سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

گزارش تخصصی معلمان جایگاه تربیت دینی در ساختار نظام آموزش و پرورش و تبیین وظایف و اهداف معاون پرورشی مدارس

اختصاصی از سورنا فایل گزارش تخصصی معلمان جایگاه تربیت دینی در ساختار نظام آموزش و پرورش و تبیین وظایف و اهداف معاون پرورشی مدارس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

گزارش تخصصی معلمان جایگاه تربیت دینی در ساختار نظام آموزش و پرورش و تبیین وظایف و اهداف معاون پرورشی مدارس


گزارش تخصصی معلمان جایگاه تربیت دینی در ساختار نظام آموزش و پرورش و تبیین وظایف و اهداف معاون پرورشی مدارس

دانلود گزارش تخصصی معلمان جایگاه تربیت دینی در ساختار نظام آموزش و پرورش و تبیین وظایف و اهداف معاون پرورشی مدارس بافرمت ورد وقابل ویرایش تعداد صفحات 40

دانلود گزارش تخصصی معلمان,راهکارها,پیشنهادات,گزارش تخصصی فرهنگیان,

این گزارش تخصصی جهت ارائه برای ارزشیابی و کسب امتیاز کامل و همچنین جهت ارائه به عنوان تحقیق ارتقاء شغلی بسیار کامل میباشد

مقدمه


جایگاه تربیت دینی در ساختار نظام آموزش و پرورش از جمله موضوعات به روز، مهم و دوران ساز جامعه اسلامی ماست، حذف معاونت پرورشی از وزارت آموزش و پرورش در نظام اسلامی، تنش های زیادی را برانگیخت. بدین منظور، نشریه معرفت در راستای وظایف دینی و انقلابی خویش، بحثی تحت عنوان "تبیین جایگاه تربیت دینی در ساختار نظام آموزش و پرورش" مطرح و سؤالاتی به حضور کارشناسان محترم این رشته، جناب حجة الاسلام آقای دکتر محمدجواد زارعان و نیز جناب آقای دکتر شگرف نخعی ارسال نمود. این عزیزان دعوت ما را پذیرفتند و به سؤالات ما پاسخ مکتوب ارائه نمودند. با هم این بحث جذاب را می خوانیم.معرفت
دکتر زارعان: پیش از هر مطلبی، تذکر این نکته را لازم می دانم که پیچیده بودن و ذوابعاد بودن بحث از یک سو، و ضرورت رسیدن به یک نتیجه روشن در این زمینه از سوی دیگر، مستلزم بررسی عمیق تر مسأله می باشد. بر همین اساس، بحث را در دو بخش الف) اصولی مقدمی؛ ب) بررسی سؤالات پی می گیریم. در همین جا از همه عزیزانی که در این مسائل مطالعه و دقت دارند دعوت و تقاضا می کنیم که با ارائه نظرات ارزشمند خود بحث را عمق بیش تری بخشند.
الف. اصول مقدمیبه نظر می رسد، در پاسخ به سؤالات ارائه شده، بررسی برخی مقدمات، ضروری و مفید است. ارائه پاسخ روشن به بسیاری از این سؤالات و اتخاذ موضع پیرامون آن ها بدون بررسی این مقدمات، که در واقع مبانی و اصول بحث به حساب می آیند، ناممکن و ناقص است. هم چنان که متقابلاً تبیین این اصول، پاسخ روشن تر سؤالات این باب را به دنبال خواهد داشت. البته تبیین هریک از این اصول، فرصتی بس وسیع تر می طلبد و طرح آن ها در این جا فقط در حد ارتباط مسائل مورد نظر با این اصول است.
اصل اول. وجود ارزش های خاص در هر جامعههر جامعه انسانی و هر جمع کوچک و بزرگِ مجموعه های بشری دارای ارزش ها و پاره ارزش های ساده و یا پیچیده ای است که مبنای وحدت و یکپارچگی آن جامعه است و به عبارت دقیق تر، عامل وجود و ادامه حیات آن جامعه خاص می باشد. این ارزش ها، که در ابعاد شناختی، گرایشی، و رفتاری، و در اشکال قومی، ملی، دینی، تاریخی، سیاسی و امثال آن بروز می کند، فرهنگ آن جامعه را شکل می دهد. از این رو، فرهنگ هرجامعه چیزی نیست جز همان ارزش هایی که موجب همگرایی عده ای از مردم در شکل آن جامعه شده است، چه این مردم در منطقه خاصی گردهم آمده باشند و یا در مناطق جغرافیایی مختلف زندگی کنند.
انسان و جامعه بدون ارزش وجود ندارد. ممکن است ارزش مثبت یک جامعه در نظر جامعه دیگر منفی باشد و یا ارزش های جوامع با گذشت زمان و در پی عوامل گوناگون دیگرگون شود،(1) اما چنین نیست که جامعه ای در یک زمان دارای هیچ ارزشی نباشد و در زمان دیگری معتقد به ارزش های خاصی شود و این نیست مگر به دلیل این که جامعه تابع انسان است و انسان بدون ارزش وجود ندارد.
حتی جوامع پیرو تفکر لیبرال نیز، علی رغم ظاهر آزادگرایی، فردگرایی و قایل بودن به نسبیت ارزش ها، از این قانون مستثنی نبوده و از یک سری ارزش های اجتماعی در ابعاد مختلف شناختی، عاطفی و رفتاری برخورداراند؛ بخشی از امور را هنجار دانسته و هم زمان برای حل بخش دیگری از رفتارها به عنوان ناهنجارهای اجتماعی چاره جویی می کنند. هرگز عناوین آزادی، نسبیت، فردیت، که مشخصه های جامعه لیبرالی غرب است، موجب نمی شود که آن جوامع فاقد ارزش (بنا بر مبانی خود) تلقی شوند. اساسا تحقق یک جامعه و راضی شدن افراد برای زندگی در کنار یکدیگر جز با اشتراک در مجموعه ای از ارزش های خرد و کلان و تسالم بر آن ها ممکن نیست. اختلاف در ارزش ها برای تحقق اولیه و یا ادامه حیات جامعه یک مانع و تهدید است. بنابراین، تمسک به اصولی چون آزادی و فردگرایی در ارزش و به تبع آن نفی وجود ارزش های اجتماعی، حتی در جوامع لیبرال منطقی نمی نماید، چه رسد به جامعه ای همچون جامعه اسلامی که شعار اصلی آن حفظ و گسترش ارزش های دینی می باشد. جوامع اسلامی نیز، براساس همین قانون، دارای ارزش های مقبول دینی هستند که هویت آن جامعه را شکل می دهند و افراد جامعه حول محور آن ارزش ها گردهم می آیند.

اصل دوم. ضرورت آموزش ارزشهر جامعه ای علاوه بر این که از مجموعه ای از ارزش ها برخوردار است، سعی می کند تا از طریق آموزش و انتقال مفاهیم به نسل های بعد، ارزش های مزبور را حفظ کند و حیات آن را ادامه بخشد. استدلال ساده آن هم این است که وقتی ارزش های مشخصی از دید افراد جامعه هنجار تلقی شود، به معنای آن است که افراد جامعه به آن ارزش ها اعتقاد داشته و رفتار مبتنی بر آن را صحیح می شمارند، چنانچه رفتار خلاف آن را ضدارزش و ناهنجاری به حساب می آورند که با برداشت ها و باورهای آن جامعه همخوانی ندارد، و باید با آن مقابله شود.
هرچند ممکن است ارزش های جامعه، به اصطلاح، دارای مراتب تشکیکی بوده و شدت و ضعف داشته باشد و یا در چگونگی انتقال مفاهیم به نسل های آتی بین دیدگاه های مختلف تفاوت هایی باشد،(2) اما همگان بر اصل انتقال مفاهیم به نسل های بعد، در کلام یا عمل اصرار می ورزند. در بحث آموزش ارزش(3) و تعارض بین دو دیدگاه "منش پروری"(4) و "خود شکوفایی"،(5) گرچه در ظاهر، این پیروان دیدگاه منش پروری هستند که بر لزوم آموزش صریح و مستقیم ارزش های جامعه به کودکان در مدارس تأکید می ورزند، تا آن جا که سستی در این مسأله را امری نابخشودنی می شمارند،(6) اما پیروان دیدگاه خودشکوفایی نیز چندان در واقع امر (و دست کم در مقام عمل) با ایشان فاصله ای ندارند.(7) فعالیت های فرهنگی که امروزه در سطح جامعه غربی به طور کلی و در سطح مدارس به طور خاص برای حفظ و انتقال ارزش های غربی به نسل آتی صورت می پذیرد، آن چنان گسترده و فراگیر است که فقط اشاره ای کوتاه و فهرست وار به آن ها نوشتار مستقلی را می طلبد.(8)
در دیدگاه اسلامی نیز، صرف نظر از تأسفی که در باب مسلمانی و مقام عمل مسلمانان و عملکرد دست اندرکاران امور فرهنگی و کارگزاران کشورهای اسلامی در این جهت باید خورد، و صرف نظر از افسوسی که در این قضیه در همین کشور اسلامیمان و حتی پس از انقلاب بزرگ دینی به همراه داریم، اسلام به ذات خود در اصل لزوم انتقال ارزش های اسلامی به نسل بعد و حتی نسل معاصر بسیار صریح و روشن است. در منابع قرآنی و روایی، واژه ها و تعابیری همچون «علّموا»، «ادّبوا اولادکم» و «بادروا اولادکم بالحدیث» و ابوابی چون «حق الولد علی الوالد»، «مقام و وظایف معلم» و امثال آن، همه حکایت از این مهم دارد.
اصل سوم. تعقل در مقابل تحمیل عقیدهبه موازات اهمیت اصل ضرورت آموزش ارزش ها و انتقال آن به دانش آموزان به عنوان یکی از اصول اساسی در تعلیم و تربیت، چگونگی انتقال مفاهیم به نسل های آتی، به ویژه امر به کارگیری قوه اندیشه و تعقل متربّی در این مسیر نیز حایز اهمیت است. در مباحث تعلیم و تربیت، معمولاً هرگاه از آموزشِ ارزش، به ویژه ارزش های دینی سخن به میان می آید، حمله تفکرات لیبرالیستی با حربه عقلانیت و دفاع از حقوق متربیان و دانش آموزان پیش بینی می شود. اساس این حملات اجمالاً بر این برداشت است که آموزشِ ارزش نوعی القاء، تلقین و تحمیل عقیده،(9) شست وشوی مغزی و تعطیلی عقل است و مانع رشد عقلانی متربّی، خلاقیت(10) و قدرت تفکر انتقادی(11) وی می شود و این نوع برخورد، با روح تعلیم و تربیت و آزادی انسان سازگاری ندارد. پیشگامان دیدگاه خود شکوفایی و طرفداران تفکر انتقادی به طور خاص در این زمینه، به ویژه پیرامون نقش عقلانیت کم قلم نزده اند.
این بحث به دنبال بررسی صحت و سقم دیدگاه فوق در مورد آموزش ارزش های دینی نیست، بلکه هدف از نقل مطالب مزبور، مشخص نمودن مقام تعقل و اصرار این دیدگاه بر جایگاه اساسی آن در امر آموزش است. البته، باید توجه مدافعان این طرز فکر را به این نکته نیز جلب نمود که اگر چه از آموزش های دینی کلیسایی برداشت القاء می شود و اگر چه در مقام عمل در برخی آموزش های دینی توسط مسلمانان نیز اعتناء چندانی به رشد عقلانی کودکان نمی شود، اما دیدگاه اسلامی در آموزش، تفاوت ماهوی با برداشت ایشان دارد.
دیدگاه اسلام در باب انتقال مفاهیم از دو مشخصه برخوردار است: اول این که، جایگاه اندیشه و تفکر در این مکتب الهی آن چنان رفیع است که به سختی می توان چیزی را بر آن مقدم داشت. اگر مقام تعبد و قرب به خداوند اوج رشد انسان به حساب آید، که "ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون" اما اساس این تعبد نیز تعقل است واگر غیرآن باشد، یعنی اگر پرستشی مبتنی بر صِرف تقلید کور باشد، قطعا ارزشی ندارد. دوم این که، این فریاد آزادمنشانه و بیداربخش اسلام به هنگام دعوت به دین است که "لا اکراه فی الدین". در قبول دعوت اسلام، تحمیل فکری و فیزیکی جایی ندارد و تنها مأموریت انبیای الهی و رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بیدارسازی فطرت بشری بوده است. امام علی علیه السلام با همین مبنای "و لو فکروا فی عظیم القدره و جسیم النعمه لرجعوا الی الطریق و خافوا عذاب الحریق"(12) (اگر مردم در عظمت قدرت خدا و بزرگی نعمت های او می اندیشیدند، به راه راست باز می گشتند و از آتش سوزان می ترسیدند) است که به تبیین راه های خداشناسی می پردازد.(13)
اصل چهارم. نقش الگو در انتقال ارزشاگر چه تعقل در قاموس تربیت اسلامی از جایگاه بالایی برخوردار است و بر آن تأکیدهای قابل ملاحظه ای شده است، اما در کنار آن توجه به این نکته ضروری است که انسان موجودی اجتماعی است و تعامل و ترابط با دیگر افراد، از همان آغاز تولد نوزاد، جزو لاینفک زندگی اوست. بخش زیادی از یادگیری، چنان که در روان شناسی کودک، به ویژه دیدگاه یادگیری اجتماعی مطرح است، از طریق همین ارتباطات شکل می گیرد و کودک بر این اساس، جامعه پذیری(14) را آغاز می کند و سعی می کند در فرایند همانند سازی(15) با افراد مورد علاقه خود و الگوگیری از رفتار ایشان، رفتار خود را شکل دهد.
اگر یکی از مبانی مهم تربیتی اسلام را الگودهی و الگوپذیری بدانیم، بیراهه نرفته ایم. در منشور تربیتی قرآن، از مربی بزرگ انسان ها، پیامبرگرامی به عنوان اسوه و الگو یاد می شود و کسانی که امید ترقی در این راه را دارند، سفارش به پیروی از این راه می شوند.(16) در امر تربیت دیگران نیز با تعابیری همچون "کونوا دعاة الناس باعمالکم... "(17) بر این مهم تأکید شده است.
در مراتب تأثیر گذاریِ الگوها، عوامل سه گانه بینشی، گرایشی و توانشی و در کنار آن ها، عوامل زمان و مکان و برخی عوامل دیگر نقش اول را بازی می کنند. هر چه رابطه عاطفی الگوپذیر با الگوی موردنظر نزدیک تر باشد و هر چه باور فرد نسبت به نمونه بودن فرد مورد نظر خود (= الگوباوری) عمیق تر باشد، احتمال تأثیر الگو بیش تر خواهد بود. همچنین، هر اندازه شرایط محیطی (زمان و مکان) برای این تأثیرگذاری مناسب تر باشد، چنانچه در جمع همالان این امر تحقق دارد، شکل گیری فرایند الگوپذیری قطعی تر و راه آن هموارتر است.
شاید بیت الغزل این نوشتار را بتوان همین اصل الگوپذیری در تربیت دانست. انسان ها در مقام مربیان بزرگسال تلاش می نمایند، از جان خود مایه می گذارند و شب و روز نمی شناسند تا شاید بتوانند با زبان و گفتار خویش و با بهره گیری از روش های متنوع و شاید در ظاهر پیشرفته، رفتاری را در شخص موردنظر خود به یادگار گذارند و به نظر خود او را تربیت کنند، غافل از این که متربّی ایشان، همه آن تلاش ها و زحمات را نادیده انگاشته و در همان حال به سادگی از یک رفتار خاصی از مربّی و فرد مورد علاقه خود، الگو می گیرد و شخصیت خود را بر وفق آن شکل می بخشد. مادری که از داد زدن کودک خود گلایه دارد، پدری که از هتاکی جوان برومندش شکایت می کند، معلمی که بی نظمی شاگرد خود را نشانه بی انضباطی او به حساب می آورد، جامعه ای که از رانندگی نابخردانه جوانان خود به ستوه آمده است، صدا و سیمایی که ناهنجاری های جامعه را سوژه برنامه های منتقدانه خود قرار می دهد، روحانیتی که از ضعف اخلاقی جوانان جامعه رنج می برد و بالاخره، همه مربیان دلسوزی که به نحوی در این امر، گمشده دارند، همه از این دسته مربیانند؛ مربیانی که باید آنان را "مربیان مخفی" نامید، ... و آیا راجع به آن اندکی اندیشیده اند؟
اصل پنجم. هماهنگی ارزش های دینی و اخلاقی اسلام با فطرت انسانآن گاه که ارزشی ناملائم با طبیعت اصیل انسان در فردی شکل گیرد، مثلا زمانی که انسانی از آزار و شکنجه و کشتن انسان های دیگر لذت برد، چنانچه قبول این ارزش ناشی از تأثیرات اجتماعی، القائات فرهنگی، و تقلیدی کورکورانه و بدون فعالیت انتخاب گرانه انسان باشد، محکوم به سست بنیادی است؛ چرا که تعقل، این معیار قطعی ارزش را با خود ندارد. و چنانچه قبول ارزش مزبور بر اساس توجیهی به ظاهر مستدل و عقلانی و انتخاب گرانه باشد، باید اعتراف کرد که این گونه انسان ها، از طبیعت و سرشت اولیه خود، که خداوند برایشان ترسیم کرده است، فاصله گرفته اند. مطلوب بودن ارزش در معادله مورد نظر ما دو شرط اساسی دارد: یکی این که، بر مبنای انتخاب و نقش فعال انسان باشد تا در ورطه القاء و تحمیل نیفتد، دوم این که، با آنچه خلقت انسانی بر آن تعلق گرفته است، فاصله نداشته باشد.

