سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

بعثت رسول خدا

اختصاصی از سورنا فایل بعثت رسول خدا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

بعثت رسول خدا(ص) :

چهل سال از عمر رسول خدا(ص)گذشته بود که به طور آشکار فرشته وحى به آن

حضرت نازل شد و آن بزرگوار به نبوت مبعوث گردید.

کیفیت نزول وحى :

پیش از این گفتیم رسول خدا(ص)هر چه به چهل سالگى نزدیک مى‏شد به تنهایى و

خلوت با خود بیشتر علاقه‏مند مى‏گردید و بدین منظور سالى چند بار به غار

«حرا»مى‏رفت و در آن مکان خلوت به عبادت مشغول مى‏شد و روزها را روزه

مى‏گرفت و به اعتکاف مى‏گذرانید و بدین ترتیب صفاى روحى بیشترى پیدا کرده و

آمادگى زیادترى براى فرا گرفتن وحى الهى ومبارزه با شرک و بت پرستى و اعمال

زشت دیگر مردم آن زمان پیدا مى‏کرد.و بر طبق نقل علماى شیعه و روایات

صحیح،بیست و هفت روز از ماه رجب گذشته بود ورسول خدا(ص)در غار«حرا»به

عبادت مشغول بود،در آن روز که به گفته جمعى روز دوشنبهبود حضرت خوابیده بود

و اتفاقا على(ع)و جعفر برادرش نیز براى دیدن محمد(ص)و یا بهمنظور شرکت در

اعتکاف آن حضرت به غار آمده بودند و دو طرف آن حضرت خوابیده بودند.

رسول خدا(ص)دو فرشته را در خواب دید که وارد غار شدند و یکى در بالاى سر آن

حضرت نشست و دیگرى پایین پاى اوـآنکه بالاى سرش نشست نامش جبرئیل‏و آن که

پایین پاى آنحضرت نشست نامش میکاییل بودـمیکائیل رو به جبرئیل کرده گفت:

به سوى کدام یک از اینها فرستاده شده‏ایم؟

جبرئیلـ به سوى آنکه در وسط خوابیده!

در این وقت رسول خدا(ص)وحشت زده از خواب پرید و چنانکه در خواب دیده بود در

بیدارى هم دو فرشته را مشاهده فرمود.

پیش از این محمد(ص)بارها فرشتگان را در خواب دیده بود و در بیدارى نیز صداى

آنها رامى‏شنید که با او سخن مى‏گفتند و بلکه همان طور که قبل از این اشاره کردیم از

دوران کودکى خداى تعالى فرشتگانى براى حفاظت و تربیت او در خلوت و جلوت

مأمور کرده بود که با او بودند.

ولى این نخستین بار بود که آشکارا فرشته الهى را پیش روى خود مى‏دید.

گفته‏اند:در این وقت جبرئیل ورقه‏اى از دیبا به دست او داد و گفت:«اقرء»یعنى بخوان.

فرمود:چه بخوانم!من که نمى‏توانم بخوانم!

براى بار دوم و سوم همین سخنان تکرار شد و براى بار چهارم جبرئیل گفت:

«اقرء باسم ربک الذى خلق،خلق الإنسان من علق،اقرء و ربک الأکرم،الذى علم بالقلم،علم الإنسان ما لم یعلم» .

[بخوان به نام پروردگارت که(جهان را)آفرید،(خدایى که)انسان را از خون بسته

آفرید،بخوان و خداى تو مهتر است،خدایى که(نوشتن را به وسیله)قلم بیاموخت.]

جبرئیل خواست از جا برخیزد و برود،محمد(ص)جامه‏اش را گرفت و فرمود:

نامت چیست؟گفت:جبرئیل.

