سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زندگینامه دانش آموز بسیجی محمد حسین فهمیده 8ص

اختصاصی از سورنا فایل زندگینامه دانش آموز بسیجی محمد حسین فهمیده 8ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

زندگینامه دانش آموز بسیجی محمد حسین فهمیده

زندگی نامه

وی فرزند محمد تقی است که در خانواده ای مذهبی د ریکی از روزهای بهاری اردیبهشت 1346 ( مصادف با سوم محرم ) در شهر خون و قیام درخانه ای محقر و کوچک در محله پامنار قم چشم به جهان گشود. دوران کودکی را همراه سایر فرزندان خانواده و درکنار برادرش داوود که وی نیز سه سال بعد از شهادت محمد حسین به فوز شهادت نایل آمد، با صفا وصمیمیت ودر زیر سایه محبت و توجه پدر و مادری مهربان ، سپری کرد . درسال 1352، به مدرسه رفت وکلاس اول تا چهارم ابتدایی را با یک معلم روحانی طی کرد. سال پنجم ابتدایی واول و دوم راهنمایی را به دلیل انتقال خانواده اش به کرج در دو مدرسه دراین شهر گذراند. درهمین دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب، روح وی نیز، مانند میلیون ها جوان و نوجوان دیگر کشور، دچار تحولات عظیمی گردید. شخصیت او با داشتن خانواده ای متدین ومذهبی و شرایط خاص شهر مقدس قم و نیز زمینه مساعد روحی به گونه ای شکل گرفت که سرشار از دین و فرهنگ غنی اسلام بود.

از عوامل مهم دیگر د رشکل گیری شخصیت او ، نوارها واعلامیه های امام بود که قبل از انقلاب به دست او می رسید.

شهید فهمیده ، نوجوانی خوش برخورد، شجاع ، فعال ، کوشا بود که به مطالعه علاقه زیادی داشت و با وجود این که به سن تکلیف نرسیده بود، نماز می خواند و احترام خاصی برای والدینش قایل بود و هرگز به آن ها بی احترامی نمی کرد. شیفته و عاشق امام قدس سره بود و با تمام وجود سعی در اجرای فرامین امام قدس سره داشت . او می گفت : امام هر چه اراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسلیم او هستم .

هنگام ورود اما م قدس سره به ایران به دلیل مصدوم بودن ، موفق به زیارت امام قدس سره نگردید، اما پس از بهبودی دراولین فرصت به شهر مقدس قم رفته و موفق به دیدار شد. شهید فهمیده ، یکی از هزاران دانش آموز بسیجی کشور است که با نثار خون خود برطراوت و سرخی خون شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی افزود. وی دوران کودکی و نوجوانی خود را در حالی سپری کرد که هر روز آن همراه حادثه ای بود که در شکل گیری شخصیت او موثر واقع می شد. او با سرمایه عظمیی از فهم و درک انقلابی واسلامی به دنبال طوفان حوادث انقلاب، واردجنگ شد و با وجود سن کم ، خود را به خونین شهر قهرمان رسانید و با اقدامی آگاهانه و شجاعانه ، نام خود را در دفتر شهیدان زنده تاریخ ثبت کرد.این دانش آموز رزمنده بسیجی، با ایمان و بینش عمیق واستوارخود در جنگ با دشمن پیش قدم و با نیل به شهادت ، درس شجاعت ، فداکاری و مقاومت را به همه بسیجیان و امت حزب الله آموخت، امام بزرگوارمان از این نوجوان 13 ساله به عنوان رهبر یا د فرموده و بدین گونه نام و یاد او، منشا حماسه های بزرگ شد و تحول عظیمی در شیوه های دفاع مقدس و نبرد رزمندگان اسلام ایجاد کرد و راه پیروزی وسرافرازی را یکی پس از دیگری، هموار ساخت . امروز شهید فهمیده به حق الگوی شایسته ای برای دانش آموزان بسیجی و جوانان و نوجوانان کشور می باشد و یاد آوری این حماسه می تواند یادآور دوران دفاع مقدس و ارزش های والای آن زمان باشد.

عزیمت به سوی جهاد

فهمیده دوازده ساله بود که حوادث کردستان اتفاق افتاد.او که عشق انقلاب وامام قدس سره را در سر داشت ، خود را به کردستان رساند، ولی به دلیل کمی سن، برادران کمیته او را باز می گردانند و درصدد برمی آیند که در حضور مادرش از او تعهد بگیرند که دیگراز شهرستان کرج خارج نشود. ولی او رضایت نمی دهد و خطاب به آنان می گوید که خودتان را زحمت ندهید. اگر امام بگوید، به هر کجا که باشد، آماده رفتن هستم . من باید به مملکت خدمت کنم و اضافه می کند: من نمی نویسم و اگربنویسم حرفی دروغ زده ام . حتی با تهدید به زندان حاضر نمی شود تعهد بدهد و بالاخره تنها از مادرش امضا می گیرند.

