سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره پیش‏درآمدى بر خودشیفتگى ازدیدگاه فروید

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درباره پیش‏درآمدى بر خودشیفتگى ازدیدگاه فروید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره پیش‏درآمدى بر خودشیفتگى ازدیدگاه فروید


تحقیق درباره پیش‏درآمدى بر خودشیفتگى ازدیدگاه فروید

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 فرمت فایل:word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  تعداد صفحات:33

اصطلاح خودشیفتگى ریشه در توصیفهاى بالینى دارد و [ نخستین بار ] پل ناک(2) در سال 1899 آن را براى اشاره به نگرش کسانى به کار برد که با بدن خود آن‏گونه رفتار مى‏کنند که به طور معمول با بدن یک مصداق امیال جنسى رفتار مى‏شود. به بیان دیگر، این اشخاص به بدن خود مى‏نگرند و آن را ناز و نوازش مى‏کنند تا از این طریق به ارضاى کامل برسند. اصطلاح خودشیفتگى، برحسب این شرح و بسط، دال بر نوعى انحراف است که تمام حیات جنسى شخص را به خود معطوف مى‏کند و در مراحل بعدى، ویژگیهایى را بروز مى‏دهد که در مطالعه همه انواع انحرافات به آنها برمى‏خوریم.متعاقباً مشاهده‏گران روانکاو به این موضوع توجه کردند که ویژگیهاى مجزّاى نگرش بیماران خودشیفته در بسیارى از اشخاصى که به بیماریهاى دیگرى مبتلا هستند نیز به چشم مى‏خورد (مثلاً ــ همان‏گونه که سادگر(3) اشاره کرده است ــ در همجنس‏گرایان) و سرانجام این موضوع محتمل به نظر رسید که چه بسا نیروى شهوى به میزانى به مراتب فراوانتر از آنچه تصور مى‏شد ــ به گونه‏اى که بتوان آن را خودشیفتگى نامید ــ در این بیمارى سهیم است و نیز این‏که نیروى شهوى مى‏تواند بر رشد متعارف جنسى انسان تأثیر بگذارد. مشکلات روانکاوان در درمان بیماران روان‏رنجور به همین فرض منجر گردید، زیرا چنین به نظر مى‏رسید که محدودیت تأثیرپذیرى بیماران یادشده، از جمله از این نوع نگرش مبتنى بر خودشیفتگى ناشى مى‏شود. خودشیفتگى به این مفهوم دیگر انحراف تلقى نمى‏شود، بلکه مکمّلى شهوى در خودمدارى غریزه صیانت نَفْس است که هر موجود زنده‏اى تا اندازه‏اى از آن برخوردار است.انگیزه مبرمِ پرداختن به تکوین خودشیفتگى اولیه و معمولى زمانى ایجاد شد که کرپلین(4) کوشید تا دانسته‏هایمان درباره [ بیمارى موسوم به ] زوال عقل پیش‏رس(5) را در ذیل فرضیه مربوط به نظریه نیروى شهوى بگنجاند، یا [ به طریق اولى ] بلویلر(6) تلاش کرد تا روان‏گسیختگى را جزو نظریه یادشده قرار دهد. این قبیل بیماران ــ که من با اصطلاح «هذیان‏زده»(7) مشخصشان مى‏کنم ــ دو ویژگى اساسى دارند: خودبزرگ‏بینى و بى‏علاقگى به دنیاى بیرون از خودشان (یا، به عبارتى، بى‏علاقگى به انسانها و اشیاء). به سبب این بى‏علاقگى، بیماران یادشده تحت تأثیر روانکاوى قرار نمى‏گیرند و تلاشهاى ما براى درمانشان بى‏ثمر مى‏ماند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره پیش‏درآمدى بر خودشیفتگى ازدیدگاه فروید

روانشناسی فرهنگ و خودشیفتگی گرایی

اختصاصی از سورنا فایل روانشناسی فرهنگ و خودشیفتگی گرایی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

