تا آنجا که شیوه های زندگی را در یک محدوده دستخوش تغییر می گرداند.
شمال و جنوب سبزوار از یکدیگر بوسیله عوامل طبیعی مانند مقدار بارندگی ، درجه حرارت ، پوشش گیاهی و خاک کاملاً متفاوتند . در شمال شهرستان آب و هوا مساعدتر ، مقدار بارندگی بیشتر خاکها مساعدتر و تنوع پوشش گیاهی بیشتر است.
سیمای طبیعی هر منطقه بیانگر توان تولیدی آن منطقه محسوب می گردد. جنوب شهرستان شامل زمینهای کویری با خاکهای شور ، کمبود آب جهت کشاورزی و شرب و بعضاً زمینهایی است که غیر قابل کشاورزی می باشد . در این قسمت از شهرستان که منطبق با محدوده دهستان قصبه غربی می باشد امکانات و شرایط دامداری فراهم گردیده و از مشاغل اصلی اهالی این قسمت پرداختن به دامداری است.
امروز بهترین و مناسب ترین قسمت شهرستان سبزوار که از لحاظ طبیعی باعث رونق و پیشرفت شگرفی در کشاورزی ، صنعت و دامپروری گشته ، دشت جوین است که کارایی بسیار مناسبی را ایجاد کرده است . طبیعت منطقه و ویژگی های آن ، بر روابط شهر و روستا مؤثر است .
وضعیت توپوگرافی
رشته ارتفاعاتی که در شمال شهرستان سبزوار قرار دارد و دشت جوین را از دشت سبزوار جدا می کند معروف به کوههای جغتای می باشد. این کوهها دنباله جنوبی ترین ارتفاعات سلسله جبال البرز به شمار می روند . کوه جغتای از شرق سبزوار به بینالود و از طرف غرب و شمال غربی از گدار میندر تا گدار ناوده و طبس در سه رشته مختلف موازی هم قرار گرفته اند و در هر منطقه اسم بخصوصی دارد. در قسمت جنوبی شهرستان رشته کوه ، کوه میش قراردارد که از شرق به غرب کشیده شده و ارتفاع آن در امتداد غرب و حاشیه کویر کم شده و در ناحیه مزینان تقریباً مسطح می گردد. ارتفاع سبزوار از سطح دریا 940 متر اندازه گیری شده است.
ژئومورفولوژی منطقه
زمین شناسی منطقه از عوامل متفاوتی مانند اقلیم ، خاک ، پوشش گیاهی ، امکانات و استعدادهای کشاورزی و غیره متأثر بوده است . در بخش جغرافیایی سبزوار می توان گفت که نوع بافت خاک آن شامل دامنة وسیع آبرفتی و قسمت پایین آن دارای بافت سنگین ، شوری خاک و لیمون شنی ، لیمون رسی می باشد .
از لحاظ خاک شناسی دشت سبزوار شامل سه ناحیه بزرگ و طبیعی است که شامل ناحیه شامکان ، ساحل چپ کال شور و ساحل راست کال شور است.
مطالعة ژئومور فولوژی دهستان قصبه غربی جهت تخمین و ارزیابی امکانات بالقوه آن پیاده کردن طرحهای منطقه أی عمران محیط و اختصاص دادن واحدهای مرفولوژی به اقدامات مختلف و در نتیجه برنامه ریزی صحیح و توسعه در رابطه با مقاصد اجتماعی ، اقتصادی ، کشاورزی ، هیدرولوژی و غیره لازم و ضروری است. در این راستا رابطه آب و هوایی و فعالیتهای تکتونیکی یا به عبارت دیگر رابطه بین دینامیک درونی و بیرونی در این منطقه که امروز شرایط آب و هوایی خشک در آن حکمفرماست باید تشریح گردد.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  8  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله شهرستان سبزوار

دانلود مقاله پروژه تشریح روستای خان آباد

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله پروژه تشریح روستای خان آباد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

موقعیت جغرافیائی خان آباد

 

خان آباد روستائی کوهستانی است که به طور مایل از شمال غرب به سمت جنوب شرق کشیده شده و دربخش جنوبی استان مرکزی قرار گرفته. خان آباد در۳۵ کیلومتری غرب شهرستان خمین و۴۳ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان شازند واقع شده است .
Khanabad is a highland village. Which is lineared north to easternsouth and located in Markazi prorince .
Khanabad is for 35 kms from Khomain in west and 42 kms fram Shazand in eastern south .

 


قدمت تاریخی منطقه :
با توجه به تحقیقات باستان شناسی که در زمینه سکونت انجام گرفته قدمت سکونت در این منطقه به حدود ۳۰۰۰ سال پیش برمی گردد که در آن زمان قبیله ایی از زرتشتی ها در منطقه ایی که همکنون به نام قلعه گبری معروف است سکونت داشته اند که همکنون نیز آثار این قلعه قدیمی که در بالای کوه قرار گرفته و آثار خانه هایی که در دامنه همان کوه قرار داشته اند و زیر خاک مدفون شده اند با قدمت ۲۷۰۰ تا ۳۰۰۰سال موجود می باشد . ولی متاسفانه به علت کم توجهی سازمانهای مرتبط به آثار باستانی این منطقه چندین سال است که مورد چپاول قرار گرفته و بسیاری از آثار آن به غارت رفته است.
روستای خان آباد نیز از دیر باز به علت وجود آب و زمین های مناسب جهت کشاورزی و امرار معاش و همچنین وضعیت خوب شکار وعبور کاروان های متعدد از این منطقه ؛ به صورت های مختلف وجود داشته .در گذشته نیز به علت اینکه اهالی از هجوم دزدان و حیوانات وحشی در امان باشند خانه ها را به صورت متمرکز و یا صورت قلعه می ساختند و گروهی که شامل چند خانوار بودند داخل قلعه زندگی می کردند که آثار انها کم وبیش موجود است .
با گذشت زمان و افزایش جمعیت وتامین امنیت در روستا ها کم کم از حالت تمرکز درآمده و خانه ها به صورت پراکنده ساخته شده اند .
آثار تاریخی به جای مانده :
قلعه گبری : وجود سه قلعه گبری در منطقه که قلعه گبری شماره یک در انتهای ضلع شرقی کوه الوند قرار دارد و با توجه به سازه های داخلی آن نسبت به دو قلعه دیگر بزرگ تر و کاملتر بوده و در محوطه آن انواع و اقسام سفالهای شکسته یافت می شود .قلعه گبری دوم در ضلع جنوب شرقی کوه نسار قرار دارد که نسبتا کوچکتر است و قلعه گبری سوم که روی کوه مشرف به روستای لکان( قلاقروسی ) واقع شده است . این سه قلعه از جمله آثار به جای مانده از هزاره های قبل از میلاد می باشند که متاسفانه به علت کم توجهی سازمان های مرتبط دستخوش چپاول شده و بسیاری از آثار آنها به غارت رفته اند .
با توجه به اینکه در گذر زمان بسیاری از آثار آنها از بین رفته ولی هنوز می توان محدوده قلعه ها و دیوارهای به جای مانده از آنها و سازه های داخلی آنها را مشاهده کرد .
دیواره به جای مانده از قلعه گبری(ضلع شرقی الوند متعلق به هزاره های قبل از میلاد ):

چه اسراری در دل داری ای سنگ بگو... گویی با انسان حرف می زنند...

سفالهای یافت شده از محوطه قلعه (قدمت بیش از ۲۰۰۰ سال) :




سکه یافت شده از محوطه(قدمت بیش از ۲۰۰۰ سال ) :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


دیواره های به جای مانده از قلعه گبری (ضلع جنوب شرقی کوه نسار ):

این سنگها چه در دل دارند... کاش لب به سخن می گشودند ....

خمره یا دوگوله یافت شده از محوطه قلعه:

 

 

 

چشمه ایی در پایین دست قلعه وجود دارد که با توجه به ارتفاعی که قرار گرفته سرتاسر سال آب در آن جریان دارد و اطراف چشمه سازه هایی سنگی وجود داشته که آثار آن به چشم می خورد :




سنگ نگاره ها :
وجود ۶ قطعه سنگ نگاره حاکی از قدمت کهن منطقه دارد که متاسفانه این سنگها به طرُق مختلف به غارت رفته یا شکسته شده اند اما خوشبختانه دو قطعه از آنها به جایی مانده است .

سنگ نگاره ایی با نقش دو بز و شکلی هندسی شبیه دایره (به علت فرسایش و هوازدگی تقریبا همرنگ سنگ شده):

 

سنگ نگاره ها یی با قدمت بیش از ۶۰۰۰ سال :


غار ها و آثار به غارت رفته آنها :
سه غار در کوه های منطقه وجود دارد که هر کدام به نحوی آثار آنها توسط برخی افراد بیگانه به غارت رفته اند . دو عدد از این غارها در کوه الوند و در ارتفاع حدودا ۲۰۰۰ متری و یکی در کوه گًرٍه در ارتفاع ۵۰۰ متری قرار دارد .
با توجه به آثار به جای مانده در غارهای الوند احتمالا در زمان های کذشته سکونت در این غارها وجود داشته است که در سالهای اخیر به علت حفاریهای غیر مجاز قسمتهای مختلف این دو غار تخریب شده است .

 


ورودی های غارها :

 

 

 

آثار حفاری های غیر مجاز :
این حفاریها بعضا در زمان خان صورت گرفته که بنا بر نقل قول اهالی تعداد زیادی اشیاء قدیمی (شمشیر و خنجرهای دوره اسلامی -ظروف سفالی و...) یافت شده است




غار کوه گٌرٍه :
بنا بر تحقیقاتی که در زمینه این غار انجام شده و اظهارات چندین گروه غار نورد این غار به دریاچه ایی که در زیر این کوه قرار دارد منتهی می شود و همچنین بنا بر حکایاتی که سینه به سینه رسیده گویا در گذشته در قسمت دامنه های کوه ورودی یا کانالی وجود داشته که راه دسترسی مردم منطقه به آب بوده و این ورودی با گذشت زمان تخریب شده که همکنون می توان آثار آن را در دامنه کوه مشاهد کرد.
این غار در ارتفاع ۵۰۰ متری کوهی در ضلع جنوب شرقی روستای خان آباد معروف به کوه گَرٍه قرار دارد و ورودی آن به طول ۲۰ متر به حالت افقی بوده و بعد از آن به طول ۴۰ متر با شیب ۶۰ درجه ادامه پیدا کرده و در نهایت به صورت حفره ایی کاملا عمود در آمده و تا سطح آب ادامه می یابد که محوطه ایی بسیار وسیع در زیر کوه خالی است . ارتفاع قسمت عمودی آن حدودا ۲۰۰ متر می باشد و جهت ورود به آن نیاز به تجهیزات کامل می باشد .
آب موجود زیر این کوه جریان داشته و در سالهایی که وضعیت بارندگی زیاد است از دامنه های کوه چشمه هایی به صورت موقت جریان می گیرد همچنین سوراخی در نوک کوه وجود دارد که به سطح آب راه دارد و صدای جریان آب از آن به گوش می رسد و اطراف آن خزه های زیادی وجود دارد و در فصل سرما از آن بخار بیرون می زند ..

 

تصاویر غار :

 

یادگاری گذشتگان بر دیواره های غار :



حفره ایی به نام سوراخ بند باز :
در بلندترین نقطه کو گره حفره ایی وجود دارد که مردم منطقه آن را به نام سوراخ بند باز می شناسند و بنا بر بر روایات سینه به سینه این حفره محل کمین و پناه گاه شخصی به نام بند باز بوده البته قسمت هایی از آن تخریب شده است .محل دفن این شخص نیز در دامنه های همین کوه قرار داشته که در گذشته مورد حفاری قرار گرفته است .


