مقدمه
طی دههای اخیر موضوع استرس و تنیدگی یکی از مهمترین زمینههای پژوهشی علوم مختلف بوده است . این موضوع توجه دانشمندان مختلف اعم از پزشکان ، روانشناسان ، متخصصان فیزیولوژی ، زیستشناسان و جمعهشناسان را به خود جلب کرده است و هر کدام جنبههایی از مسایل مربوط به استرس را مورد بررسی قرار دادهاند(حس شاهی،138) . از این رو در مورد تنیدگی (استرس ) و عوامل تنیدگی را نظرات زیادی ، ارائه شده است مانند: انسان پیوسته در حال تنیدگی به سر میبرد ، چرا که تنیدگی پاسخ و عوامل به وجود آوردهای آن یا عامل تنیدگیزا ، باید تنیدگیزا ، گوناگون میباشد مانند: سرما،گرما، عوامل عفونی ، شوک ناشی از جیحی تکانشهای عصبی . نظیر ترس ، خشم یا هر گونه عوامل تنیدگی دیگر ( لوولو، 1371 ، به نقل از آقا محمدیان و همکاران 1384 ).
اثرات فشارهای روانی ، مانند میزان اضطرابی که در فرد بر میانگیزد و میزان اختلالی که در تواناییهای شخص برای کارکردن به وجود میآورد به چندین عامل بستگی دارد که اطلاع و در مواقع لزوم به کارگیری آنها میتواند فرد را در تحمل فشار روانی و شیوه صحیح و رویارویی با آن یاری دهد. در بسیاری از موارد، شرط چیرگی انسان بر یک وضعیت بعذنجی ودشوار روانی، واکنش مناسب است(دشتی ، 1372). از این رو در سالهای اخیر، توجه زیادی به عوامل تعدیل کننده و تأثیر گذار بر استرس معطوف شده و باعث به وجود آمدن رویکرد جدیدی به مطالعه استرس و روشهای مقابله با آن و پیشگیری از آن شده است. در این رویکرد ویژگیهای شخصیتی از قبیل خودبسندگی، اعتماد به نفس، عزت نفس، منبع کنترل، تیپهای شخصیتی و سبک های + خوش بینانه و بدبینانه و شادکامی که میتواند در نقش منابع شخصی در هنگام استرس وارد عمل شوند توجه ویژهای را به خود جلب کرده است (حسن شاهی، 1384) . بنابراین پژوهش حاضر با توجه به این موضوع و در راستای مطالعات قبلی به بررسی ارتباط میان راهبردهای مقابله با استرس ، شادکامی ذهنی و سرسختی روانشناختی در بین دانشجویان دانشگاه میپردازد.
بیان مساله:
استرس در نزد مردم غیر حرفهای ، پرشکی، روانپزشکی و روانشناسی در مفاهیم و منظورهای مختلف به کار میرود . ولی به طور کلی هر عاملی که وحدت روانیزیستی انسان را تهدید کند، استرس نامیده میشود . حال این تهید ممکن است به طور مستقیم متوجه خصوصیات فیزیکی و شیمیایی مشخص باشد و یا اینکه به طور غیر مستقیم با تصورات ، دلایل، و سمبلهای فور ارتباط داشته باشد ( خیرجو،1381)
لازاروس (1966) بر این باور است که از رویارویی با استرس نخست فرد تهدیدی را نسبت به خود دریافت میکند. در دومین مرحله فرد توانایی خود را برای رویارو شدن با فشار روانی ارزیابی میکند در مرحله ی سوم پاسخی را به منظور کاهش فشار به اجرا در میآورد. مطابق دیدگاه تعاملی مقابله لازوراس و لاینر(1978 ـ به نقل از ذوالفقاری و همکاران، 1376) مقابله میتواند به عنوان کاهش کوششهای رفتاری و شناختی منظور شوند که جهت کاهش یا تسلط، بر الزامات خارجی و داخلی به کار گرفته میشوند (فالکمن و همکاران ـ 1986 ، به نقل از ذوالفقاری و همکاران ،1376).
لازاروس (به نقل از کارور و شاید ، 1996) استدلال میکند که تجربهی فشار روانی سه فرایند مستقل را در برمیگیرد: اولین فرایند که ارزیابی اولیه نام دارد فرایند ادراک تهدیدی متحمل الوقوع است: فرایند بعدی، موسوم به ارزیابی ثانویه عبارت است از فرایند تعیین این که چه کاری ] از بین کارهای فراوانی که بایستی انجام گیرد[ باید برای مقابله با تهدید انجام گیرد.
سومین عنصر تجربه، کنار تلاش فعالانهای است که برای انجام هر کاری به عنوان بهترین راه برای به حداقل رساندن تهدید انتخاب شده است. بدیهی است که این تحلیل فشار روانی تا حد زیادی به مفهوم ارزیابی بستگی دارد. ارزیابی عبارت است از سنجش وتوزین معنایی مادهی خام ادراکهای خود در واقع واژهی ارزیابی از نظر معنایی شبیه واژهی تفسیر است.هر چند که ارزیابی قلمرو تقریباً محدودتری دارد. لازاروس تأکید میکند که دو فرایند ارزیابی در نظریه ی او عمیقاً باز نمود درونی فرد از چگونگی واقعیت بستگی دارد در نتیجه به آسانی میتوان گفت که بسیاری از انواع فشار روانی بیشتر در ذهن بیننده وجود دارد تا در جهان خارج . یعنی فرایند ادراک یک تهدید (در مقابل عدم وجود تهدید) عمدتاً به این بستگی دارد که افراد چگونه موقعیتهایی را که در آن هستند تفسیر میکنند. به همین ترتیب ، این که افراد چه راهی را برای پاسخ به تهدیدی ادراک شده انتخاب خواهند کرد.
تا حدودی بستگی دارد که چگونه اعمال مختلف را تفسیر کنند. برای یک نفر دور شدن به معنای از دست رفتن آبرو یا احمق به نظر رسیدن است در حالی که برای فرد دیگر همین پاسخ به معنای کار آمد بودن به هدر ندادن نیروست. در هر دوی این موارد، تعبیرهای شخصی تعیینکنندههای اصلی آنچه فرد تجربه میکند و شیوهای که فرد در پاسخ به رویداد محیطی خاص عمل میکند به شمار میرود، لازاروس (به نقل از کاروروشایر ، 1996) . همچنین فرض میکنند که اغلب افراد معنای رویدادها را چه هنگامی که در حال وقوع هستند و چه بعد از وقوع تفسیری مجدد میکنند. این ارزیابیهای مجدد ممکن است در اثر تعبیر در موقعیت یا در اثر تغییر در سازهایی که فرد برای تحمیل بر موقعیت به کار میبرد القا شوند (مثلاً هولمز و هوتنون) در بعضی موارد ، که به ارزیابی مجدد دفاعی موسوم است، به نظر میرسد عمل ارزیابی مجدد برای ایجاد بهترین تفسیرهای ممکن محاسبه شده باشد، حتی اثر این ارزیابی غیر واقعی باشد، اما در سایر موارد بیشتر به نظر میرسد که ارزیابی مجدد به یافتن تفسیرهای مربوط باشد که دارای میزان بالایی از کارایی پیشبینی است ( کاروروشایر، 1996).
فولکمن و لازاروس (1984) ، دو شیوه مقابله با تنیدگی (مشکلات وخواستهها) را در افراد معرفی کردند(رابیس ، 1992 ؛ شریدانو رادماچز ، 1992 ؛ به نقل از فیض و همکاران ، 1380) . در روش مقابله ای مسأله مدار، فرد به منظور کاهش یا حذف پیامدهای ناخوشایند یک مشکل، سعی میکند بر عامل آن تسلط یابد. در این حالت فرد روی مشکل متمرکز میشود و آن را ازجوانب گوناگون بررسی مینامید و راه حل مناسب را در نظر میگیرد. در روش مقابلهای هیجان مدارفرد برای کنترل و حذف واکنشهای هیجانی ناشی از مشکل تلاش میکنند پژوهشهای مختلف نشان میدهد که روشهای مقابلهای مسأله مدار، بیشتر از روشهای مقابلهای غیر مسأله مدار بر رفاه و سلامتی افراد تأثیر میگذارد ( آقای یوسفی ، 1379؛ پرزیک و همکاران، 2000؛ به نقل از فیض و همکاران،1380).
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
مقاله کامل در مورد استرس