سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود پایان نامه مقطع کارشناسی رشته هنر در مورد اومانیسم

اختصاصی از سورنا فایل دانلود پایان نامه مقطع کارشناسی رشته هنر در مورد اومانیسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه مقطع کارشناسی رشته هنر در مورد اومانیسم


دانلود پایان نامه مقطع کارشناسی رشته هنر در مورد اومانیسم

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فرمت:word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:130

 

فهرست مطالب:

 

مقدمه ………………………………………………………………………………………………………. 3

فصل اول : اومانیسم چیست

  • تعریف اومانیسم …………………………………………………………………………………. 4
  • تاریخچه اومانیسم ………………………………………………………………………………. 6
  • اومانیسم یعنی …………………………………………………………………………………. 12
  • اگر بخواهیم نگاهی داشته باشیم به تاریخچه اومانیسم باید به چه
    دوره‌ای برگردیم………………………………………………………………………………………. 16
  • اومانیسم در غرب………………………………………………………………………………. 19

1-5-1 اومانیسم در سروده‌های دانته و میلتون …………………………………………. 20

  • انواع اومانیسم ………………………………………………………………………………….. 24

فصل دوم :اومانیسم و دین شناسی

2-1 تاثیر اومانیسم بر دین ………………………………………………………………………. 30

2-2 تاثیر اسلام و فرهنگ تئوکراتیل بر شکل‌گیری اومانیسم ………………………… 32

2-3 دو وجه فرهنگ اومانیسم و بیان نظریه‌های متفاوت نسبت به تعریف دین .. 33

2-4 فرهنگ زمینی از دیدگاه دین ………………………………………………………………. 34

2-5 جوهره اصلی تفکر و فرهنگ معاصر غربی ………………………………………… 35

2-6 تفاوت فرهنگ ما با فرهنگ غرب………………………………………………………….. 36

2-7 ملاک سودمندی از نظر اومانیست‌ها …………………………………………………… 37

2-8 اومانیسم اسلامی در اندیشه شریعتی …………………………………………………. 38

2-8-1 شریعتی و ماهیت پویای انسان ………………………………………………………. 39

2-8-2 انسان جمعی از خدا و خاک …………………………………………………………… 42

2-8-3 مقایسه‌ی دیدگاه اومانیسم غربی و اومانیسم شریعتی……………………….. 44

2-8-4 کاربرد اندیشه‌ی شریعتی در جامعه‌ی امروز …………………………………… 45

2-9 اومانیسم‌ها و پیامبران و اولیای الهی ………………………………………………….. 47

2-10 اومانیست ها چگونه وارد مباحث دینی می‌شدند …………………………………. 47

2-11 نظر اسلام درباره تفکر اومانیست …………………………………………………….. 48

2-12 اومانیسم در اسلام با اومانیسم غربی چه تفاوت‌هایی دارد ………………….. 51

2-13 اومانیسم در ایران ………………………………………………………………………….. 51

فصل سوم : اومانیسم در دیدگاه جامعه شناختی

3-1 نظریه آگوست کنت و اومانیسم ………………………………………………………….. 56

3-2 به فردیت رسیدن انسان تحت چه عواملی باعث رشد و تقویت انسان می‌شود 57

3-3 نگاه انسان به خود در غرب ( جامعه جدید ) و در قرون وسطی …………….. 59

فصل چهارم : اومانیسم در فلسفه

4-1 معنای فلسفی اومانیسم ……………………………………………………………………… 61

4-2 جریان نقد اومانیسم …………………………………………………………………………. 63

4-3 اومانیسم مکتب است یا گرایش …………………………………………………………. 64

4-4 انسانگرایی و اومانیسم در مارکسیسم و پراگماتیسم واگزیستانسیالیسم …. 65

4-5 آیا می‌توان اومانیسم را یک مکتب فلسفی فرض کرد …………………………….. 66

4-6 اومانیسم در قرن 19-20 و نظریه نیچه ………………………………………………. 67

4-7 تحلیل انسان به خرد در غرب و فلسفه کانت…………………………………………. 68

4-8 دیدگاه سقراط ، افلاطون و ارسطو نسبت به انسان ………………………………. 69

4-9 اساس و اندیشه مارکس و بیگانگی از دیدگاه مارکس …………………………… 70

4-10 مروری بر زندگی و اندیشه‌ هگل ……………………………………………………… 74

4-11 هگل و نظریه‌ی تجلی روح و کتاب پدیدار شناسی ……………………………….. 77

4-11-1 پدیدار چیست …………………………………………………………………………….. 78

4-11-2 پدیدار شناسی هوسرل ……………………………………………………………….. 79

4-11-3 پدیدار شناسی براساس فلسفه‌ی هایدگر ……………………………………….. 80

4-11-4 پدیدار شناسی براساس تعریف هگل …………………………………………….. 81

4-11-5 هگل و نظریه‌ی او در تجلی روح و تعالی شعور در کتاب پدیدار شناسی 82

4-11-6 هگل و رابطه‌ی بین جسم و چهره فرد با خصایص و ویژگیهای روح .. 84

4-11-7 هگل و تحلیل و برررسی عقل در حوزه‌ی فلسفه پدیدار شناسی ……….. 85

4-12 نگاهی به نامه‌هایدگر در باب اومانیسم ……………………………………………… 86

4-12-1 نظریه هایدگر درباره سرچشمه اومانیسم ……………………………………… 89

4-12-2 نظریه هایدگر درباره‌ی نسبت بین متافیزیک و اومانیسم …………………. 90

4-12-3 تفکر آینده در فلسفه‌ هایدگر ………………………………………………………… 91

فصل پنجم : اومانیسم در دیدگاه روانشناختی

5-1 رفتار انسان منتج و متاثر از افکار اوست ……………………………………………. 93………..

