سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مختار ثقفی 11ص

اختصاصی از سورنا فایل مختار ثقفی 11ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

مختار ثقفی

ابن ابی عبیده ثقفی (۶۷ هـ . ق) ملقب به کیسان؛ وی از مردم طائف است. در خلافت عمر همراه پدر خود به مدینه رفت. پدر او در جنگ یوم الحجر در عراق به قتل رسید. مختار به بنی هاشم پیوست و در خلافت علی (ع) با آن حضرت در عراق بسر می برد و پس از شهادت علی (ع) در بصره سکونت جست .... پس از شهادت حسین بن علی (ع) مختار ، با عبیدالله به مخالفت برخاست .

عبیدالله ابن زیاد او را تازیانه زد و به جبس افکند. سپس به شفاعت عبدالله عمر او را به طائف تبعید کرد چون در سال ۶۴ یزید بن معاویه بمرد و عبدالله بن زیبر درمدینه به طلب خلافت برخاست مختار نزد او رفت و با او بیعت کرد. و در بعضی جنگهای او حضور داشت. سپس از وی رخصت خواست که به کوفه برود و مردم را به اطاعت او بخواند ابن زیبر پذیرفت و او را به کوفه روانه ساخت. مختار چون به کوفه آمد مردم را به خونخواهی حسین بن علی (ع) و امامت محمدبن حنفیه فرزند آن حضرت خواند. به سال (۶ ۶ هـ . ق) عامل ابن زیبر را از کوفه بیرون کرد و از قاتلان حسین (ع) هر که را به دست آورد کشت و قلمرو کوفه را تا موصل به حیطه تصرف درآورد. عبیدالله ابن زیاد از شام مأمور دفع مختار و تصرف کوفه شد و با لشکری به موصل فرود آمد لشکر ابن زیاد در موصل شکست خورد و خود او کشته شد و سرش را به کوفه آوردند. مختار آن سر را به مدینه نزد حضرت علی بن الحسین (ع) و محمد حنفیه فرستاد و گفتهاند امام علی بن الحسین (ع) مختار را به خاطر خون خواهی امام حسین (ع) رحمت فرستاد. در همین موقع کار عبدالله بن زیبر در مکه بالا گرفت، مصعب برادرش را به جنگ مختار فرستاد. مصعب با لشکری گران به کوفه آمد مختار را کشت و سپاهش را تار و مار کرد .

نوروز و سی روز – حدیث معلی بن خنیس

پیش از آغاز مطلب می بایستی به دو مقدمه توجه داشت:

1- بر طبق نظر فقیهان بزرگ دین مقدس ما اسلام ، احکام متداول میان امت بر دو گونه است:

اول احکام تاسیسی است و شامل حکم هایی می شود که قانون گزاران اسلام وضع کرده و سابقه زمانی نداشته اند.

دوم : احکام امضایی و آن حکم ها و آداب و رسومی است که پیش از اسلام نیز در میان مردمانی اجرا می شده است ، پس قانون گزار مقدس ما آنها را تایید و امضا و بر جای خود ابقا فرموده آنها را داخل قوانین منزه اسلام کرده اند. نمونه احکام امضایی را می توان از احکام حج و عمره، زیارت خانه خدا در مکاه معظمه برشمرد، که پیش از ظهور دین مبین اسلام نیز در میان بسیاری از قبایل عرب، به چندین گونه و در چندین بتخانه در حجاز و نجد و یمن اجرا می گردیده است و  پیامبر مقدس ما آنها را با جرح و تعدیل بهبود بخشیده و ابقاء فرموده است.

2- مقدمه دیگر آنکه طرح مسائل اجتماعی از طرف موالی برای حاکمان قدرتمند و متکبر عرب بسیار دشوار یا اصولا" غیر ممکن بود. از این رو دانشمندان موالی، ایرانی، دست به دامان امامان مقدس و مظلوم اهل بیت می زدند و ایشان که خود در خاندان علم و نبوت بودند مسائل طرح شده را با گشاده رویی مناسب تلقی کرده امضا می نموده در شمار احادیث فقهی در می آوردند.

اینک، نظری به فعالیت های علمی موالی ایرانی در دو سده آغازین حکومت عرب بر ایران می اندازیم البته خواست من از فعالیت علمی، علم امروزین نیست، بلکه کوشش است که مردم ایران برای نگهبانی از آداب و سنن و رسوم نیاکان خودشان انجام می دادند. در این دوران برتری فرهنگی محکومان بر حاکمان آشکار بود پس اجازت دادند تا هر یک از موالی، دانش خود را به نام ارباب عرب خود پخش کنند. می توان از عکرمه بربری ( 25-105 هـ. ق ) نام برد که بنده ابن عباس ( 3-68 هـ . ق ) بود، نیز از کیسان ایرانی ( 100 هـ. ق ) که در خانه مختار ثقفی ( 1-67 هـ. ق ) بود و کنگر کابلی ( قرن اول ) که از یاران محمد حنیفه ( 21 – 81 هـ. ق ) بود یاد کرد ( ن، ک : مقالت " جبر الامه " ا زمنزوی مجله کاوه مونیخ شماره 55 ص 23-25 سال 1353 خ )

معلی بن خنیس کیست؟

کشی م .( 328 هـ.ق ) او را از یاران امام جعفر صادق ( ع ) یاد می کند. او گوید : سراقی رئیس شرطه مدینه زیر فرمان داوود بن علی والی نخستین حکومت عباسیان معلی را در مدینه کشته است.