روانشناسی فرهنگ و خودشیفتگی گرایی


 روانشناسی فرهنگ و خودشیفتگی گرایی

فرمت فایل: word(قابل ویرایش)تعداد صفحات95

مقدمه:
هرکس با فردی ملاقات می کند که به طور تحمل ناپذیر خودخواه و متکبر است، افرادی که در خیال پردازی ها نیروی خدایی مانند گم می‌شوند، مانند ثروت نامحدود، هوش بالا یا شهرت نابرابر به خودشان می چسبند. نه تنها معتقدند که بهتر از سایرین هستند، بلکه سایرین را نیز تحقیر و خوار می نمایند. آنها می درخشند و از ما این انتظار می‌رود که آنها را پرستش و تماشا کنیم. برای آنها باقی ما به سادگی کارگران زنبوری هستیم که از همه فرمانها باید اطاعت نماییم و ایده اصلی ما برای آنها ارزشمند نیست، آنها به طرح ها و تمایلات خود بسیار وابسته هستند. در تبادل افتخار رابطه با آنها، آنها معتقدند که ما باید هر گونه نیاز آنها را پیش بینی، و آنها را از هر گونه کار دنیوی دشوار معاف سازیم و همه باید به سختی برای شناسایی ایده های روشن و مبهم آنها کار کنند. آنها از روی عادت افراد را دچار شرم ساری می کنند. خود محوری آنها موجب بی تفاوتیشان نسبت به حقوق و رفاه، سایرین و قوانین اجتماعی می شود. برای توجیه عملکردشان، آنها به طور منطقی دلایلی را ارائه می دهند که این استعداد برتر خود و بی توجهی‌شان نسبت به سایرین را نشان دهند بنابراین خود را در بهترین موقعیت قرار دهند. آنها خیلی زود عصبانی و خشمناک می شوند.
چنین افرادی به عنوان شخصیت های خود شیفته شناخته می شوند که تنها برای راحتی خود عمل می کنند و آنها احتمالاً منفورتر از همه ناهنجاریهای شخصیتی هستند. مورد Einstein را به خاطر بیاورید (901) Malcolm مشخصاً مشکلاتی داشت که در میان آنها یک حس بزرگ نمایی و خود مهمی وجود داشت (معیار 1).
او خود را با Einstein و Salk مقایسه می کرد، افرادی که شرافتمندانه برای رأس بودن در کل زمان رنج می بردند مانند خودم. بی شک بزرگ نمایی Malcolm بسیاری رفتارهای او را تقویت می‌کرد. او گستاخانه ادعا می کرد که این مشکل شرکت است و نه او، حتی اگر روابط او با مافوق ها و زیردستان مانع ادامه رابطه شود. یک فرد نرمال زمانی را صرف بازتاب رفتار خود در مواجه با یک جبهه متحد می کند و به طرز احمقانه علیرغم بازخورد منفی از بالاترها و پائین ها در سلسله مراتب سازمانی خراب عمل نمی کند.
Malcolm مشخصاً خود مهم بود که باید علیرغم نادیده گرفتن سایرین حفظ و درک شود. بزرگنمایی او از زندگی خیالی تغذیه می‌کرد که در آن اوهام روشن و موفق تشخیص داده می شدند (معیار 2). به عنوان مثال او ذکر کرد که خود را به عنوان رئیس یک شرکت جدید می‌بیند که ایده های خود را وارد عمل می کند و می تواند تنها تصور کند که موفقیت یک موضوع زمانی است به علاوه او نیازمند این خیالات بود تا از تصویر برتری حمایت کند که مانع خروج او از میانگین بالا شود. بی شک نیاز او به این برتری شامل ارتباط با پرستشی بود که از مادرش دریافت می کرد که پافشاری داشت که او کاری مهم انجام خواهد داد و روزی مهم می شود و در تاریخ بشر نام او ثبت می‌گردد.
Malcolm مشخصاً باهوش بود در غیر این صورت زندگیش مدت‌ها قبل پایان می گرفت. با این حال تخمین او از توانایی ها و انتظاراتش که سایرین باید به هر خواسته اش احترام می گذاشتند از تمایز میان واقعیت و تصور خدشه دار شده، او خبر می داد. او معتقد بود که خاص است و البته توسط یک روانشناس تحت درمان بود زیرا تنها فردی با درجه پزشکی می توانست موقعیت او را درک کند (معیار 3). بعلاوه او خاص بود که از روشهای جدید انجام کارها استفاده می کرد که البته مخالف الگوهای سازمانی بود و او در مورد اثرات آن بر زندگی سایرین ناراحت نمی شد (معیار 7). به جای همدردی، Malcolm انتظار داشت که زیر دست ها به آسانی تشخیص دهند و به طور اتوماتیک بر هوش آنها تأثیر گذارد (معیار 5). به نظر او ناراحتی در مورد زندگی سایرین بی اهمیت بود. Malcolm با ارائه چنین حسی تنها می توانست از اطرافیان خود بهره برداری کند و بارها و بارها بی شرمانه همین کار را می کند. (معیار 6)
Malcolm اغلب روش درست و مناسب سروکار داشتن با ناخشنودی افرادی که بدبخت کرده بود را ارائه می کرد: آنها به او حسودی می کردند. دوباره آن Malcolm نبود که مشکل داشت بلکه سایرین توانایی های او را تشخیص می دادند که در جاده موفقیت و ثروت است و اینکه آنها چقدر تأثر آور هستند و در نتیجه موانعی را بر سر راه او می گذاشتند (معیار 8). آنها در مقایسه با او دیوانگانی بودند که به دنبال چیزهای بهترند اما به آنچیزی که می خواهند، نمی رسند.
با ارائه این تصاویر روشن از Malcolm اکنون در موقعیتی هستیم تا پرسش های اضافی را بپرسیم تا طرح این فصل را شکل دهیم. ابتدا طبیعی و غیرطبیعی را با هم مقایسه می کنیم و سپس در موضوع اصلی خود شیفتگی به تنوع هایی می رسیم. بعد از آن دیدگاه های روان‌پویشی و میان فردی و دیدگاه شناختی در رابطه با شخصیت خود شیفته توصیف می شود.


