تعداد صفحات : 41 صفحه -
قالب بندی : word
بخش اول: مهندسی مجدد
مقدمه:
نوآوری و تغییر در محصولات و خدمات جوامع صنعتی چنان شتابی گرفته است که قدرت انتخاب و خرید بسیاری محصولات و خدمات را از مشتریان گرفته است، به گونه ای که نو بودن بسیاری از کالاها بیش از چند ماه دوام ندارد. سرعت تغییر در خدمات و کالاها و جهانی شدن اقتصاد تأثیر خود را به گونه ای در تمامی بنگاه های اقتصادی نمایان کرده است که رفتار و فرهنگ تمام مردم تحت تأثیر این تغییرات قرار گرفته است.
جوامع و سازمان هایی که خود را با این تغییرات هماهنگ نکرده اند احساس عقب ماندگی دارند و بنگاه های اقتصادی در این گونه جوامع رو به نابودی هستند.
رقابت در سازمان ها و بنگاه های اقتصادی پیشرو چنان سرعت و شتابی دارد که تصور رسیدن به آنها بیشتر اوقات محال و غیر ممکن به نظر می رسد. لحظه ای درنگ باعث حذف و حتی نابودی بنگاه های اقتصادی می شود.
سرعت تغییر بر بنگاه های اقتصادی و همه هنجارهای اجتماعی تأثیر گذاشته و اگر هنجارهای اجتماعی توان تغییر سریع نداشته باشند ممکن است به فروپاشی آن جوامع بینجامد.
در این بازار رقابت و سرعت چاره چیست؟ آیا اتحاد بنگاه های اقتصادی می تواند راه حلی برای جلوگیری از سقوط در مقابل نو آوری و تغیر سازمان های پیشرو باشد؟
اگر سازمان ها تغییر کنند کافیست؟ یا باید رفتارها تغییر کند، فرهنگ ها تغییر کند. باید با کار و کوشش و نوآوری خود را هماهنگ با دنیای رقابت کنیم تا نابود نشویم. چگونه می توان همگام و هماهنگ با دنیای پیشرفته و توسعه حرکت کرد و به بقای خود ادامه داد؟
آیا سازمان ها و بنگاه های اقتصادی و نهادهای اجتماعی می توانند جهش کنند یا خیر؟ چه مشکلات و موانعی برای جهش کردن وجود دارد؟
شرط اول انجام هر کاری این است که بپذیریم ما می توانیم. ما می توانیم جهش کنیم ، تغییر یابیم و تغییر دهیم. می توانیم جهانی شویم و جهانی فکر کنیم و جهانی زندگی کنیم و گوی سبقت را از رقبا ببریم و به نظم و تعادل در زندگی بشری بیندیشیم.
شرط دوم این است که بپذیریم تغییر و جهش و جهانی شدن با اعتقادات ما مغایرت ندارد. تغییر و جهش و جهانی شدن در ساختار بنگاه های اقتصادی و سازمان ها و نهادهای اجتماعی تا جایی که مغایر منافع ملت ها و اعتقادات شرعی ملت ها نباشد امکان رشد و توسعه دارند.