در دیدگاه ارزش شناختی اسلام، اعتقاد بر این است که مجموعه ارزش های برگرفته از هدایت های دینی، اموری است که با سرشت اولیه و دست نخورده انسان و به تعبیر قرآنی، با فطرت او سازگار است. انسان به چیزی که با ارکان بنیادین خلقت او ناسازگار است سوق داده نشده و اگر به چیزی دعوت شده و یا به سوی ارزشی ترغیب شده است، همانا آن مقصد، ایده آل انسانی است که از شخصیت و هویت واقعی خود دور نشده باشد.
تبیین این مسأله در این جا از آن جهت اهمیت دارد که آموزش و انتقال ارزش های مبتنی بر فطرت، تنها راه جلوگیری از تحمیل و انحطاط انسان است. تحمیل زمانی است که ارزشی خلاف خواست فطری انسان به گونه ای برای او ترسیم و تکرار شود که آن را بدون فکر و اندیشه بپذیرد. اما اگر انسان از روی خواست فطری مثلا در جست وجوی پیشرفت و کمال است، دیگر صِرف نشان دادن راه واقعی به او، فقط به صرف این که این تربیت دینی است، تحمیل و القاء عقیده نمی باشد.
اصل ششم. ارتباط متقابل تعلیم و تربیت"آموزش" و "پرورش" یا "تعلیم" و "تربیت" دو مفهوم مستقل از یکدیگر و گویای دو فرایند متفاوتند. آموزش، چنانچه تبیین آن به زودی خواهد آمد، فعالیت مستقیم و غیر مستقیم آموزگاران در سطوح مختلف برای انتقال اطلاعات و در جهت دانش اندوزی دانش آموختگان است. پرورش نیز فعالیت متربی در شکوفاسازی استعداد خویش در بستری است که مربی و مربیان برای او فراهم می آورند.
اما همزمان، این دو فرایند از رابطه ای تنگاتنگ برخوردارند، به گونه ای که تفکیک آن ها در مقام عمل مشکل می نماید. از یک سو، آموزش جزوی از بستر سازی موردنیاز در پرورش به حساب می آید، به گونه ای که علایق و رفتارهای فرد آموزش دهنده، چگونگی آموزش، محتوای آموزش و سایر عوامل شکل دهنده آن در پرورش تأثیرگذار است و هرگز نمی توان معلمی را فرض نمود که بدون تأثیرگذاری تربیتی، تنها و تنها به امر آموزش بپردازد. از سوی دیگر، پرورش نیز در بسیاری موارد، هرچند طرفین به این انتفال توجه نداشته باشند، همراه با نوعی آموزش است. به نظر می رسد، در استفاده از آیه شریفه "و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه"(18) نیز، گرچه بر دو گونه بودن این دو مفهوم تصریح شده است، اما همراهی آن هادر سیاق آیه شریفه نیز حکایت ازاین ارتباط وثیق دارد.
اصل هفتم. تخصص در آموزش و پرورشعلاوه بر این که، فهم ارزش های دین در مرحله استنباطی آن نیاز به تخصص دارد، چگونگی انتقال آن ارزش ها به افراد و نسل های بعد در مقام آموزش و پرورش نیز تا حدود زیادی نیازمند چنین تخصصی است. به بیان دیگر، هم آموزش و هم پرورش اموری تخصصی هستند و در همین راستا، آموزش صحیح دین و بسترسازی برای پرورش کودکان بر اساس ارزش های دینی نیز همچون سایر مسائل آموزشی و پرورشی نیازمند تخصص است. نکته مهم در این جا این است که پرورش، به رغم تأثیر بیش تر آن بر روی متربیان و نیاز بیش تر مربیان به تخصص، زمینه عملی کم تری برای پذیرش این تخصص دارد. توجیه این ادعا هم این است که بنابر اصل چهارم، الگوهای متعددی در جامعه، به طور غیرمستقیم بر روند پرورش تأثیرگذارند که معمولاً از تخصص چندانی برخوردار نیستند و در بسیاری از موارد حتی اندک تخصصی هم ندارند و تأسف بارتر این که، آموزش پرورش خود این مربیان و الگوها کار ساده ای نیست. یک شبانه روز کودکی را در نظر بگیرید که صبح گاهان از منزل بیرون آمده و در راه مدرسه، در کوچه و خیابان، با ده ها الگوی رفتاری و غیر رفتاری مختلف از سوی افرادی همچون راننده، کاسب محل، پلیس، مأموران نظافت شهر، دانش آموزان کلاس های بالاتر، مدیر و معلم، و سایر مردم روبه رو شده و از هر کدام از ایشان نکته ای را می آموزد! به راستی کدام یک از این الگوها از روند انتقال ارزش آگاهند؟ سؤال دیگر این که کدام یک از ایشان، به فرض آگاهی، خود ساخته اند تا ارزش صحیح را در رفتار خود منعکس نموده و آن گاه منتقل سازند؟
اصل هشتم. تدریج و رعایت عامل سنروسو سن شانزده سالگی را برای تربیت دینی مناسب می داند و بر این اعتقاد است که نوجوان پیش از آن زمان نمی تواند این مفاهیم را درک کند.(19) کانت نیز ترجیح می دهد که آموزش این مفاهیم به تأخیر بیفتد.(20) اما از سوی دیگر، در منابع اسلامی با سفارش به تربیت دینی در سنینی بسیار زودتر از آنچه این مربیان غرب اشاره کرده اند، روبه رو هستیم. برای نمونه، امام صادق علیه السلام عادت دادن کودک به نماز در سن شش یا هفت سالگی را توصیه می فرمایند.(21)
ما معتقدیم، هم چنان که مجموعه ای از روایات بر آن است، تربیت دینی از همان دوران کودکی و حتی همان زمانی که، به تعبیر روسو، کودک مفاهیم دینی را درست درک نمی کند، قابل اجراست؛زیرا ما در تربیت هرگز به دنبال اضافه نمودن مطلبی بیرون از وجود متربی نیستیم تا منتظر بمانیم متربی ما قدرت درک آن را بیابد، بلکه غرض اصلی از تربیت، خود شکوفایی ارزش هایی است که بنابر آنچه در اصل پنجم بیان شد، در ذات فرد نهفته است و فطری اوست. بدیهی است که وجود این ارزش ها در فرد، سن خاصی نمی طلبد. فرض بر این است که فرد با همین ارزش ها پا به دنیا می نهد و اگر از مسیر آن خارج نشود، با همین ارزش ها شخصیت او شکل می گیرد. کودک از همان آغاز زندگی، علقه و وابستگی، میل به رشد و کمال، میل به امنیت و بسیاری دیگر از علایق را تجربه می کند. هرچند مراتب آن ها طی دوران رشد تغییر می کند، نقش اصلی تربیت در مشخص نمودن این مسیر، نشان دادن راه و زمینه سازی برای رشد و شکوفایی بیش تر است. به نظر می رسد، آنچه امثال روسو و کانت را بر این عقیده داشته است تا تأخیر تربیت دینی را طلب کنند، از یک سو، خلط تربیت با تعلیمی است که البته سن خاصی را می طلبد و از سوی دیگر، لحاظ نکردن مراتب تربیت است. شاید بتوان دیدگاه کسانی چون پیاژه، هارمز و گلدمن را، به رغم اختلاف موجود بین آن ها، در این زمینه صایب تر شمرد؛ چرا که زمینه هایی هرچند اولیه را برای آموزش دینی در نظر می گیرند.(22) ولی به هر حال، آنچه در منظر تربیت اسلامی در این باب مورد تأکید است، زمینه سازی برای فهم این مسائل در آینده از طریق تشویق و عادت دادن کودکان به فرایض دینی است. عادت در این جا صِرفا نقش زمینه سازی و رفع مانع را بازی می کند.
اصل نهم. وجود موانع و خطرات مسیر آموزش ارزشدر اصول گذشته بر فطری بودن ارزش های دینی تأکید کردیم و تربیت را فعالیتِ زمینه سازی برای رشد و شکوفایی آن ها دانستیم. حال باید توجه داشت که این تبیین، فقط به اصطلاح وجود مقتضی را بیان می کند و کارآیی فطرت تا زمانی است که اولاً، خطری آن را تهدید نسازد و مانعی راه بر آن نبدند و ثانیا، عوامل رشددهنده آن فراهم گردد. بدیهی است چنانچه مانعی در مسیر رشد پدید آید و یا زمینه های لازم آن فراهم نشود، ارزش های فطری نهفته در انسان شکوفا نشده و یا حتی پس از شکوفایی احتمال پژمردگی آن می رود.
در مسیر رشد، سه گروه از خطرات متناسب با ابعاد سه گانه انسان، شکوفایی یا شکوفاییِ کامل ارزش های فطری را تهدید می کند و مهم این که در سیر تربیت، این خطرات در مورد متربی و مربی، هردو صادق است.
خطر اول، خطری است که با بعد بینشی انسان سر و کار دارد و در اَشکال جهل، غفلت و یا تضاد شناختی بروز می کند. ارزش ها اگر چه فطری باشد، نیازمند تبیین به ویژه در جهت روشن شدن مصادیق آن هاست. ابهام در هدف، ناآشنایی با مسیر هدایت و ندانستن مصداق صحیح یک ارزش، هرچند فطری باشد، موجب سردرگمی و گاه انحراف می شود. خطر دوم، در ارتباط با بعد گرایشی انسان است. در بسیاری از موارد، آدمی در شناسایی آنچه بدان نیاز دارد و مصلحت وی در آن است، مشکلی ندارد، اما در تضاد انگیزه ها، قربانی شده و از نقطه ای ناصواب سر در می آورد. هوا و هوس، عشق کاذب، جاذبه های دروغین و سراب ها موانع این مسیر است. و بالاخره، خطرسوم دربعدکنشی انسان است،به گونه ای که به رغم شناخت و انگیزش، اقدامی نمی کند و مصداق بارز آن تنبلی است.
نتیجه بحث جمع بندی اصول فوق از این رو که جهات مختلف امر تربیت دینی را بررسی می کند، شاید کار ساده ای نباشد، اما در عین حال می توان اجمال آن را آن چنان که در نمودار(1) آمده است، ملاحظه کرد. در مجموعه ارزش ها، ارزش های دینی به صورت فطری در درون انسان نهفته است. آموزش صحیح با استفاده از قوه تعقل و اندیشه و به همراه الگوپذیری از الگوهای مورد انتخاب فرد به معنای آماده سازی بستری برای شکوفایی آن ارزش ها و به تعبیری، پرورش انسان است. با توجه به عامل سن و اصل تدریج، باید برای آموزش و بستر سازی، روش مناسبی را انتخاب کرد و همزمان باید توجه داشت که فطری بودن به معنای مصونیت نبوده و آموزش می تواند در جلوگیری از انحراف مؤثر واقع شود.
ب. بررسی سؤالاتموضع گیری در برابر هر یک از اصول مقدمی فوق می تواند پاسخ ما را نسبت به سؤالات ارائه شده و یا سؤالات مشابه متفاوت سازد. در این بخش تلاش ما بر این است تا با توجه به بحث مقدمی فوق به پاسخ این سؤالات بپردازیم. ضمن آن که سعی می کنیم تأثیر اصول مزبور در این بررسی را نیز لحاظ کنیم.
1. تعریف تربیت دینی و رابطه آن با سایر ابعادبرای مشخص شدن تعریف تربیت دینی اجازه دهید ابتدا تعریف روشنی از دو اصطلاح «دین» و «تربیت» داشته باشیم و سپس به تعریف تربیت دینی و ارتباط آن با سایر ابعاد بپردازیم.
تعریف دین: معمولاً دین را مجموعه ای از اعتقادات، اخلاقیات و احکامی می دانند که از سوی خدای متعال برای هدایت بشر توسط انبیای الهی به مردم ابلاغ شده است. بر اساس این تعریف، در واقع دین مجموعه ای از راهنمایی ها و هدایت های هماهنگی است که به ذاته هویت واحدی دارد ولی آن گاه که نسبت به استعداد و قابلیت بشری و ابعاد وجودی انسانی در نظر گرفته می شود، در اشکال سه گانه بینش ها و اعتقادات، گرایش ها و اخلاق و همچنین کنش ها، رفتار و احکام عملی بروز می کند. حال، صرف نظر از ادامه بحث در تعریف دین و مناقشه در اجزای آن و ضمن قبول این تعریف به عنوان یک اصل مسلم، نکته دیگر این است که همین مجموعه هدایت گر دریک نگاه و تقسیم دیگر دارای دو بعد (و نه دو بخش) اصلی است.
بُعد اول در این تقسیم، مربوط به یک سری مسائل و آموزه هایی است که همچون یک مجموعه علمی صِرفا باید یاد گرفته شوند و آن گاه بر اساس آن ها رفتار انسان تحقق پیدا کند. این بخش آموختنی خود بر دو دسته است: یک سری مسائلی است که ساده و حفظ کردنی است همچون این مسأله که در نماز باید سوره فاتحه الکتاب را خواند یا فلان رفتار از موارد مبطلات روزه است، یا زکات بر چه چیزهایی و چه مقدار تعلق می گیرد و یک سری مسائلی هم هست که پیچیده تر و استدلالی است. همچون مسأله وجود خداوند، توحید، معاد و ... .