 


غار عمودی کوه نسار :

 


 



سنگ گِنه :
در گذشته مردم روستا جهت تعیین زمان نقل و انتقال آب قنات از یک کشاورز به کشاورز دیگر جهت آبیاری زمینها و باغ ها از این سنگ به عنوان ساعت استفاده می کردند این سنگ در ضلع جنوب شرقی کوه گره و در دره ایی به نام دره گِنه قرار دارد تعیین زمان به این صورت بوده که در هنگام غروب زمانی که سایه کوه به این سنگ می رسیده زمان نقل و انتقال آب فرا می رسیده .
این سنگ همچنان ثابت و استوار با هزاران راز و رمزی که در سینه خود دارد پابرجاست .

 

 

 

 

 


 


کمین گاه شکارچیان (کُلِه):

در ارتفاع ۳۰۰۰ متری کوه الوند آثار پناه گاهی وجود دارد که در گذشته پناه گاه و کمین گاه شکارچیان بوده و آثار آن به جای مانده است .

 



 


آثار پناه گاهی در گوه نسار :

 

 

 

 

 

 

 



دخمه ایی دست ساز که در دل سنگ کنده شده و در ارتفاع حدودا ۱۵۰۰ متری کوه نسار مشرف برقلعه گبری قرار گرفته ( معروف به جا گنج ) :



قلعه خلیل خان :

قلعه ناصر خان :


قلعه کریم خان :


 

 

 

زاغه ایی که در گذشته جهت نگهداری احشام از آن استفاده می شده اما متاسفانه....



تنها آثار به جایی مانده از آسیاب آبی روستا :

 

 

 



تنها درخت به جایی مانده از درختان صنوبر کهنسال چاله آسیاب :

 

آمار نفوس و مسکن :

در حال حاضر در روستای خان آباد ۱۴۲ خانوار زندگی می کنند و بیش از ۸۰۰ نفر جمعیت روستا را تشکیل می دهد.

امکانات روستا :



روستای خان آباد در زمان قبل از انقلاب بین روستا های حومه از امکانات مناسبی برخوردار بوده و جزء روستاهای پیشرفته منطفه بوده ولی متاسفانه بعد از انقلاب اختلافاتی که در بین در برخی از اهالی وجود داشت اوج گرفت که همین اختلافات علاوه بر اینکه مانع از پیشرفت روستا شد موجب پسرفت آن نیز شده .
اما مجددا طی سال های اخیر با توجه به اینکه سطح سواد جوانان روستا بالا رفته و خود اهالی نیز خسارات ناشی از اختلافات قومی را دیده اند , اختلافات را کنار گذاشته و روستا در حال پیشرفت می باشد .

 

امکاناتی که در حال حاضر در روستا موجود می باشد عبارتند از :

درمانگاه :
که شامل پزشک عمومی , پزشک مامایی , داروخانه , یک دستگاه امبولانس , اتاق تزریقات و چهار تخت جهت بستری موقت بیماران می باشد.

 


خانه بهداشت :
که در این محل یک خانم بهیار جهت مشاوره های بهداشتی مشغول به کار است .

کتابخانه :
کتابخانه روستا مدت 8 سال است که افتتاح شده و مشغول فعالیت می باشد .



دامپزشکی :
در این محل کلیه امور مربوط به دام توسط یک مهندس امور دام انجام می گیرد .

خطوط تلفن ثابت :
سیستم تلفن در روستا طی سالهای اخیر راه اندازی شده که تمام اهالی روستا دارای یک خط تلفن می باشند .

آب لوله کشی :
آب لوله کشی در روستا از گذشته وجود داشته که مدتی بلااستفاده بود ولی مجددا طی سالهای اخیر راه اندازی شده و در حال استفاده است .

مدارس ابتدائی و راهنمایی :
در روستا دو مدرسه وجود دارد که یکی ابتدائی و دیگری راهنمایی است .

مهد کودک :
مهد کودک روستا طی سالهای اخیر توسط تعدادی از دختران روستا راه اندازی شده و مشغول فعالیت می باشد .

نانوائی :
یک واحد نانوائی در روستا مشغول فعالیت می باشد .

واحد نفت رسانی :
که کار تهیه و توزیع نفت به اهالی را انجام می دهد .

همچنین تعدادی مغازه , قصابی و یک شرکت تعاونی در روستا فعالیت می کنند که کار تهیه و توزیع خار وبار را بر عهده دارند .


کمبود ها ی روستا:




از مشکلاتی در حال حاضر در روستا وجود دارد می توان به موارد زیر اشاره نمود :
1 : عدم برنامه ریزی جهاد کشاورزی در خصوص ابخیزداری یکی از مشکلات روستا است که با توجه به کمبود آب در تابستان مقدار زیادی از آب چشمه دروغ زن آب در زمستان و بهار به هدر می رود که می توان با برنامه ریزی درست و کارشناسی این آب را مهار و از آن استفاده کرد .
2 : دومین مشکل اجرای کند یا عدم اجرای طرح هادی است که به علت مشکلات موجود در مسیر جاده ورودی به روستا این طرح بلاتکلیف رها شده که امیدواریم با همکاری اهالی و مساعدت دولت این طرح نیز اجرا شود .
البته مشکلات دیگری نیز وجود دارد که بعدا در مورد انها بحث می کنیم و از راه کارها و نظرات شما عزیزان نیز استفاده می کنیم .

کمبود های روستا :
1 : با توجه به تولید انبوه انواع حبوبات نیاز به یک کارگاه بسته بندی حبوبات در روستا الزامی است.
2: ایجاد کارگاه نجاری جهت ساخت جعبه برای بسته بندی سیب و گلابی
3: احداث سرد خانه جهت انبار سیب و گلابی تولیدی

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   68 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پروژه تشریح روستای خان آباد

دانلود مقاله گزارش کار اموزی دفتر تبلیغات عقیدتی سیاسی

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله گزارش کار اموزی دفتر تبلیغات عقیدتی سیاسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

آشنایی با مکان کار آموزی
محل کارورزی استان غواض دلان عاشق یزدان شهرستان سرسبز ایجرود واقع در غرب استان کیلومتر 35 به مرکزیت زرین آباد ابتدای جاده ترانزیت ستادفرماندهی انتظامی ایجرود ـ فرماندهی عقیدتی سیاسی ایجرود طبقه چهارم دفتر تبلیغات عقیدتی سیاسی که در این دفتر اجرای مراسمات از قبیل جشنها ، سوگواری ها ، همایشها ، سخنرانی ها ، برگزاری کلاسهای توجیهی و آگاهی سازی ، پرسنل کادر و وظیفه و برخورد با افراد جامعه یا روستا یا شهرهای که آداب رسوم متفاوتی با دیگر نقاط کشور دارند و یا اینکه فرهنگهای مختلفی در جامعه وجود دارد .

 

 

 

 

 


