سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

موتزارت، نابغه دنیای موسیقی 64ص

اختصاصی از سورنا فایل موتزارت، نابغه دنیای موسیقی 64ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 74

 

موتزارت، نابغه دنیای موسیقی

Wolfgang Amadeus Mozart

تولد: 27 ژانویه 1756 (سالزبورگ)

مرگ: 5 دسامبر 1791 (وین)

خانواده و دوران کودکی

یوهان کریزوستوم ولفگانگ آمادئوس موتزارت، روز 27 ژانوزه 1756 میلادی در شهر سالزبورگ به دنیا آمد. پدر وی لئوپولد موتزارت (تولد 14 نوامبر 1719- مرگ 28 مِی 1787) نام داشت و مادر او آنا ماریا (تولد 25 دسامبر 1720- مرگ 3 ژوئیه 1778) بود. از هفت فرزند این خانواده، فقط دو نفر باقی ماندند. یکی ولفگانگ آمادئوس که هفتمین و کوچک ترین فرزند و دیگری دختری به نام نانرل (تولد 30 ژوئیه 1751- مرگ 29 اکتبر 1829) که چهارمین فرزند خانواده بود.

هنگامی که موتزارت به دنیا آمد، شش سال از مرگ یوهان سباستین باخ، موسیقیدان نامدار، گذشته بود و پیش از آنکه چهار سالش تمام شود نیز، هندل رخت از جهان بربست. موسیقیدانان بزرگ معاصر باخ و هندل، همه درگذشته بودند و یا مانند رامو و اسکارلاتی کار مهمی انجام نمی دادند. گلوک، چهل و دومین سال عمر خود را می گذرانید و با کوشش فراوان از شیوه اپراهای ایتالیایی تقلید می نمود. هایدن نیز خط مشی خود را به خوب روشن نساخته بود و شهرتی هم اگر داشت به عنوان یک نوازنده ی پیانو بود.

دوره ی باروک داشت به پایان می رسید و سبک لطیف تر و خیال انگیزتری جای آن را می گرفت. سبک روکوکو در واقع همان شیوه ی باروک بود، با این تفاوت که باید با دید دیگری به آن نگریست. در این سبک تزئینات بیش از حد لزوم به کار رفته است و این سبک تا چندین سال در معماری و هنرهای تزیینی، تأثیری ناچیز ولی قطعی داشت. البته همین تأثیر کم، تحول عمیقی در هنر به وجود آورده و در حالت و رنگ آمیزی و راه و رسم هنرهای دیگر نیز مؤثر بوده است.

دوره ی کودکی موتزارت همزمان با دوران شکوفایی عصر روکوکو بود.

پدر موتزارت که خود نیز آهنگساز، استاد موسیقی و ویولون نواز ماهری بود (او کتابی درباره ی «روش نوازندگی ویولون» نوشته است) خیلی زود به استعداد وافر فرزندانش پی برد و تعلیم و تربیت آنان را شخصاً به عهده گرفت. این آموزش منحصر به موسیقی نبود بلکه خواندن و نوشتن، ریاضی، ادبیات، زبان شناسی و تعلیمات اخلاقی را نیز در بر می گرفت. پیشرفت ولفگانگ، با توجه به سنش، در موسیقی شگفت انگیز بود. او توانست نخستین اثر دوره ی کودکی خود را در 5 سالگی به پدر عرضه کند. موتزارت از 6 سالگی، سیر و سفر خود را به کشورهای اروپایی شروع کرد و پدر مهربان و جاه طلبش او را به عنوان یک کودک نابغه و خارق العاده (که واقعاً نیز چنین بود) به دیگران معرفی می نمود و پادشاهان و فرمانروایان بزرگ از او استقبال شایانی می کردند. موتزارت وقتی به چهارده سالگی رسید، به تمام کاخ های بین لندن و ناپل، وارد شده و آنها را دیده بود. ذوق و استعداد و تسلط او در تصنیف آهنگ، وی را از عجایب زمان ساخته، آثارش آنقدر ماهرانه بود که عده ای در تصنیف آنها به دست ولفگانگ تردید داشتند و پدرش را خالق آنها گمان می بردند.

