سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره مرز های دوپینگ در ورزش رشته تربیت بدنی

اختصاصی از سورنا فایل مقاله درباره مرز های دوپینگ در ورزش رشته تربیت بدنی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 31

 

ویژه هفته تربیت بدنی

موضوع :

مرز های دوپینگ در ورزش

استاد :

سرکار خانم مشاور

تهیه کنندگان :

فاطمه یو سفلی

دنیا نوحی

پاییز 87

تاریخچه -  تعریف

واژه دوپینگ از زبان آفریقای جنوبی مشتق شده است.اشاره به یک نوشیدنی الکلی باستانی دارد که به عنوان محرک در مراسم رقص استفاده می گردید.بتدریج این واژه استقاده گسترده تری کرد و در ورزش امروز به معضلی تبدیل شده است.این واژه در دنیای امروز  به معنای استفاده ورزشکار از مواد یا روش هایی است که به قصد افزایش کارآیی در ورزش انجام می شود.

دوپینگ به معنای استفاده از مواد متعلق به گروه داروهای ممنوع،محدود شده و یا استفاده از روشهای گوناگون غیرمجازی میباشد.به قول خوان آنتونیو سامارانش رییس کمیته بین المللی المپیک،دوپینگ نوعی تقلب است که از جنبه های مختلف منجر به انحطاط و مرگ میشود:

مرگ فیزیولوژیک چرا که دستکاری غیرقانونی در فرایند طبیعی باعث تغییرات شدید و گاهاً برگشت ناپذیری در بدن میشود.

مرگ جسمی نظیر برخی موارد اسف بار مرگ ورزشکارانی  که در سالهای اخیر مشاهده شده است.انحطاط روانیو شخصیتی ناشی از رضایت شخص به تقلب،نادیده انگاشتن توانایی ها و ظرفیت های شخصی و بزرگ کردن ناتوانی ها و معایب.و بالاخره انحطاط اخلاقی به واسطه تعدی فرد از قوانینی که تمام جامعه بشری پایبند آن هستند.

از رخدادهای مهم در تاریخ دوپینگ می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

اولین مورد مرگ ورزشکاران در سال1886 رخ داد که یک دوچرخه سوار به نام لینتون در اثر استفاده بیش از حد داروی تری متیل درگذشت.

در مسابقات المپیک یک دونده ماراتن به نام توماس هیکس در اثر مصرف برندی و استریکلین در شرف مرگ قرار گرفت.

دهه 1950-روس  ها از هورمون های مردانه برای افزایش قدرت و نیرو استفاده نمود و آمریکایی ها نیز استروییدها را به این منظور استفاده نمودند.

1960-دوچرخه سوار دانمارکی در المپیک رم به علت مصرف بیش از حد آمفتامین ها فوت کرد.

1964-افزایش قابل توجهی در ظاهر عضلان ورزشکاران در المپیک دیده شد که شک در مصرف داروها را برانگیخت.

1967-کمیته بین المللی المپیک بعد از مرگ تامی سیمپسون به علت مصرف غیر از آمفتامین ها واکنش نشان داد.

1968-این کمیته با تعریفی از دوپینگ لیست داروهای غیرمجاز را ارایه داد و بدین ترتیب انجام آزمایش در بازیهای المپیک شروع شد.

 1988-در المپیک سئول،تست بن جانسون از نظر مصرف استروئید های آنابولیزان خلع و از ورزش محروم گردید. همچنین دو وزنه بردار بلغاری که به مقام نخست المپیک دست یافته بودند به علت دوپینگ محروم شدند.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره مرز های دوپینگ در ورزش رشته تربیت بدنی

مقاله درباره تربیت در نهج البلاغه

اختصاصی از سورنا فایل مقاله درباره تربیت در نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره تربیت در نهج البلاغه


مقاله درباره تربیت در نهج البلاغه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 42

 

تربیت در نهج البلاغه

دکتر على شریعتمدارى‏

پیش از بررسى تربیت در نهج البلاغه، یادآورى یک نکته ضرورت دارد.

معمولا وقتى از تربیت بحث مى‏شود، دو معنا به ذهن مى‏آید، اول معناى عام و دوم معناى خاص. تربیت در معناى خاص با پرورش انسان بطور کلى و امر تعلیم و تعلّم سر و کار دارد. تربیت بمعناى عام با امورى مانند خویشتن شناسى، رابطه انسان و خدا، رابطه انسان و طبیعت، رابطه انسان با همنوعان و رشد و تکامل انسان در رابطه با ارزشهاى الهى و انسانى و حرکت او بسوى اللَّه ارتباط دارد. بدون تردید این دو معنا با هم ارتباط نزدیک دارند.

مطالعه نهج البلاغه و زندگى حضرت على علیه السلام این حقیقت را آشکار مى‏سازد که تربیت در دو معناى عام و خاص در رفتار و گفتار این شخصیت الهى متبلور و منعکس است.

نهج البلاغه یک کتاب تربیتى

کتاب نهج البلاغه در مجموع یک کتاب تربیتى است. با مطالعه نهج البلاغه فرد مى‏تواند خود را بشناسد و موقع خود را در جهان آفرینش درک کند، با جهان شناسى الهى آشنائى پیدا کند، وظیفه خود را در برابر خدا تشخیص دهد، رابطه خود را با همنوعان در سایه ضوابط و معیارهاى اسلامى استحکام بخشد، از مطالعه موجودات‏مختلف به پیچیدگى مسئله آفرینش و نقش خدا در خلقت موجودات پى برد، از بررسى تاریخى عبرت گیرد، وضع خود را در برابر ارزشهاى معنوى و دنیائى روشن سازد و با الهام از تعلیمات اخلاقى نهج البلاغه شخصیت اخلاقى خود را به سوى رشد و تکامل سوق دهد.

