فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:27
فهرست مطالب:
عنوان شماره صفحه
چکیده.................................................... ...
مقاله نظام صنفی (اصناف)
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:27
فهرست مطالب:
عنوان شماره صفحه
چکیده.................................................... ...
دانشگاه شهید بهشتی
دانشکده حقوق
موضوع:
نقش ارزشیابی در نظام پرداخت کارکنان دولت
استاد راهنما :
دکتر اردشیر امیر ارجمند
استاد مشاور :
دکتر محمدحسین زارعی
استاد داور:
دکترسید محمد هاشمی
نگارش :
صفرعلی لطفی
بخش ا ول – مبانی ارزشیابی از نظر قرآن :
مبحث اول – فلسفه خلقت و ضرورت ارزشیابی در نظام آفرینش :
آیات قران کریم در رابطه با نظام آفرینش دو دسته اند :
دسته ای از آیات در راستای تبیین فلسفه و اهداف خلقت آمده و دسته ای دیگر ضرورت و نیاز به یک ارزیابی دقیق و حساب شده در نظام هستی را بیان می دارد .
الف – فلسفه خلقت : قرآن کریم در بیان فلسفه و هدف از خلقت و نظام آفرینش ، چنین استدلال می کند”ما آسمانها و زمین و آنچه بین آنهاست باطل و بازیچه خلق نکرده ایم”
بلکه آنها را به حق و در وقت معین آفریدیم و همچنین در آیات دیگری تاکید نموده است ” خلق آسمانها و زمین مرگ و زندگی برای این بوده است که شما انسانها را بیازماید کدامیک بهتر عمل می کنید” .
بنابراین نظام آفرینش هدفمند است و از مفهوم این آیات استنباط می شود خالق هستی هدف مهمی در نظر دارد و آن انجام آزمایش و امتحان انسانها و در واقع ارزشیابی اعمال و کردار آنان می باشد . علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان می گوید : جمله ” لیبلونکم ایکم احسن عملا ” بیانگر هدف از خلقت موت و حیات است و کلمه بلاء مصدر لیبلونکم به معنای امتحان است .
سفیان بن عیینه از امام صادق (ع) روایت کرده که در ذیل آیه ” لیبلونکم ایکم احسن عملا ” فرموده اند : منظور این نیست که معلوم کند کدامیک بیشتر عمل می کنید ، بلکه منظور این است که معلوم کند عمل شما کدامیک صواب تر و درست تر است و درستی عمل به خشیت از خداوند و نیت صادقانه است ، آگاه و هوشیار باشید که ارزش عمل به همان نیت است .
ابو قتاده نقل مکند: من از رسول خدا (ص) از جمله ” ایکم احسن عملا ” پرسیدم ، فرمود : منظور این است که کدامیک از شما عقل بهتری دارید . آنگاه فرمود : عقل آن کس از شما کاملتر است که خوفش از خدا بیشتر باشد .
در آیه شریفه ” الذی خلق الموت و الحیوه لیبلوکم ایکم احسن عملا ” به هدف آفرینش مرگ و حیات انسان که از شوؤن مالکیت و حاکمیت خداست اشاره کرده می فرماید : او کسی است که حیات و مرگ را آفریده تا شما را بیازماید که کدامیک بهتر عمل می کنید .
منظور از آزمایش خداوند نوعی پرورش است به این معنی که انسانها را به میدان عمل می کشد تا ورزیده و آزموده و پاک شوند تا لایق قرب خدا شوند . با توجه به اینکه هدف خلقت آزمایش ” حسن عمل ” بوده نه کثرت عمل به نظر می رسد دلیل بر این است که اسلام به کیفیت اهمیت میدهد نه کمیت.
در حدیثی از امام جعفر صادق (ع) در تفسیر آیه مذکور نقل است که منظور این نسیت کدامیک بیشتر عمل می کنید ، بلکه منظور این است کدامیک صحیح ترعمل می کنید و عمل صحیح آن است که توام با خداپرستی و نیت پاک باشد.
