اختصاصی از
سورنا فایل دانلود مقاله انقلاب مشروطه ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
پس از گشوده شدن ایران به وسیله اعراب و انضمام امپراتورى ساسانى به قلمرو خلافت اسلامى، این سرزمین تاریخى استقلال خود را از دست داد، اما با تاسیس سلطنت صفوى در سال ۹۰۵ هجرى قمرى، استقلال ایران بازگشت و از آن پس ایران به عنوان یک واحد سیاسى کامل در جغرافیاى منطقه و جهان ظاهر شد و ادامه یافت. هرچند این استقلال براى ایرانیان مغتنم بود اما جز در سده اول صفوى از نظر رشد و توسعه فرهنگى و علمى و اقتصادى و تمدنى چندان اهمیتى پیدا نکرد. برآمدن صفویان مصادف است با ۱۵۰۰ میلادى و آغاز خیزش عظیم و همه جانبه اروپاییان در عرصه سیاست و اقتصاد و علوم و فنون و فلسفه و هنر و تمدن و فرهنگ، اما ایرانیان را از آن رنسانس و تحول عمیق غربى بهره اى نبود.
انحطاط رو به افزایش عصر دوم صفوى به انقراض آن سلسله طولانى و اشغال ایران به وسیله افاغنه و دست اندازى هاى عثمانى انجامید و هرج و مرجى پدید آمد که هفتاد سال طول کشید.درست در آغاز سده سیزدهم هجرى، نوزدهم میلادى سلطنت قاجار تاسیس شد و در پرتو اقتدار اولیه آن استقلال سیاسى ایران تامین شد اما از نظر تغییر در اندیشه، فرهنگ، اقتصاد و سیاست در جهت اجتماع و نظام حکومتى تحولى رخ نداد و کم و بیش در، بر همان پاشنه چرخید. جنگ هاى طولانى ایران و روس در عصر فتحعلى شاه و شکست هاى پیاپى ایران و در نهایت عقد دو قرارداد سیاه و تباه کننده ایران با روسیه (عهد نامه گلستان و ترکمانچاى) و جدا شدن بخش قابل توجهى از کشور، آخرین رمق را از این ملک ستاند.
اما این همه هیچ بر بیدارى و آگاهى دستگاه سلطنت و سلاطین نالایق قاجار نیفزود و گویا هیچ تغییرى در جهان رخ نداده و از این رو این عصر را «عصر بى خبرى» گفته اند. از اوایل قاجار ارتباط بیشترى با جهان خارج (روسیه، عثمانى، شبه قاره هند) و به ویژه اروپا ایجاد شده بود و این ارتباط و آشنایى تا حدودى فکر تغییر و اصلاح را در بخش هایى از دولتمردان دامن زد. در این ارتباط از آغاز تا پایان قاجاران پنج دولتمرد اصلاح گر: عباس میرزا، قائم مقام، امیرکبیر، سپهسالار و على خان امین الدوله به عرصه آمدند و دست به اقدامات مهمى نیز زدند اما در نهایت راه به جایى نبرد و بنیادهاى اندیشه و عمل مردمان و جامعه ایرانى دچار تحول نشد. عوامل پیچیده و گوناگونى در شکست این اصلاح طلبان حکومتى نقش داشتند که در یک طبقه بندى کلى مى توان گفت چهار عامل نقش بیشترى داشتند:
۱- استعمار خارجى ۲- استبداد شاهان ۳ _ توطئه نظامیان و درباریان و خوانین بزرگ و ۴- کارشکنى روحانیان شریعتمدار و صاحب نفوذ و غالباً ملاک (چون حاج ملاعلى کنى) از موضع دفاع از دیانت و سنت و یا وابستگى به دربار و گاه نیز وابستگى به سفارتخانه ها. البته در این میان عقب ماندگى فرهنگى و اقتصادى و اجتماعى جامعه و جهل عامه مردم نسبت به عالم جدید و به طور کلى عدم آمادگى لازم در مجموعه ساختارهاى اجتماعى براى پذیرش افکار و آداب مدرن (مدرنیته و نه البته لزوماً مدرنیسم)، از یکسو اقدامات مصلحانه را با مشکل و موانع جدى مواجه مى کرد و از سوى دیگر بهانه هاى لازم براى مقابله با اصلاحات اساسى به دست مرتجعان و سودجویان مى داد.
