سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد زندگینامه حسین بن علی

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق در مورد زندگینامه حسین بن علی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد زندگینامه حسین بن علی


تحقیق در مورد زندگینامه حسین بن علی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:47

 

 

 

 

امام حسین فرزند دومین امام علی و حضرت زهرا علیه السلام است . آن حضرت در شهر مدینه به روز سوم شعبان (مصباح المتهجد/758) از سال سوم ( کافی 4638) یا پنجم شعبان از سال چهارم هجرت (ارشاد / 198) دیده به جهان گشود . کنیه ایشان ابوعبدالله و از جمله لقبهایشان رشید - طیب - وفی - زکی - مبارک - سبط و سید آمده است ( کشف الغمه 216/2 ) آن حضرت شش ماه و ده روز با برادر مهترش امام حسن علیه السلام فاصله سنی داشت و مراحل رشد و نمو خویش را مدت کمتر از هفت سال در مصاحبت با رسول الله صلی الله علیه و آله و سی سال در کنار امیرالمومنین و ده سال با امام حسن علیهما السلام گذراند. ( تاریخ اهل البیت /76) و به سال 49 یا 50 هجری پس از شهادت مظلومانه امام حسن علیه السلام امامت شیعیان را بر عهده گرفت .( کافی 461/1 و 462 امامت آن حضرت مقارن با حکمرانی معاویه بود و از آنجا که امام حسن علیه السلام با او صلح کرده بود ایشان نیز همان روش و سیره را ادامه داد . چه با مجاهدتهای امام حسن علیه السلام حق و باطل برای مسلمانان شناخته شده بود و اصل اسلام در خطر جدی قرار نداشت . خطر از آنجا آغاز شد که معاویه به سال 59 هجری تصمیم گرفت پسرش یزید را به عنوان خلیفه پس از خود تعیین کند و برای اطمینان از وقوع چنین امری بر آن شد که در زمان حیات خود از مردم برای او بیعت بگیرد .معاویه خود نخستین کسی شد که با پسرش یزید دست بیعت داد . ( مروج الذهب 36/3 و 37 ابن سعد در طبقات می نویسد : حسین بن علی بن ابیطالب از جمله اشخاصی بود که با یزید دست بیعت نداد . وی می افزاید : با مرگ معاویه در سال 60 هجری پسرش یزید بر مسند خلافت تکیه زد و مردم با وی بیعت کردند. آن گاه یزید با ارسال نامه ای به حاکم مدینه نوشت : مردم را فراخوان و از آنان بیعت گیر . و از بزرگان قریش آغاز کن و نخستین آنان حسین بن علی باشد ( تراثنا ش 164/10  چون حاکم مدینه از امام حسین علیه السلام بیعت خواست حضرتش در پاسخ گفت : ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم . و یزید فاسق میگسار و آدم کش است . و مثل من با مثل او بیعت نکنند . و در سخنی دیگر فرمود : و بر اسلام سلام باد آنگاه که این امت به حاکمی چون یزید مبتلا شود و غیره . مسعودی مینویسد : یزید مردی عیاش بود . پرندگان شکاری و سگ و میمون و یوز نگه میداشت و میگساری می کرد . . . و در ایام وی غنا در مکه و مدینه رواج یافت و لوازم لهو و لعب به کار رفت و مردم آشکارا میگساری می کردند  .

و درباره رفتار او با رعیت می گوید : فرعون در کار رعیت از او عادل تر و در کار خاصه و عامه مردم خویش منصف تر بود . ( مروج الذهب 77/3 و 78


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد زندگینامه حسین بن علی

کارافرینی زندگینامه (بیوگرافی) بنز کارل موسس شرکت مرسدس بنز

اختصاصی از سورنا فایل کارافرینی زندگینامه (بیوگرافی) بنز کارل موسس شرکت مرسدس بنز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