ب- ضرورت ارزشیابی : اما دسته ای از آیات که در باب ضرورت ارزیابی انسانها به ویژه مؤمنین نازل شده است :
1 – احسب الناس ان یترکو ا ان یقولو ء امنا و هم لا یفتنون آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف اینکه گفتند ما ایمان آورده ایم رهایشان کنند و هیچ امتحان و آزمایش نمی شوند ؟ استفهام در این آیه ، استفهام انکاری است یعنی هرگز چنین نیست که مردم گمان کنند به صرف اینکه بگویند ایمان آورده ایم متعرضشان نمی شوند بلکه به بلاها و مصیبت ها آزمایش می شوند ، آزمایش که آنچه در نهان دارند از صدق و کذب آشکار شود.
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می نویسد : ابن ابی حاتم از شعبی روایت کرده که این آیه درباره مردمی از مکه نازل شد که اقرار به اسلام آورده بودند و اصحاب رسول خدا (ص) از مدینه به ایشان نامه نوشتند که آیه ای در باب هجرت نازل شده که حکم آن هیچ اقرارو اسلامی از شما پذیرفته نمی شود مگر وقتی که هجرت هم بکنید ، پس آن عده با عهد و اختیار خود به مدینه آمدند ولی مشرکین تعقیبشان کرده و به مکه برگرداندند ، پس این آیه درباره ایشان نازل شد .
در اصول کافی حدیثی درباره تفسیر این آیه نقل شده : ” یفتنون کما یفتن الذهب ، ثم قال یخلصون کما یخلص الذهب ” , یعنی آزمایش می شوند همانگونه که طلا در کوره آزمایش می شود و خالص می شوند ، همانگونه که فشار آتش ناخالصیهای طلا را از بین می برد و آن را خالص می کند.
برخی از مفسرین گفته اند : معنای کلمه یفتنون این است که مردم از جان و مالشان دچار بلا و امتحان می گردند و این معنا از امام صادق (ع) نیز روایت شده است
و لقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین”
ما امتهایی را پیش از اینان به امتحان و آزمایش آوردیم تا خدا دروغگویان و راستگویان را کاملا معلوم کند . بنظر می رسد این آیه دقیقاً در پاسخ به سؤال مطرح شده در آیه قبل است که می پرسد آیا مردم گمان کرده اند به صرف اینکه بگویند ایمان آورده ایم رها می شوند و مورد آزمایش و امتحان قرار نمی گیرند ؟
از مجموع آیاتی که در مبا حث مربوط به فلسفه و ضرورت ارزشیابی مورد بررسی قرار گرفت قطعیت و حتمی بودن آزمایش و امتحان امتها در همه زمانها (گذشته ، حال و آینده) را در برمی گیرد.مفسرین می گویند : ” عالم میدان آزمایش بزرگی است برای بشریت ، و هدف این آزمون رسیدن به حسن عمل مفهومش تکامل و معرفت و اخلاص نیت و انجام هر کار خیر است ”
حال این سؤال پیش می آید که خداوند متعال این آزمون را چگونه برگزار می کند؟ به عبارت دیگر مصادیق امتحان الهی کدامند ؟
در قرآن کریم آیات متعددی در خصوص چگونگی و کیفیت امتحان و آزمایش انسانها وارد شده است :
1 – ” و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من اموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین ” و البته شما را به سختیهامانند ترس و گرسنگی و نقصان در اموال و جانهایتان و آفات زراعت و میوه ها آزمایش می کنیم بشارت باد بر صابران .
2 – ” لتبلون فی اموالکم و انفسکم ….” البته شما را به مال و جان آزمایش خواهند کرد 3 – ” و نبلوکم بالشر و الخیر فتنه….” ما شما را به بد و نیک مبتلا کرده و می آزمائیم……
4 – ” یا ایها الذین آمنوا لیبلونکم الله بشی من الصید …. ” ای اهل ایمان خدا شما را به چیزی از صید و شکار می آزماید.
