تئورى مدیریت از دیدگاه امام على (ع)
چکیده:
با توجه به اهمیت و جایگاه مدیریت در نظامها و سازمانهاى بینالمللى و ترویج مدیریت نوین بر آن شدیم تا با تبیین دیدگاههاى ارزشمند امام على علیه السلام به عنوان مدیرى مدبر و کارآمد در تشکیل نخستین حکومت اسلامى - شیعى گامى هرچند کوتاه در احیاى این تفکر شیعى برداریم; چرا که امروزه جزئیات این مبانى دینى به عنوان یک نظریه جدید علمى و کاربردى با موفقیت قابل اجرا است . مقاله حاضر با بررسى بیش از 65 منبع داراى دو بخش عمده است: بخش اول به تبیین مبانى علم مدیریت، معرفى مکاتب و ارائه نظریههاى کلاسیک و نئوکلاسیک و نوین پرداخته است که مىتواند زمینه تطبیق این نظریه را با افکار و آراى امیرالمؤمنین علیه السلام مهیا کند . بخش دوم نیز به تبیین تئورى و مبانى اعتقادى حضرت امیر علیه السلام در مدیریت و عناصر و ارکان آن - سازماندهى، برنامهریزى، کنترل، نظارت، هماهنگى - شایسته سالارى و ویژگیهاى مدیران موفق به بررسى اقسام سوء مدیریت و معضلات نظام مدیریتى مىپردازد . ذکر نمونههاى موفق، نقش مناسبات انسانى، و از همه مهمتر مدیریت عشق و خصوصیات این مدیریت از دیگر موضوعات مطرح شده در این مقاله است .
کلید واژهها:
مدیریت، مدیریت اسلامى، سازماندهى، برنامهریزى، کنترل، نظارت، مدیریت تولید
حمد و ستایش خداى را که توفیق نگارش این مقاله را عنایت فرموده; مقالهاى که تحت عنوان تئورى مدیریت از دیدگاه امام على علیه السلام و با الهام و تعمق در نهجالبلاغه و کتب ارزشمند دیگر تدوین یافته است . به بهانه این کلام تفحصى در نهجالبلاغه نمودم; کتابى که رزمندگان آن را کتاب شجاعت مىخوانند و اهل دل آن را کتاب اشک و عشق مىدانند ولى تعبیر زیباى حضرت امام خمینى رحمه الله که نهجالبلاغه را افتخار مکتب تشیع مىدانند، از همه رساتر و گویاتر است; چرا که در سیر تطور حکومتها و خلافتها همواره تشتت آرا و عقاید منجر به اعمال روشهایى خلاف سیر انسانیت و وحدانیت الهى گردیده است و در این میان صاحب نهجالبلاغه مولى الموحدین الگوى تمام عیار مدیریت و خلافت و امامت در لابلاى مفاهیم عمیق خود به بیان عناصر، ارکان، وظایف، اهمیت و شیوههاى مدیریت پرداختهاند که ما نیز امید آن داریم در این مجال کوتاه پیمانهاى از این اقیانوس بیکران علم و معرفتبرگیریم .
بخش نخست:
دیباچهاى بر علم مدیریت و جایگاه آن همراه با بررسى مکاتب مدیریتى
فصل اول:
علم مدیریت و تعریف آن در مکاتب مدیریتى:
1- مدیریت و معانى آن:
معناى لغوى مدیریت «اداره کردن» است و مدیر یعنى اداره کننده، که اسم فاعل از مصدر اداره بر وزن اقامه مىباشد . پس مدیر یعنى گرداننده و مدیریتیعنى گرداندن یک دستگاه، اداره، شهر یا . . . ، در جهت هدف خاص خودش; این تعبیرى از مدیریت مطلق است که قریب الافق با وظایف روابط عمومى است; زیرا قبل از آنکه علوم مدیریت تنظیم شود و شکل بگیرد، روابط عمومى مدتها بازوى شخصیتهاى تاریخ در اداره امور کشوردارى بوده است .
در متون اسلامى کلمه مدیر نیامده ولى به کلمه مدبر اشاره شده است: فالمدبرات امرا برخى از مفسران نیز اشاره به مدیریت ملائکه دارند و ملائکه را مدیران جهان مادى معرفى مىکنند . البته لازمه مدیریت، تدبیر است زیرا تا کسى تدبیرکننده (مدبر) نباشد، نمىتواند مدیر باشد .
2- تعریف علم مدیریت:
در سیر تحول دانش مدیریت طى قرون و سالهاى اخیر، کوششى مداوم در جهتیافتن عناصر مشترک در تصمیمگیرى و اداره سازمانها مشاهده مىگردد که اساس علم مدیریت را تشکیل داده است .
پیشرفت علم و تمدن در زمینههاى گوناگون زندگى جوامع بشرى، همواره پیچیدگیهاى روزافزونى را از نظر تشکیلات و اداره در سازمانها به وجود آورده است که باعث تجدید نظر پژوهشگران علوم مدیریت در اصالت تئورى مدیریتشده است .
از نظر سنتى مدیریت عبارت است از: «به کار گرفتن کلیه امکانات موجود در موقعیتى خاص به منظور رسیدن به هدف یا هدفهاى مشخص .»
تعریف سنتى مدیریت مبتنى بر قبول اصول منطق و اعمال منطقى است . جیمز تامپسون ضمن مطالعات خود در مورد سازمان به این امر اشاره مىکند که اصل منطق سبب محدود کردن دامنه عملیات مدیریت مىشود و اعمال سازمان منحصرا باید در آن محدوده صورت گیرد .
یکى از مشخصات جدید و پدیدههاى بارز رشته مدیریت که از اهمیت اصل منطق تئورى سنتى مىکاهد، مساله «عدم وجود ، جیمز تامپسون و پرفسور تى دانکن نشان مىدهد که پیشرفتسریع تکنولوژى و تغییرات محیطى عوامل اصلى در محیط و شرایط کار سازمانهاست . یافتن عوامل مشترک در تصمیمگیرى و اداره سازمانها نیاز به اتخاذ «روش علمى» دارد . با توجه به آنچه گذشت، تئورى مدیریتبراساس تعریف زیر پایهگذارى مىگردد:
دانلود تحقیق تئورى مدیریت از دیدگاه امام على (ع)