5-2 نظریه‌ی کارل یونگ ………………………………………………………………………….. 94

5-3 نظریه‌ی آلفرد آدلر …………………………………………………………………………… 97

5-4 نهضت انسان گرا از دید انجمن روانشناسان انسان گرای آمریکا ………….. 98

5-5 شرح حال و بررسی عوامل موثر در اندیشه‌ی کارل راجرز ………………….. 99

5-5-1 عقاید عمده‌ی راجرز …………………………………………………………………… 100

5-6 شرح حال و بررسی عوامل موثر در اندیشه‌ی ابراهام مزلو ………………… 103

5-6-1 عقاید عمده‌ی مزلو ……………………………………………………………………… 104

5-7 هدف از فکر کردن چیست ……………………………………………………………….. 107

5-8 فروید فیلسوف بود یا روانشناس ……………………………………………………… 107

5-9 برداشت فروید از ماهیت انسان ……………………………………………………….. 108

5-10 بیگانگی و توهم از دیدگاه فروید …………………………………………………….. 111

5-11 ضمیر ناخودآگاه فروید………………………………………………………………….. 116

5-11-1 احساسات ناخودآگاه ………………………………………………………………… 117

5-12 پیش درآمدی بر خود شیفتگی ………………………………………………………. 122

نتیجه گیری …………………………………………………………………………………………… 131

گزارش کار عملی ………………………………………………………………………………….. 132

فهرست منابع ………………………………………………………………………………………… 133

1-1- تعریف اومانیسم :

اومانیسم واژه ای است که در طول تاریخ ، معانی گوناگونی به خود دیده است . تاریخ پیچیده آن در دنیای غرب دامنه معانی و تعاریفش را گسترده کرده است . با وجود این ، می بایست ضمن تأکید بر تکثر ، پیچیدگی و سیال بودن معانی اومانیسم ،تعریف امروزی آن را ارائه نماییم . ریشه این واژه humble (humilis) از واژه لاتین “humus” به معنای خاک یا زمین است . از این رو “homo” به معنای هستی زمینی و “humanus” به معنای خاکی یا انسان است . این واژه در آغاز در مقابل سایر موجودات خاکی یعنی حیوانات و گیاهان و همچنین مرتبه دیگری از مخلوقات یعنی ساکنان آسمان یا خدایان (divihnus , deusldivus) به کار می ر فت . در اواخر دوران باستان و قرون وسطای غرب ، محققان و روحانیان میان “divinitas” به معنی حوزه هایی از معرفت و فعالیت که از کتاب مقدس نشأت می گرفت و اومانیتاس (humanitas) یعنی حوزه هایی که به قضایی عملی زندگی دنیوی مربوط می شد ، فرق گذاشتند .از آنجا که این حوزه دوم بخش اعظم مواد خام خود را از نوشته های رومی و به طور فراینده یونان باستان می گرفت ، مترجمان و آموزگاران این آثار که معمولاً ایتالیایی بودند خود را “umanisti” یا «اومانیست ها » نامیدند . بر این اساس “humanity” به آن حوزه از معارف درسی اطلاق می شد که صنایع بیان ، منطق ، ریاضیات و مطالعه آثار نویسندگان یونانی و رومی را در بر می گرفت و«اومانیست » فردی بود که این مموضوعات را ترجمه یا تدریس نموده و یا امکانات تدریس آنها را فراهم می کرد .

این تعریف از اومانیسم ، در طول زمان ثابت نماند و واژه مذکور با پذیرش معانی مختلف تعاریف دیگری را از خود بر جای گذاشت به گونه ای که به طور خلاصه می توان گفت از قرن چهارم میلادی تا امروز به صورت های زیر تعرف شده است :

1- ادبیات باستانی (شعر ، معانی ، بیان ، اخلاق و سیاست )

2- توجه به افکار ، علایق و مرکزیت انسان .

3- اعتقاد به توانایی های وجود انسان .

4- اعتقاد به عقل ، تعقل ، متد علمی و شک به عنوان ابزارهای مناسبی در کشف حقیقت و ساختار جامعه انسانی .

5- انسان سالاری یا بشر گرایی در مقابل خداسالاری .

با وجود تعاریف و معانی مختلف برای این واژه می توان گفت تا کنون دو معنای آن بیشتر رواج یافته است :

1-2- تاریخچه اومانیسم :

پیشینه اومانیسم از لحاظ تاریخی به یونان باستان بر می گردد . در یونان باستان خدایان صفات و سجایای انسانی و حتی صورت انسانی داشتند . اندام انسانی مهمترین مسئله هنر مجسمه سای و نقاشی به حساب می آمد . توجه به انسان در یونان باستان به حد اعلای خود رسیده و حتی در اندیشه سوفسطائیان انسان مقیاس همه چیز بود . به طور کلی بسیاری ، تاریخ فرهنگ یونای را تاریخ وقوف به ارزش و حیثیت انسان و استقلال فرد می داند . با زوال استقلال یونان ، فرهنگی یونانی به صورت رنگ باخته به روم منتقل گردید . هرچند دموکراسی و آزادی فردی مطابق نمونه یونانی در روم به طور اساسی پا نگرفت ولی این طرز تفکر اثر خود را بر جای گذاشت .

پس از ظهور مسیحیت و رسمی شدن آن در امپراتوری روم با فرمان کنستانتین و در نهایت حاکمیت و اشاعه مسیحیت در روم و سایر نقاط اروپا ، فرهنگ مسیحی ، به تدریج بر کشورهای غربی مسلط شد . مسیحیان پس از اتحاد با دولت و برقراری تئوکراسی کلیسایی از پایان قرن یازدهم تا آغاز قرن سیزدهم ، قدرت دنیوی را تابع قدرت روحانی خود کردند و فرهنگ خود را بر فرهنگ اومانیستی متأثر از یونان چیره ساختند . ارباب کلیسا به دنبال این حاکمیت سیاسی و فرهنگی و باافزایش فشار و اختناق ، مقام و منزلت و حیثیت انسان را تنزل داده ، خرد نمودند و به نام مذهب مسیح ، آزادی و اختیار انسان ها را از آنان سلب نمودند .

این گرایش افراطی در زیر پا گذاشتن کرامت انسانی ، به دنبال خود واکنش شدیدی را در جهت توجه به «انسان» پدید آورد . خصوصیات انحرافی این محیط فرهنگی که زمینه ساز اومانیسم شد به قرار زیر بود :

  • انسان موجودی گناهکار و شروربا لذات تلقی می شد .

2- توانایی و اختیار انسان نادیده گرفته شده بود .

3- آدمی قدرت و لیاقت ارتباط بدون واسطه با خدا را نداشت و نیازمند واسطه گری قدیسین و ارباب کلیسا بود .

4- با تفسیر انحرافی ، دین به منزله عامل سکون و رکود معرفی شده بود .

5- از طرف ارباب کلیسا علم وعقل انسانی در مغایرت با دین معرفی می شد و کار علمی ، دخالت شیطانی در امور عالم و منافی عبودیت تلقی می گردید .

