سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در موردبررسی نقش مایه و رنگ آمیز گلیم تالش

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق در موردبررسی نقش مایه و رنگ آمیز گلیم تالش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در موردبررسی نقش مایه و رنگ آمیز گلیم تالش


تحقیق در موردبررسی نقش مایه و رنگ آمیز گلیم تالش

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه28

فهرست 

پیش گفتار

 

متن تحقیق

 

گلیم تالش

 

1- طرح مداخل:

 

2- مجمه لب:

 

3- طرح دندانه دندانه:

 

4- طرح شانه:

 

5- طرح گل شطرنجی:

 

6- پرستشگاه باستانی:

 

7- صندوق نما:

 

 

 

گلیم: واژۀ گلیم به طور ساده یک فرش با بافت صاف یا یک نوع قالی بدون پرز و خواب است. نام این فرش در زبان های مختلف به انواع گوناگون بسیاری استعمال می شود. گلیم در افغانستان، کیلیم در اوکراین، پلاس در قفقاز، لیاط در سوریه و لبنان، چیلیم در رومانی و همچنین کیلیم در ترکیه، لهستان، مجارستان و صربستان از جمله نام های متفاوت آن است. به علاوه صنعت صاف بافی به شکلی در همۀ جهان از دشت های وسیع آمریکا تا اسکاندیناوی و اندونزی یافت می شود.

 

تالش: منطقه ای کوهستانی و جنگلی، رو به سواحل غربی دریای خزر است که مابین آستارا و رشت قرار دارد. تالشی ها نژادشان آریایی و اقوام ایرانی هستند و بر خلاف تصور عده ای ترک زبان نیستند، بلکه به تالشی صحبت می کنند.

 

 

 

نقش مایه: نقش مایه یا «بن نگار»، مجموعه ریز نقش هایی است که مایه و تشکیل دهندۀ نقش اند. در جهان هستی جسم ها، شکل ها، سایه روشن ها، صورت ها اعم از حقیقی یا خیالی، هر یک نقش مایه اند و جزئی از یک نقش و طرح کلی. نقش مایه ها در عین داشتن مفهوم مستقل در مجاورت سایر بن نگارها مفاهیم خاص و احیاناً جدای از مفهوم خود می یابند.

 

 

 

رنگ آمیز: انتخاب رنگ و تلفیق آن با سایر رنگ های هماهنگ و مکمل است. بدان گونه که بر طبق نقشۀ مورد نظر زمینه و متنی لطیف و چشمگیر به

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در موردبررسی نقش مایه و رنگ آمیز گلیم تالش

دانلود مقاله تحصیلات دختران سندی ماندگار و مایه افتخار

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله تحصیلات دختران سندی ماندگار و مایه افتخار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

«عملکرد 25 ساله آموزش و پرورش آمارها و مقایسه ها با دیگر کشورها» مریم حقیقت گو
یکی از پایه های مهم توسعه پایدار، توسعه نیروی انسانی است که برای کشورهای درحال توسعه چون ایران یک ضرورت حیاتی بشمار می رود. در این راستا می توان امکانات توزیع متعادل فرصت های موجود از جمله توزیع برابر فرصت آموزشی به جهت نقش تعیین کننده اش در توسعه انسانی نیز ضروری به نظر می رسد. نویسنده کوشش دارد در یک بررسی آماری و مقایسه ای سهم دختران در آموزش و پرورش 25 ساله گذشته جمهوری اسلامی ایران را مشخص کند. ضرورت آموزش دختران وضعیت آموزشی دانش آموزان دختر در کشورهایی چون:چین، ژاپن، پاکستان، ترکیه و مصر استرالیا آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی ایران و گزارش آماری آن در مناطق مختلف علل وعوامل بازدارنده دختران از آموزش و راهکارهای عملی رفع چالش ها و تنگناها در این زمینه از جمله موضوعاتی است که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است.
انسان، مخلوق خداوند ذاتاً و فطرتاً موجودی اجتماعی است که در پرتو امر فطری همواره در تعامل و کارکرد با دیگران است او موجودی پویاف خلاق، کوشا، پرتلاش و سازنده است اما برای رسیدن به هدفش باید از شروع تولد یا نوزادی در تعلیم و تربیت باشد که او را به این مسیر رهنمون سازد. درواقع بستر رشد و شکوفایی این مخلوق الهی باید از کودگکی فراهم باشد. آنچه که امروز به آن آموزش و پرورش می گوییم مجموعه اعمال هدفمند و مشخصی است که با رو شهای خاصی در قالب یک سلسه فعالیتهای آموزشی در یک شرایط خاص شناخته شده است. آموزش و پرورش که در کشور ما از سابقه دیرینه ای برخوردار است امروزه بیش از 18 میلیون دانش آموز را تحت پوشش دارد و مدرسه مکانی است که در آن دانش آموزان برای زیستن در جامعه آماده می گردند. دختران و پسرانی که هرکدام ویژگی خود را دارند نظام آموزشی کشور باید برای آنها به فراخور و وضع و ویژگی های آنها برنامه ریزی کند. در جامعه کنونی تنها بستر دسترسی به فنآوری، توسعه و پیشرفت بیشتر آموزش و پرورش می باید. تقریباً تمامی کشورهای جهان به این نتیجه رسیده اند که شرط اصلی توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، آموزش و پرورش است به همین لحاظ توجه روزافزونی به آموزش و پرورش داشته اند. در کشورهای جهان سوم و روبه توسعه نیز نقش چشمگیری برای دستیابی به آموزش و پرورش بهتر شکل گرفته و انگیزه و تلاش گسترده ای برای پایه ریزطی نظام آموزشی جامع و سودمند می شود. علاوه بر اینها صاحبنظران براین باورند که با توجه به اهمیت و جایگاه آموزش و پرورش در رشد، توسعه و عدالت اجتماعی باید وضعی فراهم شود تا نظام آموزش و پرورش به صورتی عام و فراگیر در اختیار همه قرار گرفته و باعث بالابردن نرخ پوشش تحصیلی دانش آموزان باشد.

