سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله استاد جعفری و شخصیت اسلامی زن

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله استاد جعفری و شخصیت اسلامی زن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله استاد جعفری و شخصیت اسلامی زن


دانلود مقاله استاد جعفری و شخصیت اسلامی زن

در کنار صدها آیه‌ و حدیث‌ و سیرة‌ عملی‌ پیامبر(ص) و اهلبیت‌ (ع) دربارة‌ منزلت‌ بالای‌ زن‌ و حقوق‌ اجتماعی‌ او در جامعة‌ اسلامی، چند روایت‌ نیز نقل‌ شده‌ است‌ که‌ ظاهر آن‌ نوعی‌ تعرض‌ به‌ کمال‌ عقلی‌ یا ایمانی‌ - دستکم‌ دربارة‌ برخی‌ زنان‌ - می‌باشد و شاید برجسته‌ترین‌ نمونة‌ آن‌ عبارتی‌ است‌ که‌ از حضرت‌ امیرالمؤ‌منین(ع)، در کنار تجلیل‌ها و احتراماتی‌ که‌ در روایات‌ دیگری، از زنان‌ بعمل‌ آمده، نقل‌ شده‌ است‌ که‌ در آن‌ به‌ نقص‌ ایمانی‌ و عقلی‌ اشاره‌ شده‌ است. اینک‌ می‌خواهیم‌ از زبان‌ استاد علامه، مرحوم‌ شیخ‌ محمدتقی‌ جعفری‌ در شرح‌ ارزشمندی‌ که‌ بر نهج‌البلاغه‌ به‌ رقم‌ آورده‌اند، به‌ تحلیل‌ این‌ روایت‌ بپردازیم. ایشان‌ در تفسیر خطبة‌ هشتادم‌ به‌ این‌ روایت‌ پرداخته‌اند و ما خواهیم‌ کوشید ابعاد تحلیل‌ استاد را اجمالاً‌ مورد کاوش‌ قرار دهیم. نخست‌ آنکه‌ بیاد داشته‌ باشیم‌ این‌ عبارت، سطری‌ از سخنرانی‌ مفصلی‌ است‌ که‌ در صورت‌ صحت‌ سند و دقت‌ نقل‌ و عدم‌ تحریف، در پایان‌ "جنگ‌ جمل" صورت‌ گرفته‌ است، جنگی‌ که‌ از جمله‌ توسط‌ یک‌ زن‌ یعنی‌ عایشه، علیه‌ عدالت‌ علوی، رهبری‌ شد و با تحریک‌ احساسات‌ و عواطف‌ مردم‌ و با سوءاستفاده‌ از زنانگی‌ و همسری‌ پیامبر(ص)، باعث‌ خونریزی‌ و جنگ‌ داخلی‌ میان‌ مسلمانان‌ و تضعیف‌ حکومت‌ مشروع‌ امام(ع) شد. بزرگانی‌ معتقدند مراد امام(ع) از ذکر آن‌ عبارت، توجه‌ دادن‌ مردم‌ به‌ نقاط‌ ضعف‌ طبیعی‌ و اکتسابی‌ عایشه‌ و نقش‌ آن‌ نقائص‌ دراین‌ جنگ‌افروزی‌ و فتنه‌ بوده‌ است. کسانی‌ نیز عقیده‌ دارند گرچه‌ این‌ سخنان‌ در وضعیت‌ خاصی‌ صادر شده‌ اما منحصر به‌ آن‌ نیست‌ و به‌ واقعیتی‌ مهم‌ در تفاوتهائی‌ تکوینی‌ اشاره‌ دارد که‌ شامل‌ نقاط‌ قوت‌ و ضعف‌ هریک‌ از زنان‌ و مردان‌ می‌باشد. گروهی‌ نیز معتقدند که‌ تعبیر نقص‌ در مورد عقل‌ و ایمان‌ در اینجا یک‌ تعبیر ارزشی‌ نیست‌ بدان‌ دلیل‌ که‌ به‌ نقص‌ سهم‌الارث‌ نیز اشاره‌ شده‌ که‌ مطلقاً‌ نمی‌تواند دال‌ بر نقصان‌ شأن‌ زن‌ باشد بلکه‌ حکمی‌ است‌ که‌ حاوی‌ نوعی‌ تقسیم‌ کار اجتماعی‌ میان‌ زن‌ و مرد و حامل‌ منافع‌ زن‌ می‌باشد بویژه‌ که‌ زن‌ در فقه‌ اسلام، علیرغم‌ آنکه‌ حقوق‌ اقتصادی‌ دارد، اما وظائف‌ تأمین‌ نفقة‌ او با پدر و سپس‌ همسر اوست‌ و وظائف‌ دیگری‌ غیر از وظائف‌ اقتصادی‌ دارد. احتمالات‌ دیگری‌ نیز درخصوص‌ این‌ عبارت‌ داده‌ شده‌ است. استاد جعفری، مسئله‌ را از مبنا، پی‌می‌گیرد و حتی‌ با این‌ فرض‌ که‌ این‌ جمله‌ بدرستی‌ از امام‌ و در جنگ‌ جمل، صادر شده‌ باشد، بدنبال‌ درک‌ استدلالی‌ آن‌ است. تقسیم‌ انسان‌ به‌ دو ماهیت‌ جداگانه‌ زن‌ و مرد، معمای‌ مستمر‌ تاریخی‌ در غرب‌ و شرق‌ بوده‌ است‌ و باید بدرستی‌ بررسی‌ کرد که‌ آیا این‌ تقسیم‌ در دیدگاه‌ انسان‌شناسی‌ و فقاهتی‌ اسلام، جائی‌ دارد یا آنکه‌ اسلام، به‌ زن‌ و مرد، بعنوان‌ دو صنف‌ از یک‌ حقیقت، نظر کرده‌ و ماهیت‌ انسانی‌ مشترکی‌ برای‌ هر دو قائل‌ است‌ و تفاوت‌ در چند حکم‌ و حق، مطلقاً‌ مبتنی‌ بر قول‌ به‌ تفاوت‌ ماهوی‌ زن‌ و مرد نیست.

