آیا لازم است که در جهت پرورش بهتر فرزندانمان به مولفه نظم و آموزش آن توجه کنیم.
تاثیر آموزش نظم در کودکان
آیا لازم است که در جهت پرورش بهتر فرزندانمان به مولفه نظم و آموزش آن توجه کنیم.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات70
مفهوم نظم عمومی یکی از مفاهیم مهمی است که در حقوق و قوانین اغلب کشورهای اروپائی و غیراروپائی پیشبینی شده و وجود دارد.
دراروپا نسبت بدان چه از طرف حقوقدانان و چه از طرف دادگاهها توجه فوقالعادهای مبذول گردیده دانشمندان کشورهای مختلف به خصوص فرانسویان که خود مبتکر اصطلاح مذکور بودهاند در این زمینه بحث مفصل به عمل آوردهاند و محاکم فرانسه ضمن آراء عدیده از آن استعانت جستهاند. این مفهوم همراه با افکار حقوقی فرانسه در قوانین مدنی کشورهای دیگر اروپائی و غیر اروپائی وارد شد وخواهناخواه دامنه مباحثه و گفتگو به میان حقوقدانان غیر فرانسوی نیز کشیده شده ولی بر اثر اختلاف عقاید آراء علما و رویه قضائی ممالک مختلف راجع به این موضوع از یکدیگر فاصله آشکاری گرفتهاند.
مثلاً دیوان کشور بلژیک با دیوان کشور فرانسه و مقنن آلمانی با مقنن فرانسوی دراینباره اختلاف نظرهای بارزی به هم رساندهاند با عدهای علیرغم دسته دیگر، مفهوم نظم عمومی را جزء یک زائده حقوقی و موجب گمراهی چیز دیگری ندانستهاند. نه تنها اصطلاح نظم عمومی در فرانسه و کشورهای مشابه دچار این سرنوشت شده بلکه معادل آن در حقوق انگلیس و آمریکا که به سیاست عمومی معروف شده نیز به همین سرنوشت دچار گردیده است دانشمندان و قضات انگلیس و آمریکایی مانند فرانسویان درباره نظم عمومی اتفاق نظر ندارند و نوعاً آن را تعریف نشدنی میدانند.
نقادیها و گفتگوهای موافق از قلمروحقوق داخلی کشورها گذشته و در محافل بینالمللی مباحث عمدهای را بوجود آورده است. از نیمه دوم قرن نوزدهم به بعد مساله نظم عمومی مرتباً در کمیتهها و مجامع و کنفرانسهای حقوق بینالملل خصوصی دقیقاً مورد مطالعه و بحث و انتقاد واقع گردیده و طرحهای مهمی از طرف علمای بزرگ حقوق بینالملل تهیه و به معرض شور گذارده شده و گاهی طرحهای مذکور به تصویب مجامع صلاحیتدار نیز رسیده است و دولتهای مختلف در معاهدات و قراردادهای بینالمللی همیشه به مفهوم نظم عمومی اشاره نمودهاند. توجه عمیق دانشمندان و مراجع بینالملل به جایی رسیده که دیوان دائمی داوری لاهه چند بار به استناد نظم عمومی آرائی صادر نموده و مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1945 آزادی و اعمال افراد را به نظم عمومی محدود ساخته است.
پس با عنایت به همه این مراتب تردید نمیتوان داشت که مفهوم نظم عمومی در حقوق معاصر جنبه جهانی داشته و از واقعیات مسلم حقوقی به شمار میآید. هر قدر در اروپا و امریکا به این مفهوم دقیقتر شدهاند در ایران توجهی بدان نکردهاند و به حکایت مجموعههای رویه قضائی هنوز دادگاهای ایران و حتی دیوان کشور در هیچ قضییهای به نظم عمومی استناد ننموده است. نه فقط در محاکم بلکه در تألیفات حقوقدانان هم کمتر بدان عنایت گردیده و در مواقع ضروری را اشاره سادهای اکتفا شده است. عدم التفات دانشمندان حقوق و قضات کشورما به مفهوم نظم عمومی در قبال علاقه فوقالعاده حقوقدانان و محاکم خارجی جالب توجه است. هر چند میتوان گفت که این عدم توجه تا حد زیادی معلول تازگی مفهوم مزبور در حقوق ایران است. اما به نظر میرسد این بیاعتنائی علت اصطلاحشناسی دارد. اصطلاحات حقوقی هر ملتی میراث مدنیت و مولود حیات اجتماعی آن ملت است و اصطلاحات تقلیدی که از خارج مانند کالاهای تجارتی وارد حقوق کشوری میشود خود به خود جالب توجه و منشاء آثاری نخواهند بود. بلکه باید قبلاً وسیله اهل اصطلاح و نویسندگان حقوقی مورد بحث و انتقاد کافی قرار گرفته و به افکار عمومی عرضه شوند. تا آنکه تدریجاًدر اذهان جایگیر شده و شکل پذیرند. اصطلاح نظم عمومی شاید به همین سبب تاکنون نتوانسته است چنانچه باید و شاید افکار حقوقدانان ایرانی را به خود معطوف سازد.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:18
فهرست مطالب
مدیریت علمی تیلور
این تفکر می خواهد
تعریف
نظریه عمومی سیستم ها
هدف نظریه عمومی سیستم ها
ـ خصایص سیستم ها:
1ـ نظم
2ـ وابستگی
3ـ تعامل
4ـ کلیت
5ـ هدفداشتن
6ـ برتا گفت نظریه عمومی سیستم ها به علم هندسه شباهت دارد.
ـ ویژگیهای یک مجموعه عملیات مهندسی
اجزاء سیستم شامل:
1ـ انواع سیستم
2ـ از نظر اهمیت عملکرد
3ـ نوع وظیفه ای که بر عهده دارند
4ـ از نظر نوع کارگیری یا پیاده سازی در محیط
5ـ سیستم های اطلاعات کامپیوتری
مدیریت علمی تیلور بر 7 اصل استوار بود
اصول بر مبنای علمی حرف اول تیلور بود. او گفت کار تخصصی انجام دهید و به ازا کار بیشتر پاداش ایراد: تیلور آدمها را ماشین فرض کرد.
برای رفع این ایراد ؟؟ نئوکلاسیک بوجود آمد. مشکلات این مکتب این بود که اجزا هر کدام به سمت خودش می رفت مثلا اگر شهرداری، دانشگاه، بیمارستان و … را در نظر بگیرم هر کدام کار خود را میکرد بری رفع این کمبود تفکر سیستمی نیاز داریم.
این تفکر می خواهد: اجزا را طوری کنار هم بچیند که آنچه قرار حاصل شود به بهترین وجه باشدعلم سیستم ها را دانشمندی بنام
تعریف: سیستم عبارت است از کل متشکل از اجزا که این اجزا در جهت رسیدن به یک هدف مشخص با یکدیگر در تعامل باشند. و برای تکمیل این تعریف یک نظریه داد.
نظریه عمومی سیستم ها: بر خلاف پدیده های فیزیکی مانند جاذبه والکتریسیته پدیده حیات فقط در موجودیتهای منحصر به فرد بنام ارگانیسم یافت می شود که این ؟؟ سیستم است
هر ارگانیسم سیستم است بدین معناست که اجزا و ؟؟ گروه های آن در تعاملی طرفینی نظمی پویایی است.
ـ هدف نظریه عمومی سیستم ها: (نظریه ؟؟) کشف ؟/ و نظم ذاتی در انواع پدیده ها برای این کشف:اگر هر پدیده ای چند خصایص داشته باشد شما توانسته اید به هدف خود برسید وآن را شناسایی کنید.
ـ خصایص سیستم ها: 1ـ نظم: وارد سازمان می شویم اولین چیزی که مشخص می کند آن سازمان منظم هست یانه؟ چارت سازمانی
2ـ وابیتگی اجزا: در عین اینکه هر یک از اجزا کار خود را انجام می دهد باهم و در کنار هم کار می کند.
3ـ تعامل: اگر اجزا با هم ارتباط برقرار کنند و ارتباط همگانه شد
4ـ کلیت: نتیجه همگرایی اجزا بشر از جمع نتایج اجزا باید بشود 3=1+1
5ـ هدفداشتن: هدف مشخصی است و این هدف از قبل تعیین شده
6ـ برتا گفت نظریه عمومی سیستم ها به علم هندسه شباهت دارد.
چرا؟ زیرا علم هندسه نیز چهار چوبی ارائه می دهد که بیانگر ارتباطات هندسی اشیاء جهان و همگونی ظاهریآنهاست واژه کنترل در سیستم این همگروهی را ایجاد می کند. همچنین در اوائل دهه 60 میلادی بحرانی بوجود آمد بنام رحران
ـ نرم افزار (soft were crisis) تعداد زیادی برنامه های کامپیوتری نوشته شد در حالیکه هر یک از این برنامه ها برای انجام فعالیت خاصی تنظیم شده بودند با فعالیت های مرتبط link نبودند یا ارتباط نداشتند. این ناهمگونی یا ناهماهنگی را بحران نرم افزار می گویند چون برنامه نوشته می شود. ولی اجرا نمی شود (میشود نوشته)
برای رهایی از این بحران همگانبر این متفق بودند که باید فرایند تولید سیستم های اطلاعاتی نظیر عملیات مهندسی مورد ارزیابی قرار گیرد این فعالیت ارزیابی با استفاده از ابزارهایی صورت می گیرد که در درس تجزیه و تحلیل به آن می پردازیم.
بسیاری نیز معتقدند سختگیری بیش از حد، و قوانین خشک نمیتوانند تأثیر چندانی بر متوقف ساختن بدرفتاریها و ناهنجاریها در مدارس داشته باشند و در عوض بر روند یادگیری تأثیر منفی میگذارند.
گروههای حامی حقوق شهروندی و کودکان معتقدند این قوانین سختگیرانه منجر به تنبیهات شدید برای اشتباهات جزیی و کوچک دانشآموزان شده و باعث شدهاند بسیاری از نوجوانان با ترک مدرسه به کوچه و خیابان رفته و در دام مشکلات بزرگتری بیفتند.
منتقدان همچنین میگویند دانشآموزان سیاهپوست نسبت به همکلاسیهای سفید پوست خود بیشتر در معرض تنبیهات سخت قرار دارند.
امسال قرار است قانون فدرال "هیچ کودکی عقب نماند " بار دیگر مورد بررسی قرار گیرد و پیشبینی میشود یکی از مواد آن ـ که دولتهای محلی و مسئولان ایالتی را مجبور به مشخص کردن "مدارس بالقوه خطرناک " میکند ـ مورد بازبینی واقع شود.
این در حالی است که با وجود کاهش تعداد حوادث و جنایتهای منجر به مرگ در مدارس آمریکا از سال 1992 به بعد، 86 درصد از مدارس عمومی این کشور اعلام کردهاند که هر سال حداقل یک بار با حوادث جدی و خرابکارانه در بین دانشآموزان خود مواجهند.
ویلیام اندرکوپولوس مدیر مدرسه میلواکی میگوید: در سراسر آمریکا، سالانه هزاران دانشآموز به خاطر برخی اشتباهات کوچک، مانند بینظمی در کلاس، با اخراج چند روزه از مدرسه مواجه میشوند.
بر اساس اعلام وی از بین 9 هزار دانشآموز کلاس نهم در این شهر، حدود 40 درصد حداقل یک بار در طول سال برای یک تا 3 روز به خاطر برخی اشتباهات کوچک از شرکت در کلاسهای مدرسه محروم میشوند. برخی دیگر نیز چندین بار با چنین شرایطی در طول سال مواجه میشوند.
وی میگوید: "آمار تعلیق از مدارس بسیار وحشتناک و نگران کننده است. "
مدارس آمریکا امروزه بیش از آن که به سیستمها و روشهای نوین آموزشی بپردازند، وقت خود را صرف ایجاد ساختارهایی سختگیرانه برای ایجاد نظم بیشتر میکنند.
بر اساس قوانین فعلی، بدون توجه به شدت اشتباهات انجام شده توسط دانشآموزان، خطاکاران با مجازات تعلیق از مدرسه مواجهند.
از سوی دیگر در این بین سیاهپوستان نیز با شدت بیشتری مورد ملامت و مجازات قرار میگیرند، موضوعی که باعث نگرانی بسیاری از والدین، مدیران مدارس و حتی سیاستگذاران شده است.
بر اساس تحقیقی که شیکاگو تریبون در سال تحصیلی 2005 ـ 2004 انجام داده است، دانشآموزان دورگه آفریقایی ـ آمریکایی، 60 برابر بیشتر از هم سن و سالان سفید پوست خود به دلیل ناهنجاری در مدارس، با اخراج مواجه شدهاند.
میزان سختگیریها به حدی است که در ماه ژوئن در کالیفرنیا، مسئولان یک مدرسه، از دانشآموزان فارغالتحصیل کلاس پنجم خواسته بودند، تا تفنگهای پلاستیکی و اسباب بازی کوچکی را که برای تزئیین به کلاههای فارغالتحصیلی خود آویزان کرده بودند، بردارند.
اگرچه بعداً این عمل، با اعتراض والدین به عذرخواهی مسئولان مدرسه منجر شد اما نشاندهنده اوج سختگیریها در مدارس است.
با این وجود معلمان و مسئولان نیز به خوبی میدانند که مدارس، حتی از جنایتهای هولناک نیز ایمن نیستند.
به طور مثال در یکی از مدارس شیکاگو، یک دانشآموز، به دنبال مشاجره و درگیری با معلم خود، باعث نابینا شدن یکی از چشمان وی شده بود.
در ماه فوریه نیز یک دانشجوی دختر در کالج فنی لوئیزیانا قبل از خودکشی، با اسلحه دو دانشجوی دیگر را در کلاس درس به قتل رساند.
قلدریهای دانشآموزان نیز در کلاس، بر کیفیت روشهای آموزشی معلمان نیز تأثیر منفی گذارده است.
در این بین منقدان معتقدند که اگر چه قوانین سختگیرانه برای دانشآموزانی که به ارتکاب جنایتهای هولناک میپردازند، مناسب هستند اما برخورد شدید با برخی اشتباهات کوچک میتواند منجر به واکنشهای خطرناک از سوی دانشآموزان شود.
جین ساندیوس از مدیران مؤسسه "جامعه باز آمریکا " که به کاهش اخراج دانشآموزان از مدارس کمک میکند، معتقد است معلمان و مدیران به شدت درباره خشونت و جنایات در مدارس نگران هستند.
وی میگوید: با این وجود مسئولان مدارس باید بتوانند بین خطاهای کوچک و جنایات هولناک تفاوت قائل شده و تنبیهاتی مرتبط نیز در نظر گیرند.
او معتقد است مدرسه جایی است که در آن به نوجوانان یاد داده میشود که چه طور در شرایط مختلف درست برخورد کنند و تنبیه و بیاحترامی به آنان، کمکی به این موضوع نمیکند.
وی میافزاید: دوران بلوغ دورانی است که نوجوانان کنترل خود را از دست میدهند و این وظیفه والدین و مدارس است که آنها را در مسیر درست هدایت کنند.
کاتلین بوزاد که یکی از مسئولان اتحادیه معلمان آمریکاست، تصریح میکند این اتحادیه، از قوانین موجود برای تنبیه دانشآموزانی که به حمل سلاح، مواد مخدر و یا انجام امور خرابکارانه میپردازند، حمایت میکند.
او میگوید: اجرای صحیح این قوانین، میتواند منجر به کاهش بیعدالتی و افزایش نظم در مدارس شود.
شامل 8 صفحه word
بسیاری نیز معتقدند سختگیری بیش از حد، و قوانین خشک نمیتوانند تأثیر چندانی بر متوقف ساختن بدرفتاریها و ناهنجاریها در مدارس داشته باشند و در عوض بر روند یادگیری تأثیر منفی میگذارند.
گروههای حامی حقوق شهروندی و کودکان معتقدند این قوانین سختگیرانه منجر به تنبیهات شدید برای اشتباهات جزیی و کوچک دانشآموزان شده و باعث شدهاند بسیاری از نوجوانان با ترک مدرسه به کوچه و خیابان رفته و در دام مشکلات بزرگتری بیفتند.
منتقدان همچنین میگویند دانشآموزان سیاهپوست نسبت به همکلاسیهای سفید پوست خود بیشتر در معرض تنبیهات سخت قرار دارند.
امسال قرار است قانون فدرال "هیچ کودکی عقب نماند " بار دیگر مورد بررسی قرار گیرد و پیشبینی میشود یکی از مواد آن ـ که دولتهای محلی و مسئولان ایالتی را مجبور به مشخص کردن "مدارس بالقوه خطرناک " میکند ـ مورد بازبینی واقع شود.
این در حالی است که با وجود کاهش تعداد حوادث و جنایتهای منجر به مرگ در مدارس آمریکا از سال 1992 به بعد، 86 درصد از مدارس عمومی این کشور اعلام کردهاند که هر سال حداقل یک بار با حوادث جدی و خرابکارانه در بین دانشآموزان خود مواجهند.
ویلیام اندرکوپولوس مدیر مدرسه میلواکی میگوید: در سراسر آمریکا، سالانه هزاران دانشآموز به خاطر برخی اشتباهات کوچک، مانند بینظمی در کلاس، با اخراج چند روزه از مدرسه مواجه میشوند.
بر اساس اعلام وی از بین 9 هزار دانشآموز کلاس نهم در این شهر، حدود 40 درصد حداقل یک بار در طول سال برای یک تا 3 روز به خاطر برخی اشتباهات کوچک از شرکت در کلاسهای مدرسه محروم میشوند. برخی دیگر نیز چندین بار با چنین شرایطی در طول سال مواجه میشوند.
وی میگوید: "آمار تعلیق از مدارس بسیار وحشتناک و نگران کننده است. "
مدارس آمریکا امروزه بیش از آن که به سیستمها و روشهای نوین آموزشی بپردازند، وقت خود را صرف ایجاد ساختارهایی سختگیرانه برای ایجاد نظم بیشتر میکنند.
بر اساس قوانین فعلی، بدون توجه به شدت اشتباهات انجام شده توسط دانشآموزان، خطاکاران با مجازات تعلیق از مدرسه مواجهند.
از سوی دیگر در این بین سیاهپوستان نیز با شدت بیشتری مورد ملامت و مجازات قرار میگیرند، موضوعی که باعث نگرانی بسیاری از والدین، مدیران مدارس و حتی سیاستگذاران شده است.
بر اساس تحقیقی که شیکاگو تریبون در سال تحصیلی 2005 ـ 2004 انجام داده است، دانشآموزان دورگه آفریقایی ـ آمریکایی، 60 برابر بیشتر از هم سن و سالان سفید پوست خود به دلیل ناهنجاری در مدارس، با اخراج مواجه شدهاند.
میزان سختگیریها به حدی است که در ماه ژوئن در کالیفرنیا، مسئولان یک مدرسه، از دانشآموزان فارغالتحصیل کلاس پنجم خواسته بودند، تا تفنگهای پلاستیکی و اسباب بازی کوچکی را که برای تزئیین به کلاههای فارغالتحصیلی خود آویزان کرده بودند، بردارند.
اگرچه بعداً این عمل، با اعتراض والدین به عذرخواهی مسئولان مدرسه منجر شد اما نشاندهنده اوج سختگیریها در مدارس است.
با این وجود معلمان و مسئولان نیز به خوبی میدانند که مدارس، حتی از جنایتهای هولناک نیز ایمن نیستند.
به طور مثال در یکی از مدارس شیکاگو، یک دانشآموز، به دنبال مشاجره و درگیری با معلم خود، باعث نابینا شدن یکی از چشمان وی شده بود.
در ماه فوریه نیز یک دانشجوی دختر در کالج فنی لوئیزیانا قبل از خودکشی، با اسلحه دو دانشجوی دیگر را در کلاس درس به قتل رساند.
قلدریهای دانشآموزان نیز در کلاس، بر کیفیت روشهای آموزشی معلمان نیز تأثیر منفی گذارده است.
در این بین منقدان معتقدند که اگر چه قوانین سختگیرانه برای دانشآموزانی که به ارتکاب جنایتهای هولناک میپردازند، مناسب هستند اما برخورد شدید با برخی اشتباهات کوچک میتواند منجر به واکنشهای خطرناک از سوی دانشآموزان شود.
جین ساندیوس از مدیران مؤسسه "جامعه باز آمریکا " که به کاهش اخراج دانشآموزان از مدارس کمک میکند، معتقد است معلمان و مدیران به شدت درباره خشونت و جنایات در مدارس نگران هستند.
وی میگوید: با این وجود مسئولان مدارس باید بتوانند بین خطاهای کوچک و جنایات هولناک تفاوت قائل شده و تنبیهاتی مرتبط نیز در نظر گیرند.
او معتقد است مدرسه جایی است که در آن به نوجوانان یاد داده میشود که چه طور در شرایط مختلف درست برخورد کنند و تنبیه و بیاحترامی به آنان، کمکی به این موضوع نمیکند.
وی میافزاید: دوران بلوغ دورانی است که نوجوانان کنترل خود را از دست میدهند و این وظیفه والدین و مدارس است که آنها را در مسیر درست هدایت کنند.
کاتلین بوزاد که یکی از مسئولان اتحادیه معلمان آمریکاست، تصریح میکند این اتحادیه، از قوانین موجود برای تنبیه دانشآموزانی که به حمل سلاح، مواد مخدر و یا انجام امور خرابکارانه میپردازند، حمایت میکند.
او میگوید: اجرای صحیح این قوانین، میتواند منجر به کاهش بیعدالتی و افزایش نظم در مدارس شود.
شامل 8 صفحه word