على (ع) یک أسوه حسنه (الگوى تربیتى

شخصیت حضرت على علیه السلام یک الگوى عالى تربیتى است. زندگى على (ع) بمنزله یک مکتب بزرگ تربیتى است. گفتار و کردار و اندیشه‏هاى پیشواى بزرگ ما همه جنبه تربیتى دارند. او نه تنها با الهام از مکتب اسلام ارزشهاى عالى انسانى را مطرح نمود، بلکه خود در زندگى مظهر و نمونه این ارزشها بود. بحث على (ع) از آفرینش جهان عمق و گسترش درک او را نشان مى‏دهد. او الگوى عالى تربیتى براى انسانهاى خداشناس، کمال جوى، حکمت دوست، عدالتخواه و حق طلب بود.

آنچه نویسندگان معروف، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، در باره او گفته یا نوشته‏اند، نشانه عظمت شخصیت او و نقشى است که در طرح مبانى الهیات و ارزشهاى عالى انسانى داشته است.

بطور کلى رفتار على (ع) در تعلیم، عبادت، جنگ، مبارزه علیه کفر و نفاق، مراعات حق و عدالت و ایثار و از خود گذشتگى، سرمشقى عالى براى پویندگان راه حق و عدالت و آزادى است.

ابعاد اساسى شخصیت على علیه السلام

در شخصیت پیامبران و پیشوایان معصوم، علاوه بر بعد معنوى، مى‏توان چند بعد دیگر را در نظر گرفت. این ابعاد از لحاظ تربیتى اهمیتى خاص دارند. ابعاد مذکور عبارتند از:

 1-  بعد شناخت.

2-  بعد جامعیت.

3-  بعد وحدت.

این ابعاد در شخصیت على علیه السلام بشکلى بارز متجلى هستند.

بعد شناخت:

بحثهاى حضرت على در باره آفرینش جهان و مبدأ اعلاى آن، نمایشگر عمق و گستردگى شناخت او است. در حدیثى که از قول پیامبر اکرم خطاب به على (ع) نقل شده، اهمیت شناخت مورد تاکید قرار گرفته است: یا علىّ اذا عنّ النّاس أنفسهم فی تکثیر العبادات و الخیرات فأنت عنّ نفسک فی ادراک المعقولات حتّى تسبقهم.  حدیث بالا از قول ابو على سینا نقل شده و بصورت زیر بیان گردیده است.

یا علىّ اذا رأیت النّاس یتقرّبون الى خالقهم بأنواع البرّ تقرّب انت الیه بأنواع العقل تسبقهم.  در این حدیث، شناخت و ادراک در مقایسه با انجام عبادات و خیرات، مهمتر تلقى شده است. على علیه السلام در خطبه معروف خود، شناخت را آغاز و اساس دیندارى تلقى میکند و مى‏گوید: «اوّل الدّین معرفته» همین شناخت است که در گفته او منعکس میباشد: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا»

بعد جامعیت:

افراد برگزیده در جوامع انسانى اعم از دانشمندان، رهبران سیاسى، نویسندگان و هنرمندان، غالبا در یک یا دو جهت، برجستگى خاصى دارند و نظر مردم را بخود جلب میکنند. از باب مثال، دانشمندى در طرح نظریات یا مسائل تازه، ابتکار بخرج مى‏دهد و در میان دیگر دانشمندان، برجستگى خاصى پیدا میکند. رهبرى، قدرت جلب مردم را دارد و از لحاظ اخلاقى در سطح عالى قرار مى‏گیرد و بهمین سبب در میان رهبران سیاسى وجهه‏اى خاص کسب میکند.

آنچه در شخصیت پیامبران و پیشوایان دینى مشاهده مى‏گردد، جامعیت است.

على (ع) بعد از پیامبر گرامى از لحاظ جامعیت در فضائل اخلاقى و قدرت فکرى، بى‏نظیر است.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره تربیت در نهج البلاغه

دانلود درس پژوهی تربیت بدنی درس طرز صحیح راه رفتن تقویت نظم و انضباط

اختصاصی از سورنا فایل دانلود درس پژوهی تربیت بدنی درس طرز صحیح راه رفتن تقویت نظم و انضباط دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود درس پژوهی تربیت بدنی درس طرز صحیح راه رفتن تقویت نظم و انضباط


دانلود درس پژوهی تربیت بدنی درس  طرز صحیح راه رفتن تقویت نظم و انضباط

دانلود درس پژوهی تربیت بدنی درس  طرز صحیح راه رفتن تقویت نظم و انضباط

دانلود درس پژوهی تربیت بدنی درس  طرز صحیح راه رفتن تقویت نظم و انضباطکامل و آماده بافرمت ورد وقابل ویرایش تعدادصفحات 37

در این درس پژوهی کلیه مستندات و مراحل اجرا به طور کامل رعایت گردیده است

در آموزشگاه ما  مدیریت وهمکاران این آموزشگاه تصمیم گرفتند که در برنامه درس پژوهی شرکت نمایتد با تشکیل شورای معلمان چالش های هر پایه مشخص شد ودر پایان جلسه تصمیم گرفته شد که باتوجه به مباحث این کتاب آموزش درس حاضر به عنوان موضوع درس پژوهی انتخاب شود

ابتدادانش آموزان هدف انتخاب شدنداز اولیائ دانش آموزان رضایت نامه جهت حضور در اجرای طرح اخذ گردید  سپس ضمن تقسیم کار ومشخص نمودن نقش اعضاد گروه درس پژوهی بارضایت کامل همکاران جهت ایفای نقش وقیلمبرداری به شرح زیر انتخاب شدند . با همکاری گروه 7نفره  طرح درس اولیه باتوجه به سند تحول بنیادین تنظیم گردید .وسایل کمک آموزشی باهمکاری مدرس ودانش آموزان تهیه شد تاریخ بزگزاری تدریس اولیه مشخص وتدریس اولیه انجام شد.