دانلود با لینک مستقیم


گزارش تخصصی معلمان جایگاه تربیت دینی در ساختار نظام آموزش و پرورش و تبیین وظایف و اهداف معاون پرورشی مدارس

گزارش تخصصی معلمان چالش ها ، مشکلات و موانع در رابطه با درس شیمی

اختصاصی از سورنا فایل گزارش تخصصی معلمان چالش ها ، مشکلات و موانع در رابطه با درس شیمی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

گزارش تخصصی معلمان چالش ها ، مشکلات و موانع در رابطه با درس شیمی


گزارش تخصصی معلمان چالش ها ، مشکلات و موانع در رابطه با درس شیمی

دانلود گزارش تخصصی معلمان چالش ها ، مشکلات و موانع در رابطه با درس شیمی بافرمت ورد وقابل ویرایش تعداد صفحات 115

دانلود گزارش تخصصی معلمان,راهکارها,پیشنهادات,گزارش تخصصی فرهنگیان,

این گزارش تخصصی جهت ارائه برای ارزشیابی و کسب امتیاز کامل و همچنین جهت ارائه به عنوان تحقیق ارتقاء شغلی بسیار کامل میباشد


مقدمه


علوم تجربی یکی از دانش‌ها و معرفت‌های بشری است که بخش اعظم یافته‌های آن از راه مشاهده و انجام آزمایش به دست می‌آید و ملاک یا معیار درستی آنها، انطباق داشتن با مشاهدات تجربی است. هدف از آموزش علوم تجربی، آموزش پدیده‌هایی است که در زندگی روزانه مشاهده می‌شوند. آموزش علوم تجربی دانش‌آموزان را ترغیب می‌کند تا توانایی سؤال کردن و یافتن پاسخ در مورد دنیای طبیعی و فیزیکی را کسب نمایند و آنان را با با نحوه‌‌ی کاربرد علوم در زندگی روزانه و شیوه فعالیت دانشمندان در جامعه آشنا نموده و کمک می‌کند تا در مورد بحث‌‌های علمی، تصمیم‌گیری و انتخاب موضع، به طور منطقی و عقلانی عمل نمایند.
یکی از حوزه‌های فعال و پرکاربرد علوم تجربی، علم شیمی است که به مطالعه ترکیب، ساختار و خواص مواد می‌پردازد. کاربردهای گسترده‌ی علم شیمی در پزشکی، داروسازی، صنایع غذایی، کشاورزی، آرایشی و بهداشتی، تهیه رنگ، پلاستیک، لاستیک و انواع پوششها، محیط زیست، انرژی و ...، نشان از اهمیت زیاد این علم در بهداشت، سلامت، تامین رفاه، رشد اقتصادی و توسعه پایدار جوامع بشری دارد.
در چند دهه اخیر، علم شیمی از رشد بسیار زیادی برخوردار بوده و موضوع‌ها و نظریه‌های جدیدی به این دانش بشری اضافه شده است.  اهمیت روزافزون علم شیمی در زندگی انسان‌ها سبب شده است تا  آموزش مناسب و اثربخش آن به ویژه در برنامه‌ی درسی مدارس از اهمیت به سزایی برخوردار گردد.
در دهه‌ی گذشته، معلمان و طراحان برنامه‌های درسی شیمی، همواره معتقد بودند که هدف از آموزش شیمی، آماده‌سازی دانش آموزان برای ورود به دانشگاه نیست؛ بلکه هدف اصلی تربیت شهروندانی است که دارای «سواد شیمی» باشند. جامعه‌ی امروز به طور فزاینده‌ای تحت تاثیر علم و فناوری است، بنابراین علم شیمی باید آنچنان آموزش داده شود که ارتباط آن با زندگی، صنعت، فناوری و جامعه مورد تاکید قرار گیرد و دانش‌آموزان بتوانند آموخته‌های خود را در  زندگی مورد استفاده  قرار دهند (بدریان، 1387).

فلسفه و اهداف جدید یاددهی و یادگیری شیمی
امروزه متخصصان توسعه‌شناسی بر فاکتور نیروی انسانی کارآمد و دارای سطح بالای «سواد علمی»  به عنوان مهمترین عامل توسعه و پیش شرط تحقق آن تاکید دارند. در همه‌ی نظام‌های آموزشی تلاش می‌شود تا سطح سواد علمی جامعه بهبود بخشد تا از این راه بتوان زمینه‌ها‌ی توسعه پایدار را فراهم ساخت. مهمترین و شاخص‌ترین فلسفه‌ی آموزش شیمی، ارتقای سطح سواد شیمی است. با آنکه سواد شیمی دارای گستردگی فراوانی است؛ اما می‌توان در یک نگاه ساده آن را به صورت زیر تعریف کرد:
«درک مفاهیم، فرایندهای علمی و آگاهی‌های علمی مورد نیاز در زمینه‌ی علم شیمی را سواد شیمی می‌گویند. شخص دارای سواد شیمی می‌تواند ارتباط مناسبی بین واقعیت‌ها و پدیده‌های علمی مشاهده شده در فعالیت‌های روزانه و علم شیمی برقرار نماید. این شخص می‌تواند انواع پدیده‌های شیمیایی را تشخیص داده و درک کند و از طریق شواهد علمی، پدیده‌های مشاهده شده در زندگی، محل کار و جامعه را به صورت منطقی تجزیه و تحلیل نموده و برای حل مشکلات، تصمیم‌‌گیری و انتخاب گزینه‌های احتمالی آگاهانه ایفای نقش نماید».
در طول ده سال اخیر برنامه‌های درسی شیمی در اقصی‌نقاط جهان به صورت بنیادی تغییر کرده است و رویکردها، راهبردها و روش‌های جدیدی مبتنی بر یافته‌های پژوهشی جایگزین نظام‌های آموزشی سنتی گشته‌ است. در این برنامه‌ها، آموزش شیمی از حالت توصیفی خارج شده و با به‌کارگیری مفاهیم بیشتری از شیمی- فیزیک، حالت مفهومی به خود گرفته اند. در اغلب محتوا‌های آموزشی که با رویکرد چند بعدی و به صورت مفهومی سازماندهی می‌شوند، اصول پایه‌‌ای علم شیمی در قالب شش بعد به شرح زیر آموزش داده می‌شوند:


ساختار مفهومی علم شیمی
    فرایندهای شیمیایی
    کاربردهای فناورانه علم شیمی
    افزایش علاقه‌ی دانش‌آموزان به علم شیمی
    توجه به جنبه‌های فرهنگی علم شیمی
    توجه به دلالت‌های اجتماعی علم شیمی
 با ورود ابعاد جدیدی به برنامه‌‌ی درسی شیمی در مدارس، ضروری است تا روش‌های تدریس نیز به طور اساسی دچار تغییر و تحول گردند. در رویکردهای جدید آموزشی تلاش می‌شود تا فضای کلاس درس به صورتی باشد که در آن به دانش‌آموز اجازه داده شود تا به طور فیزیکی و هوشمندانه با مواد آموزشی تعامل مناسبی داشته باشد. اساس فعالیت‌های تعاملی دانش‌آموزان با مواد آموزشی، بر کاوشگری، کشف مفاهیم و انجام فعالیت‌های ذهنی و عملی استوار است (Johnstone, 1997).
ابعاد مختلف سواد  شیمی
یکی از عواملی که بطور مستقیم بر سطح سواد شیمی مردم یک جامعه اثر می‌گذارد، کیفیت آموزش شیمی در نظام آموزشی هر کشور است. در آموزش علم شیمی تنها آشنا شدن با موضوع‌های علمی و درک و فهم آنها مورد نظر نیست؛ بلکه علاوه بر کسب دانش، باید روش علمی یعنی کاوشگری علمی، تفسیر علمی پدیده‌ها، استفاده از مهارت‌های علمی و نیز داشتن نگرش علمی که تداعی کننده شیوه فعالیت دانشمندان و شهروندان سطوح بالاتر جامعه هستند، را نیز در نظر گرفت (بدریان و کیامنش، 1387).
در بررسی دقیق‌تر مؤلفه‌های سواد شیمی، می‌توان به هفت بُعد مختلف آن اشاره کرد که عبارتند از:
1.       آشنایی با ماهیت علم شیمی؛
2.       آشنایی با مفاهیم کلیدی علم شیمی؛
3.       آشنایی با فرایندهای علمی؛
4.       آشنایی با رابطه بین علم- فناوری- جامعه و محیط زیست؛
5.       آشنایی با مهارت‌های علمی و فنی؛
6.       آشنایی با ارزشهای ناشی از علم شیمی؛
بنابراین با در نظر گرفتن ابعاد ذکر شده، می‌توان برای تعریف دقیقتر سواد شیمی،  آن را در چهار بُعد «محتوا»، «زمینه»، «مهارت‌» و «نگرش‌» تعریف کرد. هر کدام از ابعاد ذکر شده بخشی از برنامه‌ی درسی شیمی در مدارس را تحت پوشش قرار می‌دهند (Shwartz, etal, 2006).
الف- محتوا و سواد شیمی
از لحاظ محتوا، علم شیمی مجموعه‌ای از دانش بشری را شامل می‌شود که تلاش می‌کند تا پدیده‌های شیمیایی قابل مشاهده را در قالب ساختار مولکولی مواد و از طریق زبان تخصصی ویژه علم شیمی توضیح دهد. این علم علاوه بر بررسی پویایی فرایندها و واکنش‌های شیمیایی، تغییرات انرژی را نیز در آنها بررسی می‌کند. رشد بی‌سابقه علم شیمی در چند دهه ی اخیر و پیدایش زیر‌شاخه های جدیدی از این علم سبب شده است تا تنوع مفاهیم مرتبط با علم شیمی بسیار زیاد شده و کتاب‌های درسی توان ارایه‌ی اطلاعاتی در همه‌ی این زمینه‌ها را نداشته باشند. روی این اصل هم معلمان و هم دانش‌آموزان، برای افزایش معلومات خود ناگزیر به استفاده از انواع مجله‌های آموزشی- ترویجی، کتاب‌های کمک آموزشی و همچنین بانک‌های اطلاعاتی موجود در شبکه جهانی اینترنت هستند (Dori & Hameiri, 2003).
افزایش کاربردهای علم شیمی در تامین رفاه، آسایش، بهداشت، تغذیه، پوشاک، مسکن، محیط زیست، انرژی، اشتغال و حتی روابط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، ایجاب می‌کند تا برنامه‌ریزان آموزشی با هدف ارتقای سطح سواد شیمی و آماده سازی دانش‌آموزان برای ورود به دانشگاه، محتوای آموزشی مناسبی را برای استفاده در سطح مدارس تجویز نمایند. در این محتوا به مفاهیم پایه و کلیدی علم شیمی در سه محور: رفتار ذره‌ای ماده، ساختار ماده و تبدیل‌های شیمیایی پرداخته می‌شود.
ب- زمینه و سواد شیمی
کاربردهای متنوع علم شیمی در زمینه‌های اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی ایجاب می‌کند تا برنامه‌ریزان درسی برای افزایش سطح سواد شیمی دانش‌آموزان،  به دلالت‌های کاربردی مفاهیم نظری آموخته شده در زمینه‌های ذکر شده نیز بپردازند. در طراحی و اجرای برنامه درسی شیمی اغلب دو بحث چالش برانگیز مطرح است که عبارتند از:
1.      هماهنگی بین مفاهیم و نظریه‌های مطرح شده در کلاس درس و تجربه‌های یادگیری
2.      انگیزه دانش‌آموزان برای یادگیری علم شیمی
به علت وسعت زیاد مباحث طرح شده در برنامه‌ی درسی شیمی و حجم محدود کتاب‌های درسی، اغلب ملاحظه می‌شود که مطالب کتاب‌های درسی به صورت خلاصه شده و نسبتاً محدود ارایه می‌شوند. در این حالت، کتابهای درسی که ساختاری لایه مانند دارند، از قطعه‌های کوچکی تشکیل شده‌اند و ارتباط طولی و عرضی اندکی با هم دارند. دانش‌آموزان با مشاهده قطعات مجزا از مفاهیم شیمی، نمی‌توانند به تصویری جامع و رایج از علم شیمی دست یابند (Gilbert, 2006).
همچنین در اغلب کتاب‌های درسی شیمی، مفاهیم، نظریه‌ها و مدلهای شیمی طوری ارایه شده‌اند که دانش‌آموزان نمی‌دانند چرا یک نظریه از پس نظریه دیگر آمده است، و اصلاً چه نیازی به این کار بوده است. این امر به طور وسیعی سبب کاهش انگیزه دانش‌آموزان برای مطالعه‌ی علم شیمی و ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر شده است.
بنابراین می‌توان با یک سؤال اساسی به ادامه بحث پرداخت. «آیا دانش‌آموزان قادر هستند مفاهیم و نظریه‌های آموخته شده شیمی را در زندگی روزمره خود به کار برند»؟ در پاسخ به این سؤال می‌توان گفت که در سالهای نه چندان دور، محتوای یادگیری تنها عامل مهم در یادگیری تلقی می‌شد؛ اما در سالهای اخیر، علاوه بر محتوا، باید به موقعیت یادگیری نیز توجه ویژه‌ای نمود. نظریه‌های جدید یادگیری معتقدند که «شناخت» و یادگیری باید «موقعیت یافته»باشند. بنابراین زمینه‌ایی که در آن شناخت رخ می‌دهد و یا یادگیری صورت می‌گیرد، از اهمیت به سزایی برخوردار است (بدریان و کیامنش، 1387).
برای فعال کردن دانش‌آموزان در فرایند یادگیری شیمی، باید زمینه‌هایی را یافت که برای آنان جذاب و معنی‌دار باشد. در برنامه‌های درسی جدید شیمی باید از زمینه‌هایی استفاده شود که دانش‌آموزان اهمیت و کاربرد مفاهیم آموخته شده را در این زمینه‌ها ببینند و به این ترتیب برای گسترش دانش خود در جهات مختلف، انگیزه‌ی لازم را کسب کنند.
در چند سال اخیر، نگرانیهای جهانی نسبت به منابع انرژی، تغذیه، آب، محیط زیست و آلودگی‌های هوا و آب‌های زیر زمینی، سبب شده است تا علم شیمی جایگاه ویژه‌ای در اقتصاد و علوم اجتماعی  کسب نماید. با استفاده از رویکرد «علم- فناوری- جامعه و محیط زیست»  و استفاده از زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، می‌توان مفاهیم و نظریه‌های شیمی را در قالب تجربه‌های یادگیری جدیدی به دانش‌آموزان ارایه کرد. استفاده از «رویکرد زمینه- محور» در آموزش شیمی سبب شده است تا مفاهیم ارایه شده از جذابیّت بیشتری  برخوردار بوده و دانش‌آموزان با ملاحظه کاربرد عینی مفاهیم آموخته شده در زندگی و فعالیت‌های روزانه، انگیزه و رغبت بیشتری برای مطالعه شیمی نشان ‌دهند (Johnstone, 2000).
پ- مهارت و سواد شیمی
از لحاظ مهارتی، یک شخص دارای سواد شیمی، باید بتواند در مواقع لزوم با طرح سوال علمی، به دنبال مشاهده علمی و کسب اطلاعات از منابع علمی روز برود و با گردآوری اسناد و شواهد علمی کافی،  فرضیه علمی خود را به اثبات برساند.بنابراین مهارت‌های لازم در یک شخص با سواد شیمی عبارتند از : «توانایی کار با اعداد»، انجام مشاهده دقیق، فعالیت‌های عملی و ذهنی مبتنی بر روش علمی، توانایی حل مسئله، کاوشگری علمی، توانایی استفاده از منابع اطلاعاتی گوناگون، رعایت نکات ایمنی در کار با مواد شیمیایی و ...
یکی از یادگیری‌های ضروری در آموزش شیمی توانایی کار با اعداد است. برای هر فردی که علوم تجربی را درک کند و به ماهیت تجربی بودن دانش شیمی و اهمیت جنبه‌های کمّی،‌ اندازه‌گیری، احتمالات، صحت و دقت، به کارگیری اعداد و استفاده از ریاضی و روابط کمّی در آن پی ببرد،‌ ضرورت کار با اعداد آشکار می‌شود. حل مسئله به تقویت این یادگیری می‌انجامد. بنابراین باید در جریان انجام فعالیت‌های کاوشگری، دانش‌آموزان فرصت تقویت راه‌هایی را داشته باشند که به کمک آنها بتوانند متغیرها را دستکاری کنند، کمیّت‌ها را اندازه‌گیری کنند، داده‌های به دست آمده را ثبت و آنها را تحلیل و تفسیر نمایند و به اهمیت اطلاعات عددی در دنیای علم شیمی پی ببرند و به آمار و ارقام به دست آمده از پژوهش‌های علمی اعتقاد پیدا کنند.
دانش آموزان علاوه بر آشنایی با زبان تخصصی شیمی و خواندن و نوشتن فرمول شیمیایی مواد، باید به کسب مهارت در نوشتن، موازنه کردن، محاسبات مربوط به جرم، حجم، مول بر پایه معادله‌های شیمیایی نوشته شده بپردازند.
مهارت انجام مشاهده یک فرایند شناختی است و هنگامی به درستی صورت می‌گیرد که دارای هدف مشخصی بوده و بر پایه یک تفکر نظری استوار باشد. بین دیدن و مشاهده کردن تفاوت زیادی وجود دارد. دانش‌آموزان چیزهای زیادی را می‌بینند؛ اما همه آنها را مشاهده نمی‌کنند. عمل مشاهده کردن معمولاً متمایزتر و دقیقتر از عمل دیدن است. باید ذهن دانش‌آموزان را آماده کرد تا بتوانند مشاهده کردن یعنی تمرکز ادراک، حواس و جدیّت در دیدن را یاد بگیرند.
دانش‌آموزان باید بتوانند با شیوه بهره‌برداری و مهارت استفاده کردن از منابع اطلاعاتی گوناگونی همچون کتاب‌های مرجع، مجلات و دیگر رسانه‌های گروهی، فیلم، نوارهای شنیداری و دیداری، نرم‌افزارهای رایانه‌ای و منابع اجتماعی همچون کتابخانه‌ها، موزه ها، سازمانها و کارخانه‌ها آشنا ‌شوند.


