سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله عدالت و امنیت فراگیر حضرت مهدی (عج) در گستره جهان

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله عدالت و امنیت فراگیر حضرت مهدی (عج) در گستره جهان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


پیشگفتار
منجی بزرگ عالم بشریت که اکنون خورشید وجودش در پشت ابر غیبت نهان است، قطعاً روزی به فرمان خداوند خواهد آمد و جهان را بدست توانمند خویش پر از عدل و داد خواهد کرد و حکومت جهانی خویش را بر محور عدل تشکیل داده و صحنه گیتی را از لوث وجود ستمگران پاک خواهد کرد.
او موعود همه ادیان آسمانی و محبوب همه انبیاء و اولیا بوده و هست که ظهور موفورالسرورش را بشارت داده و چشم انتظار قدومش می باشند و به قول فریدالدین عطار نیشابوری:
صد هزاران اولیاء رو بر زمین
از خدا خواهند مهدی را یقین
مهدی (عج) یگانه شخصیتی است که وقایع نگاران معصوم در طول 250 سال قبل از میلاد مسعودش زندگی او را با خصوصیات زمانی و مکانی بطور روشن و قاطع بصورت اخبار ثبت و ضبط نموده اند و دانشمندان و محققان در طول بیش از 14 قرن با بررسی این آثار که از مصادر عصمت صادر گردیده است کتابها و مقالات فراوانی نوشته و تحقیقات شایسته ای انجام داده اند، و هر کدام به گونه ای ارادت خود را به قطب عالم امکان ابراز نموده اند.
هدایت و رهبری مردم از گمراهی به راه سعادت، همیشه در تاریخ انسان ها بوده و با وجود آمدن انسانها، خداوند پیامبرانی را برای هدایت آنها گسیل داشت، تا این راه 124000 پیامبر آمدند که اولین آنها حضرت آدم و آخرین آنها پیامبر اسلام حضرت محمد – صلوات ا... علیهم و اجمعین بود.
اینها تمام توان و تلاش و کوشش خود را برای هدایت و رهبری مردم صرف کردند، ولی هیچ یک در زمان حیات خود به نتیجه نهایی و مطلوب و حکومت دلخواه نرسیدند، و نوعا قلمرو و رهبری آنها در نقطه محدودی بود و موفق به تشکیل حکومت جهانی نشدند.
امید همه این بود که این راه ادامه یابد و در همه مردم جهان این زمینه به وجود آید و حکومت جهانی قائم (ع) برقرار گردید، تا همه پیامبران و مستضعفان به آرزو و امید خود که یک حکومت درخشان پر از صفا و صمیمیت است، نایل گردند و این امید همچنان ادامه دارد، و پیامبر اسلام و ائمه اطهار (ع) هیچ یک با آن همه تلاش به حکومت دلخواه اسلامی نرسیدند و همواره و کراراً فرمودند:
«دنیا یک روز هم بماند خداوند آن روز را طولانی می کند تا حکومت قائم برقرار شود» امام قائم امید همه در طول تاریخ و همه جهان است، البته باید توجه کرد که انسان ها به چنین امید بزرگی نخواهند رسید مگر با کوشش و تلاش و جهاد و آگاهی و مبارزه و امر به معروف و نهی از منکر چنان که خود امامان (ع) بارها این مطلب را تذکر داده اند و در لابه لای این مقاله نیز به آن اشاره خواهیم کرد.
گروه پژوهش – بهمن ماه 1384

چکیده مطالب
هر کجا نگاه میکنی مسجدی به نام حضرت جمعیتی به نام حضرت ، ظهور و درخشش نام حضرت را همه جا می بینیم و حالت ظهور صغری را می بینیم اِن شاء الله مقدمه ظهور کبری است.
دنیا امروز از ظلم بشری به ستوه آمده و قوانین بشری ناکارایی خود را نشان می دهد و مراکز جهانی به جای این که قسط و عدالت بیاورند بازی دست ظالمان و غاصبان دنیا می شوند .
بشر از ظلم و ستم خسته می شود و تشنه فریاد رسی از سوی خدا می شود و در آن زمان خدا این بزرگوار را ظاهر می کند و تشنگان عدل و عدالت مانند تشنگان در بیابان که آب دیده اند.
از هر سو به سوی حضرت می روند. بعضی از منافقان و بعضی از ناآگاهان می گویند اگر قرار است بعد از پر شدن ظلم و جور در عالم عدل و داد پرشود پس چرا ما امر به معروف و نهی از منکر کنیم؟ چرا جلوی ظلم ظالمان را بگیریم و چرا حکومت اسلامی را تشکیل دهیم؟
نمی گوییم کمک به ظلم کنید و جلوی ظلم را نگیرید تا دنیا پر از ظلم و فساد شود و آن گاه ظهورش انجام شود ... .
خداوند در قران مجید فرموده است من وعده می دهم به مومنانی که عمل صالح دارند این ها را در پرتو سایه آن حضرت حکومت جهانی می دهد.
«اعتقاد به مهدی» تنها نشانگر یک باور اسلامی با رنگ خاص دینی نیست . بلکه افزودن به آن ، عنوانی است برای خواسته ها و ارزوها ی همه انسان ها با کیش ها و مذاهب گوناگون و هم چنین بازده الهام فطری مردم است که با همه اختلاف هاشان در عقیده و مذهب دریافته اند که برای انسانیت در روی زمین «روز موعود» خواهد بود که با فرا رسیدن آن، هدف نهایی و مقصد بزرگ رسالت های آسمانی تحقق می یابد و مسیر آن که در طول تاریخ پر از فراز و نشیب و پرتگاه بوده و به دنبال رنجی بسیار هموار و استواری لازم را می یابد.
انتظار آینده ای این چنین تنها در درون کسانی که با پذیرش ادیان، «جهان غیب» را پذیرفته اند راه نیافته بلکه به دیگران نیز سرایت کرده است. تا آنجا که می توان انعکاس چنین باوری را در مکتب هائی که جهت گیری اعتقادی شان با سر سختی وجود «غیبت و موجودات غیبی» را نفی می کند دید.
دین نیز در عین حالی که به این احساس روحی همگانی استواری می بخشد با تاکید این عقیده که زمین همانطور که از ظلم و بیداد پر شود از عدالت و دادگری آکنده خواهد گشت»
به این احساس ارزش عینی بخشیده جهت فکری باورمندان به این اعتقاد را به سوی «ایمانی به آینده راه» متوجه می سازد
از آنجا که اعتقاد به مهدی پیشینه ای دراز تر و دامنه ای گسترده تر از اسلام دارد طبیعی است که مرزهای اسلامی آن تمامی آرزوها و چشمداشت هائی را که از سپیده دم تاریخ به این اعتقاد پیوسته در خویش جای داده و از آنچنان بار فرهنگی پر توانی برخوردارش ساخته باشد و در برافروختن احساسات همه ستمکش ها و شکنجه دیده های تاریخ و رهبری آنها به سوی عدل و داد قدرت بیشتری داشته باشد زیر اسلام موضوع این اعتقاد را از محدوده «ذهن» به دنیای واقعیات آورده و آن را از آینده به حال انتقال داده است . تا به جای باور داشتن و چشم دوختن به نجات دهنده ای که در آینده ناشناخته و دور پدید می آید به رهایی بخشی ایمان داشته باشند که اکنون هست و همانند دیگر منتظران چشم به راه رسیدن روز موعود و شرایطی است که به او امکان می دهد تا به هدف بزرگ خود جامۀ عمل بپوشد.
تنها درمان دردهای بشریت رو آوردن به اسلامی است که در آن «امام زمان» به روشنی مطرح می باشد و همه دعوت ها و کوشش هاو خروش ها در جهت احیا تعالیم کتاب خدا عترت پیامبر قرار گیرد و امام زمان (ع) با ظهور و حضور مستقیم در جامعه نور تابندگی را در جهان از همه ی جهت ها روشن می کند و عدالت را در جهان گسترده خواهد کرد.

مقدمه
در این مقاله صحبت از شخصیتی والا است که از اولین و آخرین منحصر است و دارای ویژگی هائیست که خداوند او را به آن امتیاز داده است.
آن آقائی که علاوه بر جهات ولایت تکوینی و خلافت الهی دارای سلطنت حق و حکومت مطلق بر کره خاک خواهد شد و دولتی جهانگیر تشکیل می دهد که در آن جز صد ق و راستی، صفا و صمیمیت، گذشت و فداکاری، دوستی و احسان وجود ندارد. شخصیتی والاگهر که همه آشوبها و فتنه ها، نیرنگها و خودخواهیها را محو می فرماید و بعنوان «مصلح جهانی» از اول آفرینش بشر، موعود آسماین بوده و همه پیغمبران، امت خود را بمقدم شریفش مژده می دادند. ستمدیده ها به این دلخوش بودند که بالاخره روزی منتقم حقیقتی می آید و داد ستمدیده ها را از ستمگران خواهد گرفت و با انقلاب جهانی خود، مستضعفین را بر مستکبرین چیره خواهد کرد. متدینین هم که از بی دینی ها، فسق و فجورها رنج می برند با یادآوری زمان ظهورش بخود تسلی می دهند و راستی چه مولود مسعودی است که یادش تسکین بخش آلام دردمند است. در شخصیتش همین بس که در همه کتابهای آسمانی به آمدنش مژده داده شده و خداوند دولتش را صالحین وارث زمین شمرده است و آن را مقدر حتمی خوانده است. سروری عظیم الشأن که جدش خاتم الانبیاء (ص) و از آباء عظامش صدها روایت در نام و لقب و کینه و شکل و اخلاقش و خصوصیات زندگی اش و غائب و ظاهرشدنش رسیده است و چه اهتمام زیادی که به آن سرور داده اند و چه عظمتی دارد که اینقدر درباره اش بحث فرموده اند، در این مقاله به پاره ای از زمینه های فکری، فرهنگی و ... اشاره می کنیم.

تاریخچه مختصر زندگی امام مهدی (عج)
نام: امام محمد (ع)
القاب معروف: مهدی موعود، ولی عصر، صاحب الزمان، قائم، منتظر، حجت ا...
کنیه: ابوالقاسم، ابوعبدا... (ع).
نام پدر و مادر: امام حسن عسگری (ع)، نرجس خاتون (ع).
وقت و محل تولد: روز پانزدهم ماه شعبان سال 255 یا 256 هجری قمری در سامرا متولد شد، و حدود پنج سال تحت کفالت پدر بزرگوارش مخفیانه زندگی کرد.
مدت غیبت صغری: بعد از شهادت امام حسن عسکری (ع) عهده دار امامت شد و از همین تاریخ (260 هجری) به اذن خداوند غیبت صغری که تقریبا هفتاد سال یعنی تا سال 329 هـ. ق طول کشید آغاز شد، و در این مدت چهار نایب خاص بین خود و مردم داشت.
غیبت کبری: از سال 329 هـ ق غیبت کبری شروع شد و باب نیابت خاصه بسته و باب نیابت عامه مفتوح گشت. این غیبت تا وقتی که مشیت الهی باشد ادامه دارد و هر وقت که خدا بخواهد ظهور کرده و جهان را از عدالت برخوردار کند .