عملکرد
تکریم ارباب رجوع ها باید از عوامل و پلیس که تخصص در زمینه جامعه شناسی و فرهنگ شناسی و روانشناسی استفاده نمود برگزاری کلاسهای مخصوص و تغییر آنها روح و روان پرنس جوان و هدایت آنها به سمت سوی تقوا و چگونگی حل مشکلاتشان در زندگی و توکل به خداوند تبارک و تعالی آموزش نفس و جلوگیری از تهاجم فرهنگی غرب دوری جستن افراد از افراد شرور و تباه کار ایجاد احساس مسئولیت بوجود آوردن روحیه شجاعت فداکاری و هدف از برگزاری مراسمات عبارتست از جلب نظر مردم مسئولان ، کارشناسان دست اندرکاران فعالیتهای خاص به مهمات امور مرتبط با آن سازمان یا موضوع . یقیناً ناجا از تأثیرگزارترین بخش های و نیروی مسلح در جمهوری اسلامی است در تاریخ یک کشور معمولاً بخش اندکی به جنگ و دفاع اختصاص می یابد و لذا نیروهای مسلح کشور ضمن اینکه اهمیت و جایگاه خویش را ـ حتی در زمان صلح ـ دارا می باشند و همگان بر این اهمیت واقف هستند ، معذلک بطور طبیعی فاقد ارتباط مستمر و تنگ تنگ با بدنة جامعه می باشند . لیکن آن بخش از نیروهای مسلح که تعامل پیوسته را جامعه دارند همیشه مدنظر بوده ، مورد سؤال اند و مسئولیت ها و وظایف شان هموارة مورد بحث ، نقد و تحلیل است ناجا و پلیس کشور که بخشی از نیروهای مسلح کشور است ، مسئولیت در ناجا متنوع می باشد ، از تشخیص هویت افراد گرفته تا پیگیری و کشف جرائم کنترل ترافیک ، کنترل هویت میلیونها خودرو سبک و سنگین در سطح کشور کنترل و شناسائی اتباع خارجی ، کنترل و برخورد باقاچاق کالا و مواد مخدر و غیره تا عملکرد قوه قضائیه با حجم و ابعاد گسترده و نامتناهی ـ و این در حالی است که در هر جای کشور ناهنجاری و امرنابایستی از دو نوع که مشاهده شود اولین سؤالی که به ذهن مردم می رسد اینست که نقش و وظیفه نیروی انتظامی در قبال این امر غیر متعارف و خراف چیست ؟ تنوع فرهنگ ها و تکثیر آن در سرزمین پهناور ایران کار را همچنان بر ناجا پر مسئولیت و حساس تر می سازد زیرا یک سلسله اصول کلی و مبنایی در ارتباط با امنیت کشور باید در زمینه ها و بسترهای متفاوت همسان سازی شده و در هر منطقه از کشور ـ به رغم تفاوتهای قومی و بومی و فرهنگی جغرافیایی اقتضائات رنگارنگ محیطی و اجتماعی ـ رعایت و تثبیت کردند .
یکی از نهادهایی که با شکل گرفتن اجتماعات و تولد جوامع شهری ضرورت وجودی پیدا می کند پلیس است زندگی جوامع و تشکیل اجتماع مستلزم برقراری ضوابط مقرراتی است که ضامن بقای سلامت و امنیت و برقراری آرامش باشد و یکی از فعالیتهای مستمر و اساسی پلیس در زندگی روزمره مبارزه جرائم است جامعه و پلیس به یکدیگر وابسته هستند ، شعار معمول پلیس ـ خدمت و محافظت برای مردم و افرادیکه نیاز به خدمت و محافظت دارند یک هدف را توصیه می کند پلیس کارآمد ، مشارکت عمومی ، امنیت اجتماعی باعث آرامش و حفظ نظم جامعه می گردد پلیس مردمی تقریباً به 2300 قبل از میلاد برمی گردد یعنی زمانیکه حکمرانان سومر برای آنچه که خراف اجتماع محسوب می شد ، معیار های را اعلام نمودند در حوزه کاری تبلیغات عقدتی سیاسی باعث می شود که تقویت کننده های ارتباط رفتاری عبارتند از : توصیف برابری آزاد اندیش ، تشخیص مشکل ، نیت و هدف مثبت ، گوش کردن جدی به مردم و مخصوصاً درک جوانان تشویق و دلگرمی جوانان به کارهای مثبت از نژاد پرستی دوری کرد قوم پرستی و فرهنگ پرستی دوری کرد همگون سازی و نگاه همگون به تمام جامع و همگون سازی فرهنگها فعالیتهای است که با همایشها و سخنرانی و آگاهی سازی توسط معاونت تبلیغات عقیدتی سیاسی انجام می پذیرد .
تبلیغات و آموزش در عقیدتی و سیاسی مشکل گشائی ـ نحوه برخورد با معلولان جسمی و ذهنی ـ جمع اوری معتادان ـ ارازل و اوباش ـ مفاسدهای فرهنگی افراد نابینا و کرو لال ـ برقراری قوانین و مقررات راهنمائی و رانندگی در یک موارد و عکس العمل پلیس مورد آموزش و بازنگری و طی شود و هر روز اصلاح تر می گردد . و عقیدتی سیاسی از طریق ارتباطات ذکر شده اعم از رادیوی نوشتاری تصاویری سعی نموده است به مفهوم همبستگی و مشارکت عمومی در چارچوب وظایف سازمانی خود تحقق عملی ببخشد و در حد مقررات موفق بوده است سازمان عقیدتی سیاسی از انفاس قدسی امام راحل بوده است و با محور قرار دادن اهداف عالیه ای دینی ، مکتبی کردن کارکنان و پرورش نیروی انسانی جهت خدمت شایستة نظام جمهوری اسلامی ایران و مردم به کار گرفته است برگزاری آموزش های عقیدتی سیاسی از احکام شرعی و اسلامی ترویج فرهنگ قرآن کریم تدوین جزوات و کتب دینی مناسب با وظایف محمولة به کارکنان احکام ثانویه شغلی و ده ها محور برجسته دیگر از محورهای اقدامات این سازمان می باشد انجام امور تبلیغی در ایام و مناسبت های اعم از اعیاد و وفیات ، چاپ پوستر ، شراکت اعم از تبلیغی و هشداری برگزاری مراسم ادعیه و زیارات در سراسر کشور با محوریت توجه به اسلام ناب محمدی (ص) و توجه ویژه به اصل دین مبین اسلام و شریعتی نبوی ، همچنین حضور گسترده نظارتی در تمامی صحنه هایی که ناجا حضور دارند و یکی دیگر از اقدامات عقیدتی سیاسی در جهت صیانت کارکنان برگزاری جلسات ارشادی کارکنان است که در دو شکل عمومی و خصوصی از طریق معاونت نظارت و ارزیابی انجام می شود . وتاکنون بیش از 88 % در این زمینه موفقیت داشته است .
اگر برنامه های آموزشی ، نظارتی و فرهنگی ، در مقابله با تهدیدات و آسیب ها نبود باید منتظر شکست ها انتظامی امنیتی و فرهنگی پلیس می شدیم ولی بعلت اثرگذاری در پلیس افق های روشی از مشارکت مردمی افزایش خدمت رسانی ، انضباط اجتماعی و قانونمداری ، خدمتگزاری و فردمداری ، پاسخگویی ، به پلیس امنیت جامعه ، محور ، توسعه امنیت اخلاقی و ارزش های معنوی در سطوح مختلف ناجا به چشم می خورد که همگی بیانگر موفقیت سازمان عقیدتی سیاسی در انجام رسالت معنوی و صیانت پلیس جامعه محور و پاسخگو می باشد مهمترین عملکرد تبلیغات عقیدتی سیاسی فرهنگی که مرتبط با رشته امور فرهنگی می شود نحوی اجرای مراسمات ـ مدیریت و سرپرستی در آنها تبادل اطلاعات ارتباطات کلی با مردم و پرسنل آموزش نماز چهره به چهره برای وظیفه ها تلاوت قرآن در بین الصلاتین توجیه سیاسی خصوصی برای کلیه کارکنان پلیس هر ماه یک محور کلی چاپ کتب سیاسی بروشورهای حقوقی ویژه نامه ها به مناسبت ایام مختلف ، تدریس مباحث دین و اعتقادی در دوره های طولی متشکله ، تهیه کتب و متون آموزشی لازم بر مبنای سطح بندی علم کارکنان ـ انجام مصاحبه ، ارشاد ، راهنمایی ، برگزاری نماز جماعت شرکت در راهپیمایهای تظاهرات اعزام مبلغ در ایام ماه محرم و ماه رمضان به واحدها ـ تهیه برنامه های تلویزیونی رادیوئی ، انتشار مجله برای کلیه کارکنان ناجا انتشار پیک پلیس جمله ویژه سرباز ـ تکثیر فیلم نوارهای کاست کتابخانه ها پوشش خبری برنامه های ناجا موارد ذکر شده همگی به سبک خود مدیریت اجرای و برنامه ریزی می خواهد که مرتبط با رشته امور فرهنگی می باشد از جمله یکی از مهمترین عملکرد سازمان عقیدتی سیاسی پلیس ایران اولین اجلاس فرماندهان پلیس کشورهای اسلامی به میزبانی ایران در اصفهان پایتخت فرهنگی جهان اسلام همه موارد ذکر شده حرکتهای فرهنگی پلیس روز ایران میباشد سازمان عقیدتی سیاسی ناجا اجرای مسابقات بزرگ مقاله نویس با گرایش به محوریت پلیس محمدی با عناوین و موضوعات مختلف 1ـ پلیس و و اخلاق محمدی 2ـ پلیس و سیره محمدی 3ـ پلیس و فرهنگ محمدی 4ـ پلیس و عدالت محمدی 5ـ پلیس و جامعه محمدی 6ـ پلیس و عبادت محمدی در این فراخوانی که از کارکنان و خانواده های ناجا و آحاد جامعه ـ اعم از دانشگاهی ، حوزوی ـ پژوهشگران نویسندگان که یک حرکت فرهنگی ادبی در سطح کشور می باشد و باعث ارتقاع آگاهی دانش پرسنل ناجا و مردم می شود سازمان عقیدتی سیاسی ناجا با تربیت پرسنل فداکار با مسئولیت و با تخصص و سپردن کلان شهرها به افراد مجرب و پایدار نمودن امنیت و آرامش در جامعه بزرگترین فعالیتهای فرهنگی ادبی را نموده است .
پویایی و شادابی ناجا که در میان این مفاهیم و یکی از واژه های راهبردی می توان اشاره کرد :
1ـ انضباط اجتماعی و قانون مداری 2ـ مشارکت مردمی برای امنیت جامعه محور ـ جامعه ای که از برقراری امنیت برای همگان بطور مساوی و بدون توجه به رانت خواری های سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی مطمئن باشد و جامعه محور بودن امنیت را با همه وجود احساس کند خود اولین مدافع و همکار برای برقراری و استقرار امنیت است و بعکس چنانچه در اجتماعی احساس شود امنیت برای خواص و اقلیت است ، حمایت از امنیت رو به کاهش نهاده و مقوله امنیت و جلب و مشارکت عمومی برای سیستم انتظامی کشور به یک چالش تبدیل می شود انضباط اجتماعی و قانون مداری معمولاً توسط آحاد عمومی جامعه و اکثریت هم مورد حمایت و عنایت است ـ اقلیتی از مردم اند که بدلیل برخورداری از روحیه تکاثر و زیاده خواهی به انضباط اجتماعی و قانون مداری تنه می زنند و حاضر به تابیدن قانون و مقررات نیستند . حمایت عمومی از قانون زمینه مناسبی برای اجرای قانون و برخورد با متخلفان است . به بیان دیگر قانون مداری در جامعه ای که فرهنگ و تعالی فکری بر آن حاکم است نهادینه و فطری شده گریز از قانون فاقد مشروعیت عمومی و مقبولیت همگانی ست این وظیفه نهادها و دستگاه های فرهنگی و رسانه هاست که فرهنگ قانون مداری را به عنوان یک ضرورت برای انضباط اجتماعی زنده و پویا نگاه دارند و در تولیدات خویش قانون گریزی را مستقیم و غیرمستقیم تشویق ننمایند به هر تقدیر پویایی سازمان عقیدتی سیاسی و تبلیغات مرهون خودباوری و در عین نقد مستمر خویش و قبول شجاعانه نقاط ضعف در موازات برنامه ریزی واقع بینانه برای آینده است ، بدین امید که ناجا و عقیدتی سیاسی با بهره گیری از دستاوردهای ارزشمند گذشته و زمان شناسی و ارتباط علمی و سازنده با آحاد جامعه و بهره گیری از توان لایزال مشارکت عمومی فرضی برای ارتقاء فرهنگ و ایجاد امنیت بیشتر و دستیابی به نقطه آرمانی کارآمدی در سایه همکاری مشترک تبدیل نماید . یقیناً مجموعه رهنمودها و تدابیر نورانی مقام معظم فرماندهی کل قوا فرمانده عقیدتی سیاسی کل منشور و هرام نامه کاری فرزندان معنوی آن بزرگوار در ناجا بوده و از یک سو موجبات دلگرمی و تشویق آنان از سوی دیگر زمینه ساز مسئولیت پذیری و احساس تکلیف بیشتر را در آحاد جامعه فراهم ساخته است سرمایه جاویدان و گرانسنگی که به برکت خون شهیدان و استقرار و ماندگاری نظام مقدس و اسامی جمهوری اسلامی ایران تحصیل گشته است و باعث مباهات و افتخار ، نسبت به نیروهای مسلح دیگر کشورهای جهان است نعمتی هدایت معنوی و رابطه و پیوند عاطفی با جانشین حضرت مهدی صاحب الامر ( عج ) در عصر غیبت .
با مشارکت مردم و آشنائی با عملکردهای پلیس ایجاد همایش ها و کنفرانس ها ارائه راهکارهای مشخص باعث ایجاد همبستگی و ارتباط متقابل ـ امنیت و آرامش در جامعه ـ تبادل افکار و عقاید من ، بین پلیس و مردم و ارگانها با پلیس ـ در نهایت روزی که بدون جرم و جامعة سالم از هر نوع جرم و کشوری ایدال و پیشرفت فرهنگی ، صنعتی …

 

 

 

پلیس و احساس امنیت در مردم
« شکی نیست که مقوله امنیت و نظم اجتماعی که به عهده نیروی انتظامی است یکی از اساسی ترین نیازهای مردم است . »
مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا
الف ـ مقدمه
هدف اساسی از تشکیل سازمان گسترده ای همچون نیروی انتظامی با حجم بالای مأموریت های مختلف آن در درجه اول استقرار نظم و امنیت و تأمین آسایش عمومی و فردی است .
تجربه همیشگی ثابت کرده است ، هنگامی که پلیس در این بُعد موفق باشد در ابعاد دیگر و سایر ماموریت ها نیز به سهولت موفق خواهد شد .
مقوله امنیت قدمتی به وسعت تاریخ شروع زندگی بشر دارد و در تاریخ ، هیچ جامعه ای را سراغ نداریم که فارغ از دغدغه های امنیتی روزگار را سپری کرده باشد .
در جوامع سازمان یافته وجود نظم و امنیت اجتماعی ، اساسی ترین عامل توسعه و رشد فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی به شمار می رود ، که بدون رعایت آزادی های فردی تحقق آن امکان پذیر نمی باشد .
توسعه در هر کشوری مبتنی بر وجود امنیت اجتماعی است و وجود امنیت اجتماعی نیز به وجود امنیت در ابعاد دیگر وابسته می باشد که اساس آن امنیت حقوق فردی و اجتماعی است . امنیت و نظم لازم و ملزوم یکدیگر می باشند به طوری که جامعه بدون نظم اجتماعی فاقد امنیت خواهد بود و فقدان امنیت نیز حاکی از عدم وجود نظام اجتماعی مقتدر است و بدین گونه است که احساس امنیت به تدریج از میان یک ملت رخت برمی بندد .
امنیت علی رغم آنکه یک پدیده اجتماعی است یک احساس درونی نیز می باشد که توجه انسان را به آینده و شرایطی که برای او به وجود خواهد آمد و نیز استفاده از آنچه هست جهت دسترسی به آینده مطلوب جلب می کند .

 

ب ـ امنیت چیست ؟
در فرهنگ لغت لاروس امنیت را چنان بیان می کند ؛ « اعتماد ـ آرامش روحی و روانی » .
تفکری که براساس آن خطر ـ ترس ـ وحشت و خسران بی معنا می شود و در فرهنگ لغت معین امنیت چنین تعریف شده است : « ایمن شدن ـ در امان بودن ـ نداشتن بیم » و در فرهنگ لغات و اصطلاحات سیاسی نیز امنیت این گونه بیان شده است « بی خطر کردن ، امن کردن ، در امان نگاه داشتن ، با اطمینان کردن » .
اما به طور کلی امنیت مفهومی چندوجهی و همزاد با مفاهیمی مانند قدرت ، تهدید و آسیب است . در تعاریف موجود در فرهنگ ها ، امنیت را احساس آزادی از ترس با احساس ایمنی که ناظر بر امنیت مادی و روانی اند نیز تعریف می کنند .
مفهوم امنیت در شرایط گوناگون سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و … دستخوش تحول می گردد و به طور کلی می توان بیان کرد که امنیت مفهومی ذهنی و ادراکی است و تعبیر و تفسیری است که افراد درگیر با آن ارائه می کنند و نعمتی است که متعلق به تمام ملت بوده و وجود آن باعث رفاه و آسایش معنوی و مادی مردم می گردد و نیازی است ضروری برای آزادگی ـ برابری و برادری .