ت- نگرش و سواد شیمی
از لحاظ نگرشی شخص با سواد شیمی باید دید واقع بینانه و در عین حال منصفانه از علم شیمی و کاربردهای آن داشته باشد. همچنین بتواند در سطح جامعه و در زندگی شغلی و شخصی خود از مفاهیم و نظریه‌های شیمی استفاده کرده و دلالت های علم شیمی در توجیه رخدادها و پدیده‌های علمی مرتبط را به‌کار بندد. شخص با سواد شیمی با مشاهده مقاله‌های علمی یا برنامه‌های مستند علمی در تلویزیون، به جایگاه ویژه علم شیمی در حل مشکلات بشری پی ببرد.
شخص با سواد شیمی ضمن آگاهی از ضررهای ناشی از مصرف سیگار، مواد مخدر، الکل و برخی داروهای انرژی زا، به صورت منطقی و منطبق بر روش علمی، دیگران را نیز از مصرف مواد خطرناک ذکر شده بر حذر می‌دارد. همچنین صرفه‌جویی در مصرف آب، انرژی، به‌کارگیری شیوه‌های حفاظت از  محیط زیست، جلوگیری  از آلودگی رودخانه‌ها و فضاهای سبز از مشخصات یک شخص با سواد شیمی است. در رابطه با استفاده از مواد غذایی، یک شخص با سواد شیمی از ضررهای ناشی از زیاده‌روی در مصرف نمک، مواد قندی و غذاهای پر چرب، تلاش می‌کند تا برای حفظ سلامت بدن خود، دیگران را نیز با نگرش‌های مثبت تحت تاثیر قرار دهد.
شحص دارای سواد شیمی درک می‌کند که استفاده بی‌رویه از سوخت‌های فسیلی، علاوه بر آلودگی هوا و گرم شدن ناشی از اثرات گلخانه‌ای سبب پیدایش یک سری مشکلات زیست- محیطی در جوامع شهری می‌شود، که ممکن است سلامت کودکان و بزرگسالان را به خطر اندازد. روی این اصل علاوه بر صرفع‌جویی در مصرف انرژی‌های تجدید ناپذیر فسیلی، تلاش می‌کند تا زمینه‌های استفاده از انرژی‌های پاک را در سطح جامعه فراهم سازد.
با توجه به تعریف سواد شیمی در چهار بعد محتوا، زمینه، مهارت و نگرش، سطوح مختلف سواد شیمی عبارتند از:

1-   «سواد شیمی اسمی[]»: این سطح به حیطه محتوا مربوط بوده و شخصی که در این سطح از سواد شیمی قرار دارد، فقط با مفاهیم شیمی آشنایی اولیه دارد.
2-   «سواد شیمی عملکردی[]»: این سطح به حیطه زمینه مربوط بوده و کسانی که در این سطح از سواد شیمی قرار دارند، می‌توانند یک مفهوم شیمیایی را تعریف کرده و توضیح دهند.
3-   «سواد شیمی ادراکی[]»: این سطح به حیطه محتوا و زمینه تعلق داشته و کسانی که به این سطح از سواد شیمی دست می‌یابند، توانایی تفسیر پدیده‌های علمی روزمره با استفاده از مفاهیم و نظریه‌های شیمی را دارا هستند.
4-   «سواد شیمی چند بعدی[]»: این سطح به حیطه زمینه و مهارت‌ها مربوط بوده و افرادی که به این سطح از سواد شیمی می‌رسند، توانایی نوشتن یک متن علمی شیمی را دارا بوده و می‌توانند به طور فعال در بحث‌های علمی شرکت نمایند (Shwartz etal, 2005).
آموزش شیمی به صورت دو بُعدی
«جانستون»[] (1991) معتقد است که برای رسیدن دانش‌آموزان به یک درک صحیح از علم شیمی، باید آنها بتوانند در سه سطح مختلف تفکر به یادگیری بپردازند. این سه سطح که در قالب یک نمایه مثلثی شکل ارایه می‌شوند، شامل سطوح  ماکروسکوپی، مولکولی و نمادی می‌باشند.
در سطح ماکروسکوپی، مشاهده عینی مواد شیمیایی و تغییرات آنها با استفاده از فعالیت‌های آزمایشگاهی و مهارت‌های مربوطه و مرتبط ساختن نظریه‌ها و نمادهای ارائه شده درمحتوای درسی  با اشیای فیزیکی و وسایل اندازه گیری مورد نظر است (Hofstein, 2004).
در سطح نمادی، تبیین پدیده‌های شیمیایی، تغییرات انرژی و نظریه‌های علمی در قالب معادله‌های ریاضی و نمادهای شیمیایی همراه با حل مسئله و «کاربرد اعداد»[] هدف اصلی آموزش شیمی می‌باشد.

در سطح مولکولی رفتار اتم‌ها، یونها و مولکول‌ها در تبدیل های شیمیایی و ارائه پنجره‌هایی برای مشاهده دنیای مولکولی با استفاده از نمودارها، جدول‌ها، استفاده از مدل‌ها و نرم‌افزارهای شبیه‌سازی مجازی در دستور کار قرار دارد. استفاده وسیع از انیمیشن‌های رایانه‌ای، شبیه‌سازی‌ها ومدل‌های مولکولی پویا، انجام آزمایش در یک آزمایشگاه مجازی و ... منجر به تغییر نگرش‌ و توانایی دانش‌آموزان در تجسم مولکول‌ها، یون‌ها و اتم‌ها و همچنین تغییرات شیمیایی صورت گرفته در سطح مولکولی می‌شود.
باید توجه داشت که یادگیری و درک مفاهیم شیمی به خاطر پدیده‌های شیمیایی پیچیده و غیر قابل لمس، اغلب دشوار است. در فرایند یاددهی و یادگیری شیمی، معلمان و دانش‌آموزان با  نظریه‌ها و فرضیه‌هایی روبرو هستند که به راحتی قابل تجسم نیستند. بررسی ویژگی‌ها و رفتار مواد شیمیایی که در اندازه‌های مولکولی و اتمی هستند و با چشم مسطح و حتی میکروسکوپ های قوی نیز قابل مشاهده نیستند، اغلب مشکل است و منجر به کج‌فهمی می‌گردد. همچنین برخی پدیده‌های شیمیایی را به لحاظ محدودیت زمانی و یا ایمنی، نمی‌توان در آزمایشگاه مدرسه تجربه کرد. برای این منظور استفاده از شبیه‌سازی، ساخت مدل و نیز انیمیشن‌های رایانه‌ای پیشنهاد شده است. استفاده از مدل‌ها و شبیه‌سازی‌ها کمک بسیار زیادی به درک عمیق و مفهومی شیمی نموده و بسیاری از کج‌فهمی‌های رایج را برطرف می‌سازد (Badrian, 2008).
آموزش شیمی به صورت سه بُعدی
پیشرفت‌های اخیر در علوم تربیتی و نیز مشخص شدن شیوه یادگیری دانش‌آموزان، به پژوهشگران آموزشی کمک کرد تا بتوانند انتظارات آموزشی خود را به درستی مشخص کنند. باید توجه داشت که هدف از آموزش شیمی در دوره متوسطه تربیت شیمیدان نیست. اگر یکی از اهداف آموزشی علاقمند نمودن دانش‌آموزان به علم شیمی و ادامه تحصیل در آن رشته باشد، باز می‌توان با احتمال به یقین گفت که قرار نیست همه‌ی دانش‌آموزان در رشته شیمی ادامه تحصیل داده و در آینده شیمیدان شوند.
هدف اصلی از آموزش شیمی در دوره‌ی متوسطه این است که فعالیت های انجام گرفته در فرایندهای یاددهی و یادگیری شیمی وسیله‌ای شود برای آموزش مهارت‌های زندگی، حل مسئله، کاوشگری و ارتقای سطح سواد شیمی. در این رویکرد، شیمی در خدمت آموزش است و از جاذبه‌های علم شیمی برای پیشبرد اهداف آموزشی بهره گرفته می‌شود. هدف ذکر شده در آموزش شیمی را می‌توان از منظر عوامل انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نیز فناورانه به شرح زیر بررسی کرد:
بافت سیاسی، اقتصادی، محیطی، اجتماعی و همچنین ملاحظات تاریخی و فلسفی، با درک ما از مفاهیم شیمی، واکنشها و فرایندهایی که به دانش‌آموزان وعموم مردم آموزش داده می‌شود، ارتباط زیادی داشته و بصورت در هم تنیده است.  
2.    اگر آموزش شیمی در سه بعد ماکروسکوپی، نمادی و مولکولی به صورت مجزا از سایر حیطه‌ها از جمله فناوری و جامعه صورت گیرد، در این صورت نمی‌توان انتظار ارتقای سطح سواد شیمی در دانش‌آموزان را داشت. انجام پژوهش، حل مسئله، کاوشگری و ارتباط دادن منطقی بین علم- فناوری، جامعه و محیط زیست به دانش‌آموزان کمک خواهد کرد تا علاوه بر کسب دید چند رشته‌ای و چند بُعدی در یادگیری شیمی، در حل مشکلات و مسائل موجود در زندگی روزمره فعالانه و آگاهانه عمل نمایند
«ماهافی»[] (2004) با طرح آموزش شیمی به صورت «زمینه- محور»،  برای کامل کردن تاکسونومی سطوح تفکر جانستون، معتقد است که علاوه بر آموزش شیمی در سه سطح تفکر ماکروسکوپی، مولکولی و نمادی، باید سطح چهارمی با عنوان «عوامل انسانی»[] را نیز به این سطوح اضافه کرد و یاددهی و یادگیری شیمی را به صورت سه بعدی انجام داد.
پژوهشگران معتقدند که قبل از سال 1975 میلادی، به هنگام تدوین برنامه درسی شیمی در دوره‌های مختلف تحصیلی، اغلب کارشناسان برنامه‌ریزی آموزشی با این سؤال عمده مواجه بودن که «چه موضوع‌هایی را باید در برنامه درسی شیمی آموزش داد؟» این سؤال باعث شد تا یک برنامه‌ی درسی فشرده و حجیمی از موضوع‌ها و مفاهیم متنوع شیمی  تهیه و به مورد اجرا درآید. این برنامه‌های درسی بر پایه ارزشیابی‌های صورت گرفته بارها مورد اصلاح و بازبینی قرار گرفتند. در اواخر قرن بیستم این سوال در مراکز علمی و صنعتی مطرح شد که «چه چیزی را باید دانش‌آموزان یاد بگیرند؟» با این سؤال، بیشتر پژوهش‌های انجام گرفته در سطح جهان، از برنامه‌های‌ درسی دانش‌- محور به سمت برنامه‌های درسی بین رشته‌ای و زمینه – محور و اتخاذ رویکردهای فرایندی، کاوشگری و  انجام پژوهش سوق داده شد.
وجود سطوح تفکر سه بُعدی و پوشش دادن حیطه‌های مختلف ماکروسکوپی، مولکولی، نمادی و عوامل انسانی در علم شیمی، سبب شده است تا طرح آموزش «زمینه- محور»[] علم شیمی مورد استقبال پژوهشگران واقع شده و از آن به عنوان یک الگوی کامل مطالعاتی در فرایند یاددهی- یادگیری و بررسی اثربخشی یافته‌های جدید علوم تربیتی استفاده نمایند (بدریان، 1387).
با استفاده از رویکرد «علم- فناوری- جامعه و محیط زیست»[] (STSE) و استفاده از زمینه‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، می‌توان مفاهیم و نظریه‌های شیمی را در قالب تجربه‌های یادگیری جدیدی به دانش‌آموزان ارایه کرد. استفاده از رویکرد زمینه- محور در آموزش شیمی سبب شده است تا مفاهیم ارایه شده از جذابیت بیشتری  برخوردار بوده و دانش‌آموزان با ملاحظه کاربرد عینی مفاهیم آموخته شده در زندگی واقعی، انگیزه و رغبت بیشتری برای مطالعه شیمی نشان ‌دهند.
چندین راهبرد برای آموزش  زمینه- محور شیمی وجود دارند که بیشتر آنها بر اساس  راهبرد «نیاز برای دانستن»[] طراحی شده اند. این راهبردها منطبق بر رویکرد حل مسئله بوده و هدف اصلی آنها «یادگیری معنی‌دار»[] شیمی است. برنامه‌های درسی متعددی بر پایه آموزش زمینه‌- ‌محور شیمی تدوین و در برخی از کشورها به مورد اجرا در آمده است. در جدول 1، برخی از محتواهای آموزشی تدوین شده بر پایه رویکرد زمینه- محور، برای آموزش شیمی آورده شده است.


دانلود با لینک مستقیم


گزارش تخصصی معلمان چالش ها ، مشکلات و موانع در رابطه با درس شیمی

گزارش تخصصی معلمان بررسی رابطه بین اوقات فراغت و انگیزه درسی و تحصیلی در بین دانش آموزان مقطع ابتدایی

اختصاصی از سورنا فایل گزارش تخصصی معلمان بررسی رابطه بین اوقات فراغت و انگیزه درسی و تحصیلی در بین دانش آموزان مقطع ابتدایی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

گزارش تخصصی معلمان بررسی رابطه بین اوقات فراغت و انگیزه درسی و تحصیلی در بین دانش آموزان مقطع ابتدایی


گزارش تخصصی معلمان بررسی رابطه بین اوقات فراغت و انگیزه درسی و تحصیلی در بین دانش آموزان مقطع ابتدایی

دانلود گزارش تخصصی معلمان بررسی رابطه بین اوقات فراغت و انگیزه درسی و تحصیلی در بین دانش آموزان مقطع ابتدایی بافرمت ورد وقابل ویرایش تعداد صفحات 130

دانلود گزارش تخصصی معلمان,راهکارها,پیشنهادات,گزارش تخصصی فرهنگیان,

این گزارش تخصصی جهت ارائه برای ارزشیابی و کسب امتیاز کامل و همچنین جهت ارائه به عنوان تحقیق ارتقاء شغلی بسیار کامل میباشد

مقدمه


اوقات فراغت اگر چه فرصت، نعمت و سرمایه، ارزشمندی است که باید قدر آن را به خوبی دانست لیکن از جهت عدم توجه به برنامه ریزی مناسب و بهره گیری لازم از آن، می تواند به مسأله، معضل خطرناکی برای نسل نوجوان و جوان و دانش آموز و دانش آموز و همه اقشار جامعه تبدیل گردد. لازمه بهره گیری بهینه از این فرصت سازنده و ارزنده، محصور کردن و حفظ کردن آن از طریق طرح های آموزشی، تربیتی و سرگرمی های مفید و ایجاد فرصت های جدید تجربی خارج از محیط های رسمی کار و درس و مدرسه می باشد. باید اوقات ارزشمند و طلایی را آن گونه حفظ کنیم و بسازیم که شیطان و شیاطین برایش برنامه ریزی نکنند. آری اگر عقل فردی و مدیریتی جامعه برای این امر مهم اقدام نکند نفس و شیطان برای آن  برنامه ریزی می کنند و آن را در جهت اهداف سو به کار خواهند گرفت. ضرورت اوقات فراغت و چگونگی گذراندن آن را با سختی از دکتر تی بی شپرد آغاز می کنیم. بسیاری از توفیقات عقل ساز و حکمت آموز در اوقات فراغت آدمی حاصل می شود او در توضیح این حقیقت می گوید: کارگران و آنان که در حجم پایان ناپذیر کارهای پیش پاافتاده و روزمره که هرگز پایانی ندارد، گرفتارند، شانس و فرصت چندانی در دست یافتن به حکمت و معرفت ندارند. فلسفه، سیاست، هنر، ادبیات، موسیقی و معرفت تنها به کسانی تعلق داشته و دارد که سعادت سرنوشت برای آن ها فرصتی فراهم آورده باشد تا بیندیشند و تأمل کنند و به تحقیق و مطالعه ومشاهده و تجربه بپردازند( امین انور، 1373).
بخش اعظم مشکلات آموزشی، تربیتی، روانی و رفتاری و اجتماعی نسل جدید و جوان جامعه امروزی ما، اعم از دانش آموزان و غیره ناشی از عدم امکان تجربه کردن فرصت ها و تسهیلاتی که در فضای خارج از آموزشگاه ها و نظام تعلیمات مدرسه ای و دانشگاهی برای کسب معلومات، درک فضیلت ها و لذت ها و مهارت ها و     کارآمدی ها می باشد( همان منبع).

