سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد علم رباتیک

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق در مورد علم رباتیک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد علم رباتیک


تحقیق در مورد علم رباتیک

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه23

 

فهرست مطالب

فهرست مطالب

1- مقدمه   ......................................................................... 4  

2- روبات چیست؟ ............................................................... 5     

3- اهمیت روبات ها ............................................................. 6

4- هدف از ساخت روبات ها .................................................. 6

5- روباتیک چیست؟ ............................................................ 7

6- اجزاء یک سیستم روباتیک ............................................... 7

7- زیر سیستم های اصلی یک روبات ...................................... 8

8- انواع روبات ................................................................. 10

9- مزایای روبات ها ........................................................... 13

10- معایب روبات ها .......................................................... 13

11- روبات هوشمند ........................................................... 13

12- روباتیک و هوش مصنوعی ........................................... 14

13- روبات الگو ............................................................... 16

14- روش های مختلف تعامل روبات با محیط .......................... 17

15- سیر تحول در کنترل روبات ........................................... 18

17-  گزارش روبات امدادگر ............................................... 19

 

 

 

 

مقدمه

    براى مطالعه هوش مصنوعى، جالب و مفید، بودن این موجودیت هاى هوشمند

است. هوش مصنوعى محصولات مهم و مؤثر زیادى در مراحل اولیه توسعه اش تولید کرده است. اگر چه هیچ کس نمى تواند آینده را به طور مشخص پیش بینى کند، اما آشکار است که کامپیوتر هایى هوشمند همردیف با انسان، تأثیر بسزایى بر زندگى روزمره و همچنین برآینده خواهد داشت.

    در سال ۱۹۵۴ میلادى، عصر روبات ها با ارائه اولین روبات آدم نما از طرف «جرج دوول» (George Devol)  شروع شد.

    امروزه، ۹۰ درصد روبات ها، روبات هاى صنعتى هستند، یعنى روبات هایى که در کارخانه ها، آزمایشگاه ها، انبارها، نیروگاه ها، بیمارستان ها، و بخش هاى مشابه به کار گرفته مى شوند. در سال هاى قبل، بیشتر روبات هاى صنعتى در کارخانه هاى خودروسازى به کارگرفته مى شدند، ولى امروزه تنها حدود نیمى از روبات هاى موجود در دنیا در کارخانه هاى خودروسازى به کار گرفته مى شوند. مصارف روبات ها در همه ابعاد زندگى انسان به سرعت در حال گسترش است تا کارهاى سخت و خطرناک را به جاى انسان انجام دهند. براى مثال امروزه براى بررسى وضعیت داخلى راکتورها از روبات استفاده مى شود تا تشعشعات رادیواکتیو به انسان ها صدمه نزند. بعدها روبات هاى صنعتى زیادى ساخته شدند و انجمن صنایع روباتیک این تعریف را براى روبات صنعتى ارائه کرد :

    « روبات صنعتى یک وسیله چند کاره و با قابلیت برنامه ریزى چند باره است که براى جابه جایى قطعات، مواد، ابزارها با وسایل خاص به وسیله حرکات برنامه ریزى شده، براى انجام کارهاى مختلف استفاده مى شود. »

    انگلبرگر شرکت unimate را برگرفته از universal Automation براى تولید روبات پایه گذارى کرد. نخستین روبات هاى این شرکت در کارخانه جنرال


