سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایان نامه محمد حسن بن زین الدین شهید ثانی بن علی بن احمد عاملی

اختصاصی از سورنا فایل پایان نامه محمد حسن بن زین الدین شهید ثانی بن علی بن احمد عاملی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه محمد حسن بن زین الدین شهید ثانی بن علی بن احمد عاملی


پایان نامه محمد حسن بن زین الدین شهید ثانی بن علی بن احمد عاملی

فایل : word

قابل ویرایش و آماده چاپ

تعداد صفحه :108

فهرست مطالب

عنوان

مقدمه مترجم

ماجدین علی بن مرتضی بحرانی

ماجدین محمد بحرانی

ماجدین هاشم بن علی بن مرتضی بحرانی

مانکدیم بن اسماعیل بن عقیل علوی

مؤید بن ابن علی مقری مسکنی

مؤید بن صالح

مؤید بن مسعود بن عبد الکریم

مجتبی بن امیره بن سیف النبی جعفری زینی

مجتبی بن حمزه بن زید

مجبتبی بن داعی بن قاسم حسنی

مجتبی بن محمد حسنی کلینی

مجمع بن محمد بن احمد مسکنی

محسن بن حسین بن احمد نیشابوری خزاعی

محسن بن محمد دیباجی

محسن بن محمد مؤمن استرآبادی

محفوظ بن وشاح بن محمد

محمد معزالدین

محمد رفیع الدین

محمد بن ابراهیم بن جعفر ، ابو عبدالله کاتب نعمانی

محمد بن ابراهیم شیرازی ، صدر الدین

محمد بن ابراهیم بن زهره حسینی حلبی

محمد بن ابی جعفر بن أمیر کا مصدری

محمد بن ابی الحسن بن هموسه ورامینی

محمد بن ابی الحسن بن عبد الصمد قمی

محمد بن ابی عمران موسی ، ابوالفرج کاتب قزوینی

محمد بن ابی غالب ، نجیب الدین

محمد بن ابی القاسم بن محمد طبری آملی

5 تحلیل چند نمونه شعر از نظر طاهری

5 1

شیخ محمد حسن بن زین الدین شهید ثانی بن علی بن احمد عاملی ( وفات 103 ه . ق )

وی از علما و فضلا و محققان و مدققان و متبحران و جامع مراتب علمی بوده و دانشوری کامل و پرهیزکاری مورد وثوق و فقیهی محدث و متکلم و حافظ حدیث به شمار است و سراینده ی ایدب و تألیفات بسیاری دارد ؛ از جمله شرح تهذیب الاحکام ؛ شرح الاستبصار در سه مجلد در طهارت و صلاه ؛ حاشیه بر شرح لمعه در دو مجلد از آغاز تا کتاب صلح ؛ حاشیه معالم ؛ حاشیه اصول الکافی ؛ حاشیه الفقیه [1] ؛ حاشیه المختلف ، شرح الاثنی عشریه پدرش [2] ؛ حاشیه المدارک ؛ حاشیه المطول ؛ روضه الخواطر و نزهه النواظر در سه مجلد [3] ؛ رساله فی تزکیه الراوی ؛ رساله التسلیم در صلاه ؛ رساله للتسبیح و الفاتحه فیما عدا الاولیین و ترجیح التسبیح ؛ کتاب مشتمل علی مسائل و احادیث ؛ کتاب مشتمل علی مسائل جمعها من کتب شتّی ؛ حاشیه کتاب الرجال لمیرزا محمد ؛ دیوان شعر ؛ رساله ای به نام تحفه الدهر فی مناظره الغنی و الفقر و دیگر کتابها . او اشعار خوب و نغزی می سروده است .

این دو بیت از قصیده ای است که برای یکی از فضلا سروده است :

یا خلیلیّ باللطیف الخبیر                         و بودّ أضحی لکم فی الضمیر

خصّصا بالثنا إماماً جلیلاَ                                 و خلیّاً أضحی عدیم النظیر

- ای دوست من ؛ سوگند به خدای مهربان که از حال همة ما با کاملاً با خبر است و سوگند به دوستی که از شما در دل من افتاده است .

