دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه54
فهرست مطالب ندارد
ابراهیم، دومین پیامبر صاحب عزم و داراى آیین و شریعت جهانى و از نسل نوح است. اوبر اساس آیه 125 سوره نساء به خلیل الله ملقب گشته (وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلاً). داستان زندگانى و دعوت او در بیش از 180 آیه قرآنى آمده و نامش 69 بار در خلال قرآن ذکر شده است. داستان دعوت وى در سورههاى بقره، انعام، شعراء، صافات، انبیاء و مریم بیشتر به چشم مىخورد. زندگى پر فراز و نشیب ابراهیم، خانواده و قومش حاوى نکات و شیوههاى تبلیغى بسیار است که بدان مىپردازیم.
ثناى ابراهیم در قرآن
آیات متعددى در قرآن، متضمن ستایش و تمجید از شخصیت والاى ابراهیم است و کمتر پیامبرى در قرآن از این میزان ستایش و ثنا برخوردار گشته و بر اسوه بودنش، تأکید گردیده است؛
إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً وَلَمْ یَکُ مِنَ المُشْرِکِینَ شاکِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَهَداهُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ؛(1)
بهراستى ابراهیم، پیشوایى مطیع خدا و حق گراى بود و از مشرکان نبود. و نعمتهاى او را شکر گزار بود، خدا او را برگزید و به راهى راست هدایتش کرد.
وَاذکُرْ فِى الکِتابِ إِبْراهِیمَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیّاً؛(2)
و در این کتاب به یاد ابراهیم پرداز، زیرا او پیامبرى بسیار راستگوى بود.
وَلَقَدْ آتَیْنا إِبْراهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَکُنّا بِهِ عالِمِینَ؛(3)
و در حقیقت، پیش از آن، به ابراهیم رشد فکرىاش را دادیم و ما به شایستگى او دانابودیم.
إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوّاهٌ مُنِیبٌ؛(4)
بهراستى ابراهیم بردبار، نرمدل و بازگشتکننده به سوى خدا بود.
ابراهیم، اسوه توحید و خدا محورى
براى یافتن بهترین شاخصه تبلیغ ابراهیمى، باید به بررسى آیات مربوط به دعوت او اهتمام ورزیم تا با کشف و استخراج صفات این پیامبر و شیوههاى دعوتش، به شیوه محورى یا اساسىترین شاخصه دعوتش پى ببریم. با دقت در مضمون آیات حکایت کننده احتجاج ابراهیم با نمرود، مجادله او با خورشیدپرستان، گفتوگو با پدر و راز و نیاز با خدا و دیگر آیات، روشن مىگردد که خدامحورى و توحید، محور تمام تلاشهاى تبلیغى و بلکه محور حیات پربرکت اوست؛ و این به جهت جو شرک آلود و کفر آمیز حاکم بر آن جامعه بوده که پرستش خدایان دروغین، از سنگ و چوب گرفته تا خورشید و ماه در آن رواجى آشکار داشت؛
در مناظره با پدر و قوم، بیانات متعددى حاکى از خدا محورى اوست، مانند:
قالَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّمواتِ وَالأَرضِ الَّذِى فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلى ذلِکُمْ مِنَ الشّاهِدِینَ.(5)
پس از بناى بیت الله مىگوید:
رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛(6)
پروردگارا از ما بپذیر. بهراستى تو شنواى دانایى.
پس از محاجّه با ستاره پرستان:
إِنِّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّمواتِ وَالأَرضَ حَنِیفاً وَما أَنَا مِنَ المُشْرِکِینَ؛(7)
من از روى اخلاص، پاکدلانه روى خود را به سوى کسى گردانیدم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم.
و حتى در پایان عمر، به عنوان وصیت بر توحید تأکید مىورزد:
وَوَصّى بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یا بَنِىَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَکُمُ الدِّینَ فَلاتَمُوتُنَّ إِلّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛(8)
و ابراهیم و یعقوب، پسران خود را به همان آیین سفارش کردند: اى پسران من، خداوند براى شما این دین را برگزید؛ پس البته نباید جز مسلمان بمیرید.
از سوى دیگر بخش قابل توجهى از آیات حکایت کننده داستان ابراهیم را مناجاتها و راز و نیازهاى پرمحتواى ابراهیم با پروردگارش تشکیل مىدهد، به طورى که از میان حدود120 آیه مربوط به دعوت ابراهیم، حدود سى آیه، گفتوگوهاى ابراهیم خلیل را با خداوند متعال باز گو مىکند. از همین رو، حق تعالى او و پیروانش را اسوه امیدواران به خدا و روز قیامت معرفى مىفرماید:
لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَالیَوْمَ الآخِرَ؛(9)
قطعاً براى شما در پیروى از آنان سرمشقى نیکوست یعنى براى کسى که به خدا و روز بازپسین امید مىبندد.
