محتوی این محصول عبارت است از ویژگی های کلی این خانواده، جنس های مهم این تیره و ویژگی های آنها
جنس های مهم علف های هرز تیره گشنیز (Apiaceae )
محتوی این محصول عبارت است از ویژگی های کلی این خانواده، جنس های مهم این تیره و ویژگی های آنها
در کنار صدها آیه و حدیث و سیرة عملی پیامبر(ص) و اهلبیت (ع) دربارة منزلت بالای زن و حقوق اجتماعی او در جامعة اسلامی، چند روایت نیز نقل شده است که ظاهر آن نوعی تعرض به کمال عقلی یا ایمانی - دستکم دربارة برخی زنان - میباشد و شاید برجستهترین نمونة آن عبارتی است که از حضرت امیرالمؤمنین(ع)، در کنار تجلیلها و احتراماتی که در روایات دیگری، از زنان بعمل آمده، نقل شده است که در آن به نقص ایمانی و عقلی اشاره شده است. اینک میخواهیم از زبان استاد علامه، مرحوم شیخ محمدتقی جعفری در شرح ارزشمندی که بر نهجالبلاغه به رقم آوردهاند، به تحلیل این روایت بپردازیم. ایشان در تفسیر خطبة هشتادم به این روایت پرداختهاند و ما خواهیم کوشید ابعاد تحلیل استاد را اجمالاً مورد کاوش قرار دهیم. نخست آنکه بیاد داشته باشیم این عبارت، سطری از سخنرانی مفصلی است که در صورت صحت سند و دقت نقل و عدم تحریف، در پایان "جنگ جمل" صورت گرفته است، جنگی که از جمله توسط یک زن یعنی عایشه، علیه عدالت علوی، رهبری شد و با تحریک احساسات و عواطف مردم و با سوءاستفاده از زنانگی و همسری پیامبر(ص)، باعث خونریزی و جنگ داخلی میان مسلمانان و تضعیف حکومت مشروع امام(ع) شد. بزرگانی معتقدند مراد امام(ع) از ذکر آن عبارت، توجه دادن مردم به نقاط ضعف طبیعی و اکتسابی عایشه و نقش آن نقائص دراین جنگافروزی و فتنه بوده است. کسانی نیز عقیده دارند گرچه این سخنان در وضعیت خاصی صادر شده اما منحصر به آن نیست و به واقعیتی مهم در تفاوتهائی تکوینی اشاره دارد که شامل نقاط قوت و ضعف هریک از زنان و مردان میباشد. گروهی نیز معتقدند که تعبیر نقص در مورد عقل و ایمان در اینجا یک تعبیر ارزشی نیست بدان دلیل که به نقص سهمالارث نیز اشاره شده که مطلقاً نمیتواند دال بر نقصان شأن زن باشد بلکه حکمی است که حاوی نوعی تقسیم کار اجتماعی میان زن و مرد و حامل منافع زن میباشد بویژه که زن در فقه اسلام، علیرغم آنکه حقوق اقتصادی دارد، اما وظائف تأمین نفقة او با پدر و سپس همسر اوست و وظائف دیگری غیر از وظائف اقتصادی دارد. احتمالات دیگری نیز درخصوص این عبارت داده شده است. استاد جعفری، مسئله را از مبنا، پیمیگیرد و حتی با این فرض که این جمله بدرستی از امام و در جنگ جمل، صادر شده باشد، بدنبال درک استدلالی آن است. تقسیم انسان به دو ماهیت جداگانه زن و مرد، معمای مستمر تاریخی در غرب و شرق بوده است و باید بدرستی بررسی کرد که آیا این تقسیم در دیدگاه انسانشناسی و فقاهتی اسلام، جائی دارد یا آنکه اسلام، به زن و مرد، بعنوان دو صنف از یک حقیقت، نظر کرده و ماهیت انسانی مشترکی برای هر دو قائل است و تفاوت در چند حکم و حق، مطلقاً مبتنی بر قول به تفاوت ماهوی زن و مرد نیست.
یک پرسش مهم این است که چرا در طول تاریخ بشر تا هم اینک، هنوز در غرب و شرق، از تنظیم رابطة معقول اجتماعی میان زن و مرد، عاجز بودهاند و علیالدوام در دام افراط و تفریط بوده و هستند؟!
چرا بشر، علیرغم اینهمه ترقی صنفی و تکنیکی و گسترش قدرت در طبیعت، هنوز آگاهی و تکامل لازم برای درک نیازهای متفاوت و مشترک دو عنصر اساسی مرد و زن و اصلاح مناسبات اقتصادی، جنسی، حقوقی و... آنها را بدست نیاورده است؟ و چرا هنوز این مسئله، یک معماست و علیرغم پیدایش کمپیوترهای پیچیده، معما، معماتر میشود؟ آیا در دنیایی که شیر پاک خوردهای مثل "هیوم"، چون میان علت و معلول، طنابی را نمیبیند!! حتی منکر رابطة ضروری علی و اصل "علیت" که واضحترین حقائق است میشود و ابتدائیترین واقعیات هم معدوم فرض میشوند، میتوان توقع داشت که حقوق و مناسبات ظریف زن و مرد را بدرستی کشف و آن معمای کهنه را حل کنند؟! چرا نمیتوانند "وجود زن" و "وجود مرد" را به "وجود انسان"، ترجمه کنند، بیآنکه یکی، دیگری را انکار کند؟ چرا یکدیگر را با همه تفاوتهائی که از حیث زنانگی و مردانگی با هم داریم، به رسمیت نمیشناسیم؟ چرا خود را جزئی از حیات دیگری نمییابیم؟ وانگهی آیا بررسی کردهایم که تفسیرهای مادی و نیهیلیستی که توسط کاموها، شوپنهاورها، توماس هابزها، هیومها و ابوالعلأ معریها از انسان و از حیات شده، چه نقش تخریبی در روند صعود زنان و مردان به سوی قلههای تکاملی حیات، گذارده است؟! چرا تمدنهای بشری، به عالیترین نمود حیات که عدالت و حق و احساس تعهد و تبدیل "حیات طبیعی" به "حیات معقول والاهی" است، گوش فرا نمیدهند؟! در فرهنگ غرب، کسانی چون برتراندراسل، رابطة زن و مرد را تا حد "یک لیوان آبخوردن" نازل میکنند و بر همین اساس، صدها هزار کتاب و مقاله و پایاننامه مینویسند و پس از چند دهه تجربة این تئوریهاست که تازه علائم بنبست آشکار میشود. تاریخ جهان پر از متفکران ورشکستهای است که هر یک، چند دهه یا چند سده، حیات زن و مرد را ببازی گرفته و سپس از یادها رفتهاند. بویژه که برخی از این فلسفههای پر سر و صدا محصول کمبودها، عقدهها و حتی اتفاقات غیرعادی در زندگی شخصی این فیلسوف نمایان در دروان کودکی یا جوانی بوده است. بعنوان نمونه، اگوست کنت، از پدران پوزیتویسم، که از بانیان مذهب انسانپرستی است در پی یک رابطة عاشقانه به خانم "کلوتلددوو"، هوس میکند که فلسفهای بر مبنای "احساس" بجای فلسفة عقلانی پیریزد و از پوزیتویزم نیز عدول میکند و حتی احساسات را در علوم انسانی دخالت میدهد. یا شوپنهاور بدلیل ناراحتی از مادرش، کینههای خود را تبدیل به یک فلسفه میکند و بنیاد مکتب بدبینانهای را میریزد. ناگهان فرهنگ ضد زن و فرهنگ زنپرستانة شهوی، در دو سر افراط و تفریط توسط این دو نظریهپرداز محدود و افراطی و در اثر دو اتفاق شخصی در باب محبت به معشوقه، و نفرت از مادر، سرمیگیرد و منشأ بسیاری عدم تعادلها در باب شأن و حقوق زن در جامعة غربی میشود و بر اساس همین افراطهای دو جانبه، سیاست میگزارند و قانون مینویسند و نظام میسازند و خانواده تشکیل میدهند و نهایتاً انواع صدمات مادی و معنوی، دنیوی و اخروی به انسان وارد میشود. و جالب است که هم کنت و هم شوپنهاور، علیرغم داوریها و احکام متناقض، هر دو تنها بر جمال صوری و جاذبههای جنسی زن تکیه کرده و زیبائی زن را فقط در غریزه جنسی میجویند و جای دیگری بدنبال زن و ارزیابی توانائیها و ناتوانیهای او نیستند.
اگر برخی نظریهپردازان غرب گفتهاند که: «زن، جنس لطیف نیست و مبنای زیبائیهایش تنها بر غریزه سکس است و الا حتی ذوق هنری و توان ارزیابی انواع هنرها را هم ندارند و درباره اغلب حقائق، مغالطه میکنند و...»، افراط در تحلیل برخی واقعیتهاست.
اگر گفتهاند که: «زن، فقط برای تولید مثل آفریده شده و هیچ کمالات علمی و اخلاقی و عملی دیگری از او متوقع نیست»، اگر گفتهاند که: «مردان از راه دانش و هنر، درک اشیأ و یا تصرف در آنها، درصدد سلطة مستقیم بر اشیأاند اما تنها هدف زن، تسلط بر مردان است و هر چیز را وسیلة پیکار با مرد میبینند»، اگر گفتهاند: «علت احترام مردم به زن، روشهای رمانتیک و غیرعقلی تحت تأثیر تعالیم ادیان بوده و همین آموزشهای مذهبی است که نگذارده بشریت به حقارت زنها پی ببرد و...»(1) و... همه، افراطهائی در تفسیر برخی اتفاقات بوده است.
آن نظریهپردازی که معاشقه با زنان را بسادگی یک لیوان آبخوردن و بیهیچ ضابطهای تجویز میکند، در واقع فراموش کرده که بدن زن، مجرای ورود انسانهای جدید به زندگی است و او خواسته است که هیچ قید و شرطی در این مسئله مهم، در کار نباشد زیرا برای او مهم نیست که انسانها به چه شکلی متولد میشوند و بدین دلیل ارتباط جنسی را بیقید و شرط آزاد میکند و هیچقاعده و ارزشی را برای مهار کردن تناسل که گردونة خلقت انسانهای جدید است، نمیپذیرد و زندگی و شرف انسانهای بعد از خود را به مسخره برگزار میکند و وقتی دروازة ورودی انسانها به عالم، اینقدر بیحساب و کتاب باشد،
شامل 16 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله باغبانی بررسی باسخ گل جعفری به مقادیر متفاوت ازت و پتاسیم خاک
دانلود تحقیق باغبانی
به منظور بررسی پاسخ گل جعفری به مقادیر متفاوت ازت و پتاسیم خاک آزمایشی در بهار سال 1392 در دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در چهار تکرار انجام شد. فاکتورهای آزمایشی شامل پتاسیم از منبع سولفات پتاسیم در چهار سطح ( 0و 100 و 200 و 300 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) وازت از منبع اوره و در چهار سطح ( 0و 50 و 100 و 200 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) و مابقی حجم از یک قسمت خاکبرگ کاملاً پوسیده و دو قسمت خاک مزرعه داخل گلدان ها پر شد. لازم به ذکر است که مقادیر کودی پتاسیم قبل از کشت بصورت یکنواخت برای هر تیمار با خاک مخلوط گردید و اوره به صورت یک سوم قبل از کشت و دو سوم بعد از کشت در دو نوبت (مرحله 6 برگی و قبل از گلدهی) به کار رفته و نحوه ی کوددهی بصورت سرک پاشی بوده است. در مجموع از 64 گلدان و در هر گلدان در ابتدا 3 گیاه برای انجام آزمایش استفاده شد. نتایج مقایسات میانگین براساس آزمون دانکن نشان داد که فاکتور نیتروژن برای صفات تعداد برگ 1 و تعداد برگ 2 و طول دمگل 3 و ارتفاع 4 و وزن تر بوته 4 و وزن خشک بوته 4 و وزن خشک گل 4 در سطح 1/0 و برای صفات ارتفاع 1 و کلروفیل 1 و عمر گل 3 و وزن تر گل 4 در سطح 5/0 معنی دار شد. فاکتور پتاسیم برای صفات وزن تر گل 4 و وزن خشک گل 4 و عمرگل 3 در سطح 1/0 و برای صفات ارتفاع 1 و کلروفیل 1 و وزن تر گل 4 و وزن خشک گل 4 در سطح 5/0 معنی دار شد. فاکتور نیتروژن پتاسیم نیز برای صفات وزن تربوته 4 و وزن خشک بوته 4 در سطح 1/0 و برای صفت کلروفیل 1 در سطح 5/0 معنی دار شد
نیتروژن ، پتاسیم ، نیتروژن پتاسیم ، جعفری
14 صفحه
فایل pdf