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد علم رباتیک

دانلود مقاله علم و مقام ان در جهان

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله علم و مقام ان در جهان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 در عصر جدید به علم ارج بسیار گذاشته می شود. ظاهراً عموم چنین می پندارند که علم و روشهایش دارای خصوصیاتی ویژه است. نسبت« علمی» دادن به بعضی ادعاها، استدلال ها، و آثار تحقیقی به صورتی انجام می شود که نوعی امتیاز یا نوع خاصی اعتماد از آن اراده می شود. اما براستی اگر علم چنین ویژگیهایی دارد آنها کدامند؟
« روش علمی» چیست که به حسب ادعا به نتایج خصوصاً ممتاز و قابل انکار منجر می شود؟ این کتاب تلاشی است برای پاسخگویی به سئوالاتی از این نوع با وجود سرخوردگی عده ای از علم به سبب ثمراتی از قبیل بمبهای هیدروژنی و آلودگی محیط زیست، که گروهی علم را مسبب آن می پندارند، شواهد بسیاری در زندگی روزمره وجود دارد که علم مورد احترام بسیار است. در اغلب آگهی ها اعلام می شود که بطور علمی نشان داده شده که این یا آن محصول سفیدتر، پرقدرت تر و دارای جاذبه جسنسی بیشتر است یا از جهتی ترجیح بیشتری نسبت به سایر محصولات رقیب دارد. آنان امیدوارند با این عمل القاء کننده که ادعایشان براساس مطمئن و شاید غیرقابل چون و چرا گذاشته شده است. به همین منوال، اخیراً آگهی روزنامه ای برای تبلیغ و حمایت از مسیحیت چنین عنوان یافته بود:« علم سخن می گوید: انجیل مسیحیت تحقیقاً صحیح است» و به دنبال آن افزوده بود« حتی دانشمندان، خود امروزه بدان اعتقاد دارند.» ما در اینجا با توسلی مستقیم به مرجعیت علم و دانشمندان مواجهیم و بجاست بپرسیم اساس این مرجعیت چیست؟
ارج گذاری به علم منحصر به زندگی روزمره و وسایل ارتباط جمعی نیست، بلکه آشکارا در کانونهای علم و تحقیق و در تمام اجزای جهان معرفت مشاهده می شود. اینکه بسیاری از حوزه های مطالعاتی را حامیانشان« علم» می خوانند از اینروست که تلویحاً فهمانده شود روشهای مورد استفاده به همان اندازه وثیق و به همان میزان ثمربخش است که علم با سابقه ای همچون فیزیک، بکاربردن اصطلاح علوم سیاسی و علوم اجتماعی مدتهاست که متداول شده است. مارکسیستها با تأکید بسیار اصرار می ورزند که ماتریالیسم تاریخی علم است. علاوه بر آن، در حال حاضر در آموزشگاهها و دانشگاههای امریکا رشته هایی چون علوم کتابداری، علوم اداری، علم خطابه، علوم جنگلداری، علوم لبنیات، علوم لحمیات، و حیوانات و حتی علوم کفن ودفن تعلیم داده می شود، و یا تا همین اواخر آموزش داده می شد. کسانی که خود را در این قبیل رشته ها« دانشمند» می خوانند اغلب خود را پیرو روش تجربی فیزیک میدانند. برای آنها، این روش تجربی شامل جمع آوری«واقعیات» بوسیله مشاهدات و آزمایش دقیق، و سپس استنتاج قوانین و نظریه ها از آن واقعیات به مدد نوعی شیوه منطقی است. بتازگی یکی از همکارانم در گروه تاریخ دانشگاه که ظاهراً این نوع از تجربه گرایی را پذیرفته است، اظهار داشت که به علت عدم کفایت تعداد وقاقع و یافته های موجود، نوشتن تاریخ استرالیا در حال حاضر غیرممکن است. برکتیبه ای بر سر درساختمان پژوهشهای علوم اجتماعی در دانشگاه شیکاگو نوشته شده:« اگر نتوانید اندازه گیری کنید، دانش شما کافی و رضایتبخش نیست.» بی تردید، بسیاری از ساکنین زندانی شده در آزمایشگاههای مدرن آن دانشگاه جهان را از دریچه میله های آهنین اعداد صحیح تحلیل کرده، به درک این مطلب موفق نشده اند که روشی که سعی دارند از آن تبعیت کنند نه تنها ضرورتاً عقیم و بی حاصل است، بلکه روشی نیست که موفقیت فیزک را بتوان بدان نسبت داد.
این تلقی غلط از علم را، که پیش از این بدان اشاره شد، در فصول آغازین این کتاب مورد بحث قرارداده، سپس رد خواهیم کرد. گرچه بعضی از دانشمندان و بسیاری از شبه دانشمندان از آن روش جانبداری می کنند، هر علم شناس جدیدی دست کم از پاره ای از خطاهای آن با خبر خواهد بود. تحولات جدید در فلسفة علم مشکلات اساسی این دیدگاه را که علم بر بنیاد مطمئنی که از طریق مشاهده و آزمایش به دست آمده استوار است، و نیز اینکه نوعی شیوة استنباط وجود دارد که به مدد آن می توان به نحو متقنی نظریه های علمی را از آن بنیاد اخذ نمود، مشخص و آشکار کرده است. اصولاً هیچ روشی که بتواند صدق و یا حتی صدق احتمالی نظریه های علمی را ثابت کند وجود ندارد. در فصول عدی کتاب ، استدلال خواهیم کرد که در صورت درک این نکته که روشی برای ابطال قطعی نظریه های علمی وجود ندارد، هرتلاشی برای بازسازی منطقی« روش علمی» بنحوی که ساده و مستقیم باش با مشکلات افزونتری مواجه خواهد شد.
بعضی از براهین اقامه شده بر این مدعا که نظریه های علمی را نمی توان بطور قطعی، اثبات یا نفی کرد بیشتر بر ملاحظات فلسفی و منطقی گذاشته شده اند برخی دیگر براساس تحلیل مفصل تاریخ علم و تاریخ نظریه های جدید علمی استوار گشته اند. یکی از ویژگیهای تحولات جدید در علم شناسی فلسفی توجه روز افزونی است که به تاریخ علم می شود برای بسیاری از فلاسفة علم یکی از نتایج ناخوشایند این توجه این است که بعضی از رویدادهای تاریخ علم که معمولاً شاخص پیشرفت های بزرگ محسوب می شوند از قبیل نوآوری های گالیله، نیوتن، داروین و یا اینشتاین با رو شهاییکه نوعاً فلاسفه آنها را توصیف می کند رخ ننموده اند.
یکی از پیامد های درک ای نکته که نظریه های علمی قابل ابطال با اثبات قطعی نیستند و این که بازسازی و تبیین فلاسفه به آنچه واقعاً در علم روی می دهد شباهت کمی دارد، کنارگذاشتن این فکرا ست که علم یک فعالیت عقلانی است که مطابق روش یا روشهای خاصی عمل میکند. واکنشی تقریباً از این نوع، پل فایرایند، طرح یک نظریة شناخت و نظم گرایانه و مقاله ای با عنوان« فلسفة علم: مبحثی برای گذشته ای درخشان» به رشته تحرریر درآورد. مطابق تندتریت و افراطی ترین برداشت از آثار اخیر فایرانید، علم هیچ خصوصیت ویژه ای ندارد که آن را ذاتاً برتر از سایر شاخه های معرفت همچون افسانه های با سحر وجادوگری بنشاند. همچنین این آثار دلالت دارد برا این که انتخاب بین نظریه ها نهایتاً انتخابی است که براساس ارزش های انفسی و تعلقات افراد تعیین می شود. در این کتاب با این نوع واکنش در برابر فروپاشی و بی اعتباری نظریه های سنتی علم مقابله شده و بجای آن کوشش شده است تا تثبیتی از فیزیک ارائه شود که انفسی گرایانه باشد و نه فردگرایانه. تثبیتی که بخش اعظم نقادیهای فایرایند از روش را می پذیرد، در حالی که خود از انتقاداتی که بخش اعظم دیدگاه فایرایند است مصون باشد.