دانلود با لینک مستقیم


روانشناسی فرهنگ و خودشیفتگی گرایی

بررسی رابطه بین جهت گیری و خودشیفتگی و سلامت سازمانی کارکنان سازمان آموزش و پرورش خراسان شمالی

اختصاصی از سورنا فایل بررسی رابطه بین جهت گیری و خودشیفتگی و سلامت سازمانی کارکنان سازمان آموزش و پرورش خراسان شمالی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی رابطه بین جهت گیری و خودشیفتگی و سلامت سازمانی کارکنان سازمان آموزش و پرورش خراسان شمالی


بررسی رابطه بین جهت گیری و خودشیفتگی و سلامت سازمانی کارکنان سازمان آموزش و پرورش خراسان شمالی

این پژوهش باهدف بررسی رابطه بین جهت گیری و خودشیفتگی و سلامت سازمانی کارکنان سازمان آموزش و پرورش خراسان شمالی انجام شد. جامعه آماری پژوهش را جامعة مورد نظر این تحقیق شامل کلیه کارکنان اداره کل آموزش و پرورش خراسان شمالی به تعداد230 نفر تشکیل می­دادند که طبق جدول مورگان کرجسی(1972) تعداد 144  نفر به عنوان حجم نمونه به صورت  تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. در تحقیق حاضر از سه پرسشنامه جهت گیری دینی آلپورت، مقیاس نارسیسیزم (توماس ومارگولیس، 1980)  و پرسشنامه سلامت سازمانی ارائه شده در کتاب سازمان سالم اثر گراهام لووز آ استفاده گردید  جهت تجزیه و تحلیل داده­ها از آمار توصیفی(جهت نمایش اطلاعات جمعیت شناختی) و آمار استنباطی( آزمون همبستگی پیرسون) به کمک نرم افزار آماری spss نسخه 19 استفاده شد. نتایج نشان داد،  بین سلامت سازمانی و جهت یافتگی و خودشیفتگی رابطه به ترتیب مثبت و منفی معناداری برقرار است. برای فرضیات فرعی نیز بین مولفه جهت گیری مذهبی درونی و سلامت سازمانی  رابطه مثبت و معناداری بدست آمد بین متغیرهای تعدیل کننده با متغیرهای جهت گیری مذهبی و خودشیفتگی تفاوت میانگین معناداری بدست نیامد.

===========================================

نوع فایل: word

تعداد صفحات: 123صفحه

حجم فایل: 2.70 مگابایت

رشته تحصیلی: مدیریت آموزشی (گرایش علوم تربیتی)

مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد

توضیحات: این فایل قابلیت ویرایش دارد و آماده چاپ می باشد

===========================================

1-1)مقدمه

اندیشه سلامت کامل در سازمان، توجه ما را به عوامل و شرایطی جلب مینماید که رشد و شکوفایی آن را تسهیل یا از پویایی آن جلوگیری می­کند. فهم وضع سلامت سازمان، می­تواند ما را در گزینش روش­های مدیریت و رهبری مناسب و اثربخش سازی یاری کند . همچنین، دستیابی به چابکی پایدار وکیفیت مناسب زندگی در گرو مدیریت و نیروی انسانی کارآمد، اثربخش، هوشمند و متعهد است. اسمیت ارفانر[1] و همکارش (2008) معتقدند سلامت سازمانی، بیش از هر چیز، به منابع انسانی سازمان وابسته است و به منظور چابکی و اثربخشی مطلوب، باید توجه کافی به افراد سازمان مبذول گردد؛ زیرا وجود افراد متخصص و کارآمد در سطوح مختلف، اعم از فنی و اداری، عامل بسیار مهمی در رشد و بهبود مستمر سازمان و بقای آن است. فلسفه وجودی هر سازمان به نیروی انسانی آن وابسته است (مهدی زاده و حسینی، 1389). تقریبا تمامی صاحب­نظران، منابع انسانی را به عنوان اساسی­ترین عامل قلمداد کرده­اند. بنابرابن منابع انسانی نقش محوری در تحول سازمان دارد و تحولات عظیم سازمانی از توانمندی­های نامحدود فکری این عامل سرچشمه می­گیرد (لوتاس،1988).

خودشیفتگی یک ویژگی فطری ـ شخصیتی و بنیادی انسان است که بسته به نوع زمینه‌های ژنتیک افراد، تربیت خانوادگی، شرایط رشد و شرایط اجتماعی و محیطی، ممکن است تشدید شده و یا شدت یابد، به نحوی که بر سایر ویژگی‌های شخصیتی غالب شود.  خودشیفتگی، واژه ناآشنایی نیست و همه کم و بیش با ادبیاتهای متفاوتی با آن آشنا هستند. با توجه به اینکه افراد خودشیفته به دلیل عدم تعادل در ویژگی شخصیتی با پیامدهای رفتاری گوناگونی که ایجاد می‌کند، مشکلات فراوانی برای فرد، دیگران و جامعه ایجاد نموده و آنچنان تنش و درگیری ایجاد می‌نماید که ادامه رابطه با مشکل مواجه می‌شود.  در این میان اگر خودشیفتگی در بالای هرم سازمانی، یعنی مدیران شایع باشد، صدمات و لطمات آن جبران ناپذیر خواهد بود بطوری که حتی ممکن است ادامه حیات سازمان امری محال و ناممکن باشد.  سلامت سازمانی از عوامل بسیاری تأثیر می­پذیرد که می­تواند در دستیابی به اهداف سازمان مؤثر واقع شود، منجر به اثر بخشی سازمان شود و در نهایت در سوددهی و بازدهی سازمان کارایی داشته باشد(مایلز،1995). 