وقتی لئوپولد درس پیانو را با دختر هفت ساله ی خود آغاز کرد، ولفگانگ سه ساله بود. وی با شور و علاقه ی بسیار به دست های خواهر خود می نگریست و به تعلیمات پدر گوش فرا می داد و بعد از پایان کار آنها، به زحمت از صندلی بالا می رفت، پشت پیانو می نشست و با دو انگشت کوچک خود، فاصله ی سوم (Tierce) را روی پیانو می گرفت و از شنیدن این صدای گوش نواز که ساده ترین آکورد موسیقی است، لذت می برد.

در چهار سالگی، پدرش سعی کرد به او منوئه و قطعات ساده ای بیاموزد. ولفگانگ یک منوئه را در نیم ساعت و قطعه ای بزرگ تر را در یک ساعت می آموخت و چنانچه اشاره شد او در پنج سالگی شروع به تصنیف آهنگ کرد. اولین منوئه را چنان ماهرانه ساخته بود که توجه پدرش لئوپولد را جلب کرد. این قطعه که در پایان تا حدی بچه گانه تمام می شود، کاملاً با قواعد موسیقی مطابقت می کرد و به این جهت، با آنکه ولفگانگ هنوز به نت نویسی آشنا نبود، پدرش این آهنگ را بدون آنکه چیزی به آن بیفزاید، یادداشت کرد. امروزه این قطعه در موزه ی موتزارت در سالزبورگ نگهداری می شود.

استعداد شایان ولفگانگ باعث شد که پدرش، برای معرفی او به شهرهای دیگر سفر کند. بدین منظور او را در شش سالگی همراه خواهرش به مونیخ، وین، وورتمبرگ، فرانکفورت، آخن و بروکسل برد و در کنسرت هایی که برای آنها ترتیب می داد، موتزارت کوچک ویولون و خواهرش، نانرل، پیانو می نواختند.

در سال 1762 نیز عازم سفر شدند و برای اجرای برنامه ی کنسرتی در حضور فرمانروای «باواریا» به شهر مونیخ عزیمت کردند. شور و شوق زایدالوصفی که در مورد این کودک نابغه ابراز می شد، جاه طلبی لئوپولد را افزون تر ساخت. چندی بعد در همان سال عازم وین شدند و در بین راه هرجا موقعیت مناسبی دست می داد، به اجرای کنسرت می پرداختند. همه جا قریحه ی سرشار این دو کودک، به ویژه هنرمندی ولفگانگ، دوستان و علاقمندان بسیاری برای آنها به همراه می آورد. در وین با استقبال بی نظیری روبرو شدند، چون شهرت آنها قبل از خودشان به آن شهر رسیده بود. چند ساعتی از ورود آنان به شهر نگذشته بود که فرمانی از دربار به ایشان رسید تا قطعاتی در دربار بنوازند.

کاخ شون برون، در وین که در آن بیش از دیگر دربارهای اروپا به موسیقی ابراز می شد موجب پیشرفت نقشه های لئوپولد موتزارت گردید. هر یک از افراد خانواده «ماریاترزا» ملکه ی اتریش، یا آواز می خواند و یا سازی می نواخت و خود ملکه هم درباره ی خود گفته بود تنها موسیقیدان باذوقی است که می توان یافت. در دربار همه، عاشق و دیوانه ی این کودک خردسال شده بودند، بخصوص برای آنکه مدام از همه می پرسید «مرا دوست داری؟ به راستی مرا دوست داری؟» این پرسش های کودکانه، علاقه ی درباریان را به او بیشتر می ساخت و سبب می شد که ولفگانگ خود را به دامن ملکه بیندازد، او را در آغوش گیرد و غرق بوسه سازد.