کارافرینی زندگینامه (بیوگرافی) بنز کارل موسس شرکت مرسدس بنز


کارافرینی زندگینامه (بیوگرافی) بنز کارل موسس شرکت مرسدس بنز

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:11

فهرست و توضیحات:
مقدمه

زندگینامه (بیوگرافی) بنز کارل موسس شرکت مرسدس بنز

کمتر کسی را سراغ داریم که با نام ماشین بنز آشنا نباشد و رویای داشتن آن را در سر نپروراند.
بنز اولین خودرویی است که با سوخت بنزینی به حرکت درآمد. خالقش پسری بودخلاق و بااستعداد که در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمد. پدرش تعمیرکار ومکانیک موتورهای اتومبیل بود و پسرش عاشق تحصیل و علم. کارل بنز علی‌رغماین که پدرش بسختی معاش زندگی‌اش را تامین می‌کرد، توانست به همت والدینشبه تحصیل ادامه دهد و قدم در دانشگاه بگذارد.
او توانست در دانشگاه در رشته پلی‌تکنیک فارغ‌التحصیل شود؛ البته در کنار درس به پدرش در تعمیر اتومبیل نیز کمک می‌کرد.
کارل اهل یکی از شهرهای آلمان به نام کارلسروهه بود. پس از پایانتحصیلاتش، اولین تجربه کاری‌اش طراحی ساخت یک کارخانه در شهر مانهایم بود،ولی دیری نپایید که کارش را از دست داد و وارد شرکتی ساختمانی در وین شد.
او سپس در سال ۱۸۷۱ تصمیم گرفت در شرکتی که متعلق به خودش است، کار کند. به همین خاطر با یک مکانیک به نام آگوست ریتر، اولین شرکت خود را درمانهایم آلمان تاسیس کرد، ولی نتوانست به همکاری با شریکش ادامه دهد. اوتصمیم گرفت با کمک نامزدش، برتا ریگر، موانع موجود بر سر راه خود رابردارد. برتا جهیزیه‌اش را فروخت و به او در خرید سهام ریتر کمک کرد. آنهایک سال بعد با هم ازدواج کردند و صاحب ۵ فرزند به نام‌های ایگن، ریچارد،کلارا، تایلد و آلن شدند.


دانلود با لینک مستقیم


کارافرینی زندگینامه (بیوگرافی) بنز کارل موسس شرکت مرسدس بنز

دانلودمقاله زندگینامه پروفسور حسابی

اختصاصی از سورنا فایل دانلودمقاله زندگینامه پروفسور حسابی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