 

پیامبر خدا و خاندانش و ظهور حضرت ولی عصر عجل ا... تعالی فرجه
سپاس ذات پاکی را سزاست که بخششهایش میان آفریدگار همیشه گسترده و فراوان است و دست جود و بخشش را به سوی آنان گشوده، در همه کارها او را می ستایم و برای انجام اوامرش از او یاری می طلبم، و گواهی می دهم که آفریدگاری جز او نیست، و محمد صلی ا... علیه و آله بنده و پیامبرش می باشد او را فرستاده تا امر و فرمانش را آشکار نموده و به یاد او گویا باشد، پس رسول خدا در بسط و ابلاغ رسالت و امر هدایت، به امانت و درستکاری کوشید، درفش اسلام را در میان ما برافراشت و پس از پایان کارش. روی در نقاب خاک کشید و دعوت حق را لبیک گفت. هر کس که از آن درفش پیش افتاد از دین بیرون، و هر کس مخالفت کرده پیروی ننمود هلاک گردید، و کسی که با آن همراه بود به حق پیوست نگهدارنده و پاسدار این درفش، به شکیبایی و آرامش سخن گوید و در اجرای امری خردمندانه قیام نماید و چون بپاخیزد بسی شتاب کند و قرار و آرام نگیرد تا به پیروزی نهایی برسد، پس آنگاه که شما گردنهای خود را زیر فرمانش نهادید، و به انگشت های خویش بر او اشاره نمودید، مرگ او را دریابد و بدان سبب از دنیا رحلت می نماید، و شما پس از وی مدتی که خواست خدا است درنگ می نمایید تا هنگامی که خدا برای شما برانگیزد کسی را که پراکندگی شما را در امور دین و دنیا منظم فرماید .
(امام عصر عجل ا... تعالی فرجه الشریف) پس به امام حاضر که به دنیا اقبال نکند طمع نداشته باشید و از امام زمان که غایب است ناامید نگردید، زیرا ممکن است یکی از دو پای او (سلطنت ظاهری) از جای در رفته بلغزد و پای دیگرش (سلطنت باطنی) برجای ماند. پس روزی ظاهر شده، و پای خود را ثابت و استوار کند، آگاه باشید مثل آل محمد صلی ا... علیه و آله مانند ستارگان آسمان است، که هر زمان یکی از آنها پنهان شد، دیگری پیدا می شود، پس گویا چنان است که از نعمت های خدای مهربان کاملا برخوردار شده اید، و به آروزیی که می کردید رسیده اید.
(چون حضرت ولی عصر عجل ا... فرج الشریف ظاهر شود) هوای نفس را به هدایت و رستگاری برمی گرداند هنگامی که مردم هدایت را به هوای نفس تبدیل کرده باشند و رأی و اندیشه خویش را بر آنچه خداوند در قرآن فرموده است برتری می دهند: همانا ایشان را به راه راست رهنمون گردد و در برانداختن رأی این و آن اجرای احکام قرآن همت ورزد
وعده وصل چون شود نزدیک آتش عشق تیزتر می گردد
آن سفر کرده که صد قافله دل همراه اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
معرفت امام زمان صلوات ا... علیه
معرفت به امام زمان صلوات ا... علیه، وظیفه فرد فرد شیعیان و دوستداران آن بزرگوار است. اگر این معرفت نباشد، زندگی انسان زندگی در حیرت است و مرگ او، مرگ جاهلی.
در زمان غیبت، یاد حضرت بقیه ا... ارواحنا فداه، انتظار او، ایمان به او، و یقین به ظهور حضرتش، بالاترین تکلیف الهی است که خدای تعالی برای شیعه معین ساخته است.
مقدمه همه این وظایف، معرفت به آن امام همان است که این نعمت و موهبت الهی، هر چه بیشتر نصیب انسان گردد، نورانیت او بیشتر می شود.
هدف از انگیزش خلقت که همانا سعادت جاودانگی بشر در پرتو عبادت حضرت حق می باشد که در این راستا، پروردگار، انبیاء را با جمله فرامینی به سوی بندگان فرو فرستاد، تا ایشان را بر این طریق رهنمون باشد و ایشان را از گمراهی نجات بخشد و از مشرکان تمامی ادیان الهی، وجود حجت ظاهری خداوند در تمامی روزگار بشر است، که باعث صلاح و رستگاری بشر می گردد که رهبران ادیان آسمان از آن به «موعود منتظر» یاد کرده اند.
به وجود حجت خداوند است که ملک و ملکوت پایدار می ماند و نظام تکوین الهی استوار می گردد.
فلسفه وجود امام به هنگام غیبت
مفهوم غایب بودن امام (ع) هرگز این نیست که وجود امام (ع) در عصر غیبت یک وجود نامرئی و رویایی است که به یک وجود خیالی و پنداری شبیه تر از یک وجود عینی باشد. بلکه، او از نظر زندگی، یک زندگی طبیعی عینی خارجی دارد، منتها با عمری طولانی، در میان مردم و در دل جامعه ما رفت و آمد دارد، و در نقاط مختلف زندگی می کند، و اگر استثنایی در زندگی او هست همین است که او از یک زندگی و عمر طولانی برخوردار است.
اشعه معنوی نامرئی وجود امام (ع) به هنگام که در پشت ابرهای غیبت نهان است. دارای آثار گوناگون قابل ملاحظه ای است که علی رغم تعطیل مسأله تعلیم و تربیت و رهبری مستقیم، فلسفه وجودی او را آشکار می سازد.
جمعیت شیعه طبق عقیده ای که بر وجود امام زنده دارند هر چند او را در میان خود نمی بینند، خود را تنها نمی دانند. او همواره انتظار بازگشت آن سفر کرده را که قافله های دل همراه اوست می کشد، انتظار سازنده و اثربخش، او هر روز احتمال ظهور او را می دهد.
هیچ گاه روی زمین، از قیام کننده با حجت و دلیل خالی نمی ماند، خواه ظاهر و آشکار باشد یا مخفی و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد، و به فراموشی نگراید.
علایم قبل از ظهور
ابوعبدا... جعفربن محمد علیهماالسلام فرمود: روزی رسول خدا صلی ا... علیه و اله در بقیع بود که علی علیه السلام آمد و از رسول خدا صلی ا... علیه و آله جویا شد گفتندش دره بقیع است (ع) نزد رسول خدا آمد و سلامش کرد. رسول خدایش فرمود: بنشین و او را در سمت راست خود نشانید، سپس جعفربن ابیطالب آمد و از رسول خدا جویا شد به او گفته شد که در بقیع است نزد آنحضرت آمد و سلامش کرد رسول خدا او را در سمت چپ خود نشانید، سپس عباس آمد و از رسول خدا جویا شد به او گفته شد که در بقیع است به نزد آنحضرت آمد و سلامش کرد رسول خدا در پیش رویش او را نشانید.
سپس رسول خدا رو به علی کرد و فرمود مژده ات ندهم؟ خبرت ندهم؟ عرض کرد: چرا، یا رسول ا... فرمود: جبرئیل اندکی پیش نزد من بود و مرا خبر داد آن قائمی که در آخر زمان خروج می کند و زمین را پر از عدل می کند از نسل تو و از فرزندان حسین است.
علی عرض کرد: یا رسول ا... هیچ خبری از خدا بما نرسیده است مگر آنکه بدست شما بوده است. سپس رسول خدا رو به جعفربن ابیطالب کرد و فرمود: ای جعفر مژده ات ندهم، خبرت ندهم؟ عرض کرد: چرا یا رسول ا... . فرمود: اندکی پیش جبرئیل نزد من آیا میدانی او کیست؟ عرض کرد: نه فرمود: او همان است که صورتش همچون دینار (کُرد) و دندانهایش همچون اره و شمشیرش همچون شعله آتش است با خواری داخل سپاه می شود و با عزت از آن بیرون می آید جبرئیل و میکائیل او را در میان می گیرند.
سپس به عباس متوجّه شد و فرمود: ای عمو آنچه را که جبرئیل بمن خبر داد تو را خبر ندهم.
عرض کرد: چرا یا رسول ا... حضرت فرمود: جبرئیل بمن گفت: وای بر نسل تو از فرزندان عباس عرض کرد: یا رسول ا... از زنان دوری نگزینم؟ حضرت به او فرمود:
خداوند از آنچه شدنی است فارغ شده است.
ابی جعفرمحمدبن علی (امام باقر) علیه السلام که آنحضرت فرمود: آنگاه که آتشی از جانب خاور دیدید که همچون (مردی): رنگ زرد و سرخ سهمناک است که سه روز یا هفت روز سر می کشد به انتظار فرج آل محمد باشید (در بعضی از نسخه ها است: فرج بظهور قائم علیه السلام باشید) انشاءا... عز و جل که خداوند عزیز است و حکیم.
سپس فرمود: صیحه بجز در ماه رمضان نخواهد شد (زیرا ماه رمضان) ماه خدا است (و صیحه در آن ماه است) و آن صیحه جبرئیل است که بر این مردم می زند:
سپس فرمود: آواز دهنده ای از آسمان بنام حضرت قائم آواز می دهد و هر که در خاور و باختر است می شنود، خفته ای نماند مگر آنکه بیدار شود، و ایستاده ای نماند مگر آنکه بزانو در می آید، و نشسته ای نماند مگر آنکه از وحشت آن صدا بر دو پای خود بایستد، پس خدا رحمت کند کسی را که از آن صدا عبرت بگیرد و پاسخ گوی آن شود که صدای نخستین صدای جبرئیل و روح الامین است.
سپس فرمود آن صدا در ماه مبارک رمضان در شب جمعه شب بیست و سوم خواهد بود و تردیدی در این نداشته باشید و بگوش بسپارید و فرمان برید و در پایان روز صدای شیطان ملعون بلند می شود که فریاد می زند: هان که فلانی مظلوم کشته شد تا مردم را به تردید اندازد و گرفتارشان کند آن روز چه افرادی که در شک و حیرت خواهند افتاد و با آتش سرازیر خواهند شد، پس آنگاه که صدا را در ماه رمضان شنیدید تردیدی نداشته باشید که آن صدای جبرئیل است و نشانه اش آنکه بنام قائم و نام پدرش آوازی دهد که دوشیزگان پس پرده می شنوند و پدر و برادرشان را تحریک و تشویق می کنند که خروج کنند.
و فرمود: این دو صدا پیش از خروج حضرت قائم بناچار باید باشید یک صدا از آسمان که صدای جبرئیل است. و صدای دوم از زمین است و آن صدای شیطان ملعون است که نام فلانی را می برد و اینکه او مظلوم کشته شد و می خواهد تا فتنه ای برپا کند پس شما باید از صدای نخستین پیروی بکنید و مبادا که از صدای آخرین بشک و ریب افتید.
و فرمود: حضرت قائم قیام نمی کند مگر هنگامیکه مردم را ترسی سخت فرا گرفته باشد و زمین لرزه ها و گرفتاری و بلا دامنگیر مردم شود و پیش از اینها بیماری طاعون فرا رسد و شمشیری بران در میان عرب باشد و اختلاف سختی بمیان مردم افتد آنچنانکه دینشان پاشیده گردد و حالشان دگرگون شود تا آنجا که هر صبح و شام آرزوی مرگ کنند از بس مردم آزار بینند و بجان یکدیگر می افتند.
خروج آنحضرت هنگامی که مردم اینکه فرجی ببینند مأیوس و ناامید گردند، ای خوشا بحال آنکه آن روزگار را درک کند و از یاران آن حضرت باشد و وای و تمام وای بر کسیکه با او ستیزد و با او و با دستورش مخالفت ورزد و از دشمنان شود. و فرمود: آن حضرت چون خروج کند قیام کند به امر نو و کتاب نو و روشن نو و حکومت نو که بر عرب سخت آید و کاری بجز گشتن نباشدش کسی را مهلت ماندن نمی دهد و در اجرای امر خدا از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نهراسد.