با وجود شکست اصلاحات حکومتى در درون ساختار قدرت فاسد قاجارى، ایران در آن دوران نه چندان کوتاه نمى توانست یکسره از تحولات شتابان اروپا و دیگر نقاط جهان به دور باشد و هیچ تغییرى نپذیرد و راه اصلاح طلبى در سطوح مختلف جامعه هموار نشود. در اواخر عصر عباس میرزا نخستین گروه جوانان براى تحصیل به اروپا اعزام شدند و شمارى از این افراد کم و بیش افکار نوین را به ایران آوردند و یکى از آنان، میرزاصالح نخستین چاپخانه را در تبریز و سپس تهران بنا نهاد و نخستین روزنامه را در تبریز انتشار داد.
حضور سفیران کشورهاى اروپایى در ایران و حضور سفیران ایرانى در اروپا و دیگر نقاط جهان و سفرهاى ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه به فرنگ و ترجمه و چاپ و نشر برخى از آثار ادبى و سیاسى و علمى اروپایى و روسى در ایران و به ویژه تاسیس دارالفنون به دست امیرکبیر، جملگى راه نفوذ و رواج اندیشه هاى جدید و تقویت فکر تغییرخواهى و تحول طلبى را در ایران تقویت کرد. در همین ارتباط، جنگ هاى ایران و روس نقش موثرى ایفا کرد. مخصوصاً شکست ایرانیان در این جنگ ها از یک سو زهر تلخ تحقیر را در کام ایرانیان ریخت و از سوى دیگر موجب نوعى بیدارى ملى و احیاى همبستگى قومى شد.
رویداد مهم تحریم تنباکو در سال ،۱۳۰۹ بازتابى در این بیدارى و شکلى از مقاومت ملى براى جبران این شکست ها ارزیابى مى شود. روزنامه ها و نشریات مختلف (به ویژه اختر و حبل المتین و قانون و عروه الوثقى)، کتاب هاى خارجى و داخلى (به ویژه کتاب بیدارگر «سیاحتنامه ابراهیم بیگ» اثر زین العابدین مراغه اى)، گویندگان و نویسندگان اثرگذارى چون آخوندزاده، میرزا ملکم خان، سیدجمال الدین اسدآبادى، مستشارالدوله، میرزا آقاخان کرمانى، طالب اف تبریزى و زین العابدین مراغه اى در عصر ناصرى، اندیشه هاى اصلاح طلبانه مدرن را رواج دادند.
به تدریج ترقى خواهى و نوگرایى در شمارى از روحانیان متوسط و میان مرتبه نیز راه پیدا کرد و ورود آنان به عرصه اصلاح طلبى اجتماعى بر عمق و تاثیر جنبش نوین تغییرخواهى افزود و بخشى از توده هاى مذهبى شهرى را وارد عرصه کرد. در این میان نقش کسانى چون میرزا حسن رشدیه، سیدجمال واعظ اصفهانى، میرزا نصرالله ملک المتکلمین، شیخ هادى نجم آبادى، سیدمحمد طباطبایى و سیدجمال الدین اسدآبادى برجسته تر است. به ویژه رشدیه و طباطبایى با تاسیس نخستین مدرسه هاى جدید به سبک غربى پایه گذار تحول در آموزش و اخذ علوم و فنون شدند.
رویدادها
با توجه به عقب ماندگى مزمن و همه جانبه ایران در طول سه سده و ناکام ماندن اندک تلاش هاى اصلاح طلبانه در طول سلطنت قاجار، در دهه دوم سده چهاردهم هجرى قمرى، ایران در آستانه یک تحول اساسى و حتى یک انفجار بزرگ قرار گرفته و راه نجاتى مى جست. این در حالى بود که اروپا و غرب سال هاى آغاز قرن بیستم خود را آغاز کرده و در اوج اقتدار و پیشرفت بودند و تقریباً تمام کشورهاى باستانى و صاحب نام جهان دچار تحول شده و دست کم به یک اصلاح و نوسازى حداقلى تن داده بودند.