یک‌ پرسش‌ مهم‌ این‌ است‌ که‌ چرا در طول‌ تاریخ‌ بشر تا هم‌ اینک، هنوز در غرب‌ و شرق، از تنظیم‌ رابطة‌ معقول‌ اجتماعی‌ میان‌ زن‌ و مرد، عاجز بوده‌اند و علی‌الدو‌ام‌ در دام‌ افراط‌ و تفریط‌ بوده‌ و هستند؟!

چرا بشر، علیرغم‌ اینهمه‌ ترقی‌ صنفی‌ و تکنیکی‌ و گسترش‌ قدرت‌ در طبیعت، هنوز آگاهی‌ و تکامل‌ لازم‌ برای‌ درک‌ نیازهای‌ متفاوت‌ و مشترک‌ دو عنصر اساسی‌ مرد و زن‌ و اصلاح‌ مناسبات‌ اقتصادی، جنسی، حقوقی‌ و... آنها را بدست‌ نیاورده‌ است؟ و چرا هنوز این‌ مسئله، یک‌ معماست‌ و علیرغم‌ پیدایش‌ کمپیوترهای‌ پیچیده، معما، معماتر می‌شود؟ آیا در دنیایی‌ که‌ شیر پاک‌ خورده‌ای‌ مثل‌ "هیوم"، چون‌ میان‌ علت‌ و معلول، طنابی‌ را نمی‌بیند!! حتی‌ منکر رابطة‌ ضروری‌ علی‌ و اصل‌ "علیت" که‌ واضح‌ترین‌ حقائق‌ است‌ می‌شود و ابتدائی‌ترین‌ واقعیات‌ هم‌ معدوم‌ فرض‌ می‌شوند، می‌توان‌ توقع‌ داشت‌ که‌ حقوق‌ و مناسبات‌ ظریف‌ زن‌ و مرد را بدرستی‌ کشف‌ و آن‌ معمای‌ کهنه‌ را حل‌ کنند؟! چرا نمی‌توانند "وجود زن" و "وجود مرد" را به‌ "وجود انسان"، ترجمه‌ کنند، بی‌آنکه‌ یکی، دیگری‌ را انکار کند؟ چرا یکدیگر را با همه‌ تفاوتهائی‌ که‌ از حیث‌ زنانگی‌ و مردانگی‌ با هم‌ داریم، به‌ رسمیت‌ نمی‌شناسیم؟ چرا خود را جزئی‌ از حیات‌ دیگری‌ نمی‌یابیم؟ وانگهی‌ آیا بررسی‌ کرده‌ایم‌ که‌ تفسیرهای‌ ماد‌ی‌ و نیهیلیستی‌ که‌ توسط‌ کاموها، شوپنهاورها، توماس‌ هابزها، هیوم‌ها و ابوالعلأ معر‌ی‌ها از انسان‌ و از حیات‌ شده، چه‌ نقش‌ تخریبی‌ در روند صعود زنان‌ و مردان‌ به‌ سوی‌ قله‌های‌ تکاملی‌ حیات، گذارده‌ است؟! چرا تمدنهای‌ بشری، به‌ عالی‌ترین‌ نمود حیات‌ که‌ عدالت‌ و حق‌ و احساس‌ تعهد و تبدیل‌ "حیات‌ طبیعی" به‌ "حیات‌ معقول‌ والاهی" است، گوش‌ فرا نمی‌دهند؟! در فرهنگ‌ غرب، کسانی‌ چون‌ برتراندراسل، رابطة‌ زن‌ و مرد را تا حد "یک‌ لیوان‌ آب‌خوردن" نازل‌ می‌کنند و بر همین‌ اساس، صدها هزار کتاب‌ و مقاله‌ و پایان‌نامه‌ می‌نویسند و پس‌ از چند دهه‌ تجربة‌ این‌ تئوری‌هاست‌ که‌ تازه‌ علائم‌ بن‌بست‌ آشکار می‌شود. تاریخ‌ جهان‌ پر از متفکران‌ ورشکسته‌ای‌ است‌ که‌ هر یک، چند دهه‌ یا چند سده، حیات‌ زن‌ و مرد را ببازی‌ گرفته‌ و سپس‌ از یادها رفته‌اند. بویژه‌ که‌ برخی‌ از این‌ فلسفه‌های‌ پر سر و صدا محصول‌ کمبودها، عقده‌ها و حتی‌ اتفاقات‌ غیرعادی‌ در زندگی‌ شخصی‌ این‌ فیلسوف‌ نمایان‌ در دروان‌ کودکی‌ یا جوانی‌ بوده‌ است. بعنوان‌ نمونه، اگوست‌ کنت، از پدران‌ پوزیتویسم، که‌ از بانیان‌ مذهب‌ انسان‌پرستی‌ است‌ در پی‌ یک‌ رابطة‌ عاشقانه‌ به‌ خانم‌ "کلوتلددوو"، هوس‌ می‌کند که‌ فلسفه‌ای‌ بر مبنای‌ "احساس" بجای‌ فلسفة‌ عقلانی‌ پی‌ریزد و از پوزیتویزم‌ نیز عدول‌ می‌کند و حتی‌ احساسات‌ را در علوم‌ انسانی‌ دخالت‌ می‌دهد. یا شوپنهاور بدلیل‌ ناراحتی‌ از مادرش، کینه‌های‌ خود را تبدیل‌ به‌ یک‌ فلسفه‌ می‌کند و بنیاد مکتب‌ بدبینانه‌ای‌ را می‌ریزد. ناگهان‌ فرهنگ‌ ضد‌ زن‌ و فرهنگ‌ زن‌پرستانة‌ شهوی، در دو سر افراط‌ و تفریط‌ توسط‌ این‌ دو نظریه‌پرداز محدود و افراطی‌ و در اثر دو اتفاق‌ شخصی‌ در باب‌ محبت‌ به‌ معشوقه، و نفرت‌ از مادر، سرمی‌گیرد و منشأ بسیاری‌ عدم‌ تعادل‌ها در باب‌ شأن‌ و حقوق‌ زن‌ در جامعة‌ غربی‌ می‌شود و بر اساس‌ همین‌ افراط‌های‌ دو جانبه، سیاست‌ می‌گزارند و قانون‌ می‌نویسند و نظام‌ می‌سازند و خانواده‌ تشکیل‌ می‌دهند و نهایتاً‌ انواع‌ صدمات‌ مادی‌ و معنوی، دنیوی‌ و اخروی‌ به‌ انسان‌ وارد می‌شود. و جالب‌ است‌ که‌ هم‌ کنت‌ و هم‌ شوپنهاور، علیرغم‌ داوری‌ها و احکام‌ متناقض، هر دو تنها بر جمال‌ صوری‌ و جاذبه‌های‌ جنسی‌ زن‌ تکیه‌ کرده‌ و زیبائی‌ زن‌ را فقط‌ در غریزه‌ جنسی‌ می‌جویند و جای‌ دیگری‌ بدنبال‌ زن‌ و ارزیابی‌ توانائی‌ها و ناتوانی‌های‌ او نیستند.