شیوههاى دعوت ابراهیم
پیامبرى چون ابراهیم با آن همه مدح و ثنایى که قرآن در حق او ابراز داشته و با آن تأکید بر توحید و خدا مدارى، بایستى پیاده کننده روشهاى اصیل دعوت و مبتکر شیوههاى جدید تبلیغ باشد. و چنین بوده است که قرآن دربارهاش فرموده: وَإبراهیمَ الَّذِى وَفَّى.(10) (و همان ابراهیم که وفا کرد.) اینک به معرفى و شرح شیوههاى کلى دعوت ابراهیمى و روشهاى عملى آن مىپردازیم:
- شیوه کلى، بیان شجاعانه عقاید توحیدى
در محیط و اجتماعى که شرک و کفر در آن ریشه دوانده و همه زوایاى آن را فرا گرفته است، اظهار و ترویج توحید مستلزم شجاعتى کم نظیر است که در شخصیت خدایى ابراهیم وجود داشت؛ او دربرابر پدر یا عمو، ادب و شجاعت را یکجا به ظهور مىرساند و به دعوت او مىپردازد، دربرابر گروههایى از مردم که به پرستش اجرام آسمانى دلخوش بودند، به توحید فرامىخواند. در مقابل نمرود نیز با همان صلابت مىایستد و نداى توحید سر مىدهد؛
إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِیلُ الَّتِى أَنْتُمْ لَها عاکِفُونَ؛(11)
چون به پدر خوانده و قوم خود گفت: این مجسمههایى که ملازم آنها شدهاید چیستند؟
قالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَآباؤُکُمْ فِى ضَلالٍ مُبِینٍ؛(12)
گفت: قطعاً شما و پدرانتان در گمراهى آشکارى بودید.
قالَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّمواتِ وَالأَرضِ الَّذِى فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلى ذلِکُمْ مِنَ الشّاهِدِینَ؛(13)
گفت: نه بلکه پروردگارتان، خداى آسمانها و زمین است، همان کسى که آنها را پدید آورده است و من بر این از گواهانم.
قالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لایَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَلایَضُرُّکُمْ أُفٍّ لَکُمْ وَلِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ؛(14)
گفت: آیا به جز خدا چیزى را مىپرستید که هیچ سود و زیانى به شما نمىرساند؟ اف بر شما و آنچه غیر از خدا مىپرستید. مگر نمىاندیشید؟
در مناظره با نمرود؛
إِذ قالَ إِبْراهِیمُ ربِّىَ الَّذِى یُحْیِى وَیُمِیتُ قالَ أَنا أُحْیِى وَأُمِیتُ قالَ إِبْراهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِى بِالشَّمْسِ مِنَ المَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ المَغْرِبِ؛(15)
هنگامى که ابراهیم گفت: پروردگار من همان کسى است که زنده مىکند و مىمیراند. گفت: من هم زنده مىکنم و هم مىمیرانم. ابراهیم گفت: خداى من خورشید را از خاور بر مىآورد، تو آن را از باختر برآور.
و چه کسى به شجاعت و رشادت در اظهار توحید از ابراهیم شایستهتر، در حالى که او بااعلام و اصرار بر توحید، خود را به ایمن ترین پشتوانه متکى ساخته و به مقام خلّت رساندهاست، چنان که دربرابرشان بى پروا مىگوید: وَ لا أخافُ ما تُشْرِکونَ بِه(16) و آنگاه استدلال مىکند که:
وَکَیْفَ أَخافُ ما أَشْرَکْتُمْ وَلا تَخافُونَ أَنَّکُمْ أَشْرَکْتُمْ بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً فَأَىُّ الفَرِیقَیْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛(17)
و چگونه از آنچه شریک مىگردانید بترسم، با آن که شما خود از این که چیزى را شریک خدا ساختهاید که خدا دلیلى درباره آن بر شما نازل نکرده است، نمىهراسید. پس اگر مىدانید، کدام یک از ما دودسته به ایمنى سزاوارتر است؟
الف) شروع دعوت با سؤال
مطابق تصویرى که در قرآن از تبلیغ ابراهیم به دست مىدهد، آن حضرت در بیشتر موارد، دعوت خود را با پرسشهایى دقیق و عمیق آغاز مىکرده است. این شیوه علاوه بر آن که حساسیت و هوشیارى مبلّغ را مىرساند، باعث تحریک اندیشه و وجدان مخاطبان و به خودآمدن آنان مىگردد و مىتواند به ذهن و دل آنان آمادگى پذیرش حقایق را عطا کند، ضمن آن که این پرسشها در بطن خود، استدلالهایى نیز بههمراه داشت.