 1-2)بیان مسئله

لادن و کلینگل[2] ( 2000) اعتقاد دارند سلامت سازمانی مفهومی تقریباً تازه است و تنها به معنی توانایی سازمان برای انجام مؤثر وظایف نیست، بلکه توانایی سازمان برای رشد و بهبود را نیز شامل می شود . سازمان سالم، سازمانی است که افراد می­خواهند در آن بمانند، کار کنند و به آن افتخار کنند و خود نیز برای آن سودمند و مؤثر باشند. در سازمان­های سالم، مدیر با کارکنان، رفتاری کاملاً دوستانه و حمایتگر دارد و در برنامه های خود یگانگی ایجاد میکند؛ در عوض کارکنان نیز تمایل بیشتری برای ماندن در سازمان خواهند داشت. بدیهی است چنین نگرش و فضایی، سازمان را به سمت اثربخشی و چابکی سازمنی سوق می دهد.

لوو[3]( 2003) در پژوهشی تحت عنوان «محیط کاری سالم و بهره ور» پژوهش نتیجه گرفت، محیط کاری و سازمانی سالم رابطة مستقیم و مثبتی با بهر ه وری کارکنان دارد ( لوو،2003: 369). ارفانر و همکاران ( 2008) ، با بررسی عوامل مؤثر بر سلامت سازمان، دریافتند سلامت سازمانی ، بیش از هر چیز، به منابع انسانی سازمان وابسته است و به منظور بهره وری و اثربخشی مطلوب و افزایش سلامت سازمانی، باید به افراد سازمان، توجه کافی مبذول گردد (ارفانر،2008: 648).  

خودشیفتگی[4] ریشه در واژه یونانی نارسیس [5]دارد. نارسیس پسری بسیار زیبا بود که توسط همگان تحسین می­شد، اما در اثر تکبر و خودبینی، یک روز هنگامی که تصویر خود را در آب دید و شیفته خود شد و سرانجام این عشق دست نیافتنی منجر به مرگ او شد؛ یعنی آشفتگی و اختلال در حیات برایش به ارمغان آورد( جرستاد،1996: 17). چرا که شیفتگی بیش از حد، به خود جایی برای عشق ورزیدن به دیگران باقی نمی­گذارد( هندین، 2001: 4).

خودشیفتگی که یکی از مفاهیم قدیمی در روا ن شناسی به ویژه مکتب روا نتحلیل گری است، امروزه هم به عنوان نوعی اختلال در سطح بالینی و هم به عنوان صفت شخصیتی در سطح غیربالینی موضوع مورد تحقیق در ادبیات پژوهشی است . خود شیفتگی سبکی از شخصیت است که با ویژگی ها یی هم چون خود بزرگ بینی، تخیلات افراطی در مورد قدرت، زیبایی و موفقیت، حساسیت زیاد نسبت به انتقاد و احساس

بی نظیر بودن مشخص می­شود ( 1). خودشیفتگی با پیامدهای مثبت و منفی همراه است ( 2) و برخی از پیامدهای مثبت آن شامل کاهش افسردگی، برون گرایی، خوشایندی اولیه و از سوی دیگر ، عطش - عملکرد بهتر در جمع می باشد توجه، اطمینان افراطی به خود و فقدان همدلی برخی از پیامدهای منفی خودشیفتگی را تشکیل می دهند.

در اسطوره­های یونانی آمده است که نارسیسوس[6] جوانی زیبارو بود که عاشق تصویر خود در آب رودخانه شد و تلاش وی برای در آغوش کشیدن تصویر خودش، منجر به مرگش شد (قربانی و حمزوی، 1386، 56). خودخواهی، خودبینی، خودپسندی، خودکامگی و خودشیفتگی از واژه­هایی است که به­صورت مترادف برای کلمه نارسیسیم[7] به­کار می­رود (لون، 1387، 18). در اواخر دهه 1890، واژه­ی خودشیفتگی ابتدا برای توصیف نوعی خودتحسینی فردی مطرح شد. در طول این مدت، گزارشات متعددی از روانشناسان بالینی و اجتماعی از جمله الیس[8]، نیک[9] و بعد فروید[10] منتشر شد که مطالعه درباره شخصیت و ویژگی­های رفتاری افراد خودشیفته را توسعه داد ( راسکین و تری[11]، 1988). طبق گزارش انجمن روان­پزشکی آمریکا (APA) در کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی[12] (DSM)، نه معیار وجود دارد که نشان­دهنده­ی اختلال روانی «خودشیفتگی» است که عبارتند از: (1) احساس خود بزرگ­بینی زیاد (2) تمایل وهم­انگیز و نامحدود به موفقیت/ و یا قدرت (3) اعتقاد به داشتن یک موقعیت و مقام منحصر به­فرد (4) نیاز به تحسین بیش از حد (5) احساس غیرمنطقی محق بودن (6) بهره­کشی (سوء استفاده) آگاهانه از دیگران (7) فقدان همدلی (8) حسادت به دیگران و (9) رفتار حاکی از تکبر نسبت به دیگران. افرادی که دچار اختلال خودشیفتگی هستند، حداقل پنج مورد از این معیارها را در زمینه­های متعدد دارا می­باشند (هامپریز و دیگران[13]، 2010، 123). 

