
تاریخ اندیشه های سیاسی در غرب قبل از افلاطون 1 نیمسال اول 94-95
تاریخ اندیشه های سیاسی در غرب قبل از افلاطون 1 نیمسال اول 94-95
تاریخ اندیشه های سیاسی در غرب قبل از افلاطون 1 نیمسال اول 94-95
بررسی تاثیر صورت بندی قدرت سیاسی بر توسعه سیاسی و اقتصادی ایران طی سالهای 1320 تا 1357
مقاله ای مفید و کامل
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word(قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:90
فهرست مطالب :
فصل اول :
مفاهیم و کلیاتی پیرامون توسعه
فصل دوم :
کلیاتی راجع به محمد رضا پهلوی و دیدگاههای او در مورد توسعه ایران
فصل سوم :
آراء برخی صاحب نظران در مورد ماهیت دولت ایران
فصل چهارم :
دو تئوری پیرو عدم توفیق در راه نیل به توسعه در ایران
فصل پنجم :
مباحث مربوط به سالهای 20 تا 32 و کلیاتی پیرامون کودتا
فصل ششم :
سالهای پس از کودتا تا اصلاحات
ساختار طبقاتی ایران
سیاست تسلیحاتی ایران
فصل هفتم :
برنامه های عمرانی توسعه اقتصادی ایران
فصل هشتم :
آمار و اطلاعاتی پیرامون توسعه ایران
دستیابی به تمدن بزرگ شاه
آغاز بحران در برنامه ریاضت آموزگار
فصل نهم :
ضعفها و موانع توسعه اقتصادی ایران
نارسایی های استراتژی نوسازی شاه
مشارکت سیا سی
برنامه آزاد سازی سیا سی تحت اجبار سیاست آمریکا و کارتر
فصل دهم :
برگهایی مختصر از حوادث دوران 20 تا 57
چکیده :
متغیر مستقل
صورتبندی قدرت سیاسی
متغیر وابسته
توسعه سیاسی و اقتصادی ایران
سؤال اصلی :
آیا صورتبندی قدرت سیاسی بر فرآیند توسعه سیاسی واقتصادی ایران طی سالهای 1320 تا 1357 تاثیر گذار بوده است ؟
فرضیه اصلی :
با توجه به اینکه ما صورتبندی قدرت سیاسی را طی این دوران با ماهیتی رانتیردر نظر می گیریم ، لذا بر توسعه چه سیاسی و چه اقتصادی تاثیرات بسزایی داشته است و هرچه از سال 1320 به جلو می رویم و به دهه 1350 می رسیم به لحاظ اقتصادی شاهد رشد اقتصادی و البته بسته شدن فضای سیاسی هستیم که این دو در کنار هم ضمن ناموزون بودن، انتظارات را هم برآورده نساخته و باعث فروپاشی ساختار سیاسی و نظم موجود می گردد
فصل اول :
با توجه به اینکه ما می خواهیم توسعه را طی این سالها مورد بررسی قرار دهیم ، لذا لازم است مقدمه ای راجع به مفاهیم و کلیات توسعه ارائه دهیم .
در ابتدا تعاریفی از توسعه Development
1 . بهبود ، رشد و گسترش همه شرایط و جنبه های مادی و معنوی زندگی اجتماعی .
2 . گسترش ظرفیت نظام اجتماعی برای برآوردن احتیاجات محسوس یک جامعه (امنیت ملی ، آزادی فردی ، مشارکت سیاسی ، برابری اجتماعی ، رشد اقتصادی ، صلح و موا زنه محیط زیست ) ، مجموعه ای از این احتیاجات است .
3 . فرآیند بهبود بخشیدن به کیفیت زندگی افراد جامعه .
با توجه به تعاریف و ویژگیهایی که ذکر شد می توان تعریفی کلی و جامع تر از توسعه مطرح ساخت .
توسعه عبارت است از رشد هماهنگ و متوازن میان بخشهای اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی به گو نه ای که استفاده مطلوب از منابع و امکانات جهت بهبود کیفی و کمی زندگی مردم را فراهم آورد .
حال که به مفهومی از توسعه دریافتیم لازم است با کلیاتی پیرامون توسه آشنا شویم .
توسعه بر خلاف نوسازی که دارای حد و غایتی نیست ، اهداف مشخصی را در مدتی معین دنبال می کند و اهداف کیفی را در نظر می گیرد . توسعه در ابتدا در علوم اقتصادی مطرح شد اما به مرور در جامعه شناسی و علوم سیاسی هم مورد توجه قرار گرفت ، چنانکه امروزه همگان به این نتیجه رسیده اند که توسعه چیزی بیش از نوسازی و رشد اقتصادیست و گذشته از بهبود سطح مادی زندگی ، عدالت اجتماعی ، آزادیهای سیاسی و بزرگداشت ارزشها و سنتهای بومی را هم در بر می گیرد .
باید نخستین پژوهشگر برجسته ای که مفهوم توسعه را عمیقاً تحلیل کرد لوسین پای دانست . وی نخستین گام را در توسعه سیاسی تکامل نظام دولت ملی می د اند .
از دیدگاه او توسعه سیاسی دارای 3 ویژگی است :
1 . برابری : مشارکت توده ای ، که در آ ن مردم تبدیل به شهروندان فعال می شوند.