اگر برخی‌ نظریه‌پردازان‌ غرب‌ گفته‌اند که: «زن، جنس‌ لطیف‌ نیست‌ و مبنای‌ زیبائی‌هایش‌ تنها بر غریزه‌ سکس‌ است‌ و الا‌ حتی‌ ذوق‌ هنری‌ و توان‌ ارزیابی‌ انواع‌ هنرها را هم‌ ندارند و درباره‌ اغلب‌ حقائق، مغالطه‌ می‌کنند و...»، افراط‌ در تحلیل‌ برخی‌ واقعیتهاست.

اگر گفته‌اند که: «زن، فقط‌ برای‌ تولید مثل‌ آفریده‌ شده‌ و هیچ‌ کمالات‌ علمی‌ و اخلاقی‌ و عملی‌ دیگری‌ از او متوقع‌ نیست»، اگر گفته‌اند که: «مردان‌ از راه‌ دانش‌ و هنر، درک‌ اشیأ و یا تصرف‌ در آنها، درصدد سلطة‌ مستقیم‌ بر اشیأاند اما تنها هدف‌ زن، تسلط‌ بر مردان‌ است‌ و هر چیز را وسیلة‌ پیکار با مرد می‌بینند»، اگر گفته‌اند: «علت‌ احترام‌ مردم‌ به‌ زن، روشهای‌ رمانتیک‌ و غیرعقلی‌ تحت‌ تأثیر تعالیم‌ ادیان‌ بوده‌ و همین‌ آموزشهای‌ مذهبی‌ است‌ که‌ نگذارده‌ بشریت‌ به‌ حقارت‌ زنها پی‌ ببرد و...»(1) و... همه، افراط‌هائی‌ در تفسیر برخی‌ اتفاقات‌ بوده‌ است.

آن‌ نظریه‌پردازی‌ که‌ معاشقه‌ با زنان‌ را بسادگی‌ یک‌ لیوان‌ آب‌خوردن‌ و بی‌هیچ‌ ضابطه‌ای‌ تجویز می‌کند، در واقع‌ فراموش‌ کرده‌ که‌ بدن‌ زن، مجرای‌ ورود انسانهای‌ جدید به‌ زندگی‌ است‌ و او خواسته‌ است‌ که‌ هیچ‌ قید و شرطی‌ در این‌ مسئله‌ مهم، در کار نباشد زیرا برای‌ او مهم‌ نیست‌ که‌ انسانها به‌ چه‌ شکلی‌ متولد می‌شوند و بدین‌ دلیل‌ ارتباط‌ جنسی‌ را بی‌قید و شرط‌ آزاد می‌کند و هیچ‌قاعده‌ و ارزشی‌ را برای‌ مهار کردن‌ تناسل‌ که‌ گردونة‌ خلقت‌ انسانهای‌ جدید است، نمی‌پذیرد و زندگی‌ و شرف‌ انسانهای‌ بعد از خود را به‌ مسخره‌ برگزار می‌کند و وقتی‌ دروازة‌ ورودی‌ انسانها به‌ عالم، اینقدر بی‌حساب‌ و کتاب‌ باشد،

شامل 16 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله استاد جعفری و شخصیت اسلامی زن

دانلود مقاله روانشناسی شخصیت محمدرضا پهلوی

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله روانشناسی شخصیت محمدرضا پهلوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله روانشناسی شخصیت محمدرضا پهلوی


دانلود مقاله روانشناسی شخصیت محمدرضا پهلوی

 

مشخصات این فایل
عنوان:روانشناسی شخصیت محمدرضا پهلوی
فرمت فایل :word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 22

این مقاله در مورد روانشناسی شخصیت محمدرضا پهلوی می باشد.

