سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق و مقاله درباره روش‏شناسى فهم متون دینى

اختصاصی از سورنا فایل دانلود تحقیق و مقاله درباره روش‏شناسى فهم متون دینى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 41

 

روش‏شناسى فهم متون دینى

میزگرد : آیة‏الله محمدتقى مصباح،

دکتر مهدى گلشنى و حجة‏الاسلام محمود رجبى،

اشاره : مساله فهم متون دینى و شیوه‏ها و معیارهاى آن از جمله مسائلى است که توجه بسیارى از متفکران را در عصر حاضر به خود مشغول داشته است. برخى بر این باورند که فهم این متون بیرون از توان بشر است، برخى نیز با رد این نظر، بر آنند که با توجه به فلسفه نزول این متون - یعنى، هدایت‏بشر - محال است که آن‏ها را از حوزه فهم انسان خارج بدانیم. فهم متون دینى چه شروطى دارد؟ روش‏ها و معیارهاى فهم آن کدام است؟ و... در این میزگرد، در حضور سروران ارجمند، جناب استاد آیة‏الله محمدتقى مصباح، دکتر مهدى گلشنى و حجة‏الاسلام محمود رجبى، به بحث نشسته‏ایم که حاصل این گفت‏وگو به محضر اهل معرفت تقدیم مى‏گردد:

معرفت: کتاب‏هاى آسمانى براى فهم و تغییر رفتار انسان نازل شده‏اند و قرآن کریم نیز از این قاعده مستثنا نیست، این مطلب روشن است که فهم قرآن، روش‏ها و شرایط خاص خود را دارد عمده‏ترین روش‏هاى شناخت قرآن کریم کدام‏اند؟

استاد مصباح: قرآن کریم در موارد بسیارى، تصریح دارد که «بیان للناس‏»(آل عمران: 138)، «تبیانا لکل شى‏ء»(نحل:89)، «بلسان عربى مبین‏»(شعراء: 195) و «یسرناه بلسانک‏»(مریم:97) است. این تصریحات، همه مؤید این است که قرآن براى مردم قابل درک و فهم است. هدف از نزول آن نیز همین بوده که به‏وسیله قرآن هدایت‏شوند و راه سعادت ابدى خود را بیابند.

براى فهم قرآن، چند راه وجود دارد که استفاده از آن‏ها به ما کمک مى‏کند تا با روش صحیح از این کتاب استفاده کنیم و آن را درست‏بفهمیم:

اول: وقتى قرار است از راه لفظ، مفاهمه حاصل شود، بین گوینده و شنونده نقاط مشترکى وجود دارد که لفظ بر اساس همان‏ها به کار برده مى‏شود. با توجه به این نقاط مشترک، شنونده همان معنایى را از لفظ مى‏فهمد که مورد نظر گوینده است و همین موضوع فهم مشترک را ایجاب مى‏کند. به عنوان مثال، فهماندن مطلبى به زبان انگلیسى به کسى که از این زبان اطلاعى ندارد، کارى لغو است. بنابراین، اگر گوینده مى‏خواهد مطلبى را به مخاطب خود بفهماند، به‏ناچار، باید بر اساس قراردادهایى که بین این دو مشترک است‏سخن بگوید تا گفت و گو نتیجه‏بخش باشد. براین‏اساس، وقتى قرآن مى‏خواهد با مخاطبان خود سخن بگوید، باید با زبانى صحبت کند که مخاطبانش منظور او را درک کنند و فهم مشترکى از الفاظ آن وجود داشته باشد.

دوم: از یک سو، همه مردم دنیا با یک زبان سخن نمى‏گویند و از سوى دیگر، قرآن براى هدایت همه انسان‏ها نازل شده است، نه فقط براى قومى خاص یا زمانى مخصوص. با توجه به این نکته این سؤال مطرح مى‏شود که مخاطبان قرآن، که داراى زبان‏هاى متفاوتى هستند، چگونه باید از آن استفاده کنند؟ چگونه قرآن مى‏تواند با تعبیر خاص خود، معناى مورد نظر را به مخاطبان متفاوت بفهماند؟ این ممکن نیست، مگر این که همه با زبان قرآن آشنا باشند که البته چنین چیزى در گذشته نبوده، براى آینده نیز چنین چیزى پیش‏بینى نمى‏شود که روزى بیاید همه مردم زبان عربى را به خوبى بدانند. حال سؤال این است که آیا قرآن باید با زبان خاصى با مردم سخن بگوید که هیچ کس آن را نمى‏فهمد؟ طبیعى است که خیر; زیرا این نقض غرض خداوند است. آیا یکى از این زبان‏ها را انتخاب کند؟ البته چاره‏اى جز این نیست; زیرا وقتى زبان‏ها متفاوت شد، ناچار باید با یکى از آن‏ها منظور خود را بفهماند. کدام‏یک از این زبان‏ها اولویت دارد؟ این روشن است که پیامبرصلى الله علیه وآله باید به زبان مخاطبان خود، با آن‏ها سخن بگوید، سپس معناى مورد نظر خداوند به زبان‏هاى دیگر ترجمه و تفسیر شود تا دیگران نیز آن را دریابند وگرنه معنا ندارد پیامبرى در میان قومى مبعوث شود و به زبان دیگرى سخن بگوید; این کار غیر عاقلانه است.