بعداز انجام تدریس توسط مجری توسط ناظرین حاضر در کلاس تدریس ایشان مورد نقد وبرسی قرار گرفت اشکالات کار مشخص شد وبا بازبینی فیلم توسط مدرس محترم اشکالات کار مشخص شد. سپس وباهمکاری اعضاءگروه طرح درس دوم تهیه روشها وراهکارهای نوین انتخاب ومجددا تدریس در کلاس صورت گرفت.

که الحمد الله باتوجه به تدریس اولیه وتحقق اهداف مورد نظر نتایج بهتری بدست آمد که نتیجه ی آن را می توانستیم در نحوه ی پاسخگویی دانش آموزان وارزشیابی پایانی مشاهده نماییم .

آنچه در این مجموعه وجود دارد

چکیده

مقدمه 

بیان مسئله

تبین ضرورت و اهمیت موضوع

یک دوره درس پژوهی

برنامه ریزی درس پژوهشی

اهداف کلی

هدف درس پژوهی

حیطه عاطفی

نحوه تقسیم کار

ویژگی های طرح درس ( سناریو  )

زمان بندی نحوه اجرا

چالش های فرا روی گروه و راهکارهای گروه برای مقابله با آن ها

ارزشیابی تدریس

طرح درس

تدریس اول

*بازاندیشی و تجدید نظر براساس تفکر گروه

جلسه دوم درس پژوهی

تعیین امکانات مورد نیاز

ارزشیابی تدریس

معایب تدریس :

چالش های فرا روی گروه و راهکارهای گروه برای مقابله با آن ها

روش تعیین اثربخشی نتایج اجرایی درس پژوهی

ارایه گزارش پایانی

دیدگاه اعضای شرکت کننده در درس پژوهی پیرامون نقاط قوت و ضعف

راهبرد های یاد دهی – یادگیری

ابزار و امکانات مورد نیاز گروه

چالش های فرا روی گروه :

روش تعیین اثر بخشی نتایج اجرای درس پژوهی:

امکانات مورد نیاز گروه

نتایج حاصله:

فهرست منابع و مآخذ

دانلود درس پژوهی تربیت بدنی درس  طرز صحیح راه رفتن تقویت نظم و انضباط  کامل و آماده بافرمت ورد وقابل ویرایش از این جا اقدام کنید.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود درس پژوهی تربیت بدنی درس طرز صحیح راه رفتن تقویت نظم و انضباط

مقاله درباره تعلیم و تربیت متن اصلی با ترجمه

اختصاصی از سورنا فایل مقاله درباره تعلیم و تربیت متن اصلی با ترجمه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

 

American Philosophy

Narrativity, Modernity, and Tragedy:How Pragmatism Educates Humanity

Sami PihlströmUniversity of Helsinkisami.pihlstrom@helsinki.fi

 

ABSTRACT: I argue that the modernist notion of a human self (or subject) cannot easily be post-modernistically rejected because the need to view an individual life as a unified ‘narrative’ with a beginning and an end (death) is a condition for asking humanly important questions about its meaningfulness (or meaninglessness). Such questions are central to philosophical anthropology. However, not only modern ways of making sense of life, such as linear narration in literature, but also premodern ones such as tragedy, ought to be taken seriously in reflecting on these questions. The tradition of pragmatism has tolerated this plurality of the frameworks in terms of which we can interpret or ‘structure’ the world and our lives as parts of it. It is argued that pragmatism is potentially able to accommodate both the plurality of such interpretive frameworks—premodern, modern, postmodern—and the need to evaluate those frameworks normatively. We cannot allow any premodern source of human meaningfulness whatsoever (say, astrology) to be taken seriously. Avoiding relativism is, then, a most important challenge for the pragmatist.

1. The idea that "grand metanarratives" are dead is usually regarded as the key to the cultural phenomenon known as postmodernism. We have been taught to think that the Enlightenment notions of reason, rationality, knowledge, truth, objectivity, and self have become too old-fashioned to be taken seriously any longer. There is no privileged "God's-Eye-View" available for telling big, important stories about these notions. The cultural hegemony of science and systematic philosophy, in particular, is over.

Nevertheless, as even some postmodern thinkers themselves keep on insisting, we still have to be committed to the grand narrative of our individual life.(1) We cannot really dispense with the modernist notion of self, and the one who says we can forgets who she or he is. From the point of view of our own life, no postmodern death of the subject can take place. On the contrary, my death transcends my life; it is not an experienceable event of my life—as Wittgenstein also famously pointed out at Tractatus 6.4311. Most (perhaps all) of us feel that one's own death is hardly even conceivable from within one's life.

On the other hand, somewhat paradoxically, death must be postulated as the imaginary end point, the final event, of the story of my life. If there were no death (i.e., the annihilation of my self) to be expected, I could not even realize that I am leading a specific, spatio-temporally restricted human life. The fact that death is awaiting for me, even if I cannot fully understand what it is all about, enables me to think about my life as a coherent whole with a beginning and an end. Only with respect to such a life can the question of "meaning" or "significance" arise.

It seems, then, that no postmodernist talk about the disappearance of the subject, connected with the distrust felt toward grand narratives, can force us to give up this meta-level fact about our life. We might perhaps even say, echoing Kant, that the inescapability of death is a necessary "transcendental condition" of a meaningful (or, for that matter, meaningless) life. Human life as we know it is intelligible only under the circumstances in which death inevitably puts an end to it. Without death, our lives would be something entirely different, something about which we can have no clear conception whatsoever—not from the point of view of our present human condition, at least.