" لسترور" می نویسد: آنهایی که با صدای انقلاب صنعتی بیدار نشدند ملت های توسعه نایافته کنونی لقب گرفته اند. اکنون صدایی دیگر در راه است. آنهایی که گوش خود را بر این صدا می بندند به طور مسلم حاشیه نشینان فقیر دنیای فردا خواهند بود. آن صدا چیست؟
صدای مهندسی مجدد
مهندسی مجدد چیست ؟
مهندسی مجدد شیوه ای برای بازسازی سازمان و مدیریت است که در آغاز دهه 90 در ادبیات مدیریت ظهور کرد. هر سازمان و یا شرکت ، یک نهاد اجتماعی است که مبتنی بر هدف بوده و دارای سیستمهای فعال و هماهنگ است و با محیط خارجی ارتباط دارد . در گذشته ، هنگامی که محیط نسبتا باثبات بود بیشتر سازمانها برای بهرهبرداری از فرصتهای پیشآمده به تغییرات تدریجی و اندک اکتفا میکردند ؛ اما با گذشت زمان ، در سراسر دنیا سازمانها دریافتهاند که تنها تغییرات تدریجی راه گشای مشکلات کنونی آنان نیست و گاهی برای بقای سازمان لازم است تغییراتی به صورتی اساسی و زیربنایی در سازمان ایجاد شود . امروزه در سراسر دنیا این تغییرات انقلابی را با نام مهندسی مجدد می شناسند ؛ مهندسی مجدد (BPR) روندی است که در آن وظیفههای فعلی سازمان جای خود را با فرایندهای اصلی کسبوکار عوض کرده و بنابراین ، سازمان از حالت وظیفهگرایی به سوی فرایندمحوری حرکت میکند . همین امر موجب سرعت بخشیدن به روند کسبوکار و کاهش هزینهها و درنتیجه رقابتیتر شدن سازمان میگردد . مهندسی مجدد یعنی آغازی دوباره ، فرصتی دیگر برای بازسازی فرایندها و دوبارهسازی روشهای کار . مهندسی دوباره بهمعنای کنار گذاشتن بخش بزرگی از دانش و یافتههای صدسال اخیر مدیریت صنعتی و شکستن فرضیات و قواعد قبولشده داخل سازمان است . در این رویکرد ، روش انجام کار در دوره تولید انبوه و عنوانهای کهن و ترتیبات سازمانی گذشته همچون بخشبندی اداره ، شرح وظایف ، و استاندارد سازی از اهمیت میافتند ؛ آنها ساخته ی دورهای هستند که دیگر سپری شده است . اساس مهندسی مجدد بر بررسی های مرحلهای و حذف مقررات کهنه و تصورات بنیادینی استوار است که زمینهساز عملکرد کسبوکار کنونیاند . اکثر شرکتها انباشته از مقررات نانوشتهای هستند که از دهههای پیشین برجا ماندهاند . این مقررات بر پایه فرض هایی درباره فناوری ، کارمندان و اهداف سازمان بهوجود آمدهاند که دیگر کاربردی ندارند ؛ تا هنگامی که این شرکتها اینگونه مقررات را از سر خود باز نکنند هرگونه بازسازی و نوسازی بیتاثیر بوده و همانند گردگیری میز و صندلیها در ساختمانهای ویرانه خواهد بود .
مهندسی مجدد عبارت است از بازاندیشی بنیادین و ریشهای فرایندها برای دستیابی به پیشرفتی شگفتانگیز در معیارهای حساسی چون کیفیت و سرعت خدمات . اگر تنها یک سرانجام غیرقابلقبول وجود داشته باشد آن است که همه شرکتها و سازمانها و از جمله دولتها امروزه ناچارند که خود را از نو تعریف کنند . نیروهای زیربنایی نقشآفرین کنونی روشنتر از آن هستند که دست از آینده بردارند . سازمانهای تازه ، شرکتهایی خواهند بود که بهطور مشخص برای بهرهبرداری در جهان امروز و فردا طراحی میشوند و نهادهایی نیستند که از یک دوران اولیه و باشکوه که ربطی به امروز ندارند انتقال یابند .
در مهندسی مجدد اعتقاد براین است که مهندسی مجدد را نمیتوان با گامهای کوچک و محتاط به اجرا درآورد . این قضیه همان قضیه صفر یا یک است ؛ به عبارت دیگر یا تغییری تحقق نیابد و یا در صورت تحقق از ریشه و بنیان تغییر حاصل گردد . مهندسی مجدد به این معنا نیست که آنچه را که از پیش وجود دارد ترمیم کنیم یا تغییراتی اضافی بدهیم و ساختارهای اصلی را دست نخورده باقی بگذاریم ؛ مهندسی مجدد یعنی از نقطه صفر شروع کردن ، یعنی به کنار نهادن روشهای قدیمی و افکندن نگاهی نو به کار .
مهندسی مجدد در پی اصلاحات جزیی و وصلهکاری وضعیت موجود و یا دگرگونیهای گسترشی که ساختار و معماری اصلی سازمان را دستنخورده باقی میگذارد ، نخواهد بود . مهندسی مجدد در پی آن نیست که نظام موجود را بهبود بخشیده و نتیجه کار را بهتر کند . مهندسی مجدد به معنای ترک کردن روشهای دیرپا و کهنه و دستیابی به روشهای تازهای است که برای تولید کالاها و خدمات شرکت و انتقال ارزش به مشتری لازم هستند . شرکتها باید از خود بپرسند اگر با آگاهیهای گسترده امروزی و در اختیار داشتن فناوریهای نوین می خواستیم شرکتی برپا کنیم ، آنرا چگونه میساختیم .
دانلود مقاله مهندسین معکوس و مهندسین مجدد