قرآن با اشاره به همین مطلب، مى‏فرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه‏»(ابراهیم: 4); ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قوم خودش نفرستادیم. دلیل این مطلب هم واضح است: تا غرض از هدایت و اتمام حجت‏حاصل شود. بنابراین، قرآن به ناچار، با یک زبان سخن گفته، ولى دیگران باید براساس فهم آن زبان، منظور قرآن را درک کنند.

سوم: حتى اهل یک زبان هم همیشه یک معناى خاص از الفاظ نمى‏فهمند. به عبارت دیگر، زبان همواره در حال تحول است; مانند سایر پدیده‏هاى اجتماعى که در این جهان وجود دارد و تحت‏شرایط خاصى، تغییراتى در آن‏ها پدید مى‏آید. به عنوان نمونه، زبان فارسى از اصل خود - که زبان پهلوى بوده - تا زبان امروزى چه‏قدر تحول پیدا کرده تا به صورت امروزى در آمده است! اصطلاحات و الفاظ آن چه‏قدر با گذشته تفاوت پیدا کرده است! زبان عربى امروزى نیز قطعا با زبان عربى زمان پیامبرصلى الله علیه وآله تفاوت کرده است. بنابراین، این مطلب، نامعقول نیست که الفاظ آن معانى مباینى با اصل خود پیدا کرده باشد.

با این وصف، ما براى فهم قرآن باید چه کنیم؟

اولا، باید بر اصول محاوره عرفى زبان عربى تکیه کنیم.

ثانیا، باید اصول زبان عربى را بیاموزیم; زیرا قرآن به زبان عربى نازل شده است.

ثالثا، باید با زبان عربى، طبق استعمال زمان نزولش آشنا شویم و الفاظ را بر معانى زمان نزول قرآن حمل کنیم. اگر غیر از این کنیم و الفاظ را بر معانى غیر متعارف زمان نزول آن حمل نماییم، چنین کارى عقلایى نیست.

اما براى این که بفهمیم معناى هر لغتى در عصر نزول قرآن چگونه بوده، باید ببینیم با قراینى که درکلام قرآن یا تاریخ وجود داشته، از لغت، حدیث و سایر اقوال، سازگار است‏یا نه.

نکات دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد; مثلا، وقتى ما به شیوه‏ها و سبک‏هاى هر سخنى آشنا شویم - به عنوان مثال، با مجاز، کنایه و استعاره آشنایى داشته‏باشیم - از قراین مى‏توانیم به مفهوم مورد نظر گوینده پى‏ببریم. این قراین ممکن است لفظى باشد و در خود عبارت یا در سایر کلمات گوینده وجود داشته باشد و با


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق و مقاله درباره روش‏شناسى فهم متون دینى

دانلود تحقیق مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى

اختصاصی از سورنا فایل دانلود تحقیق مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى


دانلود تحقیق مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى

دسته بندی : علوم انسانی _ معارف اسلامی ، مذهبی ، دینی ، تحقیق

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

حجم فایل:  (در قسمت پایین صفحه درج شده )