6- دین و دنیا ، لذائذ رو حانی و جسمانی ، آن جهان و این جهان ، ماورای طبیعت و طبیعت ، دو قطب مخالف یکدیگر و دو مفهوم متباین تلقی می شدند ، که هیچ نقطه اشتراکی با یکدیگر نداشتند .

7- بیشترین تأکید بر صفت غضب خداوند بود و عفو و رحمت الهی کمتر مورد توجه قرار می گرفت .

8- صاحبان قدرت کلیسایی مردم را تحت فشار و اختناق قرارداده بودند و به تفتیش عقاید آنها می پرداختند ، به عبارت دیگر ، چه از لحاظ رفتاری و چه از لحاظ فکری ، آزادی از مردم سلب شده بود .

9- ارباب کلیسا که داعیه ارتباط خاص با خدا داشتند و مردم را به امور معنوی و روحانی فرا می خواندند ، خود به جاه طلبی ، ریاکاری و ظلم و بی عدالتی مبتلا شده بودند .

10- ارباب کلیسا نه تنها ادعای مالکیت آسمان ، بخش گناهان و فروش اراضی بهشت را داشتند ، بلکه کسب جاه و مقام دنیوی نیز نیازمند انتساب به آنان بود .

استمرار این جریان باعث گردید تا درایتالیا گرایش آشکار به ضدیت با فر هنگ حاکم صورت پذیرد و در جهت مقابله با آنان ، بازگشت به فرهنگ باستان که در لایه های زیرین اجتماع وجودداشت ،احیا گردد . ا ین فرهنگ با ستانی که خود یک فرهنگ وارداتی از یونان قدیم بود .روشنفکران ومعترضان را به مبدأ و منشأ خود هدایت می کرد .

بر این اساس ، جنبش اومانیستی نمودی از شورش و اعتراض روشنفکران ایتالیی نسبت به حکومت جابرانه امپراطوی ، ارباب کلیسا و فئودال ها بود . این نهضت که در جنوب ایتالیا شکل گرفته بود در قرون چهارده تا شانزدهم میلادی سراسر ایتالیا و پس از آن آلمان ، فرانسه ، اسپانیا و انگلستان را فرا گرفت و تجدید حیات فرهنگی یا رنسانس را به دنبال خود داشت . جنبش روشنفکری مسلط در رنسانس ، اومانیسم بود .

اومانیست ها در صدد بودند تا فرهنگ و حیاتی را که انسان در عصر کلاسیک یا قدیم دارا بود و در قرون وسطای مسیحی از دست داده بود، بار دیگر زنده نمایند . آنان بر این عقیده تأکید می کردند که مردم موجوداتی عاقل اند .

راه زنده کردن فرهنگ اومانیستی قدیم ، همانا زنده کردن ادبیات کلاسیک یونان و روم قدیم بود . آنان می خواستند تا روح آزادی و خودمختاری که انسان در قرون وسطا از دست داده بود ، دوباره به او باز گردد . نتیجه چنین اقدامی ، استقلال فرد انسانی و بیرون آمدن از قیمومیت کلیسا و امپراتور بود . اومانیست ها ، فلسفه اسکولاستیک را تفکراتی انتزاعی دانسته ، معتقد بودند که بر تجربه متکی نیست و نیازهای جامعه را برآورده نمی کند .

اومانیست ها که به دنبال آزدای خرد و مخالفت با ریاضت های دینی برآمده بودند ، در پی آن بودند تا لذائذ مربوط به طبیعت جسمانی را در مقابل توجه افراطی به جنبه روحانی (در نظام کلیسایی) مطرح سازند و حتی آن لذائذ را هدف نهایی فعالیت های بشری تلقی نموده ، اصولاً نقش زهد و پرهیزگاری را عمل منفی در کسب لذت و سود بر می شمردند .

بدین سان بر ا ختیار و آزادی انسان تأکید شد و دین مورد اعتراض قرار گرفت . همچنین از خدا و امور الهی غفلت شده و به امور انسانی و نیز نسبت به زیبایی ها و لذائذ فراموش شده جسمانی ، تمایل شدیدی ایجاد شد . هنر به صورتی مادی، جسمانی و این جهانی ترویج شده ، معنویت و روحانیت از این حوزه رخت بربست ودر هنر (مجسمه سازی و نقاشی) به تحسین تن عریان (زن و مرد ) پرداختند .

همچنین عالم غیب به فراموشی سپرده شده ، مادیگری اساس کار قرار گرفت . دین به عنوان ابزای برای خدمت به خواسته های انسانی درآمد و در نهایت با تلقی جدایی دین و دنیا ، دین را رها کرده و دنیا را برگزیدند .

متفکران برجسته جنبش اومانیستی در این دوره عبارتند از : پترارک ، دانته ، بوکاچیو ، لئونادرو داوینچی ، اراسموس ، برونو ، رابله ، مونتنی ، کپرنیک ، شکسپیر و فرانسیس بیکن .

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه مقطع کارشناسی رشته هنر در مورد اومانیسم

پایان نامه تجزیه و تحلیل هنر پیکر تراشی هنر اشکانی با نگاهی به اصول هنر هلنی

اختصاصی از سورنا فایل پایان نامه تجزیه و تحلیل هنر پیکر تراشی هنر اشکانی با نگاهی به اصول هنر هلنی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه تجزیه و تحلیل هنر پیکر تراشی هنر اشکانی با نگاهی به اصول هنر هلنی


پایان نامه تجزیه و تحلیل هنر پیکر تراشی هنر اشکانی با نگاهی به اصول هنر هلنی

 این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 129 صفحه می باشد. 