Death, then, plays a decisive role in the modern human being's understanding of her or his life as a unified narrative. Let us explore the essentially modern notion of narrativity in some more detail. It is a central element of the modern outlook, of our typically modern conception of personal identity, to employ this notion in making sense of our lives. The modern person, often without noticing it, conceives of her or his life as a "story", and this narrativist attitude to life has been conceptualized in various ways in the history of modern thought (cf. Taylor 1989). To see one's life as a linear progression from a starting point, through various phases (corresponding to adventures in a novel), up to its final page, death, is to be a modern person. To go postmodern is to break this chain of narration, as in self-conscious fiction, in which the story itself somehow "knows", and shows that it knows, that it is only a fictional story. The postmodern person could, or such a person thinks that she or he could, understand that the subjective life she or he leads is not really the life of a single, unified subject. Then, apparently, such a "subject" would not be a person in any normal sense of the term.

I am not simply suggesting that we should not at all attempt to go postmodern in this sense. The "antihumanist" French (as well as American) thinkers have had many insightful things to say about the ways in which the modern subject is constituted in terms of the social and political structures (e.g., power relations) which make life-narratives possible in the first place—instead of being the fully autonomous center of its life we are (modernistically) inclined to think it is. Furthermore, interesting post-structuralist developments of these investigations have been pursued. Some are still emerging. Yet, from the point of view of an individual human being living in her or his natural and cultural environment, there can be no total disappearance of the subject any more than there can be a total disappearance of all acting characters in a literary narrative. Narratives are about actions—usually about human actions in some problematic circumstances. There simply is no way for us humans to remove this fact of humanity. To do so would require that we turn into beings quite different from what we in fact are. As long as our life is intelligible to us, we will presumably be unable to fail to see ourselves as characters in a narrative, acting in the midst of the problems our environment throws against our face. Even the postmodernist writers themselves, whose work I am unable to comment upon here in any detail, must view themselves as subjects engaging in the intentional action of writing postmodernist prose.

It is, in fact, somewhat ironical that postmodernist philosophers and sociologists of science—for example, Joseph Rouse (1996) in his recent book—strongly emphasize the need to take seriously the narrative aspect of science, thus employing an inherently modernist notion in apologizing for postmodernism. "Modernist" philosophers of science need not necessarily oppose the idea that science, like any other human practice, is partly constituted through the narratives told in and about it.(2) On the contrary, they may join the postmodernist thinkers in granting narrativity an important place in the formation of scientific world-views.

2. I would now like to suggest that, despite the thoroughgoing modernity (or postmodernity) of our age, we should not only take into account the modern and postmodern literary analogues of human life (i.e., linear narrative and broken, "self-conscious" narrative), but also be prepared to look at our lives, at least occasionally, in premodern terms, e.g., in terms of classical tragedy. Our serious mistakes in life will, we might come to think, be "revenged"—perhaps not by any supernatural forces, but by other human beings or by the non-human nature nevertheless. Or at least so we can interpret those mistakes. We might, for example, conceive of a disastrous car accident or plane crash as analogous to the nemesis the tragic hero confronts after having committed the tragic mistake. Many people would undoubtedly consider this an irrational idea. The people who die in such accidents—let alone those millions who die in wars and massacres— are usually innocent. They never did anything that ought to be revenged: they made no tragic mistakes; they just died, unnecessarily.

But this is not the point. The tragic figures—say, Oedipus or Hamlet—were, in some sense, innocent, too. Perhaps the most tragic thing that can happen to a human person is that even an innocent life may be "revenged". Even if, in some conventional sense, the character has been innocent or even virtuous, there may still be something fundamentally "wrong" in her or his life, or in the very fact that she or he lives at all. In our (post)modern economic societies, we may quite easily think about our lives as crimes against humanity. It is because we live in the way we do that the non-human nature and all the poor people in the third world suffer incredibly. We cannot help contributing to the increasing of that suffering, even though we live as responsibly as we can within our standard Western liberal democracies. We deserve a nemesis.(3)

I do not think that any authentic feeling apparently captured in (quasi-)religious exclamations like "I am guilty" or "I have sinned" can be easily reached in concrete human life. But the Christian experience of sin, or moral condemnation in front of God, is perhaps the closest analogue to the experience I try to describe (an experience that we, rich Western people as we are, ought to be capable of having), except that the world-view of tragedy recognizes no Christian salvation. Therefore, tragedy is conceptually closer to us non-believers.

What I try to say is that the points of view to the world provided by fundamental physics, molecular biology, and neurophysiology are not the only legitimate ones to be taken into account when we try to understand our humanity. We should open our eyes to what, say, tragedy (among many, perhaps conflicting perspectives) can tell us about our lives. In the pluralistic spirit of pragmatism, we should tolerate various different points of view— language-games employing different standards of acceptability, pursuing different goals, and satisfying different human needs— for interpretively structuring the world, including our own place in its scheme of things (see Pihlström 1996a). Modern science is, of course, one of these human perspectives to reality, but the premodern tragic picture of man's fragile position in the world cannot be excluded just because there is no "scientific evidence" for its correctness. It is a correct picture in an entirely different sense, based on entirely different practical purposes. Pragmatists, early and late, have respected this plurality of our ways of experiencing and making sense of both human and non-human reality. They have had no use for the fiction of a "God's-Eye-View" to the world (here the traditions of pragmatism and postmodernism of course resemble each other), but, unlike postmodernists, they have not attempted to destroy the notion of a human subject. Instead, they have respected our need to ask questions about the significance of our individual lives. Therefore, pragmatism might also be able to accommodate our need— a very human need indeed— to be able to conceive of our lives as tragic (or, to point out a possible link between the premodern and modern standpoints, as tragic narratives).

Relevant examples could be multiplied. Another crucially important premodern source of insight for those who wish to make sense of their human limitedness might be the Book of Job (which is not a tragedy, of course). Reading the story about Job may make us appreciate our smallness and insignificance as parts of a vast amoral universe (cf. Wilcox 1989)— irrespective of whether we are theists, atheists, or agnostics, I would add.