آیا منظور و هدف خداوند متعال از بیان اینکه شما انسانها بواسطه نقص در اموال و جان و ترس و گرسنگی و سایر بلایا اعم از خیر و شر می آزمائیم این بوده که مجهولی را کشف و معلوم کند یقینا چنین نیست چون او علیم به ذات الصدور است و بر همه چیز عالم آگاه و احاطه کامل دارد پس امتحان الهی معنی و مفهوم دیگری هم دارد و آن از قوه به فعل آوردن و تکمیل (به کمال رساندن انسان ) است . ” امتحان انسان به بلایا و شداید به معنی این است که بوسیله اینها هر کسی را به کمالی که لایق آن است می رساند . فلسفه شداید و بلایا فقط سنجش وزن و درجه و کمیت نیست بلکه زیاد کردن وزن و بالا بردن درجه و ارتقاء است“
دلیل دیگر امتحان انسانها به شداید و بلایا از باب لطف و رحمت الهی است در احادیث آمده که خداوند شداید و بلایا را متوجه کسانی می کند که مورد لطف و رحمت خاصه او هستند ” ان الله اذا احب عبدا غته بالبلاء غتا ”
امام علی (ع) در این باره می فرماید : ” ولکن الله یختبر عباده, بانواع الشدائد و یتعبد هم بانواع المجاهد و یبتلیهم بضروب المکاره اخراجا للتکبر من قلوبهم و اسکانا للتذلل فی نفوسهم و لیجعل ذلک ابوابا فتحا الی فضله و اسبابا ذللا لعفوه”
خداوند متعال همواره , بندگان خود را به انواع شداید مواجهه می کند و اقسام کوششها و مجاهدتها جلوی پای آنها می گذارذ , تکالیفی گوناگون برخلاف طبع آسایش طلب آنها برآنان مقرر می دارد تا غرور و تکبر از دلشان بیرون رود و نفوسشان عادت کند به عبودیت خدا و این وسیله ای است برای اینکه درهای فضل ورحمت و عنایت پروردگار به سوی آنها گشوده شود .
بنابراین همه امتحانات در نظام ارزشیابی الهی هدفمند بوده و برای رشد و ارتقای معنوی و کمال انسانیت انسان می باشد .
مبحث دوم- ارزشها و ضد ارزشها ی ذاتی انسان از نظر قرآن :
از نظر قرآن انسان موجودی گرامی و از کرامت ذاتی برخوردار است ” و لقد کرمنا بنی آدم ” ، برگزیده خداوند است .” ان الله اصطفی آدم….” و خلیفه و جانشین او در زمین است .” انی جاعل فی الارض خلیفه ” دارای اختیار و حق انتخاب است . ” انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا” انسان از نظر مقام و منزلت معنوی حتی بالاتر از فرشتگان قرار گرفته تا آنجایی که خدا به فرشتگانش امر کرد آدم را سجده کنند.” واذ قلنا للملائکه اسجدوا الادم فسجدوا…”
اما علیرغم خصوصیات و ویژگیهای ارزشی مذکور که ماهیت انسان را نسبت به سایر مخلوقات و موجودات زنده ممتاز می نماید ، در آیات متعددی صفات و خصیصه های نکوهیده ای نیز از انسان بیان شده که با ماهیت ارزشی او در تضاد است بطوریکه در نظام ارزشیابی الهی سقوط و انحطاط انسان بسیار پایین تر از سطح حیوانات بیان شده است آیه شریفه ” اولئک کالانعام بل هم اضل ” در همین باب است.
