سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پاورپوینت جامع و زیبا درباره شجره نبوت و حضرت ابراهیم(ع)

اختصاصی از سورنا فایل پاورپوینت جامع و زیبا درباره شجره نبوت و حضرت ابراهیم(ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت جامع و زیبا درباره شجره نبوت و حضرت ابراهیم(ع)


پاورپوینت جامع و زیبا درباره شجره نبوت و حضرت ابراهیم(ع)

فرمت فایل : power point  (لینک دانلود پایین صفحه) تعداد اسلاید  : 56 اسلاید

 

 

 

 

 

وإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّی أَرَاکَ وَقَوْمَکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ«74»

 

و [یاد کن] هنگامی را که ابراهیم به پدر خود آزر گفت آیا بتان را خدایان [خود] می‏گیری من همانا تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‏بینم

 

 خصوصیات با نگاه تاریخی

چهاردهمین سوره قرآن به نام حضرت ابراهیم (ع) است.

ابراهیم (ع) پیامبری اولوالعزم است و از فرزندان سام ملقب به خلیل الله و یهودیست و مسیحیت و اسلام ادیان منسوب به ایشان است. ( ادیان ابراهیمی) ابراهیم (ع) جداول پیامبر اکرم (ص) است که تقریباً 2000 سال پیش میلاد در شهر "اور" از سرزمین

 "بابل" به دنیا آمد. در زمان حاکمی به نام نمرود که ادعا خدایی داشت و ابراهیم موحد و خداپرست به مقابله با نمرود پرداخت ابراهیم (ع) فرزند تارخ است و جد مادریش آزر نام دارد. دو پسر داشت اول اسماعیل (ع) از هاجر که جد اعلای اعراب عدنانی است. دوم اسحاق (ع) (از سارا) که جد اعلای بنی اسرائیل است. حضرت ابراهیم در 70 سالگی با خوش رویی تمام به استقبال حضرت عزرائیل رفت و جان به جان آفرین بسپرد و در شهر خلیل (فلسطین) به خاک سپرده شد.

مهمترین وقایع دوران زندگی و رسالت حضرت ابراهیم عبارتند از:  

1- با ستاره پرستان، ماه پرستان و خورشید پرستان مجادله نموده و ستاره و ماه و خورشید را (= آفلین) به خدایی نپذیرفت.

2- به بت کده رفت و بتان بشکست و بی خاصیت بودن آنها را بنمود.

3- به دستور نمرود در کوهی از آتش افکنده شد ولی به امر خدا آتش زیر پایش ” بردا“ و سلاماً ” شد.

4- به همراه قومش سفر به سوی مصر و فلسطین آغاز کرد.

5- به حکم خدا اسماعیل خود سال را به همراه همسر جوانش هاجر در سرزمینی خشک و بی آب و علف مکه رها نموده به مصر بازگشت.

6- در 120 سالگی به همراه اسماعیل نوجوان و به دستور خدا کعبه را بنا نمود.

7- در پیری به قربان کردن فرزندش اسماعیل دستور یافت و به وقت عمل فرشته ای قوچ سپیدی را به عنوان قربانی به قربانگاه آورد.

 


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت جامع و زیبا درباره شجره نبوت و حضرت ابراهیم(ع)

دانلود تحقیق کامل درباره نبوت

اختصاصی از سورنا فایل دانلود تحقیق کامل درباره نبوت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 69

 

مقدمه

در ابتدای بحث نبوت خاصّه گفته شد که زندگی پیامبران قبل از رسول گرامی اسلام در پرده ای از ابهام است، و ما برای دستیابی به زوایای زندگی آنها با مشکلات جدی روبرو می باشیم. آن مشکلات را نیز یکی پس از دیگری برشمردیم و گفتیم: تنها ملاک ما برای پی بردن به زندگی انبیاء قبل، قرآن کریم، روایات و احادیث صحیفه معصومین علیهم السلام می باشد. به حول و قوه الهی آنچه از تاریخ انبیاء سابق لازم بود در دسترس قرار داشت، گفته شد. اینک نوبت پرداختن به تاریخ زندگی مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم است. در رابطه با تاریخ رسول مکرم اسلام ما با مشکل مواجه نخواهیم شد. زیرا هیچ نکته ای از زندگی رسول گرامی اسلام در تاریخ پنهان نمانده است و چونان کف دست در برابر انسانها قرار دارد. به همین دلیل است که شما به هر کتابخانه ای در هر گوشه دنیا که مراجعه فرمائید می توانید دهها موضوع راجع به پیامبر اسلام بیابید و از ‌آنها استفاده کنید. پرداختن به تاریخ پیامبر مکرم اسلام و کنکاش در همه زوایای زندگی آن حضرت به دلایل گوناگونی صورت گرفته است.