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى مقدمه بازخوانى اندیشه رهبران انقلاب، از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است; زیرا هر انقلابى داراى مراحلى است و نخستین و مهم‏ترین مرحله، قیام فکرى و فرهنگى علیه نظام حاکم است . رهبران انقلاب و داعیه‏داران قیام و اصلاح، ابتدا باید بطلان، بى‏پایگى و انحطاط فرهنگ حاکم و بى‏صلاحیتى، پوچى، پستى و رذالت‏حاکمان جامعه را تبیین کرده و به مردم بباورانند و در قبال آن، فرهنگى متعالى، عقلانى، فطرى، حیاتبخش، حرمت‏آور و کرامت‏زا و مجریانى صادق، عالم، خالص، توانا و بى‏چشمداشت‏به مردم عرضه کنند . در این صورت، فطرت توده مردم به آنان متمایل مى‏شود و غالب انسانها که به طور طبیعى و فطرى عدالتخواه و کرامت‏طلبند، به یارى آنان براى قیام اعلام آمادگى خواهند کرد و زمینه‏هاى انقلاب و قیام پیدا خواهد شد . رهبر انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى‏قدس سره و یاران ایشان، به خصوص شهید مطهرى رحمه الله در سخنرانى‏ها و نوشته‏هاى خود به این مهم همت گماشتند و در زمینه‏هاى مختلف و از جمله در مبحث‏حکومت و سیاست، فرهنگ ناب اسلام را به عنوان فرهنگ جایگزین به جامعه ارائه دادند . مردم با توجه به این تبیین از اسلام و نظام اسلامى، به انقلاب پیوستند و براى تحقق نظام پیشنهادى، از بذل جان و مال دریغ نورزیدند و امروز بعد از گذشت ربع قرن از پیروزى انقلاب، بازخوانى دوباره آن اندیشه‏ها لازم است تا تذکارى براى مردم و مسئولان باشد که چه اندازه به وعده و پیمان داده شده وفا کرده‏اند و چه اندازه وعده‏ها محقق شد و چه حد بر آن مسیر استوار مانده‏ایم . شهید مطهرى، افزون بر اینکه اسلام‏شناسى مبرز بود، از شاگردان و نزدیکان امام و اولین رییس شوراى انقلاب بود و با توجه به این جایگاه و تاییدى که امام از افکار و آثار ایشان داشتند، باید تبیین ایشان از مردم‏سالارى دینى و جمهورى اسلامى را نزدیک‏ترین تبیین به ایده بنیان‏گذار جمهورى اسلامى دانست و این خود اهمیت مرور دوباره فکر و اندیشه‏هاى آن متفکر شهید را چند برابر مى‏کند . گرم شدن دوباره بحث «مردم‏سالارى دینى‏» و تعهد جمهورى اسلامى بر ارائه این عقیده و آرمان به عنوان الگوى جایگزین «مردم‏سالارى لیبرال‏» یا «لیبرال دموکراسى‏» حاکم در غرب که از سوى جهان غرب به عنوان بهترین الگوى حکومت‏به جهان ارائه مى‏شود، بر ضرورت این بازخوانى مى‏افزاید . تبیین مردم‏سالارى «مردم‏سالارى‏» یعنى «پایه‏ریزى حکومت و قانون بر طبق خواست و اراده اکثریت مردم‏» . مردم‏سالارى یعنى همه چیز باید ناشى از خواست و اراده مردم باشد . براى اداره جامعه دو چیز لازم است: قانون و مجرى . قانون تعیین‏کننده حقوق و وظایف حاکمان و مردم و بیان‏کننده شرایط حاکمان و راى‏دهندگان است و در نظام مردم‏سالار، این قانون باید مقبول اکثریت‏باشد . تعیین مجریان این قانون که مطابق شرایط مندرج در آن صورت مى‏گیرد نیز توسط مردم است . اگر افرادى بدون خواست و اقبال عمومى بر مردم حاکم شوند و یا قانونى وضع کنن

تعداد صفحات : 28 صفحه

  متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

پس از پرداخت، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

 
« پشتیبانی فروشگاه مرجع فایل این امکان را برای شما فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دانلود نمایید »
/images/spilit.png
 

دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى

دانلود تحقیق آزادى دینى در نهج البلاغه

اختصاصی از سورنا فایل دانلود تحقیق آزادى دینى در نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق آزادى دینى در نهج البلاغه


دانلود تحقیق آزادى دینى در نهج البلاغه

 

مشخصات این فایل
عنوان: آزادى دینى در نهج البلاغه
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 26

این مقاله درمورد آزادى دینى در نهج البلاغه می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله آزادى دینى در نهج البلاغه می خوانید :

انواع آزادى
آزادى را مى توان به گونه?هاى مختلف تقسیم بندى کرد. از آن جهت که هر شخص نسبت به آزادى خود و دیگران مکلف است، آزادى دو نوع است:
آزادى معنوى و آزادى اجتماعی. آنجا که انسان مکلف است که خود را برده و بنده خرافات فکرى و هواهاى نفسانى قرار دهد، آزادى جنبه درونى و باطنى دارد، و آنجا که دیگران مکلفند نسبت به او و راه و مسیر او قید و بندى ایجاد نکنند، آزادى جنبه خارجى و بیرونى دارد.۲۳
در ابتداى بحث به بررسى آزادیهاى معنوى (درونی) مى پردازیم:
تفاوت مکتب انبیا و مکتبهاى بشرى در این است که پیغمبران علاوه بر آزادى اجتماعى، آزادى معنوى را نیز به مردم عطا کرده?اند. آزادى معنوى مانند آزادى اجتماعى مقدس است و آزادى اجتماعى بدون آزادى معنوى میسر و عملى نمى باشد؛ درد امروز جامعه بشرى این است که مى خواهد آزادى اجتماعى را تأمین کند ولى به دنبال آزادى معنوى نمى رود؛ یعنى نمى تواند، تواناییش را ندارد، چرا که آزادى معنوى را جز از طریق نبوت، دین، ایمان و کتابهاى آسمانى نمى توان تأمین کرد.۲۴
اکنون به این نکته مى پردازیم که آزادى معنوى چه معنایى دارد؟ انسان یک موجود مرکب و داراى قوا و غرایز گوناگون است. انسان از شهوت، غضب، حرص، طمع، جاه?طلبى و افزون?طلبى و قواى دیگر برخوردار است، لکن در مقابل عقل، فطرت و وجدان عقلانى دارد؛ انسان در باطن و درون آزاد یا برده و بنده است؛ یعنى ممکن است انسان بنده حرص و طمع، شهوت و افزون?طلبى خود شود و از همه اینها آزاد باشد. همچنین همان?طور که انسان از نظر اجتماعى آزاد است و زیر بار ذلت و بردگى نمى رود و آزادى خودش را در اجتماع حفظ مى کند، مى تواند در اخلاق و معنویت هم آزاد باشد؛ این آزادى همان است که در زبان دین «تزکیه نفس» و «تقوا» گفته مى شود. آیا ممکن است بشر آزادى اجتماعى داشته باشد، ولى آزادى معنوى نداشته باشد؟ یعنى بشر اسیر شهوت، خشم، حرص و آز خودش باشد ولى در عین حال آزادى دیگران را محترم بشمارد؟۲۵
إنّما بدء وقوع الفتن أهوآء تتّبع... ؛ «منشأ فتنه و فسادها پیروى از خواهشهاى نفس است... »۲۶