- ( تا گوید ) اختصاص یافته اند به مدح کردن از پیشوای بزرگ و دوست مشترک بی همتا .

و این دو بیت هم از یکی از چکامه های اوست :

ما لفؤادی مدی بقائی                 قد صار و قفاً علی اعناء

و ما لجسمی حُلیف سقمٍ         بدا به الیأس من شفائی

- چه کنم با دلی که در مدت زندگانی اش همگام با درد و رنج است .

- و چه چاره سازم برای جسمی که پیوسته بیمار است و از بهبودی مأیوس می باشد .

باری فرزندش چندین قصیدة طولانی از وی ایراد کرده است ، از جمله همین دو قصیده ، دو قصیده ای که پیش از آن یاد شد .

از اشعار او قصیده ای است که در سوگ حضرت سید الشهداء علیه السلام سروده است ؛ از آن جمله اشعار زیر است :

کیف ترقی دموع أهل الولاء                         و الحسین اشهید فی کربلاء

جدّه المصطفی الأمین علی ال                     وحی من الله خاتم الانبیاء

و أبوه أخو النبّی علیّ                                       آیه الله سیّد الأوصیاء

أمّه البضعه البتول أخوه                                     صفوه الأولیاء و الأصفیاء

یا لها من مصیبه أصبح ال                             دین بها فی مذلّه و شقاء

لیت شعری ما عذر عبد محبٍّ                         جامد الدمع ساکن الأشحاء

و ابن بنت النبّی أضحی ذبیحاً                         مستهامناً مرّملاّ بالدماء

و حریم الوصیّ فی أسر ذلٍّ                           فاقدات الآباء و الأبناء

و علیّ خیر العباد أسیرِ                               فی قیود العدی حلیف العناء

مثل هذا جزاء نصح نبیٍّ                               کَلَّ عن نعته لسان الثناء

أسّس السابقون بیعه غدرٍ                             و بنی الاحقون شرّبناء

حرّفوا بدّلوا أضاعوا أقاموا                          بدعا بالعناد و اشّحناء

و استبدّوا بإمره نصبوها                               شرکا للأئمه النجباء

یا بنی الوحی لا یخفف و جداً                 نالنا من شماته الأعداء

غیر ذی الأمر نور وحی له                         حجه الله کاشف الغماء

لهف نفسی علی زمان أری فی                 ه مزیلاً لدوله الأشقیاء

أتری یسمح الزمان بهذا                         و یحوز الراجون خیر رجاء

- چگونه اشک چشم دوستان اهل بیت خشک شود ، با آن که حضرت امام حسین ( ع ) در کربلا به شهادت رسیده است .


[1] - در پاورقی از مؤلف نقل کرده است که ابن حاشیه را در کاشان دیده ام تا اواخر کتاب صوم است .

[2] - ایضا، این شرح را در استرآباد در هنگامی که علی بیک آنجا را فتح کرده بود دیده ام و حواشی و خط شارح بر آن نوشته شده بود .

[3] - مؤلف می گوید : مجلد اول این کتاب را به خط خود او در تبریز دیده و آن همان نزهة النواظر فی اخبار الاوائل و الاواخر است که مشتمل بر احوال انبیا و ائمه و ملوک و دیگران بوده و از فواید ؟؟؟ برخوردار می باشد و در آن کتاب به نقل روایات و احادیث پرداخته است .