 


• بخش یکم: نگاه کلی
ضرورت:
تأثیر ارتقای سطح دانش و فرهنگ جمعیت هر جامعه ای در بالارفتن بینش موقعیت و پایگاه اجتماعی از دیدگاه همه نظریه پردازان مورد تأئید و پذیرش است. اگر قبول داشته باشیم که رشد فرهنگ موجب بهره وری بیشتر از تعلیم و تربیت است، باید توجه کنیم که یکی از وظایف نظام آموزش در هر کشوری انتقال میراث فرهنگکی به نسل آینده، پرورش استعدادهای آنان و ارائه اطلاعاتی است که نسل جوان را برای مشارکت بیشتر در دستآوردهای علمی و فرهنگی ترغیب کند . این مشارکت یعنی مشارکت همه گروههااعم از دختران و پسران .
اهمیت بازده اقتصادی، بازتاب سیاسی و اجتماعی آموزش و پرورش توجه به این نهاد را سرلوحه برنامه های ملی کشورها قرار می دهد و بر همین مبنا کشورها در صدد ایجاد فرصتهای برابر برای نیل به عدالت اجتماعی و توسعه می باشند.
در اجلاس سران برای کودکان در سپتامبر 1990 بر حقوق کودکان تأکید شد تا آنان در برنامه های توسعه انسانی در اولویت قرار گیرند. انی اجلاس تأکید ویژه خود را به وضعی دختران معطوف کرد و خواهان تقویت حمایت از آنان شد در برنامه اجرایی این اجلاس ایجاد فرصتهای برابر بهره مندی از آموزش، بهداشت، تغذیه و سایر خدمات اولیه ضروری اعلام شد تا از این طریق کودکان بتوانند به بالاترین حد استعداد خویش دست یابند.
امروز این توافق عمومی وجود دارد که آموزش صرفنظر از اینکه چه کسی آن را دریافت می کند، در توسعه سهم دارد؛ درآمد را افزایش می دهد بهداشت را بالا می برد و بهره وری را زیاد می کند همچنین این توافق وجود دادر که وقتی زنان دریافت کننده آموزش باشند، فواید آن آشکارتر است.
دلایل:
1- بهداشت بهتر: یک مادر آموزش دیده خانواده سالمتری پرورش می هد وی باید درهر زمینه ای اطلاعات کافی داشته و یا ازراههای مختلف از جمله مطالعه، اطلاعات خود را بالا برد. بنا بر یکی از گزارش های صندوق جمعیت ملل متحد(UNFPA ) آموزش مادر برای سلامتی فرزندانش به مراتب از داشتن توالت بهداشتی، آب لوله کشی یا حتی دریافت غذا مهمتر است. تحقیقات نشان داده است که یک درصد افزایش سواد در زنان تأثیری سه برابر در کاهش تعداد پزشکان دارد.
2- خانواده کوچکتر: تحصیلات و آموزش بالاتر در دختران باعث می شود که مادران آینده علاوه بر آگاهی از روشهای تنظیم خانواده در به دنیا آوردن فرزندان سالم تر آگاه تر باشند.
3- بهره وری بیشتر: زنان تحصیلکرده هم در خانه و هم در محل کار از کارآیی بیشتر برخوردارند. تحقیقی که توسط بانک جهانی تا پیش از سال 1993( 1373) در 200 کشور جهان انجام شده حاکی است کشورهایی که سرمایه گذاری بیشتر در آموزش ابتدایی زنان کرده اند از بهره وری اقتصادی بیشتری برخوردارند.تحقیقات نشان داده است که آموزش باعث افزایش بهره وری و بهبود کیفیت می شود.
4- بهبود: زنان تحصیلکرده همواره تمای به تصمیمات مستقلانه تر و عهده دار شدن امور خود دارند.
5- تأثیر اجتماعی: زنان وقتی که تحصیلکرده باشند تمایل به ترغیب بچه هایشان برای تحصیل کردن دارند.
تاریخچه:
پس از پذیرش منشور حقوق کودکان سازمان ملل متحد(1989) کشورهای عضو آن را به تصویب مراجع قانونگذار خود رساندند. در این منشور به رعایت مساوات و عدم تبعیض بین کودکان تصریح شده است و در بخش دیگری از آن تعهد می شود که کلیه حقوق در زمینه بقاء حمایت و رشد باید بدون در نظر گرفتن جنسیت، همه کودکان را شامل می شود.
امروزه در بیشتر کشورهای جهان شاهد نابرابری جنسیتی در آموزش هستیم از آنجا که کودکان و بخصصو دختربچه ها از قشرهای آسیب پذیر جامعه هستند و در کشورهای مختلف به دلایل گوناگون از جمله بلایای طبیعی، جنگ، قحطی و خشکسالی پایین بودن سطح فرهنگ و فقر اقتصادی، شاهد نابرابری فراوانی برای دختران هستیم. به جهت اهمیت تعادل و توازن جامعه انسانی و گام نهادن در توسعه اجتماعی لازم است در توزیع فرصتهای آموزشی سهم دختران را بیش ازپیش در نظر بگیرند.
خانم گوترود مونجلا، دبیر کل کنفرانس چهارم ملل متحد در مورد زنان گفت: با اینکه پیشرفت بزرگی به سوی سوادآموزی در جهان صورت گرفته یک نقص تاریخی بزرگ بین زنان بالغ امروز خاصه زنان روستایی، باقی است که مانع مشارکت کامل آنها در جامعه می گردد.
چنانچه قرار است زنان در قرن بیست و یکم در توسعه ملی مشارکت مؤثر داشته باشند به گفته خانم مونجلا« سؤال اساسی این است که آیا زنان با دریافت سطحی از آموزش که آنها را برای ورود به هر میدانی آماده سازد و درمعرض علوم، فنون و ارتباطات قرارشان دهد و قدرت خلاقه آنها برانگیزد، قدر کفایت را خواهند داشت که بطور کامل در روند توسعه مشارکت جویند؟»
آموزش یکی از ده حوزه مهمی است که سازمان ملل متحد برای بحث در چهارمین کنفرانس جهانی زنان درپکن در سپتامبر1995(1374) مشخص کرد. همچنین هدف حتمی دو کنفرانس دیگر ملل متحد یعنی کنفرانس بین المللی جمعیت و توسعه( سپتامبر 1994 قاهره – مصر) و گردهماییی سران جهان برای توسعه اجتماعی( مارس 1995 دانمارک) بود. از سال 1353( 1975) زمانی که اولین کنفرانس جهانی زنان در مکزیکوسیتی تشکیل شد آموزش برای زنان به مثابه یک مسئله کلیدی در دستور کار جامعه بین المللی باقی ماند. سیاستهای پیشگیرانه برای پیشرفت زنان تا سال 2000 که در سومین کنفرانس جهانی زنان درنایروبی در سال 1364( 1985) پذیرفته شد، آموزش را مبنایی برای ارتقاء و بهبود وضع زنان تعریف می کند، ابزاری اساسی که می بایست به زنان داده شود. تا بتوانند نقش شان را به عنوان اعضای کامل جامعه ایفا کنند.
در سال 1369(1990) موقعی که جهان سال بین المللی سوادآموزی را برگزار کرد مسئله دسترسی برابر زنان به آموش بطور گسترده مورد بحث قرار گرفت. در همان سال کنفرانس جهانی در مورد « آموزش برای همه» در جوهتین تایلند تشکیل گردید. کنفرانس، آموزش برای دختران را بعنوان اولویت بالا تعیین کرد. کنفرانس با مسئولیت مشترک یونسکو(UNESCO ) برنامه توسعه ملل متحد(UNDP ) صندوق کودکان ملل متحد(UNICEF ) و بانک جهانی تعدادی برنامه با هدف کاهش نابرابری در نرخ بی سوادی بین زن و مرد و از بین بردن موانع اجتماعی و فرهنگی که سبب بازداشتن زنان و دختران از دستیابی به فرصتهای برابر در تمام جنبه های زندگی شان شده است ارائه کردو. از زمان تشکیل کنفرانس بانک جهانی وامهایش را تقریباً دوبرابر کرده از 500 میلیون دلار در 1990(1369) به یک میلیون دلار در 1993(1372) رسانده است.
به همین ترتیب، برنامه توسعه ملل متحد(UNDP ) پرداختهایش را دوبرابر کرد و صندوق کودکان ملل متحد(UNICEF ) موافقت کرد که یک چهارم کل بودجه اش را برای آموزش اختصاص دهد.
در برنامه عمل پکن یعنی بیانیه مقاصد و هدف های نمایندگان دولتها در« چهارمین کنفرانس جهانی زنان» درپکن 1374(1995) آموزش به منزله یکی از حقوق اساسی بشر و وسیله ضروری در بیانیه شمرده شد. سرمایه گذاری در آموزش و کارورزیهای رسمی و غیررسمی برای دختران وزنان بعنوان یکی از بهترین وسایل رسیدن به رشد توسعه اقتصای که هم پایدار و هم قابل استمرار باشد توصیه شده است.
در برنامه عمل به این هدف های راهبردی پیشنهاد شده است.