سال شمار زندگی پروفسور سید محمود حسابی
1281 : سال تولد پروفسور حسابی (تهران)
1288-1285 : عزیمت به بغداد، دمشق، سوریه
1293-1289: تحصیلات ابتدایی در بیروت
1296 : پایان تحصیلات متوسطه در کالج امریکایی بیروت
1299 : تحصیلات عالیه دانشگاهی در رشته ادبیات در دانشگاه بیروت (در سن 17 سالگی)
1301 : اخذ مدرک مهندسی راه و ساختمان از دانشگاه مهندسی بیروت
1303 : اخذ مدرک مهندسی معدن و در کنار آن تحصیل در رشته ریاضیات و ستاره شناسی در دانشگاه امریکایی بیروت
1305 : گذراندن دو سال اول رشته حقوق در دانشگاه سوربن، گذراندن رشته پزشکی و ادامه تحصیل در رشته ریاضیات و ستاره شناسی و اخذ مدرک مهندسی برق از دانشگاه برق پاریس
1306 : اخذ دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن فرانسه
1307 : تاسیس دارالمعلمین تهران، ساخت اولین رادیو در کشور
1308 : تاسیس دانش سرای عالی و تدریس فیزیک و مکانیک
1310 : ایجاد اولین ایستگاه هواشناسی، نصب اولین دستگاه رادیولوژی (برای برادرشان دکتر محمد حسابی)، تشکیل انجمن زبان فارسی و بنیان گذاری فرهنگستان زبان
1311 : تعیین ساعت ایران، تاسیس اولین بیمارستان خصوصی در ایران
1312 : محاسبه، نقشه برداری و احداث راه تهران، شمشک
1313 : تاسیس دانشگاه تهران، تصدی پست ریاست و تدریس و عضویت در شورای دانشکده فنی
1315 : عضویت در کنگره ریاضی دانان اسلو در نروژ
1321 : تاسیس دانشکده علوم، پایه گذاری و عضویت افتخاری در شورای عالی معارف، عضویت پیوسته در شورای عالی فرهنگ
1323 : تاسیس مرکز عدسی سازی اپتیک کاربردی در دانشگاه تهران
1324 : تاسیس اولین رصدخانه نوین در ایران
1325 : عضویت در کنفرانس علمی پرینستون
1327 : عضویت در هیئت تحقیقاتی انستیتو تحقیقات هسته ای شیکاگو
1330 : ماموریت خلع ید از شرکت نفت انگلیس در دولت دکتر مصدق، رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران در دولت دکتر مصدق، وزیر فرهنگ در دولت دکتر مصدق، پایه گذاری مدارس عشایری و تاسیس اولین مدرسه عشایری در ایران
1333 : مخالفت با طرح قرارداد ننگین کنسرسیوم در مجلس، تدوین اساس نامه و تاسیس موسسه ملی استاندارد ایران
1334 : عضویت در آکادمی علوم نیویورک
1335 : تاسیس مرکز مدرن تعقیب ماهواره ها در شیراز
1336 : نشان کوماندور دولا لژیون دو نور از دولت فرانسه
1337 : عضویت در اولین کنفرانس اتمی فرانسه و ژنو، عضویت در کنفرانس اتمی ژنو تا سال 1347، عضویت در کنفرانس بین المللی فضا - ژنو، عضویت در انجمن فیزیک فرانسه
1340 : مفالفت با طرح ننگین کاپیتولاسیون و کنسرسیوم در مجلس و مخالف های سیاسی و کناره گیری از مجلس
1341 : عضویت در انجمن فیزیک اروپا، امریکا
1344 : پایه گذاری، تاسیس و ریاست موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران
1345 : تاسیس انجمن ژئوفیزیک ایران
1346 : نماینده ایران در کنفرانس علمی و فنی فضا، نیویورک
1347 : دریافت حکم بازنشستگی تحمیلی توسط رئیس وقت دانشگاه تهران، دعوت رئیس دانشگاه برای ادامه تدریس
1349 : عضو پیوسته فرهنگستان زبان ایران، پایه گذاری مرکز تحقیقات اتمی و تاسیس رآکتور اتمی دانشگاه تهران
1350 : استاد ممتاز دانشگاه تهران، تشکیل انجمن فیزیک ایران و ریاست آن از بدو تاسیس
1362 : بزرگداشت پروفسور حسابی، پدر علم فیزیک ایران در کنگره شصت ساله فیزیک ایران
1367 : افتتاح تالار سازمان انرژی اتمی ایران با شرکت پروفسور عبد السلام به پاس بنیان گذاری علم هسته ای در ایران توسط استاد
1368 : مرد علمی سال جهان
1370 : عضو هیئت امنای انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی
1371 : صاحب کرسی و استاد فیزیک تا سال 1371
در گذشت : ساعت 30/7 صبح دوازده شهریور، بیمارستان دانشگاه ژنو

 

روحش شاد و یادش گرامی

 

 

 