 

بخشی از تیترها به همراه مختصری از توضیحات هر تیتر از مقاله روانشناسی شخصیت محمدرضا پهلوی

شخصیت از واژه لاتین پرسونا (Persona) گرفته شده و به نقابی اشاره دارد که هنرپیشه‌ها در نمایش به صورت خود می‌زدند. پی بردن به اینکه چگونه پرسونا به ظاهر بیرونی اشاره دارد، یعنی چهره علنی که به اطرافیانمان نشان می‌دهیم، آسان است. بنابراین، بر اساس ریشة این کلمه ممکن است نتیجه بگیریم که شخصیت به ویژگیهای بیرونی و قابل مشاهدة فرد اشاره دارد، جنبه‌هایی که دیگران می‌توانند آنها را ببینند پس شخصیت فرد در قالب تأثیری که بر دیگران می‌گذارد یعنی آنچه که به نظر می‌رسد باشد، تعریف می‌شود. تعریفی از شخصیت در یکی از واژه‌‌نامه‌های استاندارد با این استدلال موافق است. این تعریف می‌گوید: شخصیت جنبة آشکار منش فرد است به گونه‌ای که بر دیگران تأثیر می‌گذارد ولی مطمئناً هنگامی که واژه شخصیت به کار برده می‌شود منظور همین نیست. مقصود در نظر داشتن بسیاری از ویژگیهای فرد است، کلیت یا مجموعه‌ای از ویژگیهای مختلف که از ویژگیهای جسمانی و سطحی ....(ادامه دارد)

محیط دیکتاتوری و کودکی محمدرضا
محمدرضا پهلوی در سال 1298 خورشیدی به دنیا آمد. مادر او تاج‌الملوک همسر دوم رضاخان بود؛ خانواده‎ای از مهاجرین که پس از انقلاب بلشویکی روسیه از آذربایجان به ایران آمدند. رضاخان از این زن چهار فرزند داشت: شمس، محمدرضا و اشرف (دوقلو) و علیرضا.
محمدرضا دوران کودکی را در فضایی که دیکتاتوری بر آن حاکم بود، گذراند. این مسئله، عامل مهمی در شکل‌گیری شخصیت او بود. خانواده‌ای که تابع اصول دیکتاتوری است معمولاً رشد کودکان را محدود می‌سازد. در این خانواده، یک نفر حاکم بر اعمال و رفتار دیگران است. در چنین خانواده‌ای فقط دیکتاتور تصمیم می‌گیرد، هدف تعیین می‌کند، راه نشان می‌دهد، وظیفه افراد را مشخص می‌سازد، امور زندگی را ترتیب می‌دهد. همه باید مطابق دلخواه میل او رفتار کنند. او فقط، حق اظهار‌نظر دارد و دستور ....(ادامه دارد)

شکل‎گیری استعدادهای شاه
فردوست در مورد استعداد شاه چنین می‌نویسد:
محمدرضا در ریاضیات بسیار ضعیف بود، اصولاً حوصله فکر کردن نداشت. او از همان کودکی اهل تفکر عمیق و همه‌جانبه نبود. زود خسته می‌شد و بیشتر علاقه داشت پیشنهادات را بپذیرد. چون قبول پیشنهاد زحمتی نداشت.
گفته فردوست نشان می‌دهد که محمدرضا ابزار تفکر را به دست نیاورده بود و این ناشی از همان عامل خشونت و فشارهای روحی رضاخان بر محمدرضا بود. اصولاً هنگامی که قدرت استدلال در فرد ضعیف باشد او بیشتر تمایل به مسائل کمی دارد. همان طور که قبلاً اشاره شد شرایط محیطی و تربیتی فرد را از ذهنیت کمی به کیفی و از تخیل به استدلال سوق می‌دهد. محمدرضا در مرحله کمی باقی ماند و بیشتر سعی می‌کرد خود را در این مراحل نشان دهد. به همین دلیل به ورزش روی ‌آورد آن هم نه برای سلامت ....(ادامه دارد)