درهمان روزهای نخست جنگ تحمیلی ، محمد حسین تصمیم می گیرد که به جبهه برود وبا متجاوزان بعثی بجنگد . زمزمه رفتن را در خانواده و بین دوستانش می افکند. دریکی از بیمارستان های کرج خود را به یکی از دوستانش که بستری بود، می رساند و با او خداحافظی می کند و از جبهه و جنگ برای او می گوید و تکلیف الهی خود را گوشزد می کند.یک روزکه به بهانه خرید نان از منزل خارج شده بود ، مبلغ 50 تومان را به دوستش می دهد واز او می خواهد که نان را بخرد و به منزل آن ها ببرد و تصمیم خود را برای رفتن به خوزستان به او می گوید و از وی می خواهد که تا سه روز به خانواده اش خبر ندهد تا مانع رفتن او نشوند وسپس آن ها را مطلع کند . دوست ا و یکی ، دو روز بعد خبر را چنین می دهد که :

من رفتم جبهه نگران من نباشید.

در تهران یکی از پاسداران کمیته متوجه تصمیم او می شده و با وی صحبت و سعی می کند او را از تصمیم خویش منصرف نماید، اما موفق نمی شود . شهید فهمیده که درعزم خود راسخ بود، خود را به شهرهای جنوب کشور می رساند و هرچه تلاش می کند که همراه گروه یا دسته ای که عازم خطوط مقدم جبهه هستند، برود ، موفق نمی شود. تا با گروهی از دانشجویان انقلابی دانشکده افسری برخورد کرده و به نزد فرمانده آنان می رود واز او می خواهد که وی را با خود ببرند. فرمانده امتناع می کند، اما شهید فهمیده ، آن قدر اصرار می کند تا فرمانده را متقاعد می کند که برای یک هفته اورا همراه خود به خرمشهر ببرد. دراین مدت کوتاه هر کاری که پیش می آید حسین پیشقدم شده و استعداد و قابلیت خود را درهمه کارها نشان می دهد. درهمین مدت کوتاه حضور درخرمشهر با دوستی که درآن


دانلود با لینک مستقیم


زندگینامه دانش آموز بسیجی محمد حسین فهمیده 8ص

زندگینامه شهید زین الدین

اختصاصی از سورنا فایل زندگینامه شهید زین الدین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

زندگینامه شهید زین الدین

● تولد

به سال 1338 ه.ش در کانون گرم خانواده‌ای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردادن فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم می‌داد.

نبوغ و استعداد مهدی باعث شد که او دراوان کودکی قرآن را بدون معلم و استاد یاد بگیرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نماید. پس از ورود به دبستان در اوقات بیکاری به پدرش که کتابفروشی داشت، کمک می‌کرد و به عنوان یک فرزند، پدر و مادر را در امور زندگی یاری می‌داد.

 ● ویژگیهای اخلاقی

 از خصوصیات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شکنی شبهای عملیات و جنگیدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سخت‌ترین پاتکها به خاطر این روحیه بود. روحیه‌ای که اساس و بنیان آن بر ایمان و اعتقاد به خدا استوار بود.

مجاهدت دائمی او برای خدا بود و هیچگاه اثر خستگی روحی در وجودش دیده نمی‌شد.

شهید زین‌الدین در کنار تلاش بی‌وقفه‌اش، از مستحبات غافل نبود. اعقتاد داشت که جبهه‌های نبرد، مکانی مقدس است و انسان دراین مکان، به خدا تقرب پیدا می‌کند. همیشه به رزمندگان سفارش می‌کرد که به تزکیه نفس و جهاد اکبر بپردازند.

او همواره سعی می‌کرد که با وضو باشد. به دیگران نیز تاکید می‌نمود که همیشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسیار داشت و با قرآن مجید مانوس بود و به حفظ آیات آن می‌پرداخت.

به دلیل اهمیتی که برای مسائل معنوی قایل بود نماز را به تانی و خلوص مخصوصی به پا می‌داشت. فردی سراپا تسلیم بود و توجه به دعا، نماز و جلسات مذهبی از همان دوران کودکی در زندگی مهدی متجلی بود.

با علاقه خاصی به بسیجی‌ها توجه می‌کرد. محبت این عناصر مخلص در دل او جایگاه ویژه‌ای داشت. برای رسیدگی به وضعیت نیروها و مطلع شدن از احوال برادران رزمنده خود به واحدها، یگانها و مقرهای لشکر سرکشی می‌نمود و مشکلات آنان را رسیدگی و پیگیری می‌کرد. همواره به برادران سفارش می‌کرد که نسبت به رزمندگان احترام قائل شوند و همیشه خودشان را نسبت به آنها بدهکار بدانند و یقین داشته باشند که آنها حق بزرگی بر گردن ما دارند.

شیفتگی و محبت ویژه‌ای به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت. با شناختی که از ولایت فقیه داشت از صمیم قلب به امام خمینی(ره) عشق می‌ورزید. با قبلی مملو از اخلاص، ایمان و علاقه از دستورات و فرامین آن حضرت تبعیت می‌نمود. به دقت پیامها و سخنرانیهای ایشان را گوش می‌داد و سعی می‌کرد که همان را ملاک عمل خود قرار دهد و از حدود تعیین شده به هیچ وجه تجاوز نکند. می‌گفت:

ما چشم و گوشمان به رهبر است، تا ببینیم از آن کانون و مرکز فرماندهی چه دستوری می‌رسد، یک جان که سهل است، ای کاش صدها جان می‌داشتیم و در راه امام فدا می‌کردیم.