بیان مسأله
بدون شک دانش آموزان هر جامعه، سرمایه های گرانبهایی اند که اگر مورد بی توجهی قرار گیرند در تصمیم گیری ها مدنظر نباشند، آن جامعه دچار خسران زیادی خواهد شد، با نگاهی به ارقام بودجه کشورهای صنعتی و پیش رفته در مقایسه با کشورهای جهان سوم فاصله زیاد بین آن دو را می توان دید.
بسیاری از کشورهای توسعه یافته معتقدند که هر چه در این ارتباط هزینه نمایند، تبدیل به سرمایه های دیگری در ابعاد مختلف آن کشور خواهد شد. در میان دانش آموزان با توجه به دانش آموزان متوسطه جایگاه ویژه ای دارد. زیرا علاوه بر این که در آینده نزدیک می توانند در امور جامعه مؤثر واقع شوند. در زمان تحصیل هم به دلیل ویژگی های خاصی که دارند، قادرند منشاء حرکت های سازنده یا مخرب شوند. بدین لحاظ هر چه به این نیروی خارق العاده توجه شود از قدرت خروشان و پر تحرک آنان می توان بهره جست و هر چه به بوته فراموشی سپرده شوند، این سیل عظیم می تواند خسارت زیادی را به وجود آورد، سؤالی که در این جا مطرح است این است که در برابر هدر رفتن فرصت های جوانی چه کسانی مسئولند. بدیهی است که نظام تعلیم و تربیت به تنهایی نمی تواند در تربیت و استفاده صحیح از جوانان موفق شود. یکی از موضوعات بسیار مهم برنامه ریزی برای اوقات فراغت دانش آموزان می باشد که اگر اصولی و حساب شده باشد می توانند زمینه رشد و تعالی جامعه مهیا نمایند و کشور را از آسیب ها و خطرات احتمالی که ممکن است در اثر بی توجهی به این امر گریبان گیر کشور شود مصون بدارد. فلسفه اوقات فراغت از پیچیدگی، تنوع و تفاوت های بنیادی برخوردار است هر فرد بر اساس تفاوت های زیست شناختی( بیولوژیک) فرهنگی، نگرش و تجربیات گذشته و اهداف و مقاصدی که برای آینده خود دارد، تعبیر متفاوت و یا متضاد نسبت به دیگران از تأمین اوقات فراغت و چگونگی تأثیر آن به انگیزه دارد. اگر ما بتوان تأثیر و تأثری را که این دو اثر انگیزه و اوقات فراغت یکدیگر دارند را به درستی مشخص نمائیم قدم مثبتی در راه کسب هر چه بهتر علم و دانش همراه با لذت بردن از زندگی برداشته ایم( امین انور، 1373).
هدف از بررسی رابطه بین اوقات فراغت و انگیزه تحصیلی دانش آموزان دبستان های پسرانه یا دخترانه شهرستان نهاوند می باشد و قصد بر آن است که آیا رابطه ای بین این دو وجود دارد یا نه.
تعریف نظری
تعریف اوقات فراغت:
•    اوقات فراغت را غالباً به معنای بی کاری، اوقات غیر موظف، ساعات بدون بهره، اوقات غیر رسمی و ... تلقی می نمایند. یا به عبارتی وقت فراغت زمانی است که احساس مسئولیت فرد در آن شرایط به پایین ترین و ضعیف ترین درجه خود برسد( عصاره، 1377).
انگیزه:
•    انگیزه عبارت است از نیروی محرک درونی افراد که آن ها را وادار به انجام عملی می کند.
پیشرفت تحصیلی:
•    پیشرفت تحصیلی را می توان گام هایی به جلو برای استفاده بهینه از استعداد و توانایی های خدادادی امکانات و منابع آموزشی جهت کسب بیشتر علوم و معرفت انسانی تعریف نمود.
انگیزه تحصیلی:
•    انگیزه در واقع همان نیروی محرک انسان برای انجام رفتارها و اعمال او می باشد به گونه ای که اگر فردی از انگیزه کافی برای انجام یک فعالیت برخوردار نباشد، آن کار را ترک خواهد کرد( هرسی و بلانچارد، 1374).
•    
انگیزش:
•    عبارت است از تمام عوامل درونی( آگاهانه و ناآگاهانه)، آماده کنند. انسان به تحقیق بخشیدن به بعضی از اعمال، گرایش و اهداف(همان منبع).
•    انگیزه فرایندی است که طی آن فعالیت هدف محور برانگیخته و حفظ می شود. انگیزه، یک فرایند است نه یک فرآورده.
•    اوقات فراغت در لغت جمع کلمه وقت یعنی هنگام ها، روزگارها و ساعات تعریف شده است. در زبان فارسی فراغت در لغت به معنای آسودگی و آسایش است. در معنای دیگر آمده است که فراغت در لغت به معنای فراغ آسایش، آرامش و استراحت است و آزاد بودن از کار روزانه و هرگونه مجال و فرصت دیگر نیز معنی می شود.
ضرورت و اهمیت تحقیق:
همان طور که می دانید اهمیت یافتن اوقات فراغت در جامعه امروز آن چنان محسوس و ملموس است که با اندک توجهی به انتظارات و روحیات مردم می توان به آن پی برد. چون که اوقات فراغت بخش مهمی از زندگی دانش آموزان برای گذراندن اوقات فراغت آن ها اقدام کنیم می توانیم باعث ایجاد و انگیزه کافی در آن ها برای پیشرفت در کلیه مراحل زندگی و هم چنین درس خواندن آن ها باشیم و زمینه لازم را برای پیشرفت جامعه فراهم کنیم و از هدر رفتن هزینه ها و بودجه های سالیانه جلوگیری کنیم( امین انور، 1373).



فراغت:
در واقع در زمان و فرصتی است که یک فرد رشد یافته و مسئولیت پذیری در طول زندگی خود فارغ از انجام کارهای مؤظف و بعد از پرداختن به امور دینی و عبادی باید با میل و رغبت و اراده شخصی و در نهایت آزادی از آن بهره گیرد و به فعالیتی بپردازد که آن را دوست می دارد( امین انور، 1373).
زمان فراغت:
ارزشمند ترین لحظات، ساعات و روزهای زندگی انسان است که ارزشمندی اوقات فراغت به موازات رشد فکری و توسعه قابلیت های شخصی و مسئولیت پذیری های خانوادگی، حرفه ای و اجتماعی، مضاعف می شود در زندگی کودکان و نوجوانان، در اوقات فراغت به زمانی معنا و مفهوم روشن و ارزشمند پیدا می کند که حضور مؤظف در مدرسه و انجام تکالیف مکلف را برای نخستین بار تجربه می کنند. در روزهای سال تحصیلی، ساعات خارج از مدرسه و زمانی که دانش آموزان تکالیف آموزشگاهی را انجام داده اند و فارغ از برنامه های معمولی روزانه فرصتی می یابند که با انگیزه شخصی و آزاد به هدایت و نظارت اولیاء و مربیان در این زمینه می تواند         فوق العاده پرثمر و پربرکت باشد( امین انور، 1373).
اما تعطیلات تابستانی برای اکثر دانش آموزان از اهمیت ویژه ای برخوردار است، تعطیلاتی بسیار طولانی و افزون بر یک صد روز!؟
اوقات فراغت، به ویژه در روزهای نسبتاً طولانی هم چون تابستان، علاوه بر این که مناسب ترین بستر پس از شکستن عادت های نامطلوب توسعه مهارت های شناختی و فعالیت های جسمی و حرکتی، زدودن غبار اضطراب و پریشانی های فکری، دست یابی به سلامت و آرامش روانی و اعتلای شخصیت و حضور فعال در  عرصه های زندگی اجتماعی و تعامل بین فردی است، بهترین فرصت برای ظهور و پیدایش خلاقیت های ذهنی و نوآوری های فکری است، چرا که کودکان و نوجوانان و جوانان درطول سال تحصیلی یا حین انجام وظایف مؤظف، فرصت چندانی برای پرداختن به اندیشه های بدیع و ایده های نو و تجربه مفروضات فکری خود       نمی یابند و لذا در زمان فراغت، بستر بروز و ظهور نوآوری های ذهنی، خلاقیت ها و تولیدات برتر فکری و تجربه باورهای مولد است( عصاره، 1377).
تجارب محققان خلاق و اندیشمندان نوآور در عرصه های علوم و فنون برتر، حاکی از آن است که جوانه های خلاقیت ذهنی آن ها در اوقات فراغت بارور گردیده است. زیرا اشتغالات مکلف و متعهد بودن به انجام   مسئولیت های مؤظف نمی گذراند اندیشه های خلاق به راحتی شکوفا شوند. بنابراین بارور شدن اندیشه های خلاق و تولیدات برتر ذهنی مستلزم آزادی و اختیار، میل و اراده، قدرت انتخاب و بهره گیری از اوقات فراغت، به دور از وظایف مؤظف و تکالیف مکلف است. اوقات فراغت همانند شمشیر دو لبه است چرا که از یک سو هموارگر بستر پیدایش و ظهور و بروز خلاقیت ها و نوآوری های فکر است و از سوی دیگر می تواند زمینه             آسیب پذیری های فردی و اجتماعی را فراهم کند. متأسفانه اغلب آسیب پذیرهای کودکان و نوجوانان در جوامع مختلف، در ایام اوقات فراغت صورت می پذیرد. تعطیلات آخر هفته تعطیلات عید نوروز، تعطیلات طولانی تابستان اگر به گونه ای بایسته و شایسته و با راهنمایی و آموزش های لازم مورد بهره گیری کافی و وافی قرار نگیرند ظرفیت آسیب پذیرهای فردی و کژروی های اجتماعی نوجوانان را مضاعف می کنند. صرف فراهم نمودن امکانات ورزشی با تدارک کلاس های تقویتی و کمک آموزشی و طراحی برنامه های متنوع هنری و فرهنگی، نمی تواند میزان آسیب پذیری فکری و رفتارهای نوجوانان را به حداقل برساند. آن چه بیش از همه می بایست مد نظر قرار گیرد، ایجاد نگرش و بازخورد مثبت و هدفمند در میان اولیاء و مربیان، به ویژه نوجوانان نسبت به اهمیت و ارزشمندی اوقات فراغت و قدرت خلاقیت و نوآوری ایشان در این ایام است( کارل گوستاو، 1376).
بدیهی است همان طوری که پیش تر نیز اشاره گردید، اگر برنامه های تدارک دیده شده برای کودکان و نوجوانان در این فراغت همراه با اجبار و تحصیل یا چشم و هم چشمی و صرفاً برای رضایت خانواده باشد یا نوجوانان از روی بی میلی و بی تفاوتی و اکراه بدان بپردازند نمی تواند چندان مفید و پربرکت باشد.
تابستان به شیوه های مختلف زمینه رغبت و تمایل و انگیزه حضور و فعالیت در ایشان فراهم گردد. بدیهی است که طراحی یک برنامه جامع و متنوع برای نوجوانان و جوانان با مشارکت و مشورت خودشان و نقش آفرینی الگوهای مطلوب و محبوب در این امر می تواند زمینه خلاقیت های فکری آن را فراهم کند و آسیب پذیری های اخلاقی، رفتاری و اجتماعی را به حداقل ممکن برساند.
شایان ذکر است که مشغولیت های انفعالی در این فراغت، نظیر نشستن در مقابل تصاویر تلویزیونی و ویدئویی برای چندین ساعت و سرگرم شدن یا بازی های کامپیوتری و اینترنت برای ساعت های طولانی، غالباً آسیب پذیری های روانی و فکری و مشکلات رفتاری قابل توجهی را می تواند در پی داشته باشد. اعتیاد به دستگاه های صوتی، تصویری و کامپیوتر و اینترنت از جمله مشکلات بسیاری از نوجوانان و جوانان حتی بزرگسالان در دنیای امروز است لذا شایسته آن است که اولیای ارجمند در کانون خانواده ها زمینه هایی فراهم کنند که در ایام تابستان بی نظمی های فکری و رفتاری و مشغولیت های طولانی مدت انفعالی بر زندگی ایشان و فرزندانشان غالب نگردد. توصیه پژوهشگری علوم ارتباطات بر این مبناست که نوجوانان دانش آموز در شبانه روز حداکثر بیش از دو ساعت در مقابل دستگاه های تصویری نظیر تلویزیون، ویدئو، کامپیوتر و بازی های کامپیوتری قرار نگیرند. برای مصونیت هر چه بیشتر نوجوانان در برابر اعتیاد الکترونیکی بهتر آن است که همه وسایل و   دستگاه های تصویری و صوتی در اتاق نشیمن عمومی خانواده قرار داشته باشد و از اختصاصی کردن این  دستگاه ها در اتاق خاص فرزندان اجتناب شود( پاول هنری، 1367).
ورزش و کارکردهای مختلف آن
حرکت و جوشش از ویژگی های ذاتی و انسان است و نشانه سلامت و نشاط و پویای اوست. بی اعتنایی به این ویژگی ذاتی یا بازدارندگی انسان از جوشش و تحرک در حقیقت خلاف مقتضای طبع انسان حرکت کردن است و موجب افسردگی و بروز بسیاری از نابه هنجار ها در انسان می شود و اصولاً بی توجهی به استعداد هایی که خداوند حلیم در درون بشر نهاده به معنای مهمل انگاشتن آن استعداد در انسان است و موجب نقض و عیب در مسیر کمال انسان می شود. ورزش در حقیقت نوعی فعالیت و حرکت سامان یافته که شکوفا کننده بسیاری از استعدادهای خدادادی در انسان است( پاول هنری، 1367).
همان گونه که استحضار دارید انسان دارای دو بعد جسمانی روحانی است، اما در عین حال که عامل رشد، تعالی و بالندگی انسان در روح و بعد روحانی و عقلانی است که انسان را به اعلی علیین می کشاند، ولی این رشد و پویایی و تعالی در کالبد و شکل ظاهری انسان که هر آن جسم و بدن است سامان می یابد. بدیهی است زمان عقل و روح جان می تواند به مقتضا و ماهیت خود عمل نماید که در جسم و تنی با نشاط، سالم و قوی، قرار و دوام یابد و گرنه قفس تنگ، خسته، دردمند، نحیف و رنجور تن، عقل و جان و روان انسان را آن چنان متأثر   می سازند که قدرت هرگونه رشد و تحرک و پویایی را از او سلب می کند به همین دلیل گفته می شود. عقل سالم در بدن سالم است. وقتی جسم و تن و ارائه جان انسان سالم باشد، روح، آزاد و سبک بال و بدون مضایق و تنگناها نمی تواند از این سکوی قوی و پابرجا به پرش و جهش و تکامل و صعود برسد. توجه اسلام به سلامت و رعایت بهداشت جسم و تن، نظافت و استحمام، مسواک کردن و تعیین مجازات الهی برای لطمه زنندگان به جسم و تن خویش در همین راستاست. اگر حفظ نعمت های الهی یک وظیفه مقدس تلقی شود، مگر می شود در حفاظت و حراست از مهم ترین گوهر و نعمت وجودی انسان که همان سلامت بدن و جسم است غفلت شود. نکته دیگر این که توجه به سلامت جسم و ورزش جزء لاینفک تعلیم و تربیت است، چون تربیت حقیقی تربیتی همه بعدی است که هم موجب رشد و تعالی روح شود، هم پرورش دهنده عقل و تفکر باشد، هم عواطف را لطیف نماید و جهت بخشد، هم قدرت آفرینندگی و هنر انسان را متجلی سازد و هم به جسم انسان سلامت و شور و نشاط و تحرک بخشد، و گرنه آن تربیت ناقص خواهد بود( همان منبع).

