دانلود پاورپوینت درس پنجم مطالعات اجتماعی پایه پنجم جمعیت ایران
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 8
پاورپوینت درس پنجم مطالعات اجتماعی پایه پنجم جمعیت ایران..
دانلود پاورپوینت درس پنجم مطالعات اجتماعی پایه پنجم جمعیت ایران
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 8
دانلود پاورپوینت درس 9 مطالعات اجتماعی پنجم ابتدایی (راه ها و حمل و نقل )
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 15
بخشی از متن
من یک لوکوموتیوران هستم. به کسی که قطار را هدایت میکند«راهبر قطار»یا«لوکوموتیوران» می گویند. در مسیرهای کوتاه، دو راهبر و در مسیرهای طولانی چندین راهبر قطار را هدایت می کنند.
راهبر برای تعیین مسیر از طریق شبکه ی بی سیم با مرکز در تماس است زیرا اگر مانعی بر سر راه قطار باشد، راهبر نمی تواند ناگهانی و در همان لحظه قطار را متوقّف کند.
حتّیٰ پس از اینکه راهبر ترمز را می کشد، قطار 800 تا 1000 متر جلو می رود و بعدبه طور کامل توقّف می کند. بنابراین، هی چگاه در مسیر قطار حرکت نکنید.
پاورپوینت درس پنجم مطالعات اجتماعی پایه پنجم جمعیت ایران
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 8
پاورپوینت پاورپوینت درس15 مطالعات اجتماعی پایه پنجم ابتدایی بازگشت از سفر حج
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 20
بخشی از متن
عصر پنج شنبه بود. در خانه ی سارا، جنب و جوش زیادی برپا بود. آن شب قرار بود پدر ومادر سارا از سفرحج برگردند. همه ی فامیل در خانه ی آن ها دور هم جمع شده بودند. عدّ های داشتند خانه را برای ورود مسافران آماده می کردند و عدّه ای نیز برای استقبال به فرودگاه رفته بودند. سرانجام ماشینی که پدر و مادر سارا سوار آن بودند، واردکوچه شد. بوی اسپند همه جا را پر کرده بود. سارا وبرادرهایش مدّتی بود پدر و مادرشان را ندیده بودند و دلشان برای آن ها تنگ شده بود. وقتی پدر و مادر از ماشین پیاده شدند، بچّه ها حلقه های گل را به گردنشان انداختند و گفتند:«پدر، مادر، زیارت قبول، رسیدن شما به خیر.»
دانلود پاورپوینت پاورپوینت درس15 مطالعات اجتماعی پایه پنجم ابتدایی بازگشت از سفر حج
فرمت فایل: پاورپوینت
تعداد اسلاید: 20
بخشی از متن
عصر پنج شنبه بود. در خانه ی سارا، جنب و جوش زیادی برپا بود. آن شب قرار بود پدر ومادر سارا از سفرحج برگردند. همه ی فامیل در خانه ی آن ها دور هم جمع شده بودند. عدّ های داشتند خانه را برای ورود مسافران آماده می کردند و عدّه ای نیز برای استقبال به فرودگاه رفته بودند. سرانجام ماشینی که پدر و مادر سارا سوار آن بودند، واردکوچه شد. بوی اسپند همه جا را پر کرده بود. سارا وبرادرهایش مدّتی بود پدر و مادرشان را ندیده بودند و دلشان برای آن ها تنگ شده بود. وقتی پدر و مادر از ماشین پیاده شدند، بچّه ها حلقه های گل را به گردنشان انداختند و گفتند:«پدر، مادر، زیارت قبول، رسیدن شما به خیر.»