از جمله صفات نکوهیده اینکه : بسیار ستمگر و نادان است .” و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا ” ، نسبت به پروردگارش ناسپاس است . ” ان الانسان لربه لکنود ” ، سرکش و طغیانگر است ” کلا ان الانسان لیطفی” عجول است . ” وکان الانسان عجولا” ، حریص آفریده شده .” ان الانسان خلق هلوعا” ضعیف آفریده شده . ” و خلق الانسان ضعیفا ” ، و همواره در زیانکاری و خسران قرار دارد . ” ان الانسان لفی خسر”
بنا به تعریفی که قرآن کریم از ماهیت و خلقت انسان ارائه می دهد , انسان موجودی است دو بعدی با سرشتی متضاد (ملکوتی و حیوانی ) و در عین حال دارای عقل و اختیار است , لذا مختار است و می تواند با استفاده از عقل و تدبیر نفس مطمئنه رذایل را کنار زده و با کسب فضایل ارزشی مانند علم , ایمان و عمل صالح , تقوا و عبودیت در صراط مستقیم حرکت کند که یقینا در اینصورت به کمالات و جایگاه حقیقی خویش یعنی خلیفه الله صعود خواهد کرد و یا کفر ورزد , و به وسوسه شیطان و نفس اماره رذایل جهل عصیان و طغیان , حرص و طمع و شهوات حیوانی را اختیار نموده و راه ضلالت طی نماید ناگریز به جایگاهی پست تر از حیوانات ” اسفل السافلین ” سقوط خواهد کرد .
اما اینکه آیا انسان یک موجود دو سرشتی است یا نه ؟ برخی معتقد ند که ” این مدح و ذم از آن جهت نیست که انسان موجود دو سرشتی است نیمی از سرشتش ستودنی و نیمی دیگر نکوهیدنی است بلکه نظر قرآن به این است که انسان همه کمالات را بالقوه دارد و باید آنها را به فعلیت برساند و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد و سرنوشت نهایی خویش را تعیین کند ” و آیه شریفه ” ان الله لا یغیرما بقوم حتی یغیرواما بانفسهم ” در تاکید همین نظریه است.
بخش دوم : معیارهای ارزشیابی :
مبحث اول– ایمان توأم با عمل صالح:
ایمان در لغت به معنی ” تصدیق کردن و گرویدن ” و در اصطلاح فقه به معنی اعتقاد به قلب و اقرار به زبان و عمل به اندامها و اظهار فروتنی و قبول شریعت است .
واژه ایمان 45 بار در قرآن تکرار شده و بیشتر به مفهوم اعتقاد به خدا و رسول خدا و آنچه از سوی خدا نازل شده و اعتقاد و یقین به روز قیامت آمده است. از دیدگاه قرآن ایمان , معیار و ملاک بسیار مهم و با ارزشی است بطوریکه در حدود 60 آیه ایمان توام با عمل صالح ذکر شده و هرجا اجر و پاداشی برای عمل صالح پبش بینی شده ایمان نیز به عنوان شرط لازم و مقدم بر لفظ عمل آمده است.
سیاق آیات مربوط به ایمان و عمل صالح بگونه ای است که می توان گفت خداوند متعال جایگاه ارزشی ایمان را شرط اول قبولی اعمال انسان قرار داده است . به عبارت دیگر هر عمل شایسته و نیکویی که توام با ایمان بوده باشد نزد خدا ارزش دارد و معیار اساسی برای احراز شایستگی و خلوص نیت عملکردها ملاک مهم برخورداری از امتیازات و پاداشهایی است که برای هرعمل صالح از سوی خداوند متعال وعده و تضمین شده است . ” وعد الله الذین آمنوا و عملو الصالحات لهم مغفره و اجر عظیم ”
علامه طباطبایی در تفسیر آیه 19 سوره توبه می گوید : ” وزن و ارزش عمل به زنده بودن آن و داشتن روح ایمان است و اما عمل بی ایمان که لاشه ای بی روح است از نظر دین هیچ وزن و ارزشی ندارد پس مؤمنین نباید صرف ظاهر , اعمال را معتبر شمرده و آن را ملاک فضیلت و قرب خدای تعالی بدانند.”