کارکردهای مختلف ورزش:
امروز ورزش فقط در انجام یک سلسله تمرین های جسمانی خلاصه نمی شود بلکه کار کارکردهای فراوان و همه بعدی پیدا کرده است. امروزه ورزش بخشی از فرهنگ جوامع شده است، چون بین فرهنگ و ورزش رابطه تنگاتنگی وجود دارد. ورزش تمرینی برای رشد اخلاق و جوانمردی است. ورزش عامل تقویت اراده، پایداری و کنترل هوای نفس است. امروز جوانمردی و شجاعت معنا و مفهوم ویژه ای می یابد و فقط در زور و بازو خلاصه نمی شود. چنان چه گفته شده:
گر بر سر نفس خود امیری مردی                                    گر برگردی خرده، نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زن                                           گر دست فتاده ای بگیری مردی
ورزش با اخلاق و ادب و تواضع همراه است و قهرمان کسی نیست که بر مردم سلطه جوید و تفاخر ورزد، بلکه ورزش اصیل به انسان خصلت و جوانمردی و تواضع می آموزد تا در اوج قدرتمندی آرام، متواضع و کم آزار باشد( آندره، 1371).
امروز حتی ورزش جزئی از دین و آرمان و اعتقادات ماست. چون تلاش برای سلامت، نشاط و پایداری زمینه ای برای خداپرستی و عبودیت بهتر است، آن چنان که در دعای کمیل می خوانیم قو علی خدمتک جوارحی. و انسان قوی، سالم و پر نشاط، سلامت و نشاط خود را در مسیر طاعت الهی قرار می دهد. چنان که امیر مؤمنان فرموده اند: فاذا قویت علی طاعته الله سبحانه- اگر قوی شدی قوتت را در مسیر اطاعت خدای بزرگ قرار بده( همان منبع).
با مروری بر سرود رسمی المپیک که در سال 1917 یعنی( 44 سال پیش) سروده شده به خوبی در می یابیم که ورزش از قدیم همراه با اخلاق و خداپرستی بوده است ترجمه سرود چنین است:
ای روح جاودان ازلی، ای خالق حقیقت و زیبایی و نیکی، نور خود را ظاهر کن و بر ما بیفشان بر این خاک و در زیر این آسمان، که اول بار آوازه ابدی تو را شهادت داده است. همان گونه که ملاحظه می نمائید حتی ورزش بین المللی نیز متأثر از اخلاق و فرهنگ دینی بوده است( آندره، 1371).
کارکرد اجتماعی:
کارکرد دیگر ورزش آماده کردن نسل جوان برای ورود به عرصه های اجتماعی است در میدان های ورزشی که روحیه مشارکت پذیری، جمع گرائی، تعاون، مسئولیت پذیری، وحدت، قانون مداری، رقابت سالم توأم با رفاقت، استقامت، تلاش برای پیروزی، تقویت اراده، پذیرش شکست و تلاش برای جبران آن شکل می گیرد و محلی برای تمرین شایسته سالاری است( آندره، 1371).
کارکرد سیاسی ورزش:
امروزه ورزش کارکرد سیاسی نیز دارد حضور قهرمانان ما در کشورهای بیگانه و پیروزی آنان بر حریفان و بر افراشته شدن پرچم جمهوری اسلامی ایران و کسب مدال و افتخار بین المللی موجب مطرح کشور، آرمان ها و اعتقادات آن در دنیا و زمینه ای برای تبادل فرهنگ هاست. البته نباید برد و باخت در میدان های ورزشی به نحوی غلط در جامعه ترویج شود که به منزله برد و باخت منزلت ملی و از دست دادن آرمان و مرام یک ملت تلقی شود( آندره، 1371).
بدیهی است وقتی از جوان، سلامت، شور و نشاط و ورزش سخن گفته می شود هیچ تفاوتی بین دختران و پسران و زنان و مردان نیست به ویژه وقتی که دانش آموزان مورد بحث قرار می گیرند و نیمی از دانش آموزان مورد بحث قرار می گیرند نیمی از دانش آموزان ما را دختران تشکیل می دهند که در پرداختن به آن ها که حدود 9 میلیون نفرند به شدت موضوعیت می یابد( همان منبع).
علی الخصوص وقتی بیشتر توجه و دقت کنیم در می یابیم که توجه به این نیمه جمعیت، نیم دیگر را نیز متأثر می کند و باور کنیم که زنان در عین حال نیمی از جامعه اند سازنده، پرورش دهنده و تولید کننده نیم دیگرند، آن موقع با حساسیت ویژه ای به این قشر عظیم و مؤثر نگریسته می شود. متأسفانه تاکنون نگاه و نگرش مسئولان و برنامه ریزان نسبت به این ویژگی و این نیم جمعیت از روی غفلت و بی توجهی بوده است و این غفلت ها از ویژگی روحی، جسمانی زنان و دختران، خلاء هایی در ابعاد مختلف بر جامعه ما تحمیل کرده که جبران ناپذیر است یا به سختی و در ظرف زمانی بسیار گران قیمت و طولانی جبران خواهد شد. تاکنون       نگاه های برنامه ریزان مردان و پسرانه بوده است. مجتمع های ورزشی با نگاه پسرانه ساخته شده، کانون ها و پارک ها به این نگاه ساخته شده است. مدارس ما با این نگاه ساخته شد، بدین جهت هم اکنون وضعی را مشاهده می کنیم که جبران آن بستگی به سادگی میسر نیست و به ویژه ویدئولوژیک زنان و دختران مسئولیت مادری و شوهرداری آن ها ویژگی خانه داری و بچه داری و دیگر ویژگی های آن ها نیازمند تسهیلات و امکانات خاصی متناسب با آنان می باشد، لذا غفلت از آن موجب بروز بسیاری از بیمار ها، فقر حرکتی و نارسائی های جسمی و روحی در آنان شده است( همان منبع).
تذکراتی چند:
ذکر تذکراتی درباره نحوه نگاه و نگرش ما به ورزش و تربیت بدنی مشخص می کند:
•    ورزش هدف نیست، بلکه ابزار و وسیله ای مناسب برای وصول به اهداف تعالی تر است و اگر هم اهدافی برای آن ترسیم می شود اهداف واسطه ای و مقدمی برای وصول به اهداف متعالی تر است.
•    ورزش باید عمومی باشد، یعنی نباید در انحصار عده ای خاص باشد، به نحوی که برای همیشه عده ای ورزشکار باشند و عده ای تماشاچی.
•    ورزش قهرمانی هدف نیست، بلکه وسیله ای برای نشان دادن قله ها و ایجاد انگیزه و شور و نشاط و تحرک بیش تر است، و لذا نباید ورزش قهرمانی بر ورزش عمومی سایه افکند و نباید از کیسه ورزش عمومی به نفع ورزش قهرمانی مصرف شود.
•    ورزش آموزشگاهی شالوده ی ورزش عمومی و ورزش قهرمانی است، غفلت از ورزش آموزشگاهی و تربیت بدنی کودکان و نوجوانان موجب از دست رفتن بسیاری از فرصت هایی است که همه در بزرگی جبران ناپذیر خواهد بود، لذا اولویت برنامه ریزی و سرمایه گذاری می بایست در بخش ورزش آموزشگاهی انجام گیرد.
•    ورزش و تربیت بدنی مختص پسران و مردان نیست، زنان و دختران نیز همانند پسران و مردان و حتی بیشتر از آن نیازمند تحرک، نشاط، پویائی و سلامت تن و روان می باشند. و در دین و آئین و مرام و مکتب اسلام هیچ منعی برای ورزش دختران و زنان وجود ندارد، بلکه موانع و محدودیت ها در نوع امکاناتی، ویژگی ساختمان ها و میدان های ورزشی مختص به آنان است که متاسفانه عدم نگاه درست و مزمن، کهنه و تاریخی در بخش ورزش زنان و دختران کشور گردیده است.
•    شکست و پیروزی در ورزش نباید شکست و پیروزی در آرمان و اعتقاد و از دست رفتن هویت ملی و فرهنگی تلقی شود که این یک افت بزرگ و انحرافی و خطرناک در مسابقات داخلی و خارجی است. در نهایت می بایست زمینه هایی برای عبرت آموزی و تمرین شکست و پیروزی های اجتماعی و آموزشی برای نحوه ی جبران باشد. باید از پیروزی ما خوشحال شویم نه مغرور، اما نباید از شکست ها ناامید و مأیوس شویم، بلکه باید عبرت بگیریم و به دنبال جبران و رفع نقایص خود و ترمیم آن باشیم و    رسانه های ارتباطی نیز باید از ایجاد این نگرش تلاش نمایند تا احساس گرائی در ورزش به عقل گرائی و هدف مندی تبدیل گردد.
نکته آخر این که ورزش اگر چه زمینه ای مناسب تر برای پر کردن و به عبارت بهتر غنی سازی اوقات فراغت است ولی یک پدیده فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و سیاسی است.
•    ورزش عاملی برای تقویت ایمان است.
•    ورزش عاملی برای توسعه مبانی اخلاقی است.
•    ورزش تمرین رقابت شایسته سالاری و نخبه گرائی است.
•    ورزش زمینه ای برای سلامت و بهداشت تن و روان است.
•    ورزش عاملی برای تقویت عقل و نیروی تفکر و تعقل است.
•    ورزش زمین هایی برای گفت و گوی تمدن ها و مراوده ی بین ملت هاست.
•    ورزش عاملی برای کاهش نابهنجاری های اجتماعی و روانی است.
•    ورزش عامل سیاسی و مطرح شدن کشور نظام بین المللی است.
•    ورزش آموزنده مشارکت اجتماعی و تمرین و نظم و قانون مندی مسئولیت پذیری، تعاون، جمع گرائی، سعه صدر، تقویت اراده، پایداری، تمرین شکست و پیروزی است.
و همه این نکات را می توان از فرمایش زیبای سید و سالار شهیدان حضرت حسین بن علی(ع) دریافت که فرمودند:
( فبادروا بصحه الاجسام فی مده الاعمار1)
پس بشتابید برای تامین سلامت جسمانی خود در مدت باقیمانده عمر خویش.