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه محمد حسن بن زین الدین شهید ثانی بن علی بن احمد عاملی

دانلودمقاله زین العابدین مراغه ای

اختصاصی از سورنا فایل دانلودمقاله زین العابدین مراغه ای دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 


......
باری، فردای آن روز به عزم سیاحت تبریز حاضر شدیم . رفتیم تا اسب کرایه کرده حرکت کنیم . مکاری دیده، اسب خواستیم . گفت باید چهار روز صبر کنید . ده پانزده نفر مسافر دیگر نیز هست با ایشان متفقا برویم . ناچر بیعانه داده برگشتیم، در روز موعود چارپادار آمد، دو رأس استر آورده بود . ما نیز اسباب و لوازم سفر را بار کرده رو به طرف تبریز حرکت نمودیم .... هشت روز راه در نوریده وارد تبریز شدیم ... در ورود تبریز وضع مملکت قدری دهشت انگیز به نظر آمد . در میان اهل قافله نیز همهمه بود....دکاکین همه بسته اند . احدی دیده نمی شد که احوالپرسی شود، تا این که قدری هم پیش رفتیم . از دور چند نفری را دیدیم که تند می گذشتند . یکی از آن میان پرسید که برادر در این شهر چه حادثه ای اتفاق افتاده که دکانها بسته و از هر سو آثار پریشانی نمایان است ؟ گفت معلوم است که خبر ندارید . خانه پیشکار مملکت را اهالی غارت کردند، اما خودش گریخت . گفتم پیشکار کیست ؟ گفت : حاکم . گفتم : چطور، چطور، خانه حاکم را ؟ مرد که تندی کرده گفت : من اولوم قمش قویم 1من تا حال این لفظ را نشنیده بودم، ملتفت قبح آن نشده، گفتم برادر، ترا به خدا قسم می دهم جواب بده . چه شده ؟ گفت : بابا، خانه پیشکار، یعنی حاکم مملکت را اهالی شهر چاپیدند . گفتم تاکنون در هر مملکت ایران دیده و شنیدیم که اهالی خانه آنان را می چاپیدند . حالا چطور شده است که اهالی خانه آنان را می چاپند . گفت :

 

