مشخصات این فایل
عنوان: امیل دورکیم (بنیانگذار انسانشناسی دینی)
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 140
این مقاله درمورد امیل دورکیم (بنیانگذار انسانشناسی دینی) می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله امیل دورکیم (بنیانگذار انسانشناسی دینی) می خوانید :
دین و نظریه اجتماعی دورکیم:
مبنای نظریه دورکیم تاکید بر پدیدههای دینی نه به عنوان مقولههای فردی، بلکه مقولههای اجتماعی بود. دین یک نظام یکپارچه عقاید و اعمال مربوط به چیزهای مقدس است، یعنی همان چیزهایی که جدا از پدیدههای عادیاند و از محرمات بشمار میآیند و اعمالی که همه کسانی را که به این عقاید و اعمال معتقدند در یک اجتماع واحد به کلیسا یکپارچه میسازد.» بر خلاف ویلیام جیمز که بیشتر به انواع تجربههای دینی افراد میپرداخت، دورکیم به فعالیتها و پیوندهای اجتماعیای میاندیشید که اشترک در فعالیتهای مذهبی در میان مومنان پدید میآورد. (www.Roshd. org)
دورکیم معتقد بود پدیدههای مذهبی زمانی در جامعه پدید میآیند که میان پهنه دنیوی و (ناسوتی) و پهنه خدایی (لاهوتی) جدایی پیش آید. یک پدیده ذاتاً دنیوی یا مقدس نیست، بلکه زمانی یکی از دو خصلت را پیدا میکند که مردم یا برای آن پدیده ارزش فایده آمیز قایل شوند و با برعکس، صفات ذاتی، به آن نسبت میدهند که به ارزش وسیلهاش هیچ ارتباطی نداشته باشد.
«اگر دین که یک نیروی پیوند دهنده بزرگ است در آستانه مرگ افتاده باشد، بیماری جامعه نوین را که همان گرایش به از هم گسیختگی است چگونه میتوان درمان کرد؟ در اینجا دورکیم، یکی از جسورانهترین جهشهای تحلیلیاش را انجام میدهد: «دین نه تنها یک آفرینش اجتماعی است، بلکه در واقع همان جامعه است که خصلت خدایی پیدا کرده است. دورکیم به زبانی که فویر باخ را به یاد میآورد، گفته بود خدایانی که انسانها دسته جمعی میپرستند همان تجلی های قدرت جامعهاند. دین در اصل یک پدیده اجتماعی است و در زمینه اجتماعی رخ میدهد. زمانی که انسانها چیزهای مقدس را جشن میگیرند در واقع ناخود آگاهانه، قدرت جامعهشان را جشن میگیرند. این قدرت چندان از وجود انسانها فراتر میرود که آنان برای متصور ساختن آن، باید معنای مقدس به آن بدهند. دورکیم چنین استدلال میکرد که اگر دین در اصل همان بازنمود متعالی قدرتهای جامعه باشد، پس از دین رفتن دین سنتی نباید به ناگریز فروپاشیدگی جامعه را به همراه آورد. آنچه که اکنون برای انسان نوین ضروری است، تشخیص مستقیم وابستگی آنها به جامعه است، یعنی همان که در گذشته تنها با میانجی بازنمودهای دینی تشخیص داده میشدند.
- دورکیم و دگرگونی دین:
«دورکیم معتقد است که با توسعه جوامع امروزین، نفوذ مذهب روبه زوال میرود. تفکر علمی بیش از پیش جایگزین مذهبی میشود و اعمال تشریفاتی و تمایز تنها بخش کوچکی از زندگی افراد را اشغال میکند. دورکیم با مارکس معتقد است که دین سنتی ـ یعنی دینی که متضمن نیروهای الهی یا خدایان است ـ در آستانه ناپدید شدن است. دورکیم مینویسد: «خدایان قدیمی مردهاند.» با وجود این او میگوید به مفهومی دین به شکل تغییر یافته ممکن است ادامه یابد. بنابراین میتوان انتظار داشت که اعمال مناسکی جدیدی پدید آیند که جایگزین مراسم مناسکی قدیمی شوند. درباره اینکه این اعمال تشریفاتی چه ممکن است باشد، نظر دورکیم مبهم است. اما به نظر میرسد او بزرگداشت ارزشهای انسان دوستانه و سیاسی مانند آزادی، برابری و همکاری را در نظر دارد.» (گیدنز، 1378: 494)
دین و نظریه معرفت:
«صورتبندی شناختی عقاید دینی مبین احساسات اجتماعی قبلی است که وجودشان مقدم بر ظهورشان در تفکرات آگاهانه است. در تقسیم کار مشخص شد که دین محور عقاید و الگوهایی است که جوامع کمتر توسعه یافته را منسجم میکند و دین سرچشمه اصلی همه اشکال فکر است که بعداً دنیوی شدهاند. دورکیم میکوشید نشان دهد که الزامات اخلاقی منشا اجتماعی دارند، اگر چنین چیزی در سطح اخلاقی درست باشد میتوان حدس زد که سطح شناختی نیز درست است.