آسیب شناسی اوقات فراغت
تأثیر آن بر انگیزه و آموزش
بارورترین و خلاق ترین بخش شخصیت در غیر رسمی ترین و آزادترین اوقات تکوین می یابد.
تأمین تصنعی اوقات فراغت مانع فعالیت های خود انگیخته در اوقات فراغت است.
فاذا فرغت فانصب1
اوقات فراغت را غالباً به معنای بی کاری اوقات غیر موظف، ساعات بدون برنامه، اوقات غیر رسمی و ... تلقی    می نمایند. به همین علت بزرگسالان، مربیان و اولیاء برای جلوگیری از هدر رفتن این اوقات سعی می کنند با برنامه ها، سرگرمی ها و اشتغالات مختلف اوقات غفلت دانش آموزان را پر کنند. حال آن که فلسفه اوقات فراغت این است که فرد بدون اجبار و خارج از چارچوب های قبلی، بدون اشتغال ورزی دیگر ساخته، خود با میل و رغبت به فعالیت های دلخواه خویش بپردازد. در این جا ممکن است فوراً اعتراض شود که اگر قرار باشد هر فرد به فعالیت های دلخواه خود بپردازد و از آن جا که اساساً آدمی تمایل به شهوات و هواهی نفسانی و لهو لعب دارد این خطر احساس می شود که فرد با این آزادی دچار انحرافات و کجروی های مختلف گردد. از همین جا مطلب دیگری مطرح می شود که می تواند منظور ما را از اوقات فراغت به این سبک و سیاق روشن تر نماید و آن دین که وظیفه مربیان و برنامه ریزان تربیتی، تأمین مستقیم و پرکردن فیزیکی و یک جانبه ی اوقات فراغت دانش آموزان نیست، بلکه آنان فقط زمینه ساز فراهم کنند و معرض کننده فعالیت های سالم، سازنده و مفیدند( شولترز دوان پی، 1378).
البته منظور ما از بیان این مطالب در غلطیدن به این سو نیست که مدعی باشیم قطعاً برنامه های تأمین اوقات فراغت ما مغایر و متضاد با هدف های مورد نظر است، بلکه مقصود حساس سازی و برجسته سازی آن بخش از فعالیت هاست که با دید و باور بدیهی و قطعی و با نوعی غفلت و حجاب ناهشیارانه از آن گذر می کنیم. با این وصف می توان به روشنی بیان داشت که منظور ما از این که: تأمین اوقات فراغت مانع فعالیت خود انگیخته در اوقات فراغت است، چیست؟ حال کمی جلوتر برویم و آسیب شناسی تأمین اوقات فراغت را که ادعایی مبهم تر از ادعای اخیر است، روشن نمائیم. اگر در تنظیم اوقات فراغت دانش آموزان، تمایل درونی، دخالت فردی و انتخاب فعالانه آن ها را در نظر نگیریم، تأمین اوقات فراغت چیزی جز سرگرم کردن و پر کردن فیزیکی یکی اوقات و عاریه ای بودن آن نخواهد بود. در چنین شرایطی هر چند توانسته ایم خلاء موجود اوقات فراغت را ظاهراً و رسماً پر کنیم. دانش آموزان شخصاً و قلباً با برنامه درگیر نشده اند و اگر درگیری نشوند و برنامه ها را از آن خود، به طور خود انگیخته و فی البداهه ندانند، حالت تصنعی و بی رشکی احساس می کنند در حالی که اوقات فراغت بهترین بارورترین، غنی ترین و خلاق ترین موقعیت برای فرد است تا به دور از قید و بندها و   قالب ها بتواند خلاقیت و آفرینش، نوآوری و تفکر سیال و فعال خود را به نمایش بگذارد. در این جا به یک تناقض فلسفی برخوردار می کنیم که از یک طرف گفته می شود اوقات فراغت فرصت آزادی است که فعالیت پیش بینی شده ای در آن صورت نمی گیرد و به عبارت دیگر وقت پس مانده و هدر رفته ای است که در خلال آن هیچ کاری نمی گیرد و به تعبیه چارلز بزایتبل( وقت فراغت، زمانی است که احساس مسئولیت فرد در آن شرایط به پائین ترین و ضعیف ترین درجه خود رسد). از طرف دیگر گفته می شود که اوقات فراغت منشاء خلاقیت ها، باروری افکار، شکل دهی شخصیت، تأمین انرژی و بازیابی قوای حیات، کشف و اختراع، نوآوری و ابتکار، بازاندیشی و اصلاح افکار، محاسبه و مراقبه، ارزیابی و بازیابی خود می باشد( همان منبع).
به ظاهر، این تعبیه، دوگانه و متناقض جلوه می کنند. چگونه ممکن است در اوقاتی که فرد به کم ترین سطح احساس مسئولیت می رسد و از یک نظر فرصت هدر شده ای را می گذراند انتظار خلاقیت و نوآوری از او داشت و چگونه است که در شرایط غیر اوقات فراغت یعنی اوقات رسمی، اوقات کار و فعالیت و اشتغال، اوقات مؤظف و اوقات عمده ی زندگی چنین محصول و بازدهی را به ارمغان نمی آورد؟ چگونگی حل این تناقض در واقع   دست یابی ظریف و عمیق به آن مفهوم و برداشتی از اوقات فراغت است که ما در پی تبیین آنیم. اگر در حل این تناقض از راه وحدت و به دور از تضاد و تعارض برخورد شود، منظور حاصل است و اگر این مرزبندی به  شیوه ی تنگ نظرانه و ساده اندیشانه هم چنان عمیق و عمیق تر شود، نمی توان اشتراک مساعی و تفاهم برداشت از اوقات فراغت را تصور کرد. اگر بپذیریم که عمده ترین بخش شکل گیری شخصیت آدمی، به ویژه کودکان و نوجوانان در اوقات آزاد، فارغ از همه وظایف و برنامه های از پیش تعیین شده ی بیرونی دیگر ساخته است و اگر قبول کنیم که ذهن هنگامی به جوشش و خلاقیت می افتد که منشاء تحریک آن تمایلات درونی و خود انگیخته باشد و فرد فعالانه و با انتخاب آزاد و به دور از انتظارات بیرونی و مقبولیت نمائی ها و نقش بازی کردن های تصنعی، در شکل دادن افکار و اندیشه ها و اعمال خود دخالت نماید، آنگاه می توان به فلسفه وجودی اوقات فراغت، آن هم با جهت گیری مثبت، رشد دهنده و کمال زا پی برد. کافی است نگاهی به زندگانی بزرگان، دانشمندان، مخترعین، کاشفان، نویسندگان و حتی پیامبران علما و عرفای بزرگ بیندازیم و به شیوه ی تجربی، عمقی و بالینی زندگی نامه آنان را مطالعه نمائیم و این مطالعه و تفحص را به مقصد ردیابی سرمنشاء خلاقیت ها و پیدا کردن نقطه شروع کشفیات و اختراعات یا تحولات روحی و معنوی آن ها انجام داده سعی کنیم شرایطی را که از نظر زمانی، مکانی و روانی، آن دانشمندان و بزرگان به روی داد مهم زندگی خود اختراع، کشف و ... دست یافته اند شناسایی کنیم. آنگاه پی خواهیم برد که هیچ گاه این شرایط زمانی و مکانی شرایطی نبوده که از قبل یا با دخالت دیگری و با برنامه های از پیش تعیین شده تحمیلی به وجود آمده باشد برای نمونه فقط به چند مثال اکتفا می کنیم:
•    از میان دانشمندان مختلف، موقعیت و شرایط زمانی و مکانی« نیوتن» را در هنگام کشف قوه جاذبه در زیر درخت سیب و آن هم در هنگام استراحت و غیر رسمی ترین اوقات یک دانشمند ملاحظه نمائید.
•    به موقعیت« ارشمیدس» شیمیدان بزرگ در خزینه حمام با فریاد« یافتم، یافتم» او در کشف قانون سبکی اشیاء در آب، نظری بیفکند.
•    به مشاهده خود به خودی« نیکلاس ماسکلین» ستاره شناس بزرگ« وبسل» در کشف پدیده خطاهای حسی بشر توجه نمائید.
•    واقعه سفر چالز داروین را که صرفاً در خلال مشاهدات خود به خودی به یک کشف جهان در نظریه انواع می رسد مطالعه کنید.
•    مشاهدات طبیعی و خودانگیخته« مندل» در باغ خود، کشف رمز وراثت و انتقال خصوصیات وراثتی در موجودات نیز در اوقاتی روی داده است که از نظر شرایط رسمی و مطالعات کلاسیک عاری از       برنامه های از پیش تعیین شده بوده است( همان منبع).
تنها یادآوری این نکته حائز اهمیت است که چه بسا از حاشیه ای به دور از متن و عاری از قالب ها بهتر بتوان به متن و هسته اصلی هدف مورد نظر دست یافته، ولی برعکس غالباً تصور می کنیم که برای رسیدن به یک مقصود باید در همان چارچوب و مسیر پیش بینی شده و از قبل مطرح شده حرکت کرد. حال آن که ماهیت تفکر خلاق و اندیشه و اگر اساساً این است که از چارچوب منطق جاری بیرون می آید و بر همین اساس دانشمندان موقعی به مقام دانشمندی رسیده اند که از قالب دانش ها بیرون جسته اند. ماهیت تفکر خلاق با آزادی، سیالی انعطاف پذیری، تمایل خود انگیخته، انتخاب، فی البداهگی، ناهم گرائی، قالب زدائی روانی، راحتی و ارتجال بودن همراه است. حال تا چه میزان در برنامه های اوقات فراغت این ویژگی ها را رعایت می کنیم؟ آیا اگر همین اوقات فراغت را که بهترین، مساعدترین، طبیعی ترین و نیز رسمی ترین شرایط برای بروز خلاقیت هاست، به دست خود آن را تصنعی، رسمی، قالب ریزی شده و از پیش        برنامه ریزی شده کنیم، آسیبی به اوقات فراغت وارد نساخته ایم؟ آیا خود با دست خود به مقابله با     ویژگی های آن اقدام نکرده ایم؟ آیا با تأمین مصنوعی، فیزیکی، مکانیکی سرگرمی گونه و به اصطلاح پرکردن این اوقات مغتنم، پربار و طلائی را ضایع نکرده ایم؟ حال آیا می توانیم به صراحت و بدون ابهام بگوئیم که در چنین شرایطی و با چنین اقدامی مانع باروری اوقات فراغت شده ایم؟ آیا این مانع شدن خود حجابی برای گم کردن اوقات فراغت نمی شود؟ و آیا این گم کردن و غافل شدن آسیبی به تفکر نوآور و خلاق دانش آموزان وارد نمی سازد؟ در اینجا سؤال اساسی تری پیش می آید: اگر بپذیریم که تأمین تصنعی اوقات فراغت مانع باروری و خلاقیت در اوقات فراغت می شود، آیا باید دست روی دست گذاشت و به شیوه باری به هر جهت اجازه داد که دانش آموزان به شیوه تودرتو و هرج و مرج هر کار و هر فعالیت مشروع و نامشروع، سازنده و تخریب گر، مفید و فاسد، سالم و ناسالم، موجه و غیر موجه را که خواستند انتخاب کنند و ما هم شاهد و ناظر باشیم تا از میان این همه زمینه های خطرناک و انحرافی اندکی هم افکار بارآور و خلاق پیدا شود؟ به طور قطع و هرگز چنین برداشتی از اوقات فراغت، منطقی و اصولی به نظر نمی رسد، پس باید چه کار کرد؟ راه حل بینابینی که هم واجد برنامه سالم و سازنده و هم فاقد چارچوب تعیین شده باشد، چیست؟ اگر بخواهیم به این سؤال مهم و تعیین کننده پاسخ دهیم باید مجدداً برگردیم به تعریفی که از اوقات فراغت نمودیم و در نهایت اشاره ای کنیم به راه کارهای اجرائی و عملی که بتواند آن گونه که فلسفه واقعی اوقات فراغت حکم می کند در بازدهی مفید و خلاق آن مؤثر باشد. اغلب فلاسفه،            روان شناسان، جامعه شناسان معتقدند اوقات فراغت دارای نقش اساسی در تکوین شخصیت انسان و بلکه کلیت وجود آدمی است. شخصیت فرد آن چنان که در فلان اوقات فراغت شکل می گیرد و رشد می کند، در حین کار تحت تأثیر قرار نمی گیرد. چرا که کار و اشتغال شرایطی یکسان و پیش بینی شده برای فرد ایجاد می کند که طی دقایقی زمان بندی شده و تکرار آن قدرت خلاقه آدمی را مجال بروز نمی دهد. آزادی و رهائی از اوقات مؤظف زمینه اساسی برای مطرح شده و خلاقیت های انسانی است و خلاقیت های هنری، ادبی، فنی، علمی و ... هرگز مجال بروز نمی یابند مگر در فضای آزاد و مستقل و برخوردار از حرمت انسانی به نحوی که نه الزامی در کار باشد و نه فشاری و نه قاعده و برنامه از پیش تعیین شده، این طبیعت موقعیت درونی انسان است و عقل آگاه و فعال از برنامه های دستوری در هر شکل« رسمی و غیر رسمی، مستقیم و غیر مستقیم» اعم از کار و کسب سرگرمی برای زندگی سرباز می زند( همان منبع).
بر این اساس در می یابیم که فلسفه اوقات فراغت بر اهمیت و به کارگیری آن گذران راحت و نیز         بهره برداری از آن تأکید می کند. چه بسا فعالیت پربار و یک کار سازنده در اوقات فراغت بیش تر نتیجه دهد تا در یک موقعیت کاری و شغلی، فرصت سرگرمی و تفریحی پیش تر فراهم شود. این مسئله بستگی دارد به نوع نگرش، انگیزش و علاقه فرد در موقعیتی که برای او فراهم می آید در واقع فردی که تمامی زندگی، طبیعت و نمودهای فرصت را نعمت خداوندی می داند واعظه لحظه زندگی اش را چه در هنگام استراحت و خواب و چه در هنگام فعالیت و کار معنی دار تلقی می کند، فلسفه اوقات فراغت برای او از آن چه سنت جاریه و منطق کنونی از آن برداشت دارد، متفاوت است. مگرنه این که امام علی(ع) بزرگ ترین تفریح را کار می داند. پس نوع نگرش به زندگی، نوع جهان بینی و شیوه تلقی از پدیده های هستی است که شکل دهنده و معنا دهنده زمان و مکان و فرصت های فرد می گردد. با این وصف باید اوقات فراغت را به حسب تفاوت های ارزشی و فرهنگی ها، تجربیات، شرایط و موقعیت های مادی و معنوی هر فرد تعریف کرد. این بینش پویا با آن چه در مکاتب و نظریه های غربی مطرح است به کلی متفاوت است. در مکتب اسلام، اوقات فراغت تنها مقدمه ای برای انتصاب و اتصال به مسیر کمال است. فاذا فرغت فانصب: هر گاه که فارغ شدی، متصل شو( همان منبع).
در حالی که دید تنگ نظرانه و منطق دوگانه است که بین کار و استراحت، بین تفریح و اشتغال، بین آزادی و مقدمات، بین فراغت و انتصاب، خط متمایزی می کشد. اما در دیدگاه مکتب الهی، یک مؤمن متصل شد به ریسمان الهی و ذوب شده در مسیر کمال، در همه لحظات و در همه ی مکان ها احساس وجد و نشاط، آزادی، خلاقیت، نوآوری، آسایش و نیرو می کند. اوقات کار او عین تفریح و تفریح او عین کار( بارور و تولید کننده) است، مشروط بر آن که از درون بجوشد، از استعدادهای خود بهره گیرد و به حرمت و عزت و فطرت خویش تکیه نماید که مصداق( فاما من تقلت موازینه فهو فی عیشه راضیه) خواهد بود. این مفهوم و برداشت از اوقات فراغت در کمتر مکتب و نظریه ای به چشم می خورد زیرا اغلب نظریه های روان شناختی و اساساً آن هایی که کلیت انسان را در دهلیزهای آزمایشگاهی قطعه قطعه کرده اند، قهراً اوقات زندگی آدمی را نیز به تجزیه کشانده و از نظریه پردازان دیگر به مفهوم واقعی اوقات فراغت نزدیک تر شده اند مثلاً می دید که یکی از نظریه پردازان، معتقد است فعالیت آدمی در اوقات تفریح و استراحت شرایطی را فراهم می آورد که به ایمان و صلح و آرامش دست می یابد. برتراندراسل اصطلاح حیات طیبه را البته نه به آن معنایی که در متون قرآنی مطرح است در این ارتباط به کار می گیرد و شرح می دهد که حیات طیبه، حیاتی عاری و خالی از هرگونه دردمندی شدید است و بر عناصری چون عشق، امنیت عاطفی و درک کافی تکیه دارد. در حیات طیبه، ترس و پریشانی، ناامیدی و تنهایی راه ندارد. حیات طیبه موجب احترام به فردیت انسان می شود و این فردیت در عین حالی است که همراه با دیگران زندگی می کند ولی فرصت انجام کارهایی که توانایی او را آشکار می سازد و در اختیار وی قرار می دهد.( آبرهام مزلو) روانشناس   انسان گرا نیز مشابه همین معنا را از زندگی انسان تلقی می نماید. او ضمن برشمردن سلسله مراتب نیازهای آدمی از سطح فیزیولوژیک تا سطح روانی و معنوی آن زیباشناسی، خودشکوفایی، تحقق کامل خود، معتقد است بزرگان و پیشروان علم و اندیشه و مصلحان و بزرگ مردان تاریخ کسانی بوده اند که نگرش آن ها نسبت به حیات یک نگ

دانلود با لینک مستقیم


گزارش تخصصی معلمان بررسی رابطه بین اوقات فراغت و انگیزه درسی و تحصیلی در بین دانش آموزان مقطع ابتدایی

لغات تخصصی اقتصاد با معنی فارسی *

اختصاصی از سورنا فایل لغات تخصصی اقتصاد با معنی فارسی * دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لغات تخصصی اقتصاد با معنی فارسی *


لغات تخصصی اقتصاد با معنی فارسی *

تعداد صفحات : 36 صفحه

 

political forces

قدرت سیاسی

political philosophies

سیاست فیلسوفانه

pollution

آلودگی – ناپاکی

pollution rights market

آلودگی بازار حقوق صاحب سهم

pollution types

انواع آلودگی

portfolio investment

دارائی بصورت سهم و اوراق بهادار

positive economics

اقتصاد اثباتی

positive relation

نسبت اثباتی

potential gross domestic product

تولید ناخحالص داخلی

potential real gross domestic product

تولید ناخالص بالقوه داخلی

poverty

فقبر

poverty line

خط فقر

poverty rate

نرخ / نسبت فقر

PPC

قیمت غارتگر

PPF

قیمت غالب ثابت

PPI

قیمت غالب – قیمت غارتگر

predatory pricing

برنری مزیت

preferences

واحد تجزیه و تحلیل مطلوبیت تغییر

preferences change, utility analysis

سهام ممتاز

preferred stock

جایزه – حق بیمه

premium

ارزش فعلی

present value

قیمت – ارزش پولی

price

قیمت حداکثر

price ceiling

تجزیه و تحلیل مطلوبیت قیمت ارز

price change, utility analysis

کنترل قیمت

price controls

تبعیض قیمت

price discrimination

حساسیت تقاضا

price elasticity of demand

حساسیت عرضه

price elasticity of supply

تعیین قیمت – قیمت گذاری

price fixing

انعطاف قیمت

price flexibility

حداقل قیمت

price floor

شاخص قیمت

price index

رهبری قیمت

price leadership

سطح قیمت

 

 

price maker

ترقی قیمت

price rationing

نرخ قیمت

price regulation

تنظیم قیمت

price rigidity

انعطاف پذیری قیمت

price stability

ثبات قیمت

price taker

خریدار و فروشنده ای که خرید و فروش

price-cost margin

آنها جزئی است و اثری در بازار ندارد

price-earnings ratio

قیمت هزینه نهائی

prime rate

نسبت قیمت به عواید

principal-agent problem

اندازه ممتاز – کمترین میزان

principle

شکل اصیل – عامل

principle of median location

اصل – عمده - اصلی

principle of minimum differences

اصل مکان یابی میانه

principle of the median voter

اصل حداقل تغییرات

print and mint

اصل رای دهنده میانه

printers union

چاپ و ضرابخانه

prisoners' dilemma

اتحالدیه چاپ کننده

private good

معمای

private property

کالای خصوصی

private sector

بخش خصوصی

privatization

خصوصی کردن


دانلود با لینک مستقیم


لغات تخصصی اقتصاد با معنی فارسی *

گزارش تخصصی معلمان چگونگی علاقمند کردن دانش آموزان به خوردن صبحانه

اختصاصی از سورنا فایل گزارش تخصصی معلمان چگونگی علاقمند کردن دانش آموزان به خوردن صبحانه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