تملق دوستی شاه
تملق دوستی شاه یکی از صفاتی بود که در بسیاری از مواقع، نوکران و اطرافیان و حتی شخصیتهای خارجی از آن سود می‌بردند، تا به اهداف خود نزدیک شوند. این نقطه ضعف شاه چنان شدید بود که بر هیچ‎یک از اطرافیانش پوشیده نبود. علم که یکی از نزدیکترین افراد به شاه بود، در کتاب خود آورده است که یک روز از شاه پرسیدم آیا اجازه می‌دهند نخست‌وزیر و وزیر خارجه را رسماً توبیخ کنم، «چون در محضر اعلیحضرت به هیچ وجه ادب و احترام لازم را به جا نمی‌آورند». شاه با این خواستة علم مخالفت می‌کند و به علم می‌گوید «ندیدی چطور وقتی با اردشیر دست می‌دهم جلوی من زانو می‌زند». علم می‌گوید «این نوع ادای احترام همان اندازه بد است که زیاده‎روی در جهت مخالفش. آخرین باری ....(ادامه دارد)

شاه و اعتقادات مذهبی
در این بخش، با تحـلیل اعتقـادات مذهبی شاه، می‎کوشیم تا دوگانگی او را در گرایش به مذهب و ضدیت با دین نشان دهیم. این مسئله را از دو جهت می‎توان بررسی نمود؛ ابتدا نوع مذهبی که شاه به آن اعتقاد داشت و سپس تشریح رؤیاها و ضد و نقیض گوییهای او که مدعی بود در خواب امامان را زیارت کرده است.
شاه دوگانگی شخصیت داشت و این موضوع بر تمام اعتقادات مذهبی او سایه افکنده بود. حالات روحی شاه را می‌توان به آن ضرب‌المثل معروف شترمرغ تشبیه کرد که هرگاه قصد بستن بار بر پشت او را داشتند، می‌گفت من مرغم و وقتی می‌گفتند تخم بگذار! می‌گفت من شتر هستم. هنگامی که تقویم اسلامی را به تاریخ شاهنشاهی تغییر داد، معتقد بود که شاه ایران است و تاریخ او، تاریخ شاهنشاهی است و هنگامی که به مسافرت می‌رفت، روحانی دربار او را از زیر قرآن عبور می‌داد و یا معتقد بود از الهامات مذهبی و حمایت ائمه برخوردار است.
اسدالله علم در کتاب خاطراتش می‌نویسد که در روز هفتم آبان سال 1350 به خدمت شاه می‌رود. در لابلای گفتگوهایی که آن روز شاه و علم با هم داشتند شاه به علم می‌گوید: امروز روز شهادت حضرت علی(ع) است و به طوری که می‌بینی کراوات سیاه بسته‌ام نه فقط به منظور رعایت ظواهر امر، بلکه به دلیل ایمان عمیقی که به خداوند و امامانش دارم، بسیار احساس تسکین دهنده‌ای است، هر چند نمی‌توانم ....(ادامه دارد)

 

 

 

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله روانشناسی شخصیت محمدرضا پهلوی

تحقیق در مورد شخصیت فاطمه (س) از دیدگاه پیامبر

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق در مورد شخصیت فاطمه (س) از دیدگاه پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد شخصیت فاطمه (س) از دیدگاه پیامبر


تحقیق در مورد شخصیت فاطمه (س) از دیدگاه پیامبر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه13

شخصیت فاطمه (س) از دیدگاه پیامبر

شاءن و منزلت فاطمه زهرا علیهاالسلام را همین بس که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله درباره اش زیباترین سخنان را بیان فرموده که درباره هیچ یک از زنان عالم چنین چیزى نفرموده حتى درباره همسر و سایر دختران خود.
اینک از میان دهها روایتى که درباره این شخصیت بى نظیر نقل گردیده به چند روایت بسنده کرده سپس به نکاتى در این جهت اشاره اى خواهیم داشت :
1- فاطمه علیهاالسلام پاره تن پیامبر
بخارى در صحیح خود از ولید از ابن عیینه از عمر بن دینار از ابى ملیکه از مسور بن مخرمه از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل کرده که فرمود: فاطمة بضعة منى فمن اءغضبها اءغضبنى ؛ فاطمه علیهاالسلام پاره تن من است هر که او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است .
2- فاطمه علیهاالسلام قلب پیامبر
حسن بن سلیمان در کتاب محتضر از تفسیر ثعلبى از مجاهد از پیامبر صلى الله علیه و آله روایت کرده که روزى آن حضرت از خانه بیرون آمد و در حالى که دست فاطمه علیهاالسلام را گرفته بود، چنین فرمود: هر که این را مى شناسد که شناخته است و هر که وى را نمى شناسد بداند: این فاطمه علیهاالسلام دختر محمد است و او پاره تن من مى باشد، او قلب من است که در بین دو پهلوى من قرار گرفته است ؛ پس هر که او را آزار دهد مرا آزار داده و هر که مرا آزار دهد خداى را آزار داده است .

