لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 34
سخنى درباره تغییر جنسیت
از برخى کتابهایى که در این موضوع نگارش یافته، به دست مىآید که ماده اصلى براى پدیدار شدن جنس نر و ماده در رحم حیوان، گوناگون است، لکن مادهاى که مبدا وجود است، تنها حامل یکى از این دو جنس است نر و یا ماده بنابر این نطفه به وجود آمده، یا نر است و یا ماده.
گاهى در آلت تناسلى اختلالهایى رخ مىدهد، به عنوان نمونه، بر اثر ضعف فعالیت تخمها، براى مرد آلت تناسلى زن پدیدار مىشود و به سبب تراویدن مواد لازم از غیر تخم،در زن آلت تناسلى مرد به وجود مىآید.
بر این اساس، آنچه از مادر زاده مىشود و حتى جنین در رحم مادر، یا مرد است و یا زن و اگر گاه، کسى هم آلت تناسلى مردان را داشته باشد و هم آلت تناسلى زنان را، از زمره کسانى به شمار مىآید که هر چند تشخیص جنسیت او دشوار است، لکن در واقع، یا مرد است و یا زن و در فقه از این فرد به «خنثى» تعبیر مىشود.
با این وصف، از روایات چندى (که سند پارهاى از آنها معتبر است) به دست مىآید که ممکن است انسانى پیدا شود که در صحنه تولید نسل، هم نقش مرد و هم زن را ایفا کند.
به عنوان مثال، شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه، در باب میراث خنثى از کتاب فرائض، به سند صحیح خود، از عاصم بن حمید از محمد بن قیس از ابوجعفر(ع) نقل کرده است که فرمود:
«شریح قاضى در حالى که در مجلس قضاوت حضور داشت، ناگهان زنى وارد مجلس شد و گفت:
اى قاضى! میان من و دشمنم قضاوت کن.
شریح به آن زن گفت: دشمنت کیست؟ زن گفت: تو هستى.
شریح گفت: راهش دهید.
او را راه دادند و او وارد مجلس شد. سپس قاضى به او گفت:
شکایتت چیست؟ گفت: من، هم آنچه را مردان دارند دارم و هم آنچه را زنان دارند.
شریح گفت: امیر مؤمنان(ع) بر اساس مجراى ادرار قضاوت مىکند.
وى گفت: من از هر دو مجرا ادرار مىکنم و از هر دو با هم قطع مىشود.
شریح گفت: به خداوند سوگند، من چیزى شگفتانگیزتر از این نشنیدم. زن گفت: شگفتانگیزتر از این هم است.
شریح گفت: آن چیست؟ گفت: شوهرم با من آمیزش کرد و من از او بچه آوردم و نیز من با کنیزم آمیزش کردم و او از من بچه آورد.
شریح [با شنیدن این خبر] در حالى که به شدت شگفت زده بود، دست بر دست زد.
آن گاه امیرمؤمنان(ع) آمد و شریح گفت: اى امیرمؤمنان! بر من چیزى وارد شده که شگفتآورتر از آن را نشنیدم. سپس داستان آن زن را حکایت کرد.
آن گاه امیرمؤمنان(ع) در این باره از آن زن پرسید.
او، در پاسخ گفت: قضیه از همین قرار است.
امیرمؤمنان به او فرمود: شوهرت کیست؟ گفت: فلانى.
امام کسى را به دنبال او فرستاد و او را فراخواند و فرمود: آیا این زن را مىشناسى؟ او گفت: بله، او همسر من است.
آن گاه از وى، درباره آنچه آن زن گفته بود پرسید.
مرد گفت: قضیه همین طور است.
امیرمؤمنان(ع) به وى فرمود: تو شجاعتر از کسى هستى که بر شیر سوار مىشود; زیرا با این وضعیت به وى نزدیک مىشوى.
آن گاه امیرمؤمنان فرمود: اى قنبر! این زن را به همراه یک زن [دیگر] به داخل خانهاى ببر تا دندههاى او را بشمارد.
شوهر زن گفت: اى امیرمؤمنان! من نه مردى را نسبت به وى امین مىدانم و نه زنى را.
امیرمؤمنان(ع) فرمود: دینار خواجه [که از صالحان کوفه و مورد اعتماد بود] را نزد من بیاورید.
آن حضرت فرمود: اى دینار! به همراه این زن، وارد خانهاى شو و او را برهنه کن و به وى دستور بده که لنگى بر خود ببندد و دندههاى او را بشمار.