جبرئیل رفت و رسول خدا(ص)از جا برخاست و این آیاتى را که شنیده بود تکرار

کرد،دید دردلش نقش بسته و دیگر از هیجانى که به وى دست داده بود نتوانست در

غار بماند از آنجا بیرون آمد و به سوى مکه به راه افتاد،افکار عجیبى او را گرفته و

منظره دیدار فرشته او رابه هیجان و وجد آورده بود.در روایات آمده که به هر سنگ‏و

درختى که عبور مى‏کرد،با زبان فصیح به او سلام کرده و تهنیت مى‏گفتند و در تواریخ

است که رسول خدا(ص)فرمود:همین که به وسط کوه رسیدم آوازى از بالاى سر

شنیدم که مى‏گفت:اى محمد تو پیغمبر خدایى و من جبرئیلم،چون سرم را بلند کردم

جبرئیل را در صورت مردى دیدم که هر دو پاى خود را جفتکرده و در طرف افق

ایستاده و به من مى‏گوید:اى محمد تو رسول خدایى و من جبرئیلم،در

این وقت ایستادم و بى آنکه قدمى بردارم بدو نظر مى‏کردم و به هر سوى آسمان که

مى‏نگریستم او را به همان قیافه و شکل مى‏دیدم!

مدتى در این حال بودم تا آنکه جبرئیل از نظرم پنهان شد،و در این مدت خدیجه از

دورى من نگران شده بود و کسى را به دنبالم فرستاده بود،و چون مرا دیدار نکرده

بودند به خانه خدیجه بازگشتند.

بازگشت رسول خدا(ص)به خانه و سخنان خدیجه

پیغمبر بزرگوار الهى به خانه بازگشت و به خاطر آنچه دیده و شنیده بود دگرگونى

زیادى درحال آن حضرت پدیدار گشته بود.خدیجه که چشمش به رسول خدا(ص)افتاد

بى تابانه پیش آمد و گفت:اى محمد کجا بودى؟که من کسانى را به دنبال تو فرستادم

ولى دیدارت نکردند؟

پیغمبر خدا آنچه را دیده و شنیده بود به خدیجه گفت و خدیجه با شنیدن سخنان همسر

بزرگوار چهره‏اش شکفته گردید و گویا سالها بود در انتظار و آرزوى شنیدن این


دانلود با لینک مستقیم


بعثت رسول خدا

تاریخچه زندگی رسول اکرم

اختصاصی از سورنا فایل تاریخچه زندگی رسول اکرم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 36

 

تاریخچه زندگی رسول اکرم (ص)

 

ولادت و دوران کودکى

ولادت پیغمبر اکرم به اتفاق شیعه و سنى در ماه ربیع الاول است , گو اینکه اهل تسنن بیشتر روز دوازدهم را گفته اند و شیعه بیشتر روز هفدهم را , به استثناى شیخ کلینى صاحب کتاب کافى که ایشان هم روز دوازدهم را روز ولادت مى دانند . رسول خدا در چه فصلى از سال متولد شده است ؟ در فصل بهار . در السیرة الحلبیة مى نویسد : ولد فى فصل الربیع در فصل ربیع به دنیا آمد . بعضى از دانشمندان امروز حساب کرده اند تا ببینند روز ولادت رسول اکرم با چه روزى از ایام ماههاى شمسى منطبق مى شود , به این نتیجه رسیده اند که دوازدهم ربیع آن سال مطابق مى شود با بیستم آوریل , و بیستم آوریل مطابق است با سى و یکم فروردین . و قهرا هفدهم ربیع مطابق مى شود با پنجم اردیبهشت . پس قدر مسلم این است که رسول اکرم در فصل بهار به دنیا آمده است حال یا سى و یکم فروردین یا پنجم اردیبهشت . در چه روزى از ایام هفته به دنیا آمده است ؟ شیعه معتقد است که در روز جمعه به دنیا آمده اند , اهل تسنن بیشتر گفته اند در روز دوشنبه . در چه ساعتى از شبانه روز به دنیا آمده اند ؟ شاید اتفاق نظر باشد که بعد از طلوع فجر به دنیا آمده اند , در بین الطلوعین .

مسافرتها

رسول اکرم , به خارج عربستان فقط دو مسافرت کرده است که هر دو قبل از دوره رسالت و به سوریه بوده است. یکسفر در دوازده سالگى همراه عمویش ابوطالب , و سفر دیگر در بیست و پنج سالگى به عنوان عامل تجارت براى زنى بیوه به نام خدیجه که از خودش پانزده سال بزرگتر بود و بعدها با او ازدواج کرد . البته به بعد از رسالت , در داخل عربستان مسافرتهایى کرده اند . مثلا به طائفرفته اند , به خیبر که شصتفرسخ تا مکه فاصله دارد و در شمال مکه است رفته اند , به تبوک که تقریبا مرز سوریه استو صد فرسخ تا مدینه فاصله دارد رفته اند , ولى در ایام رسالت از جزیرة العرب هیچ خارج نشده اند .