3- فاطمه علیهاالسلام تار موى پیامبر
جابر بن عبدالله گوید: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: فاطمه علیهاالسلام شعرة منى ؛ فمن آذى شعرة منى ، فقد آذانى فقد آذى الله و من آذى الله لعنه الله ملاء السموات و الارض .
فاطمه علیهاالسلام تار موى من است و هر که به تارى از موهاى من


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شخصیت فاطمه (س) از دیدگاه پیامبر

شخصیت شناسی شهید مرتضی مطهری

اختصاصی از سورنا فایل شخصیت شناسی شهید مرتضی مطهری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

شخصیت شناسی شهید مرتضی مطهری


شخصیت شناسی  شهید مرتضی مطهری

شخصیت شناسی  شهید مرتضی مطهری(ره)

 26 صفحه

 

چکیده‏

در این مقاله بر آن شده‏ایم تا «عرفان» را از دیدگاه استاد شهید مطهری بررسی کرده، به تبیین نگرش‏ها وگرایش‏های عرفانی او بپردازیم؛ چه این‏که استاد، عرفان را از نوع شناخت شهودی و مبتنی بر سیر و سلوک عملی‏ دانسته تا انسانِ عارفِ سالک، از مرحله «فهمیدن» به منزل «رسیدن و دیدن» تکامل یافته، به مقام توحید درمراتب گوناگون نائل شود که عرفان را با توحید ناب و انسان کامل نسبتی تام و تمام خواهد بود و در این جهت برخی‏ازاصول عرفانی از وحدت شخصی وجود، سلوک و شهود، ریاضت و عشق و محبّت بررسی شده و استاد، مقوله«وحدت وجود» را در مقام تصوّر و تصدیق از نوع سهل و ممتنع دانسته، معتقد است: بسیار اندکند کسانی که به‏حقیقت معنا و ماهیت آن‏ می‏پردازند.


دانلود با لینک مستقیم


شخصیت شناسی شهید مرتضی مطهری

تحقیق در مورد مفهوم شخصیت

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق در مورد مفهوم شخصیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد مفهوم شخصیت


تحقیق در مورد مفهوم شخصیت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:35

 فهرست مطالب

 

مفهوم شخصیت

 

ایمان و عبادت على علیه السلام

 

علم و حکمت على علیه السلام

 

صبر و حلم على علیه السلام

 

سخاوت و ایثار على علیه السلام

 

فصاحت و بلاغت على علیه السلام

 

آیات نازله در باره على علیه السلام

 

 

از نظر فلسفى مجموعه نفسانیات هر کسى شخصیت او را تشکیل میدهد ولى در اصطلاح عموم،شخصیت اشخاص در نتیجه ظهور و بروز صفت خاصى مشخص و تعیین میگردد مثلا کسى که شم قوى در امور سیاسى داشته باشد شخصیت سیاسى نامیده شده و اگر عالم و دانشمند باشد بعنوان شخصیت علمى از وى نام مى‏برند و چون در روانشناسى ثابت شده است که نفسانیات و صفات جسمانى در همدیگر اثر دارند لذا براى معرفى کامل شخصیت هر فردى باید صفات جسمانى و خصوصیات روحى و اخلاقى او را بررسى نمود.

 

از طرفى براى مطالعه صفات جسمى و خصال روحى اشخاص باید از روش معمول در علوم طبیعى یعنى از مشاهده و تجربه استفاده نمود زیرا حقیقت نفسانیات مانند خود نفس غیر قابل شناخت و مجهول است و فقط از آثار آنها میتوان بوجودشان پى برد.

 

موضوع دیگر اینکه شناسائى ما درباره شخصیت اشخاص اعم از اینکه این شناسائى سطحى و یا علمى باشد منوط بدارا بودن صفات مشابهى از صفات صاحب شخصیت است بعبارت دیگر انسان از طریق حالات درونى خود بکیفیات نفسانى دیگران نیز پى مى‏برد و همین روش در مورد آلام و لذایذ جسمانى نیز صادق میباشد هنگامیکه آدمى از فوت نزدیکان خود متأثر میشود و یا از درد عضوى ناله‏میکند تأثر و درد سایرین نیز براى او قابل ادراک میباشد.