The problem here, as so often in philosophy, is how to avoid uncritical relativism. Why can (or should) we "structure" our lives on the basis of tragedy, recognizing our hubris and the resulting nemesis, or on the basis of the Book of Job, recognizing our ignorance and weakness against the great mysteries of the creation, but not— at least not rationally and responsibly— on the basis of astrology (another premodern practice or viewpoint), postulating interstellar causal forces which determine the events of our lives? Both tragedy, the Bible, and astrology are, to use Nelson Goodman's term, "entrenched" in human culture. There has to be a normative point of view from which we can say that two of them should be taken seriously (though critically) in reflecting on human life whereas the third one should not. There has to be a way of saying that the human purposes which tragedy and the Scriptures (non-foundationalistically interpreted) serve are more serious and better purposes than the ones served by astrology (or other irrational pseudo-sciences).(4) It is hardly surprising that one of the constantly reoccuring charges that pragmatists have had to meet with is the accusation that pragmatism amounts to relativism.

The ultimate form of philosophical relativism is the first-person subjectivist view, according to which I am myself the only possible standard for the rationality (or moral acceptability, or any other normative virtue) of my beliefs, actions, etc. This is no doubt a possible position. It is related to still another example— admittedly, a modern rather than premodern one— which might throw light on the philosophical relevance of certain non-scientific, prima facie non-rational frameworks: the search for authentic existence, or authenticity for short, as constitutive of our individual lives. This search, inseparably connected with the inevitability of death and the above-mentioned experience of guilt, has been extensively discussed in the existentialist tradition, i.e., in the work of such literary and philosophical figures as Kierkegaard, Nietzsche, Heidegger, Sartre, and Camus (see Golomb 1995).

If it is true that we ourselves "create our authenticity" and that "[t]here is no one but ourselves to condemn or appreciate our behaviour" in the course of that creation (ibid., p. 25), there is a danger of solipsism that we must not fail to observe. If I am the measure of how my life— its authenticity, moral quality, or anything else about it— should be evaluated, then I am, in a profound sense, alone in the world. The world is my world.(5) Again, it is quite possible to hold this view. One cannot really argue against solipsism on theoretical grounds. Instead, the "argument" can only be based on an ethical decision to lead a certain kind of (authentic) life, to expose one's individual opinions to public normative criteria.

3. There is, then, no easy argumentative "solution" to the problem of relativism, subjectivism, and solipsism. This problem must be constantly faced when dealing with


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره تعلیم و تربیت متن اصلی با ترجمه

تحقیق درباره حذف معاونت تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درباره حذف معاونت تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

حذف معاونت تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش، باکدام هدف ؟

نظام استعدادیابی ورزش دانش آموزی تدوین شد

مدیرکل فعالیتهای ورزشی آموزش و پرورش از تدوین نظام استعدادیابی ورزش دانش آموزی خبر داد و گفت: این نظام از سال تحصیلی آینده به اجرا در می آید.

مجید کاشف در گفتگو با فارس افزود: ورزش قهرمانی باید زمینه و بنیادی داشته باشد که در آموزش و پرورش شکل می گیرد.

وی اضافه کرد: در نظام استعدادیابی ورزش دانش آموزی، برای شناسایی دانش آموزان مستعد سه مرحله طراحی شده است.

کاشف ادامه داد: مرحله اول این نظام، مدرسه است و معلم دانش آموز با مشاهده براساس معلومات و تجربیات خود، دانش آموز مستعد را شناسایی کرده و به منطقه معرفی می کند تا به کانونهای ورزشی برود.

وی افزود: در کانون ورزشی براساس آزمونهای تخصصی که از او گرفته می شود، مشخص می شود که این دانش آموز در چه رشته ورزشی، مستعد است و دانش آموز تحت پوشش آموزش دوره های مختلف چند ماهه قرار می گیرد.

مدیرکل فعالیتهای ورزشی آموزش و پرورش گفت: مرحله دوم نظام استعدادیابی ورزش دانش آموزی، انتخاب افراد برای عضویت در تیمهای ورزشی و شرکت در مسابقات است.

وی با بیان اینکه تیمهای ورزشی دانش آموزان در مسابقات استانی، کشوری و بین المللی شرکت می کنند، گفت: در این سطح استانداردهایی تدوین شده است و دانش آموزان از نظر بدنی در آزمونهای مختلف شرکت می کنند و در حقیقت این مرحله به معنی انتخاب نخبگان برای هدایت به سمت باشگاههای ورزش دانش آموزی است.

کاشف اضافه کرد: برای ورود دانش آموز به باشگاههای ورزش دانش آموزی، تعدادی آزمون مهارتی در رشته موردنظر از او گرفته می شود و در صورت دارا بودن از مهارت لازم، می تواند به باشگاه مورد نظر راه پیدا کند. در حقیقت باشگاههای ورزش دانش آموزی، زمینه ساز ورزش قهرمانی کشور است که می تواند دانش آموزان مستعدی که به این شکل به آن راه پیدا می کنند را به سطح قهرمانی برساند.

وی ادامه داد: این روند می تواند از دوره ابتدایی شروع شده و تا دوره متوسطه ادامه پیدا کند. دانش آموزان بستگی به شرایط و وضعیت فردی و خانوادگی این مسیر را در زمانهای مختلف، طی می کنند.

مدیرکل فعالیتهای ورزشی آموزش و پرورش با بیان اینکه این نظام در سال 1384 طراحی شده است، گفت: این نظام به طور آزمایشی به اجرا در آمده است و در حال طراحی استانداردهای آن هستیم تا در سال آینده تحصیلی به اجرا در آید.