گزارش تخصصی معلمان چگونگی علاقمند کردن دانش آموزان به خوردن صبحانه


گزارش تخصصی معلمان چگونگی علاقمند کردن دانش آموزان به خوردن صبحانه

دانلود گزارش تخصصی معلمان چگونگی علاقمند کردن دانش آموزان به خوردن صبحانه با فرمت ورد وقابل ویرایش تعدادصفحات 30

دانلود گزارش تخصصی معلمان,راهکارها و پیشنهادات,زارش تخصصی فرهنگیان,

این گزارش تخصصی جهت ارائه برای ارزشیابی و کسب امتیاز کامل و همچنین جهت ارائه به عنوان تحقیق ارتقاء شغلی بسیار کامل میباشد

مقدمه کوتاه


 صبحانه و تغذیه مناسب انرژی مورد نیاز بدن را تامین می کند و از نیازهای ضروری دانش آموزان است و در صورت تامین نشدن این نیازها تاثیر نامطلوبی در آن ها به جای می  گذارد؛ آثاری که گاهی به شکل لاغری و چاقی و گاهی نیز به شکل اختلالات رفتاری مانند عصبانیت، پرخاشگری، خواب آلودگی، بی حوصلگی و نداشتن تمرکز حواس خود را نشان می دهد.
کارشناسان تغذیه معتقدند دانش آموزانی که تغذیه بهتری دارند، صبحانه می خورند و میان وعده های مناسب و مغذی مصرف می کنند، نسبت به دیگر دانش آموزان از عملکرد تحصیلی بهتری برخوردارند و رشد جسمانی آن ها در مقایسه با هم سالانشان بسیار چشمگیر است.
« تامین انرژی بدن به ویژه در سنین مدرسه که دانش آموزان در حال رشد هستند، از اهمیت زیادی برخوردار است و بر میزان یادگیری آن ها تاثیر به سزایی دارد. موفقیت تحصیلی دانش آموزان به نوع تغذیه بستگی زیادی دارد چون تامین نشدن مواد غذایی موجب کندی رشد آن ها می شود ضمن این که در میزان هوشیاری و دقت دانش آموزان تاثیر منفی دارد.بچه هایی که همراه صبحانه مقدار زیادى پروتئین مصرف مى‌کنند، بیش از آنهایی که غذاى غنى از کربوهیدرات مصرف مى‌کنند، در یادگیرى دروس خود موفق هستند. نحوه تغذیه و استفاده از 4 گروه اصلی غذایی و میان وعده ها دراین گروه باید طوری باشد که نیازهای روزانه آن ها را تامین کند، در غیر این صورت رابطه مستقیمی با پایین آمدن تمرکز حواس و کاهش روند یادگیری آن ها دارد. دانش آموزی که انرژی کافی دریافت نکرده باشد، دچار اختلالات رفتاری از جمله خواب آلودگی می شود و سطح یادگیری وی کاهش می یابد. برای تغذیه دانش آموزان باید از مواد غذایی و میان وعده های مناسب و مجاز استفاده و بر 3 اصل تنوع، تعادل و کیفیت مواد غذایی توجه کرد. نظارت بر تغذیه دانش آموزان بسیار حایز اهمیت است به خصوص بوفه های پایگاه تغذیه سالم در مدارس به دلیل این که با سلامت دانش آموزان رابطه مستقیمی دارد باید شرایط ویژه ای داشته باشد و بر آن ها نظارت دقیقی شود.

بیان وضعیت موجود


بارها و بارها متوجه این مشکلات شده ام : اجازه گرفتن های پی در پی (زنگ اول) دانش آموزان – حواس پرتی آنان – دل دردها و حالت تهوع بچه ها – ترافیک و شلوغی فروشگاه در زنگ تفریح – تاخیر دانش آموزان در زنگ دوم و ... در این کلاس با ثبت مشاهداتم از حدود ۱۰ موردی که برای بیرون رفتن اجازه گرفتند ۶ نفر برای خرید از فروشگاه از کلاس خارج شدند که ۳ نفر آنان صبحانه نخورده بودند . ۲مورد از دل درد ها نیز به علت نخوردن صبحانه بود.
مشکل را  با مدیر معاون و همکاران مطرح کردم نظرات آنان را هم جویا شدم آنها نیز از این موضوع گلایه داشتند وابراز داشتند نخوردن صبحانه مشاهده شده و به گونه های مختلف سبب شده که دانش آموزان  بخشی از وقت آموزشیشان را صرف این موضوع بکنند.
با نتیجه گیری از مشورت با مدیر معاونین و همکاران متوجه شدم که این مشکل همه ی کلاسهاست.
از آنجایی که نخوردن صبحانه موجب سوء تغذیه و کاهش یادگیری دانش‌آموز می‌شود و کودکانی که صبحانه نمی‌خورند به دلیل کاهش دریافت مواد غذایی و کاهش انرژی بدن، زودتر خسته می‌شوند و یادگیری و قوه خلاقیت آنها در کلاس درس، کاهش می‌یابد. بر آن شدم تا این مشکل را حل کنم.  
 در همین راستا با خود دانش آموزان نیز مشورت کردم و سوالاتی از آنان پرسیدم :
1-      چرا عده ی زیادی از دانش آموزان از خوردن صبحانه امتناع می کنند؟
2-       چرا برخی از دانش آموزان با وجود آگاهی از تاثیر صبحانه بر یادگیری باز هم صبحانه نخورده به مدرسه می آیند؟
3-      چرا اکثر دانش آموزان به جای یک ساندویچ سالم صبحانه زنگ تفریح سراغ خوراکیهای بی ارزش می روند و آنها را جایگزین این وعده ی مهم می کنند؟
پاسخ های دانش آموزان با اینکه اغلب آنها واقعیت داشت اما دلایلی منطقی برای نخوردن صبحانه نبود.

شناسایی مسأله


اینجانب ..... مدت ....سال است که در آموزش و پرورش مشغول خدمت هستم.من بعنوان آموزگار پایه پنجم در سال تحصیلی .... در .... شهرستان نهاوند  که دانش‌آموزانش از لحاظ درسی و انضباطی در وضعیت مطلوبی قرار دارند مشغول به خدمت شدم با مشاهده اینکه دانش‌آموزان صبحانه و تغذیه‌ی درست و منظمی ندارند و بعضی از آنها بدون خوردن صبحانه در مدرسه حاضر می‌شوند تصمیم به انجام اقدام پژوهی در زمینه فوق گرفتم. این مشکل را نیز از زبان سایر کارکنان هم شنیدم و در زنگهای تفریح از چیپس، پفک، و دیگر موادی که اصلاً ارزش غذایی ندارند و از منزل به مدرسه آورده بودند استفاده می‌کردند و سطح علاقه شان نسبت به تغذیه‌ی صحیح پایین است و دلایلم هم به شرح ذیل بود:
1 ـ علت این مشکل را جویا شدم.
2 ـ نسبت به خصوصیات اخلاقی و خانوادگی دانش‌آموزان در مورد استفاده از تغذیه‌ی صحیح آشنایی پیدا کردم.
3 ـ با یک پرسش اطلاعات زیادی از کلاس بدست آوردم.
الف) چه تعداد از دانش‌آموزان صبحانه و تغذیه‌ی درست دارند؟
ب) چه تعدادی از دانش‌آموزان علاقه‌ای به تغذیه‌ی صحیح و سالم نداشتند؟
4 ـ از کلاس خودم شروع کرده تا در صورت موفقیت طرح را به سایر کلاسها نیز منتقل کنم لذا ابتدا به مطالعه‌ی کتابهایی در مورد تغذیه‌ در قرآن پرداختم. خداوند از نظر تکوینی و خلقتی در کنار حس گرسنگی احساس سیری را نیز در سازمان وجودی انسان قرار داده و با مشارکت حواس بینایی و چشایی به درک کیفیت غذا مجهز کرده است ولی چون او با داشتن موهبت اختیار می‌تواند عملکردهای طبیعی حواسش را به ناهنجاری نیز سوق دهد. لذا از طریق رهنمودهای تشریعی هم وی در این زمینه به اعتدال و اجتناب، از افراط و توجه به نحوه‌ی انتخاب و گزینش حلالها و پاکیزه‌ها هشدار داده است تا مراقب کم و کیف مقدار و نوع غذای مصرفی‌اش باشد و عوارض حاصله از انتخاب نامناسب و یا خارج از اعتدال را پیش‌گیری کند که این رهنمودها بعنوان «مسائل بهداشتی تغذیه» در قرآن قابل بررسی و توجه خواهد بود در آیه‌ی 22 سوره‌ی بقره می‌بینیم با توجه به اینکه تمام مواد و عناصر خلقت آدمی و منشأ رشد همه‌ی محصولات غذایی از زمین است خداوند آن را مقدم بر دیگر نعمت‌های لازم برای بشر منظور و بیان داشته است سپس به دومین عامل حیات بخش وی یعنی آسمان و هوا که در هر «دم» به آن نیازمندی دارد اشاره فرموده و پس از آن به آب که مایه و اساس حیات سلولی و عامل اصلی حفظ شرایط محیط داخلی بدن یا «هموستاز» است می‌پردازد و در پی آن ایجاد انواع محصولات نباتی و میوه‌ها را به عنوان بخشی از نعمت‌هایش برای انسان یادآوری می‌کند. آیات 65 تا 73 سوره نحل نیز از جمله‌ آیاتی است که خداوند کریم نسبت به مسائل تغذیه‌ و رزق انسان در آنها اشاراتی فرموده است، به این ترتیب در آیه وَ آَنّ ُُِکُمَ اِلّاَُنعُمِ لُعُبّرِة نَِسَُقیّکِمُ مِمُا فِیَ بُِطُوِنَُه مُِّن ُبِیُن َُفِرّثِ و دَم لِبّناْ خاِلُّصّا ِسُِاُئَغّا لّلْشِرُبّیِنَ   سرسبز و زنده شدن زمین پس از خواب و مرگ زمستانی‌اش مطلب را آغاز می‌نماید و در واقع آب را با داشتن نقش اول به عنوان مهم‌ترین عامل حیات بخش و نخستین نیاز غذایی زمین و انسان معرفی می‌فرماید. در آیه‌ی 66 مسأله‌ی شیر به عنوان ماده‌ی غذایی سازنده و گوارا با نوشندگان و علاقمند‌انش مشخص شده است و چون شیر اولین ماده‌ی غذایی تمام پستانداران از جمله انسان است به علت ارزش غذایی جامع و بنیادی آن در تأمین سلامت و رشد و نمو ابنای بشر از نخستین ساعات پس از ولادت آن را در مقام دوم قرار داده است و بیان «خالصاً سائقا للشاربین»  را نیز در ارتباط با رشد استخوانی و حالت رضایت‌مندی شیرخواری می‌توان از جلوه‌های دیگر آن دانست.
بطور کلی در این مجموعه آیات می‌بینیم که خداوند از دو نعمت مایع و جامد (آب و زمین) دو محصول نباتی (خرما و انگور) و از دو فرآورده‌ی حیوانی (شیر و عسل) و نعم دیگر انسان را متذکر ساخته و در پایان هر آیه وی را به تفکر و تعقل دعوت فرموده است یا بعبارت دیگر خداوند تمام زندگی انسان را با نیازهای ضروری آن از نظر مادی، معنوی و رفتاری بصورت فردی و اجتماعی برایش مطرح کرده با تذکر هر نکته، مطلب را با جمله «لا یه لقوم یسعمون» «لا لقوم یعقلون» ،«لا یه لقوم یتفکرون» پایان داده و به طرق مختلف اذهان و عقول مردم را به این نکات هدایت کننده متوجه کرده است.
جمع آوری و تجزیه تحلیل اطلاعات
قبل از هر چیز پرسش نامه ای تهیه کردم و به والدین دانش آموزان دادم و از آنها خواستم تا پاسخ درست به سوالات بدهند و تاکید کردم که پاسخ درست انها تاثیر مهمی در نتیجه گیری و  روند تحقیق ام دارد.
هدف از این پرسش نامه آشنایی بیشتر با خانواده ها و دانستن نظرات آنان در این رابطه بود . والدین دانش آموزان عواملی چون دیر بیدار شدن بچه ها ، بی اشتهایی سر صبح  ، بی علاقگی به مواد غذایی که معمولا در وعده ی صبحانه مصرف می شود و... را دلیل نخوردن صبحانه  می دانستند. البته ناگفته نماند در مصاحبه ای با دانش آموزان علاوه بر موارد فوق دلایلی چون بی تفاوتی والدین به  وعده ی غذایی صبحانه نیز ذکر شد که از اهمیت بالایی برخوردار است.
بعد از تهیه ی پرسش نامه  واجرای مصاحبه جهت بررسی وضعیت خانوادگی و بهداشتی آنان جلسه ای با همکاران ، معاونین و مدیر ترتیب دادم و در مورد سوالات زیر با آنان صحبت کردم:
در ابتدا از معاونین پرسیدم :
آیا شما با دانش آموزان در زنگ تفریح مشکل ندارید؟ آیا آنها وقتی در طول زنگ کلاس بیرون می آیند احیانا به فروشگاه نمی روند؟ آیا به دل دردهای بچه ها توجه کرده اید؟ موردی پیش آمده است؟چه راهکاری پیشنهاد می کنید؟ و...

از همکاران سوال کردم :
آیا سر کلاس شما هم بچه ها برای بیرون رفتن اجازه می گیرند؟ آیا اجازه می دهید؟ آیا بعد از زنگ تفریح بچه ها با تاخیر به کلاس می آیند؟ چقدر؟ چه می کنید؟ آیا از دانش آموزان درباره ی خوردن صبحانه سوال می کنید؟ چه می گویند؟ چرا؟...
با مدیر مدرسه نیز پرسیدم :
آیا اولیا از نخوردن صبحانه ی فرزندشان شکایتی نداشته اند؟ آیا بچه ها یی که دل درد به دفتر آمده بودند صبحانه خورده بودند؟ چه راه حلی برای این مشکل به کار بسته اید ؟  و...
همکاران ، معاونین و مدیر پاسخها و راهکارهایی تقریبا مشابه ارائه کردند که به اختصار بیان می کنیم :
آنان یکی از دلایل مهم هدر رفتن وقت آموزشی را نخوردن صبحانه  می دانستند و با بیان دلایلی مشابه با  والدین و دانش آموزان راهکارهایی از جمله برگزاری جلسه ای با اولیای دانش آموزان و توجیه آنان در رابطه با اهمیت صبحانه و راههای تشویق دانش آموزان به خوردن صبحانه و تنوع دادن به وعده ی غذایی صبحانه ارائه نمودند .
بعد با مطالعاتی که در این زمینه داشتم از نظرات محققان و دانشمندان نیز آگاه شدم.
آموزش کودک از صبحانه شروع می شود نه از زنگ مدرسه:
    تعریف صبحانه :
وعده غذایی سبکی است که معمولا همانطور که از نامش پیداست صبح هنگام و پس از بیدار شدن از خواب آن رامی خورند. درنقاط مختلف دنیا از مواد غذایی متفاوتی برای صبحانه استفاده می کنند . نان درهمه جای دنیا جزء لاینفک صبحانه می باشد معمولا انواع نان به همراه پنیر ، تخم مرغ ، کره ومربا – حبوبات ، کیک ، کلوچه ، انواع گوشت ، انواع میوه وآب میوه به عنوان صبحانه مصرف می شود .
     بسیاری از متخصصین تغذیه ، صبحانه را وعده بسیار بااهمیتی می دانند که درآغاز روز ، انرژی ومواد مغذی مورد نیاز بدن را فراهم می کند تحقیقات نشان می دهد که غذایی که صبح هنگام خورده شود نسبت به غذایی که عصر یاشب مصرف شود خیلی کمتر سبب چاقی می شود .


دانلود با لینک مستقیم


گزارش تخصصی معلمان چگونگی علاقمند کردن دانش آموزان به خوردن صبحانه