اهم این دلائل به شرح زیر است: 1ـ رسول گرامی اسلام با ادعای خاتمیت برای هدایت بشر به سوی آنها مبعوث شده. خاتمیت ادعایی است که فقط و فقط در قرآن و سخنان پیامبر اسلام مطرح شده است. این مطلب را نه از سایر کتب آسمانی می توانید بیابید و نه در سخنان دیگر انبیاء الهی. گر چه پیروان ادیان بزرگ آسمانی مثل یهودیت و مسیحیت بعضاً چنین ادعایی دارند، اما این گزاره را نمی توان در کتب و سخنان پیامبران آنها یافت و نیز هرگز دلیل خردپسند و موجّهی نیز بر ادعای آنها در دست نیست. اما قرآن نه تنها چنین ادعایی می کند، بلکه دلائل خردپسند نیز برای آن اقامه می نماید و بشریت و دیگر ادیان را به مقابله فرا می خواند که اگر دلائل عقل پسند و خردگرا دارید، بیاورید تا انسانها از آن استفاده کنند. 2ـ جذابیت تعالیم رسول الله عامل دیگری برای کاوش و کنکاش اندیشمندان اسلامی و غیر اسلامی بوده است. شما اگر تعالیم سایر انبیاء را بنگرید، خواهید دید که آنها به گوشه ای از زندگی و ابتلائات بشر پرداخته اند، اما تعالیم دین مبین اسلام این امر را بر ما مسلّم می کند که در آن به همه زوایای زندگی بشر پرداخته شده است و خود رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم نیز در سیرۀ رفتاری و گفتاری خود معقول عنه نگذاشته است. 3ـ رقابت دوستان و دشمنان او باعث شده است که هیچ گوشه از زندگی او بر ما نامعلوم نماند. تاریخ هم دوستان او را به ما معرفی می کند و هم دشمنانش را. هم استراتژی مبارزه دشمنانش را به ما می گوید و هم همکارهای دوستانش را در تبعیت از او به ما بازگو می کند. و پرواضح است که وقتی چنین رقابتی سخت بین دوست و دشمن یک شخصیت بر سر او در جریان باشد، هیچ گوشه ای از زندگی او مبهم نخواهد ماند. زیرا دشمنانش برای خراب کردن شخصیت او از هیچ حربه ای دریغ نخواهد کرد و دوستانش نیز در هیچ مرحله ای از حمایت و تبعیت و خنثی سازی نقشه های دشمنان دست نخواهد کشید. 4ـ رسول مکرم اسلام تنها پیامبری است که نه تنها به هدایت قوم خود همت می کرد، بلکه دیگر اقوام و نژادهای بشریت را نیز به دین خود دعوت می نمود. به عنوان نمونه او به پادشاهان ایران، روم، مصر و… نامه فرستاد و آنها را به دین اسلام فرا خواند. شما اگر درباره آنچه از زندگی چهار پیامبر اولوالعزم به ما رسیده است مطالعه نمایید، می بینید که هیچ کدام از آنها چنین کاری نکردند. بلکه فقط به هدایت قوم خود پرداخته اند. اگر در تاریخ زندگی ابراهیم خلیل مواجه نقد و نظر دربارۀ آیین های گوناگون وجود دارد، نه به معنای هدایت مستقیم که به معنای هدایت غیر مستقیم آنها است.

توضیح مطلب این است که: حضرت ابراهیم با بیان این مطلب که ( من نمی پسندم چنین خدایی را عبادت کنم ) آنها را به اشتباهشان واقف می گردانید. اما رسول مکرم نه تنها می فرمود ( من نمی پسندم…) بلکه در موضع ( امر ) قرار داشت و دیگران را امر به ترک دین باطل و گرویدن به دین حق می نمود و این موردی است که در زندگی دیگر انبیاء دیده نمی شود. همین مسئله دلیلی شده است برای مطالعه دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی که چه چیزی در تعالیم و شخصیت این پیامبر وجود داشته است که این چنین تعاملی با پادشاهان و دیگر ادیان داشته است و... دلائل دیگری که از حوصله این بحث خارج است باعث شده تا هیچ گونه ابهامی در تاریخ نبی مکرم اسلام نباشد. آنچه در پی می آید، گوشه هایی از زوایای سیرۀ نبی اکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم است که در حد توان ما بوده است.

امید است که مورد رضای حق و خشنودی امام بر حق عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع گردد.

انشاء الله تعالی

 میلاد و دوران کودکی نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم

  چهل سال قبل از بعثت « جهان مملو از سیاهی شرک و خرافه پرستی با قدوم مبارک نبی اکرم بر پهنۀ هستی روشن شد. این واقعه در 570 سال بعد از میلاد حضرت مسیح رخ داد». در روز ولادت آن حضرت بین شیعه و سنی اختلاف است به این معنی که روز ولادت آن حضرت را هفدهم ربیع الاول می دانند و اهل سنت دوازده ربیع الاول. به هنگام تولد آن حضرت اتفاقاتی شگرف و عجیب رخ داد از آن جمله اتفاقات این بود که ایوان کسری لرزید و سیزده یا چهارده کنگرۀ آن فرو ریخت. نیز آتشکدۀ فارس به یک دفعه خاموش شد با آنکه هزار سال بود خاموش نشده بود و بتها همه به رو افتادند. در تاریخ آمده است که آن حضرت دو یا سه روز از شیر مادر بزرگوارش تغذیه نمود. بعد از آن حضرت عبدالمطلب جد امجد او، برایش دایه ای استخدام نمود و آن حضرت را به همراه دایه اش به صحرا فرستاد. به همراه آن حضرت، خیر و برکت نیز به خانۀ حلیمه سرازیر شد خانه ای که قبل از آن حتی شیر شتری نیز برای نوشیدن نداشتند، اما به محض ورود آن حضرت شتر حلیمه شیرده شد و نعمات الهی به خانۀ آنها باریدن گرفت. حلیمه پس از مدتی که به‌ آن حضرت شیر داد او را به مادرش بازگرداند. شش ساله بود که آمنه مادرش او را برای دیدن دایی هایش به همراه خود به مدینه برد. در راه بازگشت در محلی به نام ( اداواء ) حضرت آمنه وفات یافت و بعد از آن، نگهداری او را جد بزرگوارش حضرت عبدالمطلب بر عهده گرفت. او نیز رسول گرامی را ترک کرد و این زمانی بود که کودک کلاً بیش از هشت سال نداشت. عبدالمطلب هنگام وفات فرزندش ابوطالب را خواست و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلّم را به او سپرد و از او خواست که همیشه و همه جا مواظب او باشد.