 

ج ـ پلیس مقتدر و برقراری امنیت ( پلیس و توسعه امنیت )
یکی از اصلی ترین مطالبات مردم از حکومت برقراری امنیت است ، حکومت نیز به وسیله دستگاه ها و سازمان های مختلف سعی در برقراری امنیت بین آحاد جامعه دارد . یکی از آن سازمان ها ، نیروی انتظامی می باشد که خادمین مردم در نیروی انتظامی بر تأمین مطالبه به حق مردم در بحث امنیت تلاش شبانه روزی را ایفا می کنند .
مقم معظم رهبری در بحث تأمین امنیت چنین فرموده اند ؛ « امنیت در زندگی اجتماعی مردم نقش بسیار مهمی را داراست ، زیرا مردم باید بتوانند در سایه آن با آرامش و آسودگی خاطر به کسب و کار و فعالیت اجتماعی و انجام امور زندگی خصوصی اهتمام ورزند . »
نقش نیروهای پلیس در تأمین امنیت و برقراری احساس امنیت در بین مردم نقش بسیار مهم و انکارناپذیری می باشد . محافظت از اجتماع ، کمک به مردم و ایجاد اطمینان قلبی در مردم و نیز اقدامات پیشگیرانه از وقوع جرم و از همه مهم تر اجرای صحیح قانون از وظایف عمومی این نیرو می باشد .
نیروی انتظامی فقط یک نهاد و سازمان سرکوبگر نیست بلکه نهاد حفظ امنیت و آرامش مردم است ، اگر نهاد حاکمیت در یک طرف و مردم در طرف دیگر باشند ، نیروی انتظامی ما بین این دو می باشد و می تواند با یک برنامه ریزی دقیق و مشارکت مردمی به راحتی در تأمین امنیت موفق باشد .

 

مقام معظم رهبری نیز درخصوص پلیس چنین فرموده اند که : « پلیس نماد اقتدار حکومت است » و پلیسی مقتدر است که در بین قلوب مردم جای داشته باشد و در بین مردم از اطمینان و اعتماد بالایی برخورد باشد و این مهم به دست نمی آید به شرطی که ایمان و عمل صالح بین کارکنان زحمتکش نیروی انتظامی رشد بیشتری بیابد .
باتوجه به آیه قرآن « ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمان ودا » یعنی اگر شما محبوبیت می خواهید و می خواهید در بین قلوب مردم جای داشته باشید راهش ایمان و عمل صالح است .
پلیس با ایمان و عمل صالح خود را به راحتی اعتماد مردم را به سوی خود جلب کرده و وظیفه ای که به او محول شده است که همانا ایجاد امنیت می باشد را با برنامه ریزی قوی به شایستگی به انجام می رساند .
پلیس مقتدر ، نماد اقتدار نظام حاکمیت کشور است و بین اقتدار نظام و امنیت بین مردم رابطه ای مستقیم وجود دارد . پلیس مقتدر به سه طریق می تواند امنیت و احساس آن را بین مردم محقق سازد ؛
1- توانایی مقابله مجرمان و هنجارشکنان را با اجرای طرح های مختلف به نمایش بگذارد .
2- فرصت را از قانون شکنان و مهاجمان در تعرض به جان و مال ناموس مردم گرفته و به آنان اجازه طمع نمودن و رغبت کردن برای انجام رفتارهای مجرمانه را ندهد .

 

 

 

 

 

 

 

پلیس مقتدر برای برقراری امنیت سازوکارهای مختلف را مدنظر دارد ، یکی از این روش ها برقراری ارتباط منطقی و مشارکت عمومی با شهروندان می باشد .
در این روش پلیس علاوه بر تجهیزات و امکانات خود از همه افراد جامعه برای حفظ نظم و امنیت استعداد می طلبد و با توزیع وظایف بین آحاد جامعه و سازمان ها و تشکل ها و … خود مدیریت امنیت جامعه را عهده دار می شود .

 

 

 

 

 


امنیت مشارکتی و سهیم کردن شهروندان در حفظ امنیت ، انگیزه های رفتار قانونمند و منطبق بر هنجارها و ارزش ها را در افراد تقویت کرده و امنیت پایدار را به عنوان بزرگترین موهبت الهی به جامعه ارزانی می دارد .

 

 

 

و این بدان معناست که اساس و محور فلسفه وجودی پلیس برقراری امنیت و نظم عمومی است و همه بخش های نیروی انتظامی و اداره ها و مدیریت های آن می بایست طوری عمل نمایند که خروجی فعالیت های آنها بر امنیت تأثیرگذار باشد .

 

د ـ مردم و امنیت
یکی از زمینه های برقراری امنیت برای آحاد جامعه علاوه بر وجود پلیس مقتدر و مورد اعتماد مردم ، برقراری عدالت اجتماعی است . یعنی اگر ما در جامعه ای باشیم که نیروی پلیس قوی و دستگاه های نظارتی سازمان یافته جهت برقراری امنیت در جامعه داشته باشیم ، اما عدالت اجتماعی در جامعه وجود نداشته باشد ، عملاً همه موارد فوق به صورت فورمالیته و ظاهری خواهد بود .
عدالت اجتماعی یعنی وجود قانون ـ برابری در روابط اعضای جامعه ـ به طوری که همه افراد جامعه از حق خود در زمینه مسکن ، کار ، تحصیل ، پوشاک ، درمان و … برخوردار باشند .
بدون عدالت اجتماعی سخن گفتن از امنیت ، بی معنا می باشد و عدالت اجتماعی است که ملت را در زندگی اجتماعی و رفتار فردی به سوی ارزش های بالای انسانی سوق می دهد .
وجود روح عدالت اجتماعی در جامعه همچون وجود تعادل در یک قایق داخل دریاست ، قایق تا هنگامی که دارای تعادل است و می تواند این وضعیت را در خود حفظ کند ، سرشار از امنیت و آرامش می باشد و سرنشینان آن با آسودگی به سفر خود ادامه می دهند ولی هنگامی که این تعادل از بین رود ، سایه وحشتناک ترس و ناامنی وجود همه سرنشینان آن کشتی را فرا می گیرد .
عدم وجود عدالت اجتمای نیز در جامعه همچون بی تعادلی قایق است و نبود عدالت اجتماعی امنیت و آرامش را از اعضای جامعه سلب می کند .
جامعه ای که از عدالت اجتماعی برخورداراست فقر ، فحشا ، سرقت و … چهره پلید خود را هویدا نخواهد کرد ، زیرا بر اثر آمار موجود اکثر جرائم در یک جامعه ناشی از فقر می باشد و فقر ریشه در بروز جرائم و ناامنی در یک جامعه دارد . امام علی (ع) در این زمینه می فرمایند « هرگز نعمت فراوانی در جایی انباشته نمی شود مگر آنک در کنار آن حقی ضایع شود . » فقر نه تنها امنیت اجتماعی را از بین می برد و وحشت و اضطراب را بر جامعه حکمفرما می سازد بلکه از نظر فردی هم موجب تزلزل دین می شود و عقل را از کار می اندازد ، چنانچه حضرت علی (ع) در این باره به فرزند خویش محمدبن حنیفه فرموده اند: « ای پسرم ، من از فقر بر تو می ترسم و ازآن به خدا پناه می برم زیرا برای دین نقص و عیب است و متحیرکننده عقل است و انگیزه ای برای تنفر و انتقام است . »

 

ح ـ مردم و احساس امنیت
خود امنیت و احساس امنیت دو مقوله جدا از هم اما وابسته به یکدیگر می باشند . برخی مواقع امنیت به طور کامل در جامعه وجود دارد و با نگاه به آمارها و شاخص های موجود امنیت قابل قبول است ولیکن با مراجعه به مردم به اندازه ای که امنیت عینیت یافته ، احساس امنیت وجود ندارد ، در حالی که چه بسا خود احساس امنیت در جامعه ، در روند افزایش امنیت مؤثر بوده و به آن کمک می کند ، احساس امنیت در بستر امنیت مؤثر بوده و به آن کمک می کند و در بستر آن است که می توان یک عملیات روانی خوب انجام داد و قابلیت آن را به درستی به مردم انتقال داد .
امنیت از حیث نگرش فرد به خود و جامعه به دو قسمت امنیت ذهنی و امنیت عینی قابل تقسیم است . امنیت ذهنی عبارت است از اینکه اشخاص در ارائه افکار و اندیشه های خود احساس امنیت کنند . به عنوان مثال خودسانسوری ، خود ناشی از یک نوع نا امنی ذهنی است ، امنیت آبرویی را نیز می توان یک نوع دیگر امنیت ذهنی نامید .
منظور امنیت عینی این است که افراد در جان و مال خود از امنیت برخوردار باشند ، بنابراین احتمال هر نوع آسیب دیدگی جانی و مالی یک نوع عدم امنیت است . براساس تمایز بین مرز احساس و واقعیت می توان احساس امنیت را از امنیت واقعی تفکیک کرد ، گاهی ممکن است ناامنی هایی در جامعه وجود داشته باشد ولی مردم احساس امنیت کنند زمانی نیز موارد و مصادیق ایجاد ناامنی کم است اما مردم احساس ناامنی می کنند ، در این مواقع نقش رسانه های جمعی و روزنامه های مختلف بسیار برجسته است . رسانه ها می توانند جامعه را امن و یا ناامن جلوه دهند و احساس ناامنی یا امنیت را در جامعه گسترش دهند .
مقام معظم رهبری نیز درخصوص وظیفه نیروی انتظامی و احساس امنیت برای مردم جامعه چنین بیان داشته اند : « در این نیروی انتظامی است که از سوی نظام و دولت اسلامی باید فضای زندگی مردم را امن نگاه دارد تا مردم احساس امنیت و آرامش کنند » . با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری از وظایف دیگر نیروی انتظامی آن است که با انجام برنامه ریزی و عملیات روانی ، با کمک رسانه های عمومی و جمعی احساس امنیت را در جامعه القا نماید که این مهم نیز می بایست در دستور کار یگان های ذیربط در نیروی انتظامی قرار گیرد تا طرح های در حال اجرای نیروی انتظامی با کمک رسانه های عمومی به سمع و نظر آحاد جامعه برسد و بدین وسیله مردم در سایه انجام آن طرح ها احساس امنیت نمایند .

