سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره حیا چیست؟

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درباره حیا چیست؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

حیا چیست؟

یکی از خصلت‏های آدمی که خداوند زمینه‏های آن را در نهاد تمامی انسان‏ها قرار داده است، حیا می‏باشد که هر فردی می‏تواند با کوشش و مجاهدت به آن دست یابد. این خصلت آثار ارزشمندی در عرصه‏های گوناگون اجتماعی دارد. استحکام روابط جمعی و خانوادگی، بهره‏گیری شایسته از نیروهای کارآمد بر پایه احکامی چون رعایت حجاب و عفاف، اصلاح روابط صحیح زن و مرد و کنترل نگاههای حرام، جویبارهایی هستند که از کوهسار حیا سرچشمه می‏گیرند. انسانی که به این خُلق نیکو و صفت شایسته دست یافته، کلید بسیاری از خوبی‏ها را به خویشتن اختصاص داده است. حضرت علی(ع) فرمود: «الحیاء مفتاح کل خیر.»(1)

حیا چون میوه‏ای بر درخت عقل به بار می‏نشیند و بین خوبی و بدی جدایی ایجاد می‏کند و سرشت انسان را با خصال نیک می‏آراید. امام(ع) فرمود: «خردمندترین مردم، باحیاترین آنهاست.»(2)

مفهوم حیا

واژه شرم و آزرم را می‏توان در فارسی به جای حیا قرار داد. در برخی منابع، اجتناب نفس از اموری که هراس، ملامت و مجازات را به دنبال دارد، حیا نامیده‏اند که دو نوع است: نفسانی و ایمانی. نوع اول را خداوند در تمامی آحاد بشر قرار داده است. ایمان، اصولاً شرمی است که مؤمن به جهت خوف از پروردگار، از ارتکاب معصیت پرهیز می‏نماید. در تأیید این مطلب امام سجاد(ع) فرمود: «از خدا بترس، به سبب قدرتی که بر تو دارد و از او شرم کن، به جهت نزدیکی‏اش به تو.»(3) برخی از مفسّران معاصر خاطرنشان نموده‏اند این واژه از حیات گرفته شده است زیرا بر اثر شرم و احساس قُبح امکان دارد تغییری در روند زندگی آدمی پدید آید، مانند حالتی که در چهره و گونه‏های افراد بر اثر این خصلت پدید می‏آید.

از پاره‏ای روایات استفاده می‏شود که انسان وقتی مرتکب گناهی شود و از آن استغفار نماید و با یادآوری حالت معصیت شرمسار گردد خداوند وی را می‏آمرزد و سیئاتش را به حسنات تبدیل می‏کند. بنابراین حالت روانی پس از توبه، شکلی از حیاست. حیا برخاسته از عزت نفس و بیداری وجدان است که با فروغ آن انسان از منکرات و پلیدی‏ها ناراحت می‏شود اما در حالت بی‏حیایی آنچنان گستاخ می‏گردد که در برابر پروردگار دست به عصیان می‏زند. آفاتی چون خودخواهی و تکبر، بی‏حیایی را در انسان تشدید می‏نماید.

قرآن و حیا

در قرآن کریم واژه حیّ و مشتقات آن بارها دیده می‏شود اما در مواردی به مفهوم حیا تصریح گردیده است. در سوره بقره می‏خوانیم: «خداوند شرم نمی‏کند از آن که به پشه (کوچک) و چیزی بزرگ‏تر از آن (عنکبوت) مثال بزند.» در اینجا خداوند می‏خواهد در مقابل دشمنان و معاندان به منظور بیان حقایق به دفاع از حقیقت بپردازد و تأکید نماید برای فهم مطالب، ذکر تمثیل منعی ندارد و این گونه مثال‏ها هیچ گونه لطمه و خدشه‏ای به ساحت قدس پروردگار و کمالات نامتناهی او وارد نمی‏سازد. در جای دیگر خداوند طی حکمی به اطرافیان و اصحاب پیامبر(ص) می‏فرماید: «چون به خانه پیامبر فرا خوانده شدید زودتر از زمان متداول نروید اما بعد از خوردن غذا متفرق شوید و در حضور رسول به سرگرمی و گفتگو روی نیاورید زیرا این امور، پیامبر را آزار می‏دهد ولی او از روی شرم سخنی نمی‏گوید ولی خداوند از اینکه حقیقتی را برایتان بیان کند شرمی ندارد.»(4) محل سکونت پیامبر کانون وحی و رسالت است و گفتگوهای ملال‏آور برای چنین شخص معنوی مزاحمت محسوب می‏گردد. قرآن دعوت‏شدگان به خانه پیامبر را از چنین اموری منع می‏نماید. خصلت حیا در آیه 25 سوره قصص به صورت ملموس و کاربردی مطرح گردیده است و خداوند می‏فرماید: «و جاءتْه إحدیهما تمشی علی اسْتحیاء قالتْ إنّ أبی یدعوک؛ یکی از آن دو [دختران شعیب [که با کمال حیا راه می‏رفت باز آمد و [خطاب به موسی] گفت: پدرم تو را فراخوانده است.»

در این آیه برای نشان دادن حیای دختر شعیب، کلمه «استحیاء» به صورت نکره آمده و منظور از آن تجلی عفت و نجابت در طرز راه رفتن و عینی شدن حیاست. این دختران با وجود آنکه مجردند، مراقبند دور از چشم مردم رفت و آمد داشته باشند و در عمل، حیا و عفت را به انسان‏ها می‏آموزند. متذکر گردیده‏اند اگر خواهان آن هستیم که دلی وسوسه نشود و پای انسانی در سراشیبی گناه نلغزد، در برابر نامحرم صرفا پوشش مناسب کفایت نمی‏کند و لازم است در راه رفتن، تکلم نمودن و نگریستن، دقت و مراقبت لازم را به عمل آورد تا طهارت روح و سلامتی نفس دچار مخاطره و انحراف نگردد. دختر شعیب علاوه بر اینکه در راه رفتن خودنمایی و تبرج نشان نداد، به هنگام بیان مطالب به ایجاز کلام و خلاصه‏گویی بسنده کرد و صرفا پیام پدر را به موسی رسانید. این ویژگی درس بسیار خوبی برای پیروان قرآن خصوصا دختران می‏باشد.

حیا در روایات

زندگی سعادت‏آفرین برای بشر در سایه شناخت پروردگار و عمل به دستورهای جاودانی اسلام به دست می‏آید. از آنجا که حیا صفتی است در نهاد انسان که با کسب ایمان و تلاشی مطلوب به شکوفایی می‏رسد، ائمه معصومین(ع) در توصیه‏های خویش به رعایت حیا همراه با ایمان به خدا تأکید نموده‏اند. صفت حیا با ایمان، مقبول‏تر و ایمان با حیا پسندیده‏تر است. رسول خدا(ص) فرمود: «ایمان پیکری است برهنه که لباسش حیاست.»(5) اگر حیا از میان افراد اجتماع رخت بربندد، ایمان آنها نیز دستخوش دگرگونی و بی‏ثباتی می‏گردد و نه تنها اثرات سوء آن، حلقه اتصال بنده با خدا را می‏ساید بلکه زشتی‏ها و رذیلت‏های بی‏حیایی چونان تبری روابط سالم اجتماعی را می‏گسلد. پیامبر اکرم در چگونگی شرم و حیا از خداوند متعال می‏فرماید: «از خداوند آن طور که شایسته است شرم کنید و حیا داشته باشید. هیچ کدام‏تان نخوابید مگر آنکه مرگ را پیش رو ببیند و سرش و آنچه را در آن است (چشم و گوش) از معصیت حفظ کند و شکمش و آنچه را در آن است (از مال حرام) نگه دارد و به یاد گور و پوسیده شدن در قبر باشد. هر که آخرت را بخواهد باید به زر و زیور آن آراسته گردد.»(6)