 

نمونه هایی کوتاه از نویدهای جاوید
انجیل و نوید ظهور
کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را برافروخته کرده و مانند کسانی باشید که انتظار مولای خود را می کشند تا هر وقت که امد و در را کوبید فوراً در را باز کنید... زیرا در ساعتی می آید که شما گمان آن را ندارید.
امید و انتظار
اصل ضرورت امید و انتظار و آثار مختلف آن در زندگی فردی و اجتماعی انسان ها، مسأله ای است غیر قابل انکار و در غیبت جامعه نیز جلوه ها و شواهد آن را به روشنی می بینیم و اصولا پیروزی و شکست و عذاب و سعادت و در زندگی این دنیا و سرای آخرت در رابطه ی نزدیکی با اعمال با زیر بنای امید و انتظار و کیفیت آن قرار دارد.
امید و انتظار خصیصه ی تمام انسان ها در تمام عصرها و زمان ها در هر فرقه و طایفه ای است و هیچ انسانی به مقتضای فطرت خویش از امید و انتظار فی الجمله خالی نیست و برای حفظ شخصی از انحراف و خطا و ایجاد مقاومت در برابر مشکلات و گرفتاری ها و بالاخره حرکت به سوی تکامل و ابتکار و پیشرفت و بکار انداختن سرمایه های ارزنده ی انسانی هیچ وسیله ای بهتر از امید و انتظار، کارساز نیست.
و در مقابل برای نابودی شخصیت والای انسان ها و تخریب کلیه ی امکانات اجتماعی یک جامعه هیچ زهری موثرتر از یأس و ناامیدی نیست. یأس از اصلاح یک حالت بیماری است که انسان را به دوران جاهلیت و عقب نشینی دعوت می کند.
دشمنان انقلاب اسلامی نیز برای به بن بست کشاندن جمهوری اسلامی و سقوط آن، از این حربه مهلک و کشنده ایجاد یأس توسط عمال داخلی خود استفاده می کنند و اسلام و به دنبال آن رهبری انقلاب و امام امت و همچنین پس از او رهبر معظم انقلاب آیت ا... خامنه ای نیز با توجه به آثار سوء ناامیدی و یأس پیروان خود را همواره به امید و کوشش و مقاومت و صبر و تحمل فداکاری دعوت می کند. برای اینکه به دام ناامیدی گرفتار نشویم به ولایت حضرت مهدی اعتقاد داشته باشیم زیرا این امر لازمه ی ایمان هر مومنی است.
در میان ادیان و مکاتب آسمانی موجود، تنها اسلام است که اهمیت خاصی به مسأله انتظار و امید داده است و برای آن کیفیت خاصی پیش بینی کرده است و در میان فرق مختلف اسلام نیز تنها مذهب تشیع است که به مسأله انتظار و امید، عنایت به خصوصی داشته و به آن در زندگی انسان ها عینیت خاصی می بخشد و آن را در مسأله «انتظار ظهور مهدی امام دوازدهم» متبلور می سازد.
گواینکه اساس چنین انتظاری در تمام ادیان موجود کم و بیش وجود دارد چنان که زرتشتیان، به جنگ دائمی «اهورامزدا» و «اهریمن» و پیروزی اهورامزدا اعتقاد دارند و تکلیف دینی خود را همکاری با خدا در آبادی دنیا و غلبه ی بر شیطان می دانند و حتی انتظار مصلح آخرالزمانی را می کشند و آن را سوشیانی می نامند. «برهمن ها» نیز نظیر همین عقیده را داشته انتظار مصلحی به نام «وشینو» را می کشند. و در دین مسیح نیز زمینه ی چنین انتظاری یا از قبیل بازگشت مسیح و ظهور «مساوی موعود» وجود دارد. چنانکه یهودیان نیز منتظر مصلحی به نام «ماشیع» مهدی بزرگ از نسل اسحاق می باشند و در روایات و اخبار معتبر وارد در کتب اهل سنت نیز با وجود برخی از مسائل حکومتی از 500 روایات از رسول اکرم (ص در مسئله مهدویت و انتظار امام غائب از دودمان رسالت وارد شده است.

مفهوم انتظار
«انتظار» یا «آینده نگری» به حالت کسی گفته می شود که از وضع موجود ناراحت است و برای ایجاد وضع بهتری تلاش می کند.
«بیگانگی با وضع موجود» و «تلاش برای وضع بهتر» بنابراین، مسأله انتظار حکومت حق و عدالت «مهدی» و قیام مصلح جهانی در واقع مرکب از دو عنصر است، عنصر «نفی» و عنصر «اثبات». عنصر نفی همان بیگانگی با وضع موجود، و عنصر اثبات خواهان وضع بهتری بودن است.
انتظار در اعماق سرشت آدمی
بر خلاف گفته کسانی که فکر می کنند بذر اصلی انتظار ظهور یک مصلح بزرگ را شکستها و ناکامیها و نابسامانیها در سطح افکار می باشد، عشق به این موضوع مربوط به اعمال وجود آدمی است. گاهی به گونه پررنگ و گاهی کم رنگ. به تعبیر دیگر، انسان از راه دور – از راه عاطفه و از راه خرد – سرانجام در برابر چنین مسأله ای قرار می گیرد و سروش این ظهور را با دو زبان «فطرت و عقل» می شنود. به عبارت روشنتر، ایمان به ظهور مصلح جهانی جزئی از عشق به آگاهی و «عشق به زیبایی» و «عشق به نیکی» است که بدون چنان ظهوری این عشقها به ناکامی می گراید و به شکست محکوم می شود. انتظار ظهور یک مصلح بزرگ جهان آخرین نقطه اوج این علاقه است.
امام مهدی (ع) در زمان حکومتش چگونه و بر چه مبنایی داوری و قضاوت میکند؟
همه پیامبران الهی و امامان بزرگوار علیه السلام، موظف بودند که میان مردم بر اساس شواهد و قوانین داوری کنند، و مبنای داوری خود را «بینه» قرار دهند و به عبارتی حکم به ظاهر کنند. اما در زمان حضرت داود (ع) استثنایی پیدا شد. داود نبی (ع) از خداوند مسئلت نمود که حق را آنچنان که هست بر او بنمایاند، خداوند متعال فرمود: تو نمی توانی آن را طاقت بیاوری. داود (ع) در خواهش خویش اصرار ورزید تا حق تعالی او را بر حقایق اوضاع آگاه ساخت، روزی مردی برای مرافعه به محضر حضرت داود آمده و عرض کرد که این مرد اموال مرا به زور گرفته است.
خداوند حضرت داود (ع) را آگاه ساخت که این شاکی، پدر مورد شکایت خود را کشته و اموالش را دزدیده است. آن حضرت دستور داد تا شاکی را به عنوان قصاص کشتند و اموالش را گرفته، و به شخص مورد شکایت داده اند. این نوع داوری بر مردم گران آمد، همه جا مسائلی مطرح شد که بر داود سخت آمد، و لذا از خداوند متعال مسئلت نمود که این نوع داوری را از او بگیرد. خداوند تعالی فرمود: در میان آنها بر اساس بینات و شواهد داوری کن و از آنها بخواه که به نام من سوگند یاد کنند.
و اما در عصر مهدی موعود (عج)، از آنجایی که عقلها کامل شده و فساد از روی زمین برچیده می شود، و در برابر قدرت با عظمت آن امام همام کسی جرأت سمپاشی و نفاق تحریف می شوند که جاذبه خود را از دست می دهند، یکی از رسالتهای امام زمان (عج) پیراستن اسلام از این آلودگی ها و خرافات و پیرایه ها، و به تعبیر دیگر، نوسازی بنای کاخ شکوهمند اسلام است. از این رو، در پاره ای از روایات از این نوسازی تعبیر به «دین جدید» شده است.
امام صادق (ع) می فرماید: «هنگامی که قائم خروج کند، امر جدید و کتاب جدید و روش جدید و داوری جدیدی با خود می آورد.»
یعنی در آن زمان اسلام را آنچنانکه از لابه لای انبوه خرافات و تحریف ها و تفاسیر نادرست بیرون می آورد. که گویی بنایی کاملا نو و جدید ساخته است.
اما راجع به قرآن جدید، این گونه می توان توضیح داد: یکی اینکه، قرآن جدید همان قرانی است که امیرالمومنین (ع) به همان صورت و ترتیب، که در 23 سال بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده است جمع آوری کرده است. چنان که امام باقر (ع) فرموده است: «هنگامی که قائم آل محمد (ص) قیام کند، خیمه هایی نصب می کند برای کسانی که قرآن را همانطور که نازل شده به مردم تعلیم دهند، این مشکلترین کارهاست. زیرا آن قرآن به عکس قرآن فعلی جمع آوری شده است. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «قائم از فرزندان من است...، مردم را به پیروی من و آیین من وامی دارد، و آنها را به کتاب پروردگارم دعوت می نماید.»

حکومت الهی جهانی
حکومت جهانی اسلام، هدف انبیاء الهی و جانشینان آنان بوده است هدفی که جز در مدت کمی، به آن دست نیافتند، و در آن مدت کم نیز، با انواع توطئه های دشمنان خارجی و مقاومتهای داخلی روبه رو بودند، اما قیام امام مهدی (ع) در زمانیکه آمادگی پذیرش از داخل امت موجود است، و دشمنان خارجی سرکوب شده اند به برپائی حکومتی مبنی بر توحید در سرتاسر جهان منجر می شود و نابودی کفر و شرک و نفاق در سراسر گیتی را در پی دارد. از مشخصات جامعه زمان امام مهدی (ع) این است که قدرت بدست آمده به «مستی قدرت» دچار نشده و به «بغی و تجاوز بناحق» نمی افتند.
حکومت الهی جهانی مهدی (ع) که مستقر شد، به «اقامه حدود» می پردازد. حدود الهی، احکامی هستند که خداوند برای برپایی نظم و نظام جامعه، توسط پیامبران و فرستادگان خود، به مردم فرستاد، و تمام خیر دنیا و آخرت آنها را موکول به اجرای آنها دانسته است، چرا که جنبه علمی دین را تشکیل می دهند.
البته حوزه «حدود ا...» بسیار گسترده است، و تمام روابط میان انسان و خدا، بین انسان و خودش و بالاخره روابط انسان با جامعه و حکومت را در برمی گیرد. دو دسته اول روابط بهیچ وجه تعطیل بردار نیست.
انسان باید در هر موقعیتی حدود خود درباره خدا و خودش را جاری کند. اما اجرا و اقامه دسته سوم حدود (در رابطه با جامعه و حکومت و ...) موکول به وجود بسط ید و برقراری قدرت و حکومت اسلامی است که البته شرایط را برای ظهور حکومت مطلقه اسلام دولت مهدی آماده سازند که انقلاب اسلامی ایران گامی است، بس بلند در راستای این هدف.
اقامه حدود الهی، هدف ائمه (ع) از فعالیتهای گوناگون آنها بوده است.
اسلام در آخرالزمان غریب است، چنانکه در زمان بعثت حضرت رسول (ص) غریب بود. توضیح این مطلب را از زبان عالم بزرگ قرآنی مرحوم شیخ مجتبی قزوینی چنین می خوانیم که:
از بدیهیات که عمل به قوانین اسلام عین عدل و داد و رفع ظلم و جور است چنانکه بالعیان دیده شده هر مقداری که از عمل به قوانین اسلام کم شده ایجاب ظلم و جوری در عالم نموده است. از این بیان روشن می شود که رفتار و سیرت آن حضرت روحی فداه چنان خواهد بود که گمان می شود که دعوی او کتاب و امر و قضاوت تازه است.
اسلام، همه این ضربه ها را، از سوی پیروان ظاهر می خورد، از این رو امام صادق (ع) می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند، مردم را مجدداً به اسلام فرا می خواند و به امری هدایت می کند که از میان رفته است و مردم، از آن مسیر گمراه شده اند و «مهدی» نامیده شد به دلیل اینکه به امر گم شده هدایت می کند و بخاطر قیام به حق «قائم» نام گرفت.»
هنگامی که قائم خروج کند، امر تازه، کتاب تازه، و روش تازه و داوری تازه ای با خود می آورد. روشن است که تازگی این برنامه ها و روشها و داوریها بخاطر آن است که آنچنان اسلام را از خرافات، تحریفها و تفسیرهای نادرست بیرون می آورد که بنائی جدید جلوه می کند.
برپایی عدالت در زمان آخر الزمان (ع)
عدالت، روشن ترین فراز قیام شکوهمند امام مهدی (ع) است. حدیث مشهور پیامبر اسلام (ع) که فرمود: «مهدی زمین را پر از عدل و قسط می کند، چنانچه از ظلم و جور پر شده باشد.» به دلیل سلطه هزاران ساله ظلم بر نظامهای حکومتی جهان، و تماس عینی مردم با مسائل اجتماعی، مفهوم «عدالت» تاکنون بیش از همه، در بعد «عدالت اجتماعی» توضیح و بررسی شده است. در حالیکه «عدل» مفهومی آنچنان وسیع دارد، که جز در گسترده «توحید» معنی پیدا نمی کند، عدالت را با قرار دادن هر شی در موضوع خود معنا نموده اند. بدیهی است، گسترش این معنی، تا حدی است که رویاروئی حق و باطل را در تمام تاریخ در بر می گیرد، که «قسط» تنها گوشه از از این رویاروئی، در صحنه حقوق اجتماعی است و مجموعه عظیم روابط انسان با خدا و انسان با خویشتن در ظرف «قسط» جای نمی گیرد. در عصر آن مصلح بزرگ، آموزشهای اخلاقی با وسائل ارتباط جمعی فوق العاده پیشرفته آنچنان وسعت می گیرد که اکثریت قاطع مردم جهان را برای یک زندگی صحیح انسانی و آمیخته با پاکی و عدالت آماده سازد.
در راستای آن عدالت اجتماعی را در جهان حاکم می سازد زیرا بسیاری از جرائم و مفاسد اجتماعی ریشه دار ثروت اندوزی برخی و استثمار طبقات ضعیف و حیله و تزویر و انواع تقلبها و دروغها بخاطر درآمد بیشتر است. اجرای عدالت اجتماعی سهم بسزائی در سلامت جامعه جهانی خواهد داشت.
آسایش و رفاه و امنیت، هدف نهائی حکومت اسلامی نیست بلکه از نتایج آن است نتیجه ای که باید در راه هدف نهائی یعنی عبادت خدا بکار گرفته شود.
هنگامی که قائم قیام کند حکومت را بر اساس عدالت قرار می دهد و ظلم و جور در عصر او برچیده می شود.
مساوات و برابری
آن حضرت به مقتضای علم امامت و وحی قضاوت می کند.
مساوات و برادری در زمان ظهور امام غائب در سطح جامعه بشری گسترش پیدا می کند و این در اثر ترقی فکر و اندیشه و نیروی عقل و خرد و تکامل ایمان امکان پذیر می گردد به طوری که آرامش برقرار و زندگی در کنار همدیگر لذت بخش می شود و درآمد و پول و سرمایه یکی محل استفاده دیگری واقع می شود.
البته این جامعه دارای مساوات و برادری غیر از جامعه ای است که منافقین خلق! و طرفداران به اصطلاح «جامعه بی طبقه» ادعا می کنند. زیرا آن معنی از جامعه بی طبقه که هیچ تفاوتی بین اقشار مختلف وجود نداشته باشد و همه ی مردم از همه لحاظ در یک سطح باشند امکان پذیر نیست و اصولا معقول نیست و مطالعه ی طبیعت و نهادهای طبیعی و اختلاف نیروی فکر و اندیشه و کشش روحی افراد و دست آورد آن ها در تمام جوامع بشری هرگز این تصور ایده آلیستی خلقها را تأیید نمی کند که در جای دیگر بایست به تفصیل آن را از جهات مختلف مورد بررسی قرار داد.
آن چه از روایات معتبر استفاده می شود این است که در جوامع تحت حکومت مهدی مسأله تکاثر در اموال و کنز و ربا و جمع آوری مال و ثروت اصولا مطرح نیست، نه اینکه اجباری در این موضوع وجود دارد بلکه روح ها تکامل یافته و اندیشه ها سطح بالا پیدا کرده و تنها جنبه های انسانی در این جوامع، مورد توجه قرار می گیرد و تمام کوشش ها و تلاش ها، آبادانیها و فعالیتها بر طبق دستور اسلام انجام می گیرد و لیکن مصرف به قدر احتیاج و نیاز زندگی می باشد و طبعاً از رغبتها و اندوخته های غیر معمول و حرص و طمع و تکاثر خبری نیست. حتی در برخی روایات وارد است که مسأله سود و ربا در تجارت ها در زمان حکومت عدل مهدی وجود ندارد، چون همه امکانات در اختیار همه است البته به قدر نیاز و احتیاج و این از مختصات جامعه است که اسلام تحقق آن را به همگام ظهور امام مهدی وعده داده است.
حتی گرفتاری ها و قحطی ها و بدبختی ها و فقر و ناداری که در دوران غیبت در گوشه و کنار جهان دیده می شود و زیاد در مطبوعات و رسانه های گروهی می خوانیم که در آفریقا و آمریکای لاتین و ... انسان ها از گرسنگی جان می دهند و اکثر ممالک دنیا حتی ممالک مترقی از چین گرفته تا شوروی به کمبود غذایی دچار هستند و استعمارگران نیز از این موقعیت استفاده کرده و به استثمار جامعه های گرسنه و فقیر می پردازند در دولت حضرت مهدی وجود نخواهد داشت.
امنیت جهان در سایه تمدن حضرت مهدی (ع)
اگر بخواهیم درباره امنیت سخن گوییم باید بیان کنیم که در یک جامعه چندگونه امنیت را می توان تصور کرد:
1- امنیت فردی
2- امنیت اجتماعی
3- امنیت منطقه ای
قطعا برای تأمین سعادت و آسایش انسان در این جهان به همه گونه امنیت نیاز است و به مجرد از بین رفتن یکی از آنها حیات انسان در معرض خطر جدی می افتد. تحقق امنیت آرمان همه امتهایی است که خواستار پی ریزی یک تمدن انسانی می باشند و اگر امنیت و آسایش سیاسی یک کشور دچار مشکل شود برپایی هر نوع تمدن و به دست آمدن هرگونه پیشرفت اگر نگوییم محال است لااقل بسیار دشوار خواهد شد. امروز جهان بیش از هر زمانی در جستجوی امنیت و آسایش است مسابقات تسلیحاتی در همه کشورها، امنیت و صلح جهانی را به مخاطره افکنده است و به نظر می رسد که امروز بشر بیش از پیش به امنیت و صلح نیازمند می باشد. برای تحقق امنیت و صلح در کل جهان «سازمان ملل» پایه ریزی شد و پس از جنگ جهانی دوم به منظور نظارت بر امنیت جهانی «شورای امنیت» پایه گذاری گردید.
این دو نهاد از گذشته دور برای تحقق صلح جهانی و دستیابی به امنیت کلی، کوششهای فراوان در سطح بین المللی مبذول داشته است. اما آیا با تلاشهای این سازمانها صلح و امنیت جهانی تحقق پذیرفته است؟! هرگز ...
نه تنها هنوز صلح و امنیت به وقوع نپیوسته است، بلکه بعید هم به نظر می رسد در آینده این آرمان توسط این نهادها و یا نهادهای شبیه آنها تحقق پذیرد. جنگ ویتنام، بحران خاورمیانه، جنگهای نژاد پرستانه و... نمونه های بارز این بحران هاست و نیز وجود باندهای مسلح، گروههای آنارشیزم هرج و مرج طلب، جنگهای سرد میان ابرقدرتها، کودتاهای خونین نظامی، اعتصابات و جنگهای مسلحانه خیابانی در کشورهای جهان و تمامی اینها دستیابی به صلحی پایدار را ناممکن می سازد. مهم تر از این سیر روزافزون تولید اسلحه های مخرب و نسل برافکن و آزمایش آن در روی ملتهای ناتوان است. اگر کشوری هم بخواهد خود را از این جنجالها دور کند و به راه صلاح رود و در تأمین امنیت تلاش کند، ناامنی منطقه ای و تحریکات جهانی باز امنیت آن کشور را هم به خطر خواهد افکند. سیر گستره تولید سلاحهای هیدروژنی و نوترنی آسایش جهانی را تهدید می کند.
برتراندراسل متفکر بریتانیایی در کتاب «Has Man A Future?» می گوید:
ملتهایی که سرگرم جنگ سرد هستند سالیانه 3 هزار میلیون پوند یا در هر ثانیه 66000 پوند در راه تدارک آدمکشی خرج می کنند... بیش از نیمی از مردم جهان غذا به مقدار کفایت نمی خورند نه به آن جهت که لازم است این طور باشد، بلکه بدان جهت که ملتهای ثروتمند ترجیح می دهند به کشتن یکدیگر مشغول شوند تا به ملتهای فقیرتر یاری کنند. و در فصل «دانشمندان و بمب هیدروژنی» می گوید:
اگر جنگ عمومی آغاز شود و اسلحه ای که امروزه در دسترس است مورد استفاده واقع شود، احتمال آن می رود که جهان چنان آغشته به ذرات رادیواکتیو گردد، که جنگ منجر به نابودی همه ملتها شود اعم از متخاصم و بی طرف.
اینها نمونه هایی بسیار گذرا و محدود از اوضاع وخیم جهان امروز است که نشان می دهد جهان از نظر امنیت سیاسی سخت دچار مشکل می باشد. اما اوضاع امنیت اجتماعی نیز بسیار اسفبار است. در بیشتر جوامع جهان به ویژه جوامعی که می پندارند به اوج قلعه سعادت رسیده اند، ناهنجاریهای اجتماعی به صورتی دهشت بار و ترس آور شیرازه این جوامع را از درون می گسلد. سیر جنایات هر روز رو به افزایش است. سرقت، قتل، تجاوز، آدم ربایی، آدم فروشی و ... به شکل عجیبی رو به فزونی نهاده است. گزارشهای مستندی که از کشورهای جهان می رسد گواه روشنی از این ناامنی است و این نه تنها منحصر به مفاسد اجتماعی است، بلکه ناامنی اقتصادی که توسط شرکتهای بزرگ جهانی بر سرتاسر جهان عرضه می شود امنیت اجتماعی را در بسیاری از مناطق جهان به خطر افکنده است. عدم اعتماد اجتماعی، بی ثباتی اقتصادی، سیر فزاینده جرایم و مفاسد جمعی.
تمدن امروز جهان رویارویی عقیدتی را تشدید می کند و بحرانهای اقتصادی ناشی از طبیعت و سرشت این تمدن که بر پایه و اساس تفسیر مادی از زندگی و حیات آدمی پایه ریزی شده است- هر روز اختلاف سطح زندگی در میان افراد مختلف جهان را افزایش می دهد. اگر تا دیروز اضطراب یک انسان برای لقمه ای نان برای زیستن بود، اما امروز کمبود تمام وسایل زندگی مرفه مادی عوامل اضطراب آفرین در حیات مادی است کمبود فضاهای آموزشی، کمبود وسایل برقی برای زندگی در جامعه کنونی، کمبود مواد اولیه برای تولید تکنولوژی، کمبود مسکن و خانه ها در سیستم شهری، کمبود ماشین و وسایل تردد بین شهری، کمبود کار در نظام اداری، کمبود هوای سالم در مراکز تجاری شهرهای بزرگ و ... تمامی این مسائل اضطراب و ترس از آینده را در درون انسان افزایش می دهد.
اصلاح امتها در سطح جهانی کاری ساده نیست و تجزیه گذشته نشان داده است که توان این گونه اصلاحات در گستره جهانی کاری بس دشوار است و خدای متعادل این اقدام بزرگ را بر عهده آخرین سلاله پاکان و انجام اوصیای الهی و آخرین معصوم از نسل احمدی، حضرت بقیه ا... الاعظم جحه بن الحسن العسکری قرار داده است و باید که بشر با امید به آینده اولاً اضطرابات فردی را کاهش دهد و در مسیر تحقق آن آرمان بزرگ گامهایی هر چند اندک بدارد و با ایمان به فردایی روشن و امید به یاری حضرت یزدان در جهت نجات مومنان و پیروان پیامبر آخرالزمان آیینه جان را در مسیر زمینه سازی برای آن قیام شکوهمند از زنگارهای گناه و پلیدی جلا دهد و در مسیر برپایی آن قیام شکوهمند گامهایی استوار بردارد.
عدالت اجتماعی در عصر طلائی مهدی (عج)
عدالت اجتماعی که پیامبر اسلام (ص) در طول 23 سال با تحمل رنج و شکنجه در جامعه ای دور از تمام فضایل انسانی ایجاد کرد، متأسفانه به خاطر عدم پذیرش خلافت علی (ع) رنگ باخت، و با شهادت اسوه عدالت در محراب مسجد کوفه، عدالت نیز مدفون شد. دکتر علی الوردی می نویسد:
دین مساوات را که پیامبر آورد، با علی بن ابیطالب در یک قبر مدفون شد.
و با به انزوا کشانیدن امامان (ع) و عدم یاری آنان در مسیر اهداف بلندشان بشریت محروم از عدالت خاندان وحی شد، و این ستمگری بدانجا رسید که دست بر در خانه حضرت عسکری (ع) بردند و قصد جان موعود اهم حضرت بقیه ا... الاعظم (ع) را نمودند، و خدای آن یگانه واپسین امامت را با پرده غیب مصون داشت، تا با پیدایش انسانهایی والاگهر که محیای تحمل بار گران عدالت اجتماعی شوند، آن عدالت کم نظیر در جهان شکل گیرد. دامنه عدالت امام مهدی (ع) همه جا را فرا می گیرد، از ستمهای فراگیر تا بی عدالتی در نظام خانه، از ظلمهای اقتصادی تا خوردن مال دیگری به شوخی، از چپاولگریهای بین المللی تا بر گرفتن دانه ای کم ارزش از مال کودکی یتیم، از جنگ افروزی های جهانی تا آتش افروختن های در میان خانواده، از نظام خود تحمیلی فراگیر تا خودستایی در میان جمعی محدود و خلاصه مهدی (ع) چنان عدالتی را بیاورد که جهان چون او را ندیده باشد. ما در اینجا تنها اشاره هایی کوتاه به مواردی اندک می کنیم: اول العدل و آخره. او ابتدای عدالت و نهایت آن است.
امام صادق (ع) فرمودند:
چون قیام قائم آغاز شود، قطاع از میان می رود، و دیگر اقطاعی در میان نخواهد بود.
امام موسی کاظم (ع) در اوصاف حضرت مهدی (ع) می فرمایند:
خداوند هر سختی را برایش آسان و ... طومار زندگی ظالمان را توسط او در هم می پیچد و بالاخره هر شیطان پلید را به دست او نابود می سازد.
و نیز امام صادق (ع) در مورد عدالت فراگیر حضرتش فرمودند:
به خدا سوگند عدالت او در خانه هایشان وارد می شود همچنان که گرما و سرما وارد می شود.
در زمان حکومت حضرت مهدی (ع) میان همگان داد و دادگری حاکم می شود، حکم داوری در میان افراد جاری می گردد و حاکمان دوستان رعیت و رعیت دلبستگان فرمانروایان می گردند، نیکان عزیز می شوند و شروران خوار، صالحان سربلند می گردند و فاسدان بدنام، صدیقین آبرومند می شوند و دو چهرگان بی آبرو. در زمان حاکمیت مهدی (ع) تمام حقوق پایمال شده ملتها باز ستانده می شود، حق هر صاحب حقی باز پس داده می شود، گرچه به دست گذشتگان غصب شده باشد. امام صادق (ع) در این باره فرمودند:
این جهان به اتمام نخواهد رسید مگر آنکه مردی از تبار من خروج می کند و به سان حکومت داوری حکم می کند و مدرک و سند نمی طلبد و هر که را به حق حکمش را عطا می فرماید.
یعنی اگر حق فردی بر باد رفته و تمام مدارک نابود شده و کسی حاضر به شهادت بر علیه ظالم نباشد، در دوران مهدی (ع) حضرتش با دانش بیکران الهی و الهام یزدانی حق را از ناحق می شناسد، اگرچه گواه نباشد و به حق فرمان می دهد و داد مظلومان ستم دیده را از ستمگران باز می ستاند گرچه حق همسر نسبت به همسرش باشد و یا حق پدر بر فرزندش و یا حق حاکم بر رعیت و حق رعیت بر حاکم که دوران او عصر اتمام همه مشکلات جمعی و فردی است.
آبادانی در عصر طلائی مهدی (عج)
در دوران پر برکت مهدی (ع) تمام زمین به حکم یک شهر خواهد شد که از ساختمانهای به هم پیوسته برخوردار است و چنان که زمین گنجایش جای دهی به همه جمعیت را نداشته باشد دیگر کرات آسمان مورد استفاده مردم قرار خواهد گرفت. چرا که عمرها طولانی، زاد و ولد بسیار می شود و مرد نمی میرد مگر هزار فرزند خویش را می بیند. در آن عصر ابزار و وسایل مسافرت به دیگر کرات آسمان به صورتی بسیار ساده و آسان و سریع فراهم خواهد شد.
راههای سراسری میان کشورها کشیده می شود. تمامی دشتهای خشک و بی آب و علف سرسبز خواهد شد. کویرهای تفتیده جنگلهای سرسبز و با درختانی انبوه می گردند. چشمه های خوشگوار در تمامی زمین جاری می گردند، رودها و آبشارها پر آب خواهند شد. در وضعیت روشنایی زمین تغییرات بنیادی صورت خواهد پذیرفت. تو گویی که در آن عصر نیازی به خورشید نباشد، اما نوع و گونه اش امروز بر ما پوشیده است. زمین زیر پای مردمان در نوردیده می شود و در سرعتی چون سرعت نور طی مسافت خواهند کرد در حالی که نیاز به مرکبهای کنونی نداشته باشند. در عصر حکومت مهدی (ع) نه آلودگی هوا خواهد بود و نه مشکلات جوی، نه کمبود هوای سالم خواهد بود و نه مشکل کم آبی حتی تمامی آلودگی ها از آبها زدوده می شود. مرکز حکومتش را مسجد کوفه قرار می دهد. همان جایی که علی (ع) بنای گسترش عدل خویش را از آنجا آغاز کرد.
این شهر به عنوان پایتخت کشور جهان خواهد بود و حکومت واحد جهانی از این شهر گرامی اداره می شود. گستره این شهر فرسنگها خواهد شد. همگان آرزو خواهد کرد که ای کاش در این شهر زندگی می کردند.
معلقات سبعه بابل در عهد باستان بر این شهر و شهرهای کشور مهدی (ع) رشک خواهد برد، بهشت شداد در آن عصر چون آبادی کوچکی در برابر شهری بزرگ خواهد شد. از همان مأذنه ها که صدای «قُتلَ امیرالمومین» (امیرمومنان علی (ع) کشته شد) در فضا طنین افکند، صدای «اَنَا المَهدی، انا بقیه ا...، اَنَا صَمصامُ المُنتَقِم» من مهدیم، من بازمانده خدایم، من آن شمشیر آخته یزدان برای انتقام از نابکارانم، در جهان بلند می