چنین است آئین چرخ درشت گهی پشت زین و گهی زین به پشت
زمان هرروز طور دیگری اقتضا می کند . هر چیز در وقت خودش خوش است . این را گفته و گذشتند . حال جلودار و مسافرین را واهمه گرفت ...خلاصه همه ترسان و لرزان در همانجا که محله "هفت کچل" می گویند، جلودار در دم کاروانسرایی ما را فرود آورد. خود از دریچه داخل کاروانسرا گشته، بعد دالاندار را صدا کرده، آمده در را گشودند. ما هم داخل شدیم . باز فورا در را بست . حجره ای برای اقامت نشان دادند . رخت در آنجا فرو هشته اقامت گزیدیم ....
آن شب را به هزار واهمه به سر برده، سحرگاهان دیدم که خبری نیست . بازار و دکاکین شهر همه باز است و مملکت ساکت . ما نیز از آن بیغوله فراز آمده راه بازار و دکان رفیقی که داشتم ، پیش گرفته پس از پرسیدن یکی دو نقطه به دکان او رسیده سلام دادم . بعد از معرفی خود آن دوست عزیز برخاسته از سر و صورت من بوسیده و به کمال مهربانی احوال پرسی کرده ....از من پرسید پس اشیاء و اسباب شما کجاست . گفتم ما دیروز رسیدیم . شهر پر آشوب و دکانها همه بسته بود ناچار در هفت کچل به کاروانسرای فرود آمدیم . راستی برادر دیروز آن چه هنگامه ای بوده که مردم این شهر برپا کردند . گفت : آقاجان اینجا تبریز است، هرچه خواهند می کنند . بعد تفصیلش را به شما نقل می نمایم . گفتم : من در هیچ جا نشنیدم که رعیت خانه حاکم را غارت کند... گفت : در تبریز آنچه به خیال کسی نمی آید می کنند . در این اثنا آدمش را با یوسف عمو فرستاد که اسباب خورده ریز ما را از کاروانسرا به خانه اش نقل دهند . طرف عصری نیز دکان را بسته رفتیم به خانه . در اثنای راه گذار ما به کوچه ای افتاد دیدیم در دم در عمارتی چند سرباز "چماتمه" زده بقاولی ایستاده اند . پرسیدم این خانه کیست ؟ گفت خانه یک نفر تاجر است تازه از سفر آمده . حکومت احتراما سرباز فرستاده است، چاتمه زده اند . گفتم : درست نفهمیدم . مکرر گفت : گفتم بابا ، این چه معنی دارد، به احترام تاجری سرباز فرستادن و چاتمه زدن در کجا دیده و شنیده شده است . یعنی چه، تاجری تازه از سفر آمده ممکن است ، اما برای احترام آن تاجر سرباز بر در او به قراولی گماشتن چرا ؟ این شخص به حکومت مملکت نیامده ، از امرا و صاحب منصبان لشکری نیست . امری بسیار غریب است . گفت : علی الحال قاعده مملکت چنین است . آنگاه دست تأسف به همدیگر سوده گفتم : حالا شبهه ای نماند که درد این ملک و ملت بیدوا است . رعیت و تجار نیز راه بدی پیش گرفته اند . از امثال این تجار نیز برای مملکت سهل است به جهت اولادشان هم فائده ای نیست . زیرا که رندان حکومتی اینان را نیز به پاره احترامات مجعولیه به خودشان مشتبه کرده اند، پس هرچه خود و سایرین در دست دارند به سبب اینگونه بلند پروازیهای بی معنی در اندک زمانی خواهند باخت . این مردمان خانه برانداز به هر رنگی که باشد این جور تاجران را با الفاظ بی معنی بفرما، به سر مبارک شما، جنابعالی و غیره تمام خواهند کرد . بیچاره اولاد اینان که پس از عزت به انواع خواری مبتلا خواهند شد ....
چون به خانه رسیدیم دیدیم عمارت عالی و خوبی است . چند اطاق بیرونی داشت . نشستیم . چند مجموعه شیرینی و بعض میوه ها برای تشریفات ما چیده بودند . مشغول صحبت شدیم . در اثنای صحبت گفت داداش از مصر تمام احوالات شما را به من نوشته است که در غیرت و تعصب ملی سرآمد ایرانیان است . مقصود شما را از این سیاحت نوشته، ولی می گوید کاش نرفتی ایران را ندیدی . چه، می دانم که اکنون برای او خیلی بد خواهد گذشت . گفتم چه باید کرد ؟ وطن ماست بایستی ببینیم . خیال داشتم هرگاه جای را از مشهد، طهران برای اقامت مناسب یافته خانه ای خریده به وطن اصلی خود برگردم . گفت : چطور شد، جایی را پسند کردی ؟ بی اختیار آهی کشیده گفتم نه . گفت آه چرا می کشی ؟ گفتم : بی اختیار از دلم برخاست وگرنه موجب آه چیزی نیست . گفت : خوب چه دیدی ؟ گفتم : هرچه دیدنی و ندیدنی بود دیدم . تنها یک چیز ندیدم که منتهای مقصود من آن بود . گفت : مقصود شما چه بود . گفتم : دیدن مکتب که مایه تمامی سعادت و نیک بختی هاست . امروزه قوت دولت، عزت ملت و آبادی مملکت همه منوط به بودن مکتب است و بس . در این صحبت بودیم که به شام خبر کردند . رفتیم سر سفره . شام صرف شد . پس از شام باز چایی آوردند . یک پیاله خوردیم . پس از اندکی صحبت صاحب خانه گفت شما هنوز از رنج راه نیاسوده اید، قدری زودتر بخوابید تا راحت شوید . خوب هم دریافته بود . رختخواب انداختند، خوابیدیم .