ماریاترزا علاوه بر پول فراوانی که به این دو کودک تقدیم کرد، دستور داد به هر کدام یک دست لباس درباری نیز هدیه بدهند. ولفگانگ با پوشیدن آن لباس فاخر و گرانبهای ارغوانی رنگ زربفت گلابتون دار آماده شد که تابلویی از او نقاشی کنند.

بزرگان و اعیان شهر وین به روش دربار اقتدا کردند و به زودی خانواده ی موتزارت به خانه های اعیانی و مجلل شهر دعوت شدند. در این هنگام ولفگانگ ناگهان به بیماری مخملک دچار شد و پس از بهبودی اش، خانواده ی موتزارت به زادگاه خود در شهر سالزبورگ بازگشتند. نقشه ی لئوپولد موتزارت برای سفر دوم بسی وسیع تر طرح ریزی شد. وی تصمیم گرفت این بار به پاریس و لندن بروند. در ماه ژوئن 1763 سفر خود را آغاز کردند و از پایتخت های تابستانی شاهزادگان و فرمانروایان گذشتند و به هرجا که قدم می گذاشتند با شگفتی و تحسین از ایشان استقبال می شد. در «اِکس لاشاپل» یکی از خواهران «فردریک بزرگ» سعی کرد آنان را به برلن دعوت کند، ولی لئوپولد راه خود را ادامه داد و رفت. در شهر فرانکفورت «گوته» نویسنده و شاعر آلمانی، که در آن هنگام 14 سال بیش نداشت، کودک نابغه را در حالیکه «کلاه گیس نقره فام به سر و شمشیر به کمر داشت» دید و ساز او را نیز شنید.

آنها اواسط ماه نوامبر به پاریس وارد شدند و پنج ماه در آن شهر اقامت گزیدند. در اینجا نیز همانند وین موفقیت شایانی به دست آوردند و نه تنها درباریان، بلکه همه ی دوستداران ادب و هنر از ایشان تجلیل کردند. در وِرسای، پس از ورود خاناده ی «موتزارت» تمام مقررات سخت لوئی پانزدهم در هم


دانلود با لینک مستقیم


موتزارت، نابغه دنیای موسیقی 64ص

مقاله درمورد رویا‌های یک نابغه 13 ص

اختصاصی از سورنا فایل مقاله درمورد رویا‌های یک نابغه 13 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

رویا‌های یک نابغه

 

ترجمه‌ی یاسمن میرجلالی

 

درباره‌ی زندگی وآثار سالوادور دالی (1989-1904) Salvador Dali

سالوادور فلیب دالی نقاش بزرگ و مشهور اسپانیایی در 11 ماه مه سال 1904 میلادی در روستای نزدیکی شهر مادرید به نام میگرز چشم به جهان گشود. در سال 1903 برادر بزرگ‌تر او در سن هفت سالگی دقیقاً نه ماه و ده روز قبل از تولد دالی درگذشت و مرگ او تأثیر بدی روی والدینش گذاشت و به همین خاطر والدین سالوادور تمام توجه خود را بعد از مرگ او معطوف فرزند کوچکشان کردند. پدرش یکی از افراد با اعتبار و ثروتمند دفتر اسناد رسمی عمومی بود و در حد امکان امکانات خوبی را برای سالوادور مهیا کرد. در سال 1908 آناماریا (Ano Maria) خواهر کوچکش به دنیا آمد که تنها مدل زن در آثار سالوادور قبل از همسرش گالا بود. او از همان سنین کودکی خودش را وقف نقاشی و طراحی کرد. در سال 1914 در یک مدرسه نقاشی خصوصی ثبت نام می‌کند و خیلی زود در سال 1918 اولین نمایشگاه او بر پا می‌شود. او در این زمان چهارده سال بیش‌تر نداشت که آثارش مور د نقد و بررسی قرار گرفتند. هر چند آثارش در اغلب مواقع جدی گرفته نمی‌شد و هنوز هم در بعضی موارد درست فهمیده نمی‌شود. دالی چند سال بعد برای یادگیری نقاشی به مادرید رفت. در این سالها است که اندربرتون (Andre Breton)، شاعر فرانسوی، هدایت حرکت سورئالیست را بر عهده می‌گیرد. مکتب هنری سورئالیسم به عنوان یک جنبش رسمی، کمی بعد از پایان جنگ جهانی اول شروع شد. در ابتدا یک جنبش ادبی بود، اما به زودی عالی‌ترین جلوة آن در هنرهای دیداری پایه‌ریزی شد.این مکتب ازآن‌جا که به رویاها و خیال‌پردازی‌ها می‌پردازد مرکز توجه اظهارات روانشاسی است. سوررئالیستی که

