سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد حقوق مردم در زمان هخامنشیان

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق در مورد حقوق مردم در زمان هخامنشیان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد حقوق مردم در زمان هخامنشیان


تحقیق در مورد حقوق مردم در زمان هخامنشیان

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه12

 

فهرست مطالب  جایگاه [ویرایش] ترجمه

در تاریخ بدنبال الگویی برای حقوق و موقعیت زنان نگردیم. تلاش کنیم تاریخ را به سهم

 

در باره عبارت مبهم

 

حقوق و جایگاه ارزشمند زنان در ایران باستان

 

 رضا مرادی غیاث آبادی

در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲)به هنگام کاوشها در بابل در میان رودان (بین النهرین)، باستان شناس ایرانی، هرمز رسام یک استوانهٔ سفالین کوچک از گل پخته (۲۳ سانتیمتر)، یافت، که شامل یک نوشته از کوروش بزرگ بود. جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتی متر طول و۱۱ سانتی متر عرض دارد و در حدود۴۰ خط به زبان آکادی و به خط میخی بابلی نوشته شده‌است. بررسی‌ها نشان داد که نوشته‌ای استوانه مربوط به سال ۵۳۹ (پ.م) از سوی کوروش بزرگ پس از شکست بخت النصر و گشوده شدن شهر بابل، نویسانده شده‌است و به عنوان سنگ بنای یادبودی در شهر بابل قرار داده شده‌است. استوانه یافت شده در موزه بریتانیا در شهر لندن نگاهداری می‌شود. ازسوی دیگر در سال‌های کنونی آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانه‌ای که آن را از آن نبونبید پادشاه بابل می‌دانستند، پاره‌ای از استوانه کوروش بزرگ است که از سطر‌های ۳۶ تا ۴۳ آن می‌باشد. از این رو این قسمت که در دانشگاه ییل(Yale) آمریکا نگهداری می‌شد، به موزه لندن گسیل و به استوانه اصلی پیوست گردید. کوروش بزرگ بعد از خاتمه زمستان در اولین روز بهار، در بابل تاجگذاری کرد. شرح کامل تاج گذاری کوروش و حوادث آن دوران، به صورت مفصل توسط «گزنفون» سردار و مرد جنگی و فیلسوف و مورخ یونانی ظبط و بیان شده‌است .کوروش بعد از تاجگذاری، در معبد مردوک خدای بزرگ بابل، منشور آزادی نوع بشر را قرائت نمود .متن سخنرانی و کتبیه کوروش تا این اواخر نامعلوم بود. تا اینکه اکتشافات در بین النهرین از ویرانه قدیم شهر «اور» کتبیه‌ای بدست آمد و بعد از ترجمه معلوم شد، همان متن منشور آزادی نوع بشر، کوروش میباشد. این لوح در حال حاضر یکی از با ارزش ترین اشیای تاریخی است که در موزه بریتانیا از آن نگهداری می‌شود. فرمان حقوق بشر کوروش یا استوانه کوروش، به عنوان کهن ترین سند کتبی از دادگستری و مراعات حقوق بشر در تاریخ و مایه مباهات و سرافرازی ایرانیان یاد می‌شود. کوروش، موسس پادشاهی ایران و آغازگر سلسله هخامنشیان، پس از تسخیر بابل اعلام عفو عمومی داد؛ ادیان بومی را آزاد اعلام کرد؛ برای جلب محبت مردم میانرودان (بین انهرین) و آموزش همزیستی عقیدتی به انسان‌ها، مردوخ که کهن ترین خدای بابل بود را به رسمیت شناخته، در پیشگاهش کرنش کرده بر دستش بوسه زد و او را نیایش کرد و سپاس گفت. او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال و جان رعایا بازداشت. او تمامی ساکنین پیشین سرزمینها را گرد هم آورده و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند.

 

جایگاه

این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته شده، و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به تمامی زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد.این تأییدی است بر اینکه منشور آزادی بشریت که توسط کوروش بزرگ در روز تاجگذاری وی منتشر شده، می‌تواند برتر باشد از اعلامیه حقوق بشر که توسط انقلابیون فرانسوی در اولین مجمع ملی ایشان صادر شده. اعلامیه حقوق بشر در نوع خود، در رابطه با بیان و ساختارش بسیار قابل توجه‌است، اما منشور آزادی که توسط پادشاه ایرانی (کوروش) در ۲۳ سده پیش از آن صادر شده، به نظر معنویتر میاید.با مقایسهٔ اعلامیه حقوق بشر مجمع ملی فرانسه و منشور تأیید شده توسط سازمان ملل، با منشور آزادی کوروش، این آخری با در نظر گرفتن قدمت، صراحت، و رد موهومات دوران باستان در آن، باارزشتر نمود می‌کند. این لوح با عنوان نخستین بیانیه حقوق بشر جهانی شناخته می‌شود لوح کوروش که پس از تسخیر بابل و شکست بخت النصر توسط کوروش به عنوان سنگ بنای یادبودی در شهر بابل قرار داده شده بود نخستین بیانیه حقوق بشرجهانی است که کوروش در آن همه طوایفی را که در زمان امپراتوری بابل به اسارت درآمده بودند آزاد و به آنها اجازه نقل مکان و زندگی آزاد در هرکجای امپراتوری خود را داد. کوروش پادشاه بزرگ ایران قوم یهود را نیز از اسارت امپراتوری بابل آزاد کرد. در این کتبیه کوروش خود را معرفی نموده و اسم پدر، جد اول، دوم و سوم خویش را نام می‌برد و اعلام می‌دارد که پادشاه ایران و پادشاه بابل و پادشاه جهات اربعه (کشورهای اطراف ایران) می‌باشد، آنگاه در مقام بیان حقوق بشر و منشور آزادی خویش مواردی را اعلامی می‌کند که در ترجمه آمده است.

 

[ویرایش] ترجمه

بر گردان منشور کوروش بزرگ نشان داد که نخستین منشور جهانی حقوق بشر را ایرانیان در سال ۵۳۸ پیش از میلاد بیان نموده و مورد اجرا گذارده‌اند. در سال ۱۳۴۸ خورشیدی (۱۹۶۹م)پس از گذشت ۲۵۰۷ سال پس از صدور فرمان مزبور، نمایندگان کشور‌های گوناگون با قرار گرفتن بر آرامگاه کوروش هخامنشی در پاسارگاد از او به عنوان نخستین پایه گذار حقوق بشر و آزادی انسان، قدردانی کردند. تاکنون یکبار در سال ۱۹۷۱ مسئولان موزه بریتانیا این لوحه را به درخواست حکومت ایران به تهران قرض دادند که مخالفت دولت انگلیس با این اقدام سبب بروز تنش میان مسئولان دولتی و موزه بریتانیا شده بود.

در روزگاری که کوروش بزرگ به نمایندگی ایرانیان، منشور حقوق بشر و آزادی انسان را فرستاد فخر مردمان و شاهان دیگر کشتن، سوختن و ویران کردن بود. خلاصه متن این منشور چنین است :

«منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ ... آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم، مردوک (مردوخ = خدای بابلیان)، دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد. ... زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. آن‌ها را از زیر یوغ اسارت خارج ساختم، به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. ... من فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و کسی آنان را نیازارند. خدای بزرگ از کردار من خشنود شد ... او برکت و مهربانیش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم ... من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به سرزمین خود برگرداندم و خانه¬های ویران آنان را آباد کردم، باشد که دلها شاد گردد و هر روز در پیشگاه خدای بزرگ، برایم زندگانی بلند خواستار باشند ... من برای همه مردم جامعه‌ای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.»

یادآوری این نکته ضروری است که بسیاری از موارد اعلامیه جهانی حقوق بشر که در منشور کورش آمده ریشه در فرهنگ ایرانی دارند .

 

در تاریخ بدنبال الگویی برای حقوق و موقعیت زنان نگردیم. تلاش کنیم تاریخ را به سهم خودمان بسازیم

دوستان امیدوارم حوصله‌ی خواندن مطلب نه چندان کوتاه امروز را داشته باشید.
عصر شنبه‌ای که گذشت فرصتی دست داد تا سری به اتاق فمینیست‌های ایران در پالتاک بزنم که آدرس آن را موناهیتا برایم فرستاده بود و اینطور که می‌گفتند اولین شنبه‌ی هر ماه جمعی دارند و گفتی و شنیدی. موضوع این‌بارشان حجاب زنان بود.
موضوعی که توجه مرا بیشتر به خودش جلب کرد این بود که بعضی نظردهنده‌گان تلاش می‌کردند و فکر می‌کنم خودشان هم باور داشتند که وضع زنان ایرانی در دوره‌ی پیش از اسلام بسیار خوب بوده و نه خبری از حجاب بوده و نه انقیاد زنان و هر چه پس از آن آمده چیزی نه "ایرانی" که تحمیلی خارجی یا "انیرانی" بوده. فکر می‌کنم ریشه‌ی بسیاری از این تصورات به نارضایتی‌ها از وضع موجود بر می‌گردد که برای بعضی واکنشی به صورت باستان‌گرایی به همراه دارد. باستان‌گرایی به معنی قائل شدن به دوره‌ای طلایی و اندیشه‌ای عالی و والا که باید به همان بازگشت، به آنچه که در این دیدگاه "ایرانی"ست.
تلاش من برای سیاه یا سفید جلوه دادن وقایع تاریخی نیست. به نظر من تاریخ هم مانند هر پدیده‌ی انسانی، خاکستری است. گرایشات غالب هست، روندهای غالب هست، اما "همه یا هیچ" نیست. من چند نمونه‌ی تاریخی را که به موضوع زنان هم ارتباط مستقیم دارد در فکرم هست که همان‌ها را می‌نویسم، چرا که اصلا جرقه‌ی عصر شنبه را همین موضوع حجاب و روابط پدرسالارانه‌ی دوره‌ی پیش از اسلام، در ذهنم زد.

تا جایی که من می‌دانم و فکر می‌کنم چندان دور از واقعیت هم نباشد قدیمی‌ترین سندی که درباره‌ی حجاب زنان در تمدن بین‌النهرین دیده شده مربوط به قوانین جامعه‌ی آشور حدود 1200 پیش از میلاد یعنی 3200 سال پیش است. متن قانون آشوری این محدودیت را برای همه‌ی زنان بجز روسپیان و خدمتکاران الزامی می‌داند:
بند 1.40 – "اگر زنان یا دختران مردی به کوچه بروند، موهای آنان باید پوشیده باشد. روسپی خودش را نباید بپوشاند. زنان خدمتکار خودشان را نمی پوشانند. پیراهن روسپیان و خدمتکارانی که پوشیده باشند توقیف خواهد شد و 50 ضربه تازیانه خواهند خورد و روی سرشان قیر ریخته خواهد شد".

می‌دانیم وقتی قبایل آریایی به سرزمین ایران پا گذشتند پیش از آنان حداقل حدود 4000 سال فرهنگ در این سرزمین و همسایگانش وجود داشته و با آمیخته شدن آریاییان با اقوامی که قبلا در این سرزمین زندگی می‌کرده‌اند، درآمیختگی فرهنگی هم صورت گرفته است. در مورد مشخص حجاب، اگر این را به معنی کلی آن یعنی وسیله‌ای برای جداکردن زنان از اجتماع و "حفظ" آنان در نظر بگیریم، می‌دانیم که در دوران پادشاهان هخامنشی حداقل در مورد زنان دربار و اشراف چنین جدایی و محدودیت‌هایی وجود داشته است. یکی از نشانه‌ها وجود خواجه‌های درباری بوده که وظیفه‌ی مراقبت و نگهداری حرم شاهی و اندرون اشراف را بعهده داشته‌اند. بعضی از این خواجه‌های درباری هخامنشیان به اسم، در تاریخ شناخته شده‌اند. منظورم در اینجا از خواجه، مردانی‌ست که در دوران کودکی و نوجوانی اخته می‌شدند تا بتوانند در اندرون شاهان و اشراف آزادانه رفت و آمد کنند. وظیفه‌ی اصلی خواجه‌ها همان رفع نیازهای روزانه‌ی زنان حرم برای ارتباط با دنیای خارج یا مردان بوده است. واژه‌ی انگلیسی Eunuch (اخته) از واژه‌ی یونانی اونوخوس Eunoukhos می‌آید که در اصل به معنی "نگهبان تختخواب" ‌است.
پلوتارک تاریخ‌نگار یونانی می‌نویسد: (یونانی‌ها به شرقی‌ها بربر می‌گفتند)
"بربرها نسبت به آزادی روابط [زن و مرد] سخت حساسیت دارند، تا آن حد که اگر کسی به یکی از صیغه‌های شاه نزدیک شود و یا او را لمس کند، و یا حتی اگر در جریان سفر، از ارابه‌های حامل بانوان بگذرد و با آن تماس حاصل کند، با مجازات مرگ پاداش داده می‌شود".
در جای دیگر ادامه می‌دهد: "بربرها نه‌تنها زنان قانونی (
hai gametai) خود را به سختی محفوظ می‌دارند، بلکه زنانی را که با پرداخت پول خریداری کرده‌اند و به آنها عنوان صیغه (pallakai) می‌دهند نیز تحت مراقبت شدید قرار می‌دهند تا هیچ فرد خارجی آنها را نبیند. آنها در خانه در انزوای کامل می‌مانند و در وقت سفر آنها را با ارابه‌های چهارچرخ که از هر چهار سو با پرده بسته است، حمل و نقل می‌کنند". گویا تنها اردشیر بوده که اجازه داد همسرش در ارابه‌ی روباز حرکت کند. از طرف دیگر می‌دانیم این رسم : "کورشو" و "دورشو" هنگامی که حرم شاه یا حاکم از کوچه می‌گذشته تا زمان قاجاریه هم وجود داشت که هرکس ازبی‌خبری یا تعلل بر سر راه می‌ماند سروکارش با شلاق و مشت و لگد بود و چه بسا سرش هم بر باد می‌رفت.

حالا که درباره‌ی حرم و زنان شاه و اشراف گفتم خوب است به موضوع چندهمسری هم اشاره‌ای کنم:
به گزارش هرودوت چندهمسری در میان ایرانیان رواج داشته است. بطور مشخص، در دربار شاهان و در میان اشراف، زنان به سه دسته تقسیم می‌شده اند: زنانی که بعنوان همسران رسمی به حساب می‌آمدند و وارث اصلی پدر از میان فرزندان آنها انتخاب می‌شده است. هرودوت به اینها نام
gynaikes یا زن رسمی می‌دهد. دسته‌ی دوم زنان صیغه‌ای بودند که نام pallaki یا زنان مراقبت به آنها می‌دهد و دسته‌ی سوم هم زنان مجالس جشن و خوشگذرانی‌های شبانه بوده‌اند که با نام hetairai یا زنان عشرت از آنها یاد می‌کند. پلوتارک می‌گوید وقتی موقع مجالس خوشگذارانی می‌شد، زنان رسمی مجلس را ترک می‌کردند و به اندرون فرستاده می‌شدند.
وظیفه‌ی زنان رسمی بدنیا آوردن وارث تخت و تاج بود و ایجاد کانون خانوادگی، وظیفه‌ی زنان صیغه مراقبت و کارهای جاری روزانه بود (فرزندان آنها نمی‌توانستند به جایگاه رسمی برسند) و وظیفه‌ی زنان دسته‌ی سوم هم گرداندن مجالس شبانه و رقص و آواز.

البته در همین زمان بودند دختران جوان درباری که هم‌پای پسران ورزش و تیراندازی و اسب‌سواری می‌کردند. با وجود این، به نظر می‌رسد که گرایش غالب، بر جدایی اجتماعی زنان، حداقل در سطح اشرافی و درباری بوده است.
در مورد زنان معمولی جامعه مانند زنان کشاورز و زنانی که مردانشان یا خودشان پیشه‌ور بودند گویا اطلاعات زیادی بدست نیامده یا من ندیده‌ام. اما به دلیل شرایط کار و زندگی روزانه، در محیط‌های روستایی زنان نمی‌توانسته‌اند مانند شهر در اندرون بنشینند. شرایط زندگی خانواده، به اجبار زنان را به صورت نیروی کار فعال در می‌آورده است. اما بدون شک خانواده ساختار پدرسالاری خودش را حفظ می‌کرده و شرکت فعال زنان در کار هنوز نمی‌توانسته حقوقی را که پدر بعنوان رئیس مطلق خانواده داشته محدود کند.

نکته‌ای هم از ساختار خانواده‌ در جامعه‌ی ایرانی بگویم که به گفته‌ی دکتر مظاهری، پدر در آن دارای قدرت مطلق بود و ساخت پدرسالانه‌ی خانواده اختیار نسبتا نامحدودی به رئیس خانواده می‌داد. اختیاراتی در حد "کشتن، به بردگی فروختن، از خود ندانستن (یا عاق کردن)،‌ شکنجه‌دادن و رها کردن و سرراه گذاشتن" زنان و فرزندان. ‌

برای اینکه این مطلب از یک نوشته‌ی وبلاگ طولانی‌تر نشود، به موضوع حقوق زنان در دوره‌ی ساسانیان و پیش از آمدن اسلام در پست بعدی اشاره می‌کنم.
امیدم هم اینست که اگر از وضع موجود ناراضی هستیم، خودمان را با تصورات و خیالات تازه‌ای سرگرم نکنیم و الگوی جدیدی برای مدینه‌ی فاضله‌ در رویای‌مان نسازیم.

در باره عبارت مبهم

حقوق و جایگاه ارزشمند زنان در ایران باستان

 رضا مرادی غیاث آبادی

چندی پیش، بانویی گرانقدر و کوششگر حقوق زنان که سخنرانی مرا در انجمن‌ ادبی بانو پوران فرخزاد شنیده بود، از من خواست تا گفتاری در زمینه «حقوق و جایگاه ارزشمند زنان در ایران باستان» برای ایشان فراهم کنم. گفتار زیر، یادداشتی کوتاه در لزوم اصلاح این عبارت است.

عبارت «ایران باستان» مفهومی بسیار وسیع و پر دامنه است. با اینکه آغاز و پایان این دوره را نمی‌توان در زمان خاصی تحدید کرد و تعریف کامل و یکسانی برای آن وجود ندارد؛ اما با این‌حال «ایران باستان» گستره‌ای چندین هزار ساله در طول زمان و گستردگی‌ای میلیون‌ها کیلومتر مربعی در پهنه مکان را در بر می‌گیرد. پهنه‌ای که حتی در یک زمان واحد، قوم‌ها، باورها، شیوه‌های زندگانی، ادیان و حکومت‌های گوناگونی در آن بودوباش داشته‌اند. دستیابی به واقعیت‌های تاریخی و آگاهی از شیوه‌های زندگانی و باورهای مردمان با چنین عبارت‌هایی کلی (که گاه نتیجه نهایی آن نیز مثلاً با واژه «ارزشمند» در صورت مسئله می‌آید) ممکن نمی‌شود.

