پایان نامه کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی
گرایش ادبیات کودک و نوجوان
181 صفحه
چکیده:
پژوهش حاضر با هدفِ یافتن ژرف ساخت های تمرکززدایانه به سراغ افسانه های عامیانهی ایرانی رفتهاست تا با واکاوی آنها این ظرفیتهای نهفته را آشکار سازد. تمرکززدایی، بنابر یافتههای پیاژه اصلیترین ویژگی ذهنی کودک است و بنابر پیشنهاد خسرونژاد ( 1382 ) در قالب شگردهایی ویژه در ادبیات کودک نمودمییابد. ضرورت چنین پژوهشی، در ادامهی نظریهی معصومیت و تجربه، کمک بهاستقلال بخشیدن به ماهیت ادبیات کودک است. در این پژوهش ۳۰ افسانه از افسانههای انجوی شیرازی برگزیده و با روش تحلیل محتوای کیفی و تلفیقی از قیاس و استقرا، بر پایهی نظریهی معصومیت و تجربه، کاویده شدند. یافتههای این پژوهش نشان داد که از میان شگردهای تمرکززدایانهی معصومیت و تجربه، شگردهای «اغراق» و «پایانخوش» در همهی این افسانهها وجودداشتند و شگرد «نمای دور و نزدیک» در هیچیک از افسانهها یافت نشد. جلوههای تازهی تمرکززدایی در افسانههای انجوی شیرازی در قالب 1۳ شگرد بهدستآمدند که عبارتاند از: یک صحنه با دو نما، صحنههای همزمان، نمای باز و نمای بسته، زنجیرهی رخدادها ( خوشاقبالی و بداقبالی )، رگبار وارونگی، جابهجایی قهرمان، چندمجلسی، غافلگیری، مناظره، برچسب ( متضاد یا همسان )، قصه در قصه، قصه های زنجیرهای و دگردیسی. آنچه در همهی این شگردها تمرکززدایی را سبب میشد، نوعی حرکت و غفلت زدایی یا انتظارشکنی بود.
شگردهای تمرکززدایی در قصه های ایرانی