بیان این نکته که حضرت پیروى از خواهشهاى نفسانى را منشأ تمام فسادها معرفى مى کند، اهمیت موضوع را نشان مى دهد. و همانطور که مى دانیم حضرت همواره بر رهایى از اسارت نفس و قید و بندهاى درونى آن تأکید فراوان دارند.
کسى که گرفتار حرص، طمع و آرزوهاى خویش باشد، همیشه به دنبال مال و متاع دنیایى و مادى است و مدام در کوشش است که بیشتر جمع کند، خواستن او هیچ حدو مرزى ندارد. اسیر مال و منال این دنیاست و تا زمانى که از طمع چشم نپوشد آزاد و رها نمى گردد.
تعداد پیامهاى اخلاقى که ما را سفارش به ترک تعلقات دنیوى مى کند، در نهج البلاغه بسیار است که ما به ذکر این چند نمونه اکتفا مى کنیم.
خود حضرت را مى توان یکى از مصادیق کسانى دانست که به آزادى درونى دست یافته?اند و در واقع او را مى توان آزاد مرد واقعى جهان دانست.
حضرت على علیه?السلام مى فرماید:
أاقنع من نفسى بأنّ یقال امیر المؤمنین؟... ؛ آیا قناعت مى کنم که به من بگویند زمامدار و سردار مؤمنان؟...»۲۷
و آن بدین معنى است که حضرت قیمت وجودى خود را بالاتر از این مى دید که با رسیدن به مقام حکومت قانع شود. حضرت اسیر جاه و مقام نبود که با رسیدن به آن خوشحال شوند.
و یا مى فرماید: و کیف اظلم احدا لنفس یسرع الى البلى قفولها، و یطول فى الثّرى حلولها... ؛ «و چگونه به کسى ستم نمایم براى نفسى که با شتاب به کهنگى و پوسیدگى باز مى گردد و بودنش در زیر خاک به طول مى انجامد...»۲۸
على از نفس و روح خویش حساب مى کشد و تنها در محراب عبادت دست به محاسن شریفش مى گیرد و مى گوید: «یا دنیا، غرّى غیرى»۲۹ اى زرد و سفید، اى طلا و نقره دنیا! برو غیر على را فریب ده، من تو را سه طلاقه کرده?ام.
کسى واقعا ـ نه از روى نفاق و دوروی?یـ براى حقوق و آزادى مردم، احترام قائل است که در دل و ضمیرش یک نداى آسمانى است که او را دعوت مى کند. آن وقت شما مى بینید که یک همچون کسى که آن تقوا را دارد، آن معنویت را دارد، آن خدا ترسى را دارد وقتى که حاکم بر مردم مى شود و مردم محکوم او هستند، چیزى را که برایش مهم است، همین حاکمیّت است.۳۰ این را مى گویند یک آزاد مرد، کسى که آزادى معنوى دارد و نداى قرآن را پذیرفته است و بر ماست که مصداق الاّ نعبد الاّ الله باشیم و جز خدا هیچ چیزى را، هیچ کسى را و هیچ قدرت و نیرویى را پرستش نکنیم، نه انسانى را، نه سنگى را، نه آسمان را و نه زمین را، نه هواى نفس و خشم و شهوت و حرص و آز را، فقط خدا را بپرستیم، آن وقت او مى تواند آزادى معنوى بدهد.۳۱
بعد از بررسى آزادى معنوى به بحث در مورد آزادى اجتماعى مى پردازیم.
انسان به دو فضاى باز و بلامانع نیازمند است؛ فضاى اجتماع و بیرون و دیگرى فضاى روح و درون؛ در فضاى اجتماع انسان نیازمند به زندگى اجتماعى است. فضاى اجتماعى باید براى رشد و تکامل و پرورش مساعد باشد و براى رشد و تکامل افراد و استفاده آنها از حقوق طبیعى و اجتماع?یشان مابقى ایجاد نکند.۳۲