پرسشهاى حضرت ابراهیم به اشکال مختلف مطرح مىگشت؛ گاه به شکل استفهام عادى (آیا) مثل؛
وَإِذ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً؛(18)
و یاد کن هنگامى را که ابراهیم به پدر خود آزر گفت: آیا بتان را خدایان خود مىگیرى.
قالَ أَفَرَأَیْتُمْ ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ؛(19)
گفت: آیا در آنچه مىپرستید تأمل کردهاید.
قالَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذ تَدْعُونَ * أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ؛(20)
گفت: آیا وقتى دعا مىکنید از شما مىشنوند؟ یا به شما سود یا زیان مىرسانند؟
فَما ظَنُّکُمْ بِرَبِّ العالَمِینَ؛(21)
پس گمانتان به پروردگار جهانیان چیست؟
و گاهى به صورت استفهام انکارى که معمولاً همراه با نوعى استدلال است، مانند؛
قالَ أَتَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ * وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَما تَعْمَلُونَ؛(22)
ابراهیم گفت: آیا جز خدا چیزى را مىپرستید که هیچ سود و زیانى به شما نمىرساند.
أَإِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ؛(23)
آیا به دروغ، غیر از آنها، خدایانى دیگر مىخواهید؟
و زمانى به شکل پرسش از ماهیت معبود، مانند؛
إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ ماتَعْبُدُون.(24)
إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِیلُ الَّتى أنتُم لَها عاکِفُون؛(25)
آنگاه که به پدر خوانده و قوم خود گفت: این مجسمههایى که شما ملازم آن شدهاید، چیستند؟
إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ ماذا تَعْبُدُون؛(26)
چون به پدر خوانده و قوم خود گفت: چه مىپرستید.
حتى در خطاب به خدایان دروغین مشرکان و بتها، شبیه آن پرسشها را مطرح مىکرد و مسلم است که این پرسشهارا به منظور تنبّه مشرکان اظهار داشته ا ست؛
فَراغَ إِلى آلِهَتِهِمْ فَقالَ أَلا تَأْکُلُونَ * ما لَکُمْ لا تَنْطِقُونَ؛(27)
پس پنهانى به سوى خدایشان رفت و به ریشخند گفت: آیا غذا نمىخورید؟ چرا سخن نمىگویید؟
گاهى نیز از چرایى و علت پرستش بتها پرسش مىنمود؛
إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیّاً * إِذْ قالَ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ لِمَتَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَلایُبْصِرُ وَلایُغْنِى عَنْکَ شَیْئاً؛(28)
او پیامبرى بسیار راستگو بود، چون به پدرش گفت: پدر جان، چرا چیزى را که نمىشنود و نمىبیند و از تو چیزى را دور نمىکند، مىپرستى؟
این پرسش نیز حاوى استدلالهایى محکم و استوار است. و آخرین مورد این که چون باشجاعت دربرابر تمامیت کفر و شرک ایستاد، فرمود: فَأَىُّ الفَرِیقَیْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛(29)
پس اگر مىدانید، کدام یک از ما دو دسته به ایمنى سزاوار تر است.
ازجمله پیامدها و فواید این پرسشها که در برخى موارد به صورت پىدرپى ومتوالى طرح و القا مىگردید، این بود که پایههاى سست باورهاى شرکآمیز بهلرزه مىافتاد و فرصت براى طرح پیامهاى توحیدى فراهم مىآمد. بهعنوان نمونه، درمحاجّه مذکور در سوره انبیاء، پس از فرو ریختن کاخ سست بنیاد اعتقاد شرک، فرمود:
قالَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّمواتِ وَالأَرضِ الَّذِى فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلى ذلِکُمْ مِنَ الشّاهِدِینَ؛(30)
گفت: بلکه پروردگار شما خداى آسمانها و زمین است که آنها را پدید آورده است و من بر این واقعیت از گواهانم.