شغلها

پیغمبر اکرم چه شغلهایى داشته است ؟ جز شبانى و بازرگانى , شغل و کار دیگرى را ما از ایشان سراغ نداریم . بسیارى از پیغمبران در دوران قبل از رسالتشان شبانى مى کرده اند ( حالا این چه از الهى اى دارد , ما درست نمى دانیم ) همچنانکه موسى شبانى کرده است . پیغمبر اکرم هم قدر مسلم این است که شبانى مى کرده است . گوسفندانى را با خودش به صحرا مى برده است , رعایت مى کرده و مى چرانیده و بر مى گشته است . بازرگانى هم که کرده است . با اینکه یک سفر , سفر اولى بود که خودش مى رفت به بازرگانى ( فقط یک سفر در دوازده سالگى همراه عمویش رفته بود ) . آن سفر را با چنان مهارتى انجام داد که موجب تعجب همگان شد .

پیغمبر اکرم در عصر جاهلیت

سوابق قبل از رسالت پیغمبر اکرم چه بوده است ؟ در میان همه پیغمبران جهان , پیغمبر اکرم یگانه پیغمبرى استکه تاریخ کاملا مشخصى دارد ... الف-در همه آن اهل سال قبل از بعثت , در آن محیط که فقط و فقط محیط بت پرستى بود , او هرگز بتى را سجده نکرد . البته عده قلیلى بوده اند معروف به ( حنفا( که آنها هم از سجده کردن بتها احتراز داشته اند ولى نه اینکه از اول تا آخر عمرشان , بلکه بعدا این فکر برایشان پیدا شد که این کار , کار غلطى است و از سجده کردن بتها اعراض کردند و بعضى از آنها مسیحى شدند . اما پیغمبر اکرم در همه عمرش , از اول کودکى تا آخر , هرگز اعتنائى به بت و سجده بت نکرد . این , یکى از مشخصات ایشان است.

ب -پیش از بعثت براى خدیجه که بعد به همسرى اش در آمد , یک سفر تجارتى به شام انجام داد در آن سفر بیش از پیش لیاقت و استعداد و امانتو درستکارى اش روشن شد او در میان مردم آنچنان به درستى شهره شده بود که لقب ( محمد امین( یافته بود امانتها را به او مى سپردند . پس از که با او پیدا کردند , باز هم امانتهاى خود را به او مى سپردند , از همین بعثت نیز قریش با همه دشمنى اى رو پس از هجرت به مدینه , على ( علیه السلام ) را چند روزى بعد از خود باقى گذاشت که امانتها را به صاحبان اصلى برساند .

در بسیارى از کارها به عقل او اتکا مى کردند . عقل و صداقت و امانت از صفاتى بود که پیغمبر اکرم سختبه آنها مشهور بود به طورى که در زمان رسالت وقتى که فرمود آیا شما تاکنون از من سخن خلافى شنیده اید , همه گفتند : ابدا , ما تو را به صدق و امانت مى شناسیم .

یکى از جریانهایى که نشان دهنده عقل و فطانت ایشان است , این است که وقتى خانه خدا را خراب کردند ( دیوارهاى آن را برداشتند ) تا دو مرتبه بسازند , حجر الاسود را نیز برداشتند . هنگامى که مى خواستند دو مرتبه آنرا نصب کنند , این قبیله مى گفت من باید نصب کنم , آن قبیله مى گفتمن باید نصب کنم , و عنقریب بود که زد و خورد شدیدى روى دهد . پیغمبر اکرم آمد قضیه را به شکل خیلى ساده اى حل کرد . قضیه , معروف است , دیگر نمى خواهم وقت شما را بگیرم .