فلسفه علم تاریخی دارد. فرانسیس بیکنن، از جمله پیشگامانی بود که کوشیدند چیستی روش علم جدید را به تفصیل کشند. وی در اوایل قرن هفدهم اظهار داشت که هدف علم بهبود بخشیدن به وضع انسان کره خاککی است و نزد وی این هدف با جمع آوری یافته ها از طریق مشاهدة بسامان و استخراج نظریه ها از آنها حاصل می شود. از آن زمان تاکنون بعضی به جرخ و تعدیل نظریه بیکن پرداخته و سبب کمال آن شده اند و برخی دیگر به نحو بنیانی با آن به مبارزه برخاسته اند.شرح و تفسیر تاریخی ظهور پوزیتیویسم منطقی و تبیین آن،که در د هه های آغازین این قرن در وین پا به عرصه وجودگذاش و بسیار متداول گشت و همچنان تا امروز نفوذ قابل ملاحظه ای دارد، بسیار شایستة بررسی خواهد بود. پوزیتیویسم منطقی شکل افراطی تجربه گرایی است که بر طبق آن نه تنها می توان نظریه ها را از آنرو که با تکیه بر واقعیات حاصل از مشاهده قابل اثباتند تصویب و توجیه کرد بلکه پنداشته می شود، آنها در صورتی معنا دارند که با این شیوه بدست آمده باشد. به نظر من ظهور پوزیتیویسم دو جنبة معماآمیز دارد. یکی اینکه این ظهور هنگامی رخ داد که با پیدایش فیزیک کوانتوم و نظریه نسبیت اینشتاین، فیزیک به طور چشمگیری پیشرفت می کرد، بنحوی که سازگاری اش با پوزیتیویسم بسیار مشکل می نمود. جنبه معمایی دیگرش این است که هم کارل پاپر در وین و هم گاستون باشلار در فرانسه از سال 1934 آثاری منتشر کرده بودندکه حاوی ابطال نسبتاً قطعی پوزیتیویسم بود و با وجود این موج پوزیتیویسم را متوقف نکرد. درواقع آثار پاپر و باشلار تقریباً به تمامی مورد غفت واقع شده بود و تنها اخیراً به آنها توجه شایسته و سزاواری می شود.از قضاء آن زمان که ای. جی. ایر پوزیتیویسم منطقی را باکتاب زبان ، حقیقت ومنطق درانگلستان معرفی کرده و بدین جهت یکی از مشهورترین کتاب فلاسفه انگلیس شده مکتبی را تبلیغ می کرد که بعضی ناتوانیهای مهلک آنرا قبلاض پاپر و باشلار به تفضیل بیان و منتشر کرده بودند.
فلسفه علم در چند دهه اخیر رشد سریعی یافته با این حال این کتاب سهمی در تاریخ فلسفه علم برای خود منظور نکرده است. هدف این کتاب دنبال کردن تحولات و پیشرفت های اخیر است با توضیح هر چه روشنتر و ساده تر بعضی از نظریه های جدید راجع به ماهیت علم، و در نهایت پیشنهاد پاره ای اصلاحات برای آنها:
در نیمةاول این کتاب دو نوع تبیین ساده ولی ناقص از علم را که من استقراء گرایی و ابطالگرایی نامید ه ام توصیف می کنم. با اینکه این دو مکتب وجوده اشتراک بسیاری با دیدگاههای قدیمی دارند و حتی امروزه بعضی به آن دستگاهها اعتقاد دارند، مقصود م این نیست که شرحی تاریخی از دو مسلک استقراء گرایی و ابطالگرای ارائه دهم بلکه هدفم بیشتر آموزشی است. با شناخت این مواضع افراطی که در شرح من قدری آمیخته به مبالغه شده اند و اشتباهات آنها، خواننده بهتر می تواند انگیزه های سازنده نظریه هغای جدید را بفهمد و ضعف و قوت آنها را درک کند.
در فصل اول استقراءگرایی را شرح و سپس در فصول دوم و سوم مورد نقادی دقیقتر قرار می دهیم. فصل های چهارم و پنجم به بیان ابطالگرایی بعنوان کوششی برای اصلااح استقراءگرایی ا ختصاص مییابد و در فصل ششم محدودیت های آن مورد کاوش واقع می شود. در فصل بعدی آن ابطالگرایی پیشرفته تشریح می شود و سپس در فصل هشتم آراء تامس کوهن و پارادایم های فراگیر او معرفی می گردند. نسبی گرایی که عبارت است از اینکه باید قابلیت و توانمندی نظریه ها نسبت به نظام ارزشی افراد با گروههای قائل به آن سنجید و ارزیابی شود مورد اقبال و طلب عموم واقع شده است. در فصل نهم، این نگرش را مطرح کرده ایم و بعلاوه میزانی که کوهن موضعی نسبی گرایانه اختیار کرد و لاکاتوش از آن نگرشی به معرفت را ترسیم کرده ام که از پاره ای جهات مقابل نسبی گرایی می نشیند. این نگرش که آنرا آفاق گرای نامیده ام افراد و قضاوتهای ایشان را در مقام تحلیل معرفت از منزلت و موضع فوقانی برکنار می سازد.با این دیدگاه می توان تبیینی از تغییر نظریه های ارائه کرد که از جهات مهمی غیرنسبی گرایانه باشد، و از انتقادهایی که نسبی گرایانی چون فایرایند علیه تبیین سنتی تغییر نظریه ها مطرح کرده اند مصون بماند. در فصل یازدهم تبیین خود را از تغییر نظریه های فارایند علیه روش و بهره ای که از آن می برد، فراهم می شود. دو فصل واپسین کتاب دشوارترند. در آنها بدین مسأله می پردازیم که تا چه میزان میتوانیم نظریه هایمان را توصیف« صادق» چگونه بودن « واقعی» جهان بدنیم. دربخشهای پایانی فصل آخر، به ایراد خطابه ای سیاسی پیرامون مقصود و غایت اصلی می پردازم.
از فصول پایانی این کتاب می توان نظریه ای راجع به علم به دست آورد و اگرچه منظور از طرح این نظریه نشان دادن اصلاح و پیشرفت آن نسبت به نظریه هایی است که پیش از آن طرح شده مسلماً خود این نظریه هم خالی از اشکال نیست. شاید بتوان گفت که این کتاب مصداق ضرب المثل قدیمی است که:« پریشان آغاز کردیم و پریشانتر به پایان رسیدیم.»
فصل اول
استقراء گرای: علم و معرفت مأخوذ از یافته های تجربی
1- تلقی رایج از علم
معرفت علمی معرفتی است اثبات شده.نظریه های علمی به شیوه ای دقیق از یافته های تجربی که با مشاهده وآزمایش بدست آمده اند، اخذ می شوند. علم بر آنجه میتوان دید و شنید و لمس کرد و امثال اینها بنا شده است.عقاید و سلیقه های شخصی و تخیلات ظنیهیچ جایی در علم ندارند. علم آفاقی است. معرفت علمی و معرفت قابل اطمینانی است زیرا بطور آفاقی اثبات شده است.
به نظر من اینگونه اظهارات گوهر تلقی متداول معاصر از معرفت علمی است.این دیدگاه ابتداء در جریان و در نتیجه انقلاب علمی،که عمدتاً در قرن هفدهم و توسط دانشمندان پیشگام بزرگیچون گالیله و نیوتن رخ داد، عمومیت یافت. فرانسیس بیکن و بسیاری از معاصران وی که می گفتند اگر بخواهیم طبیعیت را بشناسیم باید به خود طبیعت رجوع کنیم و نه به نوشته های ارسطو، بینش علمی و نگرش عصر خود را بیان می کردند. نیروهای مترقی قرن هفدهم غرق شدن فلاسفة طبیعت شناس قرون وسطی را دز آثار قدما، بویژع ارسطو ورد انجیل به منزله منابع معرفت اشتباه دانستند. تحت تأثیر موفقیت های« آزمایشگران» بزرگی چون گالیله عده ای بر آن شدند که تجربه را هر چه بیشتر به منزله منبع معرفت محسوب کنند.از آن زمان به بعد این نگرش بوسیله دستآوردهای اعجاب انگیز علم تجربی فقط تشدید شده است. جی .جی. دیویس در کتاب معروف خود به نام روش علمی می نویسد:
« علم نظامی است که بر واقعیات بنا شده است». اچ.جی. انتونی ارزیابی جدیدی از دستآورد های گالیله به دست میدهد به نظر وی:
آنچه بیش از مشاهدات و آزمایش های گالیله موجب شکستن سنت شد، رویکرد وی به آنها بود و نزد وی تنها آن چیزهایی واقعیت محسوب می شد که بر مشاهدات و آزمایش هایی مبتنی بود نه آنچه که به برخی اندیشه های از پیش مصور مرتبط می شد..... واقعیات مشاهدتی ممکن است با طرح پذیرفته شده ای از جهان تناسب داشته و یا نداشته باشد اما نکته مهم در نطر گالیله این بود که واقعیات مشاهداتی پذیرفته شوند، و نظریه ای متناسب با آنها ساخته شود.»
تبیین استقراء گرایی سطحی از علم، در بخشهای بعدی به شرح آن خواهیم پرداخت کوششی است جهت صورتبندی این تصویر عامیانه از علم آنرا استقراءگرایی نامیده ام. برای اینکه همانگونه که توضیح داده خواهد شد ، بر استدلال استقرائی بنا شده است. در فصول بعذدی برهان خواهیم آورد که این برداشت از علم به همراه تصویر عامیانه همراه آن کاملاً اشتباه و به نحو خسران خیزی گمراه کننده است. امیدوارم تا آن هنگام روشن شده باشد که چرا صفت سطحی برای توصیف بسیاری از استقراء گرایان شایسته است.
ابطالگرایی
ابطالگرایی در پیشرفت علم
اتلقی ابطالگرایی در پیشرت علم را میتوان به این شرح تلخیص کرد: علم با مسائل آغاز میشود مسائلی مربوط به تبیین رفتتار جنبه هایی از جهان. دانشمدان فرضیه های ابطال پذیر را بمنزله حل مسأله ای پیشنهاد می کنند سپس فرضیه های حدس زده شده مورد نقادی و ازمون قرار می گیرند بعضی از آنها بسرعت حذف می شوند وبرخی دیگر ممکن است موفقتر باشند. که در این صورت باید تحت تفاوت ها و آزمونهای سخت تر و خطرخیزتر واقع شوند. وقتی فرضیه ای که از بوتة آزمونهای دقیق و بسیار متفاوت با موفقیت بیرون آمده سرانج ابطال شود مسأله جدیدی که امید می رود بطور کلی از مسأله حل شدة اولیه متفاوت باشد، ظاهر می شود. این مسأله جدید نیازمند ابداع فرضیه های نوینی است و به دنبال آن نقادی و آزمون دوباره آغاز میشود. و بدین منوال این فرآیند بی پایان ادامه می یابد. هرگز نمی توان هیچ نظریه ای را صادق دانسدت اگرچه از آزمونهای دقیق با موفقیت بیرون آمده باشد،لکن خوشبختانه گفت نظریه ای که قادر به تحمل آزمونهایی شده که نظریه های سابق را ابطال کرده است نسبت به نظریه های پیشین برتری دارد.
پیش از آنکه مثالهایی برای تشریخ تلقی ابطالگراین از پیشرفت علم ملاحظه کنیم باید سخنی چند پیرامون این ادعا که« علم با مسائل آغاز می شود» بیاوریم. در اینجامسائل چندی را که دانشمندان درگذشته با آن مواجه شده اند در نظر می گیریم چگونه خفاشها با آنکه چشمان بسیار کوچک و ضعیفی دارند می توانند در شب با مهارت پرواز کنند؟ چرا درجه یک فشارسنج ساده در ارتفاعات بالاکمتراز تا در ارتفاعات پائین؟چرا شیشه های عکاسی در آزمایشگاه رونتگن دائماً سیاه می شدند. چرا نقطه الرأس سیاره عطارد پیشروی می کند؟ این مسائل از مشاهدات کم و بیش مستقیم نشأت می گیرد. آیا تأکید بر این امر که علم با مسائل آغاز می شود دبین معنا نیست که پس برای ابطالگرایان نیز علم از مشاهدات آغاز می شود همانگونه که برای استقراءگرایان سطحی چنین بود؟ جواب این سئوال بطور قطع منفی است چنین مشاهدات مسأله آفرینی فقط در پرتو نظریه مسأله آفرین هستند. مشاهده مندرج در سئوال اول در پرتو این نظریه که موجودات زنده باچشمانشان می بینند« مسأله آفرین شده است. دومی برای حامیان نظریه های گالیله مسأله آفرین بوده زیرا با نظریه« نیروی خلاء» که برای آنها تبیین پائین نریختن جیوه از لوله فشارسنج بکار می بردند تعارض داشت. مشاهده شوم برای رونتگن سال انگیز بود زیرا که در آن زمان تلویحاض فرض شده بود که هیچ نوع تشعشع وجود ندارد که بتواند د رظرف حاوی صفحه های عکاسی نفوذ و آنها را تیره کنند. چهارمین مشاهده از آن رو مسأله آفرین بود که با نظریه نیوتن سازگاری نداشت. این ادعا که علم بامسائل آغاز می شد کاملاً با تقدم نظریه ها بر مشاهدات و گزاره های مشاهدتی سازگاری دارد. علم با مشاهدات محض آغاز نمی شود. پس از این استطراد، بازمی گردیم به برداشت ابطالگرایان از پیشرفت علم به منزله حرکتی از مسائل فرضیه های نظری به نقادی و ابطال نهایی آنها و سپس به مسائل جدید.دو مثال ارائه می کنم که اولی مثال ساده درباره پرواز خفاشها و دومی مثالی بحث برانگیز درباره پیشرفت علم فیزیک.
با یک مسألهآغاز میکنیم. خفاشها با آنکه چشمان ضعیفی دارند و بیشتر پروازشان در شب صورت می گیرد، می توانند بی آنکه به شاخه درختان، سیمهای تلگراف و خفاشهای دیگر برخورد کند براحتی و با سرعت پرواز و حشرات را شکار کنند. این مشاهده مسأله ای را ایجاد می کند زیرا ظاهراً نظریه قابل قبولیی را ابطال می کند که برحسب آن، حیوانات همچون انسانها با چشمهایشان می بینند. ابطالگرایان تلاش می کنند با حدس یا ساختن فرضیه ای مسأله را حل کنند. شاید پیشنهاد کنند: اگرچه چشمان خفاشها ظاهراً ضعیف است، آنها می توانند بنحویو که برای ما قابل فهم نیست با استفاده از چشمان خود ببینند. این فرضیه را می توان آزمود. تعدادی خفاش را در داخل اتاق تاریکی که دارای موانع است رها می کنیم توانایی آنها را در اجتناب از برخورد با این موانع بنحوی اندازه گیری می کنیم و سپس چشمان خفاشها را می بندیم و مجدداً در داخل اتاق رها می کنیم. استدلال آزمایشگر قبب از این آزمایش میتواند چنین باشد: یکی از مقدمات استدلال فرضیه خود او است که به بیانی صریح مقرر می دارد:« خفاشها می توانند با استفاده از چشمان خود و بدون برخورد با موانع پرواز کنند،و این کار ر بدون استفاده از چشمان خود نمی توانند انجام دهند.» مقدمه دوم توصیف ابزار و وسایل آزمایشگاهی است بعلاوه این قضیه که:« چشمان این تعداد خفاشها بسته شده است بطوریکه نمی توانند از چشمهایشان استفاده کنند.» آزمایشگر می تواند از این دو مقدمه قیاساً نتیجه گیری کند که:« خفاشها نمی توانند از برخورد با مانع دال آزمایشگاه بنحو مؤثر اجتناب کنند. سپس آزمایش انجام می گیرد و مشاهده می شود که خفاشها از برخورد با موانع با همان دقت قبلی اجتناب می کنند.