صاحب حیا وجودش خیر و نیکی است زیرا در اثر شرم از پروردگار، نفس خویش را به معصیت آلوده نمی‏کند و به واسطه حیا از خدا به انسان‏ها شر و بدی نمی‏رساند و به حقوق‏شان تجاوز نمی‏کند. مسلح شدن به سلاح حیا، مصونیت از امراض روحی و روانی را برای آدمی به ارمغان می‏آورد و او را در پیمودن پله‏های سعادت و رستگاری یاری می‏رساند. پیشوایان دینی برای حیا درجاتی قائل شده‏اند پیامبر اکرم(ص) برای حیا پنج درجه ذکر کرده است: 1ـ پایین‏ترین مرتبه حیا که مربوط به عوام‏الناس است و مانع گناه می‏گردد. 2ـ حیای تقصیر، به این معنا که شخص، شرم می‏کند مرتکب عملی گردد که مقصر واقع شود. 3ـ حیای کرامت، که به سبب بزرگواری و عزت حق، از ارتکاب خلاف جلوگیری کند. 4ـ حیای محبت، که ناشی از تابش شعاع محبت الهی بر قلب انسان است و اجازه مخالفت با حق را نمی‏دهد.

5ـ حیای هیبت، که علت آن خشیت از خالق جهان است.(7) امام صادق(ع) در رهنمودی، حیا را چنین تقسیم‏بندی فرمود: «حیا دو نوع است؛ حیای عقل که انسان را از گفتن و ارتکاب خلاف باز دارد و حیای جاهلانه (احمقانه) که انسان را از تکامل و پیشرفت باز دارد.»(8) حیای مطلوب و پسندیده، حیای عقل (صادق) است و حیای مذموم، حیای جهل (کاذب) می‏باشد. کسی که چیزی را نمی‏داند و فراگیری آن از نظر عقل و شرع لازمه زندگی است، اگر دچار شرم و خجالت باشد و نپرسد، مبتلا به حیای جهل است. بنابراین کوتاهی در دستیابی به علم و اطلاعات پذیرفته نیست و چه بسا به جهت این سستی، در عالم آخرت مورد مؤاخذه و مجازات قرار گیرد. حیا از انجام معصیت و یا هر عمل زشتی، فضیلت است اما حیا در فراگیری احکام دینی، رذیلت است.

مرز حیا و کم‏رویی

وجه منفی حیا، کم‏رویی است. شخص کم‏رو با پاکدامنی و عزت نفس به این مرحله نرسیده بلکه به سبب عقده حقارت و یا خودکم‏بینی و ضعف نفسانی به این عارضه مبتلا شده است. در بعضی افراد ترس، علت کم‏رویی بوده و در مراحل مختلف زندگی اعم از حرف زدن، راه رفتن، غذا خوردن و معاشرت با دیگران بروز می‏کند. متأسفانه برداشت غلط از حیا سبب شده بعضی آن را با کم‏رویی که یک مرض روحی و روانی است، یکی گرفته و به تحسین و تمجید از این اشخاص بپردازند و عملاً راه اصلاح و درمان را به روی آنان ببندند. مبتلایان به کم‏رویی اغلب افرادی هستند که از اجتماع گریزانند و به هنگام حضور در جمع، دچار شرمی ناخواسته و مضر می‏شوند. ضربان قلب‏شان بالا می‏رود و ممکن است دچار لرزش شوند و اندوخته‏های ذهنی آنان به هم ریخته و یا به فراموشی سپرده شود. اطرافیان و تمام کسانی که با اشخاص کم‏رو مرتبط هستند در افزایش یا کاهش این عارضه سهیم و دخیلند. البته تأثیر والدین، معلمان و دوستان بیش از دیگران می‏باشد. پدر و مادر عیبجو و خرده‏گیر به گوشه‏گیری و کم‏رویی فرزند کمک می‏کنند و معلم ناوارد با زخم زبان و دوستان نالایق با طعن و مسخره، مقدمات ترک اجتماع و انزوای فرد را فراهم می‏نمایند.

خجالت و کم‏رویی را می‏توان با تمرین و ممارست، مشاوره و رجوع به روانپزشک از بین برد و یا به حداقل کاهش داد. چنین ویژگی صرفا ارثی نیست بلکه در بیشتر مواقع اکتسابی بوده اما امکان رهایی از آن وجود دارد. پدران و مادران باید با تلاش سازنده روحیه جرئت و پرسشگری را در فرزندان بپرورانند و به آنها آموزش دهند آنچه را نمی‏دانند بپرسند تا در آینده به دلیل جهل و بی‏اطلاعی، خسارت‏های بزرگی متوجه آنها نشود.

حیا و عفت مکمل یکدیگرند

در ادبیات مذهبی، واژه عفت و حیا اکثرا در کنار هم به کار می‏روند و در انجام یک عمل پسندیده و یا ترک یک کار نادرست، لازم و ملزوم یکدیگرند. استمرار حیا آدمی را به عفت و پاکدامنی سوق داده و از زشتی‏ها و پلیدی‏ها حفظ می‏کند. عفت نفس، انسان را از ارتکاب گناهانی چون خوردن مال حرام (عفت شکم) و فحشا (عفت جنسی) و فحش و دشنام (عفت زبان) باز می‏دارد، در حالی که حیا حالتی موقت است که به هنگام روبه‏رو شدن با یک صحنه خلاف و گناه به انسان دست می‏دهد. لغت‏شناس معروف، راغب اصفهانی، می‏گوید: عفت حالتی است در نفس که آدمی را از غلبه شهوت مصون می‏دارد و بیشترین خودداری مربوط به شهوت فرج و شکم است. بنابراین اصل عفت، پرهیز از گرایش‏های حرام بخصوص در زمینه‏های جنسی و مالی می‏باشد.(9) از مشخصه‏های مؤمن، عفت و پاکدامنی است که قرآن بدان سفارش کرده و اولیای الهی بر رعایت آن تأکید نموده‏اند. مردی به امام باقر(ع) عرض کرد: من کم‏کارم، عملم در عبادت ضعیف است و روزه مستحبی کم می‏گیرم ولی امیدوارم جز حلال نخورم. حضرت فرمود: چه عبادتی بهتر از اینکه آدمی در امور مربوط به شکم و فرج عفیف باشد.(10)