و چون به گفته طبری داود بن علی پس از سه ماه حکومت بر مدینه در ربیع یک سال 133 ق در گذشته است، پس باید معلی در همین سه ماه کشته شده باشد. او بنده بنی اسد و سپس بنده امام صادق ( ع ) شده و در مدینه دور از زن و فرزندش زندگی می کرد و بزاز بود. وی از دوری خانواده ناله داشت

اینک حدیث نوروز و سی روز :

علامه مجلسی ( 1037 –1110 هـ.ق) محمد باقر پسر محمد تقی شیخ الاسلام رسمی و در حقیقت رئیس دانشگاه روحانی اصفهان، در باب 22 از کتاب ( سماء و عالم ) از ( بحار الانوار) مجلد 59 ص 91-143 چ آخوندی تهران 1386 ق 1967 م، حدیث را چنین می آورد: روایت با زنجیره پیوسته از معلی پسر خنیس است که گفت: روز نوروز من به خدمت امام صادق ( ع ) در آمدم، او فرمود: آیا این روز را می شناسی؟ من عرض کردم: این روزی است که ایرانیانش بزرگ می دارند و برای یکدیگر پیش کش برند. فرمود: به خانه کهن سال مکه سوگند که این رسمی دیرپا است که من تو را از آن آگاه می کنم. گفتم : ... ای بزرگوار،دانستن این رسم نزد من با ارزش تر از زندگی دوستان و مرگ دشمنان است ... فرمود: امروز روزی است که خداوند ( عهد ازل = پیمان جاودانه ) را با مردم ببست، روزی است کخ نخستین بار خورشید بدرخشید و با بوزید، و زمین لرزه پدپد آمد ، روزی است که کشتی نوح بر کوه جودی نشست روزی  است که جبرئیل بر پیامبر فرود آمد... روزی است که حضرت پیامبر علی را بر شانه بلند کرد تا بت های کعبه را سرنگون ساخت ... روزی است که دستور داد مردم با علی بیعت کنند ( غدیر خم ) روزی است که مردم برای بار دوم پس از مرگ عثمان با علی بیعت کردند .. هیچ نوروزی نیست که ما منتظر فرج نباشیم ... این روز را شما ( عرب ها ) فراموش کردید و ایرانیان آن را نگاه داشته اند من گفتم : بزرگوارا آیا شود که نام فارسی روزهای ماه را به من بیاموزی؟


دانلود با لینک مستقیم


مختار ثقفی 11ص

دانلود تحقیق قیام مختار در سال 66 هجری 16 ص.DOC

اختصاصی از سورنا فایل دانلود تحقیق قیام مختار در سال 66 هجری 16 ص.DOC دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق قیام مختار در سال 66 هجری 16 ص.DOC


دانلود تحقیق قیام مختار در سال 66 هجری 16 ص.DOC

دسته بندی : علوم انسانی _ تاریخ و ادبیات، تحقیق

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

 