وی اضافه کرد: در دوره آزمایشی این طرح، در سطح کانونی برای دانش آموزان پسر در شهرستان کرج برگزار شد که در طی آن 3 هزار و 300 دانش آموز در آزمونهای مختلف شرکت کردند و در سطح مسابقاتی که در استان اصفهان برای دانش آموزان دختر و پسر به اجرا در آمد، جمعاً 3 هزار نفر برای تدوین استانداردها مورد آزمایش قرار گرفتند.

کاشف ادامه داد: دوره آزمایشی برای سطح باشگاهی در شهر تهران و شهرستانهای تهران در مورد دانش آموزان پسر و در تابستان امسال نیز برای دانش آموزان دختر در مشهد، شهر تهران و اصفهان به اجرا در خواهد آمد.

کمبود منابع مالی، معلمان متخصص، امکانات و تجهیزات همواره موانع اصلی توسعه ورزش در مدارس بوده، بطوریکه در اکثر مدارس دو ساعت درس تربیت بدنی در هفته، ساعات تفریح و فراغت دانش اموزان به شمار می‌رفت.

با ایجاد معاونت تربیت بدنی و تندرستی در آموزش و پرورش که ‪ ۴‬سال پیش صورت گرفت، درس تربیت بدنی بعداز ‪ ۷۷‬سال، دارای برنامه مدون و مشخص شد.

قبلا، این درس به صورت سلیقه‌ای در مدارس اجرا می‌شد اما از امسال با تدوین کتاب راهنمای معلم این درس در مقطع ابتدایی به صورت نهایی و در مقاطع راهنمایی و متوسطه همچون سایر دروس کلاسه شده اجرا شد.

این مهم به اضافه توسعه فضاهای ورزشی مدارس، افزایش سرانه دانش آموزان، نیروی انسانی و گسترش کارهای تحقیقاتی و راه‌اندازی مدارس تخصصی ورزش از جمله فعالیت‌هایی است که توسط معاونت تربیت بدنی و تندرستی انجام شده است.

حال با حذف این معاونت، ظلمی درحق ورزش دانش آموزان اعمال می‌شود که شاید به راحتی نتوان آن را جبران کرد.

معاون تربیت بدنی و تندرستی وزارت آموزش و پرورش که طی ‪ ۴‬سال اخیر، اقدامات و فعالیت‌های ماندگاری در ورزش آموزشگاهها انجام داده‌است، نیاز به توجه بیشتر مسوولین و تقویت دارد.

مسوولان باید به این یقین برسند که پولی که در آموزش و پرورش هزینه می‌شود، یک سرمایه‌گذاری بلند مدت است که در آینده به ثمر می‌رسد.

درس تربیت بدنی و ورزش هرچند ازسال ‪ ۱۳۰۶‬در آموزش و پرورش به رسمیت شناخته شده اما فراز و نشیب‌های بسیاری را برای دستیابی به جایگاه معاونت پشت سر گذاشته است.

این تشکیلات امروزه علاوه بر بحث تربیت بدنی و ورزش، برنامه‌ریزی برای تضمین سلامت و تندرستی بیش از ‪ ۱۷‬میلیون دانش آموز را هم برعهده داد.

یکی از فعالیت‌های مفید دراین بخش، طرح توزیع شیر رایگان در مدارس است که طی آن درسال ‪ ۸۱‬تنها یک میلیون و ‪ ۲۰۰‬هزار دانش آموز تحت پوشش شیر بودند که این آمار در سال تحصیلی ‪ ۸۳ - ۸۴‬به ‪ ۸‬میلیون رسید و قرار است در سال تحصیلی جاری به ‪ ۱۰‬میلیون و ‪ ۷۰۰‬هزار نفر یعنی دو سوم از دانش آموزان شامل محصلین ابتدایی، راهنمایی و شبانه روزی برسد.

احداث پایگاههای سلامت دانش آموزان از دیگر اقدامات صورت گرفته دراین بخش است که تاکنون ‪ ۲۲۳‬مرکز راه‌اندازی شده و ‪ ۱۱‬طرح توسعه برنامه‌های بهداشتی در مدارس اجرا شده است.

از مهمترین این طرحها تحت پوشش قرار گرفتن بیش از ‪ ۵‬میلیون و ‪۸۰۰‬ هزار دانش آموز درطرح "شناسنامه سلامت دانش آموز" است.

در بخش فضاسازی نیز تا سال ‪ ۸۳‬یعنی در طول ‪ ۷۷‬سال، ‪ ۱۱۳۰‬سالن ورزشی در آموزش وپرورش ساخته شد درصورتی که تنها درسال گذشته ‪ ۵۲۰‬سالن احداث شده است که این سالن‌ها در ساعات درس ورزش در اختیار مدارس قرار دارد و درغیر این ساعات، کانون‌های ورزشی می‌توانند از آنها استفاده کنند.

سرانه ورزش هر دانش آموز نیز از ‪ ۳۰۰‬تومان به ‪ ۵۰۰‬تومان رسانده شده که در برخی از استانها این رقم تا ‪ ۸۰۰‬تومان هم رسیده است.

هرچند نهادینه کردن ارزش و جایگاه درس تربیت بدنی در مدارس یک کار فرهنگی است که با صدور بخشنامه و دستورالعمل اجرا نمی‌شود اما درصورتی که خانواده‌ها، رسانه‌های همگانی، مسوولان به ویژه مسوولان آموزش وپرورش دست به دست هم دهند، می‌توانند بسترهای لازم برای آن را فراهم کنند.

می‌بایست به گونه‌ای عمل کرد که برای همه آحاد مردم جا بیفتد که ورزش و تربیت بدنی علاوه بر ایجاد نشاط و سلامتی در افراد، عامل بسیار موثری در پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی، روانی و جسمی فرد در حال و آینده است و تربیت بدنی مربوط به اوقات فراغت افراد نیست بلکه برخی از اوقات جدی زندگی می‌بایست به این مهم اختصاص یابد.