همچنین در احتجاجى که در سوره مریم دربرابر عمو یا پدر دارد، پس از طرح پرسشهایى مستدل و تکان دهنده، شروع به القاى پیام مىکند؛
یا أَبَتِ إِنِّى قَدْ جاءَنِى مِنَ العِلْمِ ما لَمْیَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِى أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیّاً؛(31)
اى پدر، به راستى مرا از دانش، حقایقى به دست آمده که تو را نیامده است، پس، از من پیروى کن تا تو را به راهى راست هدایت نمایم.
یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ... یا أَبَتِ إِنِّى أَخافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیّاً؛(32)
پدر جان، شیطان را مپرست، که شیطان، خداى رحمان را عصیانگر است. پدر جان، من مىترسم از جانب رحمان عذابى به تو رسد و تو یار شیطان باشى.
ب) برائت از شرک و کفر به صورتهاى مختلف
از آنجا که بیشترین مبارزه انبیا دربرابر اندیشه چندگانه پرستى و شرک بوده، برائت از شرک و مظاهر آن، همواره در دستور کار آنان بوده است. یکى از بارزترین جلوههاى سیره تبلیغى حضرت ابراهیم، همان برائت و بیزارى جستن از شرک و بت پرستى و اعتقاد به تعدد الهه است، که بارها حتى جان خود را بر سر آن در طبق اخلاص نهاد.
لحن و محتواى تعداد زیادى از آیات، بیانگر آن است که قرآن نیز بر این جنبه از جوانب دعوت ابراهیم عنایت ویژهاى دارد و حتى همین عنصر اساسى دعوت ابراهیمى موجب شده است که پس از پیامبر اسلام(ص) حضرت ابراهیم و پیروان او اسوه مؤمنان معرفى شوند:
قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِى إِبْراهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنّا بُرَءاؤُا مِنْکُمْ وَمِمّاتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَبَدا بَیْنَنا وَبَیْنَکُمُ العَداوَةُ وَالبَغْضاءُ أَبَداً حَتّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ؛(33)
قطعاً براى شما در پیروى از ابراهیم و کسانى که با اویند سرمشقى نیکوست، هنگامى که به قومشان گفتند: ما از شما و آنچه غیر از خدا مىپرستید بیزاریم و میان ما و شما دشمنى و کینه همیشگى پدید آمده است تا وقتى که فقط به خدا ایمان آورید.
سبب اسوه شدن او در برائت نیز بدان جهت است که صفبندى مشرکان و کافران در مقابل ابراهیم، جبههاى وسیع و نیرومند تشکیل داده بود و مؤمنان پس از غلبه منطقى بر مخالفان، چون با حقناپذیرى و عناد آنان مواجه شدند، شجاعانه و با پشتکار و جدیت، مسیر دعوت را پیمودند و به صورتهاى مختلف و متناسب با شرایط، بیزارى و نفرت عمیق خویش را از شرک مشرکان و کفر کافران ابراز نمودند.
مراحل برائت ابراهیمى
ابراهیم، برائت از شرک و انحرافات دیگر قوم خود را در چند مرحله و با اشکال گوناگون اظهار نمود که عبارتند از:
- برائت لفظى -
در این مرحله، برائت تنها در قالب الفاظ و جملات مطرح مىگشت و ابراهیم، رسماً مخالفت و نفرت خود را از بت پرستى و التزام خویش را به توحید اعلاممىفرمود؛ این نوع از برائت با بیانى قاطع و شجاعانه دربرابر اجتماع نیرومند مشرکان همراه بود؛
فَلَمّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّى بَرِىءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ؛(34)
پس چون خورشید افول کرد، گفت: من از آنچه شریک خدا مىدانید بیزارم.
إِذ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنّا بُرَءاؤُا مِنْکُمْ وَمِمّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَبَدا بَیْنَنا وَبَیْنَکُمُ العَداوَةُ وَالبَغْضاءُ أَبَداً حَتّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ؛(35)
چون به قومشان گفتند: ما از شما و آنچه جز خدا مىپرستید بیزاریم. ما به شما کافریم و میان ما و شما دشمنى و کینه همیشگى پدیدار شده تا وقتى که فقط به خدا ایمان آورید.
أُفٍّ لَکُمْ وَلِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ؛(36)
اف بر شما و بر آنچه جز خدا مىپرستید، آیا نمىاندیشید؟
وَإِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِى بُرَآءٌ مِمّا تَعْبُدُونَ * إِلّا الَّذِى فَطَرَنِى فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ؛(37)
و هنگامى که ابراهیم به ناپدرى خود و قومش گفت: من واقعاً از آنچه مىپرستید بیزارم، مگر آن کس که مرا پدید آورده و او البته مرا راهنمایى خواهد کرد.