او در سخت‌ترین مراحل جنگ با عمل به گفته‌های حضرت امام خمینی(ره) خدمات بزرگی به جبهه‌ها کرد.

حفظ اموال بیت‌المال برای شهید زین‌الدین از اهمیت خاصی برخوردار بود. همواره در مسئولیت و جایگاهی که قرار داشت نهایت دقت خود را به کار می‌برد تا اسراف و تبذیر نشود. بارها می‌گفت:

در مقابل بیت‌المال مسئول هستیم.

در استفاده از نعمتهای الهی و حتی غذای روزمره میانه‌روی می‌کرد.

او خود را آماده رفتن کرده بود و همواره برای کم کردن تعلقات مادی تلاش می‌کرد. ایثار و فداکاری او در تمام زمینه‌ها، بیانگر این ویژگی و خصوصیتش بود.

برای اخلاص و تعهد آن شهید کمتر مشابهی می‌توان یافت.

او جز به اسلام و انجام تکلیف الهی خود نمی‌اندیشید. در مناجات و راز و نیازهایش این جمله را بارها تکرار می‌کرد:

ای خدا! این جان ناقابل را از ما قبول بفرما و در عوض آن، فقط اسلام را پیروز کن.

از آنجا که برادران، ایشان را به عنوان الگویی برای خود قرار داده بودند، سعی می‌کردند اخلاق و رفتارشان مثل ایشان باشد.

او شخصیتی چند بعدی داشت: شخصیتی پرورش یافته در مکتب انسان ساز اسلام. خیلی‌ها شیفته اخلاق، رفتار، مدیریت و فرماندهی او بودند و او را یک برادر بزرگتر و معلم اخلاق می‌دانستند. زیرا او قبل از آنکه لشکر را بسازد، خود را ساخته بود.

اخلاق و رفتار او باتوجه به اقتضای مسئولیتهای نظامی‌اش که دارای صلابت و قدرت خاصی بود، زمانی که با بسیجیان مواجه می‌شد برادری صمیمی و دلسوز برای آنها بود.

شهید مهدی زین‌الدین در زمینه تربیت کادرهای پرتوان برای مسئولیتهای مختلف لشکر به گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده بود که در واحدهای مختلف، حداقل سه نفر در راس امور و در جریان کارها باشند. می‌گفت:

من خیالم از لشکر راحت است. اگر چند ماه هم در لشکر نباشم مطمئنم که هیچ مسئله‌ای به وجود نخواهد آمد.


دانلود با لینک مستقیم


زندگینامه شهید زین الدین

تحقیق درمورد زندگینامه مولانا 35 ص

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درمورد زندگینامه مولانا 35 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 36

 

زندگینامه مولانا

 

 

زادگاه مولانا:

جلال‌الدین محمد درششم ربیع‌الاول سال604 هجری درشهربلخ تولد یافت. سبب شهرت او به رومی ومولانای روم، طول اقامتش‌ و وفاتش درشهرقونیه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذکره‌نویسان وی درهنگامی که پدرش بهاءالدین از بلخ هجرت می‌کرد پنجساله بود. اگر تاریخ عزیمت بهاءالدین رااز بلخ  در سال 617 هجری بدانیم، سن جلال‌الدین محمد درآن هنگام قریب سیزده سال بوده است. جلال‌الدین در بین راه در نیشابور به خدمت شیخ عطار رسید و مدت کوتاهی درک محضر آن عارف بزرگ را کرد.

چون بهاءالدین به بغدادرسیدبیش ازسه روزدرآن شهراقامت نکرد و روز چهارم بار سفر به عزم زیارت بیت‌الله‌الحرام بر بست. پس از بازگشت ازخانه خدا به سوی شام روان شد و مدت نامعلومی درآن نواحی بسر برد و سپس به ارزنجان  رفت. ملک ارزنجان آن زمان امیری ازخاندان منکوجک بودوفخرالدین بهرامشاه‌نام داشت، واو همان پادشاهی است حکیم نظامی گنجوی کتاب مخزن‌الاسرار را به نام وی به نظم آورده است. مدت توقف مولانا در ارزنجان قریب یکسال بود.

بازبه قول افلاکی، جلال‌الدین محمددرهفده سالگی ‌درشهرلارنده به‌امرپدر، گوهرخاتون دخترخواجه لالای سمرقندی را که مردی محترم و معتبر بود به زنی گرفت و این واقعه بایستی در سال 622 هجری اتفاق افتاده باشد و بهاءالدین محمد به سلطان ولد و علاءالدین محمد دو پسر مولانا از این زن تولد یافته‌اند.