قرآن کریم با منطق روشن و واضح لزوم آزادى اجتماعى را بیان کرده است: قل یا أهل الکتاب تعالوا... و لا یتّخذ بعضنا بعضا اربابا من دون?الله... ؛۳۳ «بگو اى اهل کتاب بیایید... و نگیرید بعضى از ما بعض دیگر را خدایانى جز خدا...»
در نص قرآن مجید یکى از هدفهایى که انبیا، به ارمغان آوردن آزادى اجتماعى براى بشر است؛ یعنى ایشان افراد را از اسارت و بندگى و بردگى یکدیگر نجات مى دادند. حضرت على علیه?السلام درباره قوم موسى مى فرماید: «اتّخذتهم الفراعنه عبیدا»۳۴
به هر حال آزادى اجتماعى از نظر اسلام فوق العاده مقدّس و محترم است و بهترین شاهد این مطلب خلافت حضرت على علیه?السلام مى باشد.۳۵
از انواع آزادیهاى اجتماعى مى توان به آزادى احزاب و اقلیتهاى مختلف اشاره کرد. احزاب مختلف در دستگاه خلافت ایشان داراى آزادیهاى مشروع خود بودند، حضرت على علیه?السلام به بهانه عدم بیعت آنان و یا به بهانه تمرّد خوارج از اطاعت او و یا به سبب اینکه خوارج به ایشان توهین کردند و حضرت را خارج از دین معرفى کردند، حقوق و سهم بیت?المال آنها را قطع نکرد و امنیت جانى یا مالى ایشان را سلب نکرد، حضرت على علیه?السلام فقط در مورد دست?اندازى آنها به حقوق مالى، جانى یا امنیتى مسلمانان در برابر آنها مى ایستاد و با آنها به جنگ مى پرداخت، و همواره در ابتداى جنگ به نصیحت، موعظه و مذاکره مى پرداخت و هرگز شروع به جنگ نمى کرد و سخت از آن پرهیز داشت.
حضرت درباره رفتار عبدالله بن عباس با خوارج ولکن حاجبهم بالسّنّة فإنّهم لن یجدوا عنها محیصا؛ «بلکه با آنان به سنّت احتجاج کن و دلیل آور، زیرا آنها هرگز از استدلال به سنّت گریزگاهى نمى یابند.»۳۶
حضرت اصحاب خود را دعوت مى کند، که با مخالفان با حجّت و اقامه دلیل و برهان برخورد کنند، نه با جنگ و خونریزی. در مورد عایشه بعد از جنگ جمل اینطور مى فرماید: و لها بعد حرمتها الأولی؛ «و بعد از این هم حرمت و بزرگى پیش از این براى او باقى است.»۳۷
امام علیه?السلام به کارگزاران خود درباره رفتار با رعیتهاى مشرک چنین مى فرماید: فإنّ دهاقین أهل بلدک شکوا منک غلظة و مسوة، و احتقارا و جفوة، و نظرت فلم أرهم أهلاً لأنّ یدنوا لشرکیهم، و لا أن یقصوا و یجفوا لعهدهم، فالبس لهم جلبابا من اللبن تشوبه بطرف من الشّدة، داول لهم بین القسوة و الرأفة...؛ کشاورزان شهرى که تو در آن حکمفرما هستى از درشتى و سخت دلى و خوار داشتن و ستمگرى تو شکایت نموده?اند و من اندیشه نمودم، آنان را شایسته نزدیک شدن تو ندیدم. به جهت آنکه مشرک هستند و نه در خور دور شدن و ستم کردن به جهت آنکه (با مسلمانان) پیمان بسته?اند، پس با ایشان مهربانى آمیخته با سختى را شعار قرار داده و با آنها بین سخت دلى و مهربانى رفتار کن...»۳۸ حضرت در این نامه به طور کامل طرز رفتار و برخورد با غیر مسلمانان?را که در جامعه اسلامى زندگى مى کنند، بیان کرده و دستور داده که کارگزاران حقوق آنها را محترم بدارند و با آنها به مهربانى رفتار کنند. البته نه تا آن حد که کنترل آنها از دستشان خارج شود. بلکه باید مراقب آنها باشند تا مبادا قصد ضربه زدن به جامعه اسلامى را داشته باشند. یعنى در عین اینکه آزاد هستند، باید مراقبشان بود.
امیرالمؤمنین با خوارج در منتهى درجه آزادى و دموکراسى رفتار کرد. او خلیفه بود و آنها رعیتش بودند و هرگونه عمل سیاسى برایش مقدور بود اما او زندانیشان نکرد. و شلاقشان نزد. و حتى سهمیه آنها را از بیت?المال قطع نکرد. و به آنها نیز همچون سایرین مى نگریست. این مطلب در تاریخ زندگى على علیه?السلام عجیب نیست. اما آنچه که در دنیا بى نظیر بوده، این است که آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت على علیه?السلام و اصحابشان به صحبت و گفتگو مى نشستند. طرفین استدلال مى کردند و استدلال یکدیگر را جواب مى گفتند. شاید این مقدار آزادى ب?یسابقه باشد، که حکومتى با مخالفان خود تا این درجه، با دموکراسى رفتار کرده باشد.
بعضى از اوقات خوارج به مسجد مى آمدند و در سخنرانى و خطابه على علیه?السلام اشکال ایجاد مى کردند.
روزى امیرالمؤمنین علیه?السلام بر منبر بود. مردى آمد و سؤالى کرد. على علیه?السلام فى البداهه پاسخ گفت:، یکى از خارجیها از بین مردم فریاد زد: قاتله الله ما افقهه؛ «خدا بکشد او را چقدر دانشمند است». دیگران خواستند معترضش شوند. امام على علیه?السلام فرمود: رهایش کنید، او تنها به من فحش داد.۳۹
موارد بسیارى زیادى در نهج?البلاغه وجود دارد که مؤید این مطلب است که احزاب مختلف در جامعه اسلامى داراى آزادى مشروع و معقول بوده?اند که ما به ذکر همین چند نمونه اکتفا مى کنیم.
براى تأیید این سخنان از کلام حضرت امام خمینى رحمه?الله به عنوان کسى که ادامه دهنده راه آن حضرت بود، استفاده مى کنیم. امام در مورد آزادى احزاب مختلف به مجلس شوراى اسلامى اینطور مى فرماید: «مجلس جمهورى اسلامى همان سان که در خدمت مسلمانان است، و براى رفاه آنان فعالیت مى کند، براى رفاه و آسایش اقلیتهاى مذهبى که در اسلام احترام خاصى دارند و از قشرهاى محترم کشور هستند، اقدام و فعالیت مى نماید. و اساسا آنان با مسلمانان در صف واحد و براى کشور خدمت مى کنند و در صف واحد از تمام ارزشها برخوردار باشند.»
....