صبح برخاسته پس از خوردن چایی به همراهی آن دوست محترم به بازار رفتیم . قدری در دکان نشسته صحبت کردیم . گفت : میل دارید برویم قدری بگردیم ؟ گفتم : چه عیب دارد . رفتیم به کاروانسراهای تجارنشین . خیلی جاهای معتبر و با شکوه بودند . به اندکی ملاحظه معلوم شد که در این شهر تجارت عمده ای هست و مردم هم به تجارت مایلند، ولی چه سود که همه امتعه خارجه است . از امتعه داخلیه نشانی دیده نمی شد مگر در بعضی جاهای گوشه و کنار، که آن هم عبارت از تنباکو و حنا و چیت و همدان و چادر شب یزد و کرباس نایین بود آن وقت فکر کردم که شیاطین فرنگستان به قوت علم همه ساله چه قدر پول از این مملکت بیرون می کشند .
پرسیدم برادر، اگرچه مملکت شما را چنانچه شاید و باید هنوز ندیده ام اما از ازدحام بازار و جمعیت مترددین معلوم می شود که شهر بزرگی است . حال بگویید ببینم در این شهر هیچ گومپانی و شرکتهای بزرگ هست یا نه ؟ گفت : ابدا گومپانی و فلان نیست . گفتم : عجب عالمی است . در شهری بدین بزرگی چگونه می شود گومپانی نباشد . امروز معاملات بزازی و خرازی و بقالی با دست تنها پیش نمی رود تا چه رسد به تجارت . آیا این مردمان با وجود این همه روابط تجارتی با خارجه به چه سبب به منافع شرکتهای بزرگ و گومپانیها پی نبرده اند ؟ گفت : تبریزیان را شما نمی شناسید . اینان همه تمام "یک من " هستند . در میانشان هرگز "نیم من " پیدا نمی شود که پنج نفری یکجا جمع شده یکی را برای خودشان رئیس قرار داده به دستیاری همدیگر کار بزرگی را از پیش ببرند . هیچ یک از دیگری تمکین نمی کند . این است که از فیض اینگونه کارهای بزرگ هم خودشان محرومند و هم وطن از ترقیات بازمانده است. پیشتر چند تن یک جا جمع شده شراکت بزرگی تأسیس نمودند . بعد داعیه ریاست و صدرطلبی، که هر یک جداگانه در آن خیال بودند، سبب حدوث اختلاف گردیده، بعد از چهار سال اساس آن به هم خورد . تنی از آن میان مدعی شده تمام حصه ها را خود قبول کرده ولی چندی نمی گذرد که آن هم در جای خود خشک می شود، چه واضح است که بار ده نفر را یک تن به دوش نمی تواند بگیرد .
باری، پس از قدری گشت و گذار باز بدکان برگشته ناهار حاضر کرده بودند خوردیم. گفتم داد و ستد چطور است ؟ گفت هیچ نپرسید، بسار بد و پریشان . گفتم : چرا ؟ گفت : هزار سبب دارد، اما بدتر از همه این پول سیاه و تفاوت همه روزه آن است که کسبه و فقرای ملت را بالمره از پای در انداخته همه را خانه خراب نموده، گذشته از آن پول نقره را هم امروز می بینی چهار تومان و نیمش یک لیره است و فردا پنج تومانش . معرکه است . ضرر و خسارتی را که از این روی بیچاره تجار می کشند به حساب نمی آید . خصوصا کسانی که با اسلامبول و یا سایر ممالک خارجه معامله دارند بیشتر طرف خسارتند . یک تن اصفهانی (منظور حاجی امین الضرب است ) همه ایران را زیر و زبر نمود. خدایش انصاف بدهد .
گفتم در تبریز تجار معتبر باید خیلی باشند . گفت چرا هستند ولی گذشته از آن درد تجملات و خودنمائی که در تبریز از چندی به این طرف در میان تجارت است خود علاج پذیر نیست . در میانشان بعضی هستند که از بس تملق و مزاجگویی دیگران امر بر خودشان هم مشتبه شده مانند دیوانیان به جلو خودشان فراش و آردیلی انداخته، در خانه هایشان چوب و فلک نگاه می دارند . بگیر و ببندی دارند . معلوم است که این وضع برازنده چندیست که در میان مردم همهمه هست که گویا بکار یکی از آنان سکته وارد آمده است . حالا محض شایع شدن این خبر کسانی که دو روز پیش کرنش می کردند امروز جواب سلامش را رد نمی کنند . مهمانی یک ملای بزرگی اقلا پنجاه تومان خرج دارد . هر تاجری که از خود و یا دیگری ده هزار تومان در دستگاهش دید مطلق چهارهزار تومان آن را خرج ساختن عمارتی برای خود خواهد کرد . با این حال از تجارت آنان چه امید ترقی توان داشت . حالا عادت تازه ای هم پیش گرفته اند . هر کدام از ایشان که چند تومانی در چنگ خود دید املاک می خرد، دهکده می گیرد. این یکی دید آن دیگری دو پارچه خرید خود را محض رقابت او به هزار آتش می زند تا آن هم صاحب دهکده بشود . وضع این مملکت و طبایع اهالی آن را در امثال این رقابتهای بی معنی به هیچ مملکتی قیاس نمی توان نمود . هنگامه است .