 

یکی از وظایف نظام آموزشی
در هر کشوری انتقال میراث
فرهنگی به نسل آینده،
پرورش استعدادهای آنان و
ارائه اطلاعاتی است که نسل
جوان را برای مشارکت بیشتر
در دستآوردهای علمی و
فرهنگی ترغیب کند.

1- تضمین دسترسی مساوی به آموزش
2- تضمین تکمیل آموزش ها برای دست کم 80 درصد کودکان با تأکید خاص بر دختراان تا سال 2000
3- کاهش اختلاف های مبتنی بر جنسیت در حوزه آموزش تا سال 2005 و تأمین آموزش ابتدای تا بیش از سال 2015 برای همگان
4- کاهش میزان بی سوادی زنان به ویژه در میان زنان روستایی، مهاجر، پناهنده، آواره و معلول به میزان نصف سال 1990(1369)
5- ریشه کن ساختن بیسوادی میان زنان در سراسر جهان
6- بهبود دسترسی زنان به کارورزیهای حرفه ای علوم و فنون و فراهم ساختن امکان ادامه تحصیلات برای آنان؛
7- ایجاد آموزش غیر تبعیض آمیز با تنظیم و کاربرد برنامه های تحصیلی، کتابهای درسی و وسایل کمک آموزشی عاری از قالب های جنسیتی برای همه سطوح آموزش و پرورش
8- اختصاص منابع کافی اصلاحات آموزشی ونظارت بر اجرای آنها
9- حفظ یا افزایش سطح بودجه های مربوطه به آموزش در ناحیه های تعدیل ساختاری و بهبود اقتصادی
10- ترویج آموزش یا دوره های کارورزی مادام العمر برای دختران و ابداع برنامه های آموزشی انعطاف پذیری برای برآوردن نیازهای آنان؛
قوانین جاری در جمهوری اسلامی ایران به صراحت موافق حق آموزش و تحصیل برای همگان است.اصل 30 قانون اساسی ابراز می دارد که آموزش و پرورش رایگان و اجباری است. در ماده 4« قانون تأمین وسایل و امکانات تحصیلی اطفال و جوانان ایرانی» که در سال 1353 تصویب شد آمده است که« هریک از پدرو مادر یا سرپرست قانونی کودک و نوجوانان کمتر از هجده سال که قانوناً مسئول پرداخت مخارج زندگی او می باشند و با داشتن امکانات مالی، از تهیه وسایل و موجبات تحصیل کودک یا نوجوان واجد شرایط تحصیل مشمول این قانون در محلی که موجبات تحصیل دوره های مربوط از طرف وزارت آموزش و پرورش فراهم شده باشد امتناع کند یا بنحوی از انحاء از تحصیل او جلوگیری نماید به حکم مراجع قضایی که خارج از نوبت رسیدگی می کنند به جزای نقدی از ده هزار ریال تا دویست هزار ریال و به انجام تکالیف فوق نسبت به کودک یا نوجوان محکوم خواهد شد....»
آئین نامه اجرایی« قانون تأمین زنان و کودکان بی سرپرست» در ماده دوم مقرر می دارد که با کمک نیروهای انتظامی باید کودکان فاقد والدین یا بدون سرپرست را شناسایی کرده و تسهیلات آموزشی شامل آموزش حرفه ای و فنی را در اختیار آنان قرار داد.
قوانین مزبور مقامات مربوط را مسئول حمایت و رسیدگی به دختران بی سرپرست تا وقتی که ازدواج کنند میداند.
درایران همانند هر کشور در حال توسعه دیگر میزان ترک تحصیل دختران بالاتر از پسران است و ازدواج زودهنگام یکی از دلایل ترک تحصیل دختران شناخته شده است.
وضع آموزشی دانش آموزان دختر در سایر کشورها
در بیشتر کشورهای جهان، دختران در مقایسه با پسران موقعیت پائین تری دارند و از حقوق، فرصتها و امتیازهای کمتری در دوران کودکی بهره مند می شوند و از ابتدا نابرابری را در خانواده و دراجتماع تجربه می کنند آنان بخوبی براین امر آگاه می شوند که برای غلبه بر نابرابریها و تبعیض در سطح ملی گام برداشته اند. در نتیجه در عمل نسبت به گسترش دسترسی دختران به آموزش سهم عمده ای دارند.
در سال 1369(1990) حدود 130 میلیون کودک به مدرسه ابتدایی دسترسی نداشتند که 81 میلیون نفر آنها دختر بودند.حدود از 948 میلیون بی سواد بزرگسال را زنان تشکیل می دهند.
در بین 29 کشور جهان در سال های 89- 1986 کمتر از 30 درصد زنان قادر به خواندن و نوشتن بودند. در پنج کشور روبه توسعه میزان زنان با سواد کمتر از ده درصد بود.
در سالهای 89-1986 تفاوت نرخ

 


امروزه در بیشتر کشورهای
جهان شاهد نابرابریهای
جنسیتی در آموزش هستیم.
به جهت اهمیت تعادل و
توازن جامعه انسانی و گام
نهادن در توسعه اجتماعی،
لازم است در توزیع
فرصت های آموزشی سهم
دختران را بیش از بیش در نظر بگیرند.

ثبت نام پسران و دختران در دوره ابتدایی به حدود 29 درصد در جنوب آسیا، 20% در آفریقای جنوبی و صحرا و 18 درصد در خاورمیانه می رسید.
در گزارش توسعه انسانی سازمان ملل متحد( 1990) شاخص های آموزشی فاصله میان زنان و مردان به شرح زیر ارائه شده است.
نرخ سوادآموزی مردان 100 ردسد، نرخ سوادآموزی زنان 65 درصد است. میزان ثبت نام در مقطع ابتدایی برای پسران 100 درصد، برای دختران 83 درصد می باشد.
کلیه دانش آموزان پسر در مقطع متوسطه ثبت نام می کنند در حالیکه حدود 70 درصد دختران دانش آموز درمقطع متوسطه ثبت نام می کنند.
طبق آمار دیگری از یونسکو در سال 1980، 9/33 درصد دختران بالای 15 سال بی سواد بوده اند و در همان سال این آمار برای پسران 9/3 درصد ذکر شده است. در سال 2000 ، 869 میلیون نفر بی سواد در جهان وجود داشته اند که 64 درصد از آنان را زنان تشکیل می دهند.
برآورد دیگری از یونسکو(1999) نشان می دهد که از هر سه زن بزرگسال در دنیا یکی بی سواد استو در حالی که از هر پنج مرد بزرگسال تنها یکی بی سواد است.
گزارش دیگری از یونسیف 1999 در مورد وضع آموزشی برخی از کشورها نشانگر آن است که در اکثر موارد سهم مردان در آموزش و سواد بیش از زنان است. نتیجه این که زنان نسبت به مردان به فرصت های کمتری دسترسی داشته اند.
بموجب« گزارش آموزش جهان سال 1993 سازمان فرهنگی، علمی و آموزشی ملل متحد( یونسکو) 905 میلیون مرد زن از کل جمعیت بالغان جهان بی سواد بوده اند. در حدود 587 میلیون نفر یا 65 درصد آنها زن بوده اند. در 1895 تعداد زنان و مردان بی سوا 592 میلیون نفر بودند که 352 نفر آنها را زنان تشکیل می دادند.
همچنین بنا بر یک کار تحقیقی که توسط شورای اقدام جمعیت یک گروه تحقیقی مستقر در آمریکا صورت گرفته از 885 میلیون کودک که در 1993 به مدرسه می رفتند تقریباً 400 میلیون دختر بودند در برخی کشورها بخصوص در کشورهای توسعه یافته و پاره ای از کشورهای آمریکای لاتین و حوزه کارائیب، تفاوت جنسیتی مهمی در آموزش مقطع ابتدایی وجود ندارد. تنها جاهایی که تقاوت فاحش بین زن و مرد همچنان باقی است. کشورهای جنوب آسیا کشورهای عربی و جنوب صحرا ی افریقاست.
در بستر قسمت های جنوب آسیا خاورمیانه فقط یکی از هر سه دانش آموز دختر بوده در افریقا در مقطع ابتدایی و متوسطه تا 1993 کمتراز یک نفرا ز هر سه نفر دانش آموز و در مقطع بعدی کمتر از یک نفر از هر پنج دانش آموز دختر بوده است.
در پاره ای قسمتهای جنوب آسیا و کشورهای افریقایی نرخ بیسوادی در زنان بالغ بیش از 80 درصد است. به موجب اطلاعات« زنان جهان گرایش و آمارها 1990-1970» ازانتشارات سازمان ملل متحد نرخ بی سوادی در بین زنان 30سال به بالا در نپال، 4/93، در پاکستان 2/89 در بورکینافاسو 2/89، در مالی 9/97 و در فوگو 4/90 درصد است.
میزان بیسوادی در زنان روستایی اکثر مناطق تا سال 1990 همچنان بالا بوده حتی در کشورهایی که زنان شهرنشین پشرفتهای شایان توجهی داشته اند بنابر اطلاعات« زنان جهان» این تفاوت به شدیدترین وجهی در آمریکای لاتین وجود دارد جایی که میزان بی سوادی زنان روستایی 24/15 درصد در مقابل 5 درصد زنان شهری، 25 درصد است. در آسیا و حوزه اقیانوس آرام نرخ بی سوادی زنان روستایی دو برابر زنان شهری است( 43 درصد در مقابل 22 درصد) ودر افریقا سه چهارم زنان روستایی 24-15 ساله بی سوادند در حالی که این میزان در مناطق شهری از نصف کمتر است.
میزان ترک تحصیل در دخترن بسیار بالاتر از پسران است. براساس یک تحقیق که قبل ا ز1993 در کشور مالی صورت گرفته 80 درصد دختران اصلاً به مدرسه نمی رفتند و در دوره ابتدایی ترک تحصیل کرده اند. در برزیل فقط 63 درصد بچه هایی که وارد دبستان می شوند به کلاس دوم میروند و تنها 47 درصد آنها تا کلاس چهارم می رسند.
جانبداری از تحصیل پسران درمقابل دختران ابداً« مسئله جهانی سومی» نیست.در کشورهای توسعه یافته نسبت دختران و
پسرانی که به مدرسه می روند در مقاطع ابتدایی و متوسطه که آموزش اجباری است، تقریباً یکسان است اما در مقطع سوم شمار پسران براحتی بر تعداد دختران فزونی می گیرد. به همین ترتیب دسترسی زنان به زمینه های علمی و فنی محدود باقی می ماند.
بموجب گزارش توسعه انسانی(1993) از انتشارات برنامه توسعه ملل متحد( UNDP) نسبت زنان به مردان دانشجوی سال سوم در حوزه های علمی و فنی در اسپانیا 38 درصد، در اتریش 25 درصد و درکانادا 28 درصد است.
در ایالات متحده نیز طبق تحقیقی که توسط انجمن زنان دانشگاهی آمریکا( پیش از 1993) انجام شد دختران بطور نظام مند، از طریق پیشرفت وتبعیض از آموزش برابر محروم می گردند. در رشته هایی مانند ریاضی، علوم و فنون پسران بر دختران ترجیح داده می شوند.
تا سال 2000 میزان تحصیلات دختران در 18 سالگی بطور متوسط 4/4 سال کمتر از میزان تحصیلات پسران بوده است
تا سال 2000 میزان تحصیلات دختران در 18 سالگی بطور متوسط 4/4 سال کمتر از میزان تحصیلات پسران بوده است.
از 100 میلیون کودکی که بیش از سال چهارم دبستان ترک تحصیل کردند دو سوم را دختران تشکیل می دهند.
از 1970تا 1992 تعداد ثبت نام کنندگان دختر در دبستان، دبیرستان، در سراسر جهان از 38 درصد افزایش یافت. این امر توجه فزاینده به آموزش ابتدای همگانی را نشان می دهد. با این حال 130 میلیون کودک دسترسی به تبلیغات ابتدایی ندارد. دو سوم این کودکان دخترانند.
تعداد زنانی که در کشورهای روبه رشد در آموزش متوسطه ثبت نام کرده اند نصف تعداد مردان است. در سراسر جهان زنان همچنان سهم ناچیزی از دانش آموزان رشته های ریاضیات و علوم را تشکیل می دهند.
در امریکای جنوبی، 53 درصد پسران و فقط 33 درصد دختران در دبیرستان ثبت نام می کنند.
دختران سنین 15 تا 19 هر سال 15 میلیون کودک به دنیا می آورند و بیشتر در اثر عوارض مربوط به بارداری می میرند تا در اثر عوارض دیگر.
دختران بسیاری از نقاط جهان دسترسی برابر به آموزش ابتدایی ندارند. به علاوه بر تعلیمات متوسطه عالی نیز پیشرفتهایی حاصل شده است، اگرچه دختران هنوز عقب تر از پسرانند.
در برخی از کشورها تعداد زنانی که وارد
در سال 2000، 869 میلیون
نفر بی سواد در جهان وجود
داشته اند که 64 درصد از آنان
را زنان تشکیل می دهند.
دانشگاه می شوند بنحو چشمگیری افزایش یافته است.
احتمال می رود تعداد زنان جوان 15 تا 19 ساله ای که دست کم هفت سال تحصیل کرده باشند نسبت به زنان 40 تا 44 ساله دو تا سه برابر بیشتر باشد.
در ایران 60 درصد از پذیرفته شدگان دانشگاههای کشور را در سال 2000 دختران تشکیل می دادند.
بخش دوم: نگاهی به چند کشور وضع آموزش زنان و دختران در چین
پیش از انقلاب کمونیستی چین در سال 1949 سطح آموزش مردم بسیار پایین بود 90 % زنان چین با سواد و 80 % بزرگسالان بی سواد یا کم سواد بودند.
مطابق اندیشه های سنتی فئودالیسم دختر بی استعداد دختر عفیفی است و براین اساس ختلاف فاحش تحصیلی بین زنان و مردان وجود داشت. از آنجا که تمایز جنبشی در آموزش موجب اختلاف سطح مشارکت در زمینه اشتغال و فعالیت سیاسی و غیره می گردد زنان چینی به دلیل بیسوادی از مشارکت در زندگی اجتماعی محروم و در زندگی خانوادگی تحت ظلم بودند. از زمان پایه گذاری جمهوری خلق چین از این اختلاف فاحش کاسته شد.
طبق قانون اساسی زنان دارای حق آموزش برابر با مردان شدند. بمنظوراطمینان از دسترسی همه کودکان به آموزش ابتدایی در سن مقتضی در آوریل 1986 قانون آموزش اجباری تصویب شد. بموجب این قانون تحصیلات تا 9 سال صرفنظراز جنیست، ملیت، و نژاد اجباری می باشد. همچنین در آوریل 1992« قانون جمهوری خلق چین برای حمایت از حقوق وامتیازات زنان» درهفتمین کنگره ملی خلقف به تصویب رسید. درا ین قانون به تشریح حقوق زنان در ابعاد مختلف آموزشی، اقتصادی، سیاسی، خانوادگی، شخصی، مالکیت و دارای پرداخته شده است.
از دیدگاه مقایسه ای بین پیش از انقلاب در 1949 و پس از انقلاب می توان گفت در قبل از انقلاب تنها 20% دختران به مدرسه می رفتند و 90% زنان جامعه بی سواد بودند. از اهداف مهم دولت چین پس از انقلاب از بین بردن بی سوادی و ایجاد تساوی حقوق و امکانات آموزشی بین زنان و مردان بود.
د راثر توجه حکومت به امر سودآموزی در دهه 1950، 16 میلیون زن از نعمت سواد برخوردار شدند تا 1994 نیز 110میلیون زن با سواد گردیدند. در فاصله ده سال 1377-1367، 344000 زن به سطح آموزشی بزرگسال راه یافتند.
در 1995 حدود هشت میلیون زن روستایی تحت آموزش اجباری قرار گرفتند، البته فدراسیون زنان چین نیز به فعالیت های وسیع در زمینه سوادآموزی، در مناطق روستایی پرداخت و این تلاش ها آنچنان موفقیت آمیز بود که از یونسکو جایزه ای دریافت داشت.
در 1992، برنامه ای به نام« طرح