دالی این توانایی را دارد که به اعماقی از ذهن برود که ما قادر نیستیم آن را دریابیم و از آن چیزی کسب می‌کند که به‌تنهایی یک سوم ابعاد حقیقی را می‌پوشاند

 در واقع نوع متکامل مکتب دادائیسم بود و با الهام از ضمیر ناخودآگاه و اندیشه‌های ناشناخته بشری از رویا به ذهن خطور می‌کند و دنیای فانتزی، خیال و مافوق واقعیت را تجسم می‌سازد. در حقیقت هنرمندان به وسیله تحقیق روانشناسی زیگموند فرد (Sigmound Freud) و کارل یونگ (Carl Jung) تحت تأثیر قرار گرفتند که از طریق تحلیل نمادهای رویاپردازی، آثار ذهنی را توضیح می‌دهند و در مقابل استفاده روانشناسنان برای درمان به شیوة خودشان از هر نوع آشفتگی، سورئالیست‌ها ضمیر ناخودآگاه را به عنوان منشأ افکار خلاق غیر بهره‌برداری شده یافتند به طوری‌که نقل قول معروف فرد مبنی بر «رویایی که تفسیر نشود مانند نامه‌ای که باز نشده» گویای این مطلب است. سوردالیست‌ها خلق اثر هنری بدون در نظرگرفتن عقل و منطق را به خاطر آزادی بیان آن مانند نقاشی‌هایی که توسط بچه‌ها کشیده می‌شوند تحسین می‌کردند و برای هنرمندان قدیمی مانند هنری روسیو (Henri Rousseau) که سادگی و خودجوشی آثارشان همیشه شامل عنصر وهم و خیال بود احترام خاصی قائل بودند. به علاوه آنها به دنبال الهام گرفتن از شاهکارهای دورة‌ رنسانس مانند آثار هیرنیموس بوش (Hieronymous Bosch) و پیتر بروگل (Pieter Brueghel) بودند که رکن اساسی آنها به راحتی به وسیله سوررئال (فراواقعی) توضیح داده می‌شود. در سال 1924 اندربرتون اظهار نامه‌ای را بیان می‌کند که در آن تجدیدنظری اصولی و ریشه‌ای را در مورد ارزش‌های به دست آمده پیشنهاد می‌کند و سالوادور دالی به این ایده علاقه پیدا می‌کند و در پایان تحصیلاتش در سال 1926 مانند سایر نقاشان راهی پاریس شد تا در این مرکز هنری به ذوق استعداد خود پاسخ مساعد داده باشد و در سال 1927 پابلوپیکاسو را ملاقات می‌کند و از این هنرمند بزرگ تجربیات بزرگی کسب می‌نماید. او با روشن‌بینی خاص خود ضمن گذار از دیگر مکاتب نقاشی توانست احساسات، اندیشه‌ها و خواستگاه خود را در مکتب نوپای سوررئالیسم بیابد. او در سال 1929 به طور رسمی به جمع هنرمندان سورئالیسم پیوست. دالی طنز و شوخی را دست مایة‌کار خود قرار داد و از حالت‌ها و مظاهر جدی و پرصلابت جلوه‌های زندگی دوری جست. او رنگ‌ها را به شرافت و التهاب کشاند و از تفکرات فروید در خیال و خاطرة خود در شناختن حقیقت برتر و تلقیات رویاها بهره برد و برای رشد افکار حاصل از ذهن ناخودآگاه خود، شروع کرد به چیره شدن بر اوهام و افکار پوچش که آن را خطرناک توصیف می‌کرد او به عنوان یک نقاش، تکنیک‌های آسان غیرمعمول را نمایش داد . در اواخر سال 1920 دو حادثه باعث تکمیل شدن سبک هنری او شد که یکی کشف نوشته‌های زیگموند فروید در مورد عشقِ فراوان به تصورات ذهنی ناخودآگاه بود و دیگری وابستگی او به مکتب سوررئالیسم. از سال 1929 تا 1937 تابلوهایی را کشید که سبک نقاشی او با سرعت فوق‌العاده‌ای به کمال رسانید. به نحوی که او را بهترین نقاش سوررئالیست جهان ساخت. اگر چه سالوادور دالی شاید معروفترین هنرمند سوررئالیسم باشد اما او تنها سوررئالیست نیست. آثار او سبک‌های مختلفی از امپرسیونیسم تا سبکهای قدیمی‌تر را می‌پوشاند و بازتاب آن‌ها روی آثارش سلطه هنری فوق‌العادة او را بر روی کارش نشان می‌دهد. او غیر از سبک هنری سوررئالیسم در سبک دیگری به نام (Critical - Paranoiac) تبحر خاصی داشت که دالی خودش در این مورد می‌گوید روشی است خودانگیز از شناخت مبهم نسبت به موضوعات اصولی. تخیلات بی‌نظیر دالی اندیشه‌ای را به وجود آورد که با ما ارتباط برقرار می‌کند و تصور خود را بر روی تابلو می‌کشد. دالی بیان می‌کند این سیستم در موضوعات کلی سخت‌ترین شیوه است که قصد دارد عقاید خطرناک وسواسی را به صورت محسوس در اختیار دیگران قرار بدهد. ریشة هذیان گویی و توهم در واقع وابسته ذهن دالی است. دالی این توانایی را دارد که به اعماقی از ذهن برود که ما قادر نیستیم آن را دریابیم و از آن چیزی کسب می‌کند که به‌تنهایی یک سوم ابعاد حقیقی را می‌پوشاند. سبک بحران هذیان‌گویی یا توهمی خط نازکی است بین ابعاد وجودی خود دالی و دیگران که به انبساط خاطر دالی بستگی دارد که نکته کلیدی موفقیتش و شاخص‌ترین نشانة ثبات روحی اواست. او در این دهه نقاشی‌های معروف خود را با نامهای تمناگر بزرگ (the Great Masturbator)، بازی لاگوبریوس (the Lagubrious Game) و ماندگاری حافظه (the Persistence of Memory) عرضه کرد. او در سال 1929 با روس جوان، هلنا ایوانونا دایکونا (Helena Ivanovna Diekona) معروف به گالا (Gala) آشنا می‌شود که بعدها همسر او گردید و در همین سال در ساختن فیلم سگ آندولسی (An Andolution Dog) با لوئیس بونوئل (Luis Bonuel) فیلمساز اسپانیایی همکاری می‌کند. با وجود اینکه حقیقت فیلم در کل توسط عموم مردم به خاطر صحنه‌های ناپخته آن قابل هضم نبود و با وجود سر هم بندی نامرتب سلسله مراتب فیلم،‌ سورئالیست‌ها را خوشحال کرد. دالی در همین سال نمایشگاه تک نفرة خود را برای اولین بار در شهر پاریس برگزار کرد دومین فیلم خود را با نام عصر طلایی (the Golden Age) به همکاری بونوئل ساخت. این فیلم خشونت فراوانی داشت و در طول نمایش آن اختلافی شدید بین جناحین مختلف به وقوع پیوست که در این درگیریها سینما آسیب جدی دید و بدین ترتیب پلیس نمایش فیلم را ممنوع کرد. سالوادور در اواخر این سال با سبک آکادمیک آشنا می‌شود و تحت تأثیر نقاش دورة رنسانس، رافائل (Raphael) قرار می‌گیرد. او در سال 1933 دیباچه‌ای فهرست‌وار برای نمایشگاه سوررئالیست در گالری کل (Colle Gallery) می‌نویسد و برای همین امر مورد ستایش قرار می‌گیرد و بحث و جدلی بین گروه سوررئالیست پیش می‌آید . در 1934 محاکمه‌ای برای بیرون کردن دالی از گروه سورئالیست صورت می‌گیرد و توسط رهبر جنبش سورئالیسی طرد می‌شود زیرا اندربرتون احساس می‌کرد که او خیلی تجاری شده است و تغییر رفتار در او صرفاً به خاطر توجه بیش از حد به خودش است البته تردیدی نیست که

