لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
مریم حیدرزاه
مدتی بود در در افکارات در هم تنیده خود سرگرم و درگیر پیدا کردن موضوعی در خور بررسی برای همگان بودم و علی رغم اینکه موضوعات زیادی برای بحث در دسترس بود ، علاقمند به بررسی دنیای انسانهای متفاوت(از نظر جسمی) بودم و برای این کار دنیای درون یک روشندل که بیشتر شعرهای عاشقانه میگفت و شاید از نظر خیلی از مخالفان قالب شعری خاصی نیز نداشت،ولی در کوته زممانی سیل عظیمی از جوانان را بعنوان طرفدار به خود اختصاص داد.
او برخلاف عقیده بسیاری از کسانی که اعتقاد دارند که ناتوانی جسمی می تواند در پیشرفت انسانها برای رسیدن به اهداف بلند و بزرگ ،خدشه ایجاد کند یا بطور کل آنها را از رسیدن به اهداف ، آمال و آرزوهایشان منع کند، خط بطلان کشید و با سعی و تلاش که در مکتوب کردن نوشته های خود به خرج داد توانست در یکی از نادرترین اتفاقات بهترین نتیجه ها را بگیرد و با سرعت مافوق تصور در دل خیلی از انسانها جای گشود.
مریم حیدرزاده توانست با این کار خود تقریبا کسانی را که از نظر جسمی مشکلاتی مشابه مشکل مریم را در وجود خود داشتند ، با شناخت شخصیت او و کشف توانایی های خود توانستند این حس را که بین آنها و دیگران (انسانهای سالم)فاصله وجود دارد، به حداقل برسانند.
شاید یکی از دلایل اینکه مریم به این سرعت روز به روز به پیشرفت و ترقی و نزدیک شدن به یاری کرد. حمایت طرفدارانی بود که در همه حال بصورت نامحسوس مریم را مورد لطف قرار دهند و اکثر این طرفدران کسانی بودند و هستند که مثل خودم برایشان ، مطلع شدن از درون کسی که با دنیای بیرون خود فاصله زیادی دارند و به این راحتی احساس ها و تصویرهای دنیای بیرون خود را درون قالب خود بررسی و به شیوه خود حلاجی می کند و به تصویر می کشد، جالب بود.
نوشته های مریم همانطور که گفتم ، قالب شعری خاصی نداشته باشد ، شاید دارای وزن و قافیه و .... و خیلی از چیزهایی که در شعر مدنظر را در آن پیدا نکنی . ولی از لحاظی دیگر می توان دنیای ساختگی درون خود و ذهنیت و احساس او را از زندگی بیرون و بصورت مشهودی احساس کنیم
بیوگرافی:
در آبان ماه سال 1356 دختری در تهران متولد شد و هم اکنون ساکن تهران می باشد. در سن سه سالگی عمل آب مروارید یر روی چشم او انجام شد ولی متاسفانه عمل با عدم موفقیت روبه رو شد و پس از چند روز که از عمل می گذشت ، بانداژ روی چشم مریم برداشته شد ولی انگار مریم هیچ رنگی جز سیاهی در برابر خود نمی دید .آری این چنین بود که مریم از آن پس پا به دنیای جدیدی نهاد دنیایی سراسر از ناامیدی و و ظلمت .دنیایی که اگر هر انسانی با آن مواجه شود در یک لحظه قافیه زندگی خود را می بازد و باقی عمر خود را به بطالت و ناامیدی سپری می کند و د رد نیایی تاریک و تار خود امید زنده بودن وزندگی کردن را هر روز از روز قبل کمرنگ تر می بیند پس از گذشت مدت زمان مدید ی او با شرایط جدید تقریبا کنار آمده و سعی برای فرار از تمامی غصه ها ، ترحم ها ، ناامیدی ها ، و از همه مهمتر دنیایی بیرنگ و تکراری درون خود را آغاز کرد تا بتواند مانند خیلی قبل ها با بیرون و انسانهای بیرون خو دارتباطی راحت برقرار کند. او از سن 8 سالگی شعر را شروع کرد . در گفته ای از خود او از این سرنوشت خود بعنوان یک کلید طلایی که در تقدیر انسان نهفته است یاد می کند. و هنوز تصاویر و رنگ ها را به گونه ای که در کودکی در ذهن خود بایگانی کرده تجسم می کند
مقاله درباره مریم حیدر زاده 12 ص