مولانا و خانواده او

مولانا جلال الدین محمد مولوی  در سال 604 روز ششم ریبع الاول هجری قمری متولد شد.هر چند او در اثر خود فیه مافیه اشاره به زمان پیش تری می کند ؛ یعنی در مقام شاهدی عینی از محاصره و فتح سمرقند به دست خوارزمشاه سخن می گوید .در شهر  بلخ زادگاه او بود و خانه آنها مثل یک معبد کهنه آکنده از روح ،انباشته از فرشته سر شار از تقدس بود .کودک خاندان خطیبان محمد نام داشت اما در خانه با محبت و علاقه ای آمیخته به تکریم و اعتقاد او را جلال الدین می خواندند –جلال الدین محمد .پدرش بهاء ولد که یک خطیب بزرگ بلخ ویک واعظ و مدرس پر آوازه بود از روی دوستی و بزرگی او را ((خداوندگار)) می خواند خداوندگار برای او همه امیدها و تمام آرزوهایش را تجسم می داد .با آنکه از یک زن دیگر ـدختر قاضی شرف – پسری بزرگتر به نام حسین داشت ،به این کودک نو رسیده که مادرش مومنه خاتون از خاندان فقیهان  وسادات سرخس بود ـ ودر خانه بی بی علوی نام داشت- به چشم دیگری می دید.خداوندگار خردسال برای بهاءولد که در این سالها از تمام دردهای کلانسالی رنج می برد عبارت از تجسم جمیع شادیها و آرزوها بود .سایر اهل خانه هم مثل خطیب سالخورده بلخ ،به این کودک هشیار ،اندیشه ور و نرم و نزار با دیده علاقه می نگریستند .حتی خاتون مهیمنه مادربهاء ولد که در خانه ((مامی)) خوانده می شد و زنی تند خوی،بد زبان وناسازگار بود ،در مورد این نواده خردسال نازک اندام و خوش زبان نفرت وکینه ای که نسبت به مادر او داشت از یاد می برد. شوق پرواز در ماورای ابرها از نخستین سالهای کودکی در خاطر این کودک خاندان خطیبان شکفته بود .عروج روحانی او از همان سالهای کودکی آغاز شد –از پرواز در دنیای فرشته ها ،دنیای ارواح ،و دنیای ستاره ها که سالهای کودکی او را گرم وشاداب و پر جاذبه می کرد . در آن سالها رؤیاهایی که جان کودک را تا آستانه عرش خدا عروج می داد ،چشمهای کنجکاوش را در نوری وصف ناپذیر که اندام اثیری فرشتگان را در هاله خیره کننده ای غرق می کرد می گشود .بر روی درختهای در شکوفه نشسته خانه فرشته ها را به صورت گلهای خندان می دید . در پرواز پروانه های بی آرام که بر فراز سبزه های مواج باغچه یکدیگر را دنبال می کردند آنچه را بزرگترها در خانه به نام روح می خواندند به صورت ستاره های از آسمان چکیده می یافت .فرشته ها ،که از ستاره ها پائین می مدند با روحها که در اطراف خانه بودند از بام خانه به آسمان بالا می رفتند  طی روزها وشبها با نجوایی که در گوش او   می کردند او را برای سرنوشت عالی خویش ،پرواز به آسمانها ،آماده می کردند –پرواز به سوی خدا .

موقعیت خانواده و اجتماع در زمان رشد مولانا

-پدر مولانا بهاء ولد پسر حسین خطیبی در سال (546) یا (542)هجری قمری در بلخ  خراسان آنزمان متولد شد.خانواده  ای مورد توجه خاص و عام و نه بی بهره از مال و منال و همه شرایط مهیای ساختن انسانی متعالی .کودکی را پشت سر می گذارد و در هنگامه بلوغ انواع علوم و حکم را فرا می گیرد .محمد بن حسین بهاء الدین ولد ملقب به سلطان العلما (متولد حدود 542ق/1148میا کمی دیر تر )از متکلمان الهی به نام بود . بنا به روایت نوه اش ؛شخص پیامبر (ص)این اقب را در خوابی که همه عالمان بلخ در یک شب دیده بودند ؛به وی اعطا کرده است .بهاء الدین عارف بود و بنا بر برخی روایات ؛او از نظر روحانی به مکتب احمد غزالی (ف.520ق/1126م)وابسته است .با این حال نمی توان قضاوت کرد که عشق لطیف عرفانی ؛ آن گونه که احمد غزالی در سوانح خود شرح می دهد ؛چه اندازه بر بهاءالدین و از طریق او بر شکل گیری روحانی فرزندش جلال الدین تاثیر داشتهاست .اگر عقیده افلاکی در باره فتوایی بهاء الدین ولد که: زناءالعیون النظر صحت داشته باشد ؛ مشکل است که انتساب او به مکتب عشق عارفانه غزالی را باور کرد حال آنکه وابستگی نزدیک او به مکتب نجم الدین کبری ؛موسس طریقه کبرویه به حقیقت نزدیکتر است .بعضی مدعی شده اند که خانواده پدری بهاءالدین از احفاد ابو بکر ؛خلیفه اول اسلام هستند .این ادعا چه حقیقت داشته باشد و چه نداشته باشد درباره پیشینه قومی این خانواده هیچ اطلاع مسلمی در دست نیست .نیز گفته شده که زوجه بهاءالدین ؛از خاندان خوارزمشاهیان بوده است که در ولایات خاوری حدود سال 3-472ق/1080م حکومت خود را پایه گذاری کردند ولی این داستان را هم می توان جعلی دانست و رد کرد .او  با فردوس خاتون ازدواج می کند ،که برخی به علت اشکال زمانی در این ازدواج شک  نموده اند .

او برای دومین بار به گفته ای ازدواج می کند .همسر او بی بی علوی یا مومنه خاتون است که او را از خاندان فقیهان و سادات سرخسی می دانند .

از این بانو ،علاو الدین محمد در سال 602 و جلال الدین محمد در سال 604 روز ششم ریبع الاول هجری قمری متولد شدند.بهاء الدین از جهت معیشت در زحمت نبود خالنه اجدادی و ملک ومکنت داشت .در خانه خود در صحبت دوزن که به هر دو عشق می ورزید ودر صحبت مادرش((مامی))و فرزندان از آسایش نسبی بر خورداربود ذکر نام الله دایم بر زبانش بود ویاد الله به ندرت از خاطرش محو می شد با طلوع مولانا برادرش حسین و خواهرانش که به زاد از وی بزرگتر بودند در خانواده تدریجاً در سایه افتادندوبعدها در بیرون از خانواده هم نام ویاد آنها فراموش شد .جلال که بر وفق آنچه بعدها از افواه مریدان پدرش نقل میشد ؛ از جانب پدر نژادش به ابوبکر صدیق خلیفه رسول خدا می رسید و از جانب مادر به اهل بیت پیامبر نسب میرسانید .

پدر مولانا:

پدرش محمدبن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولدبلخی وملقب به سلطان‌العلماءاست که ازبزرگان صوفیه بود و به روایت افلاکی احمد دده در مناقب‌العارفین، سلسله او در تصوف به امام احمدغزالی می‌پیوست و مردم بلخ به وی اعتقادی بسیار داشتند و بر اثر همین اقبال مردم به او بود که محسود و مبغوض سلطان محمد خوارزمشاه شد.

گویند سبب عمده وحشت خوارزمشاه ازاوآن بودکه بهاءالدین ولدهمواره برمنبربه حکیمان وفیلسوفان دشنام می‌داد و آنان را بدعت‌گذار می‌خواند.

گفته‌های اوبر سر منبر بر امام فخرالدین رازی که سرآمد حکیمان آن روزگار و استاد خوارزمشاه نیز بود گران آمد و پادشاه را به دشمنی با وی برانگیخت.

بهاء‌الدین ولد از خصومت پادشاه خود را در خطر دیدو برای رهانیدن خویش از آن مهلکه به جلاء وطن تن در داد و سوگندخوردکه تا آن پادشاه برتخت سلطنت نشسته است بدان شهر باز نگردد. گویندهنگامیکه اوزادگاه خود شهر بلخ را ترک می‌کرد از عمر پسر کوچکش جلال‌الدین بیش از پنج سال نگذشته بود.

افلاکی در کتاب مناقب‌العارفین در حکایتی اشاره می‌کند که کدورت فخر رازی با بهاءالدین ولداز سال 605 هجری آغاز شدومدت یک سال این رنجیدگی ادامه یافت و چون امام فخر رازی در سال 606 هجری از شهر بلخ مهاجرت کرده است، بنابراین‌نمی‌توان خبردخالت فخررازی رادردشمنی خوارزمشاه با بهاءالدین درست دانست. ظاهرا رنجش بهاءالدین ازخوارزمشاه تا بدان حدکه موجب مهاجرت وی از بلاد خوارزم و شهر بلخ شود مبتنی بر حقایق تاریخی نیست.

تنها چیزی که موجب مهاجرت بهاءالدین ولدوبزرگانی مانند شیخ نجم‌الدین رازی به بیرون از بلاد خوارزمشاه شده است، اخباروحشت آثارقتل‌عامها و نهب و غارت و ترکتازی لشکریان مغول و تاتار در بلاد شرق و ماوراءالنهر بوده است، که مردم دوراندیشی را چون بهاءالدین به ترک شهر و دیار خود واداشته است.

این نظریه را اشعار سلطان ولد پسر جلال‌الدین در مثنوی ولدنامه تأیید می‌کند. چنانکه گفته است:

        کرد از بلخ عزم سوی حجاز     زانکه شد کارگر در او آن راز

        بود در رفتن و رسید و خبر     که  از  آن  راز  شد  پدید  اثر

        کرد  تاتار  قصد  آن  اقلام                  منهزم   گشت   لشکر   اسلام

        بلخ را بستد و به رازی راز     کشت از آن قوم بیحد و بسیار

        شهرهای بزرگ کرد خراب      هست حق را هزار گونه عقاب

این تنها دلیلی متقن است که رفتن بهاءالدین از بلخ در پیش از 617 هجری که سال هجوم لشکریان مغول و چنگیز به بلخ است بوقوع پیوست و عزیمت او از آن شهر در حوالی همان سال بوده است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد زندگینامه مولانا 35 ص

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه امام خمینی رحمه الله علیه

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه امام خمینی رحمه الله علیه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 53

 