در 1934 محاکمه‌ای برای بیرون کردن دالی از گروه سورئالیست صورت می‌گیرد و توسط رهبر جنبش سورئالیسی طرد می‌شود زیرا اندربرتون احساس می‌کرد که او خیلی تجاری شده است

 او بسیار به خود می‌بالیدتا  آن‌جا که زندگی نامه خود را با نام «خاطرات یک نابغه» منتشر کرد. در سال 1937 که جنگ داخلی اسپانیا شروع شد به ایتالیا رفت و بیانیه‌ای مبنی بر استقلال تفکر و حق مسلم بشری برداشتن حقوقش منتشر کرد. در همین زمان در نمایشگاه بین‌المللی نیویورک، نمایشگاهی به نام رویای الهه عشق و زیبایی (the Dream of Venus) برگزار کرد. با وقوع جنگ جهانی دوم سالوادور دالی و گالا برای چند سالی در ایالات متحده سکونت کردند، جایی که رویای رئالیست او در نقاشی، با موفقیت‌های زیادی روبه رو شد و دوره کاری کلاسیک خود را شروع کرد و آن در دوره‌ای بود که دالی «راز زندگی سالوادوردالی» را نوشت و در سینما، تئاتر، اپرا و باله کار کرد. در دهه 1940 روی اهمیت سبک ملایم پرتره کار کرد و از آن به بعد یکی از معروفترین نقاشان زمان شد. سورئالیست‌ها که ازدالی دور شدند مجله اختصاصی خود را انتشار دادند.در سال 1944 اولین رمان دالی به نام صورتهای پنهان (the Hidden Faces) به چاپ رسید. در سال 1945 همراهی با آلفرد هیچکاک (Alfred Hitchcock) تولید فیلم افسون شده (Spellbound) را در پی داشت و در 1946 تعدادی نقاشی برای والت دیزنی (‌Walt Disney)‌کشید و در 1948 برای زندگی به اروپا برگشت. در طول سالهای 1950 تا 1960 مذهب، تاریخ و علم جای بیشتری را در میان موضوعات آثارش اشغال کردند. اگر چه از کار در موضعات عاشقانه نیز برای نشان دادن خاطرات کودکی فروگذار نکرد. بنابراین در طی این سال‌ها این هنرمند آثار معروفی مانند مسیح خیابان (Christ of St)، صلیب یوحنا (John


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درمورد رویا‌های یک نابغه 13 ص

تحقیق رویا‌های یک نابغه 13 ص

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق رویا‌های یک نابغه 13 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق رویا‌های یک نابغه 13 ص


تحقیق رویا‌های یک نابغه  13 ص

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

حجم فایل:  (در قسمت پایین صفحه درج شده )