ملاقات استاد با انیشتین در اثبات تئوری بی نهایت بودن ذرات
از زبان استاد
موفق شدم در دانشگاه سوربن فرانسه با استاد برجسته ای مثل پروفسور فابری فیزیک بخوانم. با تلاش زیاد، پس از سه سال دکترای فیزیک گرفتم. در آن زمان، دانشگاه های امریکا تازه معرفی خودشان را شروع کرده بودند. به همین منظور، برگه هایی را پخش می کردند تا دانشجویان داوطلب تنظیم کنند و به دانشگاه برگردانند. من هم مشخصات و اطلاعاتی را که می خواستند، در یکی از آن برگه ها نوشتم و با پست فرستادم. از میان پانزده هزار داوطلبی که تقاضا فرستاده بودند، به عنوان یکی از پنج نفری که پای درس اینشتین می نشستند، انتخاب شدم. این موفقیت یک از شیرین ترین خاصرات عمر من است. از خوشحالی در پوست نمی گنجیدم. بلافاصله به پرینستون رفتم و برای اولین بار با بزرگ ترین مرد فیزیک جهان، آلبرت اینشتین رو به رو شدم. از این لحظه، او دیگر استاد من بود. خیلی لذت بخش و غرور انگیز بود. حالی را که داشتم، نمی توانم وصف کنم. به هر حال، پس از یک سال نظریه ام را به استاد پیشنهاد کردم که ((نظریه بی نهایت بودن ذرات)) بود. استاد پس از مطالعه این نظریه گفت:((نظریه تو در آینده نه چندان دور، علم فیزیک را در جهان تحت تاثیر قرار می دهد، ولی در حال حاضر نظریه زیبایی نیست. باید روی آن کار شود.)) سپس مرا به آزمایشگاهی در دانشگاه شیکاگو معرفی کرد. در قطاری که به شیکاگو می رفت، مدام در فکر این جمله اینشتین بودم که می گفت::((در حال حاضر، نظریه زیبایی نیست.)) با خود می اندیشیدم که ای زیبایی که خداوند در آیات قرآن بیان می فرماید، حتماً در فیزیک هم وجود دارد و با فکر یافتن این زیبایی ها سفر کردم.
در آزمایشگاه، اتاقی به من دادند . با اشتیاق و امید به آینده ای روشن کارم را شروع کردم. در شیکاگو، شبانه روز مطالعه و آزمایش کردم و نتایج کارم را نوشتم. حالا دیگر نظریه ام شکل گرفته بود و مبتنی بر تحقیقات علمی بود. مجدداً به پرینستون برگشتم و وقتی که درجواست کردم که از این نظریه در حضور هیئت داوران دفاع کنم، با همه اطمینانی که به کارم داشتم، دچار دلهره شدم که چه کسی دفاع مرا داوری خواهد کرد؟ با کمال تعجب متوجه شدم که اینشتین خودش پذیرفته است جلسه دفاعیه من را اداره کند. هر چند خیلی برایم هیجان انگیز بود، ولی اضطرابم زیادتر شد. سرانجام روز دفاع از نظریه ام فرا رسید و من با تشویق فراوان، اما امیدوارانه وارد اتاقی شدم که اعضای داوران در آن نشسته بودند. وقتی وارد اتاق شدم، اینشتین هفتاد ساله در مقابل من که یک جوان سی و چند ساله بودم، تمام قد ایستاد. خشکم زده بود. از خجالت قرمز شده بودم. به دنبال اینشتین، بقیه اعضا که همگی انسان های بزرگی در علم فیزیک بودند مثل بورن، فرمی و شورودینگر پیش پایم بلند شدند. دست و پایم را گم کرده بودم. نمی دانستم چه کنم. اینشتین مرا پهلوی خودش نشاند. آنقدر هول کرده بودم که حرف زدن هم یادم رفته بود. وقتی استاد، مرا مضطرب دید، سعی کرد با حرف های دوستانه فضا را برای من قابل تحمل کند. از اوضاع آزمایشگاه و شیکاگو پرسید و … کم کم حالم بهتر شد و به خودم مسلط شدم. حالا وقت آن رسیده بود که به دستور استاد پای تابلو بایستم و از نظریه