به این ترتیب و برای دستیابی به پاسخی شایسته، در آغاز ناچار و موظفیم که یا صورت مسئله خود را اصلاح کنیم و آنرا به یک دوره کوچکتری محدود سازیم و یا واژه «ارزشمند» را از آن کنار بگذاریم.

بی‌طرفی و واقع‌نگری در کار پژوهشی حکم می‌کند که یک صفت کلی و نتیجه‌گیری نهایی را به گونه یکسان برای همه مردمان یک کشور کهنسال و گسترده و پر تنوع بکار نبریم. این شیوه، علاوه بر دورماندن از دستیابی به واقعیت‌های تاریخی، موجب ضایع شدن حقوق مردان و زنانی هم می‌شود که بزرگترین رنج‌ها را از حاکمان مستبد و زورگوی زمان خود تحمل کرده‌اند. نسبت دادن جایگاه و حقوق شایسته و «ارزشمند» برای همگی زنان ایران باستان، نادیده انگاشتن و بی‌تفاوتی در برابر رنج‌های عمیق یک جامعه انسانی در دوره‌ای خاص است. این شیوه پژوهشی چه تفاوتی با این دارد که امروزه نیز حاکمان کشورهایی که در آن حقوق انسانی پایمال می‌شود و زنان و مردان و جوانان و اندیشمندانش در زندان‌ها و گورستان‌ها و محرومیت‌ها و مصیبت‌ها بسر می‌برند را جامعه‌ای مبتنی بر حقوق و آزادی‌های بشری بنامند؟

زن ایرانی در حالی در دوره هخامنشی به یکی از بهترین جایگاه‌های شایسته شأن خود دست می‌یابد که هنوز هم در کشورهای امروزی جهان، جنبش‌های آزادیخواهانه و برابری‌جویانه زنان در آرزو و آرمان بدست آوردن آن هستند. داشتن شخصیت حقوقی و مالی مستقل، حقوق و امتیازهای برابر با مردان و گاه (در امور خاص زنانه) بیشتر از آنان، مدیریت و سرپرستی بنگاه‌های بزرگ کشاورزی و صنعتی در جامعه‌ای تک‌همسری، تنها نمونه‌هایی کوتاه از آن است.

اما آیا چنین دستاوردهایی در دوره زرتشتیگری عصر ساسانی نیز پایدار می‌ماند؟ منابع مکتوب پهلوی چه پاسخی برای پرسش ما دارند؟ آگاهی‌های موجود در کتاب‌های دینکرد (به ویژه کتاب سوم)، ماتیگان هزار دادِستان، اندرزهای آذرباد مهرسپندان، ارداویراف‌نامه، شایست‌نشایست، وِدیوداد (وندیداد)، روایت امید اشه‌وهیشتان و بسیاری منابع دیگر، وضعیت اسفبار زن ساسانی (و عموماّ مردمان آن زمان) را به روشنی گزارش می‌کنند. وضعیت ناگواری که محصول حاکمیت و قدرت بلامنازع و مهار نشده موبدان دین تازه رسمیت‌ یافته زرتشتی بوده است که خود را نمایندگان تام‌الاختیار خداوند بر روی زمین می‌دانستند و با اتکای به همین مشروعیت و با نام دین و خدا و پیامبر، پیروان تمامی ادیان و مذاهب را به نام کافر و فساد کننده بر روی زمین کشتند و نیایشگاه‌های آنان را به نفع آتشکده‌های درباری ویران کردند. آسیبی که از خشک‌اندیشی و خشونت‌های آنان به ایران زمین رسید، نه تنها موجب گسست فرهنگی و اجتماعی مردمان ایرانی و ضعف آنان در برابر نیروهای مهاجم شد، بلکه بیش از هر چیز به آیین و اندیشه‌های پیامبر ایران، آسیب وارد ساخت.

به موجب متون زرتشتی ساسانی و به ویژه «ماتیگان هزار دادستان»، زنان اموال و مایملک مرد دانسته می‌شده‌ و بهایی معین داشته‌اند. بهایی که معمولاً برابر با قیمت یک مرد برده، یعنی در حدود 2000 سکه نقره بوده است. این نکته همچنین از نخستین شواهد پیدایی برده‌داری در ایران عصر ساسانی حکایت می‌کند (بنگرید به مدخل «برده و برده‌داری» Barda and Bardadari در دانشنامه ایرانیکا).

موبدان ساسانی همانند روحانیان بسیاری از ادیان، از دل‌نگرانی عمیقی نسبت به زنان رنج می‌برده‌اند و آنان زنان را عامل اصلی انحراف مرد از وظایف دینی می‌دانسته‌اند. شاید این نگرانی‌ها از آنجا ناشی می‌شده که زنان در برابر آنان مقاومت و سرسختی بیشتری نشان می‌داده‌اند. در کتاب پهلوی «بندهش» چنین گزارش می‌شود که اورمزد از یافتن موجودی دیگر برای انجام زایمان ناتوان بود و از روی ناچاری زن را برای اینکار انتخاب کرد. زنی که حتی خداوند را نیز می‌رنجاند و از تبار «جِـهی» (روسپی/ دختر اهریمن) است. به این ترتیب زنان نمی‌توانسته‌اند همچو مردان راهی به سرای اهورامزدا داشته باشند (بندهش، مهرداد بهار، بخش نهم، در باره چگونگی زنان). همانگونه که در این کتاب زنان از تبار دیوان شرور دانسته شده‌اند، در «اندرزهای آذرباد مهرسپندان» موبد بزرگ عصر شاپور دوم (که هنوز هم در نیایش‌خوانی‌ها به فروهرش درود فرستاده می‌شود) از بی‌خردی و رازگشایی و اعتماد‌ناپذیر بودن زنان سخن رفته است (آذرباد مهرسپندان، رهام اشه، بخش‌های گوناگون).