دینار این کار را انجام داد و شمار دندههاى او در سمت راست هفده و در سمت چپ هجده تا بود، از این روى، امیر مؤمنان(ع) لباس، کلاه و کفس مردانه بر تن او کرد و ردایى بر شانه او انداخت و او را جزء مردان به حساب آورد.
شوهر زن گفت: یا امیرمؤمنان! او دختر عمویم است و از من بچه دارد و در این حال، شما او را جزء مردان به شمار مىآورید؟ حضرت فرمود: من درباره او حکم خدا را صادر کردم; زیرا خداى تعالى حوا را از پهلوى چپ آدم آفرید و [از این روى] شمار دندههاى مردان ناقص و دندههاى زنان کامل است.»
علامه مجلسى، در ذیل این حدیث نوشته است:
«این خبر، در بین عامه اهل تسنن مشهور و در کتابهاى ایشان ثبت است. از این روى، سید، مفید، و ابن ادریس، على رغم این که به خبر واحد عمل نمىکنند، به این روایت عمل کردهاند.
علامه، قدس سره، سند روایت را صحیح دانسته و گفته است: کسانى که این خبر را ضعیف دانستهاند، به سند آن توجه نداشتهاند.» شیخ طوسى، این روایت را در «تهذیب» با تفاوت در برخى الفاظ، از میسرة بن شریح نقل کرده است.
همچنین شیخ مفید، این روایت را در «ارشاد»، بخش قضایاى امیرمؤمنان(ع) نقل کرده است.
به اعتقاد من: روایتیاد شده این معنى را در بر دارد که آن شخص، هم نقش مرد و هم نقش زن را ایفا مىکرده، با این وجود، امیرمؤمنان(ع) او را به مردان ملحق کرده است.
من درباره مضمون این روایت با چند تن از پزشکان گفت و گو کردم، آنان گفتند: تاریخ پزشکى چنین چیزى را یاد نمىدهد.
همچنین این گروه گفتند: تغییر جنسیت، در شخصى که مرد است بدون نقص و یا در کسى که زن است بدون نقص، شناخته شده نیست و حتى امکان ندارد. اما عمل جراحى که در مورد خنثى اجرا مىشود، یعنى در مورد فردى که هم آلت مرد را دارد و هم آلت زن را، هر چند یکى نسبت به دیگرى ضعیفتر باشد، بدین ترتیب است که یکى از این دو آلت را از خنثى بر مىدارند و در نتیجه، جنبه دیگر در وى تقویت مىشود.
در هر حال، عمل اصلاح جنسیت و یا تغییر آن، یا بر روى کسى انجام مىشود که در بدن او تنها یک آلت وجود دارد، لکن پوست و یا چیزى دیگر آن را پوشانده است و با عمل جراحى این پوست برداشته مىشود، تا صورت واقعى آلت آشکار گردد. یا این عمل جراحى، روى کسى انجام مىشود که هر دو آلت را دارد، هم آلت تناسلى مرد و هم آلت تناسلى زن را. در این صورت، یکى از این دو را از ریشه بر مىکنند، تا آلت دیگر تقویتشود و رشد کند و صاحب آن به وظیفه خود عمل کند.
یا این که عمل جراحى (اصلاح جنسیت و یا تغییر آن) روى شخصى انجام مىشود که تنها یکى از دو آلت تناسلى را دارد و از زمره مردان به شمار مىآید و یا از زمره زنان و هیچ گونه نقصى در خلقت آلت تناسلى وى وجود ندارد و عمل جراحى، بدین منظور روى وى انجام مىشود که شخص از زمره یکى از دو جنس خارج و به جنس دیگرى ملحق شود. البته، اگر چنین چیزى امکانپذیر باشد.
صورت نخست، به هیچ روى، تغییر جنسیت به شمار نمىآید، بلکه از باب کشف واقعیتى است که پرده و یا پوششى آن را پوشانده باشد و دلیلى بر حرام بودن و یا واجب بودن این عمل وجود ندارد، مگر این که ترک عمل جراحى، سبب شود که شخص در حرام بیفتد و یا واجبى از او ترک شود که در این صورت، از باب مقدمه بر او واجب است که عمل جراحى را انجام دهد، تا واجبى از او فوت نشود و در حرام نیفتد. اگر این شخص، پیش از انجام عمل جراحى به واقعیت امر زن و یا مرد بودن خود یقین پیدا کند، بر وى واجب است که به تکالیف مربوط به جنس واقعى خود عمل کند; زیرا عنوان جنس واقعى بر او صدق مىکند و در نتیجه، حکم مترتب بر این جنس او را در بر مىگیرد و این مطلب روشن است.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
دانلود تحقیق درباره تغییر جنسیت