 

نیروی انتظامی و فرهنگ سازی ترافیک
اشاره
زندگی اجتماعی انسان تحت حاکمیت مجموعه قواعد ، قوانین و هنجارهایی است که با هدف ایجاد آرامش و آسایش برای افراد جامعه شکل می گیرد که بی شک اختلال در هر یک از این قوانین نتیجه ای جز هرج و مرج و ناهنجاری در پی نخواهد داشت . برهمین اساس نهادینه کردن این قوانین به عنوان اصلی اساسی در تحکیم پایه های جامعه یکی از مهم ترین وظایف دولت ها است .
از جمله این قوانین ، مقرراتی است که برای عبور و مرور وسایل نقلیه انسان ها در گذرگاه ها ، خیابان ها و جاده ها وضع شده است . متأسفانه امروزه با افزایش وسایل نقلیه و عدم توجه به قوانین رانندگی وعبور و مرور ، شاهد افزایش حوادث و تلفات انسانی در سطح جاده ها و شهرهای کشور هستیم . حوادث و تلفات مرگبار انسانی در کشور ما امروز از مرز 25 هزار کشته در سال فراتر رفته و هر سال نیز رو به افزایش است که این حوادث بی شک تبعات سویی در برداشته و حتی به بحران ها و معضلات بزرگ اجتماعی هم قابل تبدیل است . لذا می طلبد تا همه مسئولین ذیربط و مردم دست به دست هم داده و یک برنامه هدفمند و منطقی برای کاهش تلفات و خسارات ناشی از عبور و مرور داشته و آن را به عنوان یک دغدغه اساسی برای خود بدانند .
خوشبختانه در سال های اخیر شاهد تلاش نیروی انتظامی و مسئولین دلسوز آن در این زمینه بوده و هستیم هر چند این نیرو وظیفه فرهنگ سازی در این زمینه را به صورت قانونی ندارد و تنها مجری مقررات راهنمایی و رانندگی است اما مسئولین دلسوز نیروی انتظامی به ویژه راهنمایی و رانندگی در این زمینه پیشقدم شده و با برنامه های فرهنگی و تبلیغی موفق شده اند تا حدود زیادی فرهنگ ترافیک را در بین مردم نهادینه کنند ، این موفقیت و تلاش نیروی انتظامی حتی باعث الگوبرداری فرهنگی و تبلیغی دیگر کشورها به ویژه کشورهای منطقه شده و این حرکت نیروی انتظامی و موفقیت آمیز بودن آن موجب شد تا دیگر نهادها و سازمان های زیربط نیز به ندای مسئولان ناجا لبیک گفته و به وظایف خود حساسیت پیدا کنند .
برهمین اساس گفتگویی با سرهنگ اسماعیلی مدیر کل فرهنگ ترافیک معاونت راهور ناجا انجام داده ایم تا ضمن آشنایی با وظایف و ماموریت های این اداره کل ، عملکرد و برنامه های این عزیزان را به اطلاع خوانندگان گرامی مجله نگهبان برسانیم :
• در سال های اخیر شاهد فعالیت های خوب و تأثیرگذار در امر فرهنگ سازی در جامعه در زمینه ترافیک از چه زمانی فعالیت خود را شروع کرده و چه اهدافی را دنبال می کند ؟
• کار فرهنگ سازی آموزش و رفتارسازی کار بسیار سختی است . همان طور که استاد شهید مرتضی مطهری می فرمایند : تغییر یک رفتار یا فرهنگ مستلزم یک زمان 20 ساله است . شاید در مدت پنج سال بشود یک شهر زیبایی را ساخت ولی نمی توان شخصیت یک فرد را در مدت کم کوچکترین تغییری داد . در کشور ما علی رغم پیشرفت هایی که در سایربخش های فرهنگی به دلیل ویژگی های خاص فرهنگی و تمدن کشورمان داریم ، اما در مورد فرهنگ ترافیک متاسفانه به دلیل اینکه پس از ورود خودرو به ایران کسی متولی این امر نبوده و کار جدی انجام نگرفته ، در این خصوص مشکل و عقب ماندگی داریم .عمده کارهای انجام شده هم به صورت مقطعی و متفرق بوده و هیچ ارتباطی با هم نداشته است و متأسفانه هدفمند هم نبود و هر کس برای خود کار می کرد .
خوشبختانه در سال 1380 به همت فرماندهان و مسئولین وقت نیروی انتظامی اداره کل فرهنگ ترافیک در معاونت راهنمایی و رانندگی ناجا با هدف ساماندهی به این قضیه و هماهنگ کردن سازمان های زیربط و آموزش و فرهنگ سازی ترافیک در جامعه شکل گرفت و از همان روز اول با حضور افراد متفکر ، متخصص و دلسوز کار خود را شروع کرد . خوشبختانه با جدیت و تلاش مسئولین و مدیران وقت ناجا گام های خوبی برداشته شد گرچه هنوز در اول راه هستیم ولی می تواند زمینه ساز گام های بزرگ در آینده باشد . مثلاً همین الان بسیاری از ابتکارات این مجموعه کوچک به عنوان یک روش و الگو در کشورهای منطقه مطرح شده است . در سال 2004 در اجلاس سازمان بهداشت جهانی که در کشور مصر برگزار شد

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   34 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله گزارش کار اموزی دفتر تبلیغات عقیدتی سیاسی

دانلود مقاله حضرت ابراهیم

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله حضرت ابراهیم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