ناتوانى و فساد حاکمان، فرسودگى و تباهى نظام ادارى و مدیریتى، ستم هاى بى انتهاى شاه و درباریان و شاهزادگان در تهران و حاکمان در ولایات، بى قانونى و بى نظمى فراوان در سراسر «ممالک محروسه ایران»، بى سوادى و جهل عمومى، عقب ماندگى نظام آموزشى، اقتصاد عقب مانده و غیرمولد، فقر عمومى، وفور و چیرگى عقاید و افکار و آداب خرافى و جاهلانه و تشدیدکننده انحطاط در میان عامه مردم و بالاخره مطامع استعمارى و واگذارى انواع امتیازات اقتصادى و تجارى و فرهنگى و سیاسى به خارجیان (به همین دلیل این دوران را «عصر امتیازات» نیز نام نهاده اند) و ...، از عوامل ریز و درشت عقب ماندگى ایرانیان به شمار مى آمدند.
با مرگ ناصرالدین شاه با گلوله یک آزادیخواه در سال ۱۳۱۴ ق و سلطنت یافتن مظفرالدین شاه بیمار و سست اراده، گرچه روند انحطاط و آشفتگى و زوال شتاب بیشترى گرفت اما به دلیل بازتر شدن فضاى سیاسى و فرهنگى، اندیشه تغییر و اصلاح در سطح گسترده دنبال شد و تعمیق یافت. در محرم ۱۳۲۱ میرزا على اصغرخان امین السلطان اتابک، «صدر اعظم دیرپا و مستبد و فاسد» برکنار و تبعید شد و شاهزاده عین الدوله به صدارت نشست. اما او نیز در استبداد و خشونت راه سلف خود را در پیش گرفت. از جمله او، برخلاف امین السلطان که همواره مى کوشید با کمک هاى مالى و شیوه هاى دیگر انبوه روحانیان با نفوذ را با خود داشته باشد، با طبقه روحانیان نامهربان شد و مخصوصاً روحانیان صاحب نام و وابسته به اتابک و یا دوست و همراه او مورد خشم آشکار عین الدوله قرار گرفتند و کمک هاى مالى به آنان قطع شد.
در این میان تیره شدن روابط عین الدوله و سیدعبدالله بهبهانى حادثه ساز شد. بهبهانى از عالمان بانفوذ و مقتدر تهران بود. وى از سال ۱۳۰۹ که در ماجراى تحریم تنباکو تنها عالمى بود که با تحریم مخالفت کرد و در کنار سفارت انگلیس و دربار و اتابک ایستاد، مورد حمایت اتابک بود و از قدرت زیادى در امور اجتماعى و حکومتى برخوردار بود.
وى با برکنارى اتابک مخالف بود و پس از آن نیز مى کوشید تا او را به قدرت بازگرداند. از این رو بهبهانى مورد بى مهرى و کینه عین الدوله قرار گرفت و از همان آغاز کشمکشى عظیم در پیدا و پنهان بین آن دو رجل دین و سیاست آغاز شد. زمانى که رسیدگى به مرافعات دولتى که در زمان اقتدار اتابک به بهبهانى ارجاع مى شد، از سوى عین الدوله به شیخ فضل الله نورى، عالم دیگر تهران و رقیب دیرین بهبهانى، ارجاع شد و حتى بهبهانى را از نظر مالى در تنگنا قرار داد، رقابت و دشمنى بهبهانى و صدراعظم آشکارتر شد.
اما جرقه انقلاب در محرم ۱۳۲۳ ق زده شد و آن در جریان ماجراى مسیو نوز بلژیکى روى داد. نوز که در سال ۱۳۱۷ به همراهى شمارى از بلژیکیان به ایران آمده و در زمان صدارت امین السلطان رئیس کل گمرکات ایران شده بود، در یک مجلس جشن اختصاصى خارجیان با لباس عالمان دین (عبا و قبا و عمامه) عکس انداخته بود. البته در آن جشن مردان و زنان خارجى دیگر هرکدام در لباس محلى یکى از اقوام ایرانى ظاهر شده بودند و در این میان نوز و یک مقام دیگر در جامه روحانى درآمده بودند. گرچه عکس مربوط به مدت ها قبل بود ولى در محرم آن سال به دست بهبهانى افتاده بود.