گفتم : خیلی خوب، در صورتی که ثروت هم دارند چرا با همدیگر شراکت کرده یک فابریک کرباس بافی در وطن خودشان احداث نمی کنند، که مردگانشان را بدان کفن کنند، یا فابیک چیت سازی بیاورند، یا شمع کافوری و یا ماشین قند سازی دریت نماند که بشتر از ده قریه و امثال آن فایده ببرند . چرا این همه رشته های منافع را گذاشته به رقابت همدیگر مشق احتکار می کنند که خون فقرای ملت را شیشه گرفته از آن راه به کسب ثروت و سامان پردازند . اینان که شما بنام تاجر یاد می کنید و من هم معاملات تجارتی ایشان ا تا یک درجه دیدم، تاجر نیستند،مزدوران فرنگیانند و بلکه دشمنان وطن خودشان هستند . زیرا که همه ساله به دامن نقود مملکت را بار کرده به ممالک خارجه می ریزند و در مقابل امتعه قلب و ناپایدار فرنگستان را به هزار گونه زحمت و مشقت بر خودشان حمل کرده به وطن نقل می دهند . اگر حسابی در میان باشد در پایان سال معلوم می شود که کرورها پول وطن را که مایه تعیش دائمی هموطنان است این بی مروتان بدستهای خودشان برده در خارجه به هزار مداهنه و چاپلوسی به دامن اجانب می ریزند و در عوض گیاه بیابان ها را به جای منسوجات حریریه خریده بخورد هموطنان بی علم و بی خبر می دهند، که یک سال دیگر آثاری از آن همه امتعه ابتیاعی ایشان در میان نیست . گفت : در ایران کیست که بدین نکات مقدس وطن پرستی ملتفت شود . اتفاق و اتحاد از این مردمان برنمی آید سهل است که همه روزه مشغول دام نهادن براه یکدیگر و چاه کندن برای همند . در کارشکنی و خراب کرده خانه همدیگر مهارت دارند . پیوسته شغلشان منحصر به عیب جویی و تجسس معاملات این و آن است . اگر به یکی از جایی ده تومان ضرر و زیان رسید تدبیرها بکار می برند که آن ده تومان ضرر را در انظار دو هزار تومان جلوه بدهند . هرگاه دیگری پس از هزار گونه زحمت و جان فشانی رشته تجارتی در خارج از دائره تجارت معموله و متداول این بلد به دست آورد بیکبار همگی به روی همان رشته هجوم کرده به مقراض حسادت ریشه منفعت آن را از بین می برند . هم خودشان و هم جوینده آن رشته را متضرر می کنند . خلاصه خبر ندارید که چه معرکه است . هرچه در اینباب گفته شود به جایی نخواهد رسید . اینها که گفته شد مختصر نمونه ای از کار و کردار طبقه تجار این شهر است . اخلاق اینان چندان فاسد گشته که امیدی بر اصلاح آن نیست .
گفتم : از این حدیث گذشتیم . رفتار حاکم مملکت با قاطبه رعیت چه طور است ؟ گفت : از آن معنی هیچ نپرسید . حاکم اگر خوب و گر بد دوام و بقایی ندارد . تا حکام را از مرکز دستورالعمل قانونی در دست نباشد و خود را تابع احکام آن و مکلف به تمامی اجرای آن نداند و از کردار نیک خود امید پاداش و از سوء رفتار خود بیم کیفر و مجازات نداشته باشد از او چسان توقع نیکی توان داشت . گیرم که حاکم خوب است . دو روز دیگر می رود و نیکی خود را به همراه می برد و فردای آن یکی دیگر به جای او می رسد که پناه برخدا. باید در دست حکام نوخواه قانون، خواه کتابچه، خواه دستورالعمل، خواه تعلیمات – بگو چیزی مرتب و لایتغیر در روی کاغذ – باشد که با مردم از روی مواد مندرجه آن در کارهای متعلق به جنحه و جنایت و حقوق رفتار نماید تا کارها به تدریج اصلاح شود و ناملایمات از میان برخیزد . کجی ها و نادرستی ها به مرور زمان استقامت گیرد و به جای این که بگوید مجرم را پادشاه کشت یا حاکم حبس نمود بگویند قانون حبسش کرد و قانون حکم قتلش داد . دیگر نام بلند پادشاه به مردم کشی سمر نشود و حکام نیز به خود مشتبه نشده خودشان را در حق رعیت "فعال مایرید" ندانند. آن وقت احدای را به حکم قانون اعتراضی باقی نمی ماند، مگر در داخل دایره قانونی حرفی حسابی داشته باشد . آن را نیز قانون خود معین می کند . در آن صورت نام ظلم از میان برمی خیزد و در میان رعیت و شخص سلطان محبت و اتحادی حاصل می آید .پادشاه رعیت را اولاد عزیز و رعیت پادشاه را به مثابه پدر مهربان و گرامی تر از جان شیرین خودشان می دارند و جهان پر از قسط و عدل می شود و بازار نفاق جویان و آشوبب طلبان بالمره کسادی می پذیرد