زندگینامه امام خمینی رحمه الله علیه

ساده زیستن و واکنش امام مقابل اسراف

یکی از نزدیکان امام خمینی نقل می کند:در طول ده سالی که از نزدیک شاهد بوده ام، یکی از نکاتی که امام به آن فوق العاده اهمیت می دادند، ساده زیستن و عدم اسراف کاری بود. بارها من خود شاهد بوده ام که امام عزیز از جا برخاسته و به طرفی می روند پس از مدت کوتاهی متوجه شده ام که ایشان قصد خاموش کردن چراغی را دارند که بی مورد روشن است. یا در مورد تلفن هایی که به دفتر ایشان می شد، فرموده بودند: « آقایان سعی کنید از کارهای تکراری و اسراف جلوگیری کنید و از افراط نیز بپرهیزید».وقتی ایشان لیوان آبی را می خوردند اگر آب لیوان به نصف می رسید بر روی آن تکه کاغذی می گذاشتند و بقیه آب لیوان را برای رفع تشنگی بعدی خود باقی می گذاشتند و یا اگر زخمی یا جراحتی بر قسمتی از بدنشان وارد می آمد، دستمال کاغذی را به چند تکه تقسیم می کردند و تکه ای از آن را استفاده می کردند. حضرت امام با تمام مشغله ای که داشتند تمامی هزینه هایی که برای منزل ایشان می شد شخصاً کنترل می کردند و مسئولین مالی موظف بودند قبل از انجام هر خریدی برای بیت، لیست اقلامی که قصد خرید آنها را دارند به امام عزیز بدهند.

روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرستبس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع

وصیتنامة‌ سیاسی‌ ـ الهی‌

بسم‌الله الرحمن‌ الرحیم‌

 

  قالَ رسولُالله ـ صلَّی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلَّم‌: اِنّی‌ تارکٌ فیکُمُ الثّقلَیْنِ کتابَ اللهِ و عترتی‌ اهلَ بیتی‌؛ فإِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی‌' یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوضَ.

 الحمدُلله و سُبحانَکَ؛ اللّ'هُمَّ صلِّ علی‌ محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِک‌ و جلالِک‌ و خزائنِ اسرارِ کتابِکَ الذی‌ تجلّی‌ فیه‌ الاَحدیّةُ بِجمیعِ أسمائکَ حتّی‌ المُسْتَأْثَرِ منها الّذی‌ لایَعْلَمُهُ غَیرُک‌؛ و اللَّعنُ علی‌ ظالِمیهم‌ اصلِ الشَجَرةِ الخَبیثةِ.

                  و بعد، اینجانب‌ مناسب‌ می‌دانم‌ که‌ شمه‌ای‌ کوتاه‌ و قاصر در باب‌ «ثقلین‌» تذکر دهم‌؛ نه‌ از حیث‌ مقامات‌ غیبی‌ و معنوی‌ و عرفانی‌، که‌ قلم‌ مثل‌ منی‌ عاجز است‌ از جسارت‌ در مرتبه‌ای‌ که‌ عرفان‌ آن‌ بر تمام‌ دایرة‌ وجود، از ملک‌ تا ملکوت‌ اعلی‌' و از آنجا تا لاهوت‌   و آنچه‌ در فهم‌ من‌ و تو ناید، سنگین‌ و تحمل‌ آن‌ فوق‌ طاقت‌، اگر نگویم‌ ممتنع‌ است‌؛   و نه‌ از آنچه‌ بر بشریت‌ گذشته‌ است‌، از مهجور بودن‌ از حقایق‌ مقام‌ والای‌ «ثقل‌ اکبر» و «ثقل‌ کبیر»   که‌ از هر چیز اکبر است‌ جز ثقل‌ اکبر که‌ اکبر مطلق‌ است‌؛ و نه‌ از آنچه‌ گذشته‌ است‌ بر این‌ دو ثقل‌ از دشمنان‌ خدا و طاغوتیان‌ بازیگر که‌ شمارش‌ آن‌ برای‌ مثل‌ منی‌ میسر نیست‌ با قصور اطلاع‌ و وقت‌ محدود؛ بلکه‌ مناسب‌ دیدم‌ اشاره‌ای‌ گذرا و بسیار کوتاه‌ از آنچه‌ بر این‌ دو ثقل‌ گذشته‌ است‌ بنمایم‌.

شاید جملة‌  لَنْ یَفْتَرِق'ا حتّی‌ یَرِد'ا عَلَیَّ الْحَوض‌  اشاره‌ باشد بر اینکه‌ بعد از وجود مقدس‌ رسول‌الله ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ هرچه‌ بر یکی‌ از این‌ دو گذشته‌ است‌ بر دیگری‌ گذشته‌ است‌ و مهجوریت‌ هر یک‌ مهجوریت‌ دیگری‌ است‌، تا آنگاه‌ که‌ این‌ دو مهجور بر رسول‌ خدا در «حوض‌» وارد شوند. و آیا این‌ «حوض‌» مقام‌ اتصال‌ کثرت‌ به‌ وحدت‌ است‌   و اضمحلال‌ قطرات‌ در دریا است‌، یا چیز دیگر که‌ به‌ عقل‌ و عرفان‌ بشر راهی‌ ندارد. و باید گفت‌ آن‌ ستمی‌ که‌ از طاغوتیان‌ بر این‌ دو ودیعة‌ رسول‌ اکرم‌ ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ گذشته‌، بر امت‌ مسلمان‌ بلکه‌ بر بشریت‌ گذشته‌ است‌ که‌ قلم‌ از آن‌ عاجز است‌.

و ذکر این‌ نکته‌ لازم‌ است‌ که‌ حدیث‌ «ثقلین‌» متواتر   بین‌ جمیع‌ مسلمین‌ است‌ و  ] در [  کتب‌ اهل‌ سنت‌ از «صحاح‌ ششگانه‌»   تا کتب‌ دیگر آنان‌، با الفاظ‌ مختلفه‌ و موارد مکرره‌ از پیغمبر اکرم‌ ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ به‌ طور متواتر نقل‌ شده‌ است‌.   و این‌ حدیث‌ شریف‌ حجت‌ قاطع‌ است‌ بر جمیع‌ بشر بویژه‌ مسلمانان‌ مذاهب‌ مختلف‌؛ و باید همة‌ مسلمانان‌ که‌ حجت‌ بر آنان‌ تمام‌ است‌ جوابگوی‌ آن‌ باشند؛ و اگر عذری‌ برای‌ جاهلان‌ بیخبر باشد برای‌ علمای‌ مذاهب‌ نیست‌.

اکنون‌ ببینیم‌ چه‌ گذشته‌ است‌ بر کتاب‌ خدا، این‌ ودیعة‌ الهی‌ و ماترک‌ پیامبر اسلام‌ ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ مسائل‌ أسف‌انگیزی‌ که‌ باید برای‌ آن‌ خون‌ گریه‌ کرد، پس‌ از شهادت‌ حضرت‌ علی‌(ع‌) شروع‌ شد. خودخواهان‌ و طاغوتیان‌، قرآن‌ کریم‌ را وسیله‌ای‌ کردند برای‌ حکومتهای‌ ضد قرآنی‌؛ و مفسران‌ حقیقی‌ قرآن‌ و آشنایان‌ به‌ حقایق‌ را که‌ سراسر قرآن‌ را از پیامبر اکرم‌ ـ صلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ دریافت‌ کرده‌ بودند و ندای‌  اِنّی‌ تارکٌ فیکُمُ الثقلان‌  در گوششان‌ بود با بهانه‌های‌ مختلف‌ و توطئه‌های‌ از پیش‌ تهیه‌ شده‌، آنان‌ را عقب‌ زده‌ و با قرآن‌، در حقیقت‌ قرآن‌ را ـ که‌ برای‌ بشریت‌ تا ورود به‌ حوض‌ بزرگترین‌ دستور زندگانی‌ مادی‌ و معنوی‌ بود و است‌ ـ از صحنه‌ خارج‌ کردند؛ و بر حکومت‌ عدل‌ الهی‌ ـ که‌ یکی‌ از آرمانهای‌ این‌ کتاب‌ مقدس‌ بوده‌ و هست‌ ـ خط‌ بطلان‌ کشیدند و انحراف‌ از دین‌ خدا و کتاب‌ و سنت‌ الهی‌ را پایه‌گذاری‌ کردند، تا کار به‌ جایی‌ رسید که‌ قلم‌ از شرح‌ آن‌ شرمسار است‌.

و هرچه‌ این‌ بنیان‌ کج‌ به‌ جلو آمد کجیها و انحرافها افزون‌ شد تا آنجا که‌ قرآن‌ کریم‌ را که‌ برای‌ رشد جهانیان‌ و نقطة‌ جمع‌ همة‌ مسلمانان‌ بلکه‌ عائلة‌ بشری‌، از مقام‌ شامخ‌ احدیت‌ به‌ کشف‌ تام‌ محمدی‌(ص‌)   تنزل‌ کرد که‌ بشریت‌ را به‌ آنچه‌ باید برسند برساند و این‌ ولیدة‌ «علم‌ الاسما ء »   را از شرّ شیاطین‌ و طاغوتها رها سازد و جهان‌ را به‌ قسط‌ و عدل‌ رساند و حکومت‌ را به‌ دست‌ اولیا ء الله، معصومین‌ ـ علیهم‌ صلوات‌ الاولین‌ و الا´خرین‌ ـ بسپارد تا آنان‌ به‌ هر که‌ صلاح‌ بشریت‌ است‌ بسپارند ـ چنان‌ از صحنه‌ خارج‌ نمودند که‌ گویی‌ نقشی‌ برای‌ هدایت‌ ندارد و کار به‌ جایی‌ رسید که‌ نقش‌ قرآن‌ به‌ دست‌ حکومتهای‌ جائر و آخوندهای‌ خبیثِ بدتر از طاغوتیان‌ وسیله‌ای‌ برای‌ اقامة‌ جور و فساد و توجیه‌ ستمگران‌ و معاندان‌ حق‌ تعالی‌ شد. و مع‌الاسف‌ به‌ دست‌ دشمنان‌ توطئه‌گر و دوستان‌ جاهل‌، قرآن‌ این‌ کتاب‌ سرنوشت‌ساز، نقشی‌ جز در گورستانها و مجالس‌ مردگان‌ نداشت‌ و ندارد و آنکه‌ باید وسیلة‌ جمع‌ مسلمانان‌ و بشریت‌ و کتاب‌ زندگی‌ آنان‌ باشد، وسیلة‌ تفرقه‌ و اختلاف‌ گردید و یا بکلی‌ از صحنه‌ خارج‌ شد، که‌ دیدیم‌ اگر کسی‌ دم‌ از حکومت‌ اسلامی‌ برمی‌آورد و از سیاست‌، که‌ نقش‌ بزرگ‌ اسلام‌ و رسول‌ بزرگوار ـصلی‌الله علیه‌ و آله‌ و سلم‌ ـ و قرآن‌ و سنت‌ مشحون‌ آن‌ است‌، سخن‌ می‌گفت‌ گویی‌ بزرگترین‌ معصیت‌ را مرتکب‌ شده‌؛ و کلمة‌ «آخوند سیاسی‌» موازن‌ با آخوند بی‌دین‌ شده‌ بود و اکنون‌ نیز هست‌.

و اخیراً قدرتهای‌ شیطانی‌ بزرگ‌ به‌ وسیلة‌ حکومتهای‌ منحرفِ خارج‌ از تعلیمات‌ اسلامی‌، که‌ خود را به‌ دروغ‌ به‌ اسلام‌ بسته‌اند، برای‌ محو قرآن‌ و تثبیت‌ مقاصد شیطانی‌ ابرقدرتها قرآن‌ را با خط‌ زیبا طبع‌


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه امام خمینی رحمه الله علیه

زندگینامه چمران 16 ص

اختصاصی از سورنا فایل زندگینامه چمران 16 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

مقدمه

سخن گفتن از شهیدی با ابعاد گوناگون، ‌از اسوه‏ای که جمع اضداد بود، از آهن و اشک، ‌از شیر بیشه نبرد و عارف شب‏های قیرگون، از پدر یتیمان و دشمن سرسخت کافران بسیار سخت بلکه محال است.

سخن گفتن از شهید دکتر مصطفی چمران، این مرد عمل و نه مرد سخن، این نمونه کامل هجرت، جهاد و شهادت، این شاگرد مکتب علی(ع)، این مالک‏اشتر جنوب لبنان و حمزه کربلای خوزستان سخت و دشوار است. چرا که حتی نمی‏توان یکی از ابعاد وجودی او را آنگونه که هست، توصیف کرد و نبایست انتظار داشت که بتوانیم تصویر کاملی در این مختصر از او ترسیم نمایئم، که مردان و رهروان راه علی(ع) و حسین(ع) را با این کلمات مادی و معیارهای خاکی نمی‏شود توصیف نمود و سنجید.این مروری است گذرا و سریع، بر حیات کوتاه اما پرحادثه و سراسر تلاش، ایثار، عشق و فداکاری شهید دکتر مصطفی چمران.

نیایش

خدایا می ‏خواهم فقیر بی ‏نیاز باشم که جاذبه‏ های مادی زندگی مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند، خدایا خوش دارم گمنام و تنها باشم تا در غوغای کشمکش‏های پوچ مدفون نشوم

خدایا درمندم و بندبند وجودم از شدت درد صیحه می‏زند، تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش

خسته شده ‏ام، پیر شده ‏ام، دل شکسته ‏ام.

ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم، احساس می‏کنم که در این دنیا دیگر جای من نیست با همه وداع می‏ کنم و می ‏خواهم فقط با خدای خود تنها باشم

خدایا به سوی تو می ‏آیم از عالم و عالمیان می ‏گریزم تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده.

دست نوشته:

 

معرفی:

دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولک متولد شد.

وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانیک فارغ‏التحصیل شد و یک‏سال به تدریس در دانشکدة‌ فنی پرداخت.

وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به امریکا اعزام شد.شهید چمران دوره کارشناسی ارشد را در دانشگاه تگزاس گذراند و مدرک دکترای خود را در رشته الکترونیک و فیزیک پلاسما، از دانشگاه برکلی در کالیفرنیا دریافت نمود. او که با نمره‏های عالی تحصیلات خود را به پایان رسانده بود، مدتی را در کنار دانشمندان و پژوهشگران بنام زمان خود، در یکی از مراکز تحقیقاتی به کار پرداخت.

فعالیت‏های اجتماعی

از 15سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت‏الله طالقانی، در مسجد هدایت، و درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شرکت می‏کرد و از اولین اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران دکتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت‏نفت شرکت داشت و از عناصر پرتلاش در پاسداری از نهضت‏ملی ایران در کشمکش‏های مرگ و حیات این دوره بود. بعد از کودتای ننگین 28 مرداد و سقوط حکومت دکتر مصدق،‌ به نهضت مقاومت ملی ایران پیوست و سخت‏ترین مبارزه‏ها و مسئولیت‏های او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناک‏ترین مأموریت‏ها را در سخت‏‏ترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید.

در امریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولین‏بار انجمن اسلامی دانشجویان امریکا را پایه‏ریزی کرد و از مؤسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در امریکا به شمار می‏رفت که به دلیل این فعالیت‏ها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع می‏شود. پس از قیام خونین 15 خرداد


دانلود با لینک مستقیم


زندگینامه چمران 16 ص