به‌رغم احساسات مثبتی که کاریزمای این نوع مدیران سازمانی می‌تواند در میان افرادش ایجاد کند، خود شیفته‌‌ها با احساسات خودشان زیاد راحت نیستند. آنها تنها به اطلاعاتی گوش می‌کنند که به دنبالش هستند. آنها از دیگران به سادگی نمی‌آموزند. آنها دوست ندارند به دیگران درس بدهند ولی بسیار علاقه‌مند به القا کردن و سخنرانی هستند. آنها جلسات با زیردستان را در دست می‌گیرند. شاید اصلی‌ترین مشکل این باشد که اشتباهات و خطاهای مدیران خودشیفته با افزایش موفقیت‌‌هایشان بیشتر به چشم می‌آیند. از آنجایی که این افراد بسیار حساس هستند، مدیران خود شیفته از هر نوع احساساتی پرهیز می‌کنند. از آنجا که مدیران عاملی کلیدی در جهت ارتقای عملکرد سازمان ها به شمار می آیند، تصمیماتی که آن ها اتخاذ می کنند، در شکست یا موفقیت سازمان شان تاثیر گذار است. مدیران خودشیفته دارای سیستم های ارزشی و سبک های مدیریتی بزرگ نما بوده و با تحسین شدن برانگیخته می شوند چنین مدیرانی گاه روی تصمیمات غلط خود اصرار ورزیده و زمان و هزینه زیادی را صرف آن می نمایند که برای سازمان مشکل آفرین می شود و از آن جا که پیشرفت و عملکرد بهینه سازمان ها نقش مهمی در توسعه ملی ایفا می کند، لذا در عصر رقابتی امروز، شناسایی میزان خودشیفتگی مدیران برای سازمان ها و پیشگیری از آشفتگی سازمان ها و کنترل آن جهت نیل به اهداف سازمانی و در مجموع سلامت سازمانی حائز اهمیت است از اینرو محقق در تحقیق حاضر با توجه به نقش خودشیفتگی مدیران بر روی اهداف سازمانی به دنبال رسیدن به این سوال اصلی است که آیا بین خودشیفتگی بیمارگون با جهت گیری مذهبی کارکنان با سلامت سازمانی رابطه معناداری وجود دارد؟

1-3)اهمیت موضوع

به نظر شریفی و ژانگ[14] (1999)چابکی به معنای توانایی سازمان برای احساس، ادراک و پیش بینی تغییرات با توجه به خطر شیوع عدم صلاحیت و بی­کفایتی مدیریتی و رفتار غیراخلاقی رهبران، پژوهشگران توجه خاص خود را در طول دهه­ی گذشته به شناسایی عواملی متمرکز کردند که منجر به رفتارهای غیراثربخش و فقدان صداقت در میان رهبران می­شود. به­طور کلی پژوهشگران بیان می­کنند شخصیت، عاملی کلیدی و مهم در رهبری غیراخلاقی و غیراثربخش است. به­ویژه، عاملی که پژوهشگران به­طور مداوم آن را با رفتارهای غیراثربخش و غیراخلاقی رهبران مرتبط می­دانند، خودشیفتگی[15] است (راسکین و تری[16]، 1988). خودشیفتگی گستره­ی وسیعی از ویژگی­های شخصیتی است که شامل احساس اغراق­آمیز خودستایی، تمایل به داشتن قدرت یا موفقیت نامحدود، نیاز به تحسین، محقّ پنداشتن خود، فقدان همدلی و بهره­کشی و استثمار دیگران می­باشد (انجمن روانپزشکی آمریکا APA، 1994). مطابق نظر کرنبرگ[17] (1979)، این ویژگی­ها افراد را به سمت جستجوی موقعیت (مقام) و قدرت جذب می­کند، بنابراین افراد خودشیفته اغلب به موقعیت­های رهبری دست پیدا می­کنند. با این حال، هرچند این افراد به سوی کسب موقعیت و قدرت هدایت می­شوند، شواهد نشان می­دهد که این افراد رهبرانی غیراثربخش و فاقد ویژگی همدلی می­باشند (بلیر[18] و همکاران، 2008).  در مقابل این دیدگاه، روسن­سال و پیتنسکی[19] (2006) با پذیرش ضمنی این پیش­فرض که دارندگان مقام­های سازمانی، دارای ویژگی خودشیفتگی هستند، در بررسی جنبه­های مثبت و منفی رهبران خودشیفته خاطر نشان کردند با وجود صفات و ویژگی­های منفی مانند تکبر، احساس حقارت، نیاز سیرنشدنی به شهرت و شناخته شدن، برتر دانستن خود، حساسیت شدید و خشم، فقدان همدردی، رعایت نکردن اصول اخلاقی، بی­منطقی و انعطاف­ناپذیری و پارانویا (یا بدگمانی) در رهبران خودشیفته، که نفوذ آنها در همه بخش­های جامعه و در سراسر دنیا نشان دهنده این است که باید برخی جنبه­های مثبت نیز در رهبران خودشیفته وجود داشته باشد. ماکوبی[20] به عنوان یک مشاور و روانشناس قویاً از این مطلب طرفداری می­کند. او بیان می­کند که امروزه این جهانِ پر از هرج و مرج و آشوب، وجود رهبرانی را الزامی می­سازد که به­عنوان نوآوران بزرگ و عالی، نقش پایه و اساسی محکم را برای سازمان­ها بازی کنند تا سازمان­ها بتوانند تغییری در روند کُند تحولات و نوآوری­ها ایجاد کنند. این رهبران، که ماکوبی به آنها عنوان «خودشیفته­های مولد و اثربخش» را نسبت می­دهد،  برای فهمیدن و پی بردن به آینده تلاش نمی­کنند، آنها آینده را می­سازند و به آن شکل می­دهند. آنها مدیران ارشد تحول­آفرینی هستند که در روابط عمومی، رهبرانی ضعیف، اما دارای شخصیت­های مهیج می­باشند (روسن­سال و پتینسکی 2006).   