] بدین سان[ فرضیه مورد آزمون ابطال می شود اینجاست که به استفاده تازه ای از قوه تخیل نیاز است تا حدس یا فرضیه یا تخمین چدیدی طرح شود. شاید دانشمندان بگوید ممکن است گوشهای خفاش بنحوی در توانایی اجتناب از موانع مؤثر است برای ابطال این فرضیه میتوان آن را مورد آزمون قرار داد بدین صورت که قبل از رهاکردن خفاشها رد آزمایشگاه گوش آنها را بست. این بار ملاحظه می شود که از توانایی اجتناب آنها از موانع بطور قابل ملاحظه ای کاسته شده است. این فرضیه تأئید شده است. حال ابطالگرایان باید تلاش کنند فرضیه خود را دقیقتر کنند بطوریکه با سهولت بیشتر ابطال پذیر شود. پیشنهاد می شود که خفاشها انعکاس صدای جیغ و فریاد خود را از اشیاء جامد می شنوند. این مطلب با دهنه زدن به خفاشها قبل از رهاساختنشان آزمایش می شود. دوباره خفاشها با موانع برخورد می کنند و باز فرضیه تأئید میگردد. اکنون به نظر می رسد ابطالگرایان به راه حل موقتی مسأله خود نزدیک شده اند. با این همه معتقد نیستند که با آزمایش چگونگی اجتناب خفاشها از برخورود باموانع در حین پرواز را اثبات کرده اند. زیرا امکان دارد عوامل دیگری پیش آید که به آنان نشان دهد اشتباه می کرده اند. برای مثال، شاید خفاشها انعکاس صدای خود را نه با گوش که با قسمت حساسی از ناحیه اطراف گوش دریافت می کنند که کارایی آن هنگام بستن گوش خفاشان از بین رفته است یا شاید انواع مختلف خفاش موانع را به صورتهای بسیار متفاوت در می یابند بطوریکه خفاشهای مورد استفاده در آزمایش بطور صحیحی نماینده همه انواع آنها نبوده اند.
پیشرفت فیزیک از عصر ارسطو تا دوران نیوتن و از آن پس تا اینشتاین مثالی در اختیار می نهد که دارای پهنه گسترده تری است. تبیین ابطالگرایان از آن پیشرفت تقریباً بدین شرح است: فیزیک ارسطویی تا حدی کاملاً موفق بود. این فیزیک می توانست طیف وسیعی از پدیدارها را تبیین کند. برای مثال میتوانست تبیین کند چرا اجسام سنگین( به قصد قرارگرفتن در جایگاه طبیعی شان در مرکز جهان) به زمین سقوط می کنند، و بعلاوه می توانست کشش سیفونها و پمپهای مکنده را تبیین کند( این تبیین بر غیر ممکن بودن خلاء مبتنی بود) و مانند اینها اما سرانجام فیزیک ارسطویی به شیوه های متعددی ابطال شد. سنگی که از بالای دکل کشتی ای رها می شد که با سرعت یکنواخت در حرکت بود در پای دکل روی عرشه پائین می آمد و نه در فاصله ای از دکل آنگونه که نظریه ارسطو پیش بینی کرده بود مشاهده می شد که اقمار مشتری به دور مشتری می گردند نه به دور زمین. ابطالهای دیگری نیز در قرن هفدهم اضافه شد. فیزیک نیوتنی پس از تولد و تحول به دلیل حدس های امثال گالیله و نیوتن نظریة کاملتری بود که جایگزین فیزیک ارسطو شد. نظریه نیوتن سقوط اجسام، عمل سیفونها و پمپهای مکنده و هر پدیدار دیگری را که نظریه ارسطو قادر به تبینشان بود می توانست تبیین کند. بعلاوه میتوانست پدیدارهایی را که برای ارسطوئیان مسأله آفرین بود تبیین کند. اضافه بر این، نظریه نیوتن پدیدارهایی را می توانست تبیین کند که نظریه ارسطو به آنها توجهی نکرده بود از قبیل همبستگی بین امواجج دریا و موقعیت ماه، و تغییر در نیروی جاذبه با ارتفاع بالای بستر دریا. نظریه نیوتن مدت دو قرن قرین توفیق بود بدین تعبیر که هر تلاشی جهت ابطال آن با توجه به پدیدارهایی که به کمک خود آن پیش بینی شده بود، ناموفق می شد. این نظریه حتی به کشف سیاره جدید نیوتن منجر گردید، اما با وجود توفیقاتش، تلاشهای مداوم جهت ابطال آن سرانجام کامیاب شد. نظریه نیوتن از راههای متعددی ابطال گردید. این نظریه قادر به تبیین جزئیات مدار سیارة عطارد نبود و نمی توانست جرم متغیر الکترونهای سریع الحرکت در لولة خلأ را تبیین کند. در نتیجه فیزیکدانان در اواخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم با چالش مسائلی مواجه شدند که اقتراح فرضیه های نظری جدیدی را طلب می کرد که بنحوی کامیابتر براین مسائل فائق آید. اینشتاین توانست از عهده این چالش برآید. نظریه نسبیت وی توانست پدیدارهایی را تبیین کند که نظریه نیوتن را ابطال کرده بود و در همان حال می توانست در زمینه هایی که نظریه نیوتنی موفق بود با آن برابری کند. بعلاوه، نظریه اینشتاین پیش بینی پدیدارهای جدید چشمگیری را به ارمغان آورد. نظریه نسبیت خاص وی پیش بینی کرد که جرم تابعی از سرعت است و جرم و انرژی قابل تبدیل به یکدیگرند. همچنین نظریه نسبیت عام وی پیش بینی کرده بود که پرتو نور در میدانهای گرانشی نیرومند خمیده می شوند. کوششهای بعدی جهت ابطال نظریة اینشتاین با توجه به پدیدارهای جدید به شکست انجامید. ابطال نظریه اینشتاین بمنزلة چالش برای فیزیکدانان جدید همچنان برجای مانده است. توفیق آنان در ابطال این نظریه گام جدیدی در پیشرفت فیزیک خواهد بود.
آنچه شرحش گذشت تبیین معمول ابطالگرایان از پیشرفت فیزیک بود در فصل بعد دقت و اعتبار این تبیین را بنا به عللی مورد تردید قرار خواهیم داد.
از آنچه گذشت آشکار می شود که مفهوم پیشرفت و رشد علم مفهومی است که در تبیین علم ابطالگرایان نقشی محوری دارد.
فصل پنجم : ابطالگرایی پیشرفته، پیش بینی های بدیع و رشد علم
تأئید در تبیین ابطالگرایان از علم
هنگامی که در فصل پیشین، ابطالگرایی به منزله بدیلی برای استقراء گرایی معرفی گردید اهمیت کلیدی ابطال، یعنی شکست نظریه ها در بوتة آزمودنهای مشاهدتی و آزمایشی راتشریح کردیم.] در آنجا[ استدلال شدکه منطقاً کذب نظریه ها را در پرتو گزاره های مشاهدتی موجود می توان نشان داد، ما صدقشان را نه. همچنین برهان آوردیم که علم با طرح حدس های تهورآمیز و قویاً ابطال پذیر برا ی حل مسائل و سپس کوششهای مجدانه برای ابطال پیشنهادهای جدید پیشرفت می کند. همچنین افزودیم که پیشرفتهای مهم علمی هنگامی حاصل می شود که حدس های متهورانه تأئید شوند . پاپر که خود را از جمله ابطالگرایان معرفی میکند، این مواضع را در متن نقل شدة پیشین با تأکید به صراحت بیان کرده است، با این وصف توجه بیش از اندازه به ابطال نظریه های تصویر چندان درستی از موضع ابطالگرایان پیشرفته تر به دست نمی دهد. در مثال پایانی بخش گذشته اشارتی به این نکته شده است. کوشش های مستقلاً آزمون پذیری که برای نجات نظریه نیوتن به مدد فرضیه ای نظری صورت گرفت کامیاب شد. دلیل این کامیابی تأئید آن فرضیه بواسطه کشف نیوتن بود نه ابطال آن.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   29 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله علم و مقام ان در جهان