 

از طرفى کیفیات نفسانى هر کسى منحصر بخود او بوده و تشکیل یک سلسله واحدى را میدهند که در اصطلاح روانشناسى آنرا وحدت گویند و این وحدت در طول زمان محفوظ مانده و هویت شخص را نشان میدهد.

 

با در نظر گرفتن نکات معروضه اگر ما بخواهیم شخصیت على علیه السلام را چه از نظر صفات جسمانى و چه از لحاظ ملکات نفسانى مورد مطالعه قرار دهیم بیک اشکال مهم و لا ینحلى برخورد خواهیم نمود زیرا سجایاى اخلاقى و صفات خجسته و عالیه على علیه السلام که در روح بزرگ او نهفته بود براى ما مجهول است.

 

على علیه السلام بشر بود ولى خصوصیات وجود او در هیچ بشرى دیده نشده است،کارهاى آنحضرت شبیه سایر مردم نبود تا مردم بتوانند او را از مقایسه با نفس خود بشناسند بلکه او مظهر العجایب و الغرایب بود که تمام افراد بشر را در گذشته و آینده مبهوت نموده و خواهد نمود !

 

اعمال و افعال او کلا خارق العاده و عجیب بود،کسى که زورمند و توانا باشد تسلیم دیگرى نمیشود و در برابر اجحاف دیگران صبر و تحمل نمیکند زیرا صبر در برابر عجز است نه در برابر توانائى اما على علیه السلام در کمال قدرت و نیرو نهایت صبر و حلم را داشته است و این عمل را جز اعجاز بچه میتوان تعبیر نمود؟

 

همچنین کسى که ادیب و خوش قریحه باشد فاقد صفت رزمجوئى بوده و بدرد صحنه کار زار نمیخورد اما على علیه السلام ادیب و خطیب منحصر بفرد بود و در عین حال دل و زهره شجعان عرب در میدانهاى جنگ از ترس و هیبت او ذوب میگردید.

 

سید رضى (رحمة الله علیه) در مقدمه نهج البلاغه میگوید اگر کسى در خطبه‏ها و کلمات على علیه السلام بدون اینکه آنحضرت را بشناسد تأمل و اندیشه نماید یقینا چنین تصور خواهد کرد که گوینده این سخنان باید کسى باشد که از مردم کناره گرفته و جز عبادت و توجه بامور معنوى و اخلاقى بچیز دیگرى اهتمام نورزد،و هرگز تصور نخواهد کرد گوینده این سخنان کسى است که از شمشیرش خون چکیده و چه بسا که یکتنه در میان امواج خروشان دریاى سپاه غوطه‏ور بوده است و این ازفضائل عجیبه آنحضرت است که جمع بین اضداد نموده است.

 

همچنین ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه مینویسد که ما هرگز شجاع بخشنده‏اى ندیده‏ایم،آنگاه طلحه و زبیر و عبد الله بن زبیر و عبد الملک بن مروان را نام مى‏برد که اینها شجاع بودند ولى بخل و حرص داشتند اما شجاعت و سخاوت امیر المؤمنین على علیه السلام معلوم است که بچه مقدار بوده است و این از احوال عجیبه و اوصاف مخصوصه آنحضرت است.

 

بر همگان معلوم است که اشخاص فروتن و متواضع فاقد هیبت و وقار بوده و بعلت تواضعشان کسى مرعوب آنها نمیگردد ولى على علیه السلام با کمال تواضع و شکسته نفسى که حتى روى خاکها نشسته و ابو ترابش میگفتند چنان هیبت و رعب و شکوهى داشت که دل شیر را آب میکرد چنانکه روزى معاویه بقیس بن سعد گفت خدا رحمت کند ابوالحسن را بسیار خندان و خوش طبع بود،قیس گفت بخدا سوگند با آن شکفتگى و خندانى هیبتش از همگان فزون‏تر بود و آن هیبت تقوى بود که آنجناب داشت نه مثل هیبتى که اراذل و اوباش شام از تو دارند.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مفهوم شخصیت