سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

زندگینامه نیما یوشیج

اختصاصی از سورنا فایل زندگینامه نیما یوشیج دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

زندگینامه ی نیما یوشیج

یوش؛ روستای کوچکی در دامنه‌های سرسبز البرز. سال 1276 است و قاجارها دو دستی سلطنت را چسبیده‌اند. اگر چه تکانه‌های شدیدی در جریان است و عنقریب است که از دور خارج شوند. انقلاب مشروطیت در راه است.

پاییز، آن قدر رنگ در طبیعت ریخته است که نخستین نگاه‌های «نوزاد» به جای گریه با حیرت همراه است. اسمش را علی می‌گذارند؛ اولین پسر مردی شجاع و عصبانی و زنی اهل شعر و ادبیات. پدر تار می‌زند و به شکار می‌رود و گاهی پسر خردش را جلوی خودش، بر اسب می‌نشاند و به کوه می‌زند:

«زندگی بدوی من در بین شبانان و ایلخی‌بانان گذشت که به هوای چراگاه به نقاط دور ییلاق – قشلاق می‌کنند و شب بالای کوه‌ها ساعات طولانی با هم به دور آتش جمع می‌شوند.»

خواندن و نوشتن را نزد آخوند روستا می‌آموزد. در سفری به تهران، به اصرار اقوام نزدیکش، در مدرسه‌ی سن لویی نام نویسی می‌کند. اما درس خواندنش تعریفی ندارد. با بچه‌ها درگیر می‌شود.

مدام در اندیشه‌ی نقشه‌ای برای فرار از مدرسه است و به جز نقاشی، نمراتش تعریفی ندارد:

«وضع رفتار و سکنات من، کناره‌گیری و حجبی که مخصوص بچه‌های تربیت شده در بیرون شهر است، موضوعی بود که در مدرسه مسخره بر می‌داشت. با خوش رفتاری‌ها و تشویق‌های معلم شاعری به نام «نظام وفا» به وادی شعر کشیده می‌شود. شعرهایی به سبک خراسانی

می‌سراید. اما این قالب و نگاه نمی‌تواند او را راضی کند:

«همه چیز در آن یک جور و به طور کلی دور از طبیعت واقع و کم‌تر مربوط به خصایص شخص گوینده، وصف می‌شود» اما مدرسه‌ی سن لویی برای او چیزی بیش‌تر از یک معلم خوب دارد. یادگیری «زبان فرانسه» از ارکان آموزشی این مدرسه است. در این ایام که مقارن با جنگ جهانی اول است، اخبار جنگ را به زبان فرانسه می‌خواند و اندک اندک با ادبیات فرانسه و آثار شعرای رمانتیک آشنا می‌شود:

«آشنایی با زبان خارجی راه تازه را در پیش چشم من گذاشت» بعد از اتمام دوران تحصیل در اداره‌ای مشغول به کار می‌شود. ولی زندگی شهری و کار اداری با طبع او سازگار نیست:

«من تمام این مدت را در شهر اقامت داشتم. مشغول انجام دادن کاری بودم که مقتضی طبیعت من نبود. با چه کسی می‌توان گفت که مرتب کردن کاغذ جات یک اداره‌ی دولتی و سنجاق زدن به آن‌ها برای من کار خوبی نبود.»

سرانجام جست و جوهایش به نتیجه‌ می‌رسند. منظومه‌ی بلند «افسانه» را می‌سراید و قسمتی از آن را در هفته‌نامه‌ی «قرن بیستم» به چاپ می‌رساند. این نشریه را دوست شاعرش «میرزاده‌ی عشقی» اداره می‌کند.

این منظومه سرشار از تخیل و توصیف‌های بدیعی است که مخالفان نوگرایی نیز نمی‌توانند بی‌اعتنا از کنار آن بگذرند: تو دروغی، دروغی دلاویز / تو غمی، یک غم سخت زیبا. یا در جای دیگر: خس، به صد سال طوفان ننالد / گل، زیک تند باد است بیمار / تومپوشان سخن‌ها که داری...