ام دفاع کنم. استاد مودبانه پرسید: ((آیا تصور می کنید اگر پای تابلو بروید، برایتان راحت تر باشد؟)) از استاد اجازه خواستم و پای تابلو رفتم. مدام فکر می کردم که درست نیست وقت دانشمندی مثل اینشتین را بیهوده تلف کنم. برای همین با عجله کارهای انجام شده و نتایج تحقیقاتم را بیان کردم. اینشتین پرسید: ((چرا عجله می کنید؟)) گفتم: ((شما انسان ارزشمندی هستید و من نباید وقت شما را بگیرم.)) با خونسردی جواب داد: ((خیر! اشتباه می کنید. اینجا شما پروفسور حسابی هستید و من شاگرد. فکر کنید که مشغول صحبت با شاگردان خود هستید.))
این اولین باری بود که لقب پروفسور به من داده می شد، آن هم از انسان بزرگی مثل اینشتین. از خوشخالی در پوست نمی گنجیدم. می خواستم پرواز کنم. آن روز به بلند ترین قله ی آرزو هایم رسیده بودم. تنها این احساس را نداشتم که به پیشرفت علم کمک کرده ام، بلکه فکر می کردم درس بزرگی آموخته ام. این جمله استاد در تمام عمر رفتارم را عوض کرد. من یاد گرفتم که وقتی انسانی خیلی ارزشمند است، به همان اندازه مودب، متواضع و فروتن است. بیش از یک ساعت پای تابلو، معادلات و نتایج تخقیقات را می نوشتم و توضیح می دادم و استاد با دقت نظاره می کرد. وقتی کارم تمام شد، استاد گفت: ((به شما تبریک می گویم. حالا، این نظریه زیبا و قابل دفاع است.))
سپس به آکادمی علوم اروپا معرفی شدم. به خاطر این نظریه، نشان کوماندور دولا لژیون دو نور که بزرگترین نشان علمی کشور فرانسه است، به من داده شد. افتخارات بزرگ یکی یکی از راه می رسیدند و من فکر می کردم که اگر روزهای سخت و دردناکی در زندگی انسان ها باشد و در این روزها امیدوارانه تلاش کنند و خستگی، آنان را از ادامه راه بازندارد، خداوند درهای سعادت و خوشبختی را به رویشان می گشاید.
با دست پر و شادمان به پرینستون برگشتم. اینشتین نوشت: ((پروفسور حسابی می تواند در کرسی من تدریس کند.)) این دیگر برایم باور کردنی نبود، حتی تصورش را هم نکرده بودم. بهترین جای ممکن بود، تکیه زدن بر کرسی استاد مسلم فیزیک جهان، آرزویی محال بود و افتخاری بس بزرگ. این کرسی ویژگی های علمی و اخلاقی زیادی را طلب می کرد و حالا نصیب من شده بود.
یک سال و نیم در دانشگاه پریستون تحقیق و تدریس کردم. یک روز عصر که به خانه بر می گشتم، ناخود آگاه صدای سنگ ریزه های خیابان های دانشگاه که زیر پایم جا به جا می شدند، مرا به دوران کودکی برد. صدایی آشنا که از روز های خوش کودکی و از خانه ی زیر بازارچه قوام الدوله در گوشم می پیچید. ناگهان به خود آمدم. گفتم: ((آیا من وظیفه دارم در این دانشگاه امریکایی بمانم و یا باید جوانان کشورم را دریابم؟ جوانانی که از علم و دانش امروز کم تر بهره ای دارند.))
یک لحظه از خودم خجالت کشیدم. احساس بدی به من دست داد. فکر کردم چرا باید سرسفره بیگانگان بنشینم. خاطرات کوتاه، اما شیرین کودکی در آن خانه با حیاط شنی، یاد وطن را در من زنده کرد. همان جا تصمیم گرفتم به میهنم باز گردم. وقتی این تصمیم به گوش مادرم رسید، خیلی خوشحال شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  21  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله زندگینامه پروفسور حسابی