بنابراین، از آنجا که پژوهش­ها نشان داده استخودشیفتگی در بین مدیران عالی سازمان­ها بسیار رایج است (قلی­پور و همکاران، 1387)،آگاهی از درجه و میزان این امر در مدیران سازمان­های آموزشی حایز اهمیت است. از سوی دیگر چنان که گفته شد یکی از نقش­های کلیدی هر رهبر به­عنوان مقامی که در رأس سازمان قرار دارد، مقابله اثربخش با بحران­هایی است که هر لحظه احتمال دارد حیات و اعتبار سازمان را به­خطر بیاندازد و ادامه فعالیت آن را مختل سازد. داشتن تصویر روشنی از ویژگی­های شخصیتی و نحوه عملکرد مدیران در چنین موقعیت­هایی به شناسایی جنبه­های موثر آنها در حل بحران­های سازمانی و پیشبرد اهداف سازمان­های آموزشی و سلامت سازمانی کمک خواهد کرد. این تحقیق با هدف شناسایی رابطه میان میزان خودشیفتگی مدیران دبیرستان­های شهر بجنورد و رابطه آن با سلامت سازمانی لازم و ضروری به نظر می رسد.

  

 1-4 )سوالات تحقیق

1-4-1) سوال اصلی

  • آیا بین جهت گیری و خودشیفتگی و سلامت سازمانی کارکنان ، رابطه معناداری وجود دارد؟

1-4-2)سوالات فرعی

  • آیا بین جهت گیری درونی و سلامت سازمانی کارکنان سازمان آموزش و پرورش خراسان شمالی رابطه معناداری وجود دارد؟
  • آیا بین جهت گیری بیرونی و سلامت سازمانی کارکنان سازمان آموزش و پرورش خراسان شمالی رابطه معناداری وجود دارد؟
  • آیا بین خودشیفتگی مذهبی و سلامت سازمانی کارکنان سازمان آموزش و پرورش خراسان شمالی رابطه معناداری وجود دارد؟
  • آیا بین جهت گیری و خود شیفتگی افراد با جنسیت، سن، سابقه تدریس و تحصیلات مختلف تفاوت میانگین معناداری دارد؟

1-5)فرضیات تحقیق

1-5-1 )فرضیه اصلی

بین جهت گیری و خودشیفتگی و سلامت سازمانی کارکنان سازمان آموزش و پرورش خراسان شمالی رابطه معناداری وجود دارد

1-5-2)فرضیات فرعی

  • بین جهت گیری درونی و سلامت سازمانی کارکنان سازمان آموزش و پرورش خراسان شمالی رابطه معناداری وجود دارد
  • بین جهت گیری بیرونی و سلامت سازمانی کارکنان سازمان آموزش و پرورش خراسان شمالی رابطه معناداری وجود دارد.
  • بین خودشیفتگی و سلامت سازمانی کارکنان سازمان آموزش و پرورش خراسان شمالی رابطه معناداری وجود دارد.