وَما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِیمَ لِأَبِیهِ إِلّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِیّاهُ فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ؛(38)
و طلب آمرزش ابراهیم براى پدرش جز براى وعدهاى که بدو داده بود، نبود، پس هنگامى که براى او روشن شد که وى دشمن خداست، از او بیزارى جست.
- برائت عملى -
دومین مرحله برائت ابراهیم، اظهار بیزارى عینى و عملى است، که به تناسب وضعیت مخاطبان و اصرار آنها بر عقاید باطل و بى اساس اتخاذ شده است: چون پیروان شرک، علاوه بر نپذیرفتن حق، مانع ترویج توحید و موجب آزار اهل توحید مىشدند و امنیت آنان را سلب مىنمودند. این مرحله از برائت به لحاظ میزان شدت برائت به چند مرحله تفکیک مىشود:
الف) مرحله برائت اعتزالى -
آنگاه که دربرابر پافشارى لجوجانه پدر و قوم بر انحرافات فکرى و عملى قرار گرفت تصمیم به کناره گیرى و اعتزال از قوم خویش اتخاذ کرد و رشته هر گونه وابستگى به آنان را قطع نمود؛
وَأَعْتَزِلُکُمْ وَما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُوا رَبِّى.(39)
گفتنى است، این برائت از سوى ابراهیم، متعاقب خطاب خشونت آمیز و عتاب آلود و تند پدر بود که گفت:
لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِىمَلِیّاً؛(40)
اگر باز نایستى، تو را سنگسار خواهم کرد و برو و تا مدتى طولانى از من دور شو.
ب) مرحله برائت قهرآمیز (مبارزاتى) -
در این مرحله، برائت شکل جدىترى یافته و صورت مقابله و مواجهه قهر آمیز به خود گرفت. وقتى استدلال ناصحانه و دلسوزى پدرانه و حتى اعتزال معترضانه کارگر نیفتاد و قوم ابراهیم سر در بتپرستى خویش داشتند و به هیچ نداى حقیقتى پاسخ مثبت نمىدادند، ابراهیم تصمیم به مبارزه جدى و تلاش براى محو مظاهر شرک گرفت. وى پیش از هر اقدامى با شجاعت تمام تصمیم خویش را اعلام فرمود:
وَتَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنامَکُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ.(41)
و آنگاه در فرصت مناسب با خشمى الهى و شجاعتى وصف ناپذیر، اراده خود را عملى نمود؛
فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلّا کَبِیراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ؛(42)
پس آنها را - جز بزرگترشان را - ریز ریز کرد، باشد که ایشان به سراغ آن بروند.
فَراغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمِینِ؛(43)
پس با دست راست بر سر آنان زدن گرفت.
ج) مرحله هجرت:
وقتى تمام روشهاى تبلیغى و شیوههاى اقناعى کارگر نیفتاد، او ضمن پرهیز از نومیدى در پى یافتن عرصههاى جدید دعوت و ایجاد فرصتهاى نو بود که هجرت به سرزمینى دیگر را اختیار کرد و در آنجا با تجدید بناى کعبه پایگاه جهانى توحید را بنیاد نهاد.
- شیوه کلى جدال احسن
بى شک جدال ابراهیم با مشرکان زمانش، درخشانترین جلوه جدال نیکو را در طول تاریخ اندیشه بشرى رقم زده است. این مجادلهها و محاجّههاى نیکو و هدفدار در عرصههاى گوناگون و با مخاطبان مختلف، مانند پدر، قوم، پادشاه و درباریان و اشراف صورت گرفته و تأثیرى شگرف بر دل و جان آنان بر جا نهاده است. بى جهت نیست که خداى تعالى، استدلالهاى او را به خود نسبت داده است: وَتِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلى قَوْمِهِ.
