لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات 17
ایـن مقاله، متکفل تبیین و اثبات فطرت خداشناسی و پاسخ به شبهات است. در ابتدای مقاله، بعد از تعریف لغوی و اصطلاحی فطرت اشاره می شود که دین پژوهان مسأله فطرت را از سه نگاه یعنی فطرت و سرشت انسان، فطرت و دین، و فطرت و خداشناسی مورد توجه قرار دادهاند.
برخی از فیلسوفان غربی مانند جان لاک این اشکال را مطرح کردند که بنا به پذیرش تصدیق و ایمان خداشناسی همگانی و عمومی مردم، از این راه نمیتوان فطرت خداشناسی را اثبات کرد. لاک به خورشید و حرارت مثال میزند که عام است؛ اما فطری نیست (خرمشاهی، 1370: ص 138 و 139).
پاسخ این اشکال از صفحات پیش روشن شد آنجا که گفتیم هسته مرکزی فطرت خداشناسی اصل وجدان و علم حضوری و تعمیم آن به دیگران از طریق یکسان انگاری تجربههای خداشناسی انسانها است.
درباره مثال لاک به تصور خورشید و گرما باید گفت: علم به آنها نه از طریق وجدان و حس باطنی، بلکه از طریق حواس پنجگانه صورت گرفته است. به اصطلاح منطقی آن دو - چنان که بوعلی سینا تصریح کرده است (بوعلی، 1375: ج 1، ص 215) - در گروه بدیهیات از سنخ مشاهدات قرار دارد، نه فطریات. به تعبیر دیگر، درست است که هر گردویی گرد است، اما هر گردی، گردو نیست؛ پس قیاس و مثال لاک قیاس مع الفارق است.
ز. عدم ملازمه فطرت و صدق
واپسین اشکال بر دلیل نخست فطری انگاری خداشناسی، انکار دلالت فطرت خداشناسی به وجود خداوند در عالم واقع است به این معنا که اگر از اشکالات پیشین صرفنظر شود و بپذیریم که همه انسانها در فطرت و ضمیر خودشان، خداشناس و خداگرا هستند، چه دلیل و ملازمهای بین این اعتقاد فطری با صدق و تطابق خارجی آن اعتقاد وجود دارد. به تعبیری، چگونه وجود خدا از صرف اعتقاد فطری و همگانی اثبات میشود.
تحلیل و بررسی
نخستین نکته قابل توجه این که اشکال پیشین بین اصل فطرت (علم حضوری به خداوند در دل خود) و بین واقعیت خارجی تفاوت قائل شده است؛ مثل گزارههای علم اصولی مانند من علی را دیدم که در این قضیه، بین "علم" یعنی صورت ذهنی دیدن علی و بین "معلوم خارجی" یعنی مشاهده وجود خارجی علی، تفاوت وجود دارد، و ممکن است آن گزاره صادق و یا کاذب باشد؛ اما در گزارههایی که انسان نه از معلوم خارجی، بلکه از معلوم درونی و وجدانیات نفس خویش خبر میدهد، مانند من تشنهام؛ من گرسنهام؛ من عاشق هنر هستم؛ علم با معلوم خارجی متحد است و عالم و وعاء خارجی غیراز نفس برای آنها قابل تصور نیست تا شرط صدق آنها مطابقت گزاره با عالم خارج باشد. بر این اساس، ادعای نظریه فطری انگاری خداشناسی، این است که انسانها به ویژه در حال اضطرار، با علم حضوری و در باطن خود، آفریدگار برتر و متعالی را مشاهده میکنند و به آن امیدوار میشوند وبه آن دل می بندند. بعد از آن خبر میدهند
مقاله خداشناسی فطری