تعداد صفحات : 20 صفحه

قیام مختار در سال 66 هجری برحسب تواریخ اسلام مختار در مدائن از دوره خلافت عمر حکومت داشت و تمام دوره عثمان و حضرت امیر (ع) هم تا آمدن امام حسن (ع) به مدائن آنجا بود و زخمهای امام حسن را در قصر خاص کسری معالجه کرد ابو عبیده پدر مختار در سلک اکابر تابعین بوده در زمان عمر مأمور شد باتفاق ابن حارث شبانی بر کشور ایران حمله کند .
مختار در اول هجرت متولد شد و کینه اش ابو اسحق است و حضرت امیر المؤمنین (ع) در روایتی فرمود که پسر من حسین کشته میشود و جوانی از ثقیف 383 هزار از ظلمه و قتله ما را خواهد کشت و آن مختار پسر ابوعبیده ثقفی است .
مینویسد سبب قیام مختار این بود که شخصی در لباس مسافرت پس از عاشورا نزد او آمد و نامه بدست او داد که آن نامه از حضرت امیر المؤمنین علی (ع) بود و قریب بدین مضمون که ای مختار خدای تعالی محبت ما اهل بیت را در دل تو خواهد افکند و تو خون ما را از اهل بغی و طغیان خواهی گرفت و در این راه بر اراده خود تزلزلی راه مده که توفیقی است از جانب پروردگار برای تو آنرا مغتنم شمار ـ مختار از شوق و ذوق بر خود میلرزید و بحضرت علی بن الحسن (ع) و بنمایندة مطمئن داد برد خدمت آنحضرت و مذاکره کرد و موافقت و اجازه امام زین العابدین را جلب کرد و حضرت سجاد موافقت محمد بن حفیه عموی خود را هم برای آنها تجویز فرمود او اجازه داد بلکه انتقام را واجب میدانستند که خون حسین از بین نرفته باشد مختار مقدمات را فراهم ساخت و حاجب او ابوعمرو بن کیسان ایرانی که معاون شرط (شهربانی) کوفه بوده در این راه کمک کافی باو کرد و نسبت مسلکی که ب مختار میدهند بکلی بی اساس و چنین فرقهای عملا وجود نداشته جز در صفحات کتاب .
مختار پس از مرگ معاویه در کوفه بود که بدست ابن زیاد با چندین هزار نفر دیگر بجرم بیعت با مسلم دستگیر و زندانی شد و پس از آزادی بیکی از مزارع خود رفت و چون عبدالله بن عمر شوهر خواهرش بود بدینوسیله نامه ای به یزید نوشت و آزادی او را خواست چون انقلاب کوفه رخ داد و ابن زیاد به شام فرار کرد و با مروان بیعت کرد مختار در کوفه سخت مشغول فعالیت و تبلیغ به دوستی اهل بیت گردید ابراهیم بن مالک اشتر نخعی هم که خود را مستحق ریاست و امارت کوفه میدانست به سبب نام محمد بن حنفیه و لزوم خونخواهی پیرو مختار و همکار صمیمی او شد .
جلسات سری بسیاری تشکیل شد و در این موقع مردم کوفه به سه دسته تقسیم میشدند شیعه و طرفداران خندان امیرالمؤمنین (ع) دوم قتله امام حسین و لشکر ابن زیاد که در واقعه طف تشریک مساعی نرده بودند سیم مردم بی طرف و کناره گیر .
ابراهیم بن مالک با یکصد نفر سلاح جنگ برداشتند و برای اولین بار بیرق سه رنگ برافراشتند « بیرق بنی امیه سیاه بوده شیعه بیرق سبز و سفید و سرخ انتخاب نمودند » و شب چهارشنبه 14 ربیع الثانی 66 قمری مختار خروج کرد و کوفه را تصرف کرد و در بدایت امروی خوبی نشان قتله کربلا داده تا همه را جمع کرد و از دفتر نویسان و وقایع نویسان و لشگر نویسان بر حال تمام آنها وقوف یافت پس از آنکه همه را خوب شناخت امر کرد همه را به دارالاماره حاضر کردند و شروع به انتقام کرد .
صحنه انتقام از این تاریخ به بعد مستحفظین در دروازه های کوفه گماشته شده و احدی بدون تفتیش و اجازه حق خروج از شهر را نداشت .
ابو عمر و حاجب ایرانی و ابن کامل اسدی که متعهد شرطه شهر بودند هر روز عده ای را کشته ویا اسیر می نمودند و هر وقت یکی از آنها در شهر حرکت میکرد مردم از عقب او میرفتند که آیا به کشتن یا گرفتن که میروند .
عمر سعد به خانه ابن بهیره که قرابت صهریت با خاندان علی (ع) داشت پناهنده شد و به وساطت او امان نامه ای بدین مضمون گرفته بود که عمر سعد مادامیکه از کوفه خارج نشده و احداث حدثی ننماید در امان است اسحق ابن اشعت کندی برادر زن عبدالله کامل بخانه او پناهنده شد و ثمر بن ذی الجوشن از کوفه فرار و در یکی از قراء با چند نفر پنهان شده خولی اصبحی در دودکش مطبخ خانه خود زندگی می نمود ولی اغلب افراد غیر معروف و عادی بیشمار که در کربلا برای جنگ رفته بودند یا در میان جنگ به قتل رسیده و یا بلافاصله بوسیله مأمورین مخصوصی اسیر و کشته می شدند اما از معروفترین آنان کمتر گرفتار می شدند.
مختار ابو عمر و ایرانی حاجب و عبدالله کامل را مخاطب قرار داده و مؤاخذه نمود که چگونه است هر که اسیر می شود یا کسانی است که با من جنگ کرده و باید عفو شود یا از رجاله لشکر عمر سعد در کربلا است و روسای این قوم گرفتار نمی شوند علت آنست شما عمر سعد را که سردار لشکر کربلا است ازاد گذارده و بدی جهت قلوب شیعه در کار سرد شده است مختار گفت خدا مرا امان ندهد اگر او را امان دهم امروز با اتباع خود نزد او بروید و بگویید امیر تو را احضار کرده اگر اطاعت نمود که نعم المطلوب و اگر ردا و لباس خود را طلبید بدانید که شمشیر میخواهد و فوراً او را به قتل برسانید.
عبدالله بموجب فرموده عمل نموده سر زده با عده ی مسلحانه به خانه ی او وارد شد عمر گفت چه خبر است عبدالله کامل جواب داد که اجابت کن امیر را گفت امیر را با من چه کار است و حال آن که به خط خودش به من امان داده است .
عبدالله نامه را خواست و بشرحی که گذشت قرائت نمود و گفت عجب احمقی هستی تو روزی چند بار احداث حدث کرده و اثر این امان نامه مرتفع شده است ولی گمان بد مبر امیر به عهد خود وفا خواهد کرد .

  متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

 

«پشتیبانی فایل به شما این امکان را فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دریافت نمایید »


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق قیام مختار در سال 66 هجری 16 ص.DOC

دانلود مقاله مختار

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله مختار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه
در آغاز هیچ نبود کلمه بود و ان کلمه خدا بود
آن چه در این مجموعه به دنبال آن هستیم شاید در نگاه ابتدایی ، تکرار دیگر یک تکرار باشد اما برای رسیدن به یک مبدا برای تکرار های بعدی و خروج از تکرار متداول شاید حتی تکراری بودنش مطلوب باشد . از خودم می پرسم آیا آنچه در تاریخ رابطه با مختار گفته است ارجاع مشخصی به یک واقعیت دارند یا نه ؟ و حالا نگاه ساده فلوبر را به خاطر می آورم ، که می گوید چیز واقعی وجود ندارد فقط شیوه ی دیدن وجود دارد در نتیجه تصویر واقعیت ، واقعیت نیست هر چند واقعیت سر شار از تصویر است . و تنها خداست که ذهن ما را به یک واقعیت ناپیدا و درونی و یک فرم ذهنی سیال و مقدس که در ناخود آگاه ما جای دارد هدایت می کند . امید است استاد جان بضاعت این حقیر را در وقت و اطلاعات کافی مد نظر داشته باشند .

 

 

 

 

 

 

 