حال با علم براینکه رسالت درس تربیت بدنی این است که نگرش و دانش افراد را درباره ورزش عوض کند و به آن به عنوان یک ضرورت زندگی نگاه کنند نه بازی و زنگ تفریح، آیا تنزل جایگاه تشکیلاتی آن صحیح است؟

استاد دانشگاه تهران گفت: راه پیشرفت و ترقی ورزش کشور از آموزش و پرروش می‌گذرد و توجه بیشتر به این امر، داشتن نسلی سالم، توانا و بانشاط را نوید می‌دهد.

دکتر عبدالحمید احمدی در گفت و گو با ایرنا افزود: سالها است که حرف از ورزش پایه است، یعنی پشتوانه‌سازی برای ورزش و ایجاد شرایطی که نسل آینده ساز کشور از موهبت ورزش و سلامت جسم و روح بهره‌مند شود.

وی ادامه داد: اما در عمل آنچه باید اتفاق بیفتد، همواره به بهانه‌های مختلف محقق نشده است و مهم‌ترین قشر جمعیتی جامعه یعنی کودکان، نوجوانان و جوانان در حساس‌ترین مقطع آموزشی، از امکان پرداختن به ورزش و تربیت بدنی محروم بوده‌اند.

احمدی گفت: به واقع ورزش و فعالیت بدنی نیاز جدی دانش آموزان در همه مقاطع تحصیلی است و کمبود یا نبود آن خسارات جبران ناپذیری را به نسل آینده کشور وارد می‌سازد.

وی تاکید کرد: تاسف آور است وقتی می‌شنویم که بخش قابل توجهی از مکان های آموزشی ومدارس ما فاقد کمترین امکانات و فضای لازم برای ورزش کردن هستند واین مساله به ویژه برای مدارس و مکانهای آموزش دختران فاجعه بارتر است.

احمدی گفت: در سه چهار سال اخیر و پس از مدت‌ها تلاش دلسوزانه، جایگاه ورزش در آموزش و پرورش ارتقاء یافت و با تشکیل معاونت تربیت بدنی و تندرستی، شرایطی فراهم شد تا خونی تازه در این بخش جاری شود و با جذب و جلب امکانات و اعتبارات بیشتر، تعداد قابل توجهی از دانش آموزان زیر چتر حمایتی و برنامه‌ای ورزش و تربیت بدنی قرار گیرند.

وی افزود: نگاهی به عملکرد این دوره ومقایسه آن با دوره‌های قبل به خوبی موید آن است که ارتقاء جایگاه تشکیلاتی تربیت بدنی در آموزش وپرورش در سطح معاونت وزیر چه آثار مثبتی را برای توسعه ورزش دانش آموزی در ابعاد نرم‌افزاری و سخت‌افزاری داشته است.

احمدی تصریح کرد: بدیهی است که هنوز تا رسیدن به نقطه مطلوب راه درازی را پیش رو داریم و گامهای نخست این حرکت تازه برداشته شده است.

وی افزود: بدون شک، تاسیس فدراسیون ورزش دانش آموزی و اتصال آن به بدنه مدیریتی ورزش کشور می‌تواند نویدبخش پشتوانه‌سازی برای بخش ورزش قهرمانی نیز باشد.

این استاد دانشگاه تاکید کرد: افزایش قابل توجه جمعیت دانش آموزی تحت پوشش ورزش همگانی و دانش آموزان تحت پوشش کانونهای ورزشی وایجاد نظام استعدادیابی در ورزش آموزش و پرورش از جمله نکاتی است که نباید به سادگی از آنها گذشت.

احمدی افزود: انتظار می‌رود حرکت آغاز شده در ورزش آموزش و پرورش با سرعت بیشتری ادامه یابد و همه مسوولان و دست اندرکاران نیز با برداشتن موانع در جهت افزایش این سرعت، همکاری و کمک کنند.

رییس انجمن نویسندگان، خبرنگاران و عکاسان ورزشی در پایان اظهارداشت:

امید است با نگاه ویژه دولت و رییس جمهور محترم به ورزش دانش آموزی و توجه خاص معاونت رییس جمهور و رییس سازمان تربیت بدنی به توسعه ورزش مدارس به عنوان پشتوانه اصلی ورزش کشور، حمایت جدی تری را از برنامه‌های معاونت تربیت بدنی و تندرستی وزارت آموزش و پرورش در جهت توسعه ورزش دانش آموزی و تربیت نسلی سالم، با نشاط ، پرانرژی، خلاق و کارآمد برای آینده ایران اسلامی شاهد باشیم.

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی گفت: اهمیت پرورش روح و سلامت جسمانی دانش‌آموزان و ایجاد نشاط و سرزندگی در میان آنان کمتر از آموزش علم نیست.

"امیررضا خادم" روز دوشنبه در گفت وگو با خبرنگار ایرنا افزود: گرچه بحث امور تربیتی برای گسترش ارزش‌ها، اصول اخلاقی و اعتقادی و کاهش ناهنجاری‌های اجتماعی و توجه به اوقات فراغت کودکان و نوجوانان از جایگاه خاصی برخوردار است، اما تندرستی و سلامت روح و جسم عامل موثری در کاهش مشکلات اجتماعی محسوب می‌شود.

وی با اشاره به بحث حذف معاونت تربیت بدنی از چارت تشکیلاتی وزارت آموزش و پرورش گفت: به‌دستور هیات رییسه مجلس قرار شد این بحث در کمیسیون تخصصی آموزش و تحقیقات مطرح و پیگیری شود.

خادم گفت: در مذاکرات اولیه که در این زمینه با دکتر "علی عباسپور تهرانی فرد" رییس کمیسیون و "اسدالله عباسی" یکی از اعضای این کمیسیون داشتم، احیای مجدد معاونت پرورشی و امورتربیتی مورد توجه بود و صحبتی از حذف معاونت تربیت بدنی و تندرستی مطرح نشد.