تعداد صفحات فایل: 13

کد محصول : 001Shop

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 


 

 قسمتی از محتوای متن 

 

رویا‌های یک نابغه

 

 

 

ترجمه‌ی یاسمن میرجلالی

 

 

 

درباره‌ی زندگی وآثار سالوادور دالی (1989-1904) Salvador Dali

 


سالوادور فلیب دالی نقاش بزرگ و مشهور اسپانیایی در 11 ماه مه سال 1904 میلادی در روستای نزدیکی شهر مادرید به نام میگرز چشم به جهان گشود. در سال 1903 برادر بزرگ‌تر او در سن هفت سالگی دقیقاً نه ماه و ده روز قبل از تولد دالی درگذشت و مرگ او تأثیر بدی روی والدینش گذاشت و به همین خاطر والدین سالوادور تمام توجه خود را بعد از مرگ او معطوف فرزند کوچکشان کردند. پدرش یکی از افراد با اعتبار و ثروتمند دفتر اسناد رسمی عمومی بود و در حد امکان امکانات خوبی را برای سالوادور مهیا کرد. در سال 1908 آناماریا (Ano Maria) خواهر کوچکش به دنیا آمد که تنها مدل زن در آثار سالوادور قبل از همسرش گالا بود. او از همان سنین کودکی خودش را وقف نقاشی و طراحی کرد. در سال 1914 در یک مدرسه نقاشی خصوصی ثبت نام می‌کند و خیلی زود در سال 1918 اولین نمایشگاه او بر پا می‌شود. او در این زمان چهارده سال بیش‌تر نداشت که آثارش مور د نقد و بررسی قرار گرفتند. هر چند آثارش در اغلب مواقع جدی گرفته نمی‌شد و هنوز هم در بعضی موارد درست فهمیده نمی‌شود. دالی چند سال بعد برای یادگیری نقاشی به مادرید رفت. در این سالها است که اندربرتون (Andre Breton)، شاعر فرانسوی، هدایت حرکت سورئالیست را بر عهده می‌گیرد. مکتب هنری سورئالیسم به عنوان یک جنبش رسمی، کمی بعد از پایان جنگ جهانی اول شروع شد. در ابتدا یک جنبش ادبی بود، اما به زودی عالی‌ترین جلوة آن در هنرهای دیداری پایه‌ریزی شد.
این مکتب ازآن‌جا که به رویاها و خیال‌پردازی‌ها می‌پردازد مرکز توجه اظهارات روانشاسی است. سوررئالیستی که

 


دالی این توانایی را دارد که به اعماقی
 از ذهن برود که ما قادر نیستیم آن را دریابیم
 و از آن چیزی کسب می‌کند که به‌تنهایی
 یک سوم ابعاد حقیقی را می‌پوشاند