خروج مختار از کوفه برای بیعت گرفتن
در سال 61 هجری قمری امام حسین (ع) پسر عمویش « مسلم بن عقیل : را به عنوان نماینده خود به کوفه فرستاد از مردم بیعت بگیرد . مسلم ، مختار را می شناخت و برای اینکه از حمایت او برخوردار شود ، در خانه او مسکن گزید . مختار داماد « نعمان بن بشیر » فرماندار وقت کوفه بود . او برای بیعت گرفتن از سران قبایل به اطراف کوفه رفته بود و هنگامی که « عبید الله بن زیاد » حاکم کوفه شد او در کوفه حضور نداشت . پس از چند روز مختار ماموریت خود را به خوبی انجام داده و با عده ای از نمایندگان قبایل به جانب کوفه بازگشت . در شهر حکومت نظامی بود و دروازه های شهر تحت مراقب شدید ماموران ابن زیاد قرار داشت .
مختار که اوضاع داخل کوفه کاملا بی اطلاع بود به محض ورود به دروازه شهر « ابو قدامه شامی » با عده ای از نگهبانان جلو او را گرفتند و از ورود او و یارانش جلو گیری کردند . مختار از آنها پرسید که به دستور چه کسی دروازه را بسته اید . ابو قدامه گفت : به فرمان امیر عبید الله زیاد . او در حال حاضر به جای « نعمان » استاندار کوفه شده و بدان که « هانی بن عروه » و « مسلم » را به قتل رسانده است . مختار با شنیدن این خبر ناگوار آه سردی از دل کشید و گفت « انا لله و انا الیه راجعون » و یکباره با شمشیر به نگهبانان حمله کرد . او با کشتن ابوقدامه و زخمی کردن چند نگهبان وارد شهر شد .
به زندان رفتن مختار
اوضاع شهر عوض شده بود و عقاید مردم نسبت به چند روز پیش به کلی تغییر کرده بود . مختار با وضعی رو برو شد که هرگز انتظار آن را نداشت . آنهایی که با مسلم بیعت کرده بودند در حال حاضر دوره ابن زیاد را گرفته و شهر کاملا به تصرف این زیاد درآمده بود . وضع شهر بحرانی بود و چادر سرخ رنگی در کنار میدان به چشم می خورد . « عمر بن حریث » رئیس شهربانی کوفه با گروهی از پاسبانان در ان چادر مراقب اوضاع شهر بودند . یک نفر در جلو خیمه مرتب ندا می داد : « امیر ابن زیاد دستور داده امروز هر کس در زیر این چادر وارد شود ؛ در امان است و گرنه با خطر بزرگی رو به رو خواهد شد . ناگهان چشم عمر بن حریث به مختار افتاد که ایستاده و اوضاع شهر را نظاره می کند . خادم خود را فرستاد تا مختار را به چادر بیاورد . عمرو گفت باید ترا خدمت « عبید الله » ببرم . مختار گفت : او به من بدگمان شده و رفتن من پیش او صلاح نیست . عمرو که از دوستان مختار بود گفت : نترس ، از او درخواست می کنم ترا ببخشد . وقتی مختار به نزد ابن زیاد رفت ، به او اعتنا نکرد و بدون اجازه او بر زمین نشست . عبید الله از بی اعتنایی مختار برآشفت و با زبانی خشونت آمیز و توام با اهانت گفت : ای پسر ابو عبیده ، چرا مسلم را به خانه خود راه دادی و برای او از مردم بیعت گرفتی ؟ عمرو به ابن زیاد گفت : ای امیر ، مختار در این مورد تقصیری نداشت ، مسلم خود بی اجازه به منزل او وارد شده بود ، پس از چند روز که مسلم به خانه ـ هانی » رفت مختار از شهر بیرون بود و در این آشوب چند روزه هیچ گونه دخالتی نداشت . او همین امروز به شهر برگشته و با میل و رغبت خود به زیر پرچم امان امیر در آمده است . بیان عمرو باعث شد که لحن سخن ابن زیاد عوض شود و با مختار مهربانی نماید ، ولی دیری نگذشت که چند نفر از همدستان « ابوقدامه شامی » با بدنی خون آلود وارد کاخ استانداردی شدند . ابن زیاد با عجله پرسید چه شده ، چرا با این وضع آمدید ؟ یکی از آنها گفت : همین مردی که پیش شما نشسته ، با عده ای قصد ورود و شهر را داشتند و وقتی از ورود آنها ممانعت شد ، ابوقدامه را کشت و تعداد زیادی از ما را زخمی کرد .
بار دیگر حال عبید الله دگرگون شد و با خشم به طرف مختار غرید و گفت : مختار چرا آشوب به پا می کنی ، چرا ابوقدامه را کشتی ؟ مختار گفت : آنها می خواستند از ورود من به شهر خودم جلوگیری کنند و چون آنها شمشیر رویم کشیدند من ناگزیر شدم از خودم دفاع کنم . مختار وقتی به کشتن ابوقدامه اعتراف کرد ابن زیاد بر او خشم گرفت و دستور داد او را پیش بیاورند سپس با چوب دستی اش آنقدر بر سرو صورت مختار کوبید که پلک زیرین چشمش پاره شد و خون زخمهای سر و صورت او سرازیر شد . آنگاه گفت : به خدا قسم اگر وساطت عمر بن حریث نبود هم اکنون تو را می کشتم ، پس دستور داد او را زندانی کنند و بدین ترتیب مختار در واقعه کربلا در زندان بود .
رفتن مختار به حجاز
پس از گذشت سه سال مختار پنهانی از درون زندان نامه ای برای شوهر خواهرش « عبدالله بن عمر »
پسر خلیفه دوم نوشت . عبدالله هم نامه ای برای یزید نوشت و از او آزادی مختار را درخواست نمود . یزید موافقت کرد و به عبید الله طی نامه ای دستور آزادی او را از زندان داد . وقتی نامه به عبید الله رسید، مختار از زندان بیرون آورد و به او گفت : در صورتی تو را آزاد می کنم که تا سه روز دیگر از کوفه خار شوی . اگر این سه روز تمام شود و تو در کوفه مانده باشی ، دستور می دهد ترا به قتل برسانند .