مصادیق حیا و عفت

با نظر به زندگی اولیای دین و انسان‏های باتقوا در می‏یابیم که داشتن حیا و عفت تا چه اندازه در نیل به کمالات انسانی و تقرب به پیشگاه الهی تأثیرگذار بوده و کسب این شایستگی، آنان را به مقامات عالی و دوستی پروردگار رسانده است تا جایی که نفس‏شان به دم الهی مسیحا گشته و به موجب پرهیز از حرام و عفت‏ورزی، صاحب باطنی پاک و بصیرتی نیک شده و در پهنه عالم به برکت حضور و وجود آنها، انسان‏های بسیاری از شعاع انوار ملکوتی بهره‏مند شده و از رنج و عذاب رهایی یافته‏اند. نمونه بارز عفت و حیا را می‏توان در زندگی حضرت یوسف(ع) مشاهده کرد. در قرآن کریم آمده است که همسر عزیز مصر در بیان علت زندانی کردن یوسف گفت: من از او تقاضای مراوده کردم و او عفت ورزید، پس او را زندانی کردم. هنگامی که یوسف این سخن را شنید دست به دعا برداشت و بیان داشت: پروردگارا! رنج زندان را خوش‏تر از عمل زشتی می‏دارم که مرا به آن دعوت می‏کنند.(11) در پاکدامنی حضرت موسی(ع) بیان شده: وقتی حضرت شعیب حضرت موسی را دعوت کرد تا به پاس خدمتی که به دخترانش نموده بود ـ آب دادن به گوسفندان ـ از وی قدردانی کند، یکی از دختران گفت: ای پدر، این جوان (موسی) را به کار گیر، زیرا بهترین فرد، قوی و امین است. شعیب در جواب اظهار داشت: قوی بودن او را در موقع آب کشیدن از چاه دیدی ولی امین بودنش را از کجا فهمیدی؟ دختر در توضیح دلیل خویش بیان کرد: وقتی از موسی خواستیم به حضور شما آید پذیرفت. من برای نشان دادن راه خانه، از جلو حرکت می‏کردم و موسی از پشت سر من می‏آمد. هنوز مسافتی را طی نکرده بودیم که درخواست کرد جلو برود و من در پشت سرش راه روم. دلیل تقاضایش این بود که باد لباس مرا تکان می‏دهد و با دیدن این وضع امکان داشت عملی بر خلاف عفت مرتکب گردد.(12) چون حضرت زهرا(س) در بستر شهادت قرار گرفت، روزی به اسما فرمود: تابوت‏هایی که جنازه افراد را با آن حمل می‏کنند دوست ندارم ـ ظاهرا تابوت آن زمان دیواره نداشته و برجستگی‏های بدن شخصی که روی آن قرار می‏گرفته مشخص بوده است ـ اسما می‏گوید: به حضرت عرض کردم: زمانی که در حبشه بودم، مردم برای حمل جنازه تابوتی از چند تخته و چوب می‏ساختند که بدن کاملاً پوشیده بود و نمایان نمی‏شد. با رضایت حضرت تابوت را ساختم و پارچه‏ای بر آن کشیدم. فاطمه(س) آن را پسندید و فرمود: خداوند تو را از آتش دوزخ حفظ کند. مثل این را برای من بساز که اندام زن و مرد در آن تشخیص داده نمی‏شود.(13) انسان‏های باحیا نه تنها در پیشگاه پروردگار از انجام اعمال خلاف و ناپسند پرهیز می‏کنند بلکه صحنه زندگی را محضر خدا می‏دانند و در بین خانواده و اجتماع به رعایت این ویژگی پای‏بندند. کسی که از خدا شرم نکند از دیگران نیز حیا نمی‏کند. ابوصباح کنانی یکی از فقها و برجستگان مکتب امام باقر(ع) می‏گوید: روزی به خانه حضرت رفتم و در زدم. کنیزی که تازه به حد بلوغ رسیده بود در را باز کرد. با دست به سینه‏اش زدم و گفتم: به آقایت بگو ابوصباح کنانی است و اجازه ورود می‏خواهد. ناگاه امام باقر(ع) با تندی صدا زد: داخل شو ...! وقتی وارد شدم، قسم خوردم که از دست زدن به سینه کنیزک قصد بدی نداشتم. خواستم بفهمم شما از کار من مطلع می‏شوید (تا بر ایمانم افزوده گردد). امام فرمود: اگر فکر کنی که این دیوارها مانع دید ما می‏شود، همان طور که مانع دید شما می‏شود، پس فرقی بین ما و شما نیست. سپس به جهت اینکه حفظ حیا نکرده و بر سینه دخترک زده بودم فرمود: بپرهیز و دیگر مانند این عمل را تکرار نکن.(14)

رفتارهای حاکی از حیا، برجسته‏ترین نکات زندگی پیامبر خدا(ص) و ائمه معصومین(ع) می‏باشد. حضرت ابوطالب در وصف این حالات می‏گوید: هیچ گاه پیامبر را برهنه ندیدم و هیچ کس او را در حال قضای حاجت ندید. پیامبر اکرم(ص) فرمود: در کودکی چند بار اتفاقاتی برایم افتاد که احساس کردم نیروی غیبی و مأمور درونی مراقب من است تا مرتکب بعضی کارها نشوم، از جمله اینکه وقتی بچه بودم و با کودکان بازی می‏کردم، روزی یکی از بزرگان قریش ساختمانی می‏ساخت و کودکان بنا بر عادت کودکی سنگ‏ها را در دامن لباس می‏ریختند و لباس را بالا می‏زدند، به طوری که شرمگاه‏شان دیده می‏شد. من هم یک سنگ در دامن گذاشتم. تا خواستم دامنم را بالا بزنم، گویی کسی با دست زد و لباس مرا پایین انداخت. بار دیگر خواستم این کار را بکنم، که همین عمل تکرار شد. فهمیدم نباید این کار را انجام دهم.(15) ابهت و بزرگی اولیای دین در خیلی مواقع بر دل دوست و دشمن سایه شرم و حیا افکنده و سبب شده اعمال آنها سنجیده‏تر و دقیق‏تر انجام گیرد. در جلسه‏ای که منصور دوانیقی به هدف هتک احترام کردن امام صادق(ع) ترتیب داده بود، «قتاده» چهل مسئله مشکل تهیه کرد تا از امام بپرسد، شاید حضرت در پاسخ ناتوان گردد، اما تا نظرش به امام افتاد از ابهت حضرت به لکنت افتاد و پرسید: یابن‏رسول‏اللّه‏! آیا پنیر خوردن حلال است؟ امام تبسمی کرد و فرمود: مسائل تو از این قبیل است؟ قتاده گفت: نه، من چهل سؤال مشکل تهیه کرده بودم که از شما بپرسم، همه را از یاد بردم. امام فرمود: می‏دانی در حضور چه کسی نشسته‏ای؟ نزد کسی که خداوند در باره اش فرمود: «در خانه‏هایی (هستند) که خدا خواسته بلندرفعت باشند. شخصیت اجتماعی بالایی داشته و ابهت آنها در دل‏ها افتاده و موجب حیا گردد.»


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره حیا چیست؟

مقاله درمورد حق چیست؟ 32 ص

اختصاصی از سورنا فایل مقاله درمورد حق چیست؟ 32 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 32

 

دکتر محمدعلی موحد

وکیل پایه یک دادگستری

معانی گوناگون حق

واژههایی در زبان هست که بار معنایی آنها هم سنگین و هم متنوع است. حق یکی از این واژه هاست. معنایی که این واژه در ذهن ما القا میکند چندان سیّال و چندان غنی و پیچیدهاست که معمولاً وقت و حوصله و دقت کامل را از ما میگیرد و چه بسا که از کاربرد آن با یک تصور مبهم و ناروشن خرسند میشویم. این جملة معروف را شنیدهاید که میگوید: «حق گرفتنی است نه دادنی». کمتر میتوان اطمینان داشت که گوینده و شنوندة این جمله به روشنی بدانند که از چه سخن میگویند. آن چیست که گرفتنی است و دادنی نیست؟ میدانیم که صحبت از امری خوب و مطلوب و سودمند و دلپذیر است. چیزی را میخواهیم اما تصوری که از آن درذهن ما نقش میبندد سخت ناروشن و ابهامآلود است.

واژة حق چه در تبادل عام، یعنی زبان مردم کوچه و بازار، و چه در زبان نویسندگان و ادیبانو اهل علم بیشتر به صورت اسم بهکاربردهمیشود. درهمان جملة بالا «حق گرفتنی است نه دادنی» حق به صورت اسم بهکاررفتهاست. اما وقتی میگوییم «سخن حق تلخ است» این کلمه درمقام صفت قرارگرفتهاست. درزبان عربی حق به صورت فعل هم به کار میرود که ما در بحث کنونی نیاز نداریم به آن بپردازیم.

گفته میشود «فلانی حقش آن نبود که با او کردند»؛ یعنی این نه سزای او بود. شعر معروف مولانا را در مثنوی میخوانیم:

کی توان حق گفت جز زیر لحاف با تو ای خشمآور آتش سجاف

یعنی با چون تو آدمی حرف راست آشکارا نمیتوان گفت. در جایی دیگر از مثنوی حق به معنی مطلق حقیقت و دربرابر باطل به کار رفتهاست:

زانـکه بیحق بـمطلی نـاید پـدیـد قلب را ابـله بـه بـوی زر خــریــد

آن که گوید جمله حق از ابلهیست وانکه گوید جمله باطل او شقیست

مقصود شاعر آن است که اندیشهها واعتقادات مردم نه همه با حقیقت وفق میدهد و نه یکسره برخلاف حقیقت است. حقیقت انگاشتن و پذیرفتن همة آنها نشانة خامی و حماقت است؛ چنانکه باطل انگاشتن و ردّ همة آنها نشان از کوردلی و شقاوت دارد. وقتی کلمة حق را درمورد خداوند بهکار میبریم همین معنی را درنظر داریم زیرا که خداوند حقیقت مطلق و محض حقیقت است. خاقانی در مدیحهای گفتهاست:

چون آدم و داوود خلیفه تویی از حق حق زی تو پناهد که پناه خلقانی

درلنگه اول این بیت حق به معنی خداوند است. شاعر خطاب به پادشاه میگوید تو خلیفة خداوندی، همچنان که آدم و داوود خلیفهگان او بودند. در لنگة دوم که باز مخاطب آن پادشاه است میافزاید: حق به تو پناه میآورد زیراکه تو پناه همه مردمانی. این حق دوم که خود را در سایة پناه پادشاه جای میدهد چیست؟ اینجا دیگر آن معانی که برای حق برشمردیم: «سزاوار»، «راست»، «حقیقت» و «خداوند» درست درنمیآید. حق دراین لنگه از بیت به همان مفهوم ابهامآلود در عبارت «حق گرفتنی است نه دادنی» نزدیک میشود.

راغب اصفهانی در مفردات الفاظ القرآن گفتهاست که حق در اصل به معنی مطابقت و موافقت است. خداوند که اشیا را به مقتضای حکمت میآفریند حق نامیده میشود و قول و فعل یا اعتقادی که مطابق با واقع باشد حق است. اما گمان میرود که مطابقبودن و موافقبودن، چنانکه در انسیکلوپدی اسلام آمدهاست، معانی ثانویة حقاند نه معنی اصلی آن. معنی اصلی حق «ثبوت» است. بیضاوی در تفسیر خود میگوید: خدا را حق مینامند چرا که ربوبیت و الهیت او ثابت است و ثبوت دیگر اشیا نیز بدواست (وبه تتحقق الاشیاء) و از اینجاست که حق را معمولاً به هست ثابت تعریف کردهاند (هوالموجود الثابت).

پرسشها در پیرامون حق

پرسش به ظاهر سادة «حق چیست؟» یک رشته پرسشهای اساسی دیگر را به دنبال میآورد. مجموعة این پرسشها که برای متفکران درهردوره و زمان مطرح بود در دوران ما نیز همچنان مطرح هست و بحث و گفتگو دربارة آنها ادامه دارد.

فیلسوف معاصر آیزایا برلین در گفتگوی با براینمگی فهرستی آوردهاست از پرسشهایی که در پی سؤال «حق چیست؟» در ذهن انسان نقش میبندد. بهتراست بخشی از گفتگوی این دو اندیشمند نامدار را عیناً نقل کنیم:

مگی: ما این حقایق را بدیهی میدانیم که جمیع آدمیان برابر آفریده شدهاند و آفریدگارشان به ایشان برخی حقوق انفکاکناپذیر اعطا فرمودهاست، از جمله حق حیات و آزادی و طلب خوشبختی …

برلین: متشکرم، بسیار خوب، حقوق! حقوق چیست؟ اگر از یک آدم عادی در کوچه و خیابان بپرسید حق دقیقاًچیست، گیج میشود و نخواهدتوانست جواب روشنی بدهد. ممکن است بداند پایمال کردن حقوق دیگران یعنی چه، یا معنای این کار چیست که دیگران حق او را نسبت به فلان چیز انکارکنند یا نادیده بگیرند؛ ولی خود این چیزی که مورد تجاوز قرارمیگیرد یا انکار میشود دقیقاً چیست؟ آیا چیزی است که شما در لحظة تولد کسب میکنید یا به ارث میبرد؟ آیا چیزی است که روی شما مهر میخورد؟ آیا یکی از ویژگیهای ذاتی انسان است؟ آیا چیزی است که کسی آن را به شما دادهاست؟ اگر اینطور است چهکسی؟ به چه ترتیبی؟ آیا حقوق را ممکن است اعطا کرد؟ آیا حقوق را ممکن است سلب کرد؟ چه کسی میتواند سلب کند؟ به چه حقی؟ آیا حقوقی وجوددارد که موجب اعطا یا سلب بعضی حقوق دیگر شود؟ معنای این حرف چیست؟ آیا شما میتوانید حقی را از دست بدهید؟ آیا حقوقی وجوددارد که مثل فکرکردن یا نفس کشیدن یا انتخاب این وآن، جزء ذاتی طبیعت شما باشد؟ آیا مقصود از حقوق طبیعی همین است؟ اگر این است غرض از «طبیعت» به این معنا چیست؟ و از کجا میدانید که اینگونه حقوق چیست؟

حق در قانون اساسی ایران

ابهام در معانی الفاظ تا آنجا که مربوط به خطابیات و ادبیات میشود اشکالی پیدا نمیکند و حتی عروس پردهنشین شعر تاریک روشن خیالانگیز حجلة ابهام را بیشتر میپسندد. اما ابهام در یک متن علمی و قانونی صورتی دیگر دارد. مثلاً قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که جدّیترین و اساسیترین بیانیة نظام و ارکان آن است


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درمورد حق چیست؟ 32 ص

دانلود مقاله اینترنت چیست؟

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله اینترنت چیست؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

مختصری در مورد اینترنت

مقدمه اینترنت قوی ترین ابزاری است که تا کنون برای مبادله ی اطلاعات اختراع شده است . این مجموعه به هم پیوسته رایانه ها که به واسطه ی خطوط تلفنی با هم مکالمه می کنند ، به وژه از چند سال پیش بعد از شگفت آوری رشد کرده است . با مطالعه ی این تحقیق خوانده هم با تاریخچه ی پدید آممدن اینترنت آشنا می شوید و هم به دلایل گسترش سریع آن پی خواهیم برد و در همین قدم اول در خواهیم یافت که چرا این پدیده که وجودش را مدیون پیشرفت تکنلوژی است امروزه در حوزه های کاملاً متفاوتی همچون سیاست ، اخلاق ، آزادی ، عقیده ، و بیان و حتی امنیت ملی و بین المللی مبانی جدی را دامن زده است و شما با مطالعه ی این مطالب می توانید به راحتی وارد دنیای اینترنت شوید . اینترنت چیست ؟ اینترنت شی ء ای مادی و قابل لمس کردن نیست . اینتنت یک اشتراک است . موجودی دیجیتالی که به درخواست تجربه ی انسان حرکت می کند و می تواند انواع اطلاعات و دانستنی ها را در دسترس ما قرار دهد . از ساختار اتم کربن گرفته تا نتایج مسابقات اسب دوانی . اینترنت چیزهایی مانند نرم افزار ، موسیقی ، تصاویر چند رسانه ای فیلم و متن را در شکل ابزارهای الکترونیکی در اختیار ما می گذارد . اینترنت امکان ارتباط پویا و باز را برای مکالمه ی تعداد زیادی از مردم در یک زمان فراهم می کند .

صرف مفهوم اینترنت می تواند ذهن ما را دچار سردرگمی کند اما شجاع باشید به اینترنت مانند بی نهایتی که باید آن را فتح کنید نگاه نکنید به آن عنوان یک راه حل ارزان برای ارسالنامه هایتان نگاه کنید یا یک راه ساده برای رزرو بلیط تئاتر یا وسیله ی بی زحمتی برای رسیدن به یک معامله ی مطلوب یا به اصطلاح شیرین . اینترنت مجموعه ی لایه لایه هایی از فن آوری و خدمات است که برای ایجاد چیزی که همه می توانند از آن استفاده کنند به تدریج روی هم جمع شده است . ویژگی فرهنگی اینترنت باز بودن فضای آن و نبود موانع معمول و ضرورت های تجاری است . اینترنت یک ساختار بی پایان ، عملی ، آزاد و غیر قابل محدود کردن است . اما موضوعاتی هستند که پیش از اینکه بخواهید وارد این فضای خالی دیجیتالی بشوید باید مورد توجه قرار بگیرند ، آنچه که بهترین اهمیت را دارد زمان است . اینترنت یک اجتماع شگفت آور از انسانها ست : دانشمندان ، برنامه نویسان ، رایانه ، سازمانهای دولتی ، گروه های سیاسی ، گروه های خود یاری ، افرادی که دارای نقض عضو هستند ، طراحان لباس ، موسیقی دانان ، هنرمندان و هر کس دیگری که فکرش را بکنید . این بدان معناست که شما می توانید هر جور و با هر کسی و تحت هر شرایطی و هر عنوانی که بخواهید ، صحبت کنید ، بحث کنید ، کنجکاو باشید ، گستاخ باشید یا دوست داشتنی ؛ و نیز تحقیر آمیز و یا تحریک آمیز رفتار کنید البته اگر می خواهید این کارها را بکنید ، لازم است که زمان و مسئولیت های اجتماعی خود را د نظر بگیرید زمان در دنیای کنونی ، بر خلاف اینترنت نا محدود نیست .

زبان اینترنت به یاد داشته باشید که همانند دانشی ، زبان نیز توانایی است و اگر شما بخواهید زبان معمولی خود را حفظ کنید هضم زبان اینترنتی و دنیای رایانه می تواند بسیار مشکل باشد ماننده همه ی انواع ارتباطات شما باید زبان آن را بدانید به خوبی ارتباط برقرار کنید اما با دانستن اندکی از آن نیز احتمالاً موفق به انجام این کار خواهید شد . صورت عظیمی اصطلاحات ، معادل ها و اختصاراتی وجود دارد که ممکن است کاملاً شما را گیج کند . اینترنت فرهنگ لغت خود را دارد . در عین حال وقتی شما مقصود و نقطه نظر آن را بفهمد متوجه خواهید شد که این فرهنگ لغت به هیچ وجه ترسناک نیست . بخش عمده ی زبان اینترنت توضیح معادل های دیجیتالی مطالبی است که ما در طی سالها در دنیای معمول خودمان که دنیای پیوسته است انجام داده و می دهیم اینترنت آخرین سیستم ارتباطی دیجیتالی است خودمان که دنیای پیوسته است انجام داده و می دهیم بازدهی یک برنامه به متناسب بودن زبان برنامه نویسی با کاری که آن برنامه باید انجام دهد بستگی دارد خوبی شکه این است که شما می توانید از منابع و خدماتی که در هر یک از اجزای سازنده ی شبکه موجود است استفاده نید این پدیده جدیدی نیست شما می توانید هر سیستم بین شبکه ای را اینترنت بنامید اما خود اینترنت چیز دیگری است اینترنت یک سیستم بین شبکه ای است برای ارتباطات جهانی که از خطوط تلفن و انواع شبکه های رایانه ای ساخته شده است این شبکه های متصل به هم به دلیل اینکه عوامل مشترکی دارند و به شبکه های متفاوت اجازه ی همکاری با یکدیگر را می دهند تبدیل به یک سیستم بین شبکه ای شده اند IMP یعنی رابطه های پردازشگر شیغام وسیله ای اختصاص برای قرار کردن ارتباط بود که رایانه را به خط تلفن وصل می کرد و می توانست از راه دور این اتصال را ممکن سازد . اختراع اینترنت زمینه را برای موقعیت های جدید تجاریی متعددی بوجود آورد . از کابلی گرفته تا فرستنده ها و همه نوع جعبه های سیاه .

قلمرو سرویس دهنده ها همه ی خدمات اینترنت بر پایه ی سرویس دهنده گیرنده کار می کنند البته لزوماً همه از قوانین مشابهی برای


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اینترنت چیست؟

تحقیق آماده درباره مرگ مرگ چیست؟

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق آماده درباره مرگ مرگ چیست؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 62

 

مرگ چیست؟

هنگامی که صحبت از مرگ به میان می آید ، واکنش افرا نسبت به این مقوله بسیار متفاوت است. زیرا این مهم بستگی مستقیمی به نگرش افراد نسبت به هستی دارد. به طور کلی می توان نگرش افراد نسبت به مرگ را در سه گروه عمده جای داد :

1- کسانی که هیچ اعتقادی به حیات پس از مرگ نداشته و مرگ را عدم می پندارند.

2- کسانی که دچار شک بوده و نسبت به حیات پس از مرگ به دیده تردید می نگرند.

3- کسانی که اعتقاد راسخ و محکم نسبت به این مقوله داشته و ان را یک مرحله نوین در حرکت تکاملی بشر به حساب می آورند. چنین تفاوت در اعتقادات آدیمان نشأت گرفته از تفاوت دیدگاه آنان نسبت به جهان آفرینش است. زیرا افراد در یک سطح نبوده و دارای سطوح عقلی متفاوتی هستند.

با کمی تدمل این مهم بر ما آشکار می شود، اعتقاد به جهان پس از مرگ ، امیدهای راسوی زندگی انسان قرار داده و زندگانی را دارای اهدافی می نماید که سر لوحه ان اهداف ، رسیدن تدریجی به معبود می باشد.

ممکن است انسان بارها این سؤال را از خود پرسیده باشد که مرگز چگونه و با چه کیفیتی صورت می پذیرد؟ تمامی آدمیان به کرات مرگ را تجربه نموده و غافل از این امر بوده اند.

سوره انعام آیه 60 : «و اوست که شما را شب هنگام می میراند و هرچه در روز کرده اید می داند، آنگاه با مردان شما را زنده می سازد تا آن هنگام که مدت معین عمرتان به پایان رسد. سپس بازگشتان به نزد اوست و او شما را از آنچه کرده اید آگاه می کند.»

از خلقت انسان و قرار گرفتن این موجود بر سطح کرات خاکی دارای چنان اهدافی است که در مخلیه افراد بشر نگنجیده و به جزء ابر عقول کسی نمی تواند به کنده آن پی ببرد.

حیات انسان و زندگی کوتاه مادی او بسان مقدمه ای است بر کتاب قطور خلقت. تمامی آدمی برای این امر متولد می شود رحلت نماید می میرد که زنده شود و از این سیر، یک سعود تکاملی میسر خواهد شد. اکثر ابنای بشر این عمر کوتاه را جاویدان پنداشته و به متعلقات آن بسنده می نمایند. حب به دنیا و امورات زوذگذر آن بسان درختی در وجود آنان ریشه دو آینده و در طول این عمر وجود را دئر چنبره خود خواهد داشت.

حقیقت حیات پس از مرگ بسان آفتابی مشهود است. آری مادر همین دنیا در ان دنیا هستیم و علت عدم درک آن حواس ناقص ظاهری است که مانع از درک این حقیقت مسجل گشته است.

تو نمی بینی هلال از ضعف چشم من همی بینم مگر بر من تو خشم

دنیای پس از مرگ حقیقی است بارز که هر کس لاجرم به ان وارد می شود. دنیایی که با این ابدان مادی در ان زیست مینماییم، از حیث ارتعاش بسیار کند بوده و برای این کالبد قابل درک و مشهود است.

تمامی افکار و اعمالی که انسان در جهان ماده منجر به بروز آن می شود قطعاً تأثیر بسزایی در سرنوشت اخروی او دارد : زیرا این اعمال و افکار در ضمیر ناخودآگاه هر فردی ثبت شده و با وقوع فعل مرگ اینضمیر در ضمیر ناخودآگاه ادغام شده و بقولی پرونده اعمال گشوده می شود در این خصوص آیه ای از قرآن کریم را انتخاب نمودیم:

حیات پس از مرگ و عوالم مختص آن حقیقتی است که دیر یا زود هر انسانی با ان موجاعه خواهد شد. علوم روحی جدید با اکتشافات و آزمایشات گوناگون پیرامون روح و روان آدمی به این نتیجه دست یازیده است که روح ، پس از ترک جسم وارد محیطی می شود که از حیث ارتعاش بسیار فزونتر از ماده بوده و علاوه بر سه بعد طول ، عرض، عمق دو بعد دیگر نیز بع ان اضافه شده و موجودات این عالم نه انحصار در زمان دارد و نه انحصار در مکان.

برزخ چیست؟ کلمه برزخ به معنی فاصله میان دو چیز است از این رو به عالمی که میان زندگی دنیا و زندگی آخرت قرار گرفته است برزخ می گویند. در اصطلاح جغرافیا به قطعه زمینی باریک میان 2 دریا که دو قطعه زمین را به یکدیگر اتصال بدهد نیز برزخ گفته می شود و یا حد فاصله مثلاض میان 2 دریای شور و شیرین که پرده ای طبیعی است و آن دو را از هم جدا می سازد برزخ می گویند.

در حقیقت برزخ مقدمه و پیش تراول قیامت کبری و آغازی از قیامت سقری ، برای شخص میت است ف چنان چه رسول اکرم (ص) می فرمایند : (قیامت هر کس با مرگ وی آغاز می شود، که منظور از ان قیامت سقری است که در مرتبه ای قبل از شروع قیامت کبری قرار دارد).

در کافی ، به سند معتبر از امام صادق (ع) روایت شده است ، که امام فرمودند : «اما من ، به خدا سوگند برای شما در عالم برزخ نگرانم و ترس دارم». آنگاه از امام پرسش کردن برزخ چیست؟ فرمودند : برزخ جایگاهی اتست که از لحظه مرگک شخص شروع می شود و به آغاز قیامت پایان می گیرد» و در جائی دیگر امام در پاسخ اینکعه برزخ از چه تاریخی شروع می شود می


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق آماده درباره مرگ مرگ چیست؟

شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟ 24ص

اختصاصی از سورنا فایل شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟ 24ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 39

 

 

دانشگاه آزاد اسلامی

شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟

استاد:آقای حشمتی نسب

محقق:حسن ماندنی

تابستان 87-86

فردوسی‌ و نوعی‌ فلسفه‌ اپیکوری:‌

فردوسی یک نوع‌ عدم‌ تعلق‌ به‌ دنیا و نوعی‌ فلسفه‌ اپیکوری‌ متعالی دارد که‌ به‌ «پندهای‌ سلیمان‌» می‌ماند و ارزش‌های جاودانی‌ شاعر، که‌ همراه‌ با عواطف‌ انساندوستانه‌ و نرمی‌ طبع‌ خاص‌ و با ترکیبی‌ زیبا و جالب‌ در شاهنامه به‌ چشم‌ می‌خورند، آثار متفکران‌ بزرگ‌ هند را به‌ یاد می‌آورد. علاقه آرنولد به‌ شاهنامه‌ ، و به‌ ویژه به‌ داستان‌ رستم‌ و سهراب‌، ناشی‌ از شرحی‌ بود که‌ سنت بوو بر ترجمة‌ ژول‌ مول‌ از شاهنامه‌ نوشت‌. در اینجا، اشاره‌ به‌ برخی‌ دیگر از مترجمان‌ اروپایی‌ شاهنامه بی‌فایده‌ نیست‌. سرویلیام جونزازاولین‌ شرق‌شناسانی‌ بود که‌ به‌ ترجمة‌ داستان‌ رستم‌ وسهراب‌ به‌ سبک‌ تراژدی‌های‌ یونانی‌ روی‌ آورد. اندکی بعد جوزف‌ چمپیون (Joseph Champion) بخش‌هایی‌ از آغاز

شاهنامه‌ را به‌ شعر ترجمه‌ کرد و به‌ سال‌ 1875 در کلکته به‌ چاپ‌ رسانید. سبک‌ شعری‌ او بیشتر تقلیدی‌ بود از شاعر بزرگ‌ انگلیس‌ الکساندر پوپ‌ که‌ ایلیاد هومر را به انگلیسی‌ به‌ نظم‌ درآورده‌ بود. از مترجمان‌ دیگر شاهنامه‌ باید به‌ جیمز اتکینسن‌ اشاره کرد که‌ بیشتر از چمپیون‌ با ادبیات‌ فارسی‌ آشنایی‌

داشت‌. او در سال‌ 1814 داستان‌ «رستم‌ و سهراب‌» را به انگلیسی‌ به‌ نظم‌ درآورد و در 1832 نیز خلاصه‌ای‌ از شاهنامه‌ را در ترکیبی‌ از نظم‌ و نثر به‌ همان‌ زبان ترجمه‌ کرد. اتکینسن‌ همانند بسیاری‌ از علاقه‌مندان‌ به ادبیات‌ شرق‌ معتقد بود که‌ «آثار بزرگ‌ شرقی‌ قابل‌ توجه و از جهات‌ گوناگون‌ نظیر آثار کلاسیک‌ غرب‌اند.» از همین رو، وی‌ به‌ یافتن‌ وجوه‌ تشابه‌ بین‌ شاهنامه‌ و نوشته‌ها و سروده‌های‌ کلاسیک‌ اروپایی‌ پرداخت‌. به‌ عنوان نمونه‌، ابیات‌ زیر از شاهنامه‌ را در وصف‌ زیبایی تهمینه‌ ترجمه‌ کرده‌ و همراه‌ با شرح‌ گسترده‌ای‌ دربارة آثار مشابه‌ شاعرانی‌ چون‌ هومر، ویرژیل‌، آناکرئون‌ و شکسپیر انتشار داده‌است

خیام نیشابوری :

نکته’ دیگری که به نظر می رسد در مورد انسان گرائی فلسفی خیام قابل ذکر باشد، نگرش اخلاقی اوست. شاید اینگونه تصور شود که خیام از لحاظ اخلاقی پیرو افکار اپیکور (341 _ 270 پیش از میلاد) فیلسوف مادی یونان بوده است. هر چند اپیکور و خیام، به جهت ارزش نهادن به خرد، دوری جستن از خرافات، و اهمیت قائل شدن برای خوشبختی وشاد زیستن، هر دو از یک دریچه به انسان و زندگی و هستی می نگرند، و وجوه اشتراک فراوانی دارند، اما بین این (( دو )) ، در ارزش های اخلاقی ، یک تفاوت ماهوی وجود دارد، و آن اینست که، اپیکور برای تعدیل و آرامشی که در جستجوی آن است ، نه تنها تلاشی راتوصیه نمی کند، که حتی از درگیر شدن پرهیز می کند. او دوری جستن از ناملایمات را توصیه می کند، وخیام در کنار گرایش به خوشی و دوری از اندوه، تعهد وتلاش ، برای به دست آوردن نیک بختی و شادی، و سر ناسازگاری گذاشتن با زمانه’ نادرست را، لازم می داند وتاکید می کند:

زان باده  که عمر را حیات دگر است         پر کن قدحی گرچه تو را دردسر! است

بر نه به کفم که کار عالم سمر است         بشتاب که عمر ای پسر در گذر است

هشدار! که روزگار شور انگیز است        ایمن منشین! که تیغ دوران تیز است

در کام تو گر زمانه لوزینه نهد        زنهار! فرو مبر! که زهر آمیز است.

اندیشه‌های فلسفی حکیم عمر خیام و فلسفه معروف او (اپیکوری): حکیم عمر خیام در نیشابور زاده شد. زمان تولد و وفات او به درستی مشخص نیست،‌ ولی به بعضی احتمالات در روز پنجشنبه 12 محرم 439 متولد شده و در سال‌های مابین 508 – 530 و به بعضی احتمالات در سال 515 وفات یافته است. به طور کلی می‌توان گفت که از نیمه‌ی اول قرن پنجم تا دهه‌های نخستین قرن ششم در این دنیا زیسته است. نامش عمر، کنیه‌اش ابوالفتح، لقبش غیاث‌الدین و نام پدرش ابراهیم بود. دلیل شهرت او به خیام یا خیامی به درستی معلوم نیست، اما ظاهراً این عنوان را از پدرش داشته است؛ چون شغل وی خیمه‌دوزی بوده است. قبر خیام در ایوان امامزاده محروق،‌ تقریباً به مسافت نیم‌فرسخی شهر نیشابور فعلی واقع شده است.او در همه‌ی فنون و معلومات زمان خود از جمله حکمت، فلسفه، ریاضی، طب و نجوم تبحر داشته است. حکایت کرده‌اند که خیام در نیشابور با حسن طوسی و حسن صباح همدرس بوده است. آن سه جوان به امید اینکه یکی از ایشان به مرتبه‌ی عالی خواهد رسید، با یکدیگر پیوند می‌بندند که اگر هریک از آنها به مقامی بالا رسید، دو دوست خود را نیز از نظر دور نکند.از قضا حسن طوسی به وزارت جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی می‌رسد و خواجه نظام‌الملک طوسی مشهور می‌شود. او به عهد خود وفا می‌کند و حسن صباح را به خدمت سلطان می‌برد؛ اما خیام که اهل علم بود و تمایلی به خدمت سلطان نداشت، از خواجه نظام‌الملک تقاضا می‌کند که معاش مختصری برای او مقرر دارد و به همان اندازه هم اکتفا می‌کند و به غیر از فراگیری دانش، به کار دیگری نمی‌پردازد. با چیرگی اعراب بر ایرانیان، تقویم هجری قمری در ایران کاربرد پیدا کرد و پس از مدتی به علت ناسازگاری با روند زندگی کشاورزان ایرانی، منجمان ایرانی دست به اصطلاحاتی در این زمینه زدند. در سال 467 هجری، یعنی در زمان سلطنت جلا‌ل‌الدین ملکشاه سلجوقی و وزارت خواجه نظام‌الملک طوسی، تصمیم گرفته‌ شد که تقویمی بر اساس قواعد نجومی ایجاد شود. بنابراین هیأتی از دانشمندان اهل فن هیأت و نجوم برای این مقصود گرد هم آمدند. خیام یکی از آن دانشمندان و گویا بر همه‌ی آنها مقدم بود.این منجمان با محاسبات ریاضی، زیج‌هایی (مجموعه جدول‌هایی که بر اساس مطالعات و مشاهدات ستاره‌شناسی تدوین می‌شد)، برای شمارش وقت فراهم ساختند. تقویم اصلاح شده، چون به فرمان جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی فراهم آمده بود، به تقویم جلالی شهرت یافت.آنچه مسلم است، این است که خیام در نزد دانشمندان و سلاطین، منزلتی عظیم داشته است. در حکمت او را تالی «ابوعلی سینا» می‌خواندند؛ در ریاضیات سرآمد فضلا به شمار می‌رفت و در احکام نجوم، قول او را مسلم می‌دانستند؛ هرچند که خودش اعتقاد راسخی به دستی آن احکام نداشت.دنیای ریاضی مدیون تحقیقات و اکتشافات این دانشمند است. مثلاً اولین‌بار تعریف منطقی اعداد اصم (گنگ) به وسیله‌ی رشته‌های بی‌نهایت در مجموعه تحقیقات خیام دیده شده است. قضایای بسیاری که در سیزده معادله‌ی اقلیدس بی‌استدلال مانده بود، به وسیله‌ی فرضیه‌ی خیام ثابت می‌شود.می‌توان گفت خیام اولین کسی است که هندسه‌ی تحلیلی را برای حل معادلات به کار برده است و از این جهت خیام به هنگام بررسی مسئله‌ای هندسی، به معادله‌ی درجه سوم برخورد کرد و با توسل به مقاطع مخروطی به حل این معادله درجه‌ی سوم فائق آمد.خیام رساله‌ی مختصری تحت عنوان رساله‌ فی الحتیال لمعرفه الذهب و الفضه فی جسم مرکب منهما درباره‌ی تعیین عیار طلا و نقره و شمشی که از این دو فلز ترکیب شده است، تألیف کرده که نسخه‌ی منحصر به فردی از آن در کتابخانه‌ی گوتا آلمان موجود است. این رساله در حقیقت توضیح طریقه‌ی ارشمیدس و مبتنی بر اصل معروف این دانشمند است که به اصل هیدروستاتیک نیز شهرت دارد.

خیام و حافظ و اپیکوریسم:

نظر به این که در عصر ما اپیکوریسم به مفهوم عامیانه و مبتذلش عملاً رایج شده بود، عده ای می خواستند برخی بزرگان اندیشه و فلسفه و عرفان را منسوب به این مکتب نمایند؛ مثلاً خیام و یا حافظ را. مدعی هستند که خیام و حتی حافظ، مردانی لذت پرست، دَم غنیمت شمار و لاابالی بوده اند. مخصوصادرباره خیام عقیده بسیاری همین است. آنچه مسلم است، این است که خیام ریاضیدانِ فیلسوف چنین نبوده و چنین نمی اندیشیده است.

از ظاهر اشعار منسوب به خیام همان مطلب پیدا شده است، ولی از نظر محققان جای بسی تردید است که اشعار معروف، متعلق به خیام ریاضیدان فیلسوف باشد.

به فرض هم این اشعار از او باشد، هرگز از زبان شعر نمی توان نظریه فلسفی شاعر را دریافت. خصوصا که اخیرا رساله هایی از خیام بدست آمده و چاپ شده است که اتفاقا همان موضوعات را طرح کرده است که در اشعار منسوب به او مطرح است، ولی آن ها را آن گونه حل می کند و پاسخ می گوید که به قول خودش، استادش بوعلی حل کرده است. درباره حافظ، مطلب از این هم واضح تر است. آشنایی مختصر با زبان حافظ و یک مراجعه کامل به تمام دیوان حافظ و مقایسه اشعار او با یکدیگر که برخی مفسر دیگرند، مطلب را کاملاً روشن می کند.

خیام: کافر شراب‌خوار یا...؟

خیام شاعری کم‌گو بوده است. خیام اگرچه در درجه‌ی اول از علم و فضل بود، ولی عامه‌ی مردم او را به سبب رباعیاتش می‌شناسند. در مورد خیام نگرش‌های مختلفی در بین مردم وجود داشته و دارد. عده‌ای کلمات او را کفرآمیز دانسته و یا او را شراب‌خوار پنداشته‌اند و به اشعار او از جهت ترغیب به می‌خوارگی نگریسته‌اند و حتی عده‌ای او را بی‌اعتقاد به مبدأ و معاد فرض کرده‌اند.یک جام شراب صد دل و دین ارزدیک جرعه‌ی می، مملکت چین ارزدجز باده‌ی لعل نیست در روی زمینتلخی که هزار جان شیرین ارزد.اصولاً خیام شاعری را پیشه‌ی خود نساخته و این به جهت آن نیست که شعر امری حقیر است و شاعر شأن و ارزشی ندارد، بلکه از آن جهت بود که در آن دوره یک شاعر غالب اوقات خود را برای استفاده‌ی مالی، به مداحی بزرگان و سلاطین، مجلس‌آرایی و مزاح‌گویی می‌پرداخت و در مراسم خوش‌گذرانی اهل فسق و فجور شرکت می‌کرد. در آن زمان امثال فردوسی، ناصر خسرو و حکیم سنایی که شاعرانی متین و با مناعت بودند، نادر می‌نمودند. بنابراین هر کس که پیشه‌ی شاعری را اختیار می‌کرد، مردم به او به چشم مداح سلاطین می‌نگریستند و همین مسأله باعث شد که حکیم عمر خیام از اینکه شاعر خوانده شود، احتراز کند و قوه‌ی شاعری خود را تنها در سردون رباعی به کار بگیرد. رباعی بهترین قالب شعر برای ثبت لحظات کوتاه شاعرانه است. این نوع شعر بر وزن لا حول ولا قوه الا بالله، سروده می‌شود و از مشکل‌ترین اقسام شعر است؛ زیرا با شروطی که برای آن مقرر شده و تنگ بودن و مجال سخن، گوینده باید طبعی توانا داشته باشد و معانی را به بهترین صورت ممکن در این دو بیت بگنجاند.نخستین کسانی که او را شاعر خوانده‌اند، «شهرزوری» در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم و در کتاب «تاریخ الحکما» و دیگری «شیخ نجم‌الدین رازی» صاحب کتاب «مرصاد العباد» در اوایل قرن هفتم بود.رباعیات خیام :در مورد اشعار (رباعیات) خیام، تا به حال تحقیقات زیاد و دامنه‌داری صورت گرفته است و «شاید بیش از دو هزار کتاب و رساله و مقاله دربار‌ه‌ی خیام نوشته شده باشد. خیام فیلسوف و ریاضیدان، موجودی است مشخص و یافتن او به واسطه‌ی رسانه‌های علمی و فلسفی وی آسان. ولی خیام شاعر ناشناخته مانده، سیمایی دارد مشوش و مغشوش؛ زیرا وسیله‌ی تشخیص سیمای او رباعی‌هایی است که معلوم نیست از خیام باشند، بلکه رباعی‌هایی است که محققاً از او نیست.» همه‌ی خیام‌شناسان آگاهند که رباعیات الحاقی بسیار در طی قرون به رباعیات اصیل حکیم نیشابور پیوسته‌اند و بسیاری از رباعی‌گویان به دلایلی چند، از جمله بیم از اوضاع سیاسی، نداشتن شهامت کافی برای بیان عقاید خویش و یا به منظور برخورداری از شهرت خیام و ترویج سروده‌های خویش در سایه‌ی این شهرت عالمگیر، سروده‌هایشان را به او منسوب کرده‌اند. از سوی دیگر گاهی برخی از کاتبان نیز برای تعدیل فلسفه‌ی خیامی و آمیختن آن با تصوف، رباعی‌های صوفیانه‌ای نوشته‌اند و به این ترتیب با این افزایش‌‌ها کار تشخیص و تحلیل را دشوارتر کرده‌اند. با این همه اگر با دیده‌ی انصاف به همان معدود رباعیاتی که تعلقشان به خیام قطعی می‌نماید بنگریم، اقرار خواهیم کرد که – بر خلاف استنباط و تفسیر سفسطه‌آمیز برخی از پژوهشگران متعصب – نه‌تنها با خرد و دانش مغایرتی ندارد، بلکه مؤید فرزانگی و حجتی قاطع بر دانش و بصیرت او هستند؛ زیرا که فقط بخردان اندیشمند از کنار مجهولات عالم هستی بی‌تفاوت نمی‌گذرند و همواره ذهن وقّاد و پرسشگرشان جویای اسرار نایافته است.اما قبل از هر چیز باید به گونه‌ای مطمئن شویم که خیام منجم و ریاضیدان، رباعی‌سرا نیز بوده است. اگر کسانی همچون نویسنده‌ی کتاب خیام‌ِ پنداری به نام هواداری از خیام ریاضیدان، به هجو و طردِ خیامِ رباعی‌گو پرداخته‌اند و با ذکر دلایلی که چندان اساس و استحکامی ندارند، خیام عالم را از خیام شاعر جدا کرده‌اند و حتی شهرت و محبوبیت او را در دنیای غرب


دانلود با لینک مستقیم


شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟ 24ص