بخشی از فهرست مطالب مقاله آزادى دینى در نهج البلاغه

آزادى چیست؟
اثبات آزادى انسان
حدود آزادى
آزادى حق تکلیف
انواع آزادى
پاورقیها:
منابع:


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق آزادى دینى در نهج البلاغه

تحقیق در مورد مردمسالارى دینى

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق در مورد مردمسالارى دینى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد مردمسالارى دینى


تحقیق در مورد مردمسالارى دینى

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:32

 

  

 فهرست مطالب

 

 

مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى

 

مقدمه

 

تبیین مردم‏سالارى[1]

 

مردم صاحب راى کیانند؟

 

«مردم‏سالارى لیبرال‏» و «مردم‏سالارى دینى‏»

 

«آزادى‏» و «انتخاب‏» دو شاخصه مهم مردم‏سالارى

 

مقبولیت جهانى دموکراسى و مردم‏سالارى

 

یکه‏ تازى لیبرال دموکراسى

 

مردم‏سالارى دینى، بدیل مردم‏سالارى لیبرال

 

شهید مطهرى و پذیرش مردم‏سالارى با شاخصه‏هاى آن

 

توجه به مقبولیت اندیشه مردم‏سالارى

 

مردم‏دارى تیمارى ممنوع!

 


 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

بازخوانى اندیشه رهبران انقلاب، از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است; زیرا هر انقلابى داراى مراحلى است و نخستین و مهم‏ترین مرحله، قیام فکرى و فرهنگى علیه نظام حاکم است .

رهبران انقلاب و داعیه‏داران قیام و اصلاح، ابتدا باید بطلان، بى‏پایگى و انحطاط فرهنگ حاکم و بى‏صلاحیتى، پوچى، پستى و رذالت‏حاکمان جامعه را تبیین کرده و به مردم بباورانند و در قبال آن، فرهنگى متعالى، عقلانى، فطرى، حیاتبخش، حرمت‏آور و کرامت‏زا و مجریانى صادق، عالم، خالص، توانا و بى‏چشمداشت‏به مردم عرضه کنند . در این صورت، فطرت توده مردم به آنان متمایل مى‏شود و غالب انسانها که به طور طبیعى و فطرى عدالتخواه و کرامت‏طلبند، به یارى آنان براى قیام اعلام آمادگى خواهند کرد و زمینه‏هاى انقلاب و قیام پیدا خواهد شد . رهبر انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى‏قدس سره و یاران ایشان، به خصوص شهید مطهرى رحمه الله در سخنرانى‏ها و نوشته‏هاى خود به این مهم همت گماشتند و در زمینه‏هاى مختلف و از جمله در مبحث‏حکومت و سیاست، فرهنگ ناب اسلام را به عنوان فرهنگ جایگزین به جامعه ارائه دادند . مردم با توجه به این تبیین از اسلام و نظام اسلامى، به انقلاب پیوستند و براى تحقق نظام پیشنهادى، از بذل جان و مال دریغ نورزیدند و امروز بعد از گذشت ربع قرن از پیروزى انقلاب، بازخوانى دوباره آن اندیشه‏ها لازم است تا تذکارى براى مردم و مسئولان باشد که چه اندازه به وعده و پیمان داده شده وفا کرده‏اند و چه اندازه وعده‏ها محقق شد و چه حد بر آن مسیر استوار مانده‏ایم .

شهید مطهرى، افزون بر اینکه اسلام‏شناسى مبرز بود، از شاگردان و نزدیکان امام و اولین رییس شوراى انقلاب بود و با توجه به این جایگاه و تاییدى که امام از افکار و آثار ایشان داشتند، باید تبیین ایشان از مردم‏سالارى دینى و جمهورى اسلامى را نزدیک‏ترین تبیین به ایده بنیان‏گذار جمهورى اسلامى دانست و این خود اهمیت مرور دوباره فکر و اندیشه‏هاى آن متفکر شهید را چند برابر مى‏کند .