 

در پاره ای قسمت های جنوب
آسیا و کشورهای افریقایی،
نرخ بیسوادی درزنان بالغ
بیش از 80 درصد است. نرخ
بی سوادی در بین زنان 30
سال به بالا در نپال 4/93 در
پاکستان 2/89 در
بورکینافاسو 2/98،در مالی
9/97 و در توگو 4/90 درصد
است.

شکوفه های بهاری» به اجرا گذاشته شده که براساس آن 80 کلاس درس برای دختران در 16 استان و منطقه خودمختار دایر گردید و 40 هزار دختر که ترک تحصیل کرده بودند، به مدرسه بازگشتند.
البته در چین موانعی در راه سوادآموزی وجود دارد و هنوز نرخ بالایی از دانش آموزان دختر ترک تحصیل می کنند. طبق آمار 197، 7/2 میلیون کودک در سن مدرسه در سراسر کشور از تحصیل محرومند و از این تعداد 83% دختر بچه های روستایی بودند. دلایل این مسئله عبارتند از:
1- استفاده از نیروی کار دختران برای کشاورزی
2- تفکرات واپس گرایانه و رسوبات فکری ناشی از سنن باستانی
3- فقدان منابع آموزشی و معلم پراکندگی مدارس روستاها
در آخرین برنامه توسعه پنج ساله بیش از 120 میلیون زن کارگر در مدارس حرفه ای یا اتحادیه های کارگری، آموزش دیده اند و در حدودی که به متخصصان حرفه ای تبدیل شده اند نیز 50 هزار نفر از آنها در کالج های آموزش عالی نظیر دانشگاههای مکاتبه ای و شبانه و کارگری تحصیل کرده اند در سال 71، 1983/5 میلیون زن در چین آموزش فنی و حرفه ای دیده اند و 31/5 میلیون زن کشاورز به این آموزشها دست یافته اند. از میان زنان کارگر نیز 92/6% به سطح کالج، 84/34% به دبیرستان یا آموزش حرفه ای 5/44%، به سطح آموزش نایل گردیده اند.
در 1992، 98/96% کل دختران چینی به مدرسه رفتند. در 1994 نیز 7/97% دختران بین سنین فوق به مدرسه راه پیدا کرده و 7/43% دانش آموزان دختر نیز به مقطع متوسطه رفتند. آمار مقیاسه ای در 1990 با سالهای اولیه تشکیل حکومت نشان می دهد که تعداد دختران در مقطع متوسطه 57 برابر افزایش یافته است. دولت چین قصد دارد سالانه سه میلیون نفر از جمعیت بی سواد زنان را باسواد کند و محور فعالیتهای سوادآموزی زنان بین سنین 65 تا 40 متمرکز شده است. همچنین دولت چین در« برنامه توسعه زنان چین» که برنامه پنج ساله می باشد، درباره آموزش و تعلیمات شغلی دستور عملهایی را در محورهای ذیل ارائه کرد: از بین بردن بی سوادی، اجباری شدن آموزش، ایجاد محیط مساعد اجتماعی برای پذیرش آموزش رسمی از سوی دختران،ارتقای تدریجی درصد زنان برای کسب آموزشهای متوسطه فنی و ویژه و آموزش عالی، برابری در ثبت نام در مؤسسات آموزش عالی و استفاده کامل از انواع مدارس موجود حرفه ای و آموزشی بزرگسال.
آموزش زنان و دختران در ژاپن
در نیمه دوم قرن هجدهم تأسیس مدارس برای عموم آغاز شد. شمار این مدارس در پایان دوره به بیش از ده هزار رسید.
گسترش و اوج تأسیس مدارس مذهبی( تراکویا) در نیمه دوم قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم اتفاق افتاد. این مدارس بیشتر در مراکز شهری متمرکز گردیدند و همان
در ایالات متحده دختران به
طور نظامند، از طریق
پیشرفت و تبعیض، از آموزش
برابر محروم می گردند. در
رشته هایی مانند ریاضی،
علوم و فنون پسران بر
دختران ترجیح داده می شوند.
طوری که انتظار می رفت همانند سایر مراکز آموزشی در کشورهای دیگر تنها، به آموزش مردان توجه می شد. در میان مراکز آموزشی دولتی نیز تبعیض آموزشی زنان و مردان، همچنان قابل توجه بود، به طوری که از 245 مدرسه ناحیه ای فقط هفت مدرسه امکانات آموزشی برای زنان را فراهم می کرد.
در سال 1771 براساس الگوی غربی وزارت آموزش تأسیس شد و به اقتباس از نظام آموزشی فرانسه، هشت منطقه آموزشی به وجود آمد. آموزش دبستانی برای پسران و دختران تا کلاس سوم اجباری شد و سپس تا سال ششم دبستان به اجرا درآمد. در سال 1872 فرمان آموزش و پرورش از جانب حکومت به اطلاع عموم رسانده شد و نظام آموزش نوبت در سه گروه ابتدایی، متوسطه و دانشگاه( عالی) سازماندهی شد. در 1889، امپراتور، قانون اساسی جدیدی را به اقتباس از قانون کشور چروس( آلمان) به مورد اجرا گذاشت.
همان سال دبیرستان های دخترانه و مدارس فنی و حرفه ای تأسیس و در سال 1900، دوره چهار ساله ابتدایی برای افراد واجب التعلیم اجباری اعلام گردید و دریافت شهریه در مدارس ابتدایی دولتی ممنوع شد. در 1908، دوره آموزش ابتدایی از چهار سال به شش سال و بر همین اساس آموزش اجباری از چهار سال به شش سال افزایش یافت.
امروزه امکان آموزشی کم و بیش یکسان برای مردان و زنان ژاپنی وجود دارد. اما بدان معنا نیست در اهدافی که مردان و زنان برای خودشان یا در الگوهای کاری قرار می دهند، تغییر یکسانی داده شده باشد.
آموزش زنان و دختران در پاکستان
نخستین مدارس متوسطه پاکستان توسط بریتانیایی ها یا مبلغان مذهبی امریکا دایر گردید. مدرسه پسرانه اشراف زادگان لاهور، کالج نخبگان (پیشین) و کالج ایچی سن فعلی، توسط بریتانیایی ها به منظور آموزش شاهزادگان هندی- پاکستانی و فرزندان ذکور کارمندان دولت تأسیس گردید. اندکی بعد، مراکز مشابهی با عنوان کالج ملکه ماری برای اشراف زادگان دختر دایر گردید.
طی سال 1975، فارغ التحصیلان دختر و پسر مدارس متوسطه از نسبت یکسانی برخوردار بودند. در 1979 که دولت به اجرای برنامه اسلامی سازی مبادرت کرد، نرخ فارغ التحصیلان پسر 25 درصد و نرخ فارغ التحصیلان دختر 16 درصد بود. طی سال 1993 این روند با تغییر بسیاری روبه رو گردید و نرخ فارغ التحصیلان پسر به 7 درصد و نرخ فارغ التحصیلان دختر به 15 درصد بالغ گردید.
بالاترین نرخ افت تحصیلی مقطع ابتدایی در کلاس های اول و دوم می باشد. 25% پسران و 40% دختران پیش از ورود به کلاس دوم ابتدایی، مبادرت به ترک تحصیل می کنند، نرخ افت تحصیلی در سطح شهری 32% و در مناطق روستایی 59% می باشد. نرخ افت تحصیلی مردان روستایی 54% و نرخ افت تحصیلی مردان شهری 26% می باشد. در مقایسه نرخ افت زنان روستایی 67% و زنان شهری 38% می باشد. مقایسه آمار مربوط به تحصیلات مردان و زنان نشان می دهد که در پاکستان تفاوت قابل ملاحظه ای در زمینه دستآوردهای تحصلی میان مردان و زنان وجود دارد. طبق آمار به دست آمده طی 1992، 33 درصد از زنان بالاتر از 15 سال ،

 

جانبداری از تحصیل پسران
در مقابل دختران ابداً« مسئله
جهان سومی» نیست.در
کشورهای توسعه یافته،
نسبت دختران و پسرانی که
به مدرسه می روند در مقاطع
ابتدایی و متوسطه که آموزش
اجباری است، تقریباً یکسان
است. اما در مقطع سوم
شمار پسران به راحتی بر
تعداد دختران فزونی می گیرد.