مسئله دیگرى که باز در دوران قبل از رسالت ایشان هست , مسئله احساس تأییدات الهى است . پیغمبر اکرم بعدها در دوره رسالت , از کودکى خودش فرمود . از جمله فرمود من در کارهاى اینها شرکت نمى کردم . . . گاهى هم احساس مى کردم که گویى یک نیروى غیبى مرا تأیید مى کند . مى گوید من هفت سالم بیشتر نبود , عبدالله بن جدعان که یکى از اشراف مکه بود , عمارتى مى ساخت . بچه هاى مکه به عنوان کار ذوقى و کمکدادن به او مى رفتند از نقطه اى به نقطه دیگر سنگ حمل مى کردند . من هم مى رفتم همین کار را مى کردم . آنها سنگها را در دامنشان مى ریختند , دامنشان را بالا مى زدند و چون شلوار نداشتند کشف عورت مى شد . من یک دفعه تا رفتم سنگ را گذاشتم در دامنم , مثل اینکه احساس کردم که دستى آمد و زد دامن را از دستم انداخت, حس کردم که من نباید این کار را بکنم , با اینکه کودکى هفت ساله بودم .

از جمله قضایاى قبل از رسالت ایشان , به اصطلاح متکلمین ( ارهاصات( است که همین داستان ملک هم جزء ارهاصات به شمار مىآید . رؤیاهاى فوق العاده عجیبى بوده که پیغمبر اکرم مخصوصا در ایام نزدیک به رسالتش مى دیده است . مى گوید من خوابهایى مى دیدم که : یأتى مثل فلق الصبح مثل فجر , مثل صبح صادق , صادق و مطابق بود , اینچنین خوابهاى روشن مى دیدم . چون بعضى از رؤیاها از همان نوع وحى و الهام است, نه هر رؤیایى , نه رؤیایى که از معده انسان بر مى خیزد , نه رؤیایى که محصول عقده ها , خیالات و توهمات پیشین است . جزء اولین مراحلى که پیغمبر اکرم براى الهام و وحى الهى در دوران قبل از رسالت طى مى کرد , دیدن رؤیاهایى بود که به تعبیر خودشان مانند صبح صادق ظهور مى کرد , چون گاهى خود خواب براى انسان روشن نیست , پراکنده است, و گاهى خوابروشن است ولى تعبیرش صادق نیست , اما گاه خواب در نهایت روشنى است , هیچ ابهام و تاریکى و به اصطلاح آشفتگى ندارد , و بعد هم تعبیرش در نهایت وضوح و روشنایى است.

از سوابق دیگر قبل از رسالت رسول اکرم یعنى در فاصله ولادت تا بعثت , این است که - عرض کردیم - تا سن بیستو پنج سالگى دو بار به خارج عربستان مسافرت کرد .

پیغمبر فقیر بود , از خودش نداشت یعنى به اصطلاح یک سرمایه دار نبود . هم یتیم بود , هم


دانلود با لینک مستقیم


تاریخچه زندگی رسول اکرم

دانلود تجزیه تحلیل و بررسی بیمارستان رسول اکرم (ص )

اختصاصی از سورنا فایل دانلود تجزیه تحلیل و بررسی بیمارستان رسول اکرم (ص ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تجزیه تحلیل و بررسی بیمارستان رسول اکرم (ص )


دانلود تجزیه تحلیل و بررسی بیمارستان رسول اکرم (ص )

 

دانلود پروژه پاورپوینت  تجزیه تحلیل و بررسی بیمارستان رسول اکرم (ص ) در 45 اسلاید

 

 

بیمارستان حضرت رسول اکرم

بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص) سومین مرکز جراحی‌های گوش در دنیا و بزرگترین بیمارستان آموزشی درمانی تخصصی و فوق تخصصی، واقع در غرب تهران می‌باشد که با ارائه خدمات درمانی در بخش‌های فوق‌ تخصصی کاشت حلزون، جراحی پارکینسون و جراحی‌های پیشرفته دستگاه گوارش (کلورکتال) جزء بیمارستان‌های منحصر به فرد کشور است. این بیمارستان به عنوان اولین اورژانس تخصصی کشور، آموزش دستیاران طب اورژانس را به عهده دارد و بیشترین تعداد مصدومان ناشی از حوادث و سوانح را از طریق اورژانس 115 پذیرش می‌کند .