قرآن کریم در تبیین میزان اثر گذاری و نقش ایمان توام با عمل صالح در پذیرش توبه می فرماید : ” و انی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدی ” و از آنجا خدا توبه کنندگان را دوست دارد . ” ان الله یحب التوابین ” امتیاز دیگری نیز برای این گروه در نظر گرفته و اعلام می دارد گناهانشان را به حسنات تبدیل خواهد کرد. بلکه فراتر از آن ممکن است بواسطه ایمان و عمل صالح بعد از توبه جزو رستگاران قرار گیرند . ” فاما من تاب و آمن و عمل صالحا فعسی ان یکون من المفلحین”
قرآن چگونه معیارهای ایمان را درباره مؤمنین مورد سنجش و ارزیابی قرار می دهد ؟
اصولا معیارها و شاخصه های ارزشیابی باید قابل اندازه گیری باشند و حال اینکه معیاری مثل ایمان که یک مفهوم معنوی است این شائبه را متبادر به ذهن می نماید که ملاک تشخیص ایمان بین افراد مؤمن و غیر مؤمن چیست و چه شیوه ای برای سنجش این معیار در قرآن ارائه شده است؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت : اولا مجموعه آیاتی که در مورد واژه ایمان بعنوان معیار ارزیابی استفاده می شود ، ایمان توام با عمل صالح است یعنی ( ایمان و عمل ) مکمل و لازم و ملزوم یکدیگرند , همانطور که عمل بدون ایمان بی روح و بی ارزش است ، ایمان بدون عمل نیز بی فایده و عبث خواهد بود و مشابه این
استدلال از تفسیر عبارت ” ایکم احسن عملا ” که در مبحث فلسفه خلقت مورد بررسی قرار گرفت استنباط می شود.
ثانیا قرآن در تعریف مؤمن شاخصه ها و ویژگیهای لازم را برای تشخیص افراد با ایمان ارائه داده است که از این الگو می توان جهت سنجش معیار ایمان در افراد بهره گیری نمود . قرآن مؤمنون را چنین تعریف می کند : مؤمنون کسانی هستند که در نمازهایشان خاشعند ، از لغو و سخن باطل اعراض می کنند ، زکات مال خود را می دهند ، فروج خود را از حرام نگاه می دارند ، به امانتها و عهد و پیمان خود کاملا وفا دارند ، بر نمازشان محافظت می کنند.، عمل صلح انجام می دهند ، به خدا ورسول اواعتقاد دارند ، در راه خدا با مال و جانشان جهاد می کنند و راستگو هستند و از آنچه روزی شان دادیم انفاق می کنند.
مبحث دوم- معیارتقوا :
تقوا در لغت به معنی پرهیزگاری و ترس از خدا , آمده است. تقوا در نظام و ارزشیابی اسلام یکی از مهمترین معیارهای ارزیابی ویژگیهای معنوی انسانها بشمار می رود و قرآن کریم کرامت انسانی را با ملاک تقوا مورد سنجش قرار داده و می فرماید : گرامی ترین شما انسانها نزد خدا , باتقواترین شماست .
واژه تقوا با مشتقاتش 242 بار در قرآن مطرح شده که حاکی از اهمیت این معیار ارزشی است . تقوا از دیدگاه قرآن مغهوم وسیعتری دارد که به برخی از آنها اشاره می شود :
1 – معیاری برای امتحان قلوب و باطن مومنین ” اولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوی ….
2 – بهترین لباس برای حفاظت و مصونیت انسان معرفی شده” ولباس التقوی ذلک خیر ”
در این آیه تقوی بمنزله لباس باطن و چیزی است که سیئات باطنی را می پوشاند و آدمی را از شرک و گناه که باعث رسوایی اوست باز می دارد و در تفسیر آیه مذکور علت فضیلت و برتری لباس تقوی چنین استدلال شده است : ” تا ثر از بروز معایب باطنی انسان بیشتر و ناگوارتر و دوامش زیادتر از عیوب ظاهری است و معایب باطنی عبارت از رذایل نفس که اهمیتش به مراتب بیشتر از معایب ظاهری و پوشاندنش واجبتر از پوشاندن عیوب و عورت ظاهری است . “
3 – گاهی به معنی ترس از خدا برای حفظ ایمان و رستگاری آمده است .
4 – گاهی به مفهوم صبر و استقامت در برابر دشمن جهت برخورداری از نصرت الهی
5 – معیاری بر آزمون الهی با مال و جان افراد مومن
6 – معیاری برای قسط و عدالت آمده است ” اعدلو و هو اقرب للتقوی “
7 – ملاک پذیرش عملکرد انسان نزد خدا ”انما یتقبل الله من المتقین “
8 – ملاک پذیرش عملکرد شایسته است برای رسیدن به مقام محسنین که محبوب خدا هستند.
9 – تقوا با نیکوکاری ملازمه دارد یعنی هر انسان با تقوایی نیکوکار هم هست .
10 – تقوا با صداقت و راستگویی نیز ملازمه دارد وآن کس از بندگان که وعده صدق بر او آمده و او آنرا تصدیق کرد آنها به حقیقت اهل تقوی هستند .
” نهج البلاغه تقوا را بعنوان یک نیروی معنوی و روحی که بر اثر ممارست و تمرین پدید می آید و به نوبه خود آثار و لوازم و نتایجی دارد و از آن جمله پرهیز از گناه را سهل و آسان می نماید , طرح کرده است”.
امیر المومنین علی (ع) در تبیین مفهوم تقوا می فرماید : « الا و ان التقوی مطایا ذلل حمل علیها اهلها و اعطو ازمتها فاورد تهم الجنه ›› ( مثل تقوا مثل مرکبهای رهوار و رام است که مهارشان در دست سوار است و آن مرکبها با آرامش سوارهای خود را به سوی بهشت می برند .) “
بنابراین ” لازمه تقوا قدرت اراده و شخصیت معنوی داشتن و مالک حوزه وجود خود بودن است , مانند سوار ماهری که بر اسب تربیت شده ای سوار است و با قدرت و تسلط کامل آن را در جهتی که خود انتخاب کرده می راند و لازمه بی تقوایی , مطیع هوای نفس بودن , ضعف و زبونی در برابر محرکات شهوانی و هواهای نفسانی است و انسان در آن حالت مانند سوار زبونی است که از خود اراده و اختیاری ندارد و این مرکب است که هر جا که دلخواهش هست می رود .“
همانگونه که از نظر قرآن کریم تقوا بهترین لباس برای پوشاندن عیوب و صیانت انسان بیان شده , در نهج البلاغه نیز به این مفهوم تاکید شده که تقوا حفاظ و پناهگاه است .
” فان التقوی الیوم الحرز و الجنه و فی غد الطریق الی الجنه ”
” اعملوا عباد الله ان التقوی دار حصن عزیز , و الفجور دار حصن ذلیل , لا یمنع اهله و لا یحرز من لجا الیه . الا و بالتقوی تقطع حمه الخطایا ”
همانا تقوا در امروز دنیا برای انسان به منزله یک حصار و سپر است و در فردای آخرت راه به سوی بهشت است , بندگان خدا بدانید که تقوا حصار و بارویی بلند و غیر قابل تسلط است و بی تقوایی حصاریست که مانع و حافظ ساکنان خود نیست و آن کس را که به آن پناه ببرد حفظ نمی کند . همانا با نیروی تقوا نیش گزنده خطاکاریها بریده می شود .
از دید نهج البلاغه تقوا ضامن مصونیت انسان در برابر گناه و لغزش است اما در عین حال انسان نباید نسبت به این تضمین مغرور شود و از مراقبت نفس غفلت ورزد . چون این نگهبانی و مراقبت متقابل است بدین معنی که تقوا نگهبان انسان و انسان نگهبان تقواست .
امام علی (ع) در این باره می فرمایند : ” الا فصونوها و تصونوا بها ” , همانا تقوا را صیانت کنید و خود را در صیانت تقوا قرار دهید , و همچنین امام از تقوا به حق متقابل خدا و بندگان تعبیر می فرماید : ” اوصیکم عباد الله , بتقوی الله فانها حق الله علیکم و الموجبه علی الله حقکم و ان تستعینوا علیها بالله و تستعینوا بها علی الله ”
بندگان خدا , شما را سفارش می کنم به تقوا , همانا تقوا حق الهی است برعهده شما و موجب حق شماست بر خدا . با مدد از خدا به تقوا نایل شوید و به مدد تقوا به خدا برسید .
15- ماخلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا(آیه 27 سوره ص ) ماخلقنا السموات و الارض و مابینهما لاعبین (آیه 38 سوره الدخان)
16- هو الذی خلق اسموات و الارض فی سته ایام …لیبلونکم ایکم احسن عملا(سوره هود آیه 9)
17- موسوی همدانی سیدمحمدباقر. ترجمه تفسیر المیزان – جلد 19 صفحه 585 و 583 – دفترانتشارات اسلامی. تهران1382
18- موسوی همدانی .سید محمدباقر. همان منبع .صفحه 595
19 – همان منبع به نقل از مجمع البیان
21 – جمعی ازاساتید زیرنظرمکارم شیرازی .تفسیر نمونه جلد24 صفحه 316 دارالکتاب.قم1369
23- موسوی همدانی، .سید محمدباقر،.منبع پیشین، جلد 16 ، صفحه 161
24– جمعی ازاساتید زینظرمکارم شیرازی ، .منبع پیشین، جلد 16 ، صفحه 206
25- موسوی همدانی، .سید محمدباقر، منبع پیشین،ص162
27- جمعی ازاساتید زینظرمکارم شیرازی ،ناصر، منبع پیشین، جلد 24، صفه 216.
متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
کلید واژه نظارت معماری ۳ ستونه در3۰۰ صفحه (دانلود نمونه 2 ستونه)
(منابع کلیدواژه معماری نظارت شامل: قانون نظام مهندسی و مباحث ۲-۳-۴-۵-۷-۸-۹-۱۰-۱۱-۱۲-۱۳-۱۴-۱۵-۱۶-۱۷-۱۸-۱۹-۲۰-۲۱-۲۲ و راهنمای جوش,گودبرداری و سازه نگهبان,راهنمای مبحث ۱۹ راهنمای مبحث ۱۶-دستورالعمل رسیدگی به تخلفات انتظامی پیمانکاران)
پایان نامه کارشناسی ارشد الهیات
گرایش فلسفه و کلام اسلامی
116 صفحه
چکیده:
رساله ی حاضر کاوشی در اندیشه ها و آثار برجسته ی افلاطون و سهروردی پیرامون دو مقوله ی عقل و عشق است. این تحقیق در پنج فصل به شرح زیر تنظیم شده است:
- فصل اول، شامل کلیات است.
- فصل دوم، شامل تعاریف و تقسیمات عقل و عشق است.
- فصل سوم، بررسی ماهیت و جایگاه عشق و عقل در نظام فلسفی افلاطون است.
- فصل چهارم، بررسی ماهیت و جایگاه عشق و عقل در نظام فلسفی سهروردی است.
- فصل پنجم، بررسی تطبیقی آرای این دو فیلسوف پیرامون عقل و عشق. علیرغم نظر عده ای مبنی اختلاف میان حیطه ی عقل و عشق، به نظر میرسد در دیدگاه افلاطون هیچ تضادی بین عقل و عشق وجود ندارد، چرا که تا انسان زیبایی چیزی را که غایت عشق است، درک نکند هرگز به آن عشق نمی ورزد. افلاطون در عین حال که عشق را یک امر فطری میداند ولی به وسیله ی عقل به اثبات آن می پردازد. پس نه تنها عقل و عشق با هم تعارضی ندارد، بلکه هرکدام مکمّل یکدیگرند.
سهروردی اما در نظام فلسفی خود، علیرغم روش اشراقی، که به تعبیر او «حکمت بحثی، ذوقی» است، عقل را به عنوان ابزار شناخت، مقدمه ای برای ورود به حکمت اشراقی می داند و در نگاه هستی شناختی خود، ما را به شناخت حقیقت عقل که صادر اول و همان حقیقت انسانی است، متوجه می کند و بواسطه ی عشق است که این حقیقت باز شناخته می شود.
کلید واژه: عقل، عشق، زیبایی، افلاطون و سهروردی