مختار بلافاصله به طرف حجاز حرکت کرد . جای زخمی که عبید الله بر زیر چشم مختار به یادگار گذاشته بود او را وادار می کرد برای هر سوال کننده ای ماجرا را توضیح دهد و همین باعث می شد روز به روز کینه دشمنان امام حسین (ع) را بیشتر به دل بگیرد . در آن زمان « عبدالله زیبر » در مکه علیه بنی امیه قیام نموده و آن شهر را به تصرف خود در آورده بود . مختار با عبدالله بیعت کرد و در رکاب او با سپاه ( حصین بن نمیر ) که از طرف یزید قصد پس گرفتن مکه را داشتند شجاعانه جنگید .
با فوت یزید بین معاویه در سال 64 هجری ، مردم با عبدالله زیبر برای خلافت بیعت نمودند و با این عمل کار او بالا گرفت و بر تمام حجاز مسلط گردید . « سلیمان بن صرد خزاعی » که از جنگاوران کوفه بود پس از قیام خونین آقا امام حسین (ع) همیشه سعی داشت پیروان ولایت را گرد هم آورده تا علیه حکومت بنی امیه به خونخواهی حسین (ع) قیام نمایند . او به همراه یارانش که بالغ بر 16 هزار نفر می شدند ، برای حمله به کوفه و شام خود را آماده ساختند . آنها خود را « توابین » نامیدند و قبل از شروع بع حمله ، در کربلا بر سر قبر امام حسین (ع)و دیگر شهدای کربلا رفتند و از اینکه امام را یاری نکرده بودند اظهار توبه کردند . سلیمان پس از سه روز جنگ با سپاه شام کشته شد و« توابین » دل شکسته بازگشتند . پس از شنیدن خبر شکست سلیمان بن صرد خزاعی ، مختار به عبدالله زیبر گفت : اگر این سپاه عظیم امیر لایقی داشتند می توانستند بر لشکر شام پیروز شوند . عبدالله زیبر گفت : تو شایسته امیر آنها هستی ، به کوفه برو و آنها را بار دیگر ساماندهی کن .
حرکت مختار به سوی کوفه با هدف انتقام کشتگان حسین
مختار روز جمعه از مکه خارج شد ، به نهر « حیره » که رسید داخل نهر شد ؛ غسل کرد و لباس فاخر پوشید شمشیر حمایل نمود و عمامه به سر بست و سواره وارد کوفه شد . او پیوسته مردم را ترغیب به بیعت با خود می نمود و مدعی بود که از طرف « محمد بن حنیفه » بردار امام حسین (ع) نیابت گرفتن انتقام از خون شهیدان کربلا را دارد . توابین که در کار مختار مشکوک بودند تصمیم گرفتند چند نفر را برای تحقیق به مدینه بفرستند و ز « محمد حنیفه » کسب تکلیف کنند . محمد بن حنیفه گفت : مختار و هر کس دیگری که حاضر باشد از قتله کربلا انتقام بگیرد حتی اگر یک غلام سپاه باشد ، مورد تائید است و از مسلمانان خواست که مختار را پشتیبانی کنند . با برگشت این گروه و تائید مختار ، تعداد زیادی از ارادتمندان اهل بیت با او بیعت کردند . یکی از دوستان مختار به او پیشنهاد کرد که اگر « ابراهیم » پسر « مالک اشتر » با ما همراه شود ، به واسطه شجاعت و دلاوری و سابقه خوبی که بین مردم دارد نیرویی به سزایی خواهیم یافت . مختار به همراه 17 نفر از یارانش به منزل ابراهیم رفت . ابراهیم از مختار و یارانش پذیرایی نمود .
مختار ، نامه محمد بن حنیفه را که مبنی بر اطاعت ابراهیم و قبیله اش از قیام بود به ابراهیم نشان داد و عبدالرحمن بن شریح که خود به نزد محمد بن حنیفه رفته بود . ماجرای ملاقات خودش را شرح داد . ابراهیم پس از انکه مطمئن گردید ب مختار بیعت کرد . هر دو قرار بر این گذاشتند که شب پنجشنبه چهاردهم ربیع الاول سال شصت و شش هجری قیام کنند ( ایاس بن مضارب ) رئیش شهربانی کوفه ، فرماندار وفه ( عبدالله بن مطیع ) را از موضوع احتمال قیام مختار آگاه کرد . به دستور عبدالله بن مطیع ، « شمر بن ذی الجوشن » « شبث بن ربیعی » و « یزید بن رویم » و « زجر بن قیس » و تمام کسانی که در کربلا شرکت داشتند هر کدام مامور حفاظت یکی از محلات کوفه شدند .
شب چهاردهم یک شب قبل از موعد قیام ، ابراهیم مالک اشتر با صد نفر از یاران خود پس از نماز مغرب به طرف خانه مختار رهسپار شدند . همراهان ابراهیم صلاح بر این می دانستند که از کوچه های خلوت بروند . ولی ابراهیم گفت : من عمدا از مرکز شهر می رود ت به حکومت وقت نشان بدهم که قدرت و نیرویی ندارد . « ایاس » در مرکز شهربانی راه را بر ابراهیم گرفته و پرسید با این جمعیت کجا می روی و چه قصدی داری ؟! ابراهیم گفت : ما را رها کن و پی کار خود برو .