نماینده مردم تهران ادامه داد: اما در شور اول کمیسیون تخصصی آموزش و تحقیقات، طرح احیاء معاونت امور تربیتی و حذف معاونت تربیت بدنی مطرح شد که در پایان، این کمیسیون ایجاد معاونتی با عنوان امور تربیتی، سلامت، بهداشت و تربیت بدنی را مصوب کرد.

مصوبه کمیسیون آموزش و تحقیقات در صحن علنی مجلس به شور گذاشته خواهد شد که در شور اول کلیات آن مطرح خواهد شد و در صورت تصویب، در شور دوم جزییات و چارت تشکیلاتی آن در آموزش و پرورش مورد بحث و گفت و گو قرار خواهد گرفت.

با توجه به چنین مساله‌ای، کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با توجه به ارایه چنین طرحی قصد دارد در نامه‌ای رسمی به کمیسیون آموزش و تحقیقات خواستار حفظ معاونت تربیت بدنی و تندرستی شود.

نماینده مجلس شورای اسلامی گفت: در حال حاضر دو معاونت آموزشی در وزارت آموزش و پرورش وجود دارد و ما تاحد امکان تلاش می‌کنیم تا بدون حذف معاونت تربیت بدنی، معاونت پرورشی جدیدی ایجاد شود.

هم‌اکنون در تمامی کشورهای پیشرفته و در حال توسعه، ورزش و تربیت بدنی جایگاه مشخص و تعریف شده‌ای در آموزش و پرورش دارد و برای ایجاد نشاط و سلامت دانش آموزان، اقدامات مشخصی انجام می‌شود.

رییس فراکسیون ورزش مجلس ادامه داد: وزیر آموزش و پرورش طرحی را به کمیسیون آموزش و تحقیقات ارایه کرده است که براساس آن علاوه بر حفظ معاونت تربیت بدنی و تندرستی ، معاونت جدیدی با عنوان امور تربیتی ایجاد شود.

وی تصریح کرد: با توجه به اینکه مجلس نمی‌تواند طرح‌های هزینه بر را بدون موافقت دولت تصویب کند، این موضوع نیازمند اجازه از سوی دولت است.

خادم افزود: ولی در مجموع، فضای موجود حاکی از حفظ معاونت تربیت بدنی و ایجاد یک معاونت جدید است .

رییس دانشکده تربیت بدنی دانشگاه الزهرا(س) گفت: ورزش دانش‌آموزی پایه و اساس ورزش قهرمانی و همگانی است و در صورت حذف، ضربه مهلکی به بدنه این دو وارد خواهد شد.

"پروانه نظرعلی" روز یکشنبه در گفت و گو با خبرنگار گروه ورزشی ایرنا افزود: وجود معاونت تربیت بدنی و تندرستی آموزش و پرورش راه مناسب و کم هزینه‌ای برای شناسایی استعدادهای موجود در میان نسل جوان کشور است که با حذف آن باید کمیته‌ها و بخش‌های دیگری فعال شوند که کارایی آنها همچون کارایی این معاونت نخواهد بود.

وی ادامه داد: البته این معاونت می‌توانسته و باید فعال‌تر عمل کند که این مساله نیز با یک مدیریت عالی و برنامه ریزی مناسب قابل اجرا است.

نظرعلی گفت: مسوولان کشور که به موضوع ورزش و توسعه آن و بویژه ورزش قهرمانی و همگانی توجه خاصی دارند باید در فکر گسترش این معاونت باشند و از حذف آن بپرهیزند.

این استاد دانشگاه ادامه داد: اگر بپذیریم پیشگیری مهم‌تر و موثرتراز درمان است باید به این اصل توجه داشته باشیم که انجام فعالیت‌های ورزشی و همگانی شدن آن در جامعه موجب کاهش بسیاری از بیماریهای روحی و روانی می‌شود.

رییس فدراسیون ورزش مدارس در گفت و گو با ایرنا گفت: نه تنها افرادی که در بخش تربیت بدنی و آموزش وپرورش فعالیت دارند بلکه کارشناسان تعلیم و تربیت و پیشکسوتان امور نیز اعتقاد به ماندگاری این معاونت دارند.

رضا عموزاده خلیلی افزود: ما که ازنقطه نظر تربیت بدنی به این قضیه نگاه می‌کنیم طبیعتا ادامه بقاء آن را یک ضرورت و الزام برای تعلیم و تربیت کشور می‌دانیم و معتقدیم که می‌بایست به بخش تربیت بدنی بیش از پیش توجه شود.

وی گفت: در جلسات مختلفی که دراین زمینه با حضور کارشناسان تربیت بدنی و سایر صاحب نظران در امر تعلیم و تربیت برگزار شده، تمام آنان متفقا اعتقاد دارند که نگاه به ادامه فعالیت این معاونت صنفی، متعصبانه نیست بلکه نگاهی کارشناسانه است که با توجه به تجارب سالها کار در این بخش و با توجه به برنامه‌های موفقی که این معاونت در ‪ ۴‬سال گذشته داشته، بدست امده است.

عموزاده تاکید کرد که تربیت بدنی مشکل و مزاحتمی برای امور تربیتی ندارد و ایجاد یک ساختار تشکیلاتی به عنوان امور تربیتی و پرورشی را هم ضروری می‌داند اما این نباید به منزله کمرنگ کردن فعالیت‌های تربیت بدنی باشد.

وی درادامه به بافت جمعیتی ایران که ‪ ۷۰‬درصد آن را افراد زیر ‪ ۳۰‬سال تشکیل می‌دهند، اشاره کرد و گفت: با توجه به همه مشکلاتی که احاد جامعه با آن روبرو هستند، کشور نیاز به ساختارهایی درجامعه دارد که کار پرورشی و فرهنگی بکنند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره حذف معاونت تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش