دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:49
فهرست مطالب:
زندگینامه توماس آکویناس ۴
آرمانهای آکویناس ۵
ارزشیابی ۸
آفرینش و تحول ۹
۲٫ معنای خلق مدام چیست؟ ۱۱
۳٫ نتیجهگیری ۱۳
پینوشتها ۱۴
بخش ا . مابعدالطبیعه زیبایی در آراء آگوستین قدیس ۱۸
بخش۲٫ مابعدالطبیعه زیبایی در آراء آکوئیناس قدیس ۲۰
تاریخچه برهان وجوب و امکان ۲۲
سابقه دو گونه عقل ۲۳
توماس آکویناس و قیمت عادلانه ۲۵
یادداشتها ۳۱
پی نوشت ۴۲
سابقه پیدایش مکاتب از دوران باستان تا قبل از مکتب کلاسیک ۴۳
عقل و نفس در فلسفة ابن سینا و توماس آکویناس ۴۷
منابع ۴۹
زندگینامه توماس آکویناس
توماس آکویناس که نام صحیحش توماس آکوئینی است، اواخر سال 1224 یا اوایل سال 1225میلادی در قلعه روکاسکا در منطقه اکینیو در نزدیکی شهر ناپل، در خانواده ای اشرافی به دنیا آمد. پدرش فئودال منطقه اکینو بود و توماس را که کوچکترین فرزندش بود، در پنج سالگی به دیر فرستاد، به امید آنکه روزی رئیس آن دیر شود. توماس در آن دیر که ”مونته کاسینو“ نام داشت، به عنوان طلبه به تحصیل پرداخت تا در آینده راهب گردد. در سال 1239 میلادی برای ادامه تحصیلات به دانشگاه ناپل رفت و در آنجا فنون یا هنرهای هفتگانه را فرا گرفت. در سال 1334 میلادی به فرقه رهبانی- دومینیکی پیوست. این عمل او با مخالفت شدید خانواده اش مواجه شد. برادرانش برای جلوگیری از پیوستن او به این فرقه حتی یکسال او را زندانی کردند، ولی توماس از عقیده اش برنگشت و پس از آزادی، به این فرقه ملحق شد. دومینیکیان او را به پاریس فرستادند. توماس، در دانشگاه این شهر نزد آلبرت کبیر به تحصیل پرداخت و همراه او در سال 1248 میلادی به دانشگاه تازه تاسیس شده کلن رفت.
در سال 1252 میلادی، آلبرت کبیر با اعلام اینکه مطلب بیشتری نمی تواند به توماس بیاموزد، وی را برای ادامه تحصیلات به پاریس فرستاد و توماس در دانشگاه شهر پاریس به تحصیل و تدریس پرداخت. در سالهای 54 ـ 1252 میلادی، در رابطه با تفسیر کتاب مقدس، مدتی آموزش دید و طی سالهای 1256 ـ 1254 میلادی، کتاب «جمل پطروس لو مباردوس» را تفسیر و تدریس کرد. توماس آکویناس در سال 1256 میلادی با اتمام تحصیلاتش، درجه استادی در الهیات را از دانشگاه پاریس اخذ کرد و یکی از دو کرسی اختصاص داده شده به دومینیکیان را به دست آورده و استاد علم کلام در دانشگاه پاریس شد. وی پس از سه سال به ایتالیا بازگشت و طی سالهای 1259 تا 1268 میلادی در حوزه های علمیه و دربار پاپ در شهرهای انانیی، ارویتو، رم و ویتربو به تدریس و تحقیق پرداخت. وی در این سالها ارتباط نزدیکی با دربار پاپ داشت و در سازمان دادن و تدوین دروس مدارس دومینیکی بسیار کوشید.
در سالهای 1268 تا 1272 میلادی در پاریس اقامت گزید و پس از آن به ناپل بازگشت. او در اواخر سال 1273 میلادی تدریس و تحقیق و تالیف را کنار گذاشت و در سال 1274 میلادی هنگامی که به شهر لیون، برای شرکت در شورای عام کلیسای کاتولیک، سفر می کرد، در یک دیر در گذشت. توماس مهمترین فیلسوف فلسفه مسیحی است که در فلسفه بعد از خود تاثیری بسیار زیاد گذاشت. مهمترین اثر او «جامع علم کلام» نام دارد.
آرمانهای آکویناس
قدیس توماس آکویناس ( 1225-127 م.) اصول عقاید و ترتیب کاتولیک را به طور کامل تنظیم کرد. فلسفه او تلفیقی از معلومات قرون میانه به بار آورد و قلمروهای عقل و ایمان، علوم والهیات و طبیعت و ماوراءالطبیعه را متحد کرد.
نفوذ آکویناس، ممکن است این پرسش پیش آید که چرا نفوذ کارهای آکویناس، تا این اندازه با دوام بوده است و چرا این تأثیر شدید را بر عصر حاضر داشته است؟
نخست برای اینکه آکویناس، دلباخته رسم معمول نشد، بلکه آزادانه از منبع نیروها: عقلی خود استفاده کرد. ذهن او بحق جامع بود و کمتر کسی در انتظام و ثبات منطقی مشاهدات فلسفی بر او پیشی گرفته بود.
دوم، آکویناس جهانی را مجسم می کرد که در آن برای هر مرتبه و آفریده ای وظیفه ای تعیین شده بود. وظیفه بشر این بود که عقل خود را به کار ببرد و خدا را ستایش کند. زندگی در مرتبه پایین تر به وسیله خدا که بر تمام اجزای عالم حکومت می کند، دارای معنا می گردید.
سوم، فلسفه آکویناس مخالف اصل مکانیکی بود و می گفت جهان را قضاوقدر یا وجوب اداره نمی کند، بلکه جهان آیت جلال خداست وهیچ امری بدون دخالت او واقع نمی گردد.
چهارم، آکویناس رهبری کلیسا را قبول داشت. او نگرانی عجیبی را احساس می کرد و اعتقاد داشت که بی کلیسا به دست آوردن رستگاری ممکن نیست. بشر امروزی ممکن است استقلال وفردگرایی بیشتری داشته باشد؛ ولی در موقع بحران به پناهگاه مراسم دینی روی می آورد.
بعلاوه آکویناس فلسفه خود را براساس صریح علمی بنا نهاد. نظر او با نظر دانشمندان سده دوازدهم یکی نبود؛ زیرا به دست یافتن بر علم از راه تجربه عقیده نداشت. او هم مانند ارسطو عقیده داشت که هدف اصلی علم « تشریح طبیعت است، نه تسلط بر آن» از این رو آکویناس فلسفه خود را بر اساس تجربه حسی بنا نهاد و گفت راه حقیقت از جزئی به کلی و از خصوصی به عمومی می پیوند؛ بنابراین ما با اندیشه های فلزی شروع نمی کنیم.، بلکه با واقعیاتی آغاز می کنیم که از راه آزمایش حسی به دست آمده اند.
فناناپذیری. به نظر آکویناس، روح انسانی حقیقتاً فناناپذیر بود. آکویناس به طور کلی بحثهای الهیون پیشین را تکرار می کرد؛ ولی بحث مفیدی هم بدان اضافه کرده بود که مربوط به میل بشری بود. او مدعی بود که تمام ما خواستار این هستیم که هستی تنها محدود به این زندگی نباشد و طبعاً خواهان فناناپذیری هستیم. خدا هم که خیر است امید ما را ناامید نمی کند و رستاخیز را برای ما ممکن می سازد. رستاخیز به معنای این است که روح پس از مرگ باز هم صورت جسمانی به خود بگیرد.
چون بشر دارای نفس است، آفریده ای عاقل است. درباره این پرسش که آیا بدن برتر از نفس است؟ آکویناس پاسخ منفی می دهد؛ زیرا عقیده دارد که نفس حاکم بر جسم است. او هم مانند قدیس آگوستینوس در این نکته پا فشاری می کند که روح تجلی نمی کند، بلکه خدا آن را می آفریند. آکویناس می پندارد که هر ذاتی از هیولا و صورت ترکیب شده است. برخی از فیلسوفان پیر و قدیس فرانسیس توضیح داده بودند که بشر ممکن است دارای چند صورت باشد؛ ولی آکویناس گفت بشر فقط یک صورت دارد.