 در واقع نوع متکامل مکتب دادائیسم بود و با الهام از ضمیر ناخودآگاه و اندیشه‌های ناشناخته بشری از رویا به ذهن خطور می‌کند و دنیای فانتزی، خیال و مافوق واقعیت را تجسم می‌سازد. در حقیقت هنرمندان به وسیله تحقیق روانشناسی زیگموند فرد (Sigmound Freud) و کارل یونگ (Carl Jung) تحت تأثیر قرار گرفتند که از طریق تحلیل نمادهای رویاپردازی، آثار ذهنی را توضیح می‌دهند و در مقابل استفاده روانشناسنان برای درمان به شیوة خودشان از هر نوع آشفتگی، سورئالیست‌ها ضمیر ناخودآگاه را به عنوان منشأ افکار خلاق غیر بهره‌برداری شده یافتند به طوری‌که نقل قول معروف فرد مبنی بر «رویایی که تفسیر نشود مانند نامه‌ای که باز نشده» گویای این مطلب است. سوردالیست‌ها خلق اثر هنری بدون در نظرگرفتن عقل و منطق را به خاطر آزادی بیان آن مانند نقاشی‌هایی که توسط بچه‌ها کشیده می‌شوند تحسین می‌کردند و برای هنرمندان قدیمی مانند هنری روسیو (Henri Rousseau) که سادگی و خودجوشی آثارشان همیشه شامل عنصر وهم و خیال بود احترام خاصی قائل بودند. به علاوه آنها به دنبال الهام گرفتن از شاهکارهای دورة‌ رنسانس مانند آثار هیرنیموس بوش (Hieronymous Bosch) و پیتر بروگل (Pieter Brueghel) بودند که رکن اساسی آنها به راحتی به وسیله سوررئال (فراواقعی) توضیح داده می‌شود. در سال 1924 اندربرتون اظهار نامه‌ای را بیان می‌کند که در آن تجدیدنظری اصولی و ریشه‌ای را در مورد ارزش‌های به دست آمده پیشنهاد می‌کند و سالوادور دالی به این ایده علاقه پیدا می‌کند و در پایان تحصیلاتش در سال 1926 مانند سایر نقاشان راهی پاریس شد تا در این مرکز هنری به ذوق استعداد خود پاسخ مساعد داده باشد و در سال 1927 پابلوپیکاسو را ملاقات می‌کند و از این هنرمند بزرگ تجربیات بزرگی کسب می‌نماید. او با روشن‌بینی خاص خود ضمن گذار از دیگر مکاتب نقاشی توانست احساسات، اندیشه‌ها و خواستگاه خود را در مکتب نوپای سوررئالیسم بیابد. او در سال 1929 به طور رسمی به جمع هنرمندان سورئالیسم پیوست. دالی طنز و شوخی را دست مایة‌کار خود قرار داد و از حالت‌ها و مظاهر جدی و پرصلابت جلوه‌های زندگی دوری جست. او رنگ‌ها را به شرافت و التهاب کشاند و از تفکرات فروید در خیال و خاطرة خود در شناختن حقیقت برتر و تلقیات رویاها بهره برد

 

 

  متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

پس از پرداخت، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

 
/images/spilit.png

« پشتیبانی مرجع فایل »

همچنان شما میتوانید قبل از خرید، با پشتیبانی فروشگاه در ارتباط باشید، یا فایل مورد نظرخود را  با تخفیف اخذ نمایید.

ایمیل :  Marjafile.ir@gmail.com 

 پشتیبانی فروشگاه :  پشتیبانی مرجع فایل دات آی آر 

پشتیبانی تلگرام  و خرید

پشتیبانی ربات فروشگاه : 

به زودی ...

/images/spilit.png

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق رویا‌های یک نابغه 13 ص

تحقیق درباره ی نابغه ها در چه خصلتی مشترک اند

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درباره ی نابغه ها در چه خصلتی مشترک اند دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره ی نابغه ها در چه خصلتی مشترک اند


تحقیق درباره ی نابغه ها در چه خصلتی مشترک اند

فایل : word

قابل ویرایش

تعداد صفحه : 5

نابغه ها در چه خصلتی مشترک اند؟ البته همه آنها با خلاقیت بسیار به دستاوردهای عظیمی دست یافته اند، لیکن از نظر سایر خصوصیتها تفاوت‎‎های چشمگیری میان آنان دیده میشود. اسحاق نیوتون، غالباً پرخاشگر و بد خلق بود، در حالی که چارلز داروین مردی مهربان و با محبت بود که کمتر کسی از او می رنجید. آلبرت اینشتین معمولاً خوش برخورد و همیشه مایل به بحث درباره کارهای خود بود و دوستانش او را در زمینه نوازندگی ویلن فرد قابلی می دانستند و تحسین میکردند، اما مایکل فاراده در لاک خودش بود و علاقهای به گفت و گو درباره کارهای علمی خود نداشت، مگر آن که در آن زمینه به نتیجه قطعی رسیده باشد.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره ی نابغه ها در چه خصلتی مشترک اند