پدر و مادرها هم آدم اند
* پدر و مادرها هم نیازهایی دارند
اگر کتابهایی که در مورد مراقبت از کودک نوشته شدهاند، آن چنان تاکیدی به نیازهای کودک از جمله نیاز به عشق، درک، تفاهم، حوصله، پایداری، جدیت، حمایت و همراهی می کنند که توقعات کودک و دیگران آنها را از پا در میآورد.
و خواندن این کتابها به آنها میگوید که هیچ نیازی جدای از نیازهای کودکانشان نداشته باشند و زندگی ایشان با زندگی بچههایشان معنی دار میشود.
مشکلاتی که والدین با آن روبرو هستند مثل شستن لباسها، عوض کردن پوشک بچه، پاک کردن اشکهای بچه، بازی ها، یا خواندن کتابهایی که برای بزرگتر ها اصلا لطفی نداره، پاسخ دادن به درخواستهای مکرر بچهها برای انجام تکالیفشون کند شدن در انجام کارهای خانه و اطراف آن به خاطر این است که بچهها میخواهند کارهای مارا تکرار کنند و کارهای ما کند میشود.
شرکت در جلسات اولیاء مربیان آن هم عصرها و موقعی که از شدت خستگی می افتید و هزاران مورد دیگر...
از همه این ها که بگذریم، نیازهای بچه همیشه جلوتر از توانایی مالی والدین می دود والدین روی اجاره یا رهن خانه حساب کردهاند و خیالشان از بودجه خانه راحت است که ناگهان کفشهای بچه پاره و یا تنگ میشود.
بچهها مانع از رفتن به خیلی از مراسمها، مهمانیها، مسافرتها میشوند به هر حال شما از قدیم دوستانی داشتید و دوست دارید که به آنها سری بزنید.
با این حال هیچ کدام از اینها باعث نمیشود که تا دلتان بخواهد وضعیت خود را با یک زوج بدون فرزند عوض کنید.
این واقعیت که بزرگ کردن بچه کار دشواری است غیر قابل انکار میباشد و پاداش آن هم فوری نیست، پدر و مادرها هم به اندازه فرزندانشان آسیب پذیرند.
البته قرار نیست که پدر و مادر به خاطر بچه دار شدن احساس کنند که قربانی شدهاند. شما بچه دار میشوید چون عاشق بچه هستید و دلتان میخواهد خودتان بزرگشان کنید.
مراقبت از بچهها و تماشای بزرگ شدنشان، علی رقم سختیهای زیادی که دارد بزرگترین رضایت خاطر زندگی پدر و مادر را میسازد.
این کار از هر نظر که نگاه کنید خلاق و زاینده است. غروری که در سایر کارهای دنیا به انسان دست میدهد، معمولا در مقابل این کار رنگ می بازد...
* نیاز به فدا کردن خود و کار شلاقی نیست
خیلی از پدر و مادرهای جوان با وجدان، وقتی با مسئولیت پدر و مادری روبرو میشوند احساس میکنند که قرار است آزادیها و لذتهایشان از دست برود که عملا چنین ضرورتی ندارد.
حتی بعضی ها دچار مسائل روانی نیز میشوند. پاک سرگرمی ها و علائق خودشان را فراموش میکنند. اگر به موقع هم ناپرهیزی کنند و فرصتی برای نفس کشیدن به خودشان بدهند، آنچنان دچار عذاب وجدان میشوند که آن لذت را برای خودشان زهر میکنند...
در این جور مواقع هم خودشان و هم دوستان و آشنایان را عذاب میدهند و در دراز مدت فکر میکنند زندانی شدهاند و ناخودآگاه تقصیر را به گردن فرزندشان میاندازند.
به نظر باید در مقابل این وسوسه که ششدانگ حواس و زندگی تان مشغول بچه باشد مقاومت کنید و مخصوصا و مخصوصا به رابطه صمیمی و عاشقانه با شریک زندگیتان توجه خاص داشته باشید.
میتوانید بعد از صرف کمی از وقتتان برای فرزندتان، لحظاتی را هم به رابطه با کیفیت دلپذیر با همسرتان اختصاص دهید.
یادتان باشد به هم نگاه کنید، به هم لبخند بزنید و به هم بگویید که همدیگر را دوست دارید و عاشق هم هستید.
یادتان باشد که بچه ها از طریق یک رابطه صمیمی و عاشقانه بین والدین یاد میگیرند که چگونه با دیگران صمیمی باشند و این درسی است که احتمالا تا دوران بزرگسالی از خاطرشان بیرون نمیرود. بنابر این یکی از بهترین کارهایی که می توانید برای خود و فرزندتان انجام دهید این است که بگذارید بچه ها رابطه شما را با شریک زندگیتان عمیق تر کنند نه این که جای آن را بگیرند.
پدر و مادرها هم آدم اند