ایاس که از سخنان بی پروای ابراهیم در شگفت شده بود گفت : باید با من به فرمانداری بیایی . ابراهیم « اباقطن » را که از سرداران ایاس محسوب می شد و با ابراهیم مالک سابقه دوستی داشت ، صدا زد . آن مرد به خیال اینکه ابراهیم قصد دارد او را واسطه قرار دهد تا ایاس با او کاری نداشته باشد ، پیش ابراهیم رفت ، ناگهان ابراهیم با یک حرکت نیزه را از دست اباقطن گرت و در یک لحظه آن را در گلوگاه ایاس فرو برد . ایاس بر زمین افتاد ، ابراهیم به یکی از یاران خود گفت : سرش را از تن جدا کن . همراهان ایاس از شجاعت و دلیری ابراهیم ان چنان در شگفت شدند که قدرت هر کری از آنان گرفته شد و همه پا به فرار گذشتند . ابراهیم خود را به منزل مختار رساند وجریان را به او اطلاع داد . مختار گفت : این اتفاق را به فال نیک می گیرم و همین امشب قیام می کنیم . مختار دستور داد هر چه زود تر بر فراز بام خانه ها آتش بیفروزند و به « عبدالله بن شداد » گفت : تو فریاد بزن « یا منصور امت » دو نفر دیگر هم مامور شدند فریاد بزنند « با لثارات الحسین » این شعار ها علامت قیام آنها بود . ابراهیم مختار گفت : نگهبانانب که در محلات کوفه قرار دارند مانع از رسیدن دوستان ما به آنجا می شوند ، اگر صلاح می دانی من با یارانم به طرف قبیله خودم می روم تا گروه زیادی را به اینجا بیاورم . مختار پذیرفت ولی دستور داد تا وقتی که کسی با تو شروع به پیکار نکرده با او به جنگ نپرداز . ابراهیم پس از فراخواندن یارانش در بین راه با ( زجر بن قیس ) برخورد و آنها را شکست داد و از شهر بیرون کرد . در همین زمان « شبث بن ربیعی » ز خارج شهر به خانه ی مختار حمله کرده و خانه را به محاصره در آورده بود . ناگهان خبر به شبث رسید که ابراهیم از پشت سر قصد حمله به انها را دارد . شبث دست از محاصره کشیده و در صدد دفاع بر آمد . او و یارانش توسط ابراهیم سرکوب شدند . شبث و تعدادی از افرادش توانستند به کاخ فرمانداری فرا کرده و عبدالله مطیع را از قیام مختار مطلع کنند .
مختار از شهر خارج شد و به همراه یارانش به صحرا رفت و پشت ( دیرهند ) را لشکر گاه خود قرار داد . تا صبحگاه سه هزار و هشتصد نفر از دوازده هزار نفری که با او بیعت نموده بودند گرد آمدند صبح نماز را با یارانش خواند و آماده حمله گردید
عبدالله مطیع در کوفه سپاهیان متفرّق را از محله جمع آوری نمود . او راشد بن ایاس پسر رئیس شهربانی را با چهار نفر « شبث بن ربعی » را با سه هزار نفر به پیکار با مختار روانه کرد .
پیروزی مختار
مختار ابراهیم بن مالک را با هزار و دویست نفر به سرکوبی راشد فرستاد و « نعم هبیره : را به 300 سوار و 600 پیاده به مقابله با شبث فرستاد .
ابراهیم با سپاه راشد آن چنان دلیرانه جنگید که به فاصله کمی راشد کشته شد و سپاه او متفرّق گردید . ولی نعیم نتوانست در مقابل شبث ایستادگی کند . او خود کشته شد و تعداد زیادی از افرادش به اسارت شبث درآمدند . مختار « یزید بن انس » را فرمانده سواران کرد و خود با پیاده گان به پیکار با شبث درآمد . انس مرتب فریاد می زد . اگر این مردمان خون آشام که قاتل پسر پیغمبرند بر شما پیروز شوند چه بر سر شما خواهند آورد . مرگ از چنین زندگی بهتر است . و پیوسته با این گفته ها سپاه را تهییج می کرد .
در حالی که مختار و یارانش در تنگنای گرفتاری جنگ با شبث بودند . خبر کشته شدن ایاس و پیروزی ابراهیم به آنها رسید . سپاهیان مختار قوت قلبی پیدا کردند و صد به ( الله اکبر ) بلند کردند . ابراهیم خود را به مختار رسانید و حمله ای جانانه کردند که شبث و یارانش مجبور به فرار به داخل کوفه شدند .
بالاخره سپاه انقلاب با قدرت موانع سر راه یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتند و کاخ استانداری کوفه را محاصره کردند . عبدالله مطیع و سران گذاشتند و کاخ استانداری کوفه ر محاصره کردند . عبدالله مطیع و سران کوفه در قصر متحصن شدند . سه روز محاصره بودند و و سرانجام پس از گرفتن امان از مختار در قصر را گشودند و با مختار بیعت کردند .
کوفه در بین کشور اسلامی آن زمان موقعیت اساسی داشت . ایران و قسمتی از عراق در قلمرو این ناحیه بود . هر که بر کوفه مسلط می شد نیمی از قدرت مملکت اسلامی را در اختیار داشت ، مختار که کوفه را متصرف شد ، بلاد ارمنستان ، آذربایجان ، موصل ، مدائن ، بهبهان ، صلوان ، اصفهان ، قم ، ماهان ، همدان و غیره در قلمرو حکومت او قرار گرفت . او پرچمی به رنگ سبز ، سرخ ، سفید در حکومت خود برافراشت که رنگ سبز آن نشان اهل بیت پیامبر و رنگ سرخ آن برای انتقام از ستمکاران و رنگ سفید حقیقت ثابت تشیع بود . این حکومت هیجده ماه طول کشید و اطراف آن را ایرانیان شیعه و دوستان آل علی(ع) گرفته بودند .
مختار پس از اینکه بر اوضاع کوفه مسلط گردید . سران سپاه خود را جمع آوری نمد به آنها گفت : مرا غذا گوارا نیست و آب از گلویم پایین نمی رود تا وقتی که شرکت کنند گان در خون حسین (ع) زنده باشند ، مردم مرا با همین شرط امیر خود قرار داده اند ، از شما می خواهم نام شرکت کنند گان کربلا را بنویسید تا زمین را از لوث وجود انها پاک کنم . نام یکایک افرادی که در کربلا حضور داشتند با عملی که انجام داده بودند در دفتری یادداشت کردند . مختار فرمان داد : « هر کس در خانه خود را ببندد در امان است مگر کسانی که در کشتن حضرت حسین (ع) شرکت کرده اند . » ماموران به دستور مختار به مجازات قاتلان امام حسین (ع) شدند .
سرانجام کار مختار

