سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اقدام پژوهی عربی هشتم، دلایل افت تحصیلی

اختصاصی از سورنا فایل اقدام پژوهی عربی هشتم، دلایل افت تحصیلی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

اقدام پژوهی عربی هشتم، دلایل افت تحصیلی


اقدام پژوهی عربی هشتم، دلایل افت تحصیلی

 اقدام پژوهی بررسی دلایل افت تحصیلی در درس عربی سوم راهنمایی

اقدام پژوهی حاضر شامل کلیه موارد مورد نیاز و فاکتورهای لازم در چارت مورد قبول آموزش و پرورش میباشد. این اقدام پژوهی کامل و شامل کلیه بخش های مورد نیاز در بخشنامه شیوه نامه معلم پژوهنده میباشد.

فرمت فایل: ورد قابل ویرایش

تعداد صفحات: 27

 

 

 

 

 

 

فهرست مطالب

چکیده:

مقدمه 

منظور از افت تحصیلی چیست؟ 

خسارت‌های ناشی از افت‌ تحصیلی:

عوامل موثر بر افت تحصیلی:

زبان عربی  

توصیف وضعیت موجود:

زمینه های پیدایش مساله:

اهمیت پژوهش:

اهداف تحقیق:

تعریف واژگان ومفاهیم:

روش جمع آوری اطلاعات:

نتایج حاصل از فرم نظر سنجی:

پیشنهادات (گردآوری شواهد 2):

منابع 

 

چکیده:

افت تحصیلی کاهش عملکرد دانش آموز از رضایت بخش به نامطلوب است،  اگر بین استعداد بالقوه و بالفعل دانش آموزی فاصله ای ایجاد شود، از آن به عنوان افت تحصیلی یاد می شود و بهترین شاخص در این زمینه مقایسه عملکرد قبلی و فعلی است

 دراین پژوهش که در مدرسه راهنمایی ومقطع سوم راهنمایی در درس عربی صورت گرفته دلایل افت درسی دانش آموزان با استفاده از روش پرسش نامه ومصاحبه بااولیاء مورد بررسی قرارگرفته است .

ارتباط نزدیکی بین آموخته های قبلی دانش آموزان با مطالب درس جدید وجود دارد.

مشارکت دانش آموزان در تدریس ها به تعمیق آموخته های اوکمک شایانی می کند.

انجام بازی فردی وگروهی کلاس راشاداب وازدلزدگی نسبت به درس عربی می کاهد.

عامل تشویق تاثیر محسوسی در بهبود فرآیند یادگیری دارد.

استفاده از وسایل کمک آموزشی در یادگیری دانش اموزآن نقش مثبت دارد.

کلید واژه : عربی – سوم راهنمایی – افت درسی


دانلود با لینک مستقیم


اقدام پژوهی عربی هشتم، دلایل افت تحصیلی

تحقیق تکنیک های حسابىاری

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق تکنیک های حسابىاری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 2

 

در قسمت‌هاى بالا دلایل و مدارکى که حسابرس مى‌تواند به اتکاء آنها صحت مندرجات صورت‌هاى مالى به‌خصوصى را تأئید و یا رَدّ نماید مورد بحث قرار گرفت. عملیاتى که حسابرسان در طى هر حسابرسى انجام مى‌دهند در واقع براى به‌دست آوردن دلایل و مدارک و اطلاعات فوق‌الذکر است و کلیهٔ نکاتى که در هر برنامهٔ حساببرسى درج مى‌گردد متشکل از دستوراتى در همین زمینه مى‌باشد.