بهبهانى با نشان دادن عکس به مردم اعلام کرد که نوز با این کار به دین و مقدسات و عالمان توهین کرده و خواهان مجازات و اخراج وى و همکارانش از ایران شد. جنبش پدید آمد اما سرانجام راه به جایى نبرد و عین الدوله بر سخت گیرى ها افزود. از آنجا که در این زمان خواسته بهبهانى فراتر از عزل نوز و حتى دشمنى با عین الدوله بود، در اواخر ماجراى نوز، بهبهانى نزد سیدمحمد طباطبایى، عالم خوشنام و بانفوذ دیگر تهران رفت و از او خواست تا به صف معترضان بپیوندد و از جنبش علیه عین الدوله حمایت کند. طباطبایى با این شرط که اغراض شخصى کنار رود، همراهى کرد و دست بهبهانى را فشرد. با توجه به اهمیت این پیوند، مورخان تاریخ مشروطه عموماً «اتحاد روسیه» را سرآغاز نهضت مشروطه شمرده اند.
پس از آن حوادث دیگرى روى داد که هرکدام موضوع جدال تازه و چالشى جدى بین گروه علماى معترض با رهبرى طباطبایى و بهبهانى که حالا مى دانستند براى چه مبارزه مى کنند،با صدراعظم و دولت شد و البته هر بار این عالمان بودند که با درایت و هوشمندى از رویدادها به نفع خود بهره مى گرفتند. از جمله حادثه کتک خوردن چند بازارى به اتهام گرانفروشى قند و حمله چماقداران حکومتى به اجتماع علما و مردم در مسجد شاه تهران، منجر به هجرت علما به حضرت عبدالعظیم شد. طباطبایى با گفتن این جمله که «اکنون که به اینجا رسید، کار را یکسره گردانیم و آن کار را که خواستیم سه ماه دیگر کنیم، جلو اندازیم.» دستور داد علما و مردم به عنوان اعتراض به عبدالعظیم بروند و متحصن شوند. این جمله طباطبایى از برنامه ریزى و درایت جنبش علما حکایت مى کند.
در ۱۶ شوال این هجرت و تحصن با حضور شمار قابل توجهى از علما و طلاب و بازاریان و کسبه انجام شد. انتشار اخبار آن به شهرها نیز رسید و در همه جا تحرکى پدید آمد. این تحصن یک ماه طول کشید و سرانجام دولت مجبور شد با قبول خواسته هاى علما به تحصن پایان دهد. از جمله خواسته هاى معترضان این بود که «بناى عدالتخانه اى در ایران که در هر بلدى از بلاد ایران یک عدالتخانه برپا شود که به عرایض و تظلمات رعیت رسیدگى شود.»
علماى معترض با احترام به تهران بازگشتند و به دیدار شاه رفتند و مذاکراتى براى تحقق خواسته هایشان صورت دادند. اما مدت ها گذشت و از عدالتخانه خبرى نشد و پیدا بود که کارشکنى مى شود. طباطبایى چند نامه به شاه و عین الدوله نوشت و بهبهانى یک بار شخصاً به دیدار شاه رفت اما ثمرى نداشت. حوادثى نیز رخ داد که منجر به وخامت اوضاع و تشدید و تعمیق مخالفت علما با دربار شد. از جمله آنها کتک خوردن شیخ محمد واعظ در خیابان به دست ماموران حکومتى و کشته شدن یک طلبه و نیز حمله ماموران به اجتماع علما و مردم در مسجد جامع تهران و کشته و مجروح شدن شمارى از مردم و توهین حساب شده. به بهبهانى در این حادثه بود.
سرانجام علما اعلام کردند که به علامت اعتراض تهران را ترک و به عتبات خواهند رفت. در ۲۳ جمادى الاول ۱۳۲۴ ق علما تهران را ترک کردند اما پس از آن که به قم رسیدند متوقف شده و در آنجا متحصن شدند. همزمان با خروج علما از تهران، به توصیه بهبهانى، شمار زیادى از روحانیان و بازاریان و مردم دیگر در باغ سفارت بریتانیا در قلهک تهران بست نشستند و خواستند تا سفیر آن کشور به آنان امان دهد و در حمایت آنان و تحقق خواسته هایشان و علما اقدام کند. خواسته هاى علماى مهاجر کم و بیش همان ها بود که قبلاً اعلام شده بود. عین الدوله پس از مدتى مقاومت استعفا داد و جایش را به مشیرالدوله داد.
صدراعظم جدید به فرمان شاه به قم رفت تا علما را بازگرداند اما آنان گفتند «در مملکتى که عدالتخانه نباشد نمى مانیم.» سرانجام در ۱۴ جمادى الثانى ۱۳۲۴ ق / ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ ش فرمان مشروطیت به دست مظفرالدین شاه صادر شد که در آن صریحاً از «مجلس شوراى ملى» یاد شده بود. ده روز بعد مهاجران بازگشتند و مردم تهران از آنان استقبال بى مانندى کردند. بهبهانى و طباطبایى مستقیم به دیدار شاه رفتند و با وى گفت وگو کردند. پس از تدوین آئین نامه انتخابات پارلمان، در اواسط ماه شعبان انتخابات عمومى برگزار شد و در ۱۸ شعبان مجلس شوراى ملى افتتاح شد و سراسر ایران در جشن و شادى غرق شد. مجلس با شتاب قانون اساسى را در ۵۱ اصل تصویب کرد به توشیح شاه محتضر رساند.
بدین ترتیب سنگ بناى مشروطیت ایران با استوارى گذاشته شد. اما پس از چندى مظفرالدین شاه درگذشت و ولیعهد مستبد او محمدعلى میرزا از تبریز به تهران آمد و بر تخت سلطنت نشست و مشکلات آغاز شد. محمدعلى شاه، به رغم سوگندش در وفادارى به مشروطه، از همان آغاز سر ناسازگارى گذاشت و کوشید مشروطه و مجلس و قانون را نادیده بگیرد و با همان شیوه سلطنت مطلقه عمل کند. از سوى دیگر هنگام نوشتن متمم قانون اساسى، شیخ فضل الله نورى، که در مهاجرت قم به علما پیوسته بود. علم مشروعه خواهى برافراشت و به مخالفت با اساس مشروطیت برخاست. او به حضرت عبدالعظیم رفت و متحصن شد. اما با پادرمیانى بهبهانى و طباطبایى، تفاهم حاصل شد و او به تهران بازگشت.
اما پس از چندى بار دیگر، با تحریک دربار و احتمالاً امین السلطان که به تازگى بازگشته بود، گروهى را دور خود جمع کرد و در میدان توپخانه بلواى عظیمى پدید آورد. کوشش هاى دوسید نیز کارساز نشد. با ترور امین السلطان آشوب توپخانه پایان یافت. در این زمان بود که آخوند خراسانى و دیگر علماى حامى مشروطه نجف فتوا دادند شیخ نورى فاسق است و تصرف او در امور حرام. سرانجام متمم قانون اساسى نوشته شد و به تصویب رسید. مجلس به کار خود ادامه داد. اما به دلایل مختلف، از جمله اختلافات داخلى، با توافق نهایى شاه و روسیه و انگلیس (که پیش از آن بنا به مصالحى و به صورت محدود از مشروطه حمایت کرده و حالا تغییر موضع داده بود) و شیخ فضل الله در جمادى الثانى ۱۳۲۶ ق مجلس مورد حمله قرار گرفت و شمارى از آزادیخواهان دستگیر و عده اى اعدام و چند تنى (از جمله دوسید) تبعید شدند.
با انحلال مجلس و سرکوب آزادیخواهان، شاه رسماً به سلطنت مطلقه بازگشت و حاج شیخ فضل الله مجتهد بلامنازع تهران به عنوان مشاور و مفتى مذهبى عالى شاه وارد صحنه شد. اما علماى نجف به حمایت قاطع خود از اعاده مشروطیت ادامه دادند و شاه و استبدادیان را تکفیر کردند و آزادیخواهان نیز در شهرهاى بزرگ به مبارزه و مقاومت دست زدند. سرانجام پس از یک سال مبارزان گیلان و اصفهان به تهران حمله آورده و در تاریخ ۲۴ جمادى الثانى ۱۳۲۷ ق تهران فتح شد و استبداد فروپاشید و محمدعلى شاه به روسیه تبعید شد. شیخ فضل الله و چند تن دیگر اعدام شدند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 14 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود با لینک مستقیم
دانلود مقاله انقلاب مشروطه ایران