از آنجایی که این کتاب ارزشمند یکی از منابع مهم در کنکور دکتری زبان و ادبیات فارسی است؛
ما جهت دسترسی آسان ادب دوستان عزیز دوره 3 جلدی کتاب را که دارای بیش از 1400 صفحه است را برای دانلود قرار دادیم.
امیدواریم توانسته باشیم رضایت شما را جلب کنیم.
معرفی: ملک الشعرا بهار یکی از چهره های برازنده و نامبردار فرهنگی ایران زمین است که که اورا آخرین حلقه ای از سلسله ی شعرای کلاسیک زبان فارسی در ایران، می دانند. بهار که بیشتر به عنوان شاعر ورزیده شناخته شده است ، سیمای چند بعدی دارد. او در تقویت جنبش مشروطه خواهی در ایران از راه انتشار مقالات واشعارش در نشریه های " بهار " و " نوبهار " - به مدیریت خودش - نقش بسیار مهمی در این گستره داشته است. بهار شش بار به عنوان نماینده مجلس در پارلمان رفت ویکبار هم سمت وزارت فرهنگ را عهده دار گردید. بهار دیوان بزرگ شعری دارد وهم تاریخ احزاب سیاسی را به رشته ی تحریر در آورد. ملک الشعرا بهار ، کتاب " سبک شناسی " را درسه جلد نوشت که عمدتاً به سیر تاریخ تطور زبان فارسی از قدیم تا عصر ما اختصاص یافته است. نیم قرن از چاپ این اثر گرانبهامی گذرد، با وجود که در این زمینه آثار فراوان از منابع همزبانان وخارجیان به نشر رسیده است، اما پژوهش محمد تقی بهار در زمینه ازارزش وِیژه ای بر خوردار می باشد، چون نویسنده این اثر احاطه ای کامل به زبان و ادبیات فارسی داشت وهم در جمع آوری، تدقیق وبررسی متون های قدیم به عنوان یک صاحب نظر فرهنگی، این اثر جاودان پژوهشی را آفریده است. آنچه که این اثر را برجسته می سازد، مطالعه ی فراوان متون قدیم و آثار جدید، حفظ کامل بیطرفی، توجه به حوزه ای فرهنگی زبان فارسی - دری ، دوری از هژمونیزم زبانی وغیره نشان دهنده ی عمق و پهنای فرهنگی و ادبی بهار است که در عین زمان فراز مندی اورا در حوزه ای تحقیقی نیز برازنده می سازد. بهار ، در جلد اول کتاب سبک شناسی خود در نخستین گفتار زیر عنوان " زبان ایرانی " پس اززبانهای : پارسی، مادی ، اوستا و زند، زبان زردشت ،فارسی باستان ، پهلوی ، سغدی ، مکثی بسیار جالب و پژوهشی به نوشته های نویسنده گان معتبر قدیم از جمله " ابن مقفع " در مورد نام ، ریشه و پیدایش زبان دری دارد که با استنادات پایه ای توانسته است قدامت، سلاست و هویت ادبی این زبان را به ثبوت برساند. بهار در اینجا به عنوان یک شخصیت فرهنگی که ابعاد وسعت نگری اش به او ماهیت یک انسان مسئول را در راستای حوزه ای تمدنی و زبانی ما می دهد، بدون هیچگونه غرض ورزی چندین بار به زیبای زبان دری از لحاظ سلاست گویشی وادبی اشاره می کند وبرای این اشارات خود به متون قدیم استناد می جوید. بهار بسیار به روشنی مطرح می کند که زبان دری از خراسان - شرق ایران - برخاسته وبه دلیل شیوایی گفتاری و ادبی خود برغرب ایران - در آنزمان به زبان پهلوی سخن می گفتند - غلبه یافته است. بهار مهد زبان دری را بلخ ، تخار ، بدخشان و سیستان و زابلستان دانسته و دلایلی مستندی از نویسنده گان با اعتبار قدیم می آورد. به دلیل اهمیت نوشته ای بهار فقید که یکی از سر آمدان شعر، ادبیات و فرهنگ عصر مابود و مردم ایران و حوزه ای زبانی و فرهنگی ما به او ارج فراوان قایل اند، نویسنده این یادداشت برای باز خوانی " زبان دری " از نگاه ملک الشعرا بهار، این پژوهش ونوشته ای علمی را با کمی اختصار وبرای سهولت در خوانش به زبان امروزی در آورده و بدون اندک تغییر در مفاهیم آن، در این صفحه می آورد تا خواننده گان " سخن " پی ببرد که یکی از پیشگامان زبان، ادبیات و شعر ایران زمین ،" زبان دری " را چگونه معرفی نموده و از لطف و شیرینی گویشی ونوشتاری این زبان چگونه به نیکو یی یاد کرده است. البته نوشته ی بهار فقید در چند بخش تقدیم می شود. ورسی محمد تقی بهار زبان دری در معنای حقیقی این کلمه اختلاف است ودر فرهنگ ها مطالب مختلف نوشته اند اما از جمله گفته اند : " دری لغات ساکنان شهر های بلخ، بخارا، بدخشان و مرو است. گروهی بر آنند مردم در گاه " کیان " به آن تکلم میکردند وگروهی دیگر گفته اند که در زمان بهمن اسفندیار، چون مردم از اطراف عالم به در گاه او می آمدند وزبان همدیگر را نمی دانستند، بهمن فرمان داد تا دانشمندان زبان فارسی را وضع کردند وآن را " دری " نام نهادند. یعنی زبانی که به درگاه پادشاهان بدان تکلم کنند و بهمن حکم کرد تا در همه ای ممالک تحت سیطره ای او به این زبان سخن بگویند. از سوی دیگر دری را منسو ب به دره نیز کرده اند. مانند کبک دری که به اعتبار خوشخوانی او می تواند بوده باشد. زیرا که بهترین لغات فارسی، زبان دری است. " از این گفته ها میتوان به دو نتیجه رسید : ۱ - بزرگان و رجال مداین ( تیسفون پایتخت ساسانی ها ) در دربار و خانه به این زبان سخن میگفته اند. ۲ - زبان دری ، زبان مردم خراسان در شرق ایران از جمله مناطقی چون بلخ، بخارا و مرو بو ده است. جمع بین این دو هیچگونه اشکالی ندارد چون توجیهات مستندی در ذیل می آوریم : الف : روایتی از ابن الندیم است که ازز بان ابن مقفع می گوید : " زبان دری لغات شهر های مداین است ودر دربار پادشاهان بدان زبان سخن می گفتندو لغات مشرق وبلخ در آن غلبه دارد. " ب : روایت یاقوت از حمزه بن الحسن ونص کتاب التمنبیه حمزه که مطابق روایت ابن الندیم است. ج : غالب عبارات فارسی که در کتب عربی از قول شاهنشاهان ساسانی و رجال آن عصر نقل شده است به زبان دری است نه به زبان پهلوی. چنانچه جاحظ در " کتاب التاج " عباراتی از شاهنشاهان ساسانی از جمله " خرم خفتار " را مثال می دهد که به زبان دری است. اسماعیل ابن عامر ، یکی از سرداران سپاه خراسان که مروان بن محمد آخرین خلیفه ی اموی ها را تا مصر دنبال نمود ومروان در این جنگ کشته شد، طبری از قول او می گوید که اسماعیل به خراسانیان گفت : " دهیذ یا جوانکان " ویا " یا اهل خراسان مردمان خانه بیابان هستید " این دو عبارت هم به زبان دری است. ابن قتیبه در " عیون الاخبار " در شرح رزم " و هرز سوار " با حبشیان در یمن حکایتی ذکر میکند : " سوا ران ایرانی بر تیر های خویش نامهای می نوشتند. این نامها یا نام شاهنشاه بود ویا نام خود سوارکار، گاهی نام پسر ویا نام زن شان. و هرز چون در برابر صف جنگی حبشیان قرار گرفت غلامش را گفت : تیری از ترکش بیرون آر وبه من بده ! غلام تیری بر آورد و به دست سوار کار داد که بر آن تیر نام زن وهرز نوشته بود. وهرز آن را به فال بد گرفت وبه غلام گفت : تویی زن ! واین فال بد به تو برگردد ! این را برگردان وتیری دیگر بده ! غلام تیر را به جعبه گذاشت ودست بردو تیری دیگر بر آورد وبه دست خداوند داد. چون وهرز دید باز همان تیر بود ! پس وهرز در فالی که گرفته بود اندیشه کرد وناگهان به خود آمد و گفت " زنان ! " سپس گفت : " زن آن " ( بزن آن را ) نیکو فالیست این ! ... الخ " این داستان می رساند که وهرز به زبان دری سخن می گفته است.ویا نقل سخنان آنانرا تازیان به مناسبت اینکه زبان بزرگان ایران زبان دری بوده است، به همان شنیده و روایت کرده اند. چون در زبان پهلوی زن را " کن " میگویند و دختر را " کنیزک ". نام زن وهرز با فعل " زن " در زبان پهلوی متجانس نمی باشد، تنها این تجنیس در زبان دری ممکن است. بازهم ابن قتیبه در " عیون الاخبار " از قول علی بن هشام آورده و می گوید : " در شهر مرو مردی بود که برای ما قصه های غم انگیز نقل می کرد ومارا می گریانید ، سپس از آستین تنبوری بر می آوردو می خواند : " ابا این تیمار باید اندکی شادی ... " واین عبارت که شعر هفت هجایی بدون شک به زبان دری است. به همین سان جمله های دری که از قول بزرگان عهد ساسانی نقل کرده اند در کتب تاریخ و ادب بسیار است. گرچه جمله های پهلوی در میان آنها دیده می شود ، لیکن غلبه با جمله های دری است از این رو می توان نظر ابن مقفع را تایید نمود.
دوره 3 جلدی سبک شناسی محمد تقی بهار