 

 

فهرست

چکیده
مقدمه    ۱
فصل اول : کلیات    ۲
۱ ) بیان مسئله   ۳
۲ ) سابقه و ضرورت انجام تحقیق   ۳
۳ ) فرضیه ها    ۳
۴ ) اهداف بررسی   ۴
۵ ) روش انجام تحقیق   ۴
فصل دوم : نگاهی به تاریخ و فرهنگ عصر پارتیان (اشکانیان)    ۵
۲ . ۱ ) تاریخ و فرهنگ اشکانیان    ۶
۲ . ۲ ) چگونگی تشکیل حکومت پارتیان (اشکانیان)    ۸
۲ . ۳ ) خواستگاه قوم اشکانیان   ۹
۲ . ۴ ) اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و تقلای پارتیان (اشکانیان)   ۱۰
۲٫ ۵ ) دین پارتیان   ۱۲
۲ . ۶ ) انقراض حکومت اشکانیان   ۱۵
فصل سوم : هلنیزم و مبانی فکری، فرهنگی و هنری آن    ۱۶
۳ . ۱ ) اسطوره و مذهب   ۱۹
۳ . ۲ ) مکاتب فلسفه   ۲۳
۳ . ۳ ) هنر(پیکرتراشی – سفالگری – نقاشی – معماری)    ۲۸
۳ . ۴ ) دورۀ هندسی و آرکائیک ( ماقبل کلاسیک )    ۲۸
۳ . ۵ ) کلاسیک پیشین   ۳۳
۳ . ۶ ) کلاسیک پسین    ۳۸
۳ . ۷ ) هلنستیک (عصر هلنی )    ۳۸
فصل چهارم : ویژگیهای زیباشناسی هنر هلنی در پیکرتراشی    ۴۲
۴ . ۱ ) واقعیت گرایی یا طبیعت گرایی   ۴۳
۴ . ۲ ) پرسپکتیو (فضاهای دو بعدی و سه بعدی)   ۴۵
۴ . ۳ ) پلاستیسیته (هنرهای تجسمی)   ۴۷
۴ . ۴ ) ایستایی متعادل   ۴۸
۴٫ ۵ ) تصویر سوارکار اسب   ۵۳
۴ . ۶ ) مدل مو و ترکیب چهره   ۵۳
۴ . ۷ ) تجسم خدایان در صورت انسانی   ۵۵
۴ . ۸ ) برهنگی   ۵۶
فصل پنجم : نفوذ و تأثیر نقشمایه های هلنی در پیکرتراشی اشکانی    ۵۸
۵ . ۱ ) نقشمایه های اساطیری   ۵۹
۵ . ۱ . ۱ ) شخصیتهای اسطوره ای   ۶۱
۵ . ۱ . ۱ . ۱ ) آفرودیته   ۶۱
۵ . ۱ . ۱ . ۲ ) مدوسا   ۶۳
۵ . ۱ . ۱ . ۳ ) هراکلس   ۶۴
۵ . ۱ . ۱ . ۴ ) پان   ۶۶
۵ . ۱ . ۱ . ۵ ) اروس    ۶۷
۵ . ۱ . ۱ . ۶ ) آرتمیس   ۶۷
۵ . ۱ . ۲ ) نمادها    ۶۸
۵ . ۱ . ۲ . ۱ ) پرتو (شعاع) نور پیرامون سرِ بندگان یا شخصیتهای اسطوره ای    ۶۹
۵ . ۱ . ۲ . ۲ ) لنگر    ۶۹
۵ . ۲ ) نقشمایه های غیراساطیری   ۶۹
۵ . ۲ . ۱ ) زوج های اروتیک    ۷۰
۵ . ۲ . ۲ ) لباسهای یونانی (یونانی – رومی )    ۷۱
۵ . ۲ . ۳ ) لباسهای نظامی    ۷۱
۵ . ۲ . ۴ ) لباسهای غیرنظامی    ۷۲
۵ . ۲ . ۵ ) چهره های شبیه به ماسک    ۷۳
فصل ششم : نفوذ و تأثیر روش یونانی در پیکرتراشی اشکانی    ۷۵
۶ . ۱ ) پیکره هایی که دارای فناوری ساخت خالص یونانی هستند    ۷۷
تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری   ۸۳
تصاویر    ۱۲۰-۹۱
فهرست منابع فارسی    ۱۲۱
فهرست منابع لاتین    ۱۲۴

فهرست منابع فارسی :

-    ابومنصور، عبدالملک بن محمد بن اسماعیل ثعالبی. اهل نیشابور، متوفی به سال ۱۴۲ هجری قمری، کتاب معروف او، غرر الاخبار ملوک افرس و لعرب.

-    اینورنیزی، آنتونیو، «هنر دوره ی پارت»، ۷۰۰۰ سال هنر ایران، چاپ اول، فردریش زاپیل، مترجم فرانک بحرالعلومی، موزۀ ملی ایران، تهران، ۱۳۸۰ ؛ صص ۲۹۴ – ۲۶۱ .

-         اقتداری، احمد، خورستان و کهکیلویه و ممسنی، جلد سوم، چاپ اول، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۹ .

-     استروناخ، دیوید، پاسارگارد، حمید خطیب شهیدی، چاپ اول، تهران، انتشارات پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۹ .

-         اولانسی، دیوید، تحقیقی نو در میترا پرستی، مریم امینی، چاپ اول، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۰ .

-         بنگسون، هرمان، یونانیان و پارسیان، تیمور قادری، چاپ اول، تهران، انتشارات فکر روز، ۱۳۷۶ .

-        بهنام، عیسی، «مجسمه سازی در ایران باستان ، دوره ۱، ش ۱۱ » شهریور ۱۳۴۲، ص ۲ تا ۶ .

-         بدیع، امیر محمدی، یونانیان و بربرها، احمد آرام، چاپ دوم، تهران، نشر پرواز، ۱۳۶۴ .

-         برن، لوسیلا، اسطوره های یونانی، عباس مخبر، چاپ اول، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۵ .

-        پورپیرار ، ناصر ، ۱۲ قرن سکوت ، چاپ اول ، نشر کارنگ ۱ .

-         پاکباز، رویین، دایره المعارف هنر، چاپ سوم، تهران، انتشارات فرهنگ معاصر، ۱۳۸۱ .

-         پرادا، ایدت، هنر ایران باستان، یوسف مجیدزاده، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۲۵۳۷ شاهنشاهی .

-     پوکاچنکوا، گالیناواکبر خاکیموف، هنر در آسیای مرکزی، ناهید کریم زندی، چاپ اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۲ .

-         پیرنیا، حسن، (مشیرالدوله)، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان، تهران کتابخانه خیام، بیتا، صفحه ۱۴۳٫

-         جانسن، ه . و، تاریخ هنر، پرویز مرزبان، چاپ سوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۰٫

-         دیاکونوف، م . م، اشکانیان، کریم کشاورز، چاپ اول، تهران، انجمن ایران باستان، ۱۳۴۴ .

-     دورانت، ویلیام جیمز، تاریخ تمدن، (یونان باستان)، جلد دوم، امیرحسین آریانپور، فتح الله مجتبایی و هوشنگ پیرنظر، چاپ دوم، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۷ .

