لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:37
در قرن هشتم و در عهد حکومت ایلخانان در سال 685 هجری ، ادیب و مورخ و جغرافی دانی برجسته به نام حمد الله مستوفی دیده به جهان گشود. وی از آغاز جوانی بنابر سیرت آبادی و اجداد خود به خدمت دیوانی اشتغال داشت. از آثار ارزندهی وی “کتاب تاریخ” گزیده است که آن را در سال 730 هـ . در خلاصهی تاریخ عالم بنام خواجه غیاث الدین محمد تالیف نمود . این کتاب در تاریخ عمومی و تاریخ اسلام و تاریخ ایران تا عهد مولف ( دورهی ایلخانان ) است و در پایان آن دو باب در تاریخ علما و شعرای عرب و عجم و دیگری در تاریخ قزوین و ذکر تراجم رجال آن شهر بر کتاب افزوده شد که خاص از باب اطلاع بر احوال و رجال و علم و ادب دارد.[1]
از مراتب اهمیت این کتاب آن است که ادوارد برون [2]و نیکلسن [3] ترجمهی خلاصهیی از آن را به انگلیسی ارائه داده اند و نیز ادوارد برون قسمت مربوط به احوال شعرای ایران را از این کتاب جداگانه در سالهای 1900-1901 به انگلیسی ترجمه و در مجلهی انجمن پادشاهی انگلیس منتشر کرد.
حمد الله مستوفی در آثار خویش در خصوص خود و خاندانش اطلاعات ارزنده ای ارائه داده است و در کتاب تاریخ گزیده شرح نسبتاً دقیقی در مورد اصل و خانوادهی خود بدست داده است و اصل خود را عرب معرفی می کند و شجرهی خود را به حربن یزید ریاحی می رساند.[4] وی از یک خاندان کهن مستوفیان قزوین بود کهیکی از اجداد او به نام فخرالدوله ابومنصور کوفی در سال 223 هجری به حکومت قزوین منصوب شد و از آن پس ، خاندانش در این شهر باقی ماندند و همه به عنوان مستوفی قزوین ادامهی حیات دادند. پدر وی نیز با همین سمت مستوفی دستگاه ایلخانان بود. وی از حواشی رشیدالدین فضل الله بود و با سمت استیفاء کارهای دیوانی می کرد و برادرانش متصدی مشاغل دولتی و صاحب ثروت و دستگاه بودند و چون استیفاء و مشاغل مهم دیوانی در آن زمان نیاز به داشتن تعلیمات کافی در ادب و تاریخ بود پس افراد خانواده وی و خود او از چنین تربیت با ارزشی بهره مند بودند.
از وی سه اثر برجای مانده که در جای خود به ویژگیهای آنها اشاره می شود ولی کتاب تاریخ گزیدهی وی یک اثر تاریخی و ادبی محسوب می گردد که در این مقاله سعی شده است تا به صورت اجمالی مورد بررسی قرار گیرد .
وضعیت اجتماعی و ادبی عصر حمدالله مستوفی
دکتر ذبیح الله صفا وضع اجتماعی این دوره را اینگونه بیان می کند: “ وضع اجتماعی قرن هشتم هجری با اختلافات سران مغول در عهد ایلخانان و علی الخصوص بعد از مرگ ابوسعید بهادر و کشاکش های پیاپی امرای مختلف بر سر فرمانروایی نواحی ایران ،همراه بود .”[5]
البته باید خاطر نشان نمود که“ در عهد ایلخانان ، اگر چه برخی از آنان کوشش داشتند که موجبات آرامش اوضاع را فراهم آورند لیکن چون سرداران و سپاهیان آنان همه از مغول بودند ، هر وقت و هر جا که لازم می دانستند شدت عمل سابق را تجدید میکردند.
بنابراین استقرار حکومت ایلخانان در ایران که به ظاهر دورهیی آرام تصور می شد هم ، خالی از محنت های دوران حمله و هجوم مغول نبود . [6] دورهی حکومت ایلخانان[7] مغول از لحاظ ادبی و فرهنگی یکی از دوره های روشن حیات عقلی ایران است . هرچند در نتیجهی حملهی خونین مغول و انهدام آثار تمدن و فرهنگ، سطح علم و معرفت در ایران به صورت چشمگیری تنزل کرد ؛ اما ، براستی چراغ نبوغ ایرانی حتی در آن روزگار هولناک خاموش نگردید و پس از مدتی رکود و تنزل و بهت زدگی ، بار دیگر ادبا و علما در رشته های گوناگون شعر و ادب و ترجمه و تفسیر و … استعداد خود را به کار گرفتند و در زمینه های مختلف درخشیدند تا جایی که حتی خود را به دورهی پیش از مغول رساندند ، از آن جمله در زمینهی ادبی و تاریخی .
نگارش تاریخ در این دوره امتیازات خاصی داشت زیرا کتب تاریخی زیادی به صورت محدود یا مفصل نوشته شد و تا به امروز بر جای ماند.
[1] تاریخ ادبیات ایران ، ص 1277-1278.
[2] E.Brown
[3] Nicholson
[4] برای اطلاع بیشتر رجوع شود به مقدمه تاریخ گزیده به اهتمام دکتر عبدالحسین نوائی
[5] تاریخ ادبیات ایران، دکتر صفا ، تلخیص محمد ترابی، ص30.
[6] تاریخ ادبیات ایران ، ص 32
[7] یعنی سالهای بین 656 ( فتح بغداد و استقرار هولاکو در ایران ) تا سال 736 مرگ ابوسعید بهادر آخرین ایلخان مغول.
مقاله درباره نگرشی بر تاریخ گزیده اثر حمد الله مستوفی