براى دسترسى به هر یک از انواع مدارک و اطلاعات حسابرسى مذکور در فوق روش‌هاى ویژه‌اى مورد استفاده قرار مى‌گیرد که در اصطلاح حسابرسى آنها را ”تکنیک‌هاى حسابرسی“ مى‌نامند. بسیارى از حسابرسان، به‌خصوص کارمندان جزء حسابرسی، ممکن است به درستى ندانند که در موقع انجام بعضى عملیات حسابرسى در واقع از یک تکنیک به‌خصوصى استفاده کرده و به‌کار بردن آن تکنیک براى به‌دست آوردن نوع به‌خصوصى از مدارک و اطلاعات حسابرسى که براى تأئید امر یا معاملهٔ به‌خصوصى مورد نیاز است، مى‌باشد ولى حقیقت امر آن است که عملیات حسابرسى را نمى‌توان یک سرى کنترل‌هاى بدون هدف و بدون منظور دانست و کشفیات حسابرس و اظهارنظر حرفه‌اى وى را در یک مورد به‌خصوص صرفاً تابع شانس و تصادف تلقى کرد. کلیهٔ عملیات حسابرسى در جهت انجام یکى از تکنیک‌هاى حسابرسى صورت مى‌گیرد و عقیده‌اى که در پایان حسابرسى از طرف حسابرس اظهار مى‌شود، نتیجهٔ قضاوت وى نسبت به مدارک و اطلاعات جمع‌آورى شده است. البته به سادگى مى‌توان دریافت که اعتبار عقیدهٔ حرفه‌اى اظهار شده از طرف حسابرس، بستگى کامل به مدارک و اطلاعات به‌دست آمده در طیّ عملیات حسابرسى و چگونگى انجام تکنیک‌هاى به‌کار رفته دارد.

شمارش و بازرسى عینى

یکى از دلایل و مدارک بسیار قوى در حسابرسى ”مشاهده عینی“ توسط خود حسابرس مى‌باشد. مفهوم مشاهدهٔ عینى البته تنها دیدن یک جنس یا دارائى به‌خصوص نمى‌باشد و مثلاً نمى‌توان گفت صرفاً به خاطر آن‌که حسابرس مشاهده کرده است که تعدادى سفته و برات در صندوق مؤسسه موجود بوده بنابراین به اتکاء این امر رقم مندرج در ترازنامه تحت این عنوان صحیح مى‌باشد و یا حتى آن‌که بَرَوات و سفته‌هاى مربوط به آن همگى وجود داشته‌اند. براى آن‌که حسابرس بتواند مشاهدات عینى خود را به‌عنوان مدرک و دلیل حسابرسى به‌کار ببرد، لازم است اشیاء یا دارائى‌هاى موردنظر را از نزدیک بازرسى کند و مطمئن گردد که چیزى که مشاهده و بازرسى مى‌کند همان چیزى است که دنبال تأئید آن مى‌باشد.

البته مفهوم این امر آن است که حسابرس قادر باشد به تنهائى و یا به کمک اهل فن هویّت جنس یا دارائى مورد مشاهدهٔ خود را به خوبى و با اطمینان تعیین کند و مثلاً جو را به جاى گندم و یا یک وسیلهٔ یدکى به‌خصوصى را به‌جاى وسیلهٔ یدکى دیگرى که در حقیقت مى‌باید وجود داشته باشد قبول نکند. هم‌چنین لازم است حسابرس اشیاء مورد نظر را بشمارد و جمع اقلام شمرده شده را با تعدادى که باید وجود داشته باشد تطبیق دهد. براى مثال اگر حسابرس دنبال آن است که ثابت کند تعداد سه قلم از جنس به‌خصوصى در انبار وجود دارد، کافى نیست فقط تعداد دو عدد از آنها را بازرسى کند چه در آن‌صورت فقط وجود دو عدد را ثابت کرده است نه سه عدد و در واقع زحمتى که کشیده است چندان فایده‌اى نخواهد داشت.

نکتهٔ دیگرى که در امر بازرسى و شمارش حائز کمال اهمیت است آن است که کیفیت جنس یا دارائى موردنظر نیز همان است که باید باشد و مثلاً اجناس کهنه و اسقاط شده و یا کالاى فاسد شده در حکم اجناس نویابى عیب قلمداد نشده‌اند. لازمهٔ این امر آن است که حسابرس به قدر کافى وارد به‌کار باشد، به‌طورى که بتواند در مواقع بازرسى اجناس و دارائى‌ها نسبت به کیفیت آنها نیز قضاوت کند. البته باید توجه داشت که هیچ‌کس نمى‌تواند انتظار داشته باشد که حسابرس در این زمینه به اندازهٔ یک فرد متخصص اطلاع و بصیرت داشته باشد و براى مثال مانند کارشناسان و خبرگان امر، اسکناس جعلى را از اسکناس اصیل باز شناسد، ولى تا این اندازه از او انتظار هست که مسایلى را که هر شخص دقیق به آن توجه خواهد کرد مورد توجه قرار دهد و به عبارت دیگر ملاحظات و قضاوت‌هاى او سرسرى و توأم با بى‌دقتى نباشد. شاید یادآورى این موضوع بى‌مناسبت نباشد که اعمال ”دقت حرفه‌اى لازم“ یکى از استانداردهاى پذیرفته شده و متداول حسابرسى است و این ”دقت“ مى‌بایستى همهٔ اعمال حسابرسى را از بزرگ و کوچک شامل گردد.