گرم شدن دوباره بحث «مردم‏سالارى دینى‏» و تعهد جمهورى اسلامى بر ارائه این عقیده و آرمان به عنوان الگوى جایگزین «مردم‏سالارى لیبرال‏» یا «لیبرال دموکراسى‏» حاکم در غرب که از سوى جهان غرب به عنوان بهترین الگوى حکومت‏به جهان ارائه مى‏شود، بر ضرورت این بازخوانى مى‏افزاید .

 


تبیین مردم‏سالارى[1]

«مردم‏سالارى‏» یعنى «پایه‏ریزى حکومت و قانون بر طبق خواست و اراده اکثریت مردم‏» . مردم‏سالارى یعنى همه چیز باید ناشى از خواست و اراده مردم باشد . براى اداره جامعه دو چیز لازم است: قانون و مجرى . قانون تعیین‏کننده حقوق و وظایف حاکمان و مردم و بیان‏کننده شرایط حاکمان و راى‏دهندگان است و در نظام مردم‏سالار، این قانون باید مقبول اکثریت‏باشد . تعیین مجریان این قانون که مطابق شرایط مندرج در آن صورت مى‏گیرد نیز توسط مردم است . اگر افرادى بدون خواست و اقبال عمومى بر مردم حاکم شوند و یا قانونى وضع کنند که مورد خواست و تایید مردم نباشد، آن نظام نمى‏تواند خود را «مردم‏سالار» بداند .

 

مردم صاحب راى کیانند؟

منظور از «مردم‏» صاحب راى چیست؟ در حکومت‏هاى اشرافى منظور از مردم فقط اعیان و اشراف بودند و دیگران جزو مردم و صاحب راى شمرده نمى‏شدند و محکوم به خدمتگزارى به اشراف و اعیان بودند . در حکومت‏هاى دینى کلیسایى فقط روحانیون و ارباب کلیسا حق راى داشتند . در دموکراسى‏هاى سوسیالیستى فقط اعضاى حزب کمونیست‏حاکم، صاحب راى بودند و تا چند دهه پیش در همه کشورهاى غربى پرچمدار دموکراسى، زنان صاحب راى نبودند و متفکران غربى و منادیان دموکراسى و مردم‏سالارى، تلاش فراوان کردند تا «همه انسان‏هاى بالغ و عاقل‏» صاحب حق راى مساوى شمرده شوند و امروز این مطلب جا افتاده و منظور از مردم «افراد بالغ و عاقل‏» مى‏باشد .


[1]. «مردم‏سالارى‏» اصطلاحى است که بعد از انقلاب اسلامى و به خصوص در سال‏هاى اخیر، وارد ادبیات فارسى شده و در کتب فرهنگ لغت این واژه ثبت نشده است . تعریف ارائه شده در این مقاله توسط نویسنده با توجه به نوشته‏هاى محققین در این زمینه ارائه شده است .

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مردمسالارى دینى

تحقیق در مورد مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق در مورد مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى


تحقیق در مورد مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

 

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

  

 

تعداد صفحه33

 

 

 

فهرست مطالب

 

 

«آزادى‏» و «انتخاب‏» دو شاخصه مهم مردم‏سالارى

مقبولیت جهانى دموکراسى و مردم‏سالارى

مردم‏سالارى دینى، بدیل مردم‏سالارى لیبرال

یکه‏تازى لیبرال دموکراسى

شهید مطهرى و پذیرش مردم‏سالارى با شاخصه‏هاى آن

توجه به مقبولیت اندیشه مردم‏سالارى

مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى

 

مقدمه

بازخوانى اندیشه رهبران انقلاب، از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است; زیرا هر انقلابى داراى مراحلى است و نخستین و مهم‏ترین مرحله، قیام فکرى و فرهنگى علیه نظام حاکم است .

رهبران انقلاب و داعیه‏داران قیام و اصلاح، ابتدا باید بطلان، بى‏پایگى و انحطاط فرهنگ حاکم و بى‏صلاحیتى، پوچى، پستى و رذالت‏حاکمان جامعه را تبیین کرده و به مردم بباورانند و در قبال آن، فرهنگى متعالى، عقلانى، فطرى، حیاتبخش، حرمت‏آور و کرامت‏زا و مجریانى صادق، عالم، خالص، توانا و بى‏چشمداشت‏به مردم عرضه کنند . در این صورت، فطرت توده مردم به آنان متمایل مى‏شود و غالب انسانها که به طور طبیعى و فطرى عدالتخواه و کرامت‏طلبند، به یارى آنان براى قیام اعلام آمادگى خواهند کرد و زمینه‏هاى انقلاب و قیام پیدا خواهد شد . رهبر انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى‏قدس سره و یاران ایشان، به خصوص شهید مطهرى رحمه الله در سخنرانى‏ها و نوشته‏هاى خود به این مهم همت گماشتند و در زمینه‏هاى مختلف و از جمله در مبحث‏حکومت و سیاست، فرهنگ ناب اسلام را به عنوان فرهنگ جایگزین به جامعه ارائه دادند . مردم با توجه به این تبیین از اسلام و نظام اسلامى، به انقلاب پیوستند و براى تحقق نظام پیشنهادى، از بذل جان و مال دریغ نورزیدند و امروز بعد از گذشت ربع قرن از پیروزى انقلاب، بازخوانى دوباره آن اندیشه‏ها لازم است تا تذکارى براى مردم و مسئولان باشد که چه اندازه به وعده و پیمان داده شده وفا کرده‏اند و چه اندازه وعده‏ها محقق شد و چه حد بر آن مسیر استوار مانده‏ایم .