-     رهبر، محمدی، «پژوهشی دربارۀ یک مجسمۀ مرمری یونانی از برازجان»،صص ۲۰۷ – ۱۹۲ ، باستان شناسی و هنر ایران، عباس علیزاده و … مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۷۸ ، گردهمایی باستان شناسی شوش، سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران، ۱۳۷۶ .

-     رضایی نیا، عباس، «بحثی دربارۀ معبد چهارستونی برد نشانده و معبد بزرگ مسجد سلیمان»، باستان شناسی و تاریخ، شماره ۲ ، ۱۳۸۱ ، صص ۳۴ – ۲۵ .

-     رایس، تامارا تالبوت، هنرهای باستانی آسیای مرکزی تا دورۀ اسلامی، رقیه بهزادی، چاپ اول، تهران، انتشارات تهران، ۱۳۷۲ .

-         رجبی، پرویز، هزاره های گمشده (اشکانیان)، جلد چهارم، چاپ اول، تهران، انتشارات توس، ۱۳۸۱ .

-    خانمها سمیه زارعان و زهرا شجاعی ، زایش معماری ایران از روح پیکر تراشی ، چاپ شده در کتاب اولین سمپوزیوم مجسمه تهران ، اسفند ۱۳۸۵ .

-     سرفراز، علی اکبر و بهمن فیروزمندی، مجموعه ی دروس باستان شناسی و هنر ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی، چاپ دوم، انتشارات مارلیک، تهران، ۱۳۷۵ .

-     صفر، فواد و محمدعلی مصطفی، هترا شهر خورشید، نادر کریمیان سردشتی، چاپ اول، تهران، سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۶ .

-        گامبریج ، ارنست هانس ، تاریخ هنر ، ترجمه رامین علی ، نشر نی ، تهران ۱۳۷۹ .

-        مددپور، محمد، حکمت معنوی و ساحت هنر، چاپ دوم، تهران، انتشارات سوره، ۱۳۷۷ .

-     محمد جواد مشکور، «سرچشمه های پژوهش در تاریخ پارتیان در فصلنامه تاریخ و فرهنگ ایران»، (اشکانیان) شماره ۴ ، صص ۱۱۶ – ۱۱۸ ، سال ۱۳۵۵ .

-         مرزبان، پرویز و حبیب معروف، فرهنگ مصور هنرهای تجسمی، چاپ دوم، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۷۱ .

-     محمود آبادی، سید اصغر، پژوهشهایی در تاریخ، فرهنگ و سیاست ایران باستان، (دفتر پارینه)، چاپ اول، اهواز، انتشارات آبتین، ۱۳۷۸ .

-         نیچه، فردریش، زایش تراژدی، رویا منجم، چاپ اول، تهران، نشر پرسش، ۱۳۷۷ .

-         ناردو، دان، امپراطوری ایران، مرتضی ثاقب فر، چاپ اول، تهران، نشر ققنوس، ۱۳۷۹٫

-     نامجو، عباس، بررسی و شناخت تندیسهای پارتی و مقایسه با تندیسهای یونانی و هخامنشی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکدۀ علوم انسانی، گروه باستان شناسی، ۱۳۷۳ .

-         واندنبرگ، لویی، باستان شناسی ایران باستان، عیسی بهنام، چاپ دوم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۹ .

-         ویسموفر، یوزف، ایران باستان، مرتضی ثاقب فر، چاپ دوم، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۷ .

-         هاوزر، آرنول، تاریخ اجتماعی هنر، جلد اول، ابراهیم یونسی، چاپ اول، تهران، انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۰ .

-     هالینگ دیل، ر . ج، مبانی و تاریخ فلسفۀ غرب، عبدالحسین آذرنگ، چاپ اول، تهران، سازمان انتشارات کیهان، ۱۳۷۳ .

-         هلزی هال، لوئیس ویلیام، تاریخ و فلسفۀ علم، عبدالحسین آذرنگ، چاپ اول، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۶۳ .

-        هربرت رید، هنر و اجتماع ، ترجمه سروش حبیبی ، انتشارات امیر کبیر ، سال ۱۳۵۲ .

-         هرمان، جرجینا، تجدید حیات هنر و تمدن ایران، مهرداد وحدتی، چاپ اول، تهرانۀ مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۳ .

-         یگر، ورنر، پایدیا، جلد سوم، محمد حسن لطفی، چاپ اول، تهران، انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۶ .

-         یار شاطر، احسان، تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی (جلد سوم، قسمت دوم)، حسن انوشه، چاپ اول، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۷ .

منابع لاتین :

۱-   Intonio Invernizzi, Elymaeans . and the Hung – Eazhdar relief , mezopotamia XXX III . 1998.PP.219-259

2-   Michael Danci , Pulmyrene . F:unerarysculptures atpenn. Expedition . vol . 43 , no, 3 , 2001

3-   Robinson.D.M 1921 (A Graeco – Parthian portrait head of mithradates I) , AJA , Z , vol.31.No.3.

4-   S.B.Douny,<The stone and plaster sculptere . Excaration at Duraearopos > . Final report III , part1 . Fascilez , (Losangles), 1911 . p.251.

 

اصطلاح «هلنیزیم» معمولاً در دو معنی بکار برده می شود، یکی معنای کلی و عمومی و دیگری معنای ویژه، در این صورت معنای اول اعم از معنای دوم آن است. در معنا و مفهوم نخست «هلنیزیم» بر کل تاریخ، فرهنگ و تمدن یونان اطلاق می شود. و در معنای دوم که اخص از معنای نخست است، «هلنیزیم» بر دستاوردهای فکری و فرهنگی خاصه هنر و معماری یونان از زمان ظهور اسکندر (۳۳۱ – ۳۲۳ ق . م) تا انضمام یونان به امپراطوری روم در حدود نیمه قرن دوم ق . م اطلاق می شود. بر همین اساس، محققین تمدن یونان این دوره را تمدن «هلنی» و تمدنهای خاور نزدیک را که در این دوره زبان و فرهنگ یونانی در آنها رواج پیدا کرد «هلنستیک[۱]» می نامند.

در اینجا دو پرسش به ذهن متبادر می شود، یکی اینکه یونانیان از چه زمانی خود را «هلن» یا «هلنها» نامیدند و دیگر اینکه آنان این واژه را در معنایی بکار می بردند و به عبارت بهتر منظور آنها از «هلن ها» چه کسانی بوده است.