دانلودمقاله زندگینامه شهید مهندس جواد تندگویان

اختصاصی از سورنا فایل دانلودمقاله زندگینامه شهید مهندس جواد تندگویان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 واد تندگویان درسپیده‌دم روز 26 خرداد سال 1329 هجری شمسی پا به عرصه هستی نهاد. قدومش مایه برکت و خیر برای خانواده بود و وجودش روشنی بخش جانشان.قبل از اینکه به مدرسه برود پدرش او را به مسجد برد و با قرآن آشنا کرد. پدرش از هواداران آیت الله کاشانی ـ روحانی مبارز، مشهور بود. جواد در محیط ساده خانواده آموخت که معیار اصلی و هدف واقعی زندگی تجمل و رفاه نیست. بلکه غیر از مادیات، ارزشهای والاتر و برتر دیگری نیز وجود دارد. به همین دلیل در طول زندگی خود هیچ‌گاه اجازه نداد وسیله برای او هدف شود.
جواد اکثر شبها، با قدم‌های کودکانه‌اش همراه پدر و پدربزرگ به مسجد «بینایی» و هیات «بنی‌فاطمه» و فاطمیون خانی‌آباد می‌رفت. ساکت و آرام در گوشه‌ای می‌نشست و به نماز خواندن مومنان نگاه می‌کرد و گوش او به تدریج با دعا و گفتار عالمان دین آشنا شد. هنوز به دبستان نرفته بود که در صف نماز جماعت در کنار پدر و پدربزرگ خود ایستاد و نماز خواند و درس خضوع و خشوع در برابر حق و ایستادگی در مقابل هرچه غیرخدایی، را آموخت. در کنار پدر و پدربزرگش در جلساتی که بعد ازهیات به گونه‌ای خصوصی برگزار می‌شد شرکت داشت و با مبارزه مکتبی آشنا شد و تا آخرین دقایق حیات پرافتخارش از مبارزه دست نکشید و مسجد و هیات را ترک نکرد.
مهندس تندگویان با وجود اینکه امتیاز لازم را برای اعزام به خارج به عنوان سهمیه بانک ملی به دست آورده بود. در مصاحبه به دلیل اینکه مذهبی متعصب شناخته شد کنار گذاشته شد. ایشان با توجه به علاقه‌ای که داشتند در سال 1354 به تحصیل در دانشکده نفت آبادان مشغول می‌شوند و فعالیت‌های اسلامی و انقلابی خود را در انجمن اسلامی این دانشکده دنبال می‌کنند. پس از انقلاب با توجه به سوابق انقلابی مهندس تندگویان ایشان از سوی شهید رجایی به عنوان وزیر نفت به مجلس معرفی شدند. 40 روز بعد شهید تندگویان که به قصد تشویق و تقدیر کارکنان شجاع تاسیسات نفتی از یک راه فرعی عازم آبادان بودند، مورد تهاجم مزدوران صدام قرار گرفته و به اسارت گرفته می‌شوند که پس از تحمل سالها اسارت به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
دوران ابتدایی
شوق آموختن و علاقه به اینکه جواد خودش بتواند کتاب بخواند و خط بنویسد، باعث شد که پدر زودتر او را به دبستان بگذارد. دبستان اسلامی جواد از شهرت خاصی درخانی‌آباد برخوردار بود. مدیر و معلمان مدرسه به این طفل ضعیف و نحیف ابجدخوان که می‌توانست بیشتر آیات و سوره‌های کوچک قرآن را که از پدرش آموخته بود، بخواند، علاقه شدیدی داشتند و تا پایان دروه ابتدایی اجازه نداند، خانواده‌اش او را از آن مدرسه به مدرسه دیگری منتقل کنند.
جواد قبل از ورود به مدرسه، نام شهید نواب صفوی را شنیده بود، نام غلامرضا را نیز در دبستان از سایر دانش‌آموزان شنید. این دو الکوی کودکی جواد بودند و اگرچه جواد نتوانست جسم خود را پرورش دهد اما از نظر روحی، روحیه‌ای مقاوم و نیرومند پیدا کرد.
یک شب جواد در مسجد محله شگفتی آفرید. ماجرای آن شب را، بعد از گذشت سالها، هنوز قدیمی‌ترهای خانی‌آباد به یاد دارند. در آن ایام، معمولا سرشب برق محلات تهران قطع می‌شد و مومنین مجبور می‌شدند قبل از وقت مسجد را ترک کنند. آن شب به محض اینکه برق قطع شد، جواد بلافاصله باصدای کودکانه خود شروع به خواندن دعای کمیل کرد و مانع ترک مسجد شد.
در دوره دانش‌آموزی جواد در دبستان، در فاصله بین سالهای 1332تا 1336 اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور نیز دگرگون شد و حوادثی روی داد که زمینه‌ساز قیام خونین 15خرداد 1342 در ایران بود .
ورود به وزارت نفت
تندگویان پس از پیروزی انقلاب به وزارت نفت دعوت شد. به دلیل مشکلات فراوان در جنوب و به ویژه در آبادان، وی به عنوان نمایندهٔ وزیر نفت در مناطق جنوب به آبادان اعزام شد. چندی بعد به سمت مدیر شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب منصوب شد. فعالیت در این سمت تا زمان نخست وزیری محمدعلی رجایی ادامه داشت.
اقدامات او در ارتباط با ایجاد آرامش در مراکز صنعتی جنوب، مدیریت فعالیتهای صنعتی، و راه‌اندازی پروژه‌های نفتی باعث شد محمدعلی رجایی، نخست وزیر وقت، در ۱۰ مهر ۱۳۵۹ او را به عنوان وزیر نفت به مجلس معرفی کند.