 

از نعمت سوا برخودار بوده اند و این در حالی است که نرخ مردان با سواد بر 48 درصد بالغ گردید.
پایین بودن سطح پیشرفت در زمینه تحصیل زنان در این واقعیت منعکس شده است که بین سالهای 1980 تا1989، 25 درصد از زنان رده های سنی 15 تا 24 سال از نعمت سواد برخودار بوده اند. منابع سازمان ملل اظهار داشته اند که در 1990، از هر 100 دختر پاکستانی در سن دبستانی تنها 30 دختر به مدارس ابتدایی راه یافته و از هر 10 دختر دبیرستانی کلاس های نهم و دهم، تنها 5/1 دختر به مدارس متوسطه راه یافته اند. تفاوت بین مناطق روستایی ومناطق شهری نیز مشهود است، بگونه ای که در 1981،تنها 15 درصد از زنان ساکن مناطق روستای از نعمت سواد برخودار بودند در حالیکه رقم زنان باسواد در مناطق شهری در سال بر 35 درصد بالغ می گردید. در میان مردان نرخ افراد باسواد در روستاها طی سال 1981، 37 درصد و درشهرها به 57 درصد بالغ می گردد. نرخ باسوادی در میان زنان پاکستان به حدی ناچیز است که این کشور از نظر سواد با برخی از فقیرترین کشورهای جهان قابل مقایسه است. در گذشته تصور می گردید که عوامل فرهنگی، عامل اصلی پایین بودن سطح تحصیلات در میان زنان پاکستانی است اما تحقیقات بعمل آمده توسط سازمانهای بین المللی طی دهه 1980 نشان داد که اغلب خانواده ها بعلت در خطربودن شرافت دختران از حضور اینان در مدارس جلوگیری می کنند. از اینرو مدتی بعد زمانی که دولت به برقراری امنیت در مناطق روستایی پنجاب و بلوچستان مبادرت کرد،والدین پاکستانی تمایل بیشتری به حضور کودکان خود در مدارس نشان دادند.

 

 

 

آموزش زنان و دختران در ترکیه
در شروع دوره جمهوری اغلب مردم ترکیه بی سواد بودند. در 1937 طبق آمار تعداد 4/89 % از کل جمعیت کشور قادر به خواندن و نوشتن نبودند. بی سوادی

 

ازاهداف مهم دولت چین
پس ا زانقلاب از بین بردن
بی سوادی و ایجاد تساوی
حقوقی و امکانات آموزشی
بین زنان و مردان بود.

 

بخصوص میان زنان بیش از مردان به چشم می خورد و 96% از آنان را شامل میشد.
در این زمان به دنبال طرح استعماری تغییر الفبای زبان ترکی از عربی به لاتین دولت جمهوری تلاش وسیعی را جهت آموزش این حروف جدید و همچنین بالابردن سطح آموزش عمومی مردم آغار کرد.
دراین راه روشهای تشویقی و تنبیهی نیز اعمال گردید مانند کاهش زمان خدمت نظام پسران باسواد روستاهای فاقد مدرسه و تعقیب قانونی اولیایی که کودکان خود را به مدرسه نمی فرستادند.
در 1985 نزدیک به 29/77% ازجمعیت ترکیه باسواد بودند. از نظر سنی گروههای 6 تا 9 سال و بالای 65 سال بیشترین تعداد افراد بی سواد را در خود جای داده اند. تعداد زنان بی سواد نیز نسبت به مردان درصد بالاتری را نشان می دهد درر 1995 میلادی درصد زنان و مردان بی سواد به 8/28% می رسید(آمار سازمان ملل متحد) این نسبت موقعی معنادار می شود که بگوییم حدود نیمی از جمعیت ترکیه در روستاها به سر می برند که از نظر نسبت باسوادی عقبتر از شهرها هستند.
بررسی اجمابی نتایج آموزش و پرورش دولتی در ترکیه نشان می اهد که برغم تحصیلات اجباری و رایگان وضع تحصیلی دختران بویژه در مناطق روستایی نادیده گرفته شده است. در 1984 میلادی نرخ باسوادی برای زنان 5/63% در مقایسه با 5/86% برای مردان بوده است. میزان حضور زنان باسواد در کلاسهای درس در 1995، در دوران ابتدایی 93% و در دوران متوسطه 64% بوده است.... افرادی که توانسته اند دوران ابتدای را به انجام برسانند در 1960، 90مرد و 58 زن بوده استو ضمناً طی سالهای 1995- 1990 تعداد 76% از مردان و 50% از زنان توانسته اند در کلاسهای بالاتر از ابتدایی شرکت کنند.
ارقام گزارش شده در مدارس ابتدای ترکیه برای دختران و پسران 82% نشان می دهد که در مقایسه با سایر کشورهای اروپایی(92%) هنوزتعداد قابل توجهی از کودکان ترکیه به فرصتهای تحصیلی دسترسی ندارند. اما تفاوت های چشمگیری در سطوح بالاتر تحصیلی وجود دارد. درصد دخترانی که در کشورهای صنعتی درمدارس متوسطه ثبت نام کرده اند، بین 49 و 51 درصد است، در حالیکه در ترکیه این درصد به 35 درصد می رسد.درصد دخترانی که در کشورهای صنعتی به مدارس فنی و حرفه ای راه یافته اند، بین 45 و 62 درصد نوسان دارد، ولی در ترکیه این درصد به 28 رسیده است.
آخرین خبر
روزنامه همشهری در تاریخ هشتتم شهریور سال جاری درخبرهای خود آورده

 

مقایسه آمار مربوط به
تحصیلات مردان و زنان
نشان می دهد که در پاکستان
تفاوت قابل ملاحظه ای در
زمینه دستاوردهای تحصیلی
میان مردان و زنان وجود دارد