توضیح چند مطلب:

1ـ گفته شد که در روز ولادت رسول مکرم اسلام بین اهل سنت و اهل تشیع اختلاف است. سئوالی که در اینجا مطرح است این می باشد که اولا‌ً سر این اختلاف چیست؟ و ثانیاً کدام تاریخ درست است؟ در جواب باید گفت: اولاً اعراب زمان رسول گرامی اسلام بیسواد بودند. لذا به ثبت وقایع نمی پرداختند بلکه آنها را به حفظ و پشت به پشت نقل می کردند. سر اختلاف می تواند همین عدم ثبت وقایع باشد. ثانیاً از پیشوایان معصوم علیهم السلام به ما رسیده است که روز میلاد آن حضرت هفدهم ربیع الاول است و از آن جا که «اهل خانه از آنچه که در خانه می گذرد و گذشته است، آگاه هستند» می توان نتیجه گرفت که قول درست همان هفدهم ربیع الاول است.

2ـ در تاریخ آمده است که حلیمه وقتی مطلع شد رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم پدر ندارد و یتیم است. از پذیرفتن آن حضرت سر باز زد، اما چون بسیار لاغر اندام بود و کسی فرزندش را به او نمی داد، لذا از سوی خانه عبدالمطلب برگشت و رسول گرامی اسلام را پذیرفت که این نقل به جهاتی دروغ است. زیرا، اولاً: عظمت خاندان بنی هاشم و شخصیت مردی چون عبدالمطلب که جود و احسان، نیکوکاری و دستگیری او از افتادگان زبانزد خاص و عام بود سبب می شد که نه تنها دایگان سر باز نزنند که شیر دان نوه عبدالمطلب را به مباهات آنها نیز می شد. ثانیاً: علت اینکه محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به حلیمه دادند این بود که نوزاد قریش پستان هیچ یک از زنان شیرده را نپذیرفت. سرانجام حلیمه سعدیه آمد و رسول گرامی اسلام، پستان او را مکید. لذا عبدالمطلب رو به حلیمه کرد و پرسید از کدام قبیله ای؟ حلیمه جواب داد: از قبیلۀ بنی سعد. بار دیگر عبدالمطلب پرسید: اسمت چیست؟ جواب داد: حلیمه. آنگاه حضرت عبدالمطلب بسیار مسرور شد و گفت: آفرین! آفرین! دو خوی پسندیده و دو خصلت شایسته در توست، یکی سعادت و خوشبختی و دیگری حلم و بردباری.

جنگهای پیامبر

 بعد از آنکه حکومت اسلامی در مدینه بنا نهاده شد رسول گرامی اسلام باید چاره ای برای مشکلات داخلی و خارجی می اندیشیدند،‌ و نیز می باید در صدد سر و سامان دادن امور برمی آمدند.

پیامبر در بدو ورود به مدینه با مشکلات زیر مواجه بود:

1ـ تأسیس حکومت در مدینه و انتخاب شدن رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان رئیس مدینه،‌ باعث رنجش کسانی می شد که منتظر ریاست بودند. از طرفی یهود که در مدینه و اطراف آن از امکانات وسیعی برخوردار بود نمی توانست ببیند که یثربیان اکنون بالاتر و برتر از آنان می باشند.

2ـ تا‌ آن زمان بزرگترین دشمن اسلام و مسلمین، کفّار قریش بودند. آنها نه تنها از آزار جسمی و روحی مسلمین دست نمی کشیدند، بلکه املاک و اموال آنها را نیز به غارت برده و بدان وسیله به تجارت می پرداختند و نیز به وسیلۀ برخی از طائفه ها برای مسلمین مزاحمت می آفریدند. بنابراین مسلمین باید چاره ای می اندیشیدند تا اولاً:‌ از ناحیۀ یثرب و اطراف آن آسوده خاطر باشند و از دیگر سو بتوانند اموال غارت شده خود را به دست آورند و به مشرکین بفهمانند که اکنون اسیر آنها نمی باشند و دیگران را به اندیشه وادارند که درختی که روئیده است، نه آن درختی است که با نسیمی بر خود بلرزد و از ریشه کنده شود. این گونه بود که جنگ ها یکی پس از دیگری آغاز شد و در انتها آن که ظفر یافت و به توفیق رسید اسلام بود و مسلمین، و برای منافقان، دشمنان، معاندین و کفّار جز یأس و ناامیدی و شکست چیزی نماند. می توان نبردهای رسول اکرم را در دسته بندی زیر قرار داد و به مطالعه آنها پرداخت.