فرهنگ اصطلاحات علم اقتصاد

اختصاصی از سورنا فایل فرهنگ اصطلاحات علم اقتصاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فرهنگ توصیفی نگلیسی به انگلیسی مفاهیم و اصطلاحات علم اقتصاد


دانلود با لینک مستقیم


فرهنگ اصطلاحات علم اقتصاد

علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسلامی

اختصاصی از سورنا فایل علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسلامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسلامی


علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسلامی

کتاب علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسلامی

نوشته سید احمد هاشمیان 

منبع نیمسال دوم 94-95

شامل 250 صفحه


دانلود با لینک مستقیم


علم النفس از دیدگاه دانشمندان اسلامی

دانلود مقاله تاثیر متقابل جهان بینى و علم اخلاق

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله تاثیر متقابل جهان بینى و علم اخلاق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

بین جهان‏بینى و علم اخلاق تاثیر و تاثر متقابل وجود دارد; زیرا از یک سواخلاقیات (علم اخلاق) مانند منطقیات، طبیعیات و ریاضیات از علوم جزئى‏است و زیر پوشش «علم کلى‏» (جهان‏بینى) قرار دارد; چون این علم موضوع‏خود راکه‏نفس و قواى آن است اثبات مى‏کند ، چنانکه بخشى از اینها را هم‏علوم طبیعى اثبات مى‏کند، و از سوى دیگر علم اخلاق نیز درباره جهان‏بینى‏اظهار نظر مى‏کند; به این معنا که در علم اخلاق، ثابت مى‏شود جهان‏بینى توحیدى، خیر، ملایم با روح و امرى ارزشى و کمال روح است ولى‏جهان‏بینى الحادى، شر، زیانبار و قبیح است و براى روح پیامد ناگوارى دربر دارد.
در علم اخلاق، علوم نافع از علوم غیرنافع شناخته مى‏شود. پیغمبر اکرم‏صلى الله علیه و آله و سلم به ذات اقدس اله پناه مى‏برد و مى‏فرماید: «اعوذ بک من علم لا ینفع، وقلب لا یخشع، ونفس لا تشبع‏» چون علوم از نظر نفع و ضرر به چند قسم تقسیم مى‏شود، بعضى از علمها نافعند و بعضى نه; بعضى از علوم مانند علوم الحادى، نه تنها نافع نیستند بلکه ضرر هم دارند و بعضى از علوم نه نافع هستند و نه ضار، مانند تاریخ بعضى از اقوام جاهلى که هیچ نکته آموزنده‏اى در دانستن آن وجود ندارد و هیچ اثر فقهى هم بر آن مترتب نیست.
البته برخى از بخشهاى علم تاریخ و نسب، فواید فراوانى دارد و از علوم نافع به شمار مى‏آید اما آشنایى با قواعد علمى مربوط به انساب و تاریخ اقوامى که آثار علمى یا صنعتى و هنرى از خود به یادگار نگذاشتند، صرف بیهوده عمر و اتلاف وقت است و مصداق علمى است که رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم و امام هفتم (علیه‏السلام) در باره آن فرموده‏اند: «لا یضر من جهله ولا ینفع من علمه‏») .
بعضى از علوم فى نفسه نافعند ولى چون به مرحله عمل ننشسته‏اند علم نافع به شمار نمى‏آیند و این همان است که در بیان حضرت على (علیه السلام) آمده: «لا تجعلوا علمکم جهلا ویقینکم شکا اذا علمتم فاعملوا واذا تیقنتم فاقدموا» (4) و نیز مى‏فرماید: «رب عالم قد قتله جهله وعلمه معه لا ینفعه‏» (5) . بعضى از دانشمندان در عین حال که عالمند، جاهلند. چون عاقل نیستند کشته جهلند و علم آنان به حالشان نافع نیست. کسى که علم را براى مقامهاى دنیا، جلب توجه و احترام مردم و یا برخوردارى از زرق و برق بیشتر طلب کند، خود را ارزان مى‏فروشد. او عالم است ولى عاقل نیست. و دیگران که راه دنیا را طى کرده‏اند، بیشتر و بهتر از این شخص، حطام دنیا را فراهم کرده‏اند و از آن لذت مى‏برند. پس این گونه از علوم هم علوم غیر نافع به شمار مى‏آید.
نیز حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه «همام‏» در وصف متقیان مى‏فرماید: «ووقفوا اسماعهم على العلم النافع لهم‏» و این تنها در باره سامعه نیست‏بلکه در مورد سایر اعضا هم هست، یعنى جز به علم نافع، به چیز دیگرى گوش نمى‏دهند; به این معنا که الفاظ آن را مى‏شنوند و معانى را ادراک مى‏کنند ولى وقتى سودمند نبودن آن را ببینند رها مى‏کنند; مثلا، درسوره «زمر» مى‏فرماید: «فبشر عباد× الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه‏» (7) آنان، نخست اقوال و مکاتب گوناگون را مى‏شنوند و سپس تشخیص مى‏دهند که کدام زیانبار و کدام نافع است و آنگاه به آنچه نافع است دل مى‏سپارند و گوش مى‏دهند. گوش فرادادن یعنى اطاعت کردن و پذیرش.
قرآن کریم در این زمینه مى‏فرماید: «لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فى اصحاب السعیر» (8) یعنى اگر گوش شنوا مى‏داشتیم و اطاعت مى‏کردیم از اصحاب آتش نبودیم. بنابراین، علم اخلاق گرچه جزو علوم جزئى به شمار مى‏آید ولى در باره کلى‏ترین علم، اظهار نظر مى‏کند و مى‏گوید فراگیرى این علم، نافع است، توحید براى نفس خیر و شرک براى آن شر است.
مسئله توحید و شرک، جزو جهان بینى و مسائل الهى به شمار مى‏آید و در علم کلى مطرح است ولى مسئله پذیرش توحید یا شرک را علم اخلاق بر عهده مى‏گیرد و جایگاه علم اخلاق از نظر اشراف بر همه علوم و مسائل، جایگاه بلندى است.
در بحثهاى آینده کاملا روشن مى‏شود که هدف نهایى نبوت، نیل انسان متعالى به لقاء الله است‏به طورى که نه ملاقات کننده و نه اصل ملاقات ملحوظ باشد و نه مقصود، بلکه تنها خداوند که ملاقات مى‏شود، مشهود و مقصود باشد، و به تعبیر دیگر، رهنمود نبوت در ارائه روش روشن و هدف آشکار خلاصه مى‏شود و آن روش، مجاهدت و این هدف، مشاهدت است، به طورى که نه اصل جهاد اکبر، که راه است مقصود خواهد بود; زیرا جهاد وسیله است نه هدف; و نه اصل شهود، مطلوب بالذات است; زیرا آنچه مطلوب ذاتى است مشهود است نه شهود و نه شاهد، چون سالک واصل فانى، نه فناى خود را مى‏نگرد و نه خود را که فانى است مى‏بیند و پژوهش مى‏کند و مى‏طلبد بلکه فقط ذات بى‏کران الهى را که مشهود است مى‏نگرد و دیگر هیچ. این مطلب در طلیعه این کتاب سنگ زیربناى همه مطالب بعدى است; زیرا اخلاق الهى بر پایه وحدت پى‏ریزى شده و با دستمایه توحید، که اساس و محور جهان‏بینى اسلامى است، استقرار مى‏یابد و لازم توحید به نحو اجمال همین است که بازگو شد و به نحو تفصیل در جاى جاى متن کتاب به لطف الهى خواهد آمد.