افسانه در 1301 سروده و منتشر می‌شود و از این پس نوآوری‌های او که دیگر نام خودش را به «نیما یوشیج» تغییر داده بوده با شعرهایی ادامه پیدا کرد که هر کدام از بهترین نمونه‌های سبکی محسوب می‌شود که خیلی زود به «شعر نو» معروف شد و شاعران جوان زیادی را به دنبال خود کشید.

اما نادیده گرفتن قواعد جا افتاده‌ی هزاران ساله، بدون بدخواهی و مخالفت آشکار ادبی جا افتاده و صاحب نام، امکان‌پذیر نشد:

«چیزهایی که قابل تحسین و توجه عموم واقع می‌شوند اغلب این طور اتفاق افتاده است که روز قبل بالعموم آن‌ها را رد و تکذیب کرده‌اند.»

با این همه نیما راه خود را یافته بود و بدون توجه به بدفهمی‌ها و کم‌فهمی‌های اهل ادب به تجربه‌های تازه‌اش ادامه داد: وزن و قافیه را هر چند یک سره به کنار ننهاد، آن‌ها را به شکل تازه‌ای به کار گرفت. مصرع‌ها کوتاه و بلند می‌شوند و کلمات با دقت و وسواس انتخاب می‌شوند. هر چند ظاهر بعضی از اشعار، انسجام و استحکام سبک کهن را ندارند، نظم آهنینی در کل شعر جاری است که مخصوص همان شعر است:

«شعر آزاد سرودن برای من دشوارتر از غیر آن است.»

نوآوری نیما فقط در قالب شعری نبود. نوع  نگاه او نیز تازه و امروزی بود. همین نگاه تازه بود که به آن قالب نو منجر شده بود:

«مایه‌ی اصلی اشعارمن رنج من است. به عقیده‌ی من گوینده‌ی واقعی باید آن مایه را داشته باشد. من برای رنج خود شعر می‌گویم. فرم و کلمات و وزن و قافیه، در همه وقت برای من ابزارهایی بوده‌اند که مجبور به عوض کردن آن‌ها بوده‌ام تا با رنج من و دیگران بهتر سازگار باشد.»

«دیگران» بخش قابل توجهی از هستی نیما است. او نمی‌تواند چشمش را بر فقر و درد و رنج و زندگی محنت بار مردم دور و برش بربندد. تا جایی که به وادی سیاست پای می گذارد و به فکر قیام و انقلاب می‌افتد:

«تا چند روز دیگر از ولایت می‌روم. اگر موفق شدم همهمه‌ی تازه‌ای در این قسمت البرز به توسط من درخواهد افتاد و اصالت دلاوران کوهستان را به نمایش درخواهم آورد.»

اما به زودی منصرف می‌شود و فکر یاغی‌گری را از سرش بیرون می‌کند چون به این نتیجه می‌رسد که ممکن است بی‌جهت مردم را به زحمت اندازد.

پس از ازدواجش با «عالیه جهانگیر» در سال 1306، چند سالی به شمال می‌رود و در بازگشت در مجله‌ی موسیقی به کار


دانلود با لینک مستقیم


زندگینامه نیما یوشیج

زندگینامه نیما یوشیج

اختصاصی از سورنا فایل زندگینامه نیما یوشیج دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

زندگینامه ی نیما یوشیج

یوش؛ روستای کوچکی در دامنه‌های سرسبز البرز. سال 1276 است و قاجارها دو دستی سلطنت را چسبیده‌اند. اگر چه تکانه‌های شدیدی در جریان است و عنقریب است که از دور خارج شوند. انقلاب مشروطیت در راه است.