1ـ جنگ های مشرکان با قریش: مهمترین این جنگ ها عبارت از بدر و احد و خندق می باشد. جنگ بدر اولین نبردی است که به صف آرایی مسلمانان و کفّار قریش منجر شد. مسلمین خبر یافتند که قریشیان اموال آنها را تصاحب نموده و بدان وسیله کاروان تجارتی بزرگی به راه انداختند و قصد عزیمت به سوی بلاد شام را دارند. پس راه را به کاروان آنان بستند تا بدان وسیله به اموال خود برسند و از قدرت و اقتدار قریش بکاهند. همچنین به آنها گوشزد نمایند اکنون با گروهی طرف هستند که از بند آنها رسته اند، و اوضاع و شرایط آنها به کلی تغییر نموده است. دیگر نمی توان قصد آزار مسلمین را در سر پروراند و برای کشتن رسول گرامی نقشه ها کشید و طرح ها ریخت. پیام دیگر این جنگ این بود که اینک ابتکار عمل در دست مسلمین است. این مسلمانها هستند که می گویند: قریش چه کاری را و چگونه باید انجام دهند. این امر تا آن زمان که قریش بر سر لجاجت و کینه توزی باشند، با جنگ و مبارزه و مقابله به مثل، انجام خواهد گرفت و زمانی که از کین و لجاجت دست برداشتند با مدارا،‌ عمل خواهد شد. جنگ بزرگ دیگری که بین مسلمین و کفّار قریش انجام شد، «احد» است. قریش برای تسکین قلب و اعاده حیثیت در مکانی به نام احد به جنگ مسلمین رفتند. این نبرد در ابتدا با کامیابی مسلمین همراه بود. به همین دلیل بعضی از آنها به خاطر طمع و جمع آوری غنیمت دستور رسول اکرم را نادیده گرفته و آن مکان پر اهمیت و سوق الجیشی را رها نمودند. کفّار از آن ناحیه به مسلمین یورش آوردند، که ثمر آن شهادت بزرگ امیر اسلام حضرت حمزۀ سیدالشهداء و زخمی شدن رسول مکرم اسلام بود. اما غائله ختم به خیر نشد. کفّار که به پیروزی نسبی رسیده بودند شادمان به عقب نشستند. اما فکر نابودی اسلام را از سر بیرون نکردند. لذا در اندیشۀ تجدید قوا برآمدند. با قبائل اطراف عهد و پیمان بستند که رسول مکرم اسلام و مسلمین را نابود نمایند. یهودیان داخل و اطراف مدینه نیز با آنها هم پیمان شدند و... بدین ترتیب جنگ خندق یا احزاب را به راه انداختند. خبرها به مدینه رسید. رسول اکرم به مشورت با اصحاب پرداخت. هر کس پیشنهادی نمود. در آن میان سلمان فارسی که به تازگی رسول اکرم را بعد از سالها جستجو، یافته بود و به او ایمان آورده بود، گفت: بهتر است اطراف مدینه را خندقی حفر کنیم. زیرا بدین وسیله مقابل نفوذ کفار به داخل مدینه را می توانیم بگیریم. پیشنهاد او پذیرفته شد و خندق حفر گردید. روز جنگ فرا رسید. عمر بن عبدود که یکی از دلاوران یهود بود با گذشتن از کانال به مسلمین یورش برد. امیرالمومنین علی علیه السلام با اجازۀ رسول گرامی اسلام به مصاف عبدود شتافت. نبردی سخت بین امام علی علیه السلام و عمر بن عبدود بر پا شد. عبدود به هلاکت رسید. رسول اکرم و مسلمین شادمان شدند. روزنه های یأس و به دنبال آن شکست بر کفّار استیلا یافت و اطراف مدینه را رها کردند و به مکانهای خود بازگشتند.

2ـ مقابله با اهل ادیان: رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بعد از ورود به مدینه با برقرار نمودن عقد اخوت و برادری بین انصار و مهاجر، تمام امتیازات طرفین را حذف و آنها را به برادری، برابری و سبقت گرفتن در امر تقوا و دینداری ارشاد فرمودند. اینک یثربی که تا چندی قبل جولانگاه دو قبیلۀ اوس و خزرج بود و یکی دیگری را به بهانه های واهی سرزنش و تهدید می نمود، تبدیل به شهری گردیده بود که تمام ساکنان آن یک هدف که اسلام باشد و یک امیر که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم باشد، داشتند. این امر برای دو گروه سخت ناگوار بود. گروه نخستین منافقان بودند که اینان توانایی سر برآوردن و اغتشاش نداشتند. گذشته از آن، مردمانی بدنام بودند


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره نبوت

دانلود مقاله وحی و نبوت

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله وحی و نبوت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله وحی و نبوت


دانلود مقاله وحی و نبوت

 

مشخصات این فایل
عنوان: وحی و نبوت
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 20

این مقاله درمورد وحی و نبوت می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله وحی و نبوت می خوانید :

وحی به فرشتگان
«آن گاه که پروردگارت به فرشتگان وحی فرمود که محققاً من با شمایم پس کسانی را که اهل ایمانند پایدار بدارید» قرآن کریم از سه نوع موجودات غیر مرئی نام می‌برد:
1- یک دسته از آنها زیان‌آور و گمراه‌کننده‌اند به نام شیطان. این عنصر پلید همواره در هلاک بشر می‌کوشد و به وسوسه می‌پردازد تا او را از هر خیری باز دارد و به هر شری بکشاند و با آن که دیده نمی‌شود آثار اغوای او چنان محسوس و مشهود است که خداوند او را دشمنی آشکار برای آدمی می‌نامد و بر انسان موذی و گمراه‌کننده و شرور هم شیطان اطلاق می‌گردد حتی طبق تحقیقات برخی پزشکان به میکروب‌های بیماری‌زا و زیان‌آور نیز گفته می‌شود مثل این که حضرت ایوب می‌گوید: «شیطان رنج و عذاب به من رسانیده است» که گفته‌اند مقصود میکروب آبله است و کسانی که مال و ثروتشان را در راه‌های ناروا خرج می‌کنند (مبذرین) و در حقیقت به هدف شیطان مدد می‌رسانند و موجب اشاعه و ازیاد فساد می‌شوند برادارن شیطان نامیده می‌شوند.
2- گروه دوم که مانند بشر خوب و بد، مومن و کافر، سودبخش و زیان‌آور دارند و به آنها جن و جان گفته می‌شود لفظ جن به معنی ناپیدا و پوشیده از انظار است که در همه مشتقاتش همین پوشیدگی و ناپیدایی ملحوظ است مانند جنین در بچۀ در شکم و جُنه سپر که سر و گردن جنگجو را می‌پوشاند و جَنه باغی که زمینش از روئیدنی‌ها مستور باشد (و جمعش جنان بر وزن کتاب) و جنون بیماری که عقل را مستور می‌دارد و در مجنون نشانه‌های خرد ناپیداست و جنان (مثل زبان) یعنی قلب و شب که همه چیز را می‌پوشد و جَنَن مانند کفن در لفظ و معنی چون مرده را می‌پوشاند و به مرده نیز گفته می‌شود زیرا آثار روح در او پیدا نیست یا برای آن که در گور پنهان می‌گردد و همچنین به معنی قبر می‌آید که میت را در خود نهان می‌کند و هرامر مخفی و درون (جوف) هر چیز را جنان (بر وزن زبان) می‌نامند، در عموم افعالی هم که از این ماده ساخته شده معنی استتار و پنهانی هست مانند جن یعنی پوشانید و اجن‌المیت یعنی مرده را کفن کرد یا دفن کرد و امثال اینها. لفظ جن اسم جنس است مانند عجم و عرب و به یک نفر جنی می‌گویند که مونث آن دو، جنه و جنیه است و جانّ اسم جمع است و جمعش جنان (بر وزن سمنان) از قبیل دیدان جمع دود (به معنی کرم) و نیران جمع نار (آتش) و بسیاری امثال اینها و حشرات را به اعتبار این که غالبا از انظار پنهانند جان می‌گویند چنان که قرآن به ماری که از عصای موسی به وجود آمده بود جان (کانها جان) اطلاق فرموده است پس به طریق اولی به جانوران ذره‌بینی که با چشم دیده نمی‌شوند می‌توان جن و جان گفت.
3- دستۀ سوم موجودات مفید و خیرخواه بشر و مطیع محض پروردگان می‌باشند که آنها را ملائکه (جمع ملک) می‌گویند. فرشتگان دسته‌های گوناگون و وظایف مختلف و متنوع دارند از آنها که ادارۀ امور جهان و تدبیر کائنات را به عهده دارند یا گروهی که به حفظ بشر و ضبط اعمال و اقوال او می‌پردازند یا موکل بر قبض ارواح آدمیانند تا حاملان وحی که از جانب خداوند به سوی پیغمبران فرستاده می‌شوند و آنچه را ماموریت دارند به آنها ابلاغ نموده به فرمان الهی به سویشان وحی نمایند یعنی به تصریح قرآن هم گیرنده و هم دهندۀ وحی می‌باشند.