خاستگاه احکام اخلاقى
اکنون باید بررسى شود، اخلاق با تاثیر شگرفى که در تغییر حقیقت انسان و سازندگى او دارد، از کجا مایه مى‏گیرد؟
انسان، حقیقتى متفکر و مختار است و معلوم است که امر اعتبارى نمى‏تواند حقیقتى خارجى را بسازد; ولى امر اعتبارى با واسطه‏هایى از امر حقیقى اخذ مى‏شود; امر اعتبارى براى پیدایش حقایق اعتبارى، زمینه مى‏شود; یعنى همان طور که حوادث جهان، که امور حقیقى و تکوینى است، در گیاهان، حیوانات و نباتات مؤثر است و هر کدام کار خود را طبق حوادث خارج، تنظیم مى‏کنند، انسان هم کارهاى خود را طبق حوادث خارج، تنظیم مى‏کند، وامور اعتبارى وى منشا حقیقى و تکوینى دارد.
بایدها و نبایدهاى اخلاقى
از آن جا که انسان موجودى ادراکى است و کارهاى خود را با اختیار و اراده انجام‏مى‏دهد تا آن جا که مى‏فهمد آنها را بر اساس «باید» و «نباید» تنظیم مى‏کند;اما آن جا که ادراک ندارد خود را آزاد مى‏پندارد; مثلا مى‏گوید من در هواى‏سرد باید لباس ضخیم بپوشم تا سرما نخورم و در هواى گرم باید لباس‏نازک‏بپوشم تا از گرما آسیب نبینم چنانکه در گرسنگى و سیرى این چنین است.
انسان در فصول گوناگون، تصمیمهاى مختلفى مى‏گیرد و بایدها و نبایدهاى‏گوناگونى دارد، حتى در شبانه روز نیز بایدها و نبایدهاى گوناگونى دارد;زیرا حوادث یکسان نیست; مثلا گاهى، وقت کار و گاهى وقت استراحت است. این بایدها و نبایدها از کیفیت‏برخورد انسان با حوادث، پیدا مى‏شود; به‏عبارت دیگر، انسان بایدها و نبایدها را بر اساس روابطى که بین خود و جهان‏تکوین مى‏بیند تنظیم مى‏کند. این که مى‏گوید: «من باید این کار را انجام‏بدهم‏»، خود وظیفه و توصیه اخلاقى است; اما وقتى مى‏گوید: «من اگر این کار را بکنم، چنین اثرى دارد و اگر آن کار را نکنم، 0آن اثر را ندارد» کار اخلاقى نیست.
بیمارى و درمان جان و تن
به عنوان مثال، پزشک دوگونه دستور و بیان دارد: یکى از آن جهت که پزشک است، راهنمایى پزشکى مى‏کند و دیگر از آن جهت که انسانى آموزنده است، دستورهاى ارشادگونه دارد.
پزشک، از آن جهت که علوم تجربى در اختیار اوست، از «هست »و «نیست‏»و «بود» و نبود» خبر مى‏دهد; نه از «باید» و «نباید» مثلا، مى‏گوید: اگربیمار در این حال این دارو را مصرف کند، حالش خوب و اگر نکند، بد مى‏شود و مى‏میرد و یا مرضش مزمن مى‏شود که در این جا سخن از علم طب و بود و نبوداست و بحث از یک جهت‏به حکمت نظرى بر مى‏گردد; ولى پزشک از آن‏جهت که فتواى طبى مى‏دهد هیچ‏گونه توصیه اخلاقى ندارد; و از آن جهت که‏انسانى آموزنده و معالج است‏به بیمار مى‏گوید: براى تامین سلامتى خود، این کار را بکن و براى پرهیز از خطر، آن غذا را نخور که این باید و نباید، ارشاد اخلاقى است که از پزشک نشئت مى‏گیرد و دستور درمانى است که از معالج‏به متعالج صادر مى‏شود.
همان طور که کارهاى طبى هم به بود و نبود و هم به باید و نباید بر مى‏گردد، آنچه که مربوط به جان آدمى است نیز بیمارى، درمان و طبى دارد; اما دستگاهش وسیعتر از دستگاه علوم پزشکى است. روح، حقیقتى دارد که همه کارها براى آن یکسان نیست; بعضى از کارها آن را براى همیشه هلاک مى‏کند; بعضى از کارها به آن حیات ابد مى‏بخشد; برخى از کارها آن را بیمار و برخى دیگر آن را درمان مى‏کند; اما چون غیر محسوس است احیانا امرى اعتبارى به حساب مى‏آید و گرنه همان بود و نبود و باید و نباید که پزشک دارد، علماى اخلاق نیز دارند.
علماى اخلاق هم از حکمت نظرى و هم از حکمت عملى باخبرند، هم در باره بود و نبود و هم درباره باید و نباید سخن مى‏گویند; مثلا، مى‏گویند اگر فرد یا جامعه‏اى به فلان خلق مبتلا شود، پایانش سقوط و هلاکت است و آن جامعه، مضمحل مى‏شود: «ظهر الفساد فى البر والبحر بما کسبت ایدى الناس‏» (1) و اگر جامعه‏اى از فضایل اخلاقى طرفى ببندد، از قداست‏برخوردار مى‏شود و مى‏ماند. این سخن از بود و نبود است و سخن از باید و نباید هم دارند که مى‏گویند: جامعه باید چنین باشد تا سعادتمند شود. هم در دنیا مرفه باشد و هم در آخرت سعادتمند شود. و نیز جامعه نباید آنچنان باشد تا شقاوتمند نگردد و خسران دنیا و آخرت دامنگیرش نشود.
واقعیت مسائل اخلاقى
همان طور که خوبى و بدى پزشکى از روى سلیقه نیست‏بلکه بر اساس علم وعلت‏است، خوبى و بدى مسائل اخلاقى نیز بر اساس تجرد روح و واقعیت است‏نه‏از روى سلیقه; و چون بر اساس واقعیت است، برهان پذیر است (2) چنانکه در ضمن مباحث آینده به آن اشاره خواهد شد; اما «مباحات‏» و چیزهاى حلال، سلیقه پذیر است; مثلا، انسان سالم در کنار سفره‏اى که چند نوع غذا در آنجا وجود دارد در انتخاب غذا آزاد است. اگر غذا سالم باشد و براى او زیانبار نباشد، او هر یک از آنها را بر اساس سلیقه خود مصرف مى‏کند یا اگر انواع و رنگهایى از لباس وجود داشته باشد و پوشیدن هیچ یک هم ضررى نداشته باشد، در انتخاب نوع و رنگ لباس بر اساس سلیقه خود عمل مى‏کند و انسان در موارد «منطقة الفراغ‏» آزاد است.
در مسائل حلال و حرام نیز چنین است. اگر امر حلالى به چند صورت وجود داشته باشد، آنجا سخن از انتخاب و آزادى است; اما بین حلال و حرام، سخن از انتخاب و آزادى نیست; اگر چه انسان تکوینا آزاد است ولى تشریعا آزاد نیست و یقینا یکى از اینها به حال او زیانبار و دیگرى، سودمند است; چون همه کارها نسبت‏به روح مجرد انسان، یکسان نیست. از این جا مسئله حسن و قبح، خیر و شر، و ... مطرح مى‏شود و آن کسى که از رابطه این اعمال با روح انسان، با خبر است هم به عنوان «باید و نباید» دستورالعمل اخلاقى و هم به عنوان «بود و نبود»، گزارش نظرى مى‏دهد.