ناگفته‌هایی درباره شهید تندگویان
شهید مهندس محمدجواد تندگویان، بیش از چهل روز وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران نبود، اما در همین مدت کوتاه، گام‌های بلندی برای اعتلای صنعت نفت کشور برداشت.
25 آذرماه سالروز شهادت محمدجواد تندگویان، وزیر نفت کابینه شهید رجایی، در زندان‌های عراق است. درباره زندگی و خصوصیات اخلاقی و کاری شهید تندگویان، گفت‌وگویی را با همکار و هم‌رزم او، مهندس سیدمحسن یحیوی انجام داده‌ایم که می‌خوانید. یحیوی سال‌ها در مجموعه وزارت نفت سابقه خدمت دارد و به همراه شهید تندگویان دوره اسارت را گذرانده است. او حالا نماینده مجلس شورای اسلامی است و در کمیسیون انرژی مجلس فعالیت می‌کند. شخصیت شهید تندگویان و فعالیت‌های قبل از پیروزی انقلاب سیدمحسن یحیوی در خصوص نقش شهید تندگویان در جریان انقلاب اسلامی می‌گوید: می‌توان از شهید تندگویان به عنوان یک الگوی متعهد و متخصص در مجموعه وزارت نفت نام برد. کسی که در دوران دانشکده، در عین داشتن ریاست جامعه اسلامی مهندسین دانشکده و فعالیت‌های وسیع فوق برنامه، به عنوان دانشجوی رتبه اول شناخته می‌شد. از نظر فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی علی‌رغم اختناق دوران ستم‌شاهی، ایشان با جرات و جسارت به همراه دیگر هم‌رزمانش فعالیت‌های وسیعی را در سطح آبادان داشتند. بعد از فارغ‌التحصیلی به عنوان کارشناس نفت به استخدام پالایشگاه نفت تهران درآمد و با وجود داشتن زن و فرزند و نیاز به داشتن فعالیت تمام وقت در پالایشگاه، ارتباط خود را با دانشکده نفت آبادان و به‌ویژه انجمن اسلامی دانشکده نفت حفظ کرد. همین هم بود که باعث شد دکتر کرمی، رئیس وقت دانشکده، گزارشی را برای ساواک درباره او بفرستد چون اقدامات شهید تندگویان باعث حفظ روحیه دانشجویان فعال دانشکده می‌شد. تندگویان پس از این گزارش دستگیر شد و مدت یک سال را در زندان ساواک به سر برد. آن هم در شرایطی که در تمام این یک سال مورد شکنجه‌های سخت ساواک قرار می‌گرفت. پس از آزادی از زندان ساواک، ممنوع‌الاستخدام شده بود در نتیجه از پالایشگاه اخراج شد و چون هرجا که برای کار رجوع می‌کرد، از او کارت عدم سوء پیشینه می‌خواستند، مجبور شد که مدتی به صورت متفرقه کار کند. در این دوره حتی برای مدتی هم به کار مسافرکشی پرداخت. بعد از مدتی توسط مهندس بهروز بوشهری که در آن زمان مدیر کارخانه پارس توشیبا بود و به واسطه وجود ایشان وجود کارت عدم سوء پیشینه قابل چشم‌پوشی بود، دعوت به کار شد و شهید تندگویان راهی رشت شد تا در پارس توشیبا مشغول به کار شود. در مجموعه پارس توشیبا هم از فعالیت‌های سیاسی دست بر نمی‌داشت تا این که بعد از انقلاب در