 


دانلود با لینک مستقیم


بررسی رابطه بین جهت گیری و خودشیفتگی و سلامت سازمانی کارکنان سازمان آموزش و پرورش خراسان شمالی

دانلود پایان نامه روانشناسی درباره فرهنگ و خودشیفتگی گرایی

اختصاصی از سورنا فایل دانلود پایان نامه روانشناسی درباره فرهنگ و خودشیفتگی گرایی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه روانشناسی درباره فرهنگ و خودشیفتگی گرایی


دانلود پایان نامه روانشناسی درباره فرهنگ و خودشیفتگی گرایی

دانلود پایان نامه روانشناسی درباره فرهنگ و خودشیفتگی گرایی

بهمن ۷, ۱۳۹۳/

 مطالب این پست : پایان نامه روانشناسی فرهنگ و خودشیفتگی گرایی 95 صفحه

   با فرمت ورد (دانلود متن کامل پایان نامه)

 

مقدمه:

هرکس با فردی ملاقات می کند که به طور تحمل ناپذیر خودخواه و متکبر است، افرادی که در خیال پردازی ها نیروی خدایی مانند گم می‌شوند، مانند ثروت نامحدود، هوش بالا یا شهرت نابرابر به خودشان می چسبند. نه تنها معتقدند که بهتر از سایرین هستند، بلکه سایرین را نیز تحقیر و خوار می نمایند. آنها می درخشند و از ما این انتظار می‌رود که آنها را پرستش و تماشا کنیم. برای آنها باقی ما به سادگی کارگران زنبوری هستیم که از همه فرمانها باید اطاعت نماییم و ایده اصلی ما برای آنها ارزشمند نیست، آنها به طرح ها و تمایلات خود بسیار وابسته هستند. در تبادل افتخار رابطه با آنها، آنها معتقدند که ما باید هر گونه نیاز آنها را پیش بینی، و آنها را از هر گونه کار دنیوی دشوار معاف سازیم و همه باید به سختی برای شناسایی ایده های روشن و مبهم آنها کار کنند. آنها از روی عادت افراد را دچار شرم ساری می کنند. خود محوری آنها موجب بی تفاوتیشان نسبت به حقوق و رفاه، سایرین و قوانین اجتماعی می شود. برای توجیه عملکردشان، آنها به طور منطقی دلایلی را ارائه می دهند که این استعداد برتر خود و بی توجهی‌شان نسبت به سایرین را نشان دهند بنابراین خود را در بهترین موقعیت قرار دهند. آنها خیلی زود عصبانی و خشمناک می شوند.

چنین افرادی به عنوان شخصیت های خود شیفته شناخته می شوند که تنها برای راحتی خود عمل می کنند و آنها احتمالاً منفورتر از همه ناهنجاریهای شخصیتی هستند. مورد Einstein را به خاطر بیاورید (901) Malcolm مشخصاً مشکلاتی داشت که در میان آنها یک حس بزرگ نمایی و خود مهمی وجود داشت (معیار 1).

او خود را با Einstein و Salk مقایسه می کرد، افرادی که شرافتمندانه برای رأس بودن در کل زمان رنج می بردند مانند خودم. بی شک بزرگ نمایی Malcolm بسیاری رفتارهای او را تقویت می‌کرد. او گستاخانه ادعا می کرد که این مشکل شرکت است و نه او، حتی اگر روابط او با مافوق ها و زیردستان مانع ادامه رابطه شود. یک فرد نرمال زمانی را صرف بازتاب رفتار خود در مواجه با یک جبهه متحد می کند و به طرز احمقانه علیرغم بازخورد منفی از بالاترها و پائین ها در سلسله مراتب سازمانی خراب عمل نمی کند.

Malcolm مشخصاً خود مهم بود که باید علیرغم نادیده گرفتن سایرین حفظ و درک شود. بزرگنمایی او از زندگی خیالی تغذیه می‌کرد که در آن اوهام روشن و موفق تشخیص داده می شدند (معیار 2). به عنوان مثال او ذکر کرد که خود را به عنوان رئیس یک شرکت جدید می‌بیند که ایده های خود را وارد عمل می کند و می تواند تنها تصور کند که موفقیت یک موضوع زمانی است به علاوه او نیازمند این خیالات بود تا از تصویر برتری حمایت کند که مانع خروج او از میانگین بالا شود. بی شک نیاز او به این برتری شامل ارتباط با پرستشی بود که از مادرش دریافت می کرد که پافشاری داشت که او کاری مهم انجام خواهد داد و روزی مهم می شود و در تاریخ بشر نام او ثبت می‌گردد.

Malcolm مشخصاً باهوش بود در غیر این صورت زندگیش مدت‌ها قبل پایان می گرفت. با این حال تخمین او از توانایی ها و انتظاراتش که سایرین باید به هر خواسته اش احترام می گذاشتند از تمایز میان واقعیت و تصور خدشه دار شده، او خبر می داد. او معتقد بود که خاص است و البته توسط یک روانشناس تحت درمان بود زیرا تنها فردی با درجه پزشکی می توانست موقعیت او را درک کند (معیار 3). بعلاوه او خاص بود که از روشهای جدید انجام کارها استفاده می کرد که البته مخالف الگوهای سازمانی بود و او در مورد اثرات آن بر زندگی سایرین ناراحت نمی شد (معیار 7). به جای همدردی، Malcolm انتظار داشت که زیر دست ها به آسانی تشخیص دهند و به طور اتوماتیک بر هوش آنها تأثیر گذارد (معیار 5). به نظر او ناراحتی در مورد زندگی سایرین بی اهمیت بود. Malcolm با ارائه چنین حسی تنها می توانست از اطرافیان خود بهره برداری کند و بارها و بارها بی شرمانه همین کار را می کند. (معیار 6)

Malcolm اغلب روش درست و مناسب سروکار داشتن با ناخشنودی افرادی که بدبخت کرده بود را ارائه می کرد: آنها به او حسودی می کردند. دوباره آن Malcolm نبود که مشکل داشت بلکه سایرین توانایی های او را تشخیص می دادند که در جاده موفقیت و ثروت است و اینکه آنها چقدر تأثر آور هستند و در نتیجه موانعی را بر سر راه او می گذاشتند (معیار 8). آنها در مقایسه با او دیوانگانی بودند که به دنبال چیزهای بهترند اما به آنچیزی که می خواهند، نمی رسند.

با ارائه این تصاویر روشن از Malcolm اکنون در موقعیتی هستیم تا پرسش های اضافی را بپرسیم تا طرح این فصل را شکل دهیم. ابتدا طبیعی و غیرطبیعی را با هم مقایسه می کنیم و سپس در موضوع اصلی خود شیفتگی به تنوع هایی می رسیم. بعد از آن دیدگاه های روان‌پویشی و میان فردی و دیدگاه شناختی در رابطه با شخصیت خود شیفته توصیف می شود.

این بخش ها از هسته شخصیتی علمی است. به وسیله‌ی جستجوی توضیح آنچه که در شخصیت Malcolm مشاهده می کنیم، هدف حرکت فراتر از حکایت و ورود به حوزه تئوری است. همیشه تاریخ را لحظه لحظه توصیف می کنیم و به متفکران قدیمی کاری نداریم زیرا هر کدام به جنبه های متفاوت ناهنجاری توجه دارند. فرضیه های رشد نیز اغلب بررسی می شود، اما بررسی برای ناهنجاری های شخصیتی در زمان اخیر آزمایشی و تجربی است. پس از آن ترکیب های زیستی روانی اجتماعی – تکامل نشان می دهد که چگونه وجود ناهنجاری شخصیتی از قانون تکامل تبعیت می کند. همچنین مقایسه ای میان خودشیفتگی و سایر ساختارهای تئوری و بحث چگونگی گرایش و تمایل شخصیتهای خود شیفته به توسعه و ایجاد اختلال های خودمحوری وجود خواهد داشت . در نهایت ما روی چگونگی درمان اختلال از طریق روان درمانی تحقیق کردیم و دوباره مواد خود را از لحاظ رویکردهای کلاسیک در این حوزه سازماندهی نمودیم: دیدگاه های میان فردی، شناختی و روان پویشی.

از نرمال به غیرنرمال

به استثناء ظاهر آن از طریق تاریخ میان سلطنتی و توانگری، شخصیت خود شیفته به نظر می رسد تنها در اواخر قرن 20 برتر و برجسته شد. خودشیفتگی در هر فرهنگی متفاوت است (1995 ، Capponi , warren) تجربه ما از طبقات متوسط و بالاتر آمریکایی است. طبقه بندی بین المللی بیماریها، برابر بین المللی DSM-IV شامل ناهنجاری شخصیتی نبود و بیان می داشت که این فرهنگ آمریکایی در سایر ملیت ها نفوذ نمی کند. به جای آن، خودشیفتگی ممکن است یک آسیب شناختی در ارتباط با سطوح بالاتر سلسله مراتب نیازهای مازلو باشد. افراد در ملیت های دارای امتیاز کمتر برای مثال آنقدر مشغولند که نمی توانند بیماریها را مهار کنند و البته شاید دچار خودشیفتگی نشوند. زمانی که نیازهای اصلی رفع شود، جستجوی خودشکوفایی وارد پیش زمینه می شود. آسیب شناختی های مربوط به آن شامل ناهنجاری شخصیتی خودشیفتگی می شود. این ریسک به نظر می رسد که حتی در یک جامعه بزرگتر است و به فردگرای و خودبزرگ نمایی فشار می آورد مانند ایالت متحده آمریکا، بعلاوه به نظر می رسد ناهنجاری و اختلال در حرفه هایی شایع تر است که دارای جنبه های غیرمعمول می باشند از جمله قانون، طب و علم یا آن‌هایی که قدرت ستاره دارند مانند سرگرمی، ورزش و سیاست. برای بیشتر ما این عقیده فوری و بی رنگ است که خودشیفتگی بیشتر برای مردان است (Rienzi, Forguera, Hitchcock,1995) شاید به این دلیل مردها را بیشتر برای بهره برداری مستحق می دانند. (Tschanz , Morf , Turner , 1998) ).

فرهنگ و خودشیفتگی گرایی:

 

متن کامل را می توانید دانلود کنید چون فقط تکه هایی از متن این پایان نامه در این صفحه درج شده است(به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم با فرمت ورد که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه روانشناسی درباره فرهنگ و خودشیفتگی گرایی