ادوار نبوت:دوره ی سوم نبوت
لقب:خلیل ا...
معنای اسم:ابراهیم یا ابرام بزبان عبری به معنی پدر عالی است.
پدر:تارخ
مادر:ورقه
تاریخ ولادت:۳۳۲۳ سال بعد از هبوت آدم.
مدت عمر:۱۷۵ سال
بعثت:آن حضرت دربابل مبعوث شد.
محل دفن:در شهر خلیل الرحمان واقع در کشور فلسطین.
نسب:ابراهیم بن تارخ بن ناحور بن سروج بن رعوبن فالج بن عابربن شالخ بن ارفخشد بن سام بن نوح(ع).
تعداد فرزندان:بروایتی آن حضرت ۱۳ فرزند داشت.
مختصری از زندگینامه حضرت‌ ابراهیم‌(ع‌)
آن‌ حضرت‌ در زمان‌ نمرود که‌ در عجم‌ به‌ کیکاوس‌ معروف‌ بود،زندگى‌ مى‌ کرد.نمرود مردى‌ باقوت‌ وحشمت‌ بود.سپاه‌ بسیار داشت‌ ودر سرزمین‌ بابل‌ آن‌زمان‌ وکوفه‌ زمان‌ ما حکومت‌ مى‌ کرد.چهارصد صندلى‌ طلا داشت‌ که‌ برروى‌ هریک‌جادوگرى‌ نشسته‌ وجادو مى‌ نمود.او یکشب‌ در خواب‌ دید که‌ ستاره‌اى‌ در افق‌پدیدار شد ونورش‌ بر نورخورشید غلبه‌ نمود.نمرود وحشت‌ زده‌ از خواب‌ بیدار شدو جادوگران‌ را احضار نموده‌ وتعبیر خواب‌ خود را از آنان‌ جویا شد.گفتند طفلى‌ دراین‌ سال‌ متولد مى‌ شود که‌ سلطنت‌ تو بدست‌ او نابود مى‌ شود.وهنوز آن‌ طفل‌ ازصلب‌ پدر به‌ رحم‌ مادر منتقل‌ نشده‌ است‌.نمرود دستور داد که‌ بین‌ زنان‌ ومردان‌جدایى‌ اندازند و کودکى‌ که‌ در آن‌ سال‌ متولد میشود،اگر پسر است‌،بکشند.واگردختر است‌،باقى‌ بگذارند.تارخ‌ که‌ یکى‌ از مقربّان‌ نمرود بود شبى‌ پنهانى‌ نزدهمسرش‌ رفت‌ ونطفه‌ ابراهیم‌ بسته‌ شد.هنگام‌ تولد کودک‌،مادر ابراهیم‌ (ع‌) به‌ داخل‌غارى‌ رفت‌ وابراهیم‌ (ع‌) در آنجا متولد شد.مادر،کودکش‌ را درغار گذاشت‌ وبه‌ شهرمراجعت‌ نمود.او همه‌ روزه‌ به‌ غار مى‌ رفت‌ وبه‌ فرزندش‌ شیر مى‌ داد وبرمى‌ گشت‌.رشد یک‌ روز آن‌ حضرت‌ مطابق‌ یکماه‌ کودکان‌ دیگر بود.پانزده‌ سال‌ گذشت‌ودراین‌ مدت‌ ابراهیم‌ (ع‌) جوانى‌ قوى‌ شده‌ بود.روزى‌ با مادرش‌ به‌ طرف‌ شهرحرکت‌ کردند .در راه‌ به‌ گله‌ شترى‌ رسیدند.ابراهیم‌ (ع‌)از مادر پرسید:خالق‌ اینهاکیست‌؟گفت‌ آنکه‌ آنهارا خلق‌ کرد و رزق‌ مى‌ دهد وبزرگ‌ مى‌ نماید.ابراهیم‌ (ع‌) درشهر با گروههاى‌ بت‌ پرست‌ وارد بحث‌ مى‌ شد وآنها را محکوم‌ مى‌ نمود.واقرار به‌خداى‌ نادیده‌ کرد.به‌ مصداق‌ آیه‌ شریفه‌ «فلما جن‌ّ علیه‌ اللیل‌ راى‌ کوکباً...» چون‌ مذاهب‌ آنهاراباطل‌ دید وباطل‌ نمود،فرمود: انّى‌ وجهّت‌وجهى‌ ...» بعد ابراهیم‌ (ع‌) را به‌ دربار نمرود بردند.نمرود مرد زشترویى‌ بود ولى‌ دراطرافش‌ غلامان‌ وکنیزان‌ زیبا بودند.ابراهیم‌ (ع‌) از عمویش‌ آذر پرسید:اینها چه‌کسى‌ هستند؟آذر گفت‌ اینها غلامان‌ وکنیزان‌ وبندگان‌ نمرودند! ابراهیم‌ (ع‌) تبسمى‌ کردوگفت‌ چگونه‌ است‌ که‌ بندگان‌ و کنیزان‌ و غلامان‌ از خدایشان‌ زیباترند؟آذر گفت‌از این‌ حرفها نزن‌ که‌ تورا مى‌ کشند.آمده‌ است‌ که‌ آذر بت‌ مى‌ ساخت‌ وبه‌ ابراهیم‌ (ع‌)مى‌ داد تا بفروشدوابراهیم‌ (ع‌) هم‌ طناب‌ به‌ پاى‌ بتها مى‌ بست‌ ومى‌ گفت‌:بیاییدخدایى‌ را بخرید که‌ نمى‌ خورد و نمى‌ بیند و نمى‌ آشامد و نه‌ نفعى‌ مى‌ رساند ونه‌ضررى‌ !با این‌ تعریف‌ ابراهیم‌ (ع‌) کسى‌ بتها را نمى‌ خرید.وبتها را به‌ نزد آذر برمى‌ گرداند.
بت‌ شکن‌ دربتخانه‌
نمرودیان‌ سالى‌ دوبار در فروردین‌ جشن‌ مى‌ گرفتند.در یکى‌ از جشنها موقع‌خروج‌ از شهر،آذر به‌ ابراهیم‌ (ع‌)پیشنهاد نمود که‌ او هم‌ به‌ جشن‌ برودتا شاید جشن‌آنهارا تماشاکرده‌ وزبان‌ از بدگویى‌ بتها بردارد.ولى‌ روز بعد موقع‌ رفتن‌،ابراهیم‌(ع‌)گفت‌ من‌ مریض‌ هستم‌!لذا همه‌ با زینت‌ تمام‌ از شهر بیرون‌ رفتند بجز ابراهیم‌ (ع‌)که‌ تبرى‌ برداشت‌ و به‌ بتخانه‌ رفت‌ وهمه‌ بتهارا شکست‌.سپس‌ تبر را بر دوش‌ بت‌بزرگ‌انداخت‌. «فجعلهم‌ جُذاذاً الاّ کبیراً لهم‌» همه‌ بتهارا خورد کرد مگر بُت‌بزرگ‌ را.وقتى‌ نمرود ونمرودیان‌ باز گشتند وبه‌ بتخانه‌ آمدند تا خود را تبرک‌کنند،همه‌ بتهارا شکسته‌ دیدند غیر از بُت‌ بزرگ‌.به‌ روایتى‌ شیطان‌ به‌ آنها اطلاع‌ دادکه‌ ابراهیم‌ (ع‌)خدایان‌ شمارا شکسته‌ است‌.صداى‌ ناله‌ وفریاد مردم‌ بلند شد.نزدنمرود رفتند که‌اى‌ نمرود!خدایان‌ مارا شکسته‌اند.نمرود دستور داد تا به‌ هرکه‌ شک‌دارید نزد من‌ بیاورید.همه‌ گفتند کار ابراهیم‌ (ع‌) است‌.حضرت‌ را احضار کردندوبه‌او گفتند: «أ انت‌ فعلت‌َ هذا بآلهتنا یاابراهیم‌قال‌ بل‌ فعلهم‌ کبیرهم‌ هذافاسئلوهم‌ اِن‌ کانوا ینطقون‌»» آیا تو این‌ عمل‌ را نسبت‌ به‌ خدایان‌ مابجاآوردى‌ ؟گفت‌ بت‌ بزرگ‌ این‌ کار را کرده‌ است‌ از او بپرسید اگر حرف‌ مى‌ زند!نمرودیان‌ گفتند اى‌ ابراهیم‌ (ع‌) این‌ بتها سخن‌ نمى‌ گویند.سپس‌ همگى‌ خجل‌وشرمنده‌ و سر به‌ زیر انداختند.بعد ابراهیم‌ (ع‌)فرمود چیزى‌ را عبادت‌ مى‌ کنید که‌نه‌ نفعى‌ مى‌ رساند ونه‌ ضررو نه‌ حرف‌ مى‌ زند.چون‌ نمرودیان‌ از جواب‌ عاجزشدند،همگى‌ گفتند اگر کمک‌ کار خدایان‌ خود هستید،ابراهیم‌ (ع‌) رابسوزانید.نمرود دستور داد دیواره‌اى‌ در دامنه‌ کوه‌ درست‌ کردند وبمدت‌ یکماه‌هیزم‌ آورده‌ ودر آن‌ قرار دادند تا پرشد.بعد گفتند چگونه‌ ابراهیم‌ (ع‌) رادر آتش‌بیاندازیم‌؟شیطان‌ بصورت‌ آدمى‌ ظاهر شد وگفت‌ منجنیق‌ بسازید!تا آن‌ زمان‌منجنیق‌ نساخته‌ بودند وشیطان‌ هنگامیکه‌ به‌ آسمانها راه‌ داشت‌ از جهنم‌ دیدار کرده‌ودیده‌ بود جهنمیان‌ را با منجنیق‌ درون‌ آتش‌ مى‌ اندازند،یاد گرفته‌ بود.لذا به‌ آنها یادداد که‌ چگونه‌ این‌ وسیله‌ را بسازند.چهارصد نفر آمدند وهردونفر یک‌ طناب‌ راگرفتند و ابراهیم‌ (ع‌) را بالا بردند.در این‌ هنگام‌ در میان‌ فرشتگان‌ غلغله‌اى‌ افتاد وبه‌پیشگاه‌ الهى‌ عرضه‌ کردند که‌ خدایا از شرق‌ تا غرب‌ یکنفر،تورا عبادت‌ مى‌ کندواوراهم‌ که‌ مى‌ خواهند بسوزانند.دستور بده‌ تا اورا یارى‌ کنیم‌.خطاب‌ آمد:بروید اگراز شما یارى‌ خواست‌ اورا کمک‌ کنید.ابتدا ملک‌ باد نزد ابراهیم‌ (ع‌) آمد وگفت‌:من‌موکل‌ باد هستم‌.اگر امر بفرمائید به‌ باد امر کنم‌ تا آتش‌ را به‌ خانه‌ نمرود ببرد ونمرودیان‌ را بسوزاند.ابراهیم‌ (ع‌)فرمود پناه‌ من‌ خداست‌ وبتو نیازى‌ ندارم‌.ملک‌ ابرآمد وگفت‌ اى‌ ابراهیم‌!اجازه‌ بده‌ تا به‌ ابر امر کنم‌ آتش‌ را خاموش‌ کند.ابراهیم‌(ع‌)گفت‌ امر خود را به‌ خداى‌ نادیده‌ واگذاردم‌.ملک‌ کوه‌ آمد وگفت‌ اى‌ ابراهیم‌!اجازه‌ بده‌ کوه‌ بابل‌ را بر سرشان‌ خراب‌ نمایم‌ وهمه‌ را هلاک‌ کنم‌.ابراهیم‌ (ع‌)گفت‌ بتو نیز محتاج‌ نیستم‌.بعد جبرئیل‌ آمد وگفت‌ اى‌ ابراهیم‌!هیچ‌ احتیاجى‌ ندارى‌ ؟گفت‌ دارم‌ اما نه‌ بتو.گفت‌ به‌ که‌ دارى‌ ؟گفت‌ او از همه‌ بهتر به‌ حال‌ من‌ آگاه‌است‌.بعد از آن‌ از طرف‌ خدا ندا آمد: «یانار کونى‌ برداً وسلاماً على‌ ابراهیم‌»
