اختصاصی از
سورنا فایل دانلود روش تحقیق بررسی رشد قضاوت اخلاقی در دانشجویان دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
دانلود روش تحقیق بررسی رشد قضاوت اخلاقی در دانشجویان دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات106
ضرورت و اهمیت پژوهش:
اخلاق یکی از موضوعات مهم روان شناسی رشد است، اخلاق در روان شناسی تربیتی و تعلیم و تربیت جایگاه مخصوص و ویژهای دارد. اگر به اخلاق در فرایند تعلیم و تربیت توجه شایسته شود، آنگاه تعلیم و تربیت میتواند به حالت آرمانی خویش نزدیک شود و چنانچه نظام تعلیم و تربیت در شناخت و آموزش و ارایه اخلاق شایسته ناموفق و نارسا باشد حتماً اگر توان مناسب در جهت رشد ذهنی، بدنی، اجتماعی و عاطفی را داشته باشد ولی باز هم احساس میشود که عنصری اساسی و فرایندی همه جانبه در کنار خود ندارد و این چیزی غیر از اخلاق نمیباشد.
(رمضانی، 1378)
مطالعات روان شناسان شناختی نشان میدهد که فرایند تحول قضاوتهای اخلاقی، مانند تحول شناختی، مراحلی ثابت غیر قابل تغییر و جهان شمول را طی میکند. در این دیدگاه با تأکید بر مرحلهای بودن تحول اخلاقی، مفهوم آمادگی برای تربیت اخلاقی یکی از مفاهیم اساسی است. از نظر روان شناسان شناختی، هر مرحله محدودیتها و نکات قوت خاص خود را دارد. افزودن بر این ، مرحله زبان خاص خود را داشته و باید از آن برای تربیت اخلاقی کودک و نوجوان استفاده کرد. در مرحلة واقعگرایی اخلاقی، اخلاق رشد چشمگیری ندارد، زیرا ارتباط کودک و بزرگسالان یک رابطة یک جانبه و مبتنی بر اطاعت است و در آن احترام و همکاری متقابل وجود ندارد. مرحلة اصلی تحول اخلاقی و تربیت اخلاقی با احترام متقابل شروع میشود، رفتار اخلاقی خود پیرو در جریان احترام متقابل با همسالان شکل میگیرد. از اینرو شرایط برای ایجاد ارتباطهای اجتماعی کودکان و نوجوانان با همسالان باید هر چه بیشتر فراهم آید. (کدیور، 1378)
آگاهی از پیشروی رشد اخلاقی میتواند از جهات مختلف با ارزش باشد. دانستن اینکه چگونه و چرا کودکان از نظراخلاقی مسایل را درست یا غلط مورد قضاوت قرار میدهند ممکن است مستقیماً با انواع استدلالهایی که مربی در مورد خوبی و بدی امور به آنها عرضه میدارد، در رابطه باشد. نتایج تحقیقات مختلف در باب رشد اخلاقی مبین این واقعیت است که گرچه تواناییهای شناختی روبه رشد نقش مسلمی در تکوین مفهوم درست و غلط در کودک دارند، اما به همان اندازه عوامل دیگری نیز در این میان نقش دارند. در صورتی که بخواهیم تربیت اخلاقی کودکان و نوجوانان که یکی از اهداف مهم هر نظام به منزلة نوعی سرمایه گذاری جهت تأمین
آیندهای بهتر است، محقق گردد باید قوانین تحول را شناخته و این شناسایی را به کار گیریم.
مسأله تربیت اخلاقی درست همگام با مسایلی است که ما دربارة منطق و آموزش ریاضیات بیان میداریم.
آیا مدرسه میخواهد افرادی بار بیاورد که زیر فشار و اجبار سنتهای قبل باشد. در این صورت اصل اقتدار یا استناد به قدرت اخلاقی معلم با نظام تشویش و تنبیه که اخلاق اطاعت را تحکیم میکند، کافی است.
اما برعکس اگر مدرسه بخواهد افرادی را بار بیاورد که دارای وجدان آزاد باشند و حقوق و آزادی دیگران را محترم شمرند، بدیهی است که در این صورت توسل به اقتدار معلم و دروس که به بهترین وجهی در مورد اخلاق ایراد گردیده است، برای ایجاد روابط زندهای که از استدلال و خود پیروی و تقابل سرچشمه میگیرند، کافی نخواهد بود.
تنها یک زندگی اجتماعی بین خود شاگردان یعنی یک خود رهبری حتیالامکان نامحدود که به موازات کار فکری در بین جمع تشکیل شده باشد، میتواند شخصیتهایی بار آورد که به خود حاکم باشند و بین آنها احترام متقابل برقرار باشد. (پیاژه، 1369 )
بشر در سیر تحولی خویش همواره میان دو قطب میان گرایی و میان واگرایی قرار میگیرد. این وضعیت در تمام زمینههای شناختی، عاطفی و اجتماعی خود را نشان میدهد. انسان در هر مرحله از رشد خود از میان گرایی شروع میکند و در پایان آن مرحله به میان واگرایی میرسد، این آزادسازی ضروری نیاز به تلاشهای فکری و اخلاقی فراوان دارد. در این میان تعادل جویی از راه خود نظم جویی و به کمک سه عامل دیگر تحول روانی (رشد ارگانیگ، تمرین و تجربه، تعاملها و انتقالهای اجتماعی) به تشکیل شناختها در طی سالها منتهی میشود. (منصور، دادستان، 1367)
با توجه به مطالب فوق میتوان گفت که هدف والای تربیت چیزی جز رهایی فرد از خود میان بینی عقلی و اخلاقی و رسیدن به روابط متقابل که وابسته به هر نوع زندگی اجتماعی است، نخواهد بود. به عبارت دیگر تربیت اخلاقی پابه پای تربیت عقلی، بر آن است که افراد را با وجدانی آزاد، بارآورد تا حقوق و آزادی دیگران را محترم بشمارند، ضمن آنکه استقلال و خود پیروی خود را حفظ کنند، این را نباید از نظر دور داشت که بشر از طریق تماس دایم با محیط اجتماعی است که موفق میشود، وجدان اخلاقی را در خود پایهریزی و تقویت نماید. (پیاژه، 1369)
در یک نظام آموزش و پرورش هدفمند که به سوی شکوفایی همه جانبه استعدادها و تواناییهای دانش پژوهان گام بر میدارد، باید به موازات پرورش منطقی و عقلانی، جریانات عاطفی، اخلاقی و اجتماعی را مد نظر داشته باشد. دانستن سطح قضاوت اخلاقی کودک ممکن است به والدین و دیگران کمک کند تا با آنها به نحوی متقاعدکننده و منطقی گفتگو کنند. کودکان استدلال دیگران را در صورتی که با سطح قضاوت اخلاقی آنها متناسب باشد، درک میکنند.
متناسب بودن استدلال اخلاقی با سطح درک کودک باعث میشود که کودک حتی در غیاب بزرگسالیکهاستدلالآوردهاستدربرابروسوسة کار خلاف مقاومت کند. (ماسن – پاول هنری،1370)
آزمودنیهای این پژوهش در سنین جوانی، واقع میباشند. با عنایت به اینکه تمامی قوای زیستی، روانی، فکری و عاطفی فرد از دوران بلوغ تغییر و تحولات اساسی مییابد و بر هر یک از این تغییرات و تحولات نیز قانونمندی خاصی حاکم است، میتوان اذعان نمود که هیچ برنامهریزیای برای این دوران بدون آگاهی نسبت به این قانونمندیهای مؤثر و کارگشا نخواهد بود. البته به اندازهای که وقوف به این قانونمندیها لازمة یک برنامهریزی جامع و اصولی است، آگاهی به اهداف و مقاصدی که باید رهنمای رشد و شکوفایی استعدادهای جوانان باشد نیز از ارکان اصلی برنامهریزی برای نوجوانان و جوانان خواهد بود.
بنابراین پس از تبیین قانونمندیهای حاکم بر رشد و شکوفایی قوا و استعدادهای نوجوانی و جوانی و برنامهریزی مبتنی بر اهداف و مقاصد تعلیم و تربیتی این دوره، نوبت به تعیین نقش و جایگاه هر یک از دستگاهها و نهادهای دولتی و غیر دولتی در عرصههای آموزشی، تربیتی، تبلیغی، ورزشی، هنری، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خواهد رسید تا هر یک به عنوان جزیی از یک مجموعة منظم در برنامة ساماندهی امور جوانان کشور نقش آفرینی کنند. (لطف آبادی، 1380)
تاریخچه مختصر در جهان و ایران
ماری سیلیامک گراوث از اولین کسانی بود که تحقیقات وسیع و جامعی در زمینة رشد اخلاقی کودکان انجام داد. بعد از آن ژان پیاژه (1980-1896) مراحل تحول اخلاقی را از کودکی تا بزرگسالی مورد بررسی و تعمق قرار داد و سپس لورنس کهلبرگ با الهام از نظریه پیاژه در سطحی وسیعتر به تحقیق پرداخت و مراحل تحول را تا سنین بالاتر بررسی کرد.
هارت شورن ومی (1930-1928) در یک تحقیق جامع و رساله اخلاق را مورد سنجش قرار دادند. (کریمی، 1378) پژوهشهایهاروور 1934، جانسون 1962، مدیناس 1959، نشان دهندة یک همگرایی کامل بین سطح استدلال اخلاقی و افزایش سن هستند.
بندورا و مک دانالد (1963) به دنبال این بودند که نشان دهند رشد اخلاق، مراحلی را که پیاژه و کهلبرگ گفته اند، طی نمیکند. (کریمی، 1378)
دانلود با لینک مستقیم