بخش های بیمارستان حضرت رسول اکرم

  •  CCU
  •  گوش و حلق و بینی
  •  NEURO ICU
  •  NICU
  •  Pain
  • PCCU
  • PICU
  •  ارتوپدی
  •  اورژانس بستری
  •  پوست
  • پیوند
  •  جراحی عمومی 
  • جراحی و داخلی اعصاب
  •  چشم
  •  خون
  •  داخلی 
  •  جنرال
  •  روانپزشکی
  •  زنان و زایمان
  •  CCU قلب
  •  ICU قلب
  •  کودکان
  • نفرولوژی

 

دانلود تجزیه تحلیل و بررسی بیمارستان رسول اکرم , تجزیه تحلیل و بررسی بیمارستان رسول اکرم ,  تجزیه تحلیل و بررسی بیمارستان , بیمارستان رسول اکرم , دانلود تجزیه تحلیل و بررسی بیمارستان رسول اکرم (ص ) , دانلود پروژه بیمارستان رسول اکرم , دانلود طرح بیمارستان رسول اکرم , دانلود مطالعات طرح بیمارستان , برنامه فیزیکی بیمارستان , دانلود بیمارستان

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تجزیه تحلیل و بررسی بیمارستان رسول اکرم (ص )

تحقیق درمورد بعثت رسول خدا 17 ص

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درمورد بعثت رسول خدا 17 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

بعثت رسول خدا(ص) :

چهل سال از عمر رسول خدا(ص)گذشته بود که به طور آشکار فرشته وحى به آن

حضرت نازل شد و آن بزرگوار به نبوت مبعوث گردید.

کیفیت نزول وحى :

پیش از این گفتیم رسول خدا(ص)هر چه به چهل سالگى نزدیک مى‏شد به تنهایى و

خلوت با خود بیشتر علاقه‏مند مى‏گردید و بدین منظور سالى چند بار به غار

«حرا»مى‏رفت و در آن مکان خلوت به عبادت مشغول مى‏شد و روزها را روزه

مى‏گرفت و به اعتکاف مى‏گذرانید و بدین ترتیب صفاى روحى بیشترى پیدا کرده و

آمادگى زیادترى براى فرا گرفتن وحى الهى ومبارزه با شرک و بت پرستى و اعمال

زشت دیگر مردم آن زمان پیدا مى‏کرد.و بر طبق نقل علماى شیعه و روایات

صحیح،بیست و هفت روز از ماه رجب گذشته بود ورسول خدا(ص)در غار«حرا»به

عبادت مشغول بود،در آن روز که به گفته جمعى روز دوشنبهبود حضرت خوابیده بود

و اتفاقا على(ع)و جعفر برادرش نیز براى دیدن محمد(ص)و یا بهمنظور شرکت در

اعتکاف آن حضرت به غار آمده بودند و دو طرف آن حضرت خوابیده بودند.

رسول خدا(ص)دو فرشته را در خواب دید که وارد غار شدند و یکى در بالاى سر آن

حضرت نشست و دیگرى پایین پاى اوـآنکه بالاى سرش نشست نامش جبرئیل‏و آن که

پایین پاى آنحضرت نشست نامش میکاییل بودـمیکائیل رو به جبرئیل کرده گفت:

به سوى کدام یک از اینها فرستاده شده‏ایم؟

جبرئیلـ به سوى آنکه در وسط خوابیده!

در این وقت رسول خدا(ص)وحشت زده از خواب پرید و چنانکه در خواب دیده بود در

بیدارى هم دو فرشته را مشاهده فرمود.

پیش از این محمد(ص)بارها فرشتگان را در خواب دیده بود و در بیدارى نیز صداى

آنها رامى‏شنید که با او سخن مى‏گفتند و بلکه همان طور که قبل از این اشاره کردیم از

دوران کودکى خداى تعالى فرشتگانى براى حفاظت و تربیت او در خلوت و جلوت

مأمور کرده بود که با او بودند.

ولى این نخستین بار بود که آشکارا فرشته الهى را پیش روى خود مى‏دید.

گفته‏اند:در این وقت جبرئیل ورقه‏اى از دیبا به دست او داد و گفت:«اقرء»یعنى بخوان.

فرمود:چه بخوانم!من که نمى‏توانم بخوانم!

براى بار دوم و سوم همین سخنان تکرار شد و براى بار چهارم جبرئیل گفت:

«اقرء باسم ربک الذى خلق،خلق الإنسان من علق،اقرء و ربک الأکرم،الذى علم بالقلم،علم الإنسان ما لم یعلم» .

[بخوان به نام پروردگارت که(جهان را)آفرید،(خدایى که)انسان را از خون بسته

آفرید،بخوان و خداى تو مهتر است،خدایى که(نوشتن را به وسیله)قلم بیاموخت.]