بدین ترتیب مشاهده و بازرسى عینی، شامل احراز هویت جنس یا دارائی، شمارش و تا اندازه‌اى توجه به اصالت و کیفیت اقلام مورد بازرسى مى‌باشد. این تکنیک حسابرسى بیشتر براى اثبات وجود دارائى‌ها به‌کار مى‌رود و البته کاربرد آن محدود مى‌شود به دارائى‌هاى مشهود که وجود خارجى دارند از قبیل موجودى‌هاى جنسی، ماشین‌آلات، لوازم ادارى و غیره. هم‌چنین از این تکنیک مى‌توان براى تأئید وجود مدارکى که دال بر وجود بعضى از دارائى‌هاى غیرمشهود است استفاده نمود. براى مثال مى‌توان بروات و سفته‌هاى دریافتنى موجود را براى تأئید مطالبات به‌خصوصى مورد بازرسى قرار داد. البته یک مورد دیگر که براى رسیدگى به آن اکثراً از این تکنیک استفاده مى‌شود وجوه نقدى است که از طریق شمارش آن، هم وجود آن اثبات مى‌شود و هم ارزش آن.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق تکنیک های حسابىاری

دانلود تحقیق کامل درباره دلایل مرگ سقراط

اختصاصی از سورنا فایل دانلود تحقیق کامل درباره دلایل مرگ سقراط دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

مرگ سقراط؛ به روایت افلاطون و تفسیر نیچه

مسعود زنجانىmasoud@vivaphilosophy.com

 

نیچه مى گوید افلاطون در محاوره فایدون،با چهره اى که از سقراط در آخرین ساعات زندگى او ترسیم کرده، آرمانى نوین براى جوانان شاخص یونان در آن عصر به وجود آورد، و بدین ترتیب سقراط جایگزین آشیل (قهرمان اسطوره اى حماسه هاى ایلیاد و اودیسه هومر) در تمدن یونانى مى شود. اما نیچه نمى تواند از این جایگزینى، هر چند به نوبه خود شکوهمندانه به هیچ روى خوشنود باشد.افلاطون خود به علت بیمارى در این مجلس حضور نداشته و سال ها بعد، محاوره از زبان فایدون، یکى از حاضران، گزارش مى شود. در این ساعات واپسین مسئله بقاى نفس پس از جدایى از کالبد تن در مرکز گفت وگوى انتقادى این مجلس قرار مى گیرد. اما دلبستگى حاضران به سقراط و حتى بیم از ناراحت ساختن او در دم مرگ، کوچکترین مانعى براى کوشش گفت وگوکنندگان به یافتن حقیقت نیست. از سوى دیگر سقراط همچون مردى نشان داده مى شود که آماده است هر ایرادى را بر اعتقادى که در این آخرین ساعات زندگى بر دل و جان او نزدیک تر از هر نظریه دیگرى است با گشاده رویى بشنود، و حتى دوستان خود را مجبور کند تا هر تردیدى را که در دل نهان دارند به روشنى بر زبان آرند. با این کار افلاطون در برابر روحیه فلسفى حقیقى سر تعظیم فرود مى آورد و در عین حال براى استاد محبوب خود آنچنان بناى یادبود عظیمى برپا مى کند که والاتر از آن به تصور نمى آید. هنگامى که حاضران مجلس براى اینکه سقراط را ناراحت نکنند مى کوشند تردیدها و ایرادهاى خود را پنهان نگاه دارند، سقراط نغمه قو را به یاد آنها مى آورد که در دم مرگ زیباتر و نشاط انگیزتر از اوقات دیگر است و آنجا که آنها از پیشرفت بحث ناامید مى شوند و در کوشش سست مى گردند، سقراط همچون سردارى لشگر شکست خورده و پراکنده را دوباره گرد مى آورد و به دنبال خویش به میدان بحث مى کشاند و براى حمله اى تازه آماده مى سازد؛ دست دراز مى کند و زلف هاى فایدون را که در کنارش نشسته است مى گیرد و با آنها بازى مى کند و مى گوید: «فایدون! فردا بامداد این گیسوى زیبا بریده خواهد بود! ولى آن را نباید براى مرگ من ببرى، بلکه من و تو امروز باید گیسوى خود را ببریم اگر معلوم شود بحث ما مرده است و نمى توانیم زنده اش کنیم.»نگرش سقراط، در این محاوره برخلاف اکثر فیلسوفان امروزى بر این عقیده استوار است که فلسفه، به معناى واقعى کلمه، چیزى جز «آمادگى براى مرگ» نیست و فیلسوف راستین پیوسته در آرزوى مرگ است. گزارش فایدون نیز گواه آن است که خود او، در نهایت انطباق با این آرمان فلسفى، جام شوکران را نوشید و به آغوش مرگ رفت. سقراط در آخرین لحظات حیاتش، به شکرانه شفایى که ارمغان مرگش مى دانست و او را از بیمارى اش، زندگى جسمانى، رهایى مى داد، یکى از شاگردانش را صدا مى زند و مى گوید: «کریتون! به آسکلپیوس (خداى طب) خروسى بدهکارم. بدهى مرا بپرداز.»نگرش سقراطى در این روایت شکوهمندانه از مرگ، در دل خود نگاه تحقیر آمیزى به زندگى داشت. با این همه، این نگرش قرن ها در جهت گیرى زندگى اعصار مختلف در دنیاى قدیم نفوذ داشت و حتى هسته مرکزى جهان نگرى مسیحیت را نیز دربرداشت. تا اینکه، در دوره جدید، آهسته آهسته، فیلسوفانى ظهور کردند که براى زندگانى دنیوى، به رغم وجه تراژیک آن، اصالت قائل شدند و واکنش تندى را اگر چه پس از حدود بیست قرن به آن نشان دادند. نیچه( ۱۹۰۰-1844)، با احساس دوگانه اى که همواره به سقراط داشت با نقل جمله پایانى حیات او (بدهکارى اش به آسکلپیوس) مى گوید: «من سقراط را در حکمت و شجاعت آنچه که انجام داد، آنچه که گفت و آنچه که نگفت مى ستایم. این وروجک عاشق و طناز آتنى، این موشگیر، که گستاخ ترین جوانان را به لرزه مى انداخت، فقط حکیم ترین وراج زمان نبود، بلکه او در سکوت کردن عظمت خود را به نمایش گذاشت. کاش او در آخرین لحظات زندگى اش سکوت مى کرد تا شاید به مقام معنوى به مراتب والاترى دست مى یافت. در آن لحظات چیزى خواه مرگ، سم، تقوا یا زیرکى زبان او را لق کرد و او را به اداى این جمله کشاند.» (حکمت شادان قطعه ۳۴۰ )شاید در خاتمه ذکر سخن تئودور گمپرتس (۱۸۳۲-1912) یونانى شناس برجسته معاصر و هموطن نیچه خالى از لطف نباشد. او در شرحى که بر رساله فایدون در کتاب مهمش «متفکران یونانى» نوشته است، مى گوید: «بسیارى از ما مردمان امروزى ممکن است اندیشه گریز از دنیا و زندگى را که در این مکالمه به زبان مى آید نپسندیم. ولى هیچ دشمن تاریک ذهن و هیچ دوستدار اصیل و واقعى حقیقت نیست که این انجیل آزادى بى حد و حصر فکر را بخواند و در برابر آن به زانو نیفتد.»

سقراط

 

سقراط در حدود سال  470  سال ق.م در آلوِپِکا متولد گردید. آغاز زندگی او مصادف بود با دوران شکوفایی عظمت و افتخار آتن که در همان زمان امپراتوری دریایی خود را بنا نهاده بود. در دوران جوانی، قدرت بدنی شگفت انگیز سقراط، همگان را به تعجب وا داشت. قدرت تحمل او بسیار بالا بود، به طوری که در زمستان سخت، پا برهنه با یک جامه ی معمولی راه می رفت.

هنگامی که بیست و چند ساله بود ، افکارش متوجه مفهوم انسانیت شد. در آن زمان بیشتر تلاش های فلاسفه و متفکران، درباره جهان و چیستی آن بود و این که از چه موادی تشکیل شده و ماده آصلی آن چیست.اما او اعلام کرد که باید جهان شناسی را کنار گذاشت وبه انسان بازگشت. او بیان می کرد که پیامهای مخصوصی از سروش غیبی دریافت می کند.

در کتاب های تاریخی آمده است که روزی یکی از دوستان سقراط از سروش غیبی پرسید که آیا خردمند تر از سقراط وجود دارد؟ سرش غیبی پاسخ داد : نه. این واقعه سقراط را بر انگیخت تا ببیند که چه چیزی موجب شده تا او خردمند ترین انسان باشد؛ در حالی که خود را عالم و دانشمند نمی داند. سرانجام به این نتیجه رسید که: او خردمند ترین انسان است ، زیرا به جهل خود علم دارد و ادعای عالم بودن ندارد.از این پس، وی این رسالت را در وجود خود احساس کرد که در جست و جوی حقیقت ثابت و یقینی ، یعنی حکمت راستین باشد و به همگان نشان دهد که علم حقیقی یعنی:" علم به این که نمی دانم."

او در جنگهای پلوپونز شرکت کرد و شجاعتی که در آن جنگها از خود نشان داد ،از وی شخصیتی برجسته و ممتاز ساخت. در ادامه ی زندگی ، سقراط به رسالتی که بر دوش گرفته بود، پرداخت. در آن دوران سوفسطائی ها نفوذ زیادی بین جوانان آتنی داشتند و به آنها سفسطه و فن جدل آموزش می دادند وادعایشان این بود که حقیقتی وجود ندارد . آنها خود را دانشمند ترین وعالمترین مردمان می خواندند.

سقراط بنا بر نتیجه ای که در زندگی بدان رسیده بود، با آن ها که ادعای علم و دانش داشتند، به مقابله پرداخت.

روش عملی سقراط برای مبارزه با چنین اشخاصی این بود که با یکی از آنها وارد گفت و گو می شد و می کوشید تا از او افکارش را درباره موضوعی خاص، مثلا شجاعت بیرون بکشد. آن شخص در ابتدا فکر می کرد که حقیقت شجاعت را می شناسد و به آن آگاه است.سقراط گفتگو را به شیوه پرسش و پاسخی شروع می کرد و در آغاز خود را با آن چه شخص مقابلش می گفت، همراه نشان می داد. ممکن بود این گفتگو به طول بینجامد، اما سر انجام بحث را به جایی می رساند که شخص مقابل به نادانی خود پی می برد؛ یعنی به این نتیجه می رسید که حقیقتا هیچ چیزی را درباره شجاعت نمی داند و به این صورت، سقراط به او می فهماند که اعتراف به نادانی ، بزرگترین دانش است.این روش، روش دیالکتیکی نام گرفت. وی اولین کسی بود که این شیوه را در بحث های فلسفی به کار برد و به همین دلیل، روش دیالکتیک را به نام او، دیالکتیک سقراطی می خوانند.

سقراط در آتن می گشت و با افراد مختلف به این روش بحث و گفتگو می نمود. او شاگردانی هم داشت که اکثر آن ها جوانان آتنی بودند. یکی از شاگردان وی که بعدها در شمار بزرگترین فلاسفه جهان قرار کرفت، افلاطون بود.

سقراط بسیاری از بزرگان آتن را که ادعای علم و دانش داشتند، به همین نحو محکوم ساخت واین برای آنان خوشایند نبود.عاقبت این فشارها همراه با تحولات سیاسی ای که پیش آمد ، سقراط را در سال  399  ق.م به محکمه کشاند.

در محکمه سقراط متهم شد که:1) خدایانی را که آتنیان می پرستند، عبادت نمی کند، بلکه اعمال دینی جدید و نا آشنا آورده است.

2) به علاوه جوانان شهر آتن را با افکار خود فاسد می کند.

به دلیل همین اتهام ها، برای او تقاضای مرگ شده بود. سقراط با خونسردی و متانت به تمام اتهام ها پاسخ گفت و آنها را به سوی خود متهم کنندگان بازگرداند. سقراط اعلام کرد که از مرگ هیچ باکی ندارد ، اما مرگ وی لکه ننگینی بر چهره آتن بر جای خواهد گذاشت و آیندگان، در این مورد، آتنیان را محکوم خواهند کرد. با تمام این احوال و دفاعیات مستحکم وی، هیئت منصفه ی دادگاه که تحت تأثیر جو سیاسی آشفته ی آن ایام بود ، حکم به مرگ سقراط داد.

درچند روزی که تا اجرای حکم باقی مانده و سقراط زندانی بود ، دوستان وی تلاش زیادی کرده و همه چیز را برای فرار او مهیا ساختند ، ولی سقراط با بیان اینکه چنین اقدامی مخالف اصول و ارزشهای اوست ، پیشنهادشان را رد کرد.

در روز موعود در حالی که خانواده و دوستان و شاگردانش گرد وی جمع شده و بی تابی می کردند، آنها را به آرامش فراخواند و پس از اینکه وصیتهایش را کرد، جام زهر را به آرامی سرکشید و پس از دقایقی جان سپرد .

 

منبع:دانشنامه رشد

                                                 خرد سقراط

متن زیر گزیده ای از دفاعیه سقراط در حضور هیات منصفه شهر آتن است. او متهم است که به خدایگان باوری ندارد و جوانان آتن را نیز گمراه کرده است. او دلایل این اتهامات تشریح می کند, اما هیئت منطفه علیه او رإی می دهد و او شگفت زده می شود که چرا با این اختلاف آرای کم محکوم شده است. هیئت منصفه 501 نفر بودند و اختلاف آرا تنها 3 نفر بود. پس از آن، کریتون یکی از مریدان او زمینه ی فرار او را فراهم می کند, اما او به بحث و گفتگو با او می پردازد و در نهایت هر دو می پذیرند که احترام به قانون ارزشی والاتر دارد و در نهایت با سرکشیدن جام شوکران حکم اجرا می شود.]

خرد سقراط

 

[متن زیر گزیده ای از دفاعیه سقراط در حضور هیات منصفه شهر آتن است. او متهم است که به خدایگان باوری ندارد و جوانان آتن را نیز گمراه کرده است. او دلایل این اتهامات تشریح می کند, اما هیئت منطفه علیه او رإی می دهد و او شگفت زده می شود که چرا با این اختلاف آرای کم محکوم شده است. هیئت منصفه 501 نفر بودند و اختلاف آرا تنها 3 نفر بود. پس از آن، کریتون یکی از مریدان او زمینه ی فرار او را فراهم می کند, اما او به بحث و گفتگو با او می پردازد و در نهایت هر دو می پذیرند که احترام به قانون ارزشی والاتر دارد و در نهایت با سرکشیدن جام شوکران حکم اجرا می شود.]

***تلاش می‌کنم آن‌چه را که باعث رواج بهتان‌ها و بدنامی‌هایم شده است، برای‌تان بازگو کنم. پس گوش فرادهید. برخی از شما ممکن است گمان کنید که مزاح می‌کنم، اما اطمینان می‌دهم که عین حقیقت را به شما خواهم گفت. مردمِ آتن، این بدنامی به خاطر نوع خاصی از خرد نصیبم شد. چه نوع خردی؟ آن نوع خردی که برای نوع بشر مقدور است. ممکن است به خاطرِ داشتن آن نوع خرد به راستی دانا باشم. اما هم‌اکنون از مردانی سخن می‌گویم [کسانی که به من اتهام زده‌اند] که خردشان لابد بیش از خرد انسانی است، یا چنان است که من یارای توصیف آن را ندارم. چون خودم چیزی از آن نوع خرد نمی‌دانم و اگر کسی بگوید که من چیزی از این خرد فوق‌بشری می‌دانم، گزاف می‌گوید و می‌خواهد به من تهمت بزند. (همهمه) همهمه نکنید آتنی‌ها، حتا اگر گمان می‌کنید که من خودخواهانه سخن می‌گویم. می‌خواهم چیزی را بگویم که از من نیست. خواهم گفت که از آن کیست و شایسته است که باورش کنید. خداوند دلفی را بر حقانیت خردم و ماهیت آن گواه می‌گیرم. کِرِفون را به خاطر دارید. او از دوران جوانی دوست من بود. او را می‌شناسید. یک‌بار شتاب‌زده به معبد دلفی رفت و پرسشی را بی‌مهابا با سخنگوی دلفی در میان گذاشت. (همهمه) - باز هم خواهش می‌کنم همهمه نکنید، فریاد نزنید. - او پرسید آیا کسی داناتر از سقراط هم وجود دارد و سخنگو پاسخ داد: نه، کسی وجود ندارد. کِرِفون خودش مرده است، اما برادرش اینجا هست و حرف‌های مرا تأیید می‌کند.می‌دانید چرا این موضوع را به شما گفتم؟ می‌خواهم ریشه‌ی این بی‌اعتباری‌ام را برای‌تان بازگو کنم. وقتی آن‌چه را سخن‌گوی معبد گفته بود، شنیدم، تلاش کردم آن را بفهمم. مقصود خداوند از این کلام مبهم چیست؟ نیک می‌دانم که دانا نیستم، حتا در پایین‌ترین حد. پس مقصودش از این که داناترین مرد هستم چیست؟ ممکن نیست اشتباهی رخ داده باشد، زیرا خداست و خدا سخن گزاف نمی‌گوید. دیرزمانی بود که در تلاش بودم تا معنای این کلام را دریابم. پس از مدت‌ها کلنجار رفتن با آن، راهی را پیدا کردم که درستی این موضوع را آزمایش کنم. به سراغ مردی رفتم که گفته می‌شد داناست، گمانم بر این بود که در آنجا می‌شود ثابت کرد سخنگوی معبد اشتباه کرده است و گفته‌ی سخنگو اشتباه است. و به او می‌توانستم بگویم «تو می‌گویی من داناترین مرد هستم، در حالی که این مرد از من داناتر است.» بنابراین به سنجش آن مرد پرداختم - لزومی ندارد اسمش را بگویم، سیاستمدار بود - اما نتیجه این بود، آتنی‌ها، وقتی با او هم‌کلام شدم، دریافتم که گرچه عده‌ی زیادی از مردم و بیش از همه خود او گمان می‌کنند که مرد باخردی‌ست؛ با وجود این، دانا نیست. پس تلاش کردم به او بفهمانم که دانا نیست، گرچه می‌پندارد داناست. با این کار، او و دیگر حاضران آنجا دشمنانِ من شدند. وقتی از آنجا دور می‌شدم با خودم اندیشیدم از این مرد داناترم. شاید هیچ کدام از ما چیزی که واقعاً باارزش باشد ندانیم؛ اما او در حالی که دانشی ندارد، می‌پندارد که داناست. اما من که دانشی ندارم، بر نادانی‌ام وقوف دارم و در آنچه نمی‌دانم خودم را دانا نمی‌پندارم. در هر حال در این نکته، گویا کمی از او داناتر هستم.پس از آن به سراغ شخص دیگری رفتم که می‌گفتند حتا از مرد قبلی هم داناتر است و دقیقاً به همان


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره دلایل مرگ سقراط

دانلود دلایل اصلی ناکامی در یادگیری زبان

اختصاصی از سورنا فایل دانلود دلایل اصلی ناکامی در یادگیری زبان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فرمت فایل:  Image result for word doc 

 

 

 

 

 قسمتی از محتوای متن Word 

 

تعداد صفحات : 16 صفحه

دلایل اصلی ناکامی در یادگیری زبان بشر در هیچ دوره‌ای این چنین با حجم انبوهی از داده‌ها و اطلاعات مواجه نبوده است.
سرگردانی انسان امروز، انتخابی مناسب از بین هزاران امکانی است که عمر کوتاهش را بر نمی‌تابد و این سرگردانی، در انتخاب روشی مناسب برای یادگیری یک زبان بین المللی با گستره تولید جهانی، صد چندان شده است.
کتابها، فیلمهای صوتی - تصویری، کلاسهای آموزشی رسمی و غیر رسمی، نرم افزارها و پهنه گسترده اینترنت در کارند تا امر فراگیری یک زبان خارجی تحقق یابد.
آیا اشکال در بهره هوشی ما دانش آموزان و دانشجویان ایرانی است که با گذراندن بیش از ده سال از دوران راهنمائی تا دانشگاه هنوز نتوانسته‌ایم در حد قابل قبولی زبان بیاموزیم؟
چرا ما دانش آموزان و دانشجویان ایرانی با گذراندن بیش از ده سال، از دوران دبیرستان تا دانشگاه، هنوز نتوانسته‌ایم در حد قابل قبولی زبان بیاموزیم.

بدون شک اشکال در بهره هوشی و توانائی‌های ما نیست بلکه مشکل در روشها و تکنولوژی‌هایی است که ما با استفاده از آنها زمان بزرگی از زندگی خویش را از دست داده‌ایم.
عمده‌ترین دلایل نا‌کامی در فراگیری زبان در کشور ما بقرار زیر است: ترس ما همیشه زبان را درس مشکلی تصور می کردیم که باید آنرا امتحان دهیم و بدین دلیل هرگز فرصت استفاه از آنرا بصورتی نیافتیم که از آن لذت ببریم.
تکیه بر محیط مبتنی بر متن دنیای واقعی زبان، یک دنیای صوتی است.
در حالی که سیستم آموزشی ما، دنیایی مبتنی بر متن بوده است و این باعث می‌شد که مشکل تلفظ نیز بر مشکلات بیشمار ما افزوده شود.
بدلیل عدم زیستن در یک محیط واقعی صوتی با آن احساس بیگانگی می‌کنیم.
نتیجه این سیستم آموزشی در آرمانی ترین شرایط تربیت مترجم بود، نه کسی که با زبان بتواند ارتباط برقرار کند.
تکیه بر گرامر کاش ما زبان را با روش کودکان یاد می‌گرفتیم که کمترین اهمیتی برای دستورات پیچیده زبان نمی‌دهند.
راستی ما، خود چقدر با گرامر زبان مادری خود آشنا هستیم؟
دستوات گرامری در تمامی زبانها یک موضوع کاملاً تخصصی و انتزاعی از زبان است و اگر نه اینست، پس اینهمه رشته‌های دانشگاهی سطح بالا در رابطه با دستور زبان چه معنی می‌دهند؟
حرف زدن با رعایت دستورات گرامری زبانی پر از استثناء، مانند انگلیسی، تقریباً غیر ممکن است.

(توضیحات کامل در داخل فایل)

 

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن در این صفحه درج شده به صورت نمونه

ولی در فایل دانلودی بعد پرداخت، آنی فایل را دانلود نمایید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود دلایل اصلی ناکامی در یادگیری زبان

تحقیق درباره دلایل طب قرانی

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درباره دلایل طب قرانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره دلایل طب قرانی


تحقیق درباره دلایل طب قرانی

فایل word ( لینک دانلود پایین صفحه ) 25 صفحه

 

 

دلائل طب قرآنی

۱- وَلَا رَطْبٍ وَ لَا یَابِسٍ اِلّا فِی کِتَابٍ مُبینٍ . ( انعام ۵۹ ) .

۲- وَ نَزّلنَا عَلَیکَ الکِتَابَ تِبیَاناً لِکُلِ شَی هُدی و رَحْمَة وَ بُشْرَی لِلْمُسْلِمِینَ . ( نحل ۸۹) .

۳- وجود ۱۶۰ آیه در مورد تغذیه در قرآن کریم .

۴- وجود چهار کلمه‌ فلینظر در قرآن کریم .

۵- اختصاص دو کلمه فلینظر به غذای انسان .

۶- وجود چهار کلمه شفا در قرآن .

۷- شِفا یعنی درمان، بهبودی و سلامتی.

۸- شَفا یعنی بیماری و کسالت و از دست دادن سلامتی.

۹- اختصاص شفا به یکی از مواد غذائی ( عسل ).

۱۰- اختصاص شفا به قرآن در سه مورد دیکر .

۱۱- بدون غذا زندگی و ادامه حیات مفهومی ندارد = مرگ .

۱۲- غذای انسان داروی او و داروی او غذایش باید باشد .

۱۳- نوع تغذیه در رفتار و اعمال انسان تاثیر بسزائی دارد .

۱۴- از اهمیت غذا این که در زندگی اخروی به انسان آن را به عنوان پاداش می دهند


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره دلایل طب قرانی