ابراهیم‌ از پیامبرانى‌ است‌ که‌ خداوند او را بیش‌ از دیگران‌ با عظمت‌ یاد نموده‌است‌ واو را با القابى‌ چون‌ :حنیف‌،مسلم‌، حلیم‌، اوّاه‌، منیب‌،صدیق‌یاد کرده‌ و بااوصافى‌ چون‌:شاکرو سپاسگزار نعمتهاى‌ خداوند،قانت‌ و مطیع‌ خالق‌ توانا،داراى‌ قلب‌ سلیم‌،عامل‌ و فرمانبردار کامل‌ خدا،بنده‌ مؤمن‌ و نیکوکار،شایسته‌ و صالح‌درگاه‌ خدا و...وى‌ را ستوده‌ است‌.و به‌ منصبهایى‌ چون‌:امامت‌ وپیشوائى‌ مردم‌،برگزیده‌ در دوجهان‌ و خلیل‌ اللهى‌ مفتخر داشته‌ است‌.
از جمله‌ الطاف‌ الهى‌ بر ابراهیم‌ آنست‌ که‌:
او را از پیامبران‌ اولوا العزم‌ قرار داد.
پیامبرى‌ را در ذریه‌ او قرار داد.
علم‌ وحکمت‌ وشریعت‌ بوى‌ داده‌ است‌.
اورا امّت‌ واحده‌ خواند.
و خانه‌ کعبه‌ بدست‌ او تجدید بنا شد.
مقام‌ امامت‌ به‌ او تفویض‌ شد
مدت‌ عمر ابراهیم‌ دویست‌ سال‌ بوده‌ و در شهر خلیل‌ الرحمن‌ فلسطین‌ اشغالى‌ مدفون‌ است‌.
ابراهیم در قرآن
به‌ قسمتى‌ از گفتگوى‌ ابراهیم‌ با نمرودیان‌ توجه‌ نمائید:
«ابراهیم‌ به‌ پدرش‌ گفت‌:چراچیزى‌ که‌ نمى‌ شنود و نمى‌ بیند و تورا از چیزى‌ بى‌ نیاز نمى‌ کند را عبادت‌ مى‌ کنى‌ ؟اى‌ پدر!من‌ به‌ دانشى‌ مطلع‌ شده‌ام‌ که‌ تو به‌ آن‌دست‌ نیافته‌اى‌ .پس‌ از من‌ پیروى‌ کن‌ تا تورا به‌ راه‌ راست‌ هدایت‌ کنم‌.اى‌ پدر!شیطان‌ را نپرست‌ که‌ شیطان‌ معصیت‌ خدا را نمود.اى‌ پدر!من‌ مى‌ ترسم‌ تو دچارعذاب‌ الهى‌ شوى‌ وجزو یاران‌ شیطان‌ گردى‌ !پدرش‌ جواب‌ داد:آیا از خدایان‌ من‌رویگردان‌ شده‌اى‌ ؟اگر دست‌ از این‌ حرفها برندارى‌ تورا سنگسار مى‌ کنم‌!وتورا ازخود مى‌ رانم‌!ابراهیم‌ گفت‌ با تو خداحافظى‌ نموده‌ واز خدا برایت‌ طلب‌ آمرزش‌مى‌ نمایم‌ که‌ خدا به‌ من‌ مهربان‌ است‌. واز شما و معبودانتان‌ دورى‌ مى‌ کنم‌ و خداى‌ واحد را مى‌ خوانم‌ تا شاید با این‌ دعا از درگاه‌ خدا دور نشوم‌»
«ابراهیم‌ به‌ پدرش‌ وقوم‌ پدرش‌ گفت‌:این‌ تندیسها چیست‌ که‌ به‌ آنها روى‌ آورده‌ وآنها را عبادت‌ مى‌ کنید؟گفتند:پدران‌ ما اینها را عبادت‌ مى‌ کردند.ابراهیم‌گفت‌:شما وپدرانتان‌ در گمراهى‌ آشکار بودید.گفتند:آیا براى‌ ما حق‌ آورده‌اى‌ یا ازبازیگرانى‌ ؟ابراهیم‌ گفت‌ خداى‌ شما پروردگار آسمانها وزمین‌ است‌ که‌ آنها را آفریده‌ومن‌ بر این‌ مطلب‌ شهادت‌ مى‌ دهم‌.بخداقسم‌:وقتى‌ نبودید براى‌ بتهاى‌ شما چاره‌اى‌ خواهم‌ اندیشید!پس‌ به‌ بتخانه‌ رفته‌ وبتهاى‌ آنان‌ را بجز بت‌ بزرگ‌ را تا شاید سراغ‌ اوبروند شکست‌.»
«ابراهیم‌ به‌ آنها گفت‌:آیا غیر از خدا،چیزى‌ را مى‌ پرستید که‌ نه‌ به‌ شما سودى‌ دارد ونه‌ ضرر؟اُف‌ بر شما وبتهایتان‌ چرا تعقل‌ نمى‌ کنید؟آنها گفتند که‌ :او رابسوزانید وخدایانتان‌ را یارى‌ کنید اگر کمک‌ کننده‌ به‌ خدایانتان‌ هستید!»
«ابراهیم‌ به‌ پدرش‌ و قومش‌ گفت‌:چه‌ مى‌ پرستید؟گفتند:بتانى‌ را مى‌ پرستیم‌ وپیوسته‌ سر بر آستانشان‌ داریم‌.ابراهیم‌ گفت‌:آیا وقتى‌ آنها را صدا مى‌ زنید صداى‌ شما را مى‌ شنودند؟آیا سود وزیانى‌ براى‌ شما دارند؟آنها گفتند:بلکه‌ پدرانمان‌ را این‌چنین‌ یافته‌ایم‌.ابراهیم‌ گفت‌ آیا نمى‌ دانید که‌ بتهاى‌ شما وپدرانتان‌ با من‌ دشمن‌منند.ولى‌ پروردگار عالمیان‌ کسى‌ است‌ که‌ مرا آفرید و هدایت‌ کرد.او کسى‌ است‌ که‌غذا وآشامیدنى‌ به‌ من‌ مى‌ دهد.و چون‌ مریض‌ شوم‌ مرا شفا مى‌ دهد و امیدوارم‌ که‌روز قیامت‌ خطاهاى‌ مرا ببخشد.»
«ابراهیم‌ به‌ پدرش‌ گفت‌:چرا چیزى‌ که‌ نمى‌ شنود و نمى‌ بیند و تورا از چیزى‌ بى‌ نیاز نمى‌ کند را عبادت‌ مى‌ کنى‌ ؟اى‌ پدر!من‌ به‌ دانشى‌ مطلع‌ شده‌ام‌ که‌ تو به‌ آن‌دست‌ نیافته‌اى‌ .پس‌ از من‌ پیروى‌ کن‌ تا تورا به‌ راه‌ راست‌ هدایت‌ کنم‌.اى‌ پدر!شیطان‌ را نپرست‌ که‌ شیطان‌ معصیت‌ خدا را نمود.اى‌ پدر!من‌ مى‌ ترسم‌ تو دچارعذاب‌ الهى‌ شوى‌ وجزو یاران‌ شیطان‌ گردى‌ !پدرش‌ جواب‌ داد:آیا از خدایان‌ من‌رویگردان‌ شده‌اى‌ ؟اگر دست‌ از این‌ حرفها برندارى‌ تورا سنگسار مى‌ کنم‌!وتورا ازخود مى‌ رانم‌!ابراهیم‌ گفت‌ با تو خداحافظى‌ نموده‌ واز خدا برایت‌ طلب‌ آمرزش‌مى‌ نمایم‌ که‌ خدا به‌ من‌ مهربان‌ است‌. واز شما و معبودانتان‌ دورى‌ مى‌ کنم‌ و خداى‌ واحد را مى‌ خوانم‌ تا شاید با این‌ دعا از درگاه‌ خدا دور نشوم‌»
پیروزى‌ ابراهیم‌(ع‌)بر نمرودیان
آن‌ حضرت‌ در زمان‌ نمرود که‌ در عجم‌ به‌ کیکاوس‌ معروف‌ بود،زندگى‌ مى‌ کرد.نمرود مردى‌ باقوت‌ وحشمت‌ بود.سپاه‌ بسیار داشت‌ ودر سرزمین‌ بابل‌ آن‌زمان‌ وکوفه‌ زمان‌ ما حکومت‌ مى‌ کرد.چهارصد صندلى‌ طلا داشت‌ که‌ برروى‌ هریک‌جادوگرى‌ نشسته‌ وجادو مى‌ نمود.او یکشب‌ در خواب‌ دید که‌ ستاره‌اى‌ در افق‌پدیدار شد ونورش‌ بر نورخورشید غلبه‌ نمود.نمرود وحشت‌ زده‌ از خواب‌ بیدار شدو جادوگران‌ را احضار نموده‌ وتعبیر خواب‌ خود را از آنان‌ جویا شد.گفتند طفلى‌ دراین‌ سال‌ متولد مى‌ شود که‌ سلطنت‌ تو بدست‌ او نابود مى‌ شود.وهنوز آن‌ طفل‌ ازصلب‌ پدر به‌ رحم‌ مادر منتقل‌ نشده‌ است‌.نمرود دستور داد که‌ بین‌ زنان‌ ومردان‌جدایى‌ اندازند و کودکى‌ که‌ در آن‌ سال‌ متولد میشود،اگر پسر است‌،بکشند.واگردختر است‌،باقى‌ بگذارند.تارخ‌ که‌ یکى‌ از مقربّان‌ نمرود بود شبى‌ پنهانى‌ نزدهمسرش‌ رفت‌ ونطفه‌ ابراهیم‌ بسته‌ شد.هنگام‌ تولد کودک‌،مادر ابراهیم‌ (ع‌) به‌ داخل‌غارى‌ رفت‌ وابراهیم‌ (ع‌) در آنجا متولد شد.مادر،کودکش‌ را درغار گذاشت‌ وبه‌ شهرمراجعت‌ نمود.او همه‌ روزه‌ به‌ غار مى‌ رفت‌ وبه‌ فرزندش‌ شیر مى‌ داد وبرمى‌ گشت‌.رشد یک‌ روز آن‌ حضرت‌ مطابق‌ یکماه‌ کودکان‌ دیگر بود.پانزده‌ سال‌ گذشت‌ودراین‌ مدت‌ ابراهیم‌ (ع‌) جوانى‌ قوى‌ شده‌ بود.روزى‌ با مادرش‌ به‌ طرف‌ شهرحرکت‌ کردند .در راه‌ به‌ گله‌ شترى‌ رسیدند.ابراهیم‌ (ع‌)از مادر پرسید:خالق‌ اینهاکیست‌؟گفت‌ آنکه‌ آنهارا خلق‌ کرد و رزق‌ مى‌ دهد وبزرگ‌ مى‌ نماید.ابراهیم‌ (ع‌) درشهر با گروههاى‌ بت‌ پرست‌ وارد بحث‌ مى‌ شد وآنها را محکوم‌ مى‌ نمود.واقرار به‌خداى‌ نادیده‌ کرد.به‌ مصداق‌ آیه‌ شریفه‌ «فلما جن‌ّ علیه‌ اللیل‌ راى‌ کوکباً...» چون‌ مذاهب‌ آنهاراباطل‌ دید وباطل‌ نمود،فرمود: انّى‌ وجهّت‌وجهى‌ ...» بعد ابراهیم‌ (ع‌) را به‌ دربار نمرود بردند.نمرود مرد زشترویى‌ بود ولى‌ دراطرافش‌ غلامان‌ وکنیزان‌ زیبا بودند.ابراهیم‌ (ع‌) از عمویش‌ آذر پرسید:اینها چه‌کسى‌ هستند؟آذر گفت‌ اینها غلامان‌ وکنیزان‌ وبندگان‌ نمرودند! ابراهیم‌ (ع‌) تبسمى‌ کردوگفت‌ چگونه‌ است‌ که‌ بندگان‌ و کنیزان‌ و غلامان‌ از خدایشان‌ زیباترند؟آذر گفت‌از این‌ حرفها نزن‌ که‌ تورا مى‌ کشند.آمده‌ است‌ که‌ آذر بت‌ مى‌ ساخت‌ وبه‌ ابراهیم‌ (ع‌)مى‌ داد تا بفروشدوابراهیم‌ (ع‌) هم‌ طناب‌ به‌ پاى‌ بتها مى‌ بست‌ ومى‌ گفت‌:بیاییدخدایى‌ را بخرید که‌ نمى‌ خورد و نمى‌ بیند و نمى‌ آشامد و نه‌ نفعى‌ مى‌ رساند ونه‌ضررى‌ !با این‌ تعریف‌ ابراهیم‌ (ع‌) کسى‌ بتها را نمى‌ خرید.وبتها را به‌ نزد آذر برمى‌ گرداند.