 

بود که به گزارش کارگاه آموزشی کودکان یونیسف، 600 هزار دختر ترکیه ای به مدرسه نمی رود.« کارین شامپ»، نماینده یونیسف در گفتگو با شبکه خبری ان.تی.وی ترکیه گفت: کارگاه آموزشی کودکان یونیسف سال گذشته برای مبارزه با این وضع، شعار« رفتن دختران به مدرسه» را اعلام کرد که با پیگیرهای صورت گرفته در حال حاضر امکان رفتن 300 هزار دختر ترک به مدرسه فراهم شده است. وی افزود: در بسیاری از خانواده های ترکیه فقط پسران به مدرسه می روند و دختران باید در خانه بمانند و کار خانه را انجام دهند تا زمانی که ازدواج کنند.
این در حالی است که میزان حضور زنان باسواد در 1995 در سوریه در دوران ابتدایی 90% و متوسطه 88%، یمن نیز 40% و 24% ذکر گردیده است.
آموزش زنان و دختران در مصر
آموزش و پرورش رسمی زنان در مصر از قرن نوزدهم در نتیجه برقراری ارتباطات بین المللی و برنامه های اصلاحات اجتماعی و تکنولوژیک و نوسازی آموزش و پرورش، رونق یافت. در اواخر قرن نوزدهم هنگامی که دولت مصر آموزش زنان را رسماً اشاعه داد، زنان به طور مستقیم تحت تأثیر این اقدام ابتکاری قرار گرفتند. حدود 5570 دختر در 1875 به مدارس می رفتند که در بین آنها 3000 مصری وجود داشت. در 1887، از 1660 دانش آموز این مدارس، 400 نفر مصری بودند.
در اوایل قرن بیستم، در زمینه آموزش و پرورش موفقیتهایی نصیب زنان شد. در 1923، قانون اساسی مصر، آموزش و پرورش را اولویتی ملی بیان کرد.
در 1925، دولت آموزش ابتدایی را برای پسران و دختران اجباری اعلام کرد. در ضمن، دبیرستانی را برای دختران بنیاد نهاد. نرخ ثبت نام زنان در سه دوره تحصیلی در 1992 معادل 61% گزارش شده که رقمی بزرگتر از نرخ مشابه برای گروه کشورهای عربی(48%) و کشورهای در حال توسعه(49%) است. اما بسیار پایین تر از نرخ محاسبه شده برای گروه کشورهای صنعتی(81%) می باشد.
اختلاف قابل توجهی بین نرخ باسوادی در بین بزرگسالان زن و مرد مصری در 1992 گزارش شده است. در ازای هر 100 مرد باسواد مصری تنها 58 زن در گروه باسوادان قرار می گیرند. جالب توجه آن است که در کل کشورهای در حال توسعه این اختلاف کمتر بود. زیرا شمار زنان باسواد در ازای هر 100 مرد باسواد برابر با 73 نفر است.
هنگامی که نرخ ثبت نام در سنین دبستانی، بین 6 الی 11 سالگی، در 1990 را
بررسی اجمالی نتایج آموزش
و پرورش دولتی در ترکیه
نشان می دهد که به رغم
تحصیلات اجباری ورایگان،
وضع تحصیلی دختران به
ویژه در مناطق روستایی
نادیده گرفته شده است. در
1984 میلادی، نرخ باسوادی
برای زنان 5/62% در مقایسه
با 5/86% برای مردان بوده
است.

 

در نظر بگیریم، هیچ تفاوتی بین زنان و مردان مصری مشاهده نمی کنیم و این در حالی است که در 1990، نرخ ثبت نام زنان مصری در این دوره تحصیلی برابر با دو سوم نرخ ثبت نام مردان مصری بود. در دوره های دبیرستانی( 12 الی 17 سالگی) و بالاتر از دیپلم(18 الی 23سالگی)، نیز اختلاف بین نرخ ثبت نام زنان و مردان مصری کاهش یافته است. اختلاف در بخش آموزش و پرورش بین زنان و مردان مصری کمتر از اختلاف موجود در این زمینه در کشورهای عربی است.
آموزش زنان و دختران در استرالیا
تحصیل در استرالیا تا سن پانزده سالگی و در استان تاسمانیا تا 16 سالگی اجباری است و تقریباً دو سوم کلیه دانش آموزان در حال تحصیل در استرالیا از مؤسسات آموزشی حکومتی به طور رایگان استفاده می کنند. البته مدارس استرالیا مختلط می باشند و در آنها پسران و دختران با هم تحصیل می کنند. در بعضی از دبستانهای وابسته به کلیساها دختران و پسران از هم جدا می باشند.
طبق آمارهای ارائه شده از سوی یونسکو در 1992 نرخ کل نام نویسی دختران در مراکز آموزشی در سه گروه سنی 80% بوده است.
بخش سوم: آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی ایران
کشور ایران با داشتن قدمتی چندین هزارساله از جمله تمدن های بزرگی بوده که آموزش در آن جریان داشته است. بی شک ایرانیان از اولین ملتهایی بوده اند که به اهمیت آموزش در حفظ و بالندگی سرمایه های انسانی پی برده اند. از این رو، فرآیندهای آموزشی در هر یک از دوره های تاریخی ایران جایگاه خاصی داشته و سهم قابل ملاحظه ای از فعالیتهای اجتماعی را به خود اختصاص داده است.
از آنجا که در هرم سنی جمعیت در هر جامعه ای نیمی از جمعیت به زنان اختصاص داده شده، پرداختن به وضع و جایگاه زنان در آموزش و پرورش از اهمیت بسزایی
در آخرین سال رژیم پهلوی
بیش از 38 درصد
دانش آموزان مدارس کشور را
دختران تشکیل می دادند،
یعنی، به ازای هر سه
دانش آموز پسر یک
دانش آموز دختر در حال
تحصیل بودند.

 

برخوردار است. در این بخش، برآنیم که به جایگاه زنان در آموزش و پرورش پیش از انقلاب اسلامی بپردازیم.
هر چند که در قرن نوزدهم، آموزش مطرح شد و در غرب، آموزش به صورت همگانی( دختر، پسر) درنظر گرفته شد اما ورود مدرسه به ایران بدون برخورد و مقاومت صورت نگرفت. میرزا حسن خان رشدیه بارها مجبور به بازگشایی دبستان به علت هجوم افراد به مدرسه و از بین بردن آن شد

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   67 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تحصیلات دختران سندی ماندگار و مایه افتخار