وحی از زبان خود وحی
هر کسی از ظن خود شد یار من    از درون من نجست اسرار من
چنان که از خلال مطالب گذشته روشن شد، تحلیل حقیقت وحی و راز نهانی پیام‌گیری انحصاری آن، در پرتو داده‌های حسی و تجربی و تأملات روشنمندانه عقلانی، چشم‌اندازی روشن در مسیر این افق بیکرانه پنهان برای ما پدیدار نساخت. اساساً وقتی با پدیده‌ای سر و کار داشتیم که فاقد خصیصۀ تکرارپذیری است و ما تحت هیچ شرایطی نمی‌توانیم آن صحنه را در معرض نمایش مشاهده و آزمون‌سنجی خویش قرار دهیم و رهیافتی درون‌گرایانه به دست آوریم، بالطبع فاقد صلاحیت داوری علمی تجربی دربارۀ آن امر فراروان‌شناختی خواهیم بود. همین‌طور اگر آن امر یک پدیدۀ تفکرناپذیر و خارج از قلمرو معیارهای سنتی و متداول نظریه‌های استنتاج قیاسی بود، ناچار باید بپذیریم که تحلیل آن پدیدۀ فراعقلی در چارچوب قالب‌های ذهنی و عقلی شناخته شده ثمری نخواهد داشت.
میزان شناخت ما نسبت به پدیدۀ مرموز وحی تشریعی و پیام‌گیری غیبی، تنها از طریق آثار و علایم خود آنست و بس. از این رو اگر بخواهیم اندکی از این بن‌بست فکری خارج شویم و مجالی برای جستجو در پیش روی خویش داشته باشیم، تنها تبیینی که می‌تواند موجب پیدایی تصویری سایه روشن نسبت به جریان فوق‌العاده ناشناخته وحی برای ما ترسیم کند، گواهی زبانی و عوارض متظاهر روحی و نیز پیام نوینی است که به جامعه خویش عرضه کرده است. به طور مسلم از نظر پدیده‌شناسی، شهادتِ نزدیک‌ترین «من» وابسته به این پدیده‌ای که در عالی‌ترین حد کمال جسمی، اخلاقی و فکری شناخته شده است، از نظر منطقی کم‌ارزش‌تر از تبیین آن پدیده از زبان دیگران نیست. زیرا این پدیدۀ جدید تمام خواست‌ها و عوامل ارادی او را تحت کنترل درآورده و در مرتبۀ نخست، منشأ اعتقاد نوینی برای خود او شده است و در مرتبۀ بعد برای دیگران. از سوی دیگر نگرشی نقادانه در متن پیام و آثاری که حاصل وحی و ارتباط غیبی پیامبر است، به ما این کمک را خواهد کرد تا منشأ و ماهیت این فکر جدید را در مقایسه با افکار و اندیشه‌های سابق او مورد ارزیابی قرار دهیم.
به ویژه این شیوۀ تحلیل برای ما ارزش موکد می‌یابد که مکرر در اشارات قرآن کریم با این نکته مواجهیم که معاصران و همشهریان پیامبر با توجه به خصیصه‌های بشری و دانسته‌های متعارف خویش می‌کوشیدند تا تعیبر و تفسیرهای گوناگونی از ماهیت وحی نبوی عرضه و اظهار نمایند و پیوسته این تفسیرها از سوی شخص گیرنده وحی و نیز متن پیام وحی، همراه با ادله و شواهد مشهود و معقول نفی و طرد می‌شد.
ما موضوع بررسی خویش را طبعاً در مورد آن پیامبری قرار می‌دهیم که از لحاظ مقارنت زمانی، نزدیک‌ترین پیام‌گیر الهی به عصر ما، و از نظر جامعیت و استواری پیام و صحت اکتساب و سندیت تاریخی، منحصر به فرد است. محتوا و قالب وحی محمدی تنها وحی سالم و تغییرنیافته‌ای است که متن آن تمامی به صورت متواتر در میان فرهنگ بشری باقی مانده است. این امر از نظر تاریخی نزد همه مردم دنیا پذیرفته شده است که قرآن از زبان عادی مردی عربی و امّی در قرن شش میلادی در فاصلۀ نسبتا طولانی بیست و سه سال متناوب جاری و ثبت شده است.
این نکته هم از نظر شخص حضرت محمد و هم در خلال پیام وحی او مفروض گرفته شده است که وحی قرآنی، سخن و فکر محمد نیست، همان طور که در مورد سایر پیامبران نیز چنین است، چگونه و چرا؟

آیا این تغییر حالات و رفتار و پیدایی عقاید جدید که در چهل سالگی حضرت محمد پیدا شده است، محصول تفکر و تصمیم تدریجی پیشین خود اوست؟ یا امری است ناگهانی و غیرارادی؟ پیامبر در این سن که دوران کمال عقلانی یک انسان است، خود را موضوع یک پدیدۀ خارق‌العاده‌ای می‌یابد، صدایی که او را می‌خواند، دعوت به خواندن می‌کند، «اقرأ» ولی او می‌داند که امّی است و خواندن نمی‌داند، اما این یک خواست روشن و صریح است. سپیدپوشی که سراسر افق را پر کرده است! او به خانه می‌آید تا بیارامد، اما همان گوینده رهایش نمی‌کند، «برخیز و انذار کن!» آیا خیال بر او غالب شده؟ ولی او هرگز تحت تأثیر خیالات و احساسات نزیسته است، او همیشه با خود و دیگران صادق و امین بوده است، او راست می‌گوید. این شهادت دوست و دشمن نسبت به همیشه زندگی اوست. او نمی‌تواند خود را قانع کند که این پدیده تظاهر خیال است. از سوی دیگر ظهور وحیِ مستقیم و بی‌واسطه در هر بار آثار و عوارض ظاهری خاصی را نیز به همراه دارد که مورد مشاهده و احساس دیگران نیز واقع می‌شود. برای لحظاتی چهره‌اش سرخ می‌شود، حتی در سردترین زمان عرق از جبین او جاری می‌شود و بدنش سنگین و گرفته می‌شود در حقیقت ما گفتاری گرانبار بر تو القا می‌کنیم و سپس آیاتی را که دریافت کرده می‌خواند. امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: این حالت هنگام وحی مستقیم و بدون ترجمان و واسطه رخ می‌داد اما وقتی جبرئیل بر پیامبر وارد می‌شد رخصت می‌طلبید و چون بنده‌ای در مقابل پیامبر می‌نشست. مجموعۀ پیام‌های اولیه (علق، مدثر، مزمل، قلم، حمد که عنایق نام دارند) پیام ایمان‌ساز و اعتقادآفرین برای شخص پیامبر نسبت به پدیده غیبی وحی است و هنوز محتوای خاص موضعی بیرونی ندارد. از این پس او دیگر اطمینان کامل یافته است که منبع این پیام در درون ذات خود او و تابع خواستهای درونی او نیست، بلکه ناشی از یک نیروی مرموز و قاهر است که بر او تظاهر می‌کند. حصول این حالت یقین‌آور در مورد ریشه این آگاهی الهام شده، برای پیامبر، یک حالت و انعکاس ذهنی است که در پرتو آن مکاشفۀ باطنی و احساس درونی برای او  منبعث شده و به همراه خود نشانه‌هایی داشته که هر گونه شبهه‌ای را از وجود او زایل کرده است و بدین سان برای شخص او هیچ گونه تردید و نوسان روانی در غیبی بودن این پیام باقی نگذاشته است تا نیازمند اطمینان‌بخشی از سوی دیگران گردد.
اما برای ما هنوز مجال این تأمل اساسی و بازرسی هست که آیا بروز این حالات یک امر مصنوعی و ساختگی است؟ آیا او می‌توانسته تمام نیروهای فکری خود را متمرکز کند و این نمود را در خود بپروراند؟ یا این امر خارج از اراده و اختیار او و یک کارکرد کاملا برونی بوده است؟ و اگر چنانچه برای اراده او نقشی قائل نشویم، آیا عوارض داخلی بدنی و روانی خاصی زمینۀ پیدایی این رخداد بوده است؟
دقت در زوایای زندگی و رفتار او نشان می‌دهد، هیچ وجه اشتراکی میان حالات او در برهه وحی‌پذیری و حالات یک فرد هیجان‌زده یا مبتلا به اختلال نیروهای عصبی که سبب زوال نیروی شعور و غلبه نابخردی و پرده‌دری می‌گردد شناسایی نمی‌شود. زیرا افزون بر این که هشیاری و شعور کامل او در متن جریان تلقی وحی محفوظ است، این حالت منشأ عقل و علم و اشراق می‌گردد و این موقعیت را از صرع و... جز آن متمایز می‌سازد.
«آیا فکر نکردند که همنشینشان (پیامبر) هیچ آثاری از جنون (یا الهام‌یابی از دیوان) ندارد. او فقط بیم‌دهندۀ آشکاری است.»
از جهت دیگر اگر حالت و عوارض و سپس القای پیام مخصوص در تحت کنترل شخص پیامبر و ارادۀ او بود، او به عنوان یک انسان در تعامل اجتماعی خود با مردم و مقتضیات تفکر خویش، هر گاه بدان نیاز داشت می‌بایست آن را در خود بیافریند، در صورتی که واقعیت تاریخ خلاف این موضوع را گزارش می‌دهد. در برهه‌ای از زمان وحی منقطع – فترت وحی - می‌شد یا در شرایط بسیار حساس که برای فیصله برخی جریانات جامعه نیاز مبرم بدان بود، با تأخیر مواجه می‌گشت – مانند جریان اِفک و...، همان‌سان که در پاره‌ای موارد نیز سخن وحی خلاف آن مشی معهود و رحمت بیش از حد و اظهار می‌شد.
«... از کسانی نباش که از خائنان حمایت کنی. و از خداوند آمرزش بخواه، که خداوند آمرزنده و مهربان است. و از کسانی که به خود خیانت کردند دفاع مکن ...»
«هیچ پیامبری حق ندارد از دشمن اسیرانی بگیرد تا آن که بر آنها پیروز گردد، شما کالای ناپایدار این جهان را می‌خواهید، اما خداوند سرای آخرت را برای شما می‌خواهد و خداوند شکست‌ناپذیر و حکیم است.»
«(ای رسول ما) خدا تو را ببخشد، چرا (از سر مهر) پیش از آن که دروغگو از راستگو بر تو معلوم شود به آنها اجازه دادی؟»