(دستیابی به مقامات سیاسی با توجه به دستاوردها ، لیاقتها و صلاحیتهاست نه به شکل روال انتصابی در نظامهای اجتماعی سنتی ) .
2 . ظرفیت : توانایی نظام سیاسی در برون داده ها و تأثیر آ ن بر جامعه و اقتصاد .
(منظور همان شرایط تأثیر گذار بر اجرای وظایف حکومتی ، تخصصی کردن حکومت ، عقلانی کرن مدیریت ، و ستمگری دنیایی در جامعه است . )
3 . تغییر تدریجی : تقسیم کار متعادل در جامعه ، بطور عمده تغییر تدریجی به ساختار های غیر ا قتداری مرتبط است . جابجایی نخبگان از ویژگیهای تغییر تدریجی است .
در تقسیم بندی توسعه ابتدا به تعریف توسعه سیاسی می پردازیم :
توسعه سیاسی را مطالعه رژیم های جدید ، نقش گسترش یافته حکومتها ، بالا بردن مشارکت سیاسی و توانایی رژیمها برای حفظ نظم در شرایط تحولات پر شتاب ، همچنین رقابت بین دسته های سیاسی ، طبقات و گروههای قومی بر سر قدرت و نیز رقابت در منزلت اجتماعی و ثروت تعریف می کنند .
نمود توسعه سیاسی در سه سطح قابل تشخیص است :
1 . جمعیت ، 2 . انجام منظم کارهای حکومتی و عمومی ، 3 . سازمان جامعه مدنی ،
برخی معتقدند پیش شرط توسعه اقتصادی ،نوسازی سیاسی ، کارکرد دولت ملی ، توسعه اداری و حقوقی ، مشارکت ودموکراسی است .
لازم به ذکر است توسعه سیاسی دو جنبه دارد ، همچنان که به رشد نهادهای سیاسی و اجتماعی نظر دارد به سیر قهقرایی آ ن نیز می پردازد . از یکسو روند اجتماعی بوجود آمده ، تقویت و تثبیت می گردد و از سوی دیگر بی ثباتی ساختارها افزونتر می شود . اگر نظام سیاسی به دموکراتیزه کردن شتاب بخشد در راستای تحقق توسعه سیاسی پیش رفته وجنبه مثبت دارد . اما اگر نتواند نهادهای دموکراتیک را مشخص کند در یک سیر قهقرایی فرو خواهد رفت .
اساساً از پایان جنگ دوم جهانی به بعد مفهوم توسعه برای کشورهای مختلف آفریقایی ، آسیایی و آمریکای لاتین و ممالک دریای حوزه کارائیب و جنوب اقیانوس آرام اهمیت فراوان یافته و همواره مترادف با تغییرات سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی ارزیابی شده است .
در ابتدا پیدایش مفهوم توسعه و تمرکز آن بر رشد اقتصادی و دفاع از ضرور ت اهمیت بیشتر بر ا قتصاد قرار داشت اما در چهار دهه نخست قرن بیست حوزه شمول این مفهوم گستردگی زیادی یافته و مسا ئل سیاسی و اجتماعی بویژه اهداف رفاهی را در بر می گرفت .
فرآیند توسعه در تمامی جوامع توسعه یافته نخست در بخش اقتصادی و با رشد اقتصادی آغاز گردید . چنین رشدی با افزایش مداوم تولید سرانه و طبیعتاً با فزونی مستمر درآمد سرانه توأم بود و این جوامع توانستند با افزایش متوالی تولید از مرحله رشد گسترده به مرحله رشد متراکم برسند . به موازات ایجاد توسعه اقتصادی برداشتهای افراد جامعه نیز از نحوه زندگی تغییر می کند . همچنین برای استحکام و تداوم توسعه اقتصادی لازم است که در گرایشها و عقاید عمومی نیز دگرگونیهایی حاصل آید که چنین امری تغییر در مؤسسات و نهادهای اجتماعی را برای همسو نمودن آ نها با پیشرفتهای اقتصادی در پی ، و بدین صورت توسعه اجتماعی هم تحقق می یابد . اما پویش توسعه در اینجا متوقف نمی گردد بلکه جهت مستحکم تر شدن و ادامه بقای توسعه اقتصادی و اجتماعی ،تسری آن به بخش سیاسی هر جامعه لازم می باشد . در این بخش استکه برداشتهای عمومی نسبت به قدرت سیاسی و نحوه اعمال و تقسیم آ ن و همینطور چگونگی رابطه میان گروههای صاحب قدرت سیاسی با توده های فاقد قدرت و نحوه مشروعیت یافتن نظام سیاسی و میزان آن دگرگون شده و با زمینه های اجتماعی و اقتصادی همخوانی یافته و بدین ترتیب جامعه ای توسعه یافته را به منصه ظهور می رساند .
با توجه به اهمیت توسعه اقتصادی جا دارد تعریفی ساده اما کلی از مفهوم توسعه اقتصادی ارائه دهیم .
توسعه اقتصادی روندیست که طی آن تولید یا درآمد ملی واقعی یک کشور در یک دوره دراز مدت از طریق افزایