ارزیابی اهالی قلم از حوزه ادبیات دفاع مقدس - با فرمت ورد - 40 صفحه
هفته جنگ و مستندی از شبکه چهار در مورد ادبیات جنگ یادم انداخت که چند رمان ایرانی را که دوست دارم در این حوزه می گنجند: «گنجشک ها بهشت را می فهمند» از حسن بنی عامری، «دل دلدادگی» اثر شهریار مندنی پور و «در شعله های آب» اثر سید مرتضی مردیها.
خلاصه داستان «گنجشک ها بهشت را می فهمند»: علیجان، دوست دوران کودکی دانیال دلفام (فیلمساز و خبرنگار) که در زمان جنگ یکی از فرماندهان جنگ است، در یکی از عملیات ها در اروند به شهادت میرسد. جنازه او پس از سال ها، سالم و دست نخورده در محل شهادت پیدا میشود. شب چهلم او، شخصی که خود را آعلیجان مینامد با دانیال دلفام و دیگر دوستانش تماس میگیرد. این معما سبب میشود که دانیال دلفام با استفاده از عکسها، مصاحبهها و خاطراتی که دارد، شخصیت آعلیجان را بازسازی و به این بهانه حوادث جنگ در کردستان و اشغال خرمشهر را بار دیگر مرور کند. در پایان داستان، بنی عامری، نویسنده کتاب، در جهان داستان حضور مییابد و به شیوهای مدرن، معمای تماس تلفنی آعلیجان را میگشاید.
رمان «گنجشکها...» تحسین منتقدان ادبی را برانگیخت؛ خانم بلقیس سلیمانی در نقد این کتاب مینویسد: رمان «گنجشکها...» از معدود آثار نویسندگان دفاع مقدس است که اهمیت شکل و نحوه بیان، ویژگی ممتازی به آن بخشیده است؛ به نحوی که میتوان آن را نوعی بیان مدرن و پیشرو نامید جدا از شیوه روایت مدرن این رمان، در مورد دیگر ویژگی های آن نیز میتوان سخن گفت: رمان«گنجشک ها...» رمانی است که مخاطبان عام و خاص را با هم دارد. داستان، یک ماجرای پررمزو راز، سرگرم کننده و دارای تعلیق است که خواننده عام را تا آخر داستان و گشوده شدن راز با خود همراه میکند و از سوی دیگر نثر داستانی روان و پخته، قدرت ابداع و غنای فکر واندیشه، خوانندگان خاص را جذب میکند. پایان رمان نیز از همین جنبه قابل تأمل است. رمان از نوع رمان های پایان خوش نیست، اما بی سرانجام نیز پایان نمییابد. معمای داستان درپایان گشوده میشود و خواننده عام میتواند با روشن شدن تکلیف نهایی ماجرا آن را تمام شده بپندارد.
دل دلدادگی رمانی متفاوت است. داستان درباره روجا، دختری است که در روستاهای کوهستانی رودبار بزرگ شده است. کاکایی، جوانی شکارچی است که دل به او بسته و برای اثبات شجاعت خود به جنگ میرود. در آنجا دنیای متفاوتی را تجربه کرده و به درک معنای زندگی میرسد و سرانجام شهید میشود. روجا با داوود دبیر یک دبیرستان که در پی آن است تا در میان کتابها حقیقت را بیابد، ازدواج کرده و زندگی پرفراز و نشیبی را با او تجربه میکند. زندگیی که زلزله مهیب رودبار آن را ویران میکند. در پایان روجا با درک جدیدی از زندگی بر ویرانههای خانهاش ایستاده و عزم آن دارد که بار دیگر همه چیز را از نو بسازد.