انسان در اظهار مقاصد درونی و قلبی خویش آزاد است، گاه بنا بر مصالح و ملاحظاتی، برخی از خواسته‌های درونی خود را کتمان می‌کند، اما اگر پیام از آنِ دیگری باشد و انسانِ پیام‌رسان، وظیفه‌اش ابلاغ تمامی آن پیام به دیگران باشد، در این صورت او نمی‌تواند آن را در دل نگه دارد. آری وحی خدایی پیامی است که کتمان‌پذیر نیست.
«و آنچه در دل پنهان می‌داشتی، خدا آشکار ساخت و تو از (سرزنش) مردم ترسیدی، در حالی که خدا سزاوارتر به ترس است.»
و پیامبر در رابطه با آن پیرو محض است. بدین سان هر چه دریافت می‌کند همان را به مردم می‌رساند.
«پیامبر نسبت به آنچه از طریق وحی از عالم غیب دریافت داشته بخیل نیست (همه را بی کم و کاست در اختیار مردم قرار می‌دهد.»
در مواردی که با یک بیان بسیار هشداردهنده، جریان وحی را مستند به قدرت فوق‌العاده مقتدر غیبی و فراتر از مقدورات و تصرفات هر کس حتی شخص پیامبر معرفی می‌کند.
«ای رسول ما نزدیک بود که کافران تو را فریب دهند تا جای آنچه به تو وحی کردیم، چیز دیگری بر وحی الهی بپیوندی تا آنان تو را دوست خود گیرند. اگر ما تورا حفظ و ثابت‌قدم نمی‌داشتیم، نزدیک بود که اندک اعتمادی به ایشان پیدا کنی، و در آن صورت ما دو برابر مجازات در دنیا و دو برابر بعد از مرگ، به تو می‌چشاندیم، سپس در برابر ما یاوری نمی‌یافتی!»
«قرآن کلامی است که از سوی پروردگار عالمیان نازل شده، اگر او سخنی دروغ بر ما می‌بست، ما او را با قدرت می‌گرفتیم، سپس رگ قلب (زندگی) او را قطع می‌کردیم! و هیچ یک از شما نمی‌توانست مانع شود و از  او حمایت کند.»
و در جای دیگر به همگان اعلام داشت که خداباوران، نگران از بین رفتن وحی نباشند و دشمنان نیز به این امید ننشینند.
«همانا ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم او را به حتم حافظیم.»
از سوی دیگر بنا بر گزارش تاریخ و اشاره قرآن ملاحظه می‌کنیم که در اوایل بعثت هنگامی که وحی نازل می‌شد، جهت اطمینان از دریافت و حفظ آن، پیامبر تعجیل می‌نمود و آن را قرائت می‌کرد تا چیزی از آن را از دست ندهد، در حالی که او در کلام عادی و معمولی خویش هرگز دغدغه خاطر و نگرانی و وسواس نداشت. به دنبال این عکس‌العمل بود که در یکی از عبارات وحی به او اعتماد نفسانی داده شد که از لحاظ تلقی وحی نگرانی نداشته باشد چرا که جمع و حفظ قرآن به عهده خداست.
....

بخشی از فهرست مطالب مقاله وحی و نبوت

معنی وحی
فرق میان وحی و الهام
نبوت
فرق میان نبی و رسول
موارد استعمال وحی در قرآن
1- وحی به آسمان و زمین
نکتۀ لطیف
2- وحی به زنبور عسل
توضیحی دربارۀ آیۀ اول
راجع به قسمت اول آیۀ دوم (ثم کلی الخ)
قسمت دوم آیۀ دوم (فاسلکی الخ)
قسمت سوم آیه یا نتیجه
مشکلات حل ناشده
حشرات دیگر
2- موریانه
نامگذاری شگفت
ارتباط این نام‌ها با مسألۀ وحی
موقعیت آیۀ سورۀ نمل
موقعیت آیۀ سورۀ عنکبوت
نتیجۀ بحث
وحی به فرشتگان
وحی از زبان خود وحی

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله وحی و نبوت

اثبات نبوت پیامبر

اختصاصی از سورنا فایل اثبات نبوت پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 46

 

راه هاى اثبات نبوت ( 1 )