شهید مطهرى، افزون بر اینکه اسلام‏شناسى مبرز بود، از شاگردان و نزدیکان امام و اولین رییس شوراى انقلاب بود و با توجه به این جایگاه و تاییدى که امام از افکار و آثار ایشان داشتند، باید تبیین ایشان از مردم‏سالارى دینى و جمهورى اسلامى را نزدیک‏ترین تبیین به ایده بنیان‏گذار جمهورى اسلامى دانست و این خود اهمیت مرور دوباره فکر و اندیشه‏هاى آن متفکر شهید را چند برابر مى‏کند .

گرم شدن دوباره بحث «مردم‏سالارى دینى‏» و تعهد جمهورى اسلامى بر ارائه این عقیده و آرمان به عنوان الگوى جایگزین «مردم‏سالارى لیبرال‏» یا «لیبرال دموکراسى‏» حاکم در غرب که از سوى جهان غرب به عنوان بهترین الگوى حکومت‏به جهان ارائه مى‏شود، بر ضرورت این بازخوانى مى‏افزاید .

 


تبیین مردم‏سالارى[1]

«مردم‏سالارى‏» یعنى «پایه‏ریزى حکومت و قانون بر طبق خواست و اراده اکثریت مردم‏» . مردم‏سالارى یعنى همه چیز باید ناشى از خواست و اراده مردم باشد . براى اداره جامعه دو چیز لازم است: قانون و مجرى . قانون تعیین‏کننده حقوق و وظایف حاکمان و مردم و بیان‏کننده شرایط حاکمان و راى‏دهندگان است و در نظام مردم‏سالار، این قانون باید مقبول اکثریت‏باشد . تعیین مجریان این قانون که مطابق شرایط مندرج در آن صورت مى‏گیرد نیز توسط مردم است . اگر افرادى بدون خواست و اقبال عمومى بر مردم حاکم شوند و یا قانونى وضع کنند که مورد خواست و تایید مردم نباشد، آن نظام نمى‏تواند خود را «مردم‏سالار» بداند .

 

مردم صاحب راى کیانند؟

منظور از «مردم‏» صاحب راى چیست؟ در حکومت‏هاى اشرافى منظور از مردم فقط اعیان و اشراف بودند و دیگران جزو مردم و صاحب راى شمرده نمى‏شدند و محکوم به خدمتگزارى به اشراف و اعیان بودند . در حکومت‏هاى دینى کلیسایى فقط روحانیون و ارباب کلیسا حق راى داشتند . در دموکراسى‏هاى سوسیالیستى فقط اعضاى حزب کمونیست‏حاکم، صاحب راى بودند و تا چند دهه پیش در همه کشورهاى غربى پرچمدار دموکراسى، زنان صاحب راى نبودند و متفکران غربى و منادیان دموکراسى و مردم‏سالارى، تلاش فراوان کردند تا «همه انسان‏هاى بالغ و عاقل‏» صاحب حق راى مساوى شمرده شوند و امروز این مطلب جا افتاده و منظور از مردم «افراد بالغ و عاقل‏» مى‏باشد .

 

«مردم‏سالارى لیبرال‏» و «مردم‏سالارى دینى‏»

در مردم‏سالارى و حکومت مردم، قانون و مجرى ناشى از اراده، خواست و انتخاب اکثریت است; خواه اکثریت مردم خواسته‏هاى نفسانى بى‏قید و رهاى خود را در قالب قانون بریزند و تصویب کنند یا مکتب یا دینى را پذیرفته و احکام و شرایع آن مکتب یا دین را به عنوان قانون بپذیرند .

اولى را «مردم‏سالارى لیبرال‏» و دومى را «مردم‏سالارى مکتبى یا دینى‏» مى‏نامیم .

البته خوانندگان محترم باید توجه داشته باشند که این یک فرق اصولى و مهم و به اندازه فرق توحید و شرک است . در توحید انسان عبد خداست و مطیع فرمان خدا است اما در شرک، انسان از بندگى خدا آزاد و تابع هوا و هوس خویش است . مردم‏سالارى دینى; یعنى


[1]. «مردم‏سالارى‏» اصطلاحى است که بعد از انقلاب اسلامى و به خصوص در سال‏هاى اخیر، وارد ادبیات فارسى شده و در کتب فرهنگ لغت این واژه ثبت نشده است . تعریف ارائه شده در این مقاله توسط نویسنده با توجه به نوشته‏هاى محققین در این زمینه ارائه شده است .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مردمسالارى دینى از دیدگاه شهید مطهرى