شرایطی که بیشتر مدیران کارخانجات را اخراج می‌کردند، با اصرار از شهید تندگویان خواستند که مدیریت کارخانه را بر عهده بگیرد. بعد از مدتی تندگویان به نفت برگشت و به عنوان مدیر مناطق نفت‌خیز جنوب مشغول به کار شد. با توجه به شرایط سخت آن وقت در مناطق جنوب، عملکرد شهید تندگویان از سوی کارشناسان بسیار چشمگیر بوده است. تندگویان، وزیر بسیجی دولت شهید رجایی سیدمحسن یحیوی در ادامه سخنانش در خصوص به وزارت رسیدن شهید تندگویان می‌گوید: با روی کار آمدن دولت شهید رجایی از او دعوت شد که به عنوان وزیر نفت قبول مسئولیت کند. در طول مدت کوتاه وزارت شهید تندگویان که بیش از چهل روز دوام نداشت، او بیشتر ایام را در مناطق جنگی حضور می‌یافت و ضمن هدایت کارکنان، باعث ایجاد روحیه و دادن قوت قلب به آنان می‌شد. این حضور، تحمل شرایط سخت تاسیسات نفتی مورد حمله دشمن را برای کارکنان این بخش‌ها هموار می‌کرد. در نهایت در آخرین بازدید از منطقه، به همراه مهندس بوشهری، بنده و چند نفر دیگر از معاونان و همکاران خود به اسارت رژیم بعثی عراق درآمد و در زندان عراق هم شربت شهادت را نوشید. مدیریت بسیجی شهید تندگویان در وزارت نفت مهندس یحیوی با اشاره به فعالیت شبانه‌روزی شهید تندگویان در زمان جنگ تحمیلی در خصوص مدیریت وی یادآور می‌شود: در زمان جنگ تحمیلی و در شرایطی که برنامه‌های روزمره هر روز، با روز قبل تفاوت می‌کرد، برنامه‌های کوتاه مدت، بلندمدت و نگاه دراز مدت برای آینده صنعت نفت بعد از جنگ تحمیلی قاعدتا فراروی هر مدیری در مجموعه نفت و به ویژه شخص وزیر بود. شهید تندگویان در این شرایط به خوبی از عهده برنامه‌ریزی برای تنظیم تولید، توزیع و صادرات نفت بر می‌آمد به گونه‌ای که ما در این زمینه مشکلی نداشتیم. از دیگر برنامه‌هایی که مد نظر ایشان بود، برنامه‌ریزی برای توسعه شبکه گازرسانی در کشور بود که در این زمینه اقدامات خوبی را هم انجام دادند. به جرات می‌توان گفت، آن چه تندگویان در عمر کوتاهش انجام داد، در زمان حیاتش بسیار مفید و پس از اسارت و شهادتش زیربنایی برای کار دیگر وزرا قرار گرفت. بی تعلقی شهید تندگویان با وجود صدارت بر دومین شرکت بزرگ نفت دنیا مهندس یحیوی در مورد نگاه شهید تندگویان به کار و زندگی می‌گوید: طول همکاری ما در وزارت نفت مربوط به همان ۴۰ روز وزارت ایشان در وزارت نفت بود. تندگویان در پاسخ به نصیحت کنندگانی که از ایشان می‌خواستند به جای حضور در مناطق جنگی، وقت خود را برای پیگیری امور، در داخل مرکز بگذرانند، اعتقاد داشت، 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  11  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله زندگینامه شهید مهندس جواد تندگویان