 

مختار به سرزمین و مناطقی چون موصل، حلوان (نزدیک سرپل ذهاب)، مدائن، بلاد ارمنیه، اران، آذربایجان، حوران، ماهیان، ری و اصفهان که اینها شمال عراق بود، مسلط شد و فقط شهر بصره به دست آل زبیر و زبیریان بود. زبیریان از نیروهای مختار خواستند که با عبدالله بن زبیر، به عنوان امیرالمومنین بیعت و دست از جنگ بردارند، و یاران مختار خواستند تا آنها با مختار بیعت و خلافت را به «آل رسول» واگذارند که در این میان جنگی صورت گرفت و مصعب بن زبیر حاکم بصره و برادر عبدالله بن زبیر سپاه مختار را شکست داد و مختار و بسیاری را کشت و یاران او را اسیر کرد و به بغض اینکه بیشتر آنها از «عجم» بودند آنها را از دم تیغ گذراند. مدت حکومت مختار، یکسال و نیم (18 ماه ) بود و در 14 رمضان سال 67 هجری قمری در سن 67 سالگی از دنیا رفت. قبر او، در رواق راهرو مرقد حضرت مسلم بن عقیل در کوفه است.
سال 61 هجری گذشت و سالهای کوتاه بعد از آن نیز سپری شد درحالی‌که مردم مدینه شورش کردند و عمال یزید آن را سرکوب نمودند و مک‍ّیان با عبداله‌ بن زبیر دیرگاهی بر علیه یزید مقاومت کردند و هر سوی سرزمین اسلامی را به نوعی قهر و غضب مسلمین دربرگرفته بود و خونخواهی سالار شهیدان، حسین‌ بن علی(ع) مردم را برانگیخته بود تا به محض پیدا شدن مفر‌ّی و روزنی فریاد برآرند و خونخواهی کنند!
مختارابن ابی عبیده ثقفی ملقب به کیسان از مردم طائف ( مدینه ) بود. او در خلافت عمر همراه پدر خود به مدینه رفت. پدر او در جنگ یوم الحجر در عراق به قتل رسید. مختار به بنی هاشم پیوست و در خلافت علی (ع) با آن حضرت در عراق به سر می برد و پس از شهادت علی (ع) در بصره سکونت کرد. آنطور که از مستندات تاریخی بدست می آید در زمان واقعه کربلا مختار در زندان بود و امکان حضور در کربلا را نداشت .
در آن هنگام که بازماندگان شهداى کربلا را همراه سرهاى بریده ى شهیدان به کوفه آوردند و به مجلس عبید الله بن زیاد وارد نمودند، مختار در جریان حضرت مسلم(علیه السلام)به دستور ابن زیاد دستگیر شده و در زندان به سر مى برد.
ابن زیاد براى این که دل مختار را بسوزاند دستور داد مختار را از زندان به مجلس خود بیاورند، دژخیمان او مختار را کشان کشان با وضع توهین آمیز به مجلس ابن زیاد آوردند.
هنگامى که مختار وارد مجلس شد، دریافت که امام حسین(علیه السلام) کشته شده، و اهل بیت او اسیر شده اند و سر بریده ى امام در میان طشت است، بسیار ناراحت شد و از شدت غم، بیهوش گردید وقتى که به هوش آمد، با کمال شجاعت بر سر ابن زیاد فریاد کشید که:
«اى حرامزاده! به زودى دمار از روزگار شما درآورم».
ابن زیاد خشمگین شد و به قتل او فرمان داد.
حاضران دیدند کشتن مختار صلاح نیست و مساله تازه ایجاد مى کند، به ابن زیاد گفتند: کشتن مختار موجب بروز فتنه عظیم مى گردد و صلاح نیست، ابن زیاد از کشتن مختار منصرف شد و دستور داد او را به زندان بازگرداندند .
عبداله بن‌عمر، هم او که نامش در جمع افراد چهارگانه بیعت‌نکرده با یزید آمده است میانجی‌گری کرد و مختار با ضمانت یارانی آزاد شد.
سپس به شفاعت عبدالله عمر او را به طائف تبعید کرد. (عبدالله ابن عمر بدلیل اینکه فرزند خلیفه دوم بود در آن دوران مقبولیت ویژه ای داشت) .
مختار آزاد شد و قصد نمود تا سوگند خود را به کفاره بشکند و شترها را در صورت لزوم قربانی کند اما دست از قیام بر علیه یزیدیان برندارد.
در سال 64 ه. ق یزید بن معاویه مرد و عبدالله بن زبیر در مدینه به طلب خلافت برخاست . مختار نزد او رفت و با او بیعت کرد و در بعضی جنگ های او حضور داشت.
مختار بن ابی‌ عبید در زندان یزیدیان بود،
حالا عبداله بن زبیر در قلمرو حجاز خلیفه است و تا عراق نیز عمال می‌گمارد و اینک عبداله‌بن مطیع را عامل کوفه و حارث‌ بن عبداله را عامل بصره کرده است. عبداله‌ بن مطیع چون به کوفه رسید مختار را طلبید و او نیامد و قصد داشت تا در ماه محرم قیام کند!
مختار و یارانش همدل شده بودند و الا یاری ابراهیم‌ بن مالک اشتر که جوانی رشید و جنگاور بود را می‌خواستند تا همه اسباب قیام را فراهم‌شده ببینند.
اِبراهیمِ‌بْنِ مالِکِ اَشْتَرِ نَخَعی، ابوالنعمن سردار معروف عرب بود که به حمایت از مختاربن عُبَید ثَقَفی به خونخواهی حسین‌بن علی(ع) بر ضدّ اُمویان قیام کرد.
از زندگی ابراهیم پیش از پیوستن به مختار آگاهی دردست نیست جز آنکه گفته‌اند در جنگ صفّین در زمر? یاران علی‌بن ابی‌طالب(ع) و در رکاب پدرش مالک اشتربا معاویه جنگ کرد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله    17صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مختار