پاییز، آن قدر رنگ در طبیعت ریخته است که نخستین نگاه‌های «نوزاد» به جای گریه با حیرت همراه است. اسمش را علی می‌گذارند؛ اولین پسر مردی شجاع و عصبانی و زنی اهل شعر و ادبیات. پدر تار می‌زند و به شکار می‌رود و گاهی پسر خردش را جلوی خودش، بر اسب می‌نشاند و به کوه می‌زند:

«زندگی بدوی من در بین شبانان و ایلخی‌بانان گذشت که به هوای چراگاه به نقاط دور ییلاق – قشلاق می‌کنند و شب بالای کوه‌ها ساعات طولانی با هم به دور آتش جمع می‌شوند.»

خواندن و نوشتن را نزد آخوند روستا می‌آموزد. در سفری به تهران، به اصرار اقوام نزدیکش، در مدرسه‌ی سن لویی نام نویسی می‌کند. اما درس خواندنش تعریفی ندارد. با بچه‌ها درگیر می‌شود.

مدام در اندیشه‌ی نقشه‌ای برای فرار از مدرسه است و به جز نقاشی، نمراتش تعریفی ندارد:

«وضع رفتار و سکنات من، کناره‌گیری و حجبی که مخصوص بچه‌های تربیت شده در بیرون شهر است، موضوعی بود که در مدرسه مسخره بر می‌داشت. با خوش رفتاری‌ها و تشویق‌های معلم شاعری به نام «نظام وفا» به وادی شعر کشیده می‌شود. شعرهایی به سبک خراسانی

می‌سراید. اما این قالب و نگاه نمی‌تواند او را راضی کند:

«همه چیز در آن یک جور و به طور کلی دور از طبیعت واقع و کم‌تر مربوط به خصایص شخص گوینده، وصف می‌شود» اما مدرسه‌ی سن لویی برای او چیزی بیش‌تر از یک معلم خوب دارد. یادگیری «زبان فرانسه» از ارکان آموزشی این مدرسه است. در این ایام که مقارن با جنگ جهانی اول است، اخبار جنگ را به زبان فرانسه می‌خواند و اندک اندک با ادبیات فرانسه و آثار شعرای رمانتیک آشنا می‌شود:

«آشنایی با زبان خارجی راه تازه را در پیش چشم من گذاشت» بعد از اتمام دوران تحصیل در اداره‌ای مشغول به کار می‌شود. ولی زندگی شهری و کار اداری با طبع او سازگار نیست:

«من تمام این مدت را در شهر اقامت داشتم. مشغول انجام دادن کاری بودم که مقتضی طبیعت من نبود. با چه کسی می‌توان گفت که مرتب کردن کاغذ جات یک اداره‌ی دولتی و سنجاق زدن به آن‌ها برای من کار خوبی نبود.»

سرانجام جست و جوهایش به نتیجه‌ می‌رسند. منظومه‌ی بلند «افسانه» را می‌سراید و قسمتی از آن را در هفته‌نامه‌ی «قرن بیستم» به چاپ می‌رساند. این نشریه را دوست شاعرش «میرزاده‌ی عشقی» اداره می‌کند.

این منظومه سرشار از تخیل و توصیف‌های بدیعی است که مخالفان نوگرایی نیز نمی‌توانند بی‌اعتنا از کنار آن بگذرند: تو دروغی، دروغی دلاویز / تو غمی، یک غم سخت زیبا. یا در جای دیگر: خس، به صد سال طوفان ننالد / گل، زیک تند باد است بیمار / تومپوشان سخن‌ها که داری...

افسانه در 1301 سروده و منتشر می‌شود و از این پس نوآوری‌های او که دیگر نام خودش را به «نیما یوشیج» تغییر داده بوده با شعرهایی ادامه پیدا کرد که هر کدام از بهترین نمونه‌های سبکی محسوب می‌شود که خیلی زود به «شعر نو» معروف شد و شاعران جوان زیادی را به دنبال خود کشید.

اما نادیده گرفتن قواعد جا افتاده‌ی هزاران ساله، بدون بدخواهی و مخالفت آشکار ادبی جا افتاده و صاحب نام، امکان‌پذیر نشد:

«چیزهایی که قابل تحسین و توجه عموم واقع می‌شوند اغلب این طور اتفاق افتاده است که روز قبل بالعموم آن‌ها را رد و تکذیب کرده‌اند.»

