لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
زندگی نامه ناصرخسرو
از متن سفر نامه
حکیم ناصربن خسروبن حارث القبادیانی البلخی المروزی، با کنیه ابو معین و ملقب و متخلص به "حجت" در ذی القعده سال 394 هجری قمری متولد شده است. ناصر خسرو خود را در سفرنامه قبادیانی مروزی میخواند و این مطلب نشان میدهد که او در قبادیان متولد و در مرو ساکن بوده است. او از آن جهت خود را "حجت" مینامد که از طرف خلیفهی فاطمی المستنصربالله به عنوان حجت منطقه خراسان انتخاب شده و برای نشر و دعوت در ایران و ماوراءانهر مامور شده بود.
ظاهرا ناصر خسرو از خانوادهی محتشمی است که به امور دولتی و شغل دیوانی مشغول بودهاند و از اشعار او معلوم میشود که در جوانی در دربار سلاطین و امراء راه داشته و چنانچه خود او در سفر نامه گفته از 26 سالگی در مجلس سلطان محمود غزنوی و پسرش مسعود راه یافته بود و پادشاه وقت او را خواجهی خطیر نامیده است.
در مجموع آنچه مسلم است که او در جوانی مرفه و دارای عزت و جاه و جلال بوده و تا قبل از تبعید از وطن دارای مکنت و ثروت بوده و باغ و خان و ملک داشته است.
از شکل ظاهری او چیزی در دست نیست مگر اشاراتی که خود او به تنومندی و کشیدگی قامت و گیسوان بلندش که در جوانی داشته، میکند که بعد از آوارگی لاغر و شکسته و گیسوانش سفید شده است. در باب زندگی شخصی و خانوادگی او هم اطلاعات زیادی در دست نیست ولی به نظر میرسد دارای خانواده بزرگی بوده است. همچنین او از پسر و دوری و هجران خانوادهاش در زمان تبعید که ظاهرا همراه او نبودهاند، در اشعارش مکرر یاد میکند.
ناصر خسرو جوان
از ایام جوانی ناصر خسرو جز اشارات متفرقه که در اشعار و تصنیفات وی جسته و گریخته میشود اطلاع زیادی در دست نیست. آنچه از او میتوان گفت آن است که ناصر خسرو از ابتدای جوانی به تحصیل علوم و فنون پرداخت و تقریبا در تمام علوم متداول عقلی و نقلی زمان خود مخصوصا علوم یونانی اعم از هندسه طب موسیقی و فلسفه تبحر پیدا کرده بود.
ظاهرا از همان اوایل جوانی به کتابت و شعر مشغول بوده و در ادبیات عرب و عجم هم ید طولانی داشت. به قول خودش مدتی را هم مثل شعرای زمان خود به باده خوری و عشق ورزی و گفتن اشعار مدح و غزل لهو میگذرانده و در دربار هم شاعر بوده و هم دبیر ملازم. علاوه بر فارسی و عربی که بر آن کاملا مسلط بوده احتمالا از زبان هندی بیاطلاع نبوده است. ناصر خسرو در کنار سایر علوم از نجوم هم سر رشته داشته و هرچند منکر تاثیرات ستارگان نبود ولی به غیبت گویی از روی ستارهشناسی اعتقادی نداشت..
در علم ملل و نحل و کسب اطلاع بر مذاهب و ادیان نیز رنج فراوان برده و نه تنها مذاهب اسلامی را بررسی کرده بلکه ادیان دیگر مانند دین هندوان، صائبین، نصاری و زردشتیان را نیز تحصیل نموده و چندی هم در جستجوی کیمیا بوده و غالبا در بحث و استدلال حقیقتجویی به سر برده و همین بحث و تحقیق و به قول خود او چون و چرا و نرفتن زیر بار تعبد، خاطر او را مشوش نموده و جوابی برای سوالات بیپایان خود در زمینهی خلقت و حکمت شرایع در ظاهرا نیافته است. در حدود چهل سالگی وجدانش بیش از پیش مضطرب گردیده و در پی حقیقت افتاده و چنان که گذشت شاید برای یافتن حقیقت و تسکین وجدان نا آرام خود بعضی مسافرتها به ترکستان و هندوستان و سند کرده و با اندیشمندان ادیان و مذاهب مختلفه معاشرت و مباحثه نمود ولی با این همه جویندگی جواب تسکین بخشی به چون و چرا خود نیافته است..
زندگی نامه ناصرخسرو