مناظره و مجادله ابراهیمى، یکى از شیوههاى استراتژیک عام دعوت اوست، که خود حاوى روشهاى متعددى مانند روش استدراج، همراهى، خطاب توأم به عقل و دل، مقایسه و قول لین است و از سویى هر یک از مناظرههاى ابراهیم، حاوى نکات تبلیغى قابل ملاحظهاى از قبیل تناسب با حال مخاطب، رعایت ادب و احترام وافر، بهکار گیرى مفاهیم متنوع و استفاده از هر فرصتِ حاصل شده است. اینک به ذکر نمونههایى از آن مناظرهها مىپردازیم؛
نمونه اول: محاجّه ابراهیم با پدر در سوره مریم
و در این کتاب به یاد ابراهیم پرداز که او پیامبرى بسیار راستگو بود. چون به پدرش گفت: پدر جان چرا چیزى را که نمىشنود و نمىبیند و از تو چیزى را دور نمىکند مىپرستى؟
اى پدر، بهراستى مرا از دانش، حقایقى بهدست آمده که تو را نیامده است. پس از من پیروى کن تا تو را به راهى راست هدایت کنم. پدر جان، شیطان را مپرست، که شیطان، خداى رحمان را عصیانگر است.
پدر جان، من مىترسم از جانب خداى رحمان عذابى به تو رسد و تو یار شیطان باشى.
- گفت: اى ابراهیم، آیا تو از خدایان من متنفرى؟ اگر باز نایستى، تو را سنگسار خواهم کرد و برو براى مدتى طولانى از من دور شو.
- ابراهیم گفت: درود بر تو باد، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مىخواهم، زیرا او همواره بر من پر مهر بوده است. و از شما و از آنچه غیر از خدا مىخوانید کناره مىگیرم و امیدوارم که در خواندن پروردگارم ناامید نباشم.(44)
در این مناظره، شاهدیم که ابراهیم با خطابى دلسوزانه و در عین حال استدلالى به طرح پرسشهایى هدفدار مىپردازد و در این استفهام، در واقع سه دلیل براى ابطال عبادت بتان ارایه مىدهد، سپس با اشاره به دانشى که از سوى پرورگارش یافته از پدر مىخواهد که از او تبعیت کند. آنگاه دستور ترک عبادت شیطان را مىدهد و در قالب یک هشدار و انذار دلسوزانه، پدر را از عذاب الهى و همراهى شیطان برحذر مىدارد. دربرابر او، پدر بدون توجه به محتواى دلپذیر و عقلایى دعوت ابراهیم و بى هیچ برهانى، تنها به تهدید مبادرت مىورزد. اما جالب آن است که على رغم این حقناشناسى و پاسخ بى ربط، ابراهیم با مهربانى ویژه انبیا، سلامى مىدهد و در واقع، مجادله را با این عبارت صلح آفرین به پایان مىبرد تا به آینده امیدوار باشد و تنها به اعتزال و کناره گیرى از بتان و بت پرستان و دعا به درگاه الهى بسنده مىکند.
نمونه دوم: مناظره با قوم ستاره پرست
در این محاجّه که در سوره انعام آمده است، ابراهیم با استفاده از عقاید مخاطبان و مقبولات ایشان، به مقابله با اعتقاداتشان بر مىخیزد و با برخوردى متین، به تدریج آنها را به حقیقت رهنمون مىشود:
و اینگونه ملکوت آسمان و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقینکنندگان باشد. پس چون شب بر او پرده افکند ستارهاى دید. گفت: این پروردگار من است و آنگاه چون غروب کرد، گفت: غروب کنندگان را دوست ندارم.
پس چون خورشید را برآمده دید، گفت: این پروردگار من است. این بزرگتر است و هنگامى که افول کرد، گفت: اى قوم من، من از آنچه براى خدا شریک مىسازید بیزارم.(45)
و پس از آن که با استدلالهایى ساده و محکم، خدایان ادعایى آنان را براى پرستش نالایق مىشمرد، به اظهار صریح عقاید خود مىپردازد؛
إِنِّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّمواتِ وَالأَرضَ حَنِیفاً وَما أَنَا مِنَ المُشْرِکِینَ؛(46)
من از روى اخلاص، روى خود را پاکدلانه به سوى کسى گردانیدم که آسمانها و زمین را پدید آورده؛ و من از مشرکان نیستم.
نمونه سوم: مناظره با نمرود، سرکرده کافران
وى با نمرود نیز محاجّههایى داشته است که نمونهاى از آن در سوره بقره مذکوراست:
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِى حاجَّ إِبْراهِیمَ فِى رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ المُلْکَ إِذ قالَ إِبْراهِیمُ ربِّىَ الَّذِى یُحْیِى وَیُمِیتُ قالَ أَنا أُحْیِى وَأُمِیتُ؛(47)
آیا از آن کسى که چون خدا به او پادشاهى داده بود بدان مىنازید و درباره پروردگار خود با ابراهیم محاجّه کرد خبر نیافتى؟ آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من همان کسى است که زنده مىکند و مىمیراند. او گفت: من هم زنده مىکنم و مىمیرانم....
چون نمرود به گمان باطلش، خود را زنده کننده و میراننده دانست، ابراهیم با حجت قاطعترى او را بر سر جایش نشاند:
قالَ إِبْراهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِى بِالشَّمْسِ مِنَ المَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ المَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِى کَفَرَ؛(48)
ابراهیم گفت: خداى من خورشید را از خاور برمىآورد، تو آن را از با ختر برآور. پس آنکس که کفر ورزیده بود مبهوت ماند و بدین ترتیب حجت و استدلالى آورد که جدالپذیر و قابل مناقشه نبود.
چنانکه پیشتر گفتیم، شیوه کلى جدال نیکو شامل روشهاى جزیى و عملى متعددى است که در منطق جدلى ابراهیم به نیکى به کار رفته است. برخى از این روشها عبارتند از:
الف) روش اقناع تدریجى
در تعدادى از مناظرههاى ابراهیم، شاهد نوعى همراهى با مخاطبان و تلاش براى جذب تدریجى آنان به سوى حقیقت هستیم. این روش را استدراج نیز نامیدهاند که به مفهوم بازکردن راه براى جذب مخاطب به سوى پیامهاى تبلیغى مطلوب است. در این روش گاهى مبلّغ، علىرغم اعتقاد قاطع و جازم به عقایدى، در برخورد و مناظره با مخاطب، موقتاً از آن عقاید تنازل مىنماید و خود را در مقام بحث، همراه و همعقیده مخاطب قلمداد مىکند. بدینترتیب نوعى همبستگى و همدلى میان طرفین مناظره به وجود مىآید که در اقناع مخاطب مؤثر خواهد بود.
بارزترین نمونه کاربرد این شیوه در همان مناظره ستارهپرستان است که دربرابرشان، در مرحله اول جدال، کواکب آسمان و ماه و خورشید را خداى خود فرض مىکند؛ فَلَمّا رَءَا القَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّى، در حالى که آیه پیش از آن صراحت دارد که او از اهل یقین و بیناى ملکوت آسمان و زمین است، پس فرض جدى بودن کلام ابراهیم، به کلى مردود است:
وَکَذلِکَ نُرِى إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمواتِ وَالأَرضِ وَلِیَکُونَ مِنَ المُوقِنِینَ؛(49)
و اینگونه ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم، تا از جمله یقینکنندگان باشد.
نمونه دیگر زمانى است که او را به اتهام شکستن بتها به محاکمه مىکشند و او مىگوید: چون شما این بتان را قادر مىدانید پس بزرگشان این کار را کرده (بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هذا فَسْأَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ).
علامه طباطبایى در این زمینه مىگوید:
ابراهیم به داعىِ الزام خصم و ابطال الوهیت اصنام، این جملهها را گفت و در جملات بعدى مراد خویش را کاملاً روشن ساخت؛ آیا به غیر از خدا چیزى را مىپرستید که نه شما را سودى دارد و نه زیانى. نه آن که به طور جدى بخواهد خبر دهد که بزرگ آنها دست به این کار زده است.(50)
ب) روش مقایسه
کار برد روش مقایسه در جدال ابراهیمى نیز از نشانههاى تسلط این مبلّغ ربانى بر روشهاى مناظره بوده است. وى در گفتوگوها از این روش بهخوبى بهره مىجست و وجدانِ حقیقت جوى مخاطبان را به هشیارى و دقت فرا مىخواند؛ در قسمتى از یک گفتوگو، پس از آن که مىپرسد:
هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذ تَدْعُونَ * أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ.(51)
آنگاه مىگوید:
قالَ أَفَرَأَیْتُمْ ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ * أَنْتُمْ وَآباؤُکُمُ الأَقْدَمُونَ * فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِى إِلّا رَبَّ العالَمِینَ * الَّذِى خَلَقَنِى فَهُوَ یَهْدِینِ * وَالَّذِى هُوَ یُطْعِمُنِى وَیَسْقِینِ * وَإِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ...؛(52)
گفت: آیا در آنچه مىپرستیدید تأمل کردهاید؟ شما و پدران پیشین شما. قطعاً همه آنها جز پروردگار جهانیان دشمن منند. آنکس که مرا آفریده و همو راهنمایىام مىکند. وآنکس که او به من خوراک مىدهد و سیرابم مىگرداند. و چون بیمار شوم او مرا درمان مىبخشد....
این مقایسه از دل و اندیشه سلیم او حکایت مىکرد و هدف آن نرم ساختن دلهاى سلیمبود.
إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ * إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ ماذا تَعْبُدُونَ * أَإِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ * فَما ظَنُّکُمْ بِرَبِّ العالَمِینَ.(53)
در اینجا خدایان دروغین و افترایى را با معبود راستین و خداى عالمیان مقایسه کرده است. مقایسه دیگرى نیز در ادامه مناظره فوق به چشم مىخورد؛
قالَ أَتَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ* وَاللَّهُ خَلَقَکُمْ وَما تَعْمَلُونَ؛(54)
گفت: آیا آنچه را مىتراشید مىپرستید در حالى که خدا شما و آنچه را مىسازید آفریدهاست.
ج) روش گفتار نرم (قول لیّن)
بى گمان، این یکى از روشهاى مشترک تمام مبلّغان الهى است که با مخاطبان خویش، ازهر گروه و طبقه که باشند با قول لین و سخن نرم و گفتار دلپذیر تکلم کنند و از تندخویى و سختگیرى بپرهیزند. ابراهیم این روش را همواره مد نظر داشت؛
إِذْ قالَ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ وَلایُبْصِرُ وَلایُغْنِى عَنْکَ شَیْئاً؛(55)
چون به پدر خواندهاش گفت: اى پدر، چرا مىپرستى آنچه را نمىشنود و نمىبیند و تورا از چیزى بى نیاز نمىکند؟
و در پاسخ تهدید خشونت آمیز پدر گفت:
قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّى إِنَّهُ کانَ بِى حَفِیّاً؛(56)
گفت: سلام بر تو. من بزودى براى تو از پروردگارم آمرزش خواهم خواست زیرا او به من پر مهر بوده است.
ابراهیم در چند نوبت تعبیر مهر آمیز <یاابت» را به نشانه مهربانى و دلسوزى به زبان مىآورد و اوج محبت او را در جمله <سأستغفر لک» در مىیابیم؛
یا أَبَتِ إِنِّى قَدْ جاءَنِى مِنَ العِلْمِ ما لَمْیَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِى أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیّاً * یاأَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیّاً * یا أَبَتِ إِنِّى أَخافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ؛(57)
پدر جان، مرا دانشى بدست آمده که تو را نیامده است پس مرا پیروى کن تا راهى راست به تو نشان دهم، پدر جان، شیطان را مپرست که او دشمن رحمان است. پدر جان، من مىترسم که از جانب خداى رحمان عذابى به تو رسد و....
د) روش استدلال به کمک محسوسات
ابراهیم در عرصه ارشاد مخاطبان به پیامهاى الهى، امور محسوس و مشهود را پایه استدلالهاى خود قرار مىداد، تا ضمن ترکیب حس و تعقل، امکان فهم کامل تعالیم الهى را بهجملگى مخاطبان با هر میزان از درک و شعور که باشند ببخشد. از این رو از ابزارهاى متنوع و امور محسوس جهت استدلال ارشادى بهره مىجست؛ خورشید، ماه و دیگر اجرام آسمانى، نطق بتها، بینایى و شنوایى بتان، تماثیل، تراشیدن سنگ، از جمله محورهاى مناظرات ابراهیمى مىباشند؛
فَلَمّا رَءَا القَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّى... * فَلَمّا رَءَا الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّى...(58) - فَسْأَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ(59) - لِمَ تَعْبُدُ ما لا یَسْمَعُ(60) - قالَ أَتَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ(61) - فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِى بِالشَّمْسِ مِنَ المَشْرِقِ...(62)
ه') خطاب توأم به عقل و دل و تحریک وجدان
با نگاهى به مناظرههاى حضرت ابراهیم و نوع کلمات و عبارات بهکار رفته در آنها روشن مىگردد که در کنار خطاب به اندیشههاى مخاطبان دل و فطرت آنان نیز از زاویهاى دیگر در همان مناظره مورد توجه و خطاب واقع مىشود. لحن گفتارها و کیفیت تغییر لحن ابراهیم، گویاى این حقیقت است، به عنوان نمونه، در سوره شعراء پس از ارائه پرسشى تکان دهنده که طبعاً مخاطب آن عقل و اندیشه است (أَفَرَأَیْتُمْ ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ؟) به تدریج جهت خطاب را از عقل مخاطب به دل او مىکشاند، آنگاه که مىگوید:
فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِى إِلّا رَبَّ العالَمِینَ * الَّذِى خَلَقَنِى فَهُوَ یَهْدِینِ؛(63)