متون فقهی زرتشتی ساسانی، مقررات و دستورهای سختگیرانه فراوانی در باره اعمال و حرکات زنان دارد، بطوریکه زنان حتی در کوچکترین و شخصی‌ترین کارهای روزمره خود حق تصمیم‌گیری نداشته‌اند. آنان به هنگام دشتان ماهانه موظف بوده‌اند تا در جایی زندان‌مانند و دور از همگان به نام «دشتانستان» اقامت کنند و از آن خارج نشوند و نگاهشان به آتش نیفتد. از آنجا که زنان در این مدت سخت آلوده و خطرناک دانسته می‌شده‌اند، موظف بوده‌اند از ظرف‌های مخصوصی استفاده کنند و هیچ ارتباطی با دنیای خارج از دشتانستان نداشته باشند. زنان همچنین موظف بوده‌اند تا پس از پایان دشتان، دویست مور دانه‌کش را بکشند و خود را با پیشاب گاو نر شستشو دهند (گاه در برابر یک موبد مرد، چون زنان حق موبد شدن نداشته‌اند). چنانچه زنی در این مدت آهنگ شوهر خود را می‌کرد، سزایش «مرگ ارزانی/ اعدام» بود. (ماتیگان هزار دادستان، آناهیتا پریخانیان، چاپ ایروان، به زبان‌های ارمنی، انگلیسی و روسی؛ همچنین بنگرید به بخش‌های گوناگون از متن اوستایی متأخر «ودیوداد/ وندیداد»).

زندانی کردن زنان به هنگام زائیدن طفل مرده نیز رایج بود. در این هنگام مزداپرستان می‌باید در جایی بی‌آب و علف، اتاقکی بسازند و زن را به آنجا ببرند. زن موظف بود در آن اتاقک چند جام از آمیخته پیشاب گاو نر با خاکستر را بنوشد در حالیکه تا سه روز حق نوشیدن آب را نداشته است (وندیداد، در مجموعه اوستا، گزارش استاد جلیل دوستخواه، جلد دوم، ص 713 تا 716).

آذرباد مهرسپندان در اندرزهای خود که تنها خطاب به مردان گفته شده است، سفارش می‌کند که تا جای ممکن مانع از رفتن زنان خود به بیرون از خانه شوند. اما چنانچه به ناچاری زنان قصد خروج از خانه را داشته‌اند، موظف بوده‌اند با حجاب کامل و پوشش یکدست سر تا پا در انظار همگان ظاهر شوند و چنانچه کمترین آرایش و زیور خود را به دیگران نشان می‌داده‌اند، شایسته جهنم دانسته می‌شده‌اند (بنگرید به بخش‌های گوناگون از کتاب ارداویراف‌نامه). البته زنان اشراف در جامعه طبقاتی زرتشتی ساسانی از این قاعده و بسیاری قواعد دیگر معاف بوده‌اند.    

زندگی زناشویی زن نیز زیر نفوذ عمیق موبدان بود. دختر موظف بود در سن 9 سالگی با شوهری که برایش انتخاب می‌کرده‌اند، ازدواج کند و اگر به مدتی طولانی از اینکار سرباز می‌زند و زندگی بدون شوهر را ترجیح می‌داد، سزاوار مرگ بود. این مجازات همچنین برای زنی که به قهر شوهر خود را ترک گفته بود نیز در نظر گرفته می‌شد (شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، ص 173 تا 175). زنان می‌باید سه بار در روز در برابر شوهران خود زانو می‌زدند و می‌پرسیده‌اند که آقایش دوست دارد امروز چه کاری برایش انجام شود. با این حال، زنان حق تقاضای طلاق و حق تصرف جهیزیه خود را داشته‌اند. اما پس از طلاق حق گرفتن منافع مترتب بر اموال و جهیزیه خود را نداشته‌اند.  

مردان طبقه اشراف می‌توانسته‌اند بدون محدودیت زنان متعدد بگیرند. به هر تعدادی که امکانات مالی نگهداری از آنان را داشته باشند. همچنین مردان می‌توانسته‌اند تا در صورت فقر و ناتوانی زن خود را بفروشند و یا در صورت ناباروری خود، آنان را برای مدتی معین در اختیار مرد دیگری بگذارند و در واقع اجاره دهند (جزئیات این معامله‌ها را در «ماتیگان هزار دادستان» بخوانید). دستوراتی شبیه این در میان ادیان دیگر نیز دیده شده است، اما چنین به نظر می‌آید که جامعه هرگز از این اجازه منفعت‌طلبانه موبدان استقبال نکرده است.   

ازدواج با محارم یا «خْـویدودَه» بدون در نظر داشتن رضایت یا نارضایتی زن، به گستردگی تبلیغ می‌شد. بطوریکه گناه مرد لواط‌کار تنها در صورتی پاک می‌شد که با مادر یا خواهر و یا دختر خود وصلت می‌کرد (خرده مقالات، بیژن غیبی، چاپ آلمان، ص 350). با اینکه موضوع ازدواج با محارم اینروزها به شدت تکذیب و برای توجیه و تحریف آن کوشش‌های زیادی می‌شود، اما منابع و اسناد مکتوب زرتشتی و غیر آن بسیار فراوان‌تر از آنند که جایی برای تردید باقی بماند. سراسر بخش مفصل و طولانی هشتادم از کتاب سوم «دینکرد» به بحث در این باره پرداخته و جزئیات آنرا به دقت بازگو کرده است. جزئیاتی مانند حق‌الارث دختری که در عین حال زن پدر خود نیز هست و موارد دیگر. (دینکرد، کتاب سوم، ترجمه فارسی از فریدون فضیلت؛ ترجمه انگلیسی از م. شکی).

نگاره‌های بازمانده از عصر ساسانی نیز از نگاه رایج ساسانیان به زن حکایت می‌کند. در حالیکه نگاره‌های زنان پیش از تاریخ، هخامنشی و اشکانی، با انبوهی از نقش‌های زنانی با شکوه و قدرتمند به دیده می‌آید، بر نگاره‌های ساسانی که بر جام‌ها و موزائیک‌ها بر جای مانده است، زن تنها موجودی است که وظیفه خوشگذرانی و بزم و ساز و آواز مردان را بر عهده دارد. پدیده‌ای که شاهنامه فردوسی نیز به آن اشاره دارد و نام‌های زنان در عصر ساسانی شاهنامه بر خلاف پیشینیان پر افتخار خود همچو فرانک و گردآفرید و منیژه، از شمار فراوانی معشوقگان درباری تشکیل شده است. متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدگی» نیز ویژگی‌های یک زن خوب از دید خسرو را باز می‌گوید. ویژگی‌های که در اندام و جاذبه‌های زنانه خلاصه می‌شوند (متون پهلوی، سعید عریان، ص 82).

در پایان لازم به یادآوری است که جایگاه زن ساسانی در این نوشتار بهیچوجه به معنای رواج فراگیر آن در تمام دوران ساسانی و در همه سرزمین ایران، و نیز نادیده انگاشتن  دیگر فرصت‌های برتر زن ساسانی و حقوق او در مقایسه با جوامع دیگر نیست. منظور بیان نمونه‌هایی بود تا در چنین بررسی‌هایی به جوانب دیگر نیز پرداخته شود. اینها شیوه‌های رسمی و غالب دستگاه دینی زرتشتی ساسانی است که هیچگاه بطور فراگیر در میان همگان مقبولیت نیافت و همچنین هیچ نقطه‌ضعفی برای جامعه زرتشتی ایران بشمار نمی‌آید. نگارنده بر این گمان است که زرتشتیان خود بیش از دیگران از سخت‌گیری‌ها و خشونت‌ها و قوانین فقهی ساختگی موبدان ساسانی آسیب دیده‌اند. قوانین و مقررات که هیچ ارتباطی با زرتشت نداشته و تنها از نام پر آوازه او برای پیدایی و رواج دینی به نام او سوء‌استفاده کرده بوده‌اند.    ‌

بی‌گمان این نوشتار، موجب رنجش برخی از کسانی می‌شود که پژوهش‌های تاریخی را با شعارزدگی اشتباه گرفته‌اند و به شیوه رایج عوامفریبی‌ در ایران امروز می‌خواهند دوست‌داشته‌های خود را با شعار و کلی‌گویی‌های شورانگیز و بدور از مطالعه دنبال کنند. اما این نگارنده بر این باور است که چنانچه این منابع بسیار فراوان را نادیده بگیریم و حقوق و جایگاه زن هخامنشی با زن ساسانی را به یک اندازه بستاییم، نه تنها تحریف تاریخ و دوری از واقعیت‌های تاریخی، که نادیده انگاشتن کوشش‌ هخامنشیان برای دستیابی به جامعه‌ای آرمانی، و نیز پایمال کردن رنج‌ها و مصائب زن زرتشتی ساسانی است. انسانی دانستن حکومت و روحانیانی که خود را نماینده خدا بر روی زمین می‌دانسته‌اند و رفتار غیر انسانی‌اشان موجب تباهی و آسیب به فرهنگ و تمدن و هنجارهای زندگانی مردمان شده است، ظلمی بزرگ در حق رنج‌کشیدگان است.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد حقوق مردم در زمان هخامنشیان

تحقیق تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده (مطالعه موردی محله خیابان دولت ، دانش آموزان اول و دوم ابتدایی )

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده (مطالعه موردی محله خیابان دولت ، دانش آموزان اول و دوم ابتدایی ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده (مطالعه موردی محله خیابان دولت ، دانش آموزان اول و دوم ابتدایی )


تحقیق تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده  (مطالعه موردی محله خیابان دولت ، دانش آموزان اول و دوم ابتدایی )

فایل : word

قابل ویرایش و آماده چاپ

تعداد صفحه :130

 

فهرست مطالب

 

عنوان                                                                                         صفحه

 

بخش اول :

 

1-1 پیش گفتار .................................................................................................. 2

 

1-2 مقدمه ......................................................................................................... 3

 

1-3 بیان مسئله ................................................................................................. 4

 

1-4 اهمیت و ضرورت تحقیق ........................................................................... 6

 

1-5 هدف ها ی پژوهش ................................................................................... 7

 

1-6 سوالات پژوهش ........................................................................................ 8

 

1-7 پیشینه تحقیق ............................................................................................. 9

 

1-8 جامعه مورد بررسی ................................................................................ 12

 

1-9 روش تحقیق ............................................................................................. 13

 

1-10 کلید واژگان ............................................................................................ 14

 

 

 

بخش دوم :

 

2-1 فرهنگ ...................................................................................................... 16

 

2-2 فرهنگ از منظر صاحبنظران علوم اجتماعی ............................................ 18

 

2-3 خصوصیات فرهنگ .................................................................................. 21

 

2-4 فرهنگ به واقعیت معنا می بخشد ............................................................ 23

 

2-5 فرهنگ پدیده ای فراگیر است ................................................................... 23

 

2-6 فرهنگ امری مشترک است ...................................................................... 23

 

2-7 فرهنگ یاد گرفتنی است ........................................................................... 23

 

2-8 فرهنگ به عنوان یک رفتار اکتسابی ......................................................... 24

 

2-9 سطح های فرهنگ ..................................................................................... 25

 

2-10 طبقه بندی فرهنگها ................................................................................. 25

 

2-11 ابداع فرهنگ پذیری ................................................................................ 26

 

2-12 فرهنگ پذیری ......................................................................................... 27

 

2-13 نوسازی مفهوم فرهنگ .......................................................................... 28

 

2-14 عناصرمهم در فرهنگ پذیری ................................................................ 29

 

2-15 روند ها و متغیرهای فرهنگ پذیری ....................................................... 30

 

2-16 انواع فرهنگ پذیری ................................................................................ 30

 

2-17 انواع فرهنگ پذیری از منظری دیگر ..................................................... 32

 

2-18 آژانس های فرهنگ پذیری ..................................................................... 32

 

2-19 ماهیت رسانه ......................................................................................... 36

 

2-20 رسانه و فرهنگ پذیری .......................................................................... 36

 

2-21 کارکردهای رسانه ها ............................................................................ 37

 

2-22 رسانه ها و تغییر ارزشهای سنتی و شکاف نسلی ................................ 38

 

2-23 طبقه بندی نیاز های مرتبط با رسانه ..................................................... 45

 

2-24 تلویزیون ................................................................................................ 45

 

2-25 ویژگی های تلویزیون ............................................................................. 36

 

2-26 تلویزیون به عنوان ابزاری فرهنگی ........................................................ 46

 

2-27 تلویزیون از دید نظریه پردازان ............................................................. 46

 

2-28 قدرت تلویزیون ...................................................................................... 48

 

2-29 کارکردهای مثبت تلویزیون .................................................................... 49

 

2-30 جنبه ها ی اجتماعی شدن کودکان ......................................................... 50

 

2-31 کارکردهای منفی تلویزیون .................................................................... 51

 

2-32 نقش ها و وظایف وسایل ارتباطی .......................................................... 53

 

2-33 کودک کیست .......................................................................................... 54

 

2-34 ویژگی های کودک در دوره ابتدایی ...................................................... 54

 

2-35 قابلیت های کودک نسبت به تلویزیون .................................................... 56

 

2-36 ارتباط کودک و تلویزیون ...................................................................... 57

 

2-37 کودکان قربانیان تلویزیون ..................................................................... 58

 

2-38 چهارچوب نظری .................................................................................... 59

 

....... نظریه فرهنگ و شخصیت ........................................................................ 59

 

....... نظریه کنش متقابل نمادین ........................................................................ 60

 

...... نظریه کارکردگرایی .................................................................................. 61

 

 

 

بخش سوم :

 

3-1 مقدمه ....................................................................................................... 63

 

3-2 تلویزیون و تغییر در الگوهای گذران اوقات فراغت کودکان ................... 70

 

3-3 تلویزیون و تغییر در عادات و سلایق کودکان ......................................... 73

 

3-4 تلویزیون و تغییر در باورها نگرشها و ارزشهای کودکان ...................... 75

 

3-5 تلویزیون و تغییر در فرهنگ تغذیه ........................................................... 79

 

3-6 تلویزویون و تغییر در ادبیات کودکان ..................................................... 80

 

3-7 سوالات پرسیده شده از والدین ............................................................... 81

 

3-8 مصاحبه با والدین .................................................................................... 81

 

3-9 مصاحبه با مربیان .................................................................................... 86

 

3-10 نتیجه گیری ............................................................................................ 87

 

فهرست منابع ................................................................................................... 91

 

چکیده انگلیسی


فهرست نمودارها

 

نمودار                                                                                   عنوان

 

نمودار شماره 1: نمودار سطح تحصیلات والدین ............................................ 66

 

نمودار شماره 2: حدود ساعات تماشای تلویزیون .......................................... 67

 

نمودار شماره 3: اولیت تماشای برنامه های تلویزیون .................................... 68

 

نمودار شماره 4: علت تماشای تلویزون .......................................................... 69

 

 


 

 

چکیده :

 

  رسانه ها به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی، کارکرد انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی و ارزش های جوامع را بر عهده دارند، در عصر کنونی با توجه به نقش بارز آن ها در جامعه و اطلاع رسانی پیرامون موضوعات اجتماعی، فرهنگی ، سیاسی، سعی می­کنند الگوهای نوینی را به جوامع وارد کنند، که جایگزین فرهنگ ها و ارزش ها و الگوهای سنتی می­شوند و در این رهگذر رسانه ها، به عنوان عاملان تغییر و تحول در ارزش ها و هنجارها مطرح هستند و به طوری که سنت ها را به مبارزه می طلبند و به صورت یک عامل مؤثردر دگرگونی نگرش ها و رفتارهای نسل جدید عمل می کنند و همین امر میتواند منجر به شکاف نسلی و عدم انتقال تجربیات نسل گذشته به نسل فعلی شود. در دوران کنونی نقش نهادهای اجتماعی همانند خانواده ، مدرسه و همسالان در اجتماعی کردن و فرهنگ پذیری کودکان ضعیف است و در مقابل ، روز به روز بر اهمیت و نقش رسانه ها افزوده می شود تا جایی که برخی از نظریه پردازان ارتباطی بر این باورند که رسانه ها الویت ذهنی و حتی رفتاری ما را تعیین می­کنند و اگر چگونه فکر کردن را به ما یاد ندهند، اینکه به چه چیزی فکر کنیم را به ما می آموزند . بر همین اساس با توجه به نقش تأثیر گذار رسانه، بالاخص تلویزیون، بر تمامی اعضای جامعه، مخصوصاً کودکان که فرآیند فرهنگ پذیری در آن ها یک سویه انجام می گیرد و در مقابل این وسیله تأثیر پذیر ، هدف اصلی این پژوهش بررسی و تحلیل مردم شناختی تلویزیون به عنوان یکی از رسانه های فراگیر و گسترده و در دسترس همگان بر فرهنگ پذیری کودکان در خانواده است که برای رسیدن به این منظور علاوه بر پژوهش اسنادی و کتا بخانه ای از 50 دانش آموز دختر اول و دوم ابتدایی مدرسه مهدا واقع در خیابان دیباجی جنوبی در منطقه 3 تهران مصاحبه به عمل آمد ومحقق به مشاهده مشارکت آمیز در جامعه آماری پرداخت وطی پژوهش این مسئله بدست آمد که تلویزیون باعث تغییراتی در باورها و ارزش ها ،عادات و علایق ،الگوهای فراغت ،ادبیات و فرهنگ تغذیه دانش آموزان مورد بررسی شده که میزان این تغییرات در دانش آموزانی که بیشتر تمایل به تماشای برنامه های تلویزیون داشتند و والدینی که توجه و نظارت کمتری نسبت به نوع برنامه ها و تعداد ساعات تماشای کودکان خود داشتند بیشتر و قابل لمس تر بود.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق تحلیل مردم شناختی تلویزیون و فرهنگ پذیری در خانواده (مطالعه موردی محله خیابان دولت ، دانش آموزان اول و دوم ابتدایی )

وظایف مسئولان مردم و معلمان در ارتقاء شان و منزلت معلم

اختصاصی از سورنا فایل وظایف مسئولان مردم و معلمان در ارتقاء شان و منزلت معلم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

وظایف مسئولان مردم و معلمان در ارتقاء شان و منزلت معلم


وظایف مسئولان مردم و معلمان در ارتقاء شان و منزلت معلم

این مقاله در قالب ورد و قابل ویرایش و در 17صفحه گرد آوری شده است. تنظیم این مقاله توسط مدیر سایت انجام شده و مشابهی در اینترنت ندارد. بهترین مقاله جهت ارائه فرهنگیان می باشد. در تنظیم این مقاله تمامی نکات نگارشی طبق بخشنامه ارسالی آموزش و پرورش رعایت شده است.

چکیده :

تحقیقات و پژوهش نشان داده است که هر چه جایگاه و منزلت معلم و آموزش و پرورش در جامعه ارتقا پیدا کند و ارج گذاری شود، به همان میزان نیز رغبت دانش‌آموز به تحصیل و پیشرفت تحصیلی بیشتر می‌شود. بنابراین رسانه‌ها، نهاد‌ها و همه افراد جامعه باید به موضوع ارتقای منزلت معلم به عنوان یک پدیده اجتماعی نگاه کنند.مقام معظم رهبری (مد ظله) تعابیر بلندی در شأن و منزلت معلم بیان کردند، همچنین ایشان توجه جدی مسئولان این دستگاه عظیم را به سند تحول آموزش و پرورش خواستار شدند.

در سند بنیادین تحول در آموزش و پرورش دو بحث وجود دارد، از جمله بحث ارائه خدمات و تعلیم و تربیت که وظیفه معلمین است که توفیق اشتغال در این زمینه را دارند و باید انجام دهند.دومین بحث در سند تحول آموزش و پرورش، ارتقای منزلت اجتماعی معلم و همچنین ارتقای جایگاه نهاد آموزش و پرورش است که این موضوع جزء وظایف آموزش و پرورش نیست.با توجه به تأکیدات مقام معظم رهبری(مدظله) و با توجه به سیاستگذاری‌های اسناد بالادست، ایجاب می‌کند که همه نهادها، دستگاه‌ها و مسئولین در این زمینه ورود کنند.

ارتقای منزلت اجتماعی معلمان، یک پدیده اجتماعی است و خاص هیچ دستگاهی نیست، بنابراین رسانه‌ها، نهادها و همه افراد جامعه باید به این موضوع بپردازند و تا زمانی که معلم به جایگاه مناسبی دست پیدا نکنند، بچه‌ها از وضعیت مطلوب محروم می‌شوندجایگاه و ارزش‌گذاری این کار به عهده رسانه‌ها، نهادها، خانواده‌ها و اولیاست که نشان دهند حفظ و حراست و ایثار در این کار ارزش دارد، آموزش و پرورش نیز همین گونه است.  در مقاله حاضر به وظایف مسئولان ،مردم و معلمان در ارتقاء شان و منزلت معلم پرداخته و نقش هر یک را در پیشبرد اهداف آموزشی و پرورشی و اثر گذاری بیشتر معلمان در تعلیم و تربیت بررسی خواهیم کرد.


دانلود با لینک مستقیم


وظایف مسئولان مردم و معلمان در ارتقاء شان و منزلت معلم

بررسی خرافات و خرافه پرستی در میان توده مردم

اختصاصی از سورنا فایل بررسی خرافات و خرافه پرستی در میان توده مردم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی خرافات و خرافه پرستی در میان توده مردم


بررسی خرافات و خرافه پرستی در میان توده مردم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بخشی از متن اصلی :

   فولکورfolklore) ( در اصل یک کلمه انگلیسی است و به مجموعه آداب و رسوم و عقاید و عادات وافسانه ها و حکایات و امثال و ترانه ها و اشعار عامیانه اطلاق می شود که در آداب و سنن و ادب و فرهنگ عامه بحث می کند. این کلمه را اولین بار در سال 1846 یک نفر انگلیسی به نام W.J.Thomas به کاربرد. قبل از او افسانه ها و اشعار و آداب و رسوم و توده مردم را به نامpopular antiquities می خواندند ولیکن از سال 1846 به بعد کلمه فولکور در همه کشورها مصطلح شد و امروز عموم نویسندگان آن را به همین لفظ به کار می برند. فولکور(folklore ) مرکب از دو کلمه است یکی Folk به معنی (مردم، خلق، توده) و دیگرLore به معنی (دانش، معرفت) و بنابراین کلمه فولکور را می توان به «فرهنگ و دانش عوام» یا «افسانه ها و اشعار و آداب و رسوم و عقاید توده مردم ترجمه کرد». تحقیق در فرهنگ عامه و جمع آوری فولکور یک محل و دقت در آن ها موجب می شود که بر احوال و افکار و ذوق و هنر و روحیات و حدود فرهنگ و تربیت مردم آن محل و دقت در آن ها موجب می شود که بر احوال و افکار و ذوق و هنر وروحیات و حدود فرهنگ و تربیت مردم آن محل معرفت پیدا کنیم و بسیاری از حقایق و حوادث گذشته و نیز عقاید پیشینیان بر ما روشن گردد. مثلاً وقتی که می شنویم که در بین عوام ایرانی گفته می شود :«مهمان که در خانه باشد نباید جاروب کرد» یا به «لقمه مهمان نباید نگریست» یا «نان برکت خداست نباید به زمین بیفتد» یا «بریدن نان گناه دارد» یا «هرکس دور نان را قیچی کند روز قیامت کناره های نان مار می شود و به گردنش می پیچد» یا این که گفته می شود «در موقع دیدن چراغ باید گفت: سلام علیکم شاه چراغ!» فوراً متوجه می شویم که مردم سرزمین ما قومی مهمان نواز بوده و نان را مقدس می شمرده و به فروغ و روشنی احترام می گذاشته اند و چون این عقاید هنوز هم باقی و عبارات فوق در بین عامه مردم رایج است معلوم می شود که هنوز این سه خصلت نیکو در میان توده مردم ایران وجود دارد. مردم عامی با ذوق گاهی برای بیان یک اندیشه اخلاقی و فلسفی یا دادن یک دستور بهداشتی و راهنمایی و تربیت خلق متوسل به مثل و شعر و حکایات و حتی آش و غذای نذری شده اند و یا مقصود و منظور خود را در قالب افسانه ای لطیف بیان داشته اند و بسا که یک مطلب فلسفی و اخلاقی عمیق را در

لا به لای حوادث یک داستان یا یک نذر گنجانیده و با زبانی بسیار ساده و روشن برای مردم عامی که مانند خواص، خواندن و یا نوشتن نمی دانسته اند بیان داشته اند و از همین راه هزاران نکته دقیق و دستور اخلاقی از قبیل توکل به خدا و اتکا به نفس و مقابله با دشمنان و احتزار از غدر و خیانت و گناه و کسب هنر و ادب و داشتن صفات و خصائل نیکو به هموطنان و همنوعان خود آموخته و نیکوکاران را مدح و بدکاران را قدح کرده اند. ولیکن این داستان ها و امثال همیشه از زبان و نغز مردم نیک اندیش و با ذوق تراوش نکرده است و چه بسا که عده ای به سبب محرومیت در عشق و ناکامی و فقر مادی و تحمل جفای زمانه یا ضعیف و رنجوری و برخورد با حوادث بد روزگار سبب پیدایش بعضی افکار و عقاید باطل شده است به این معنی که حال تجارب تلخ خود را به صورت عقیده و حکمی غلط و یا شعر و افسانه های زشت بیان داشته و دانسته یا ندانسته آن ها را بین مردم رواج داده اند. این عقاید سخیف و غلط در هر کشوری وجود دارد و منحصر به ایران نیست.

این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت word در اختیار شما قرار می‌گیرد

تعداد صفحات : 63


دانلود با لینک مستقیم