بحث ما درباره نبوت است که به یک اعتبار دومین اصل و به اعتبار دیگر سومین اصل از اصول دین است . اصول دین به یک اعتبار عبارت است از توحید , نبوت و معاد , ولى از دیده شیعیان چون دو چیز دیگر هم جزء اصول دین است , گفته مى شود که اصول دین پنج است : توحید , عدل , نبوت , امامت و معاد . به هر حال نبوت یکى از ارکان اصول دین است . راجع به نبوت بحثهاى زیادى هست که ما عجالتا فهرست بحثها را آن اندازه اى که فعلا به نظرمان رسیده عرض مى کنیم و ممکن است که آقایان هم موضوعاتى داشته باشند که لازم باشد در اطراف آنها بحث شود . مفهوم عمومى اى که همه مردم از نبوت دارند این است که بعضى از افراد بشر واسطه هستند میان خداوند و سایر افراد بشر , به این نحو که دستورهاى خدارا از خدا مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . تا این حد را همه در تعریف نبوت قبول دارند . این دیگر تفسیرى همراهش نیست : گروهى از افراد بشر که دستورهاى خدا را از ناحیه خداوند مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . آنگاه در اینجا مسائل زیادى هست . یکى از مسائل این است که اساسا چه نیازى در عالم به این کار هست که دستورهایى از ناحیه خدا به مردم برسد , اصلا مردم نیاز به چنین چیزى دارند که از ناحیه خدا به آنها دستور برسد , یا نه , چنین نیازى نیست ؟ و تازه اگر چنین نیازى هست آیا حتما راه برآورده شدن این نیاز این است که به وسیله افرادى از بشر این دستورها ابلاغ بشود , راه دیگرى وجود ندارد ؟ اگر گفتیم این نیاز هست , این نیاز از چه قسمت است ؟ آیا زندگى اجتماعى بشر بدون آنکه یک دستور الهى در آن حکمفرما باشد نظم و نظام نمى پذیرد ؟ یا نه , از این جهت بشر نیازى ندارد , از آن جهت نیاز دارد که زندگى بشر محدود به زندگى دنیا نیست , یک زندگى ماوراء دنیایى هم وجود دارد و آن زندگى ماوراء دنیا از نظر اینکه بشر در آنجا سعادتمند باشد بستگى دارد به اینکه در این دنیا چگونه زندگى کند , چه جور معتقدات و افکارى داشته باشد , چه جور خلقیاتى داشته باشد و چه جور اعمالى داشته باشد که اعمال صالح گفته مى شود . چون سعادت بشر در آن دنیا بستگى دارد به افکار و معتقدات و اخلاقیات و اعمالش در این دنیا , پیغمبران دستورهایى از ناحیه خدا براى بشر آورده اند که فکر و عمل و اخلاق خودش را طورى تنظیم کند که در آن دنیا سعادتمند باشد . و یا هر دو , یعنى هم زندگى اجتماعى بشر اگر بخواهد سعادتمندانه باشد احتیاج دارد که آن دستورهاى خدایى اجرا بشود و هم زندگى اخروى بشر , و ایندو به یکدیگر پیوسته و وابسته اند نه اینکه ضد یکدیگر باشند که آنچه زندگى اجتماعى را صالح مى کند آن دنیا را خراب کند و بالعکس , نه , در هر دو , بشر چنین نیازى دارد . پس یک بحث درباب نبوت مسأله نیاز به انبیاست . بحث دیگر درباب نبوت این است که انبیاء که ما مى گوییم دستورها را از ناحیه خدا مى گیرند این را چگونه مى گیرند ؟ که این نامش ( وحى) است , بحث در مسأله وحى است , یعنى انبیاء این تعبیر را درباره خودشان به کار برده و گفته اند از ناحیه خدا به ما وحى مى شود . آنگاه درباب وحى , نام فرشتگان را آورده اند , جبرئیلى مخصوصا نامش برده شده است در خود قرآن و در کتابهاى دیگر آسمانى به عنوان واسطه وحى , و به هر حال این گرفتن دستور , تلقى کردن دستورهاى خدا که خودشان اسم ( وحى) رویش گذاشته اند چگونه و به چه شکل است ؟ مسأله دیگر که باز یک مسأله اساسى درباب نبوت است این است که انبیاء ( 1 ) معجزه داشتند و معجزه هایى مىآوردند . معجزه چیست ؟ خود معجزه هم به اندازه مسأله وحى یک مسأله مرموزى است . آیا اصلا معجزه وجود داشته است و مى توا ند وجود داشته باشد ؟ آیا معجزه ضد علم است یا ضد علم نیست ؟ علم و معجزه آیا با


دانلود با لینک مستقیم


اثبات نبوت پیامبر

تحقیق در مورد توحید معاد نبوت 116 ص

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق در مورد توحید معاد نبوت 116 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 116

 

معاد

انسان از روح و بدن مرکب است .

کسانیکه بمعارف اسلامى تا اندازه اى آشنائى دارند میدانند که در خلال بیانات کتاب و سنت سخن روح و جسم یا نفس و بدن بسیار بمیان میآید و یا اینکه تصور جسم و بدن که بکمک حس درک میشود تا اندازه اى آسان است و تصور روح و نفس خالى از ابهام و پیچیدگى نیست .

اهل بحث از متکلمین و فلاسفه شیعه و سنى در حقیقت روح نظریات مختلفى دارند ولى تا اندازه اى مسلم است که روح و بدن در نظر اسلام دو واقعیت مخالف همدیگر میباشند .

بدن بواسطه مرگ خواص حیات را از دست میدهد و تدریجا متلاشى میشود ولى روح نه اینگونه است بلکه حیات بالاصاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است بدن نیز از وى کسب حیات میکند و هنگامیکه روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را برید ( مرگ ) بدن از کار میافتد و روح همچنان بحیات خود ادامه میدهد .

آنچه با تدبر در آیات قرآن کریم و بیانات ائمه اهل بیت (ع ) بدست میآید اینست که روح انسانى پدیده ایست غیر عادى که با پدیده بدن یک نوع همبستگى و یگانگى دارد .

خداى متعال در کتاب خود میفرماید ( لقد خلقنا الانسان من سلالة من طین ثم جعلناه نطفة فى قرار مکین ثم خلقنا النطفة علقة و خلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشأ ناه خلقا آخر ) سوره مؤمنون آیه 12-14 .

( تحقیقا ما انسان را از خلاصه که از گل گرفته شده بود آفریدیم .

سپس او را نطفه اى قرار دادیم در جایگاه آرامى سپس نطفه را خونى بسته کردیم پس خون بسته را گوشتى جویده شده کردیم سپس گوشت جویده شده را استخوانهائى کردیم پس استخوانها را گوشت پوشانیدیم پس از آن او را آفریده دیگرى بیسابقه قرار دادیم ) .

از سیاق آیات روشن است که صدر آیات , آفرینش تدریجى مادى را وصف میکند ودر ذیل که به پیدایش روح یا شعور و اراده اشاره میکند آفرینش دیگرى را بیان میکند که با نوع آفرینش قبلى مغایر است .

و در جاى دیگر در پاسخ استبعاد منکرین معاد باین مضمون که انسان پس از مرگ و متلاشى شدن بدن و گم شدن او در میان اجزاء زمین چگونه آفرینش تازه


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد توحید معاد نبوت 116 ص