با این همه نیما راه خود را یافته بود و بدون توجه به بدفهمی‌ها و کم‌فهمی‌های اهل ادب به تجربه‌های تازه‌اش ادامه داد: وزن و قافیه را هر چند یک سره به کنار ننهاد، آن‌ها را به شکل تازه‌ای به کار گرفت. مصرع‌ها کوتاه و بلند می‌شوند و کلمات با دقت و وسواس انتخاب می‌شوند. هر چند ظاهر بعضی از اشعار، انسجام و استحکام سبک کهن را ندارند، نظم آهنینی در کل شعر جاری است که مخصوص همان شعر است:

«شعر آزاد سرودن برای من دشوارتر از غیر آن است.»

نوآوری نیما فقط در قالب شعری نبود. نوع  نگاه او نیز تازه و امروزی بود. همین نگاه تازه بود که به آن قالب نو منجر شده بود:

«مایه‌ی اصلی اشعارمن رنج من است. به عقیده‌ی من گوینده‌ی واقعی باید آن مایه را داشته باشد. من برای رنج خود شعر می‌گویم. فرم و کلمات و وزن و قافیه، در همه وقت برای من ابزارهایی بوده‌اند که مجبور به عوض کردن آن‌ها بوده‌ام تا با رنج من و دیگران بهتر سازگار باشد.»

«دیگران» بخش قابل توجهی از هستی نیما است. او نمی‌تواند چشمش را بر فقر و درد و رنج و زندگی محنت بار مردم دور و برش بربندد. تا جایی که به وادی سیاست پای می گذارد و به فکر قیام و انقلاب می‌افتد:

«تا چند روز دیگر از ولایت می‌روم. اگر موفق شدم همهمه‌ی تازه‌ای در این قسمت البرز به توسط من درخواهد افتاد و اصالت دلاوران کوهستان را به نمایش درخواهم آورد.»

اما به زودی منصرف می‌شود و فکر یاغی‌گری را از سرش بیرون می‌کند چون به این نتیجه می‌رسد که ممکن است بی‌جهت مردم را به زحمت اندازد.

پس از ازدواجش با «عالیه جهانگیر» در سال 1306، چند سالی به شمال می‌رود و در بازگشت در مجله‌ی موسیقی به کار


دانلود با لینک مستقیم


زندگینامه نیما یوشیج

تحقیق درمورد انعطاف پذیری 18 ص

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درمورد انعطاف پذیری 18 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

مازیار شهبازی - نیما همتی - میلاد قصیری

کلاس C/6

مرکز آموزشی دکتر معین

دبیر مربوطه :‌ آقای ترابی

انعطاف پذیری :

انعطاف پذیری یکی از عوامل مهم در بالا بردن سطح قدرت جسمانی فرد ورزشکار است که علاوه بر قدرت جسمانی در بالا بردن سرعت عمل ورزشکار نیز منجر می شود .

همچنین عامل (سرعت و قدرت) باعث بالا بردن سطح مهارت ورزشکار شدن که سبب بالا بردن ایستایی برای وی می شود .

احساس مسئولیت در اماکن ورزشی :

احساس مسئولیت یکی از عواملی است که مستقیماً با فرهنگ یک فرد و حتی به صورت غیرمستقیم با فرهنگ یک ملت در ارتباط است . مسلماً هر تماشاگری با برخورد خود با دیگر افراد و رفتار او در اماکن ورزشی خصیت فرد را نشان میدهد .

هر تماشاگر در اماکن ورزشی باید آداب و شئونات اسلامی را رعایت و تا حد امکان وظیفه خود را در برابر اماکن ورزشی که جزوی از جامعه محسوب می شود رعایت نماید .