منشا کلى بودن اصول اخلاقى
در قرآن کریم و سنت معصومین (علیهم السلام) این دو راه یعنى باید و نباید و بود ونبود کاملا محسوس است. آنان هم از راه بود و نبود هشدار تلویحى داده و تهدیدضمنى کرده و گفته‏اند: انجام این کار، پایانش هلاکت و شقاوت، و آن‏کار، پایانش حیات و سعادت است و هم مستقیما دستور تحریم یا ایجاب (بایدو نباید) داده‏اند; همان دو کارى که پزشک مى‏کند در ادله نقلى اعم از قرآن‏وروایت دیده مى‏شود; و از همین جا اصول کلى اخلاق، نشئت مى‏گیرد وچون این اصول براى شخص معینى نیست‏بلکه براى انسان از آن جهت که «انسان‏»است، یعنى براى فطرت آدمى است و این فطرت در همگان وجود دارد:«فطرت الله التى فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله‏» (3) لذا این اصول، «علم‏»مى‏شود; در نتیجه هم قضایا، و مبانى و مبادى کلى دارد و هم فلسفه اخلاق، قابل توجیه است; ولى اگر اخلاق قضیه‏اى شخصى باشد، نه قابل استدلال است‏براى این که علم و برهانى نیست و نه فلسفه‏اى براى آن مى‏توان ذکر کرد.
بنابراین، کلى بودن اصول و قضایایى که در درون علم اخلاق مطرح مى‏شود، از یک سو و نگرشى که به عنوان «فلسفه اخلاق‏» از بیرون به علم اخلاق مى‏شود از سوى دیگر نشانه آن است که اخلاق، امرى شخصى نیست، بلکه کلى است و پایگاهى ثابت و جاودانه دارد; زیرا قضایاى کلى بدون داشتن پایگاه ثابت و مجرد، قابل فرض نیست.
اگر اخلاق امرى شخصى باشد و پایگاهى ثابت، مجرد و جاودانى نداشته باشد، نه از درون مى‏توان براى آن اصول و قضایاى کلى تبیین کرد و نه از بیرون مى‏شود براى آن فلسفه و براهین کلى ذکر کرد.
تجربى بودن مسائل اخلاقى
برخى مى‏گویند: علومى برهانى است که با قیاسهاى منطقى و مقدمات تجربى و مانند آن، قابل اثبات باشد و چون اخلاق چنین نیست پس استدلالى نیست در حالى که اخلاق هم مانند علوم تجربى، برهانى است ولى صاحبان این راى اخلاق را در حد سلیقه مى‏دانند; اینان انسان را درست نمى‏شناسند و از رابطه انسان با جهان حاضر و آینده، خبرى ندارند.
قبلا اشاره شد که پزشک، از آن جهت که صاحب علم تجربى است، از «بود و نبود» خبر مى‏دهد و از آن جهت که معالج است، از «باید و نباید» سخن مى‏گوید و توصیه اخلاقى دارد و البته آنچه پزشک مى‏گوید محصول تجربه اوست. اخلاق، که مایه سلامت‏یا بیمارى روح است نیز جزو علوم تجربى است که وحى از آن پرده برداشته، مى‏گوید: جهان هستى و هستى آفرین، کسانى را که از راه ظلم و فساد اخلاقى زندگى مى‏کنند کامیاب نخواهد کرد و پایان ظلم، تعدى، ربا، رشوه خوارى و بدآموزى، هلاکت افراد، سقوط خانواده‏ها و ویرانى جامعه است. اینها مسائل تجربى است که روایات اسلامى از آنها پرده برداشته و قرآن کریم در تبیین اصول کلى آن مى‏فرماید: «فسیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین‏» (4) ، «قل سیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبة المجرمین‏» (5) .
در سوره مبارکه «حجر» مى‏فرماید: «ان فى ذلک لایات للمتوسمین‏» (6) . آنها که آثار باستانى را مى‏شناسند، دو منطقه پر سابقه و خوش سابقه را که در بین راه حجاز به شام، در کنار بزرگراه واقع شده و ما هر دو را ویران کرده‏ایم (7) ، ببینند: «انهما لبامام مبین‏» (8) .
نخست‏به صورت جمع مى‏فرماید: «ان فى ذلک لایات للمتوسمین‏» سپس مى‏فرماید: «ان فى ذلک لایة للمؤمنین‏» (9) «آیه‏» را به صورت مفرد ذکر مى‏کند; یعنى براى مردم با ایمان، یک آیه یا معجزه است; اما براى «متوسمین‏» آیات و نشانه‏هاى باستانى زیادى پیدا مى‏شود. از این تعبیرات در قرآن کریم کم نیست.
نوعى دیگر از تجربه
ما خود به عالم برزخ نرفته‏ایم تا با مشاهده، از آن با خبر شویم و نیز «آن را که خبر شد خبرى باز نیامد»، ولى کسى که آن نشئه را آفریده و نیز اولیاى الهى، که جامع دنیا و آخرتند وهم اکنون مشاهدات برزخى فراوانى دارند، به طور مکرر به ما گفته‏اند: فضایل اخلاقى براى مرگ، برزخ، قبر و...، سودمند و رذایل اخلاقى، زیانبار است و این هم نوعى تجربه و تواتر است; یعنى کسانى که از برزخ و مرگ باخبرند، به طور متواتر گزارش داده‏اند که در آنجا رذایل اخلاقى به چه صورت ظهور مى‏کند و فضایل اخلاقى چه جلوه‏اى دارد.
البته اگر ما تجربه و تواتر را مخصوص آزمایشگاه بدانیم اخلاق، جزء علوم تجربى آنچنانى نیست; اما اگر تجربه هر چیز را مناسب با همان چیز دانسته وروح را مثل بدن بلکه قویتر از آن بدانیم و براى آن، مانند بدن سلامت و مرض و حیات و مرگ قایل باشیم البته مرگ به معناى قرآنى، که رشدش را از دست مى‏دهد، نه اینکه نابود مى‏شود در آن صورت، مسائل اخلاقى نیز جزو مسائل تجربى خواهد بود. بنابراین، مى‏توان از مقدمات تجربى و نیز از تواتر بلکه بالاتر، از علوم متعارفه کمک گرفت و مسائل اخلاقى اعم از عقاید، ملکات و نتایج اعمال را اثبات و برهانى کرد.
ضرورتى اجتناب‏ناپذیر
درست است که ما باید آنچه سازنده جوامع انسانى است‏بازگو کنیم و از اصطلاحات علمى یپرهیزیم ولى پاسخ ندادن به شبهات رهزن، باعث مى‏شود که اخلاق و علم اخلاق تاثیر خود را از دست‏بدهد. از این رو براى این که مسائل اخلاقى جاى خود را در جامعه باز کند، طرح بعضى از شبهات و مصطلحات علمى و پاسخ به آنها سودمند است که در این زمینه، چند نکته مورد توجه قرار مى‏گیرد:

 

ضرورت، امکان و امتناع
نکته اول این که، مسئله «باید»، «نباید» و «شاید» که گاهى از آنها به عنوان «ضرورت‏»، «امکان‏» و «امتناع‏» یاد مى‏شود یک جامع انتزاعى و مفهومى دارد که در همه علوم کاربرد دارد; به این معنا، اینها مشترک معنوى است نه مشترک لفظى، اما بر اساس اصطلاحات علوم گوناگون به اقسام مختلف تقسیم مى‏شود.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 37  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تاثیر متقابل جهان بینى و علم اخلاق