در مورد پرسش نخست، در میان محققین اختلاف نظر وجود دارد و این اختلاف نظر حتی در میان مورخین و جغرافی نویسان عهد کلاسیک نیز وجود داشته است. مثلاً توکیدید (توسیدید) اظهار می داردکه «به نظر من این نام به تمام یونان اطلاق نمی شد» و نیز«پیش از هلن» . پسر دئوکالیون، شاید اصلاً این نام وجود نداشت؛ هرقوم، مخصوصاً اگر از قوم پلاسگوئی[۲] بود، به یونان نامی می داد که از نام خاص او مشتق می شد، پس از آنکه هلن و فرزندانش در فتیوتیس – (فتیا)[۳] به قدرت رسیدند، خود را هلنها نامیدند؛ و این نامگذاری چندان دوام نکرد و مورد قبول همه قرار نگرفت. از کتاب هومر این مطلب بخوبی برمی آید؛ با وجود آنکه وی مدت درازی پس از فتح تروا زیسته است. هیچ جا تمام یونانیان را هلنها ننامیده، تنها کسانی را که به این اسم می نامد همراهان آخیلئوس[۴] هستند که از فتیوس آمده بود، برای دیگران، در اشعار خود نامهای دانائیان. آرگیائیان و آخایا ئیان را بکار می برد)[۵]. آپولودوروس نیز نظر توکیدید را مبتنی بر اینکه مقصود هومر از «هلنها» تنها یکی از قبایل ساکن تسالیا [۶]بوده تأیید می کند و این شعر از ایلیاد را شاهد آورده است : « آنان مورمیدونها و هلنها و آخایائیان نامیده می شدند»[۷]. از طرف دیگر برخی از مورخین مثل استرابون معتقدند که هومر به وسعت دامنه ی هلنها اشاره کرده است.

بطور نمونه آنچه را که دربارۀ اولیسئوس[۸] گفته چنین است : «این قهرمان که آوازه اش در سراسر بلاد پیچده است.»[۹]

بیشتر پژوهشگران معاصر نیز با نظرات توکیدید و آپولودورس هم رأی هستند. در میان این محققین نظر تقریباً قاطع این است که بعد از برگزاری نخستین المپیاد ورزشی در سال ۷۷۶ ق . م که کشورهای جداگانه ی یونان را به دور هم جمع کرده و یونانیان آنرا آغاز تاریخ خود قرار داده اند؛ کشورهای (یا به عبارت بهتر دولت – شهرهای) مزبور با وجود رقابتها و جنگهای دیرینه ای که میانشان جریان داشت، خود را «هلنی» نامیدند و در نقطۀ مقابل «بربرهای» اطرافشان قرار دادند. و تقریباً به همین خاطر و از همین زمان است که سرزمین اصلی یونان «هلاد» نامیده می شود.

در مورد پرسش دوم که پرسش از معنای واژه ی «هلنی» است، بطور خلاصه می توان گفت که یونانیان واژه ی هلنی را در نقطّه مقابل اصطلاح «بربر» بکار می بردند و مقصود آنها از «بربرها»کسانی بودند که به زبان یونانی سخن نمی گفتند. و «هلن ها» به کسانی اطلاق می شد که به زبان یونانی سخن می گفتند. لازم به ذکر است که تفاوت میان بربرها و هلن ها تنها به این سبب نبود که آنان یعنی بربرها به یونانی صحبت نمی کردند، چرا که صحبت نکردن به یونانی نمودار تفاوتی عمیق تر بود : به این معنی که یونانی زندگی نمی کنند یا یونانی نمی اندیشند[۱۰].

برای اینکه قادر باشیم تأثیرات هلنیسم بر هنرپیکر تراشی دورۀ اشکانی را تشخیص دهیم، لازم است که اولاً شناخت کافی نسبت به ویژگی ها و پیشینه فرهنگی و هنری سرزمینهایی که هنر اشکانی در انها ظهور و رشد کرده و ثانیاً عناصر بنیادین فرهنگ هلنی و ویژگیهای هر کدام از این عناصر را بشناسیم و برای دستیابی به این مهم ذیلاً و در فصلی جداگانه سعی شده است که هر کدام از عناصر بنیادین فرهنگ هلنی به اختصار ذکر و تفسیر شود. و این را نیز یادآوری می کنیم که ما دانسته های خود در زمینه ی فرهنگ و هنر و اندیشه ی سرزمینهای قلمرو اشکانیان را در ضمن فصلهایی که به تحلیل آثار هنری اشکانیان اختصاص دارد، بیان می کنیم، تا بدین وسیله هم از اطاله ی کلام جلوگیری کرده باشیم و هم تفسیرها و استعدلالهای ما بهتر قابل درک باشد.

۳ . ۱ ) اسطوره و مذهب :

دخالت و نفوذ اسطوره در زندگی خصوصی و عمومی یونانیان و اساساً در تمام فعالیتهای ذهنی و روحی آنان و استفاده شئون مختلف هلنیسم یعنی هنری زیبا – بویژه پیکرتراشی – و ادبیات از این اساطیر، اهمیت طرح و بررسی انها را نشان می دهد.

در دنیای هلنی آداب و مناسک مذهبی و آیینی بصورت پیچیده ای با اساطیر درهم تنیده شده بود و اغلب جشن های مذهبی عمومی بارویدادهای اسطوره شناختی خاصی پیوند داشت و در مراسمی که به این مناسبت ها برگزار می شد، این رویدادها گرامی داشته می شد. مثلاً «سرود برای دیمیتر که روایتی اسطوره شناختی را با اشاراتی به رازهای الوسیس درهم تنیده است، مثال مشخصی از درهم تنیدگی تجزیه ناپذیر اسطوره و کیش یونانی است[۱۱].» )

این درهم تنیدگی غیر قابل تفکیک اساطیر و مذهب در دنیای هلنی، نگارنده را ناگزیر از طرح این دو مسأله ذیل یک سرفصل می کند.

در رابطه با زمان پیدایش اساطیر یونانی نظریات مختلفی ارائه شده است، اما به طور کلی از میان اسطوره های یونانی موارد معدودی را می توان یافت که در دورانهای تاریخی ساخته شده باشند. به نظر میآید که بخش اعظم آنها به اندازۀ خود تمدن یونان قدمت داشته باشند.