قدرت عبارت است از نیرو توانایی افراد برای انجام کاری پر فعالیت می‌باشد و از کارهایی که نیاز به قدرت بدنی بالا و انرژی بالایی را در ورزش کرئن به خصوص ورزشهای پرتحرک مثل فوتبال ، دو میدانی ، واسکی و ... می باشد . در این بازیها رکن اصلی را قدرت بدنی بالای یک بازیکن تشکیل می دهد که بازیکن قدرت بدنی مناسب را دارا نباشید و نتواند در آخر با قدرت و انرژی بازی کند ، مسلماً نتیجه نامطلوبی خواهد گرفت که این نتیجه حاصله هم به ضرر او و هم به ضرر تیم می باشد به همین دلیل مربیان بدن ساز بیشترین وقت خود را صرف بالا بردن قدرت بدنی و آمادگی ذهنی افراد می‌کنند چون اگر فردی آمادگی ذهنی وروحیه بالا نداشته باشد ، قدرت بدنی هم برای او کارساز نخواهد بود . پس هم قدرت بدنی و هم روحیه ی بالای ورزشکار عامل پیروزی فرد می باشد . سرعت هم مثل قدرت عامل پر ارزشی برای پیروزی یک تیم و با یک


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد انعطاف پذیری 18 ص

تحقیق درمورد نیما یوشیج

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درمورد نیما یوشیج دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دسته بندی : تاریخ و ادبیات

فرمت فایل :  Doc ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ ) Word


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 19 صفحه

مقدمه.
گویند ققنوس هزارسال عمر کند و چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آید هیزم بسیار جمع سازد و بر بالای آن نشیند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند چنانکه آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و خود با هیزم بسوزد و از خاکسترش بیضه ای پدید آید و او را جفت نمی باشد و موسیقی را از آواز او دریافته اند.
(برهان) آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یکنفر در آب دارد می سپارد جان.
یک نفر دارد که دست و پای دائم‌ میزند روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌دانید.
آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن، آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید که گرفتستید دست ناتوانی را تا توانایی بهتر را پدید آرید، آن زمان که تنگ می بندید برکمرهاتان کمربند، در چه هنگامی بگویم من؟
یک نفر در آب دارد می‌کند بیهوده جان قربان! آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید! نان به سفره،جامه تان بر تن؛ یک نفر در آب می‌خواند شما را.

موج سنگین را به دست خسته می‌کوبد باز می‌دارد دهان با چشم از وحشت دریده سایه‌هاتان را ز راه دور دیده آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بیتابش افزون می‌کند زین آبها بیرون گاه سر، گه پا.
زندگینامه ی نیما یوشیج در ستایش رنج یوش؛ روستای کوچکی در دامنه‌های سرسبز البرز.
سال 1276 است و قاجارها دو دستی سلطنت را چسبیده‌اند.
اگر چه تکانه‌های شدیدی در جریان است و عنقریب است که از دور خارج شوند.
انقلاب مشروطیت در راه است.
پاییز، آن قدر رنگ در طبیعت ریخته است که نخستین نگاه‌های «نوزاد» به جای گریه با حیرت همراه است.
اسمش را علی می‌گذارند؛ اولین پسر مردی شجاع و عصبانی و زنی اهل شعر و ادبیات.

متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد نیما یوشیج

دانلود مقاله کامل درباره نیما یوشیج

اختصاصی از سورنا فایل دانلود مقاله کامل درباره نیما یوشیج دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

مقدمه

گویند ققنوس هزارسال عمر کند و چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آید هیزم بسیار جمع سازد و بر بالای آن نشیند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند چنانکه آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و خود با هیزم بسوزد و از خاکسترش بیضه ای پدید آید و او را جفت نمی باشد و موسیقی را از آواز او دریافته اند. (برهان)

آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!

یکنفر در آب دارد می سپارد جان.

یک نفر دارد که دست و پای دائم‌ میزند

روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌دانید.

آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن،

آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید

که گرفتستید دست ناتوانی را

تا توانایی بهتر را پدید آرید،

آن زمان که تنگ می بندید

برکمرهاتان کمربند،

در چه هنگامی بگویم من؟

یک نفر در آب دارد می‌کند بیهوده جان قربان!

آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید!

نان به سفره،جامه تان بر تن؛

یک نفر در آب می‌خواند شما را.

موج سنگین را به دست خسته می‌کوبد

باز می‌دارد دهان با چشم از وحشت دریده

سایه‌هاتان را ز راه دور دیده

آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بیتابش افزون

می‌کند زین آبها بیرون

گاه سر، گه پا.

زندگینامه ی نیما یوشیج در ستایش رنج

یوش؛ روستای کوچکی در دامنه‌های سرسبز البرز. سال 1276 است و قاجارها دو دستی سلطنت را چسبیده‌اند. اگر چه تکانه‌های شدیدی در جریان است و عنقریب است که از دور خارج شوند. انقلاب مشروطیت در راه است.

پاییز، آن قدر رنگ در طبیعت ریخته است که نخستین نگاه‌های «نوزاد» به جای گریه با حیرت همراه است. اسمش را علی می‌گذارند؛ اولین پسر مردی شجاع و عصبانی و زنی اهل شعر و ادبیات. پدر تار می‌زند و به شکار می‌رود و گاهی پسر خردش را جلوی خودش، بر اسب می‌نشاند و به کوه می‌زند:

«زندگی بدوی من در بین شبانان و ایلخی‌بانان گذشت که به هوای چراگاه به نقاط دور ییلاق – قشلاق می‌کنند و شب بالای کوه‌ها ساعات طولانی با هم به دور آتش جمع می‌شوند.»

خواندن و نوشتن را نزد آخوند روستا می‌آموزد. در سفری به تهران، به اصرار اقوام نزدیکش، در مدرسه‌ی سن لویی نام نویسی می‌کند. اما درس خواندنش تعریفی ندارد. با بچه‌ها درگیر می‌شود.

مدام در اندیشه‌ی نقشه‌ای برای فرار از مدرسه است و به جز نقاشی، نمراتش تعریفی ندارد:

«وضع رفتار و سکنات من، کناره‌گیری و حجبی که مخصوص بچه‌های تربیت شده در بیرون شهر است، موضوعی بود که در مدرسه مسخره بر می‌داشت. با خوش رفتاری‌ها و تشویق‌های معلم شاعری به نام «نظام وفا» به وادی شعر کشیده می‌شود. شعرهایی به سبک خراسانی

می‌سراید. اما این قالب و نگاه نمی‌تواند او را راضی کند:

«همه چیز در آن یک جور و به طور کلی دور از طبیعت واقع و کم‌تر مربوط به خصایص شخص گوینده، وصف می‌شود» اما مدرسه‌ی سن لویی برای او چیزی بیش‌تر از یک معلم خوب دارد. یادگیری «زبان فرانسه» از ارکان آموزشی این مدرسه است. در این ایام که مقارن با جنگ جهانی اول است، اخبار جنگ را به زبان فرانسه می‌خواند و اندک اندک با ادبیات فرانسه و آثار شعرای رمانتیک آشنا می‌شود:

«آشنایی با زبان خارجی راه تازه را در پیش چشم من گذاشت» بعد از اتمام دوران تحصیل در اداره‌ای مشغول به کار می‌شود. ولی زندگی شهری و کار اداری با طبع او سازگار نیست:

«من تمام این مدت را در شهر اقامت داشتم. مشغول انجام دادن کاری بودم که مقتضی طبیعت من نبود. با چه کسی می‌توان گفت که مرتب کردن کاغذ جات یک اداره‌ی دولتی و سنجاق زدن به آن‌ها برای من کار خوبی نبود.»

سرانجام جست و جوهایش به نتیجه‌ می‌رسند. منظومه‌ی بلند «افسانه» را می‌سراید و قسمتی از آن را در هفته‌نامه‌ی «قرن بیستم» به چاپ می‌رساند. این نشریه را دوست شاعرش «میرزاده‌ی عشقی» اداره می‌کند.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره نیما یوشیج