 

بت‌ شکن‌ دربتخانه‌
نمرودیان‌ سالى‌ دوبار در فروردین‌ جشن‌ مى‌ گرفتند.در یکى‌ از جشنها موقع‌خروج‌ از شهر،آذر به‌ ابراهیم‌ (ع‌)پیشنهاد نمود که‌ او هم‌ به‌ جشن‌ برودتا شاید جشن‌آنهارا تماشاکرده‌ وزبان‌ از بدگویى‌ بتها بردارد.ولى‌ روز بعد موقع‌ رفتن‌،ابراهیم‌(ع‌)گفت‌ من‌ مریض‌ هستم‌!لذا همه‌ با زینت‌ تمام‌ از شهر بیرون‌ رفتند بجز ابراهیم‌ (ع‌)که‌ تبرى‌ برداشت‌ و به‌ بتخانه‌ رفت‌ وهمه‌ بتهارا شکست‌.سپس‌ تبر را بر دوش‌ بت‌بزرگ‌انداخت‌. «فجعلهم‌ جُذاذاً الاّ کبیراً لهم‌» همه‌ بتهارا خورد کرد مگر بُت‌بزرگ‌ را.وقتى‌ نمرود ونمرودیان‌ باز گشتند وبه‌ بتخانه‌ آمدند تا خود را تبرک‌کنند،همه‌ بتهارا شکسته‌ دیدند غیر از بُت‌ بزرگ‌.به‌ روایتى‌ شیطان‌ به‌ آنها اطلاع‌ دادکه‌ ابراهیم‌ (ع‌)خدایان‌ شمارا شکسته‌ است‌.صداى‌ ناله‌ وفریاد مردم‌ بلند شد.نزدنمرود رفتند که‌اى‌ نمرود!خدایان‌ مارا شکسته‌اند.نمرود دستور داد تا هرکه‌ راشک‌دارید نزد من‌ بیاورید.همه‌ گفتند کار ابراهیم‌ (ع‌) است‌.حضرت‌ را احضار کردندوبه‌او گفتند: «أ انت‌ فعلت‌َ هذا بآلهتنا یاابراهیم‌قال‌ بل‌ فعلهم‌ کبیرهم‌ هذافاسئلوهم‌ اِن‌ کانوا ینطقون‌»» آیا تو این‌ عمل‌ را نسبت‌ به‌ خدایان‌ مابجاآوردى‌ ؟گفت‌ بت‌ بزرگ‌ این‌ کار را کرده‌ است‌ از او بپرسید اگر حرف‌ مى‌ زند!نمرودیان‌ گفتند اى‌ ابراهیم‌ (ع‌) این‌ بتها سخن‌ نمى‌ گویند.سپس‌ همگى‌ خجل‌وشرمنده‌ و سر به‌ زیر انداختند.بعد ابراهیم‌ (ع‌)فرمود چیزى‌ را عبادت‌ مى‌ کنید که‌نه‌ نفعى‌ مى‌ رساند ونه‌ ضررو نه‌ حرف‌ مى‌ زند.چون‌ نمرودیان‌ از جواب‌ عاجزشدند،همگى‌ گفتند اگر کمک‌ کار خدایان‌ خود هستید،ابراهیم‌ (ع‌) رابسوزانید.نمرود دستور داد دیواره‌اى‌ در دامنه‌ کوه‌ درست‌ کردند وبمدت‌ یکماه‌هیزم‌ آورده‌ ودر آن‌ قرار دادند تا پرشد.بعد گفتند چگونه‌ ابراهیم‌ (ع‌) رادر آتش‌بیاندازیم‌؟شیطان‌ بصورت‌ آدمى‌ ظاهر شد وگفت‌ منجنیق‌ بسازید!تا آن‌ زمان‌منجنیق‌ نساخته‌ بودند وشیطان‌ هنگامیکه‌ به‌ آسمانها راه‌ داشت‌ از جهنم‌ دیدار کرده‌ودیده‌ بود جهنمیان‌ را با منجنیق‌ درون‌ آتش‌ مى‌ اندازند،یاد گرفته‌ بود.لذا به‌ آنها یادداد که‌ چگونه‌ این‌ وسیله‌ را بسازند.چهارصد نفر آمدند وهردونفر یک‌ طنبا را گرفتندو ابراهیم‌ (ع‌) را بالا بردند.در این‌ هنگام‌ در میان‌ فرشتگان‌ غلغله‌اى‌ افتاد وبه‌ پیشگاه‌الهى‌ عرضه‌ کردند که‌ خدایا از شرق‌ تا غرب‌ یکنفر،تورا عبادت‌ مى‌ کند واوراهم‌ که‌مى‌ خواهند بسوزانند.دستور بده‌ تا اورا یارى‌ کنیم‌.خطاب‌ آمد:بروید اگر از شمایارى‌ خواست‌ اورا کمک‌ کنید.ابتدا ملک‌ باد نزد ابراهیم‌ (ع‌) آمد وگفت‌:من‌ موکل‌باد هستم‌.اگر امر بفرمائید به‌ باد امر کنم‌ تا آتش‌ را به‌ خانه‌ نمرود ببرد و نمرودیان‌ رابسوزاند.ابراهیم‌ (ع‌)فرمود پناه‌ من‌ خداست‌ وبتو نیازى‌ ندارم‌.ملک‌ ابر آمد وگفت‌اى‌ ابراهیم‌!اجازه‌ بده‌ تا به‌ ابر امر کنم‌ آتش‌ را خاموش‌ کند.ابراهیم‌ (ع‌)گفت‌ امر خودرا به‌ خداى‌ نادیده‌ واگذاردم‌.ملک‌ کوه‌ آمد وگفت‌ اى‌ ابراهیم‌!اجازه‌ بده‌ کوه‌ بابل‌ رابر سرشان‌ خراب‌ نمایم‌ وهمه‌ را هلاک‌ کنم‌.ابراهیم‌ (ع‌) گفت‌ بتو نیز محتاج‌نیستم‌.بعد جبرئیل‌ آمد وگفت‌ اى‌ ابراهیم‌!هیچ‌ احتیاجى‌ ندارى‌ ؟گفت‌ دارم‌ اما نه‌بتو.گفت‌ به‌ که‌ دارى‌ ؟گفت‌ او از همه‌ بهتر به‌ حال‌ من‌ آگاه‌ است‌.بعد از آن‌ از طرف‌خدا ندا آمد: «یانار کونى‌ برداً وسلاماً على‌ ابراهیم‌» ابن‌ عباس‌ گفت‌ اگر خدانمى‌ فرمود سلاماً آتش‌ چنان‌ سرد مى‌ شد که‌ ابراهیم‌ (ع‌)از سرما هلاک‌مى‌ گردید.پس‌ به‌ فرشتگان‌ امر نمود تا بازوى‌ ابراهیم‌ (ع‌) را گرفتند وآهسته‌ در میان‌آتش‌ قرار دادند ودرمیان‌ آتش‌،چشمه‌هاى‌ آب‌ آفرید.آمده‌ است‌ که‌ نمرودیان‌ هرچه‌مى‌ کردند ابراهیم‌ (ع‌) را داخل‌ آتش‌ بیاندازند ابراهیم‌ (ع‌) نمى‌ افتاد.شیطان‌ بصورت‌آدمى‌ به‌ آنها گفت‌ دو زن‌ عریان‌ نزدیک‌ منجنیق‌ بردند.یک‌ مرتبه‌ ابراهیم‌ (ع‌) داخل‌آتش‌ افتاد.علت‌ را از شیطان‌ پرسیدند گفت‌ دو ملکى‌ که‌ ابراهیم‌ (ع‌) را گرفته‌ بودندبا دیدن‌ دوزن‌ عریان‌،از ترس‌ خداوند بر خود پیچیدند واز ابراهیم‌ (ع‌)غافل‌شدند.ابراهیم‌ (ع‌)چهل‌ روز در آن‌ حال‌ بود سپس‌ از آتش‌ خارج‌ شده‌ وبطرف‌ شام‌حرکت‌ کرد.در راه‌ به‌ شهر فزان‌ رسید.دید که‌ مردم‌ شهر همه‌ زینت‌ مى‌ کنند.علت‌ راپرسید.گفتند که‌ شاه‌ ما دخترى‌ دارد که‌ در زیبائى‌ بى‌ نظیر است‌.اما هرچه‌ از طرف‌پادشاهان‌ براى‌ او خواستگار آمده‌ است‌،قبول‌ نمى‌ کند.وگفته‌ کسى‌ را که‌ خودبخواهم‌ بشوهرى‌ انتخاب‌ مى‌ نمایم‌.هشت‌ روز است‌ که‌ مردان‌ اینجا خود را زینت‌کرده‌اند ودختر هم‌ آنهارا تماشا مى‌ کند شاید یکى‌ را بپسندد!ولى‌ تاکنون‌ کسى‌ راانتخاب‌ نکرده‌ است‌.ابراهیم‌ (ع‌)با لباس‌ پشمینه‌ در کنار میدانى‌ نشست‌.
ناگاه‌ دخترترنج‌ بدست‌ ولباس‌ کذایى‌ پوشیده‌،با تعدادى‌ کنیز بطرف‌ آنجا آمدند.
ازدواج‌ ابراهیم‌(ع‌)
چون‌ نور محمدى‌ (ص‌)رادر پیشانى‌ ابراهیم‌ (ع‌) مشاهده‌ کرد،ترنج‌ را بطرف‌ ابراهیم‌(ع‌) رها کرد ورفت‌.پس‌ غلامان‌ آمدند و ابراهیم‌ (ع‌) را نزد شاه‌ بردند.شاه‌ تا ابراهیم‌(ع‌) را دید ،گفت‌ دخترم‌!شوهر خوبى‌ انتخاب‌ کردى‌ .پس‌ دختر که‌ ساره‌ نام‌ داشت‌به‌ عقد ابراهیم‌ (ع‌) درآمد.بعد از چندى‌ ابراهیم‌ (ع‌) به‌ همراه‌ ساره‌ حرکت‌ کردندوبه‌ شهر خمس‌ رسیدند.طبق‌ دستور شاه‌ آنجا یک‌ پنج‌ اموال‌ مسافرین‌ رابزورمى‌ گرفتند. ابراهیم‌ (ع‌) ساره‌ را در صندوقى‌ قرار داده‌ بود تا از نامحرمان‌ حفظ‌شود.مأمورین‌ شاه‌ ابراهیم‌ (ع‌) وصندوق‌ را نزد شاه‌ بردند.شاه‌ از ابراهیم‌ (ع‌) پرسیداین‌ زن‌ کیست‌؟ابراهیم‌ (ع‌) گفت‌ خواهرم‌ است‌.شاه‌ خواست‌ به‌ ساره‌ جسارتى‌ کندکه‌ ناگاه‌ زمین‌ اورادر برگرفت‌.از ابراهیم‌ (ع‌) خواهش‌ کرد که‌ اورا آزاد کند.ابراهیم‌ (ع‌)هم‌ دعا کرد وزمین‌ اورا رها نمود.شاه‌ کنیزى‌ داشت‌ که‌ آن‌ را به‌ ساره‌ بخشید.وگفت‌:هااجرک‌. یعنى‌ این‌ پاداش‌ ت‌.دیگر نام‌ کنیز هاجر شد.سپس‌ ابراهیم‌ (ع‌) با همراهان‌به‌ بیت‌ المقدس‌ رفتند.ببینید بزرگان‌ چگونه‌ امتحانهاى‌ الهى‌ را پشت‌ سر گذاشتند.ازخوف‌ لنبلونّکم‌ بشى‌ ء من‌ الخوف‌ که‌ آتش‌ ترس‌ دارد.ترس‌ از سوختن‌.ولى‌ لقاءاللهبى‌ اجر نمى‌ شود.وقتى‌ ابراهیم‌ (ع‌) با ساره‌ وهاجر به‌ بیت‌ المقدس‌ رسیدند،
هلاکت‌ نمرودیان
از طرف‌ خدا ندا رسید که‌اى‌ ابراهیم‌!به‌ بابل‌ برو و نمرود را به‌ خداپرستى‌ دعوت‌نما.حضرت‌ به‌ بابل‌ که‌ کوفه‌ امروزى‌ است‌،نزد نمرود رفت‌ واورا به‌ خداپرستى‌ دعوت‌ نمود.نمرود گفت‌ اى‌ ابراهیم‌!مرا بخداى‌ تو احتیاجى‌ نیست‌.من‌ مى‌ خواهم‌پادشاهى‌ را از خداى‌ تو بگیرم‌ واورا هلاک‌ نمایم‌!!این‌ بود که‌ دستور داد تا اطاقکى‌ به‌ تعلیم‌ شیطان‌ ساختند وخود درون‌ آن‌ قرار گرفت‌ وچهار کرکس‌ اورا بلند کردندوبالابردند.چون‌ بالا رفت‌ تیرى‌ بطرف‌ آسمان‌ انداخت‌.جبرئیل‌ آن‌ تیر را به‌ خون‌ماهى‌ آغشته‌ کرد.ماهى‌ نالید خدایا تیغ‌ دشمن‌ را به‌ خون‌ من‌ آغشته‌ کردى‌ .ندا رسیدکه‌ تیغ‌ را تا قیامت‌ بر شما حرام‌ کردم‌.بعد نمرود تیر خونآلود را که‌ دید ،گفت‌ کارخداى‌ ابراهیم‌ را ساختم‌.ابراهیم‌ (ع‌) گفت‌ از این‌ حرف‌ برگرد که‌ مردن‌ براى‌ خدانیست‌.نمرود گفت‌ اگر خداى‌ تو زنده‌ است‌،من‌ لشکر جمع‌ آورى‌ مى‌ کنم‌ به‌ خدایت‌بگو که‌ لشکر جمع‌ کندتا با یکدیگر جنگ‌ کنیم‌!پس‌ نمرود از اطراف‌ عالم‌ لشکربزرگى‌ که‌ سیصد فرسخ‌ لشکرگاه‌ آنها بود جمع‌ کرد.ابراهیم‌ (ع‌) دعا کرد که‌ خدایا این‌ملعون‌ را هلاک‌ کن‌.خداوند به‌ عدد لشکر نمرود پشه‌ فرستاد که‌ بر سر هر یک‌پشه‌اى‌ نشست‌ و در اندک‌ زمانى‌ اورا هلاک‌ نمود.رئیس‌ پشه‌ها، پشه‌اى‌ بود که‌ یک‌چشم‌ ویک‌ پا و یک‌ دست‌ و نیمه‌ بدنى‌ داشت‌.آمد وروى‌ زانوى‌ نمرود نشست‌.نمرود به‌ زنش‌ گفت‌ این‌ پشه‌ها لشکر مرا هلاک‌ کردند .دست‌ برد تا پشه‌ را بکشد که‌پشه‌ بلند شد ولب‌ بالا و لب‌ پایین‌ نمرود را نیش‌ زده‌آورد دماغ‌ نمرود شد وبه‌ داخل‌مغز نمرود نفوذ کرده‌ ومشغول‌ نیش‌ زدن‌ شد!صداى‌ فریاد نمرود بلند شد و ازشدت‌ درد خواب‌ وخوراک‌ از او سلب‌گردیدغلامانش‌ مرتب‌ بر سرش‌ مى‌ زدند تاپشه‌ از حرکت‌ بایستد.همانجور او را اذیت‌ نمود تا به‌ درک‌ واصل‌ شد.بقیه‌ لشکر اوبه‌ ابراهیم‌ (ع‌) ایمان‌ آوردند.
امتحانات حضرت ابراهیم
خلیل گفت: خداوندا، ابراهیم را نه تدبیر مانده است و نه اختیار، اینک آمدم به قدم افتقار، برحالت انکسار، تا چه فرمایی خود را بیفکندم و کار خود به تو سپردم، و به همگی به تو بازگشتم.
ازحضرت عزت فرمان آمد که یا ابراهیم، هرکه ما را خواهد جمله باید که ما را بود، تا شطبه‌ای از مرادات بشری و معارضات نفسی با تو مانده است از رنج کوشش به آسایش کشش نرسی (المکاتب عبد ما بقی علیه درهم)
ما را خواهی مراد ما باید خواست
یکباره ز پیش خویش بر باید خواست
خلیل گفت: خداوندا، ابراهیم را نه تدبیر مانده است و نه اختیار، اینک آمدم به قدم افتقار، برحالت انکسار، تا چه فرمایی خود را بیفکندم و کار خود به تو سپردم، و به همگی به تو بازگشتم.
فرمان در آمد که: یا ابراهیم، ادعایی بس شگرف است و هردعوی را معنی باید و هر حقی را حقیقتی باید. اکنون امتحان را پای دار.
او را امتحان کردند، به غیر خویش و جزء خویش و کل خویش.
الف) امتحان به غیر او آن بود که مال داشت فراوان، گفته‌اند هفتصد هزار سرگوسپند داشت به هفت هزار گله با هر گله سگی که قلاده‌های زرین در گردن داشت. او را فرمودند: که دل از همه بردار و در راه خدا خرج کن. خلیل همه را در باخت و هیچ چیز خود را نگذاشت. در آثار بیارند که فرشتگان گفتند: بارخدایا، تا این ندا در عالم ملکوت داده‌ای که «واتخذ الله ابراهیم خلیلا»۱ جانهای ما در غرقاب است و زهره‌های ما آب گشت از این تخصیص، خلیل از کجا مستحق این کرامت گشت؟ ندا آمد که جبرئیل پرهای طاووسی خویش فروگشای و از ذروهٔ سدره به قمّه آن کوه رو، خلیل را آزمونی کن. جبرئیل فرود آمد به صورت یکی از بنی‌آدم، به تقدیر و تیسیر الهی، آنجا در پس کوه بایستاد و آواز برآورد که "یا قدوس".
خلیل از لذت آن سماع بیهوش گشت، از پای درآمد و گفت: یا عبدالله، یک بار دیگر این نام بازگوی و این گلهٔ گوسپند ترا!
جبرئیل یک بار دیگر آواز برآورد که "یا قدوس".
خلیل در خاک تمرغ می‌کرد چون مرغی نیم بسمل، و می‌گفت: یک بار دیگر بازگوی و گلهٔ دیگر ترا. همچنین و امی خواست و هربار گله‌ای گوسپند با آن سگ و قلاده زرین بدو می‌داد، تا آن همه بداد و در باخت. چون همه درباخته بود آن عقده‌ها محکمتر گشت، عشق و افلاس به هم پیوست.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   18 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله حضرت ابراهیم