برای درک اهمیّت اساطیر یونانی و دقت و ظرافتی که در آنها بکار رفته است باید متوجه بود که یونانیان بخصوص تا آغاز جنگهای پلوپونز، بحقیقت اساطیر ایمان داشتند و آنها را در زمره حکایات ساده و داستان می انگاشتند. هومر Mythos را به معنای حکایت و سرگذشت راست یا دروغ استعمال کرده ولی در قرن پنجم و  نخستین بار پیندار (پینداروس)، آن را به معنی وهم و خیال و در مقابل Logos ، حکایت راست، بکار برده بطور کلی اساطیر یونانی در طول تاریخ خود، یعنی پس از آنکه در دوره های پیش از تاریخ، ابداع شدند، در سه مرحله تحولات و تغییراتی در انها بوقوع پیوست که این مراحل را می توان مرحلۀ حماسی، مرحلۀ تراژیک و مرحلۀ فلسفی نامید.

اساطیر مرحلۀ اول محصول دورهای هستند که در آن، میان خداشناسی و اخلاق هیچ پیوندی وجود نداشت[۱۲].

منظومه های هرمری و کلاً حماسه های این دوره فقط به ذکر عملیات قهرمانان پرداخته، به روانشناسی آنها توجهی نداشته اند و کمتر به قضاوت و نقد اخلاقی می پرداختند. این دوره، دوره ی حاکمیت سرنوشت هم بر خدایان و هم بر قهرمانان است. در مرحلۀ دوم خداشناسی و اخلاق ترکیب می شوند[۱۳]. از آنجائیکه یونانیان میان طبیعت بشر و طبیعت اطراف تفاوتی قائل نشدند. پس به این نتیجه رسیدند که قوانین حاکم بر جهان مادی باید بر جهان اخلاقی نیز حاکم باشد. در این هنگام است که خدایان اخلاقیت می یابند و آن نیروی مافوق خدایان که یونانیان دوره های نخستین به آن اعتقاد داشتند تبدیل به نیروهایی می شود که تجلی ارادۀ زئوس و نیروهای الوهی دیگره بوده[۱۴] و دیگر اینکه شمار خدایان کم شده و در یک خانواده یا یک شورای خانوادگی جمع شد.

این دوره، دورۀ ظهور تراژدی است و اسطوره ها بیشتر در قالب تراژدی ها نمایانده می شوند. تراژدی دیگر حکایت و قصه ای ساده ای محسوب نمی شد بلکه تفکر و تعقل درباره ی حادثه ای بشمار می رفت و تراژدی نویسان تحت تأثیر سوفسطلائیان به نقد اخلاقی نیز توجه می کنند.

قهرمان تراژدی با آنکه صورت انسانی به خود می گیرد و در هوسها و امیال و همچنین مصائب بشری شرکت می جوید، بازهم در دنیای جداگانه که همه چیز در آنجا با عظمت تر و همچنین وحشتناک تر است و از هر جهت «نمونه» و سرمشق محسوب می شود زندگی می کند.

هر چند در اغلب اساطیر قهرمان مرد و زن نقش مهمتری ایفا می کنند و اساساً یونانیان، خدایان و قهرمانان اساطیری خود را در صورت انسانی مجسم می کردند. اما دنیای قهرمانان و خدایان بطور مشخصی از هم تفکیک نمی شد. چون حقیقت الوهی و بشری در زندگی یونانی بهم در آمیخته، در شخصیت قهرمانان داستانی نیز همین خصوصیات تجلی می کرد و سپس توجه به منشاء خدایی یا انسانی آنها بی فایده است، هر قهرمان در عین حال در هر دو صحنه (خدایی یا انسانی) خودنمایی می کرد.

بتدریج سوفسطائیان و نیز اوریپیدا[۱۵]، اساس اعتقاد به اساطیر را متزلزل کردند. هر چند به عقیده ی نیچه عامل اصلی این کار سقراط بود. او می گفت «افکار و تمایلات سقراط موجب مرگ اساطیر شد» و «مرگ تراژدی پایان و خاتمۀحیات اساطیر نیز محسوب می شد»[۱۶].

اما علیرغم تصور نیچه باید توجه داشت که سقراط و افلاطون با مطرح کردن آرای خویش همانند سوفسطاییان اسطوره را یکسره کنار نگذاشتند بلکه در راه بیان مقصود، از آن استفاده کردند.

عدم تساوی نسبت زبان و اندیشه در فلسفه افلاطون، بسیاری از شارحان فلسفه ی او را براین اعتقاد راسخ ساخته که، افلاطون خواسته افکار بیان نشدنی را در قالب اسطوره بیان کند. «از قرن سوم ق . م که افکار یونانی تحت تأثیر فلسفه قرار گرفت، در اساطیر نیز همین تحول آغاز گشت. رواقیون، اساطیر را برای درک حقایقی درباره ی طبیعت عالم مطالعه می کردند. در نظر آنها اساطیر، صورت پیچیده و کنایت آمیزی از حقایق عقلی بود. زئوس دیگر فاتح و شکست دهنده ی تیتانها محسوب نمی شد. وی را اصل مجرد عقل، نخستین محرک و غایت نهایی، خود هستی می دانستند و چون مسأله توحید در نظر رواقیون اهمیتی کسب کرد، اهمیت مقام زئوس در مقابل سایر خدایان، روز بروز افزایش یافت».

در این دوره که سومین مرحله ی تحول اساطیر است، تلاش می شد که با دور کردن شاخ و برگهای اضافی و شگفت از اساطیر، آنها را با عقل و منطق تطبیق دهند[۱۷]. مثلاً «اپیکوریها که منکر دخالت خدایان در امور بشر بودند، آنرا برای توجیه مسایل اخلاقی مورد استفاده قرار دادند[۱۸]». به این ترتیب، کوششی که برای تطبیق اساطیر با عقل انجام گرفت، با بیرون ریختن و طرد جوهر حیاتی و عوامل زندۀ اساطیر، مطلقاً منکر وجود آنا شد. این مسأله اهمیت و میزان نفوذ فلسفه در عقاید عصر هلنی بشدت نمایان می سازد، بخصوص اگر در نظر بگیریم که «حکمای اولیه یونان شاید نقش ایزدان را به آن گونه ای که اساطیر ترسیم می کردند، حذف کرده باشند، اما خود الوهیت را از صحنه ی عالم نراندند، بلکه به معرفی آن به مثابه ی نیروی پنهان و لایتغیر و حاکم بر جهان نشان دادند»[۱۹]. نکته بسیار مهم در اساطیر یونانی این است که «در هیچیک از این مراحل سه گانه، تعیین صورت اصلی اساطیر که اصولاً اساس و منشاء تاریخی یا جغرافیایی و یا مذهبی و … داشته و برای توجیه آنها، به حکایت عامیانه و فولکلوری متوسل می شدند، مقدور نیست».

در اینجا لازم است به بعضی از آیینهای رازورانه قلمرو هلنی از قبیل آیینهای اورفئوستی[۲۰]، الوسیسی[۲۱]، دیونیزوسی[۲۲]، گنوسی[۲۳]، و … اشاره کنیم. وجه مشترک این آیینها، جنبه ی عارفانه و راز آمیز آنهاست. این آیینها اکثراً با رویدادی اسطوهر شناختی پیوند داشتند و از آنجائیکه راز آمیزی وجه غالب این آیین بوده، لذا تعیین دقیق هویت آنها به راحتی مقدور نیست[۲۴].


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه تجزیه و تحلیل هنر پیکر تراشی هنر اشکانی با نگاهی به اصول هنر هلنی

زندگی و هنر وان گوگ(154صفحه)

اختصاصی از سورنا فایل زندگی و هنر وان گوگ(154صفحه) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بیش از هفتاد سال از مرگ و فغان وان گوگ میگذرد اما خاطره او هنوز در ما زنده است.«و نسان هلندی»-نامی که خود بر خویشتن نهاده بود-کمترین قرابتی با آن ولگرد یا دهقانی که در حالتی سرشار از جنون و جذبه دست به نقاشی می زد،همان تصویری که در بسیاری از کتابها و فیلم ها از او به دست می دهند،نداشت.ونسان،مهربان، ملایم و گشاده دست بود،از بیماری هول انگیزی که دردی جانکاه در مغز و تنش انداخته بود و هر چند گاه او را به موجودی دیگر،به موجودی عصبی و خشن بدل می کرد رنج می برد.در جستجوی شخصی خود در کشف حقیقت همچنین به کند و کاو در حقیقت مردم ساده زحمتکش، مطرود تباه شده نیز می پرداخت. دنیای او دنیای دهقانان برابانت،معدنکاران بوریناژ،سین روسی،مووه نقاش،با باتانگی سمسار،رولن نامه رسان و خواهراپی فن،بود.بیش از همه برادر همدل و هم زبانش تئو به او نزدیک بود و سهمی اساسی در کار او داشت،از لحاظ مالی او را یاری می کرد تا به نقاشی بپردازد، تا بتواند به رغم تمام موانع و محاسبات غلط،ناکامی ها و تردیدها، رنج ها و سرخوردگی ها و سرزنش ها بکار خود ادامه می دهد و به آنجا برسد که فریاد برآورد:‌«بسیار خوب این کاری است که من نقد جان برسر آن نهاده ام و برای آن نیمی از عقلم را از دست داده‌ام...اما تو چه می خواهی؟»صفحاتی که در پی خواهد آمد حکایت مردی را بازگو می کند که از راه جذبه و شور، شجاعانه،و فارغ بال به جستجوی حقیقت برآمد. و هنگامی که قلم رو به زمین گذاشت، قلم بدست گرفت و کوشید هر چه روشن تر درخود نظر کند و درون خویش را آشکار سازد.برای شناختن ونسان هیچ راهی بهتر از مطالعه نامه های او نیست.از همین رو است که نامه ها بافت اصلی این تحقیق را تشکیل می دهند،و در بسیاری مواقع خود اوست که سخن میگوید.راست است که ونسان برای شناخت نهضت امپریستونیستی،یعنی بزرگترین جنبش هنری عصر او ،به نقاشان پاریسی رو آورد اما از آنجا که هرگز نمی توانست در برابر طبیعت آرام و منفعل بماند و بیش از آن که دلبسته ضر به های پاره پاره رنگ و نیز فضا باشد دل مشغول طرح،رنگ،اشیای سخت و انسان های زنده و ملموس بود هرگز بصورت امپریسیونیستی راست آیین در نیامد.از همین روست که ونسان وان گوگ را در قالب مبهم«پست امپریسونیسم»جای می دهند.

 



دانلود با لینک مستقیم


زندگی و هنر وان گوگ(154صفحه)

پایانامه گرافیک در خبرقدرت هنر تجسمی

اختصاصی از سورنا فایل پایانامه گرافیک در خبرقدرت هنر تجسمی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایانامه گرافیک در خبرقدرت هنر تجسمی


پایانامه گرافیک در خبرقدرت هنر تجسمی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:177

فهرست و توضیحات:

گرافیک در خبرقدرت هنر تجسمی

مصطفی ملکی

زندگی انسان بر اساس ارتباط‌هایش با جهان پیرامون خود و همنوعانش معنا می‌یابد و زبان ، نخستین وسیله ارتباطی انسانهاست که در قالب الفاظ قراردادی موجب انتقال احساس ، عواطف و نیازهای انسانی می‌شود اما فقط دانستن زبان یا توانایی سخن گفتن برای ایجاد ارتباط میان آدمها کافی نیست؛ بلکه برخورداری از قوه شنوایی و دانستن کلمات مشترک نیز ضرورت دارد. چشم و قوه بینایی نیز مؤثرترین نقش را در فراگیری زبان هنر دارد زیرا فرصت تجربة مستقیم و بدون واسطة واقعیت و اشیاء پیرامون را در بی‌طرفانه‌ترین شکل فراهم می‌کند. از این رو به چشم‌هایمان بیش از سایر اعضاء و اندام حسی خود برای فهمیدن واقعیت اطمینان داریم.

بدیهی است انقلاب اطلاعات (کوچک کردن دنیا در میان مردمک چشم) سرآغاز تغییر در همه ارکان حیات انسانی مانند دیدن ، شنیدن و باور حقایق می‌باشد. با توجه به این نگرش است که کارشناسان توصیه می‌کنند خطوط اصلی آموزش مورد بازنگری قرار گیرد. ایجاد روابط نزدیک میان جریانهایی که تاکنون از هم مجزا بودند ، مسئله‌ای است که از مرزهای هنر بسیار فراتر رفته، فرصت‌زا و فرضت زدا بوده اس


دانلود با لینک مستقیم


پایانامه گرافیک در خبرقدرت هنر تجسمی