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله عدالت و امنیت فراگیر حضرت مهدی (عج) در گستره جهان

پرسشنامه استاندارد عدالت سازمانی نیهوف و مورمن doc

اختصاصی از سورنا فایل پرسشنامه استاندارد عدالت سازمانی نیهوف و مورمن doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

عدالت سازمانی برا اساس نظریه نیهوف و مورمن دارای سه بعد می باشد:

عدالت توزیعی شامل شاخصهای زمان بندی کار، حجم کار و مسئولیت و ... در سوالات 1-5

عدالت رویه ای شامل شاخصهای مشارکت در تصمیم گیری و جمع آوری نکته نظرات کارکنان در سوالات 6-11

عدالت تعاملی شامل شاخصهای ملاحظه احساسات کارکنان، صداقت و رعایت عزت و احترام کارکنان در سوالات 12-20


دانلود با لینک مستقیم


پرسشنامه استاندارد عدالت سازمانی نیهوف و مورمن doc

دانلود مقاله عدالت و حقیقت خواهى على علیه السلام

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله عدالت و حقیقت خواهى على علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 فان فى العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق (نهج البلاغهـاز کلام 15)
على علیه السلام مرد حق و عدالت بود و در این امر بقدرى شدت عمل بخرج میداد که فرزند دلبند خود را با سیاه حبشى یکسان میدید،آنحضرت از عمال خود باز جوئى میکرد و ستمگران را مجازات مینمود تا حق مظلومین را مسترد دارد بدینجهت فرمود:بینوایان ضعیف در نظر من عزیز و گردنکشان ستمگر پیش من ضعیفند.حکومت على علیه السلام بر پایه عدالت و تقوى و مساوات و مواسات استوار بود و در مسند قضا جز بحق حکم نمیداد و هیچ امرى و لو هر قدر خطیر و عظیم بود نمیتوانست رأى و اندیشه او را از مسیر حقیقت منحرف سازد.على علیه السلام خود را در برابر خدا نسبت برعایت حقوق بندگان مسئول میدانست و هدف او برقرارى عدالت اجتماعى بمعنى واقعى و حقیقتى آن بود و محال بود کوچکترین تبعیضى را حتى در باره نزدیکترین کسان خود اعمال نماید چنانکه برادرش عقیل هر قدر اصرار نمود نتوانست چیزى اضافه بر سهم مقررى خود از بیت المال مسلمین از آنحضرت دریابد و ماجراى قضیه آن در کلام خود آنجناب آمده است که فرماید:و الله لان ابیت على حسک السعدان مسهدا و اجر فى الاغلال مصفدا احب الى من القى الله و رسوله یوم القیامة ظالما لبعض العباد و غاصبا لشى‏ء من الحطام.. .
بخدا سوگند اگر شب را (تا صبح) بر روى خار سعدان (که به تیزى مشهور است) به بیدارى بگذرانم و مرا (دست و پا بسته) در زنجیرها بر روى آن خارهابکشند در نزد من بسى خوشتر است از اینکه در روز قیامت خدا و رسولش را ملاقات نمایم در حالیکه به بعضى از بندگان (خدا) ستم کرده و از مال دنیا چیزى غصب کرده باشم و چگونه بخاطر نفسى که با تندى و شتاب بسوى پوسیدگى برگشته و مدت طولانى در زیر خاک خواهد ماند بکسى ستم نمایم؟
و الله لقد رأیت عقیلا و قد املق حتى استماحنى من برکم صاعا...
بخدا سوگند (برادرم) عقیل را در شدت فقر و پریشانى دیدم که مقدار یکمن گندم (از بیت المال) شما را از من تقاضا میکرد و اطفالش را با مویهاى ژولیده و کثیف دیدم که صورتشان خاک آلود و تیره و گوئى با نیل سیاه شده بود و (عقیل ضمن نشان دادن آنها بمن) خواهش خود را تأکید میکرد و تقاضایش را تکرار مینمود و من هم بسخنانش گوش میدادم و (او نیز) گمان میکرد دینم را بدو فروخته و از او پیروى نموده و روش خود را رها کرده‏ام!
فاحمیت له حدیدة ثم ادنیتها من جسمه لیعتبر بها!...
پس قطعه آهنى را (در آتش) سرخ کرده و نزدیک تنش بردم که عبرت گیرد!از درد آن مانند بیمار شیون و فریاد زد و نزدیک بود که از حرارت آن بسوزد (چون او را چنین دیدم) گفتم اى عقیل مادران در عزایت گریه کنند آیا تو از پاره آهنى که انسانى آنرا براى بازیچه و شوخى گداخته است ناله میکنى ولى مرا بسوى آتشى که خداوند جبار آنرا براى خشم و غضبش افروخته است میکشانى؟آیا تو از این درد کوچک مینالى و من از آتش جهنم ننالم؟
و شگفت‏تر از داستان عقیل آنست که شخصى (اشعث بن قیس که از منافقین بود) شبانگاه با هدیه‏اى که در ظرفى نهاده بود نزد ما آمد (و آن هدیه) حلوائى بود که از آن اکراه داشتم گوئى بآب دهن مار و یا باقى آن خمیر شده بود بدو گفتم آیا این هدیه است یا زکوة و صدقه است؟و صدقه که بر ما اهل بیت حرام است گفت نه صدقه است و نه زکوة بلکه هدیه است!
پس بدو گفتم مادرت در مرگت گریه کند آیا از طریق دین خدا آمده‏اى که مرافریب دهى؟آیا بخبط دماغ دچار گشته‏اى یا دیوانه شده‏اى یا هذیان میگوئى (که براى فریفتن على آمده‏اى) ؟
و الله لو اعطیت الاقالیم السبعة بما تحت افلاکها على ان اعصى الله فى نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلته...
بخدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهاى آنها است بمن بدهند که خدا را درباره مورچه‏اى که پوست جوى را از آن بگیرم نا فرمانى کنم هرگز نمیکنم و این دنیاى شما در نظر من پست‏تر از برگى است که ملخى آنرا در دهان خود میجود،على را با نعمت زودگذر دنیا و لذتى که پایدار نیست چکار است؟ما لعلى و لنعیم یفنى و لذة لا تبقى (1) .عبد الله بن ابى رافع در زمان خلافت آنحضرت خازن بیت المال بود یکى از دختران على علیه السلام گردن بندى موقة براى چند ساعت جهت شرکت در یک مهمانى عید قربان بعاریه از عبد الله گرفته بود،پس از خاتمه مهمانى که مهمانان بمنزل خود رفتند على علیه السلام دختر خود را دید که گردن بند مروارید بیت المال در گردن اوست فى الفور بانگ زد این گردن بند را از کجا بدست آورده‏اى؟دخترک با ترس و لرز فراوان عرض کرد از ابن ابى رافع براى چند ساعت بعاریه گرفته‏ام عبد الله گوید امیر المؤمنین علیه السلام مرا خواست و فرمود اى پسر ابى رافع در مال مسلمین خیانت میکنى؟عرض کردم پناه بر خدا اگر من بمسلمین خیانت کنم!
فرمود چگونه گردن بندى را که در بیت المال بود بدون اجازه من و رضایت مسلمین بدختر من عاریه داده‏اى؟
عرض کردم یا امیر المؤمنین او دختر شما است و آنرا از من بامانت خواسته که پس بدهد و من خود ضامن آن گردن بند هستم که آنرا محل خود باز گردانم،فرمود همین امروز آنرا بمحلش برگردان و مبادا براى بار دیگر چنین کارى مرتکب شوى که گرفتار عقوبت من خواهى شد و اگر او گردن بند را بعاریه مضمونه نگرفته بود اولین زن هاشمیه بود که دستش را مى‏بریدم،دخترش وقتى این سخن را شنید عرض‏کرد یا امیر المؤمنین من دختر توام چه کسى براى استفاده از آن از من سزاوارتر است؟حضرت فرمود اى دختر على بن ابیطالب هواى نفست ترا از راه حق بدر نبرد آیا تمام زنهاى مهاجرین در عید چنین گردن بندى داشتند؟آنگاه گردن بند را از او گرفت و بمحلش باز گردانید (2) .طلحه و زبیر در زمان خلافت على علیه السلام با اینکه ثروتمند بودند چشمداشتى از آنحضرت داشتند.على علیه السلام فرمود دلیل اینکه شما خودتان را برتر از دیگران میدانید چیست؟
عرض کردند در زمان خلافت عمر مقررى ما بیشتر بود حضرت فرمود در زمان پیغمبر صلى الله علیه و آله مقررى شما چگونه بود؟
عرض کردند مانند سایر مردم على علیه السلام فرمود اکنون هم مقررى شما مانند سایر مردم است آیا من از روش پیغمبر صلى الله علیه و آله پیروى کنم یا از روش عمر؟
چون جوابى نداشتند گفتند ما خدماتى کرده‏ایم و سوابقى داریم!على علیه السلام فرمود خدمات و سوابق من بنا بتصدیق خود شما بیشتر از همه مسلمین است و با اینکه فعلا خلیفه هم هستم هیچگونه امتیازى میان خود و فقیرترین مردم قائل نیستم،بالاخره آنها مجاب شده و نا امید برگشتند.
على علیه السلام عدالت را در همه جا مستقر میکرد و از ظلم و ستم بیزارى میجست،او پیرو حق بود و هر چه حقیقت اقتضاء میکرد انجام میداد دستورات وى که بصورت فرامین بفرمانداران شهرستانها نوشته شده است حاوى تمام نکات حقوقى و اخلاقى بوده و حقوقدانان جهان از آنها استفاده‏هاى شایانى برده و در مورد حقیقتخواهى آنحضرت قضاوت نموده‏اند.جرجى زیدان در کتاب معروف خود (تاریخ تمدن اسلام) چنین مینویسد:ما که على بن ابیطالب و معاویة بن ابى سفیان را ندیده‏ایم چگونه میتوانیم آنها را از هم تفکیک کنیم و بمیزان ارزش وجود آنها پى ببریم؟
ما از روى سخنان و نامه‏ها و کلماتى که از على و معاویه مانده است پس از چهارده قرن بخوبى میتوانیم درباره آنها قضاوت کنیم.معاویه در نامه‏هائى که بعمال و حکام خود نوشته بیشتر هدفش اینست که آنها بر مردم مسلط شوند و زر و سیم بدست آورند سهمى را خود بردارند و بقیه را براى او بفرستند ولى على بن ابیطالب در تمام نامه‏هاى خود بفرمانداران خویش قبل از هر چیز اکیدا سفارش میکند که پرهیزکار باشند و از خدا بترسند،نماز را مرتب و در اوقات خود بخوانند و روزه بدارند،امر بمعروف و نهى از منکر کنند و نسبت بزیر دستان رحم و مروت داشته باشند و از وضع فقیران و یتیمان و قرض داران و حاجتمندان غفلت نورزند و بدانند که در هر حال خداوند ناظر اعمال آنان است و پایان این زندگى گذاشتن و گذشتن از این دنیا است (3) .
هیچیک از علماى حقوق روابط افراد و طبقات را با هم و همچنین مناسبات.اجتماع را با حکام دولتى مانند آنحضرت بیان ننموده‏اند،على علیه السلام جز راستى و درستى و حق و عدالت هدفى نداشت و از دسیسه و حیله و نیرنگ بر کنار بود.موقعیکه بخلافت رسید و عمال و حکام عثمان را معزول نمود عده‏اى از یارانش عرض کردند که عزل معاویه در حال حاضر مقرون بصلاح نیست زیرا او مردى فتنه جو است و بآسانى دست از امارت شام بر نمیدارد،على علیه السلام فرمود من براى یکساعت هم نمیتوانم اشخاص فاسد و بیدین را بر جماعت مسلمین حکمروا بینم .
گروهى کوته نظر را عقیده بر اینست که على علیه السلام بسیاست آشنائى نداشت زیرا اگر معاویه را فورا عزل نمیکرد بعدا میتوانست او را معزول کند و یا در شوراى 6 نفرى عمر اگر موقة سخن عبد الرحمن بن عوف را میپذیرفت خلافت بعثمان نمیرسید و اگر عمرو عاص را در جنگ صفین رها نمیساخت بمعاویه غالب میشد و جریان حکمیت پیش نمیآید و و...سخنان و اعتراضات این گروه از مردم در بادى امر صحیح بنظر میرسد ولى باید دانست که على علیه السلام مردم کریم و نجیب و بزرگوار و طرفدار حق و حقیقت بود و او نمى‏توانست معاویه و امثال او را بر مسلمین والى نماید زیرا حکومت او که همان خلافت الهیه بود با حکومت دیگران فرق داشت،حکومت الهیه با توجه بمبانى عالیه اخلاقى و فضائل نفسانى مانند عدل و انصاف و تقوى‏و فضیلت و حکمت و امثال آنها پى ریزى شده و مصالح فردى و اجتماعى مسلمین را در نظر میگیرد و آنچه بر خلاف حق و عدالت است در چنین روشى دیده نمیشود،على علیه السلام مظهر صفات خدا و نماینده او در روى زمین است و اعمالى که انجام میدهد باید منطبق با حقیقت و دستور الهى باشد.
سیاست و دسیسه و گول زدن شیوه اشخاص حیله‏گر و نیرنگ باز و فریبکار است براى على علیه السلام انجام این اعمال شایسته نبود نه اینکه او نمیتوانست مانند دیگران زرنگى بخرج دهد چنانکه خود آنحضرت فرماید:و الله ما معاویة بادهى منى و لکنه یغدر و یفجر.بخدا سوگند معاویه از من زیرکتر و با هوش‏تر نیست و لکن او مکر میکند و مرتکب فجور میگردد.و باز فرمود:لو لا التقى لکنت ادهى العرب.یعنى اگر تقوى نبود (بفرض محال من تقوى نداشتم) از تمام عرب زرنگتر بودم.ولى تجلى حق سراپاى على را فرا گرفته بود او حق میگفت و حق میدید و حق میجست و از حق دفاع میکرد.
درباره عدالت على علیه السلام نوشته‏اند که سوده دختر عماره همدانى پس از شهادت آنحضرت براى شکایت از حاکم معاویه (بسر بن ارطاة) که ظلم و ستم روا میداشت بنزد او رفت و معاویه او را که در جنگ صفین مردم را بطرفدارى على علیه السلام علیه معاویه تحریک میکرد سرزنش نمود و سپس گفت حاجت تو چیست که اینجا آمده‏اى؟
سوده گفت بسر اموال قبیله ما را گرفته و مردان ما را کشته و تو در نزد خداوند نسبت باعمال او مسئول خواهى بود و ما براى حفظ نظم بخاطر تو با او کارى نکردیم اکنون اگر بشکایت ما برسى از تو متشکر میشویم و الا ترا نا سپاسى کنیم معاویه گفت اى سوده مرا تهدید میکنى؟سوده لختى سر بزیر انداخت و آنگاه گفت:
صلى الاله على روح تضمنها
قبر فاصبح فیها العدل مدفونا
یعنى خداوند درود فرستد بر روان آنکه قبرى او را در بر گرفت و عدالت نیز با او در آن قبر مدفون گردید.معاویه گفت مقصودت کیست؟
سوده گفت بخدا سوگند او امیر المؤمنین على علیه السلام است که در زمان‏خلافتش مردى را براى اخذ صدقات بنزد ما فرستاده بود و او بیرون از طریق عدالت رفتار نمود من براى شکایت پیش آنحضرت رفتم وقتى خدمتش رسیدم که آنجناب براى نماز در مصلى ایستاده و میخواست تکبیر بگوید چون مرا دید با کمال شفقت و مهربانى پرسید آیا حاجتى دارى؟من جور و جفاى عامل او را بیان کردم چون سخنان مرا شنید سخت بگریست و رو بآسمان کرد و گفت اى خداوند قاهر و قادر تو میدانى که من این عامل را براى ظلم و ستم به بندگان تو نفرستاده‏ام و فورا پاره پوستى از جیب خود بیرون آورد و ضمن توبیخ آن عامل بوسیله آیات مبارکات قرآن بدو نوشت که بمحض رؤیت این نامه،دیگر در عمل صدقات داخل مشو و هر چه تا حال دریافت کرده‏اى داشته باش تا دیگرى را بفرستم که از تو تحویل گیرد،و آن نامه را بمن داد و در نتیجه دست حاکم ستمگر از تعدى و تجاوز بمال دیگران کوتاه گردید.
معاویه چون این سخن شنید بکاتب خود دستور داد که نامه‏اى به بسر بن ارطاة بنویسد که آنچه از اموال قبیله سوده گرفته است بدانها مسترد نماید (4) .
بارى على علیه السلام در تمام نامه‏هائى که بحکام و فرمانداران خود مینوشت همچنانکه جرجى زیدان نیز تصریح کرده راه حق را نشان میداد و عدل و داد و تقوى و درستى را توصیه میفرمود،اگر دوران حکومت آنحضرت بطول میانجامید و هرج و مرج و جنگهاى داخلى وجود نداشت بلا شک وضع اجتماعى مسلمین طور دیگر میشد و سعادت دین و دنیا نصیب آنان میگشت زیرا روش على علیه السلام در حکومت،مصداق خارجى عدالت بود که از تقوى و حقیقتخواهى او سرچشمه میگرفت و براى روشن شدن مطلب بفرازهائى از عهد نامه آنجناب که بمالک اشتر نخعى والى مصر مرقوم فرموده ذیلا اشاره میشود:اى مالک ترا بکشورى فرستادم که پیش از تو فرمانروایان دادگر و ستمکار در آنجا بوده‏اند و مردم در کارهاى تو بهمانگونه مینگرند که تو در کارهاى حکمرانان قبیل مینگرى و همان سخنان را درباره تو گویند که تو در مورد پیشینیان گوئى و چون بوسیله آنچه خداوند درباره نیکان بر زبان مردم جارى میکند میتوان آنها را شناخت لذا باید بهترین ذخیره‏ها در نزد تو ذخیره عمل نیک باشد. (اى مالک) مهار هوى و هوست را بدست گیر و بنفس خود از آنچه برایت مجاز و حلال نیست بخل ورز که بخل ورزیدن بنفس در مورد آنچه خوشایند و یا نا خوشایند آن باشد عدل و انصاف است،قلبا با مردم مهربان باش و با آنها با دوستى و ملاطفت رفتار کن و مبادا بآنان چون حیوان درنده باشى که خوردن آنها را غنیمت داند زیرا آنان دو گروهند یا برادر دینى تواند و یا (اگر همکیش تو نیستند) مانند تو مخلوق خدا هستند (5) که از آنها لغزشها و خطایائى سر میزند و دانسته و ندانسته مرتکب عصیان و نا فرمانى میشوند بنا بر این آنها را مورد عفو و اغماض خود قرار بده همچنانکه دوست دارى که تو خود از عفو و گذشت خداوند برخوردار شوى زیرا تو ما فوق و رئیس آنهائى و آنکه ترا بدانها فرمانروا کرده ما فوق تست و خداوند نیز از کسى که ترا والى آنها نموده ما فوق و برتر است و از تو رسیدگى بکارهاى آنها خواسته و آنرا موجب آزمایش تو قرار داده است.
(اى مالک) مبادا خود را در معرض جنگ با خدا قرار دهى زیرا تو نه در برابر خشم و قهر او قدرتى دارى و نه از عفو و رحمتش بى نیاز هستى،و هرگز از عفو و گذشتى که درباره دیگران کرده‏اى پشیمان مباش و بکیفر و عقوبتى هم که دیگران را نموده‏اى شادمان مشو و به تند خوئى و غضبى که از فرو خوردن آن در نفس خود وسعتى یابى شتاب مکن و نباید بگوئى که بمن امارت داده‏اند و من دستور میدهم باید اجراء نمایند زیرا این روش سبب فساد دل و موجب ضعف دین و نزدیکى جستن بحوادث و تغییر نعمت‏ها است.
(اى مالک) زمانیکه این حکومت و فرمانروائى براى تو بزرگى و عجب پدید آورد بعظمت ملک خداوند که بالاتر از تست و بقدرت و توانائى او نسبت بخودت‏بدانچه از نفس خویش بدان توانا نیستى نظر کن و بیندیش که این نگاه کردن و اندیشیدن کبر و سر کشى ترا از تندى باز دارد و آنچه در اثر عجب و کبر از عقل و خردت نا پیدا گشته بسوى تو باز میگردد،و از اینکه خود را با خداوند در بزرگى و عظمت برابر گیرى و یا خویشتن را در جبروت و قدرت همانند او قرار دهى سخت بر حذر باش زیرا خداوند هر گردنکشى را خوار کند و هر متکبرى را پست و کوچک نماید.
(اى مالک) خدا را انصاف ده و درباره مردم نیز از جانب خود و نزدیکانت و هر کسى که از زیر دستانت دوست دارى با انصاف رفتار کن که اگر چنین نکنى ستمکار باشى،و کسى که به بندگان خدا ستم کند خداوند بعوض بندگان با او دشمن میشود و خداوند هم با کسى که مخاصمه و دشمنى کند حجت و برهان او را باطل سازد و آنکس با خدا در حال جنگ است تا موقعیکه دست از ستمکارى بکشد و بتوبه گراید،و هیچ چیز مانند پایدارى بر ستم در تغییر نعمت خدا و زود بغضب آوردن او مؤثر نیست زیرا خداوند دعاى ستمدیدگان را میشنود و در کمین ستمکاران است.
(اى مالک) باید که دورترین و دشمن‏ترین زیر دستانت نزد تو آنکسى باشد که بیش از همه در صدد عیبجوئى مردم میباشد زیرا که مردم را عیوب و نقاط ضعفى میباشد که براى پوشانیدن آنها والى و حاکم از دیگران شایسته‏تر است پس مبادا عیوب پنهانى مردم را که از نظر تو پوشیده است جستجو و آشکار سازى چونکه تو فقط عیوبى را که آشکار است باید پاک کنى و خداوند بدانچه از نظر تو پنهان است حکم میکند،بنا بر این تا میتوانى زشتى مردم را بپوشان تا خداوند نیز از تو آنچه را که از عیوب تو دوست دارى از مردم پوشیده باشد بپوشاند.
(اى مالک) گره هر گونه کینه‏اى را که ممکن است مردم از تو در دل داشته باشند با حسن سلوک و رفتار خوش از دل مردم بگشاى و رشته هر نوع انتقام و دشمنى را در باره دیگران از خود قطع کن و خود را از هر چیزى که بنظر تو درست نباشد نادان نشان ده و در گواهى نمودن گفته‏هاى سخن چین عجله مکن زیرا که سخن چین هر چند خود را به نصیحت گویان مانند کند خیانتکار است،و در جلسه مشورت خود شخص بخیل را راه مده که ترا از فضل و بخشش باز گرداند و از فقر و تهیدستى میترساند وهمچنین شخص ترسو را داخل مکن که ترا از انجام کارهاى بزرگ نا توانت سازد و نه حریص و طمعکار را که شدت حرص را توأم با ستمگرى در نظر تو جلوه دهد زیرا که بخل و جبن و حرص غرایز مختلفى هستند که بد گمانى بخداوند آنها را گرد آورد .
(اى مالک) تا میتوانى بپارسایان و راستان بچسب و آنها را وادار کن که در مدح تو مبالغه نکنند و بعلت کار نا صوابى که نکرده‏اى شادمانت نگردانند زیرا اصرار و مبالغه در مدح،انسان را خود بین و خود پسند کرده و کبر و سر کشى پدید آورد.و نباید که نیکو کار و بدکار در نزد تو بیک درجه و پایه باشند زیرا این روش،نیکوکاران را به نیکو کارى دلسرد و بى میل میکند و بدکاران را به بدکارى عادت دهد،و هر یک از آنان را بدانچه براى خود ملزم نموده‏اند الزام کن (نیکوکاران را پاداش بده و بدکاران را بکیفر رسان) و باید اقامه فرائضى که انجام آنها براى خدا است در موقع مخصوصى باشد که بوسیله آن دینت را خالص میگردانى،پس در قسمتى از شب و روز خود تنت را براى عبادت خدا بکار بینداز و بدانچه بوسیله آن بخدا نزدیکى جوئى کاملا وفا کرده و آنرا بدون عیب و نقص انجام ده اگر چه این کار بدن ترا برنج و تعب افکند.
و موقعیکه با مردم بنماز جماعت برخیزى نه مردم را متنفر کن و نه نماز را ضایع گردان (با طول دادن رکوع و سجود و قنوت مردم را خسته مکن و در عین حال از واجبات نماز هم چیزى فرو مگذار تا موجب تباهى آن نشود یعنى فقط باداى واجبات نماز بطرز صحیح بپرداز) زیرا در میان مردم کسانى هستند که علیل و بیمار بوده و یا کارهاى فورى دارند.
(اى مالک) از خود بینى و خود خواهى و از اعتماد بچیزى که ترا بخود پسندى وادارت کند و از اینکه بخواهى دیگران ترا زیاد بستایند سخت بپرهیز زیرا این صفات زشت از مطمئن‏ترین فرصت‏هاى شیطان است که بوسیله آنها هر گونه نیکى نیکو کاران را باطل و تباه سازد،و بپرهیز از اینکه در برابر نیکى و احسانى که بمردم زیر فرمانت نموده‏اى براى آنان منتى نهى و یا کارى را که براى آنها انجام داده‏اى براى افتخار آنرابزرگ شمارى و زیاده از حد جلوه دهى و یا وعده‏اى بآنان دهى و وفا نکنى زیرا که منت نهادن احسان را باطل میکند و کار را بزرگ وانمود کردن نور حق را مى‏برد و خلف وعده در نزد خدا و مردم موجب خشم و دشمنى است چنانکه خداى تعالى فرماید (خداوند سخت دشمن دارد اینکه بگوئید آنچه را که نمیکنید) .
و از تعجیل و شتابزدگى در انجام کارها پیش از رسیدن موقع آنها و یا سخت کوشیدن در هنگام دسترسى بدانها و یا از لجاجت و ستیزگى در کارى که راه صحیح آنرا ندانى و همچنین از سستى بهنگامى که طریق وصول بدان روشن است بپرهیز،پس هر چیزى را بجاى خود بنه و هر کارى را بجاى خویش بگذار.
و بر تو واجب است که آنچه بر پیشینیان گذشته مانند احکامى که بعدل و داد صادر کرده و یا روش نیکى که بکار بسته‏اند و یا حدیثى که از پیغمبر صلى الله علیه و آله نقل نموده و یا امر واجبى که در کتاب خدا بدان اشاره شده و آنها انجام داده‏اند بیاد آرى و آنگاه بدانچه از این امور مشاهده کردى که ما بدان رفتار کردیم تو هم از ما اقتداء کرده و رفتار کنى و در پیروى کردن آنچه در این عهد نامه بتو سفارش کردم کوشش نمائى و من با این پیمان حجت خود را بر تو محکم نمودم تا موقعیکه نفس تو بسوى هوى و هوس بشتابد عذر و بهانه‏اى نداشته باشى (گر چه) بجز خداى تعالى هرگز کسى از بدى نگه نمیدارد و به نیکى توفیق نمیدهد،و آنچه رسول خدا صلى الله علیه و آله در وصایاى خود بمن تأکید فرمود ترغیب و کوشش در نماز و زکوة و مهربانى بر بندگان و زیر دستان بود من نیز عهدنامه خود را که بتو نوشتم با قید سفارش آنحضرت خاتمه میدهم و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم.
بطوریکه ملاحظه میشود تمام دستورات على علیه السلام از تقوى و عدالت و حقیقتخواهى،و عطوفت و مهربانى او نسبت بمردم حکایت میکند و این دستورات تنها براى مالک نبود بلکه براى کلیه حکام خود فرامینى مشابه دستورات گذشته صادر فرموده است
ایمان و عبادت على علیه السلام
لم اعبد ربا لم اره.(على علیه السلام)
حقیقت عبادت تعظیم و طاعت خدا و چشم پوشى از غیر اوست،بزرگترین فضیلت نفس ستایش مقام الوهیت و تقرب جستن بساحت قدس ربوبى است،عبادت اگر با شرایط خاص خود انجام شود مقام بسیار بزرگ و افتخار آمیزى است چنانکه از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله بوسیله کلمه عبد تجلیل شده و قبل از عنوان رسالت عبودیت او قید گردیده است:
اشهد ان محمدا عبده و رسوله.
براى سیر مراتب کمال بهترین وسیله پیشرفت،تهذیب و تزکیه نفس است که راه عملى آن با عبادت حقیقى صورت میگیرد.انجام عبادت تنها براى رفع تکلیف نیست بلکه وسیله نمو عقل،و موجب تعدیل و تنظیم قواى وجودى است که نفس را از آلودگیهاى مادى باز میدارد،بهترین وجه عبادت انجام امرى است که بدون ریا و سمعه بوده و صرفا براى خدا باشد و در این شرایط است که صفت تقوى ظهور میکند و بدون آن انجام عبادات مقبول نیفتد.
تقوى و ورع انحراف از جهان مادى و فانى بوده و توجه بعالم روحانیت و بقاء است و ایمانیکه بزیور تقوى آراسته شود ایمان حقیقى است و در اثر اخلاص در عبادات،شخص را بمرحله یقین میرساند.
با توجه بنکات معروضه،على علیه السلام در ایمان و تقوى و زهد و عبادت و یقین منحصر بفرد بود در اینمورد پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:لو ان السموات و الارض وضعتا فى کفة و وضع ایمان على فى کفة لرجح ایمان على (1) .
یعنى اگر آسمانها و زمین در یک کفه ترازو و ایمان على در کفه دیگر گذاشته شوند بطور حتم ایمان على بر آنها فزونى میکند.
على علیه السلام با عشق و حب قلبى خدا را عبادت میکرد زیرا عبادت او براى رفع تکلیف نبود بلکه او محب حقیقى بود و جز جمال دلرباى حقیقت چیزى در نظرش جلوه‏گر نمیشد.
على علیه السلام در تقواى دینى و عبادت چنان کوشا بود که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله در پاسخ کسانى که از تندى على علیه السلام در نزد وى گله میکردند فرمود:على را ملامت نکنید زیرا او شیفته خدا است (2) !
على علیه السلام هنگامیکه مناجات میکرد و مشغول نماز میشد گوشش نمى‏شنید و چشمش نمیدید و زمین و آسمان،دنیا و مافیها از خاطرش فراموش میشد و با تمام وجود توجه خود را بمبدأ حقیقت معطوف میداشت چنانکه مشهور است در یکى از جنگها پیکان تیرى بپایش فرو رفته و بقدرى دردناک بود که نمیتوانستند آنرا بیرون بیاورند وقتیکه بنماز ایستاد بیرون کشیدند و او متوجه نشد!
على علیه السلام هنگام وضو گرفتن سراپا میلرزید و لرزش خفیفى وجود مبارکش را فرا میگرفت و چون در محراب عبادت میایستاد رعشه بر اندامش میافتاد و از خوف عظمت الهى اشگ چشمانش بر محاسن شریفش جارى میشد،سجده‏هاى او طولانى بود و سجده‏گاهش همیشه از اشگ چشم مرطوب !شاعر گوید،
هو البکاء فى المحراب لیلا
هو الضحاک اذا اشتد الضراب
یعنى او در محراب عبادت بشدت گریان و در شدت جنگ خندان بود.ابو درداء که یکى از اصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله است گوید در شب تاریکى‏از نخلستانى عبور میکردم آواز کسى را شنیدم که با خدا مناجات میکرد چون نزدیک شدم دیدم على علیه السلام است و من خود را در پشت درخت مخفى کردم و دیدم که او با خوف و خشیت تمام با آهنگ حزین مناجات میکرد و از ترس آتش سوزان جهنم گریه مینمود و بخدا پناه برده و طلب عفو و بخشش مینمود و آنقدر گریه کرد که بى حس و حرکت افتاد!گفتم شاید خوابش برده است نزدیکش رفتم چون چوب خشگى افتاده بود او را تکان دادم حرکت نکرد گفتم حتما از دنیا رفته است شتابان بمنزلش رفتم و خبر مرگ او را بحضرت زهرا علیها السلام رسانیدم فرمود مگر او را چگونه دیدى؟من شرح ما وقع گفتم،فاطمه علیها السلام گفت او نمرده بلکه از خوف خدا غش نموده است (3) .
على علیه السلام علاوه از نمازهاى واجبى نوافل را نیز انجام میداد و هیچوقت نماز شب آنحضرت ترک نمیشد حتى در موقع جنگ نیز از آن غفلت نمى‏نمود،در لیلة الهریر نزدیکى‏هاى صبح بافق مینگریست ابن عباس پرسید مگر از آنسو نگرانى داراى آیا گروهى از دشمنان در آنجا کمین کرده‏اند؟فرمود نه میخواهم ببینم وقت نماز رسیده است یا نه!
حضرت على بن الحسین علیهما السلام که از کثرت عبادت و سجده‏هاى طولانى بکلمه سجاد و زین العابدین ملقب شده بود در برابر سؤال دیگران که چرا اینقدر مشقت و رنج بر خود روا میدارى فرمود:
و من یقدر على عبادة جدى على بن ابى طالب؟
کیست که بتواند مثل جدم على علیه السلام عبادت کند؟
ابن ابى الحدید بنحو دیگرى این مطلب را بیان کرده و مینویسد بعلى بن الحسین علیهما السلام که در مراسم عبادت بنهایت رسیده بود عرض کردند که عبادت تو نسبت بعبادت جدت بچه میزان است؟فرمود عبادت من نسبت بعبادت جدم مانند عبادت جدم نسبت بعبادت رسول خدا صلى الله علیه و آله است (4) .
از ام سعید کنیز آنحضرت پرسیدند که على علیه السلام در ماه رمضان بیشتر عبادت میکند یا در سایر ماه‏ها؟
کنیز گفت على علیه السلام هر شب با خداى خود به راز و نیاز مشغول است و براى او رمضان و دیگر اوقات یکسان است.
وقتى که آنحضرت را پس از ضربت خوردن از مسجد بخانه مى‏بردند نگاهى بمحل طلیعه فجر افکند و فرمود اى صبح تو شاهد باش که على را فقط اکنون(بحکم اجبار) دراز کشیده مى‏بینى!
ابن ابى الحدید گوید عبادت على علیه السلام بیشتر از عبادت همه کس بود زیرا او اغلب روزها روزه دار بود و تمام شبها مشغول نماز حتى هنگام جنگ نیز نمازش ترک نمیشد،او عالمى بود با عمل که نوافل و ادعیه و تهجد را بمردم آموخت.
على علیه السلام موقع نماز در برابر مبدأء وجود با دل پاک و توجه تام میایستاد و براز و نیاز مشغول میشد عبادت و پرستش او مانند اشخاص دیگر نبود زیرا هر کسى بنا بهدف خاصى که دارد خدا را عبادت میکند چنانکه خود آنحضرت فرماید:
ان قوما عبدوا الله رغبة فتلک عبادة التجار،و ان قوما عبدوا الله رهبة فتلک عبادة العبید،و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عبادة الاحرار (5) .
یعنى گروهى از مردم خدا را از روى میل و رغبت(بامید نعمتهاى بهشت) بندگى کردند پس این نوع عبادت عبادت تاجران است،عده اى هم از ترس(آتش دوزخ) خدا را عبادت کردند این هم عبادت بندگان است و گروهى دیگر خدا را براى سپاسگزارى عبادت کردند و این عبادت آزادگان است .
و خود آنحضرت به پیشگاه خداى تعالى عرض میکند:
الهى ما عبدتک طمعا للجنة و لا خوفا من النار بل وجدتک مستحقا للعبادة.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 28   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله عدالت و حقیقت خواهى على علیه السلام

تحقیق در مورد مفهوم عدالت در حقوق

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق در مورد مفهوم عدالت در حقوق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد مفهوم عدالت در حقوق


تحقیق در مورد مفهوم عدالت در حقوق

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه27

 

مفهوم عدالت در حقوق

الف) مفهوم عدالت

تعریف عدالت

افلاطون و عدالت اجتماعی

چیز
نفع و ضر هر یکی از موضع است علم از این رو واجبست و نافعست([
۷])
همچنین از شیخ طوسی از کتاب مبسوط نقل شده است که : «ان العدل فی اللغه، ان یکون الانسان متعادل الاحوال متساویا»([
۸]) در تفسیر «المیزان» (ج ۱، ص ۳۷۱) عدالت با این عبارت تعریف شده است: «و هی اعطاء کل ذی حق من القوی حقه، و وضعه فی موضعه الذی ینبغی له» و این مضمون‌ها نفوذ اندیشه‌های افلاطون را در این زمینه نشان می‌دهد.
چنان که گفته شد، افلاطون، که مفهوم عدالت را در جامعه‌ای با فضیلت جستجو می‌کند، عدالت اجتماعی را در حاکمیت دانشمندان و خردمندان می‌بیند و تجاوز از آن را ظلم می‌شمارد.
ارسطو و اعطای حق به سزاوار آن
به نظر ارسطو، عدالت دارای دو معنی خاص و عام است: ([
۹]) عدالت به معنی عام شامل تمام فضایل است. زیرا هر کس به کار ناشایسته‌ای دست زند، ستم کرده است. سعادت واقعی از آن کسی است که با فضیلت باشد و از دستورهای عقل اطاعت کند. فضیلت انسان دو آفت بزرگ دارد: افراط و تفریط، که بایستی از هر دو پرهیز کرد. میانه‌روی و اعتدال، میزان تشخیص رذایل از فضایل است؛
پس تهور و ترس هر دو مذموم و حد وسط بین آنها یعنی شجاعت فضیلت است؛ همچنان که سخاوت میانه بخل و تبذیر، و مناعت و تواضع، اعتدال میان تکبر و زبونی است. در آخرین تحلیل، می‌توان گفت: عدالت به معنی عام، «تقوای اجتماعی» است. ([
۱۰])
در نظر ارسطو انسان، به حکم طبیعت، نه خواهان فضیلت و کمال است، نه گریزان از آن. فطرت انسان بسیط است و فضیلت و عدالت اکتسابی؛ منتها، طبیعت او به گونه‌ای است که می‌تواند خود را با آنچه کسب کرده سازگار کند و با خو کردن به آن، به کمال یابد.
این مفهوم عدالت نیز در اخلاق و حکمت اسلامی نفوذ کرده است: از جمله در کتاب اخلاق عالم آرا (محسنی) می‌خوانیم که: «عدالت جامع فضایل است و مانع رذایل» و در توجیه آن می‌نویسد: «به جهت وحدت تناسبی است که در میان اجرای متباینه به هم می‌رسد و کثرت را به صورت وحدانی جلوه

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مفهوم عدالت در حقوق