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 19   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله زین العابدین مراغه ای

تحقیق در مورد امام زین العابدین(ع)

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق در مورد امام زین العابدین(ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد امام زین العابدین(ع)


تحقیق در مورد امام زین العابدین(ع)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:6

 

 

 

 

 

 

 

بیوگرافی و زندگینامه

پس از شکست علویان از سامانیانو کشته شدن داعی کبیر مدت 13 سال طبرستان در دست فرمانبرداران سامانیان بود .سپس داعی حسن بن علی ، معروف به ناصر کبیر، ( از نوادگان امام زین العابدین ) سامانیان را در طبرستان مغلوب ساخت . جستان که با ناصر بیعت نمود و به یاری او شتافته به خون خواهی محمدبن زید ، سامانیان را شکست داد.ناصر کبیر در سال 290 هجری قمری چون با جستان به دیدر آنجا به ارشاد و نشر اسلام در میان دیلمان و گیلان پرداخت و چون خود شیعه زیدی بود و یکی از دانشمندان و مولفان زیدی محسوب می گشت به ترویج زیدیه پرداخت . دعوت ناصر پیشرفت کرده و انبوهی از دیلمیان و گیلانیها اسلام و مذهب زیدی را پذیرفتند. ناصر کبیر در سال 301 هجری قمری با گروه انبوه خود دژ باستان چالوس را که در زمان سامانیان در برابر دیلمیان ساخلو گاه بود ، ویران کرده . قدر مسلم این است که مردم طالقان پس از سال 290 هجری قمری مذهب زیدی داشته و تحت تاثیر ناصر کبیر اسلام در این خطه نیز رواج یافت . پس از آنکه علویان گیلان و طبرستان رو به ضعف نهادند ، بعضی از سرداران ایشان که یکی لیلی بن نعمان و دیگری ماکان بن کاکی و اسفاربن شیرویه و مرداویچ پسر زیاد و علی بویه نام داشتند ، هریک قدرتی یافته در ناحیه ای حکومت کردند.

 

سید ابو محمد حسن بن علی بن حسن بن علی بن عمر اشرف بن امام زین العابدین(ع)، چهارمین سید علوی است که در طبرستان به زمامداری نایل آمد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد امام زین العابدین(ع)

پاورپوینت زندگینامه و آثار حسین شیخ زین الدین

اختصاصی از سورنا فایل پاورپوینت زندگینامه و آثار حسین شیخ زین الدین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت زندگینامه و آثار حسین شیخ زین الدین


پاورپوینت زندگینامه و آثار حسین شیخ زین الدین

فهرست

زندگینامه

سوابق تحصیلی

عناوین و سمت ها

مشاغل و مسئولیت ها

فعالیت ها

آثار تالیفی

معماری و فضا

مقاله ای از زینب حسینجانی درباره حسین شیخ زین الدین

مهندس حسین شیخ زین‌الدین:«سیحون» دست‌های بزرگ داشت و دهانی بسته

نگاهی به ساختمان جدید سفارت ایران در ژاپن، هویت ایرانی، زیر لفافه فن آوری ژاپنی به همرا توضیحات و تصاویر

زندگینامه

       حسین شیخ زین الدین متولد ۱۳۲۰ تهران است.

       او دانش آموخته کارشناسى ارشد رشته معمارى دانشکده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران است که آغاز فعالیت حرفه اى‌اش به عنوان مهندس مشاور، از سال ۱۳۵۳ بوده است.

       مدیرعامل یکى از دفاتر مهندسان مشاور، نامزد انتخاب شصت چهره برگزیده درشصت سال از سوى کانون مهندسان معمار دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۹، دریافت نشان معمارى ایران (استاد پیرنیا)در همین سال،طراحى و مدیریت در طرح هاى گوناگون، ادارى، دولتى، عمومى، دانشگاهى، سفارتخانه‌ها، بهسازى و مرمت بناهاى تاریخى و مجموعه هاى صنعتى در سال های ۱۳۴۶ تا ۱۳۸۵،عضویت در شوراى مشورتى شهر تهران در معاونت فنى و عمرانى شهردارىدر سال ۱۳۷۱، عضویت در شوراى آموزشى گروه معمارى در دانشگاه آزاد واحد تهران از سال ۱۳۷۱، عضویت در شوراى طرح نوسازى اطراف فلکه حرم امام رضا (ع)در سال ۱۳۷۲، عضویت در شوراى تخصصى بافت هاى شهرى، وزارت مسکن وشهرسازى از سال ۱۳۷۶، عضویت در شوراى تخصصى شهر تهران در سال ۱۳۷۸، عضویت در شوراى راهبرى طرح ها در وزارت امور خارجه از سال ۱۳۷۸، عضویت در گروه معمارى و شهرسازى مرکز بین المللى گفت وگوى تمدن‌ها در سال ۱۳۷۹ از جمله فعالیت‌های این معمار محسوب می‌شوند.

       شیخ زین الدین در سال 1348 در رشته معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شده و از دوران دانشجویی به کار حرفه‌ای و مطالعات جنبی مشغول بوده است.

       از سال 1353 به کار مهندسی مشاور پرداخته است و پس از بازگشایی دانشگاه‌ها، در دوره بعد از انقلاب فرهنگی در دانشکده‌های معماری تدریس می‌کند.

      این هنرمند معمار بر این عقیده است که"بخش هایی از هنر، مانند معماری که تنها در خلاقیت صرف خلاصه نمی‌شود و آثار آن بی واسطه در شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جوامع مؤثر می‌افتد، درواقع تأثیر مستقیم خلاقیت در گذران امور جامعه به حساب می‌آیند.

      صاحبان این نوع هنرها خود شخصیتی دارند که باید آن را همچون دیگر هنرمندان درسایه خلاقیت‌ها و حساسیت‌هاشان کسب کنند.

      بروز و ظهور این شخصیت، اما باید با قواعد شناخته شده و مرسوم جوامع صورت بگیرد. بنابراین معماران در واقع دو لایه شخصیتی دارند؛ لایه خلاق و لایه مدیر.

      در دنیای امروز پایه شخصیت معمار لایه خلاق اوست".

      ساختمان سفارتخانه جمهورى اسلامى ایران در ژاپن یکی از مهمترین آثار مهندس شیخ زین الدین به شمار می‌رود.


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت زندگینامه و آثار حسین شیخ زین الدین