جبرئیل خواست از جا برخیزد و برود،محمد(ص)جامه‏اش را گرفت و فرمود:

نامت چیست؟گفت:جبرئیل.

جبرئیل رفت و رسول خدا(ص)از جا برخاست و این آیاتى را که شنیده بود تکرار

کرد،دید دردلش نقش بسته و دیگر از هیجانى که به وى دست داده بود نتوانست در

غار بماند از آنجا بیرون آمد و به سوى مکه به راه افتاد،افکار عجیبى او را گرفته و

منظره دیدار فرشته او رابه هیجان و وجد آورده بود.در روایات آمده که به هر سنگ‏و

درختى که عبور مى‏کرد،با زبان فصیح به او سلام کرده و تهنیت مى‏گفتند و در تواریخ

است که رسول خدا(ص)فرمود:همین که به وسط کوه رسیدم آوازى از بالاى سر

شنیدم که مى‏گفت:اى محمد تو پیغمبر خدایى و من جبرئیلم،چون سرم را بلند کردم

جبرئیل را در صورت مردى دیدم که هر دو پاى خود را جفتکرده و در طرف افق

ایستاده و به من مى‏گوید:اى محمد تو رسول خدایى و من جبرئیلم،در

این وقت ایستادم و بى آنکه قدمى بردارم بدو نظر مى‏کردم و به هر سوى آسمان که

مى‏نگریستم او را به همان قیافه و شکل مى‏دیدم!

مدتى در این حال بودم تا آنکه جبرئیل از نظرم پنهان شد،و در این مدت خدیجه از

دورى من نگران شده بود و کسى را به دنبالم فرستاده بود،و چون مرا دیدار نکرده

بودند به خانه خدیجه بازگشتند.

بازگشت رسول خدا(ص)به خانه و سخنان خدیجه

پیغمبر بزرگوار الهى به خانه بازگشت و به خاطر آنچه دیده و شنیده بود دگرگونى

زیادى درحال آن حضرت پدیدار گشته بود.خدیجه که چشمش به رسول خدا(ص)افتاد

بى تابانه پیش آمد و گفت:اى محمد کجا بودى؟که من کسانى را به دنبال تو فرستادم

ولى دیدارت نکردند؟

پیغمبر خدا آنچه را دیده و شنیده بود به خدیجه گفت و خدیجه با شنیدن سخنان همسر

بزرگوار چهره‏اش شکفته گردید و گویا سالها بود در انتظار و آرزوى شنیدن این


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد بعثت رسول خدا 17 ص

شرح داستان ولادت رسول خدا(ص) 30 ص

اختصاصی از سورنا فایل شرح داستان ولادت رسول خدا(ص) 30 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 30

 

قبل از آنکه مبادرت به شرح داستان ولادت رسول خدا(ص)بنماییم،مناسب است به پاره‏اى از

بشارتهاى انبیا و پیشگوییهاى منجمان و کاهنان و غیر ایشان درباره تولد و ظهور آن

حضرت اشاره شود زیرا در فصلهاى آینده مورد نیاز واقع خواهد شد.

و ما وقتى روى دلیلهاى عقلى و نقلى دانستیم که پیغمبر اسلام خاتم پیغمبران و دین اسلام

کاملترین ادیان الهى استـچنانکه در جاى خود ثابت شده و ما بدان معتقدیمـمى‏دانیم که به طور

قطع در ضمن تعلیمات پیغمبران گذشته سخنانى در مورد آخرین پیامبر بوده است و نوید و

بشارتهایى از آنها درباره ظهور رسول خدا(ص)رسیده است اگر چه شاید بسیارى از آنها به

دست مغرضان و تحریف کنندگان تعلیمات انبیا و کتابهاى آسمانى از بین رفته و یا تحریف

شده باشد.

اما از آنجا که بشارت و نوید معمولا در لفافه و به صورت رمز و اشاره القا مى‏شود،باز هم

سخنان زیادى از پیمبران گذشته در این باره به ما رسیده و از نابودى و تحریف مغرضین

جان سالم به در برده است.

و به گفته یکى از دانشمندان:

«مصلحت خداوندى ایجاب مى‏کرد که این بشارات مانند زیبایى‏هاى طبیعت که محفوظ مى‏ماند

یا مانند صندوقچه جواهر فروشان که به دقت حفظ مى‏شود در لفافه‏اى از اشارات محفوظ

بماند تا مورد استفاده نسلهاى بعد که بیشتر با عقل و دانش‏سر و کار دارند قرار گیرد» (1) .

بشارتهاى انبیاى الهى درباره آمدن رسول خدا

از جمله این بشارتها آیه 14 و 15 از کتاب یهودا است که مى‏گوید:

«لکن خنوخ«ادریس»که هفتم از آدم بود درباره همین اشخاص خبر داده گفت اینک خداوند با

ده هزار از مقدسین خود آمد تا بر همه داورى نماید و جمیع بى دینان را ملزم سازد و بر همه

کارهاى بى دینى که ایشان کردند و بر تمامى سخنان زشت که گناهکاران بى دین به خلاف او

گفتند...»

که ده هزار مقدس فقط با رسول خدا(ص)تطبیق مى‏کند که در داستان فتح مکه با او

بودند.بخصوص با توجه به این مطلب که این آیه از کتاب یهودا مدتها پس از حضرت

عیسى(ع)نوشته شده. (2)

و از آن جمله در سفر تثنیه،باب 33،آیه 2 چنین آمده:

«و گفت خدا از کوه سینا آمد و برخاست از سعیر به سوى آنها و درخشید از کوه پاران و آمد

با ده هزار مقدس از راستش با یک قانون آتشین...»

که طبق تحقیق جغرافى دانان منظور از«پاران»ـیا فارانـمکه است،و ده هزار مقدس نیز چنانکه قبلا گفته شد فقط قابل تطبیق با همراهان و یاران رسول خدا(ص)است.

و در فصل چهاردهم انجیل یوحنا:16،17،25،26 چنین است:

«اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید،و من از پدر خواهم خواست و او دیگرى را که

فارقلیط است به شما خواهد داد که همیشه با شما خواهد بود،خلاصه حقیقتى که جهان آن را

نتواند پذیرفت زیرا که آن را نمى‏بیند و نمى‏شناسد،اما شماآن را مى‏شناسید زیرا که با شما

مى‏ماند و در شما خواهد بودـاینها را به شما گفتم مادام که با شما بودم اما فارقلیط روح

مقدس که او را پدر به اسم من مى‏فرستد او همه چیز را به شما تعلیم دهد و هر آنچه گفتم به

یاد آورد».

که بر طبق تحقیق کلمه«فارقلیط»که ترجمه عربى«پریکلیتوس»است به معناى«احمد»است و

مترجمین اناجیل از روى عمد یا اشتباه آن را به«تسلى دهنده»ترجمه کرده‏اند.

و در فصل پانزدهم:26 چنین است:

«لیکن وقتى فارقلیط که من او را از جانب پدر مى‏فرستم و او روح راستى است که از جانب

پدر عمل مى‏کند و نسبت به من گواهى خواهد داد».

و در فصل شانزدهم:7،12،13،14 چنین است:

«و من به شما راست مى‏گویم که رفتن من براى شما مفید است،زیرا اگر نروم فارقلیط نزد

شما نخواهد آمد،اما اگر بروم او را نزد شما مى‏فرستم اکنون بسى چیزها دارم که به شما

بگویم لیکن طاقت تحمل ندارید،اما چون آن خلاصه حقیقت بیاید او شما را به هر حقیقتى

هدایت خواهد کرد،زیرا او از پیش خود تکلم نمى‏کند بلکه آنچه مى‏شنود خواهد گفت و از امور

آینده به شما خبر خواهد داد...»

و سخنان دیگرى که از پیغمبران گذشته به ما رسیده و در کتابها ضبط است و چون نقل

تمامى آنها از وضع نگارش تاریخ خارج است از این رو تحقیق بیشتر را در این باره به

عهده خواننده محترم مى‏گذاریم و به همین مقدار در اینجا اکتفا نموده و قسمتهایى از سخنان

دانشمندان و کاهنان و پیشگوییهاى آنان که قبل از تولد رسول خدا(ص)کرده‏اند نقل کرده به

دنبال گفتار قبل خود باز مى‏گردیم.

پیشگویى‏ها و سخنان کاهنان

ابن هشام مورخ مشهور در تاریخ خود مى‏نویسد (3) :ربیعة بن نصر که یکى ازپادشاهان یمن

بود خواب وحشتناکى دید و براى دانستن تعبیر آن تمامى کاهنان و منجمان را به دربار

خویش احضار کرد و تعبیر خواب خود را از آنها خواستار شد .

آنها گفتند:خواب خود را بیان کن تا ما تعبیر کنیم؟

ربیعه در جواب گفت:من اگر خواب خود را بگویم و شما تعبیر کنید به تعبیر شما اطمینان

ندارم ولى اگر یکى از شما تعبیر آن خواب را پیش از نقل آن بگوید تعبیر او صحیح است.

یکى از آنها گفت:چنین شخصى را که پادشاه مى‏خواهد فقط دو نفر هستند یکى سطیح و

دیگرى شق که این دو کاهن مى‏توانند خواب را نقل کرده و تعبیر کنند.

ربیعه به دنبال آن دو فرستاد و آنها را احضار کرد،سطیح قبل از شق به دربار ربیعه آمد و

چون پادشاه جریان خواب خود را بدو گفت،سطیح گفت:آرى در خواب گلوله آتشى را دیدى که

از تاریکى بیرون آمد و در سرزمین تهامه در افتاد و هر جاندارى را در کام خود فروبرد !

ربیعه گفت:درست است اکنون بگو تعبیر آن چیست؟

سطیح اظهار داشت:سوگند به هر جاندارى که در این سرزمین زندگى مى‏کند که مردم حبشه

به سرزمین شما فرود آیند و آن را بگیرند.

پادشاه با وحشت پرسید:این داستان در زمان سلطنت من صورت خواهد گرفت یاپس از آن؟

سطیح گفت:نه،پس از سلطنت تو خواهد بود.

ربیعه پرسید:آیا سلطنت آنها دوام خواهد یافت یا منقطع مى‏شود!

گفت:نه پس از هفتاد و چند سال سلطنتشان منقطع مى‏شود!

پرسید:سلطنت آنها به دست چه کسى از بین مى‏رود؟

گفت:به دست مردى به نام ارم بن ذى یزن که از مملکت عدن بیرون خواهد آمد.

پرسید:آیا سلطنت ارم بن ذى یزن دوام خواهد یافت؟

گفت:نه آن هم منقرض خواهد شد.

پرسید:به دست چه کسى؟گفت:به دست پیغمبرى پاکیزه که از جانب خدا بدو وحى مى‏شود.

پرسید:آن پیغمبر از چه قبیله‏اى خواهد بود؟

گفت:مردى است از فرزندان غالب بن فهر بن مالک بن نضر که پادشاهى این سرزمین تا پایان این جهان در میان پیروان او خواهد بود.

ربیعه پرسید:مگر این جهان پایانى دارد؟

گفت:آرى پایان این جهان آن روزى است که اولین و آخرین در آن روز گرد آیند و نیکوکاران به سعادت رسند و بدکاران بدبخت گردند.

ربیعه گفت:آیا آنچه گفتى خواهد شد؟

سطیح پاسخ داد:آرى سوگند به صبح و شام که آنچه گفتم خواهد شد.

پس از این سخنان شق نیز به دربار ربیعه آمد و او نیز سخنانى نظیر گفتار«سطیح»گفت و

همین جریان موجب شد تا ربیعه در صدد کوچ کردن به سرزمین عراق برآید و به

شاپورـپادشاه فارسـنامه‏اى نوشت و از وى خواست تا او و فرزندانش را در جاى مناسبى در

سرزمین عراق سکونت دهد و شاپور نیز سرزمین«حیره»راـکه در نزدیکى کوفه بودهـبراى

سکونت آنها در نظر گرفت و ایشان را بدانجا منتقل کرد،و نعمان بن منذرـفرمانرواى مشهور

حیرهـاز فرزندان ربیعه بن نصر است .

و نیز داستان دیگرى از تبع نقل مى‏کند و خلاصه‏اش این است که مى‏گوید:تبع پادشاه دیگر

یمن به مردم شهر یثرب خشم کرد و در صدد ویرانى آن شهر و قتل مردم آن برآمد و به همین

منظور لشکرى گران فراهم کرد و به یثرب آمد.


دانلود با لینک مستقیم


شرح داستان ولادت رسول خدا(ص) 30 ص