خصیصه بارز عقاید و سمبلهای دین بینشی است که نسبت به آنها وجود دارد و آنها را کاملاً از فعالیتهای ابزاری زندگی روزمره جدا میکند. بخش اساسی نظریه دینی که دورکیم در صور ابتدایی بیان کرده است به گفته خود وی این است که «هیچ دینی کاذب نیست.» ممکن است توجیههایی که معتقدان به یک دین برای ایمانشان ارائه میکنند برخطا باشد، ولی همه ادیان مبین آن شرایط واقعیت اجتماعیاند که آنها را بوجود آورده است (گیدنز، 1363: 84-71).
بیشک عقاید و اعمال دینی گاه ممکن است ناهماهنگ به نظر آید و گاه آدمی تمایل دارد که آنها را نوعی خطا و اشتباه عمیق بداند ولی باید دانست که چگونه از نماد به درون واقعیتی راه یافت که نماد نشان دهنده آن است و از آن کسب معنی میشود. (دورکیم، 1383)
این همان چیزی است که دورکیم تلاش کرد تا در نظریه معرفت خود که کوششی است برای یافتن منشا مقولات اساسی معرفت در تجربه اجتماعی، بدان دست یابد. جامعه شناسی معرفت دورکیم با جامعه شناسی دین او پیوند نزدیکی دارد.
مبنای جامعهشناسی معرفت دورکیم:
جامعه شناسی معرفت دورکیم با جامعهشناسی دین او پیوند دارد. او در جامعهشناسی دینیاش میکوشد نشان دهد که ریشه تعهدات دینی انسان را میتوان سرانجام در تعهدات اجتماعیاش پیدا کرد. جامعهشناسی معرفت دورکیم اصل را بر این میگذارد که مقولات اندیشه انسان ـ تصور زمان و مکان ـ از زندگی اجتماعی او سرچشمه میگیرد. دورکیم بر این عقیده بود که نخستین طبقهبندیهای زمانی و مکانی و نیز طبقهبندیهای دیگر ذهن، ریشهای اجتماعی دارند و به سازمان اجتماعی مردم ابتدایی بسیار نزدیکاند. نخستین طبقاتی که ذهن انسان تصور کرده است. طبقات مردم بودند و طبقهبندی اشیا در جهان طبیعی، بسط همین طبقهبندی های نخستین بوده است.
دورکیم بر آن شده بود که برای همه مقولات بنیادی اندیشه بشری، بویژه مفاهیم زمان و مکان تبیینی شناختی بدست دهد. او مدعی شده بود که دو مفهوم زبان و مکان نه تنها با جامعه انتقال داده میشوند، بلکه خودشان آفریده های اجتماعیاند.
شاخهای از جامعهشناسی را که به مطالعه روابط بین تفکر و جامعه میپردازد، میتوان جامعهشناسی معرفت نامید. مدعیان جامعهشناسی معرفت عملا با گسترده کاملی از محصولات تفکر، از فلسفه تا ایدئولوژی، از دکترین سیاسی گرفته تا علم کلام سر و کار داشتهاند.
آثار امیل دورکیم از حوزه جامعهشناسی معرفت را باید به عنوان بخشی از حیاتیترین آثار پیشگام در این رشته دانست، اگر چه فعالیت او در این حوزه صرفاً بخش نسبتاً کوچکی از کل کارهایش محسوب می شود و برخی از اظهارات او در این حوزه با تا ملات معرفت شناختی قدری تردید آمیز آمیخته بود.
دورکیم از بررسی توتم پرستی نظریهای در مورد جامعهشناسی شناخت ارائه میکند؛
این نظریه جامعهشناسی شناخت از نظر آرون شامل سه قضیه است:
1- صور ابتدایی طبقهبندی با تصویرهای مذهبی جهان که منتج از تصوری هستند که جوامع نسبت به خودشان و نسبت به دوگانی جهان لاهوتی و جهان ناسوتی دارند، مربوطاند. مایه فکری دورکیم به طور کلی این است که ما موجودات جهان را از آن رو به گروههایی که جنس نامیده میشوند، طبقهبندی کردهایم که طبقهبندی جوامع بشری به عنوان نمونه پیش چشم بودهاند.
2- دورکیم تصدیق میکند که فکری چون فکر علیت از جامعه و فقط از جامعه سرچشمه میگیرد. تجربه زندگی جمعی فکر نیرو را ایجاد میکند. جامعه است که تصور نیرویی ماوراء نیروی افراد را به آدمی میدهد.
3- دورکیم میکوشید تا ثابت کند که با نظریه جامعهشناسی شناخت، به نحوی که او طرح آنرا میریزد، وسیله غلبه بر تضاد تجربهگرایی و اعتقاد به تصورات پیشینی ما قبل تجربی فراهم شده است.
....
بخشی از فهرست مطالب مقاله امیل دورکیم (بنیانگذار انسانشناسی دینی)
پیشگفتار
زندگی شخصی و حرفهای امیل دورکیم
ریشههای فکری اندیشههای دورکیم
آثار دورکیم
درباره تقسیم کار اجتماعی (1893)
- همبستگی مکانیکی
- همبستگی ارگانیکی
- وجدان جمعی
- تقسیم کار
قواعد روش جامعه شناختی (1894)
- واقعیت اجتماعی
- قواعد مشاهده وقایع اجتماعی
- خصوصیات عمومی روش جامعه شناسی
- شیئی کردن
خودکشی (1897)
- خودکشی
- آنومی
تربیت و جامعهشناسی
سوسیالیسم (1928)
جامعهشناسی؛ فیزیک رسوم و حقوق (دورکیم و دموکراسی)
صور بنیادین حیات دینی (1912)
- مفهوم مانا
- مفهوم توتم
- مفهوم تابو
سالنامه جامعهشناسی (1896)
سهم دورکیم در مشروعیت دانشگاهی جامعهشناسی
جامعه شناسی دورکیم
- جامعه و اخلاق
- آینده جامعه
ساختارگرایی دورکیم
تکامل گرایی دورکیم
کارکردگرایی دورکیم
تبین کارکردی
- تحلیل کارکردی و تحلیل تاریخی
- تأثیر تحلیل کارکردی دورکیم بر مکاتیب علوم اجتماعی
تأثیر دورکیم بر نظام آموزش همگانی
تأثیر امیل دورکیم بر انسانشناسی
- مردم شناسی فرانسه
- انسانشناسی دینی
- تأثیر دورکیم از طریق دیدگاه اثباتی بر انسانشناسی
- انسان شناسی حقوق
- دورکیم، مالینوفسکی و رادکلیف - براون
- مطالعات دینی دورکیم
- تأثیر رابرتسون اسمیت بر رهیافت مذهبی دورکیم
- هدف دورکیم در کتاب صوربنیانی حیات دینی
- اهمیت تاریخ در بررسی امر دین
- تعریف دین
- اعتقادهای دینی
- باورهای دینی
- جادو و دین
- جان پرستی
- نقد دورکیم به نظریه جان پرستی
- طبیعت پرستی
- انتقاد دورکیم به نظریه طبیعت پرستی
توتمپرستی به عنوان دین بنیانی
کارکرد دین از نظر امیل دورکیم
دین و همبستگی
دین و نظریه اجتماعی دورکیم
دورکیم و دگرگونی دین
دین و نظریه معرفت
مبنای جامعهشناسی معرفت دورکیم
کلام آخر
منابع
دانلود مقاله امیل دورکیم (بنیانگذار انسانشناسی دینی)