چکیده : یکی از مسایلی که از دیر بازذهن بشر را به خود مشغول داشته است، سعادت میباشد. سعادتمندی، آرزوی دیرینهی بشر است که کمترکسی یافت میشود که دربارهی آن نیدیشیده باشد. انسان، همواره تمایل دارد که بداند آیا روزی به سعادت نایل میشود یا نه و اگر آری چگونه و با چه وسایل و ابزاری. در این میان فلاسفه با حضوری فعال، مباحثی در این زمینه مطرح نمودهاند تا این مساله را باز گشایی کنند. معمولا افراد برای یکدیگر آرزوی خوشبختی میکنند و گویی آن را غایت نهایی بشر محسوب میکنند به نحوی که اگر فرد، به آن نایل شود، دیگر از غیر بی نیاز میشود. یکی از انگیزههایی که منجر به نگارش این رساله شد، دغدغه و سوالات فردی بود. فیلسوفان بسیاری به این مسئله پرداختهاند ولی مادر صددیم با گزینش دو فلیسوف ایمانویل کانت و باروخ اسپینوزا تحقیق خود را در این مسیر به انجام برسانیم. رساله پیش رو، حول محورهایی میگردد که بدون طرح آنها، درک مقوله سعادت مشکل خواهد بود. هدف این است که پیرامون سعادت سخن بگوئیم و این موضوع را تبیین و تحلیل عقلانی کنیم. امید است فتح بابی باشد، در جهت مباحثات و مناظرات و تحقیق های بیشتر و بهتر در این راستا.
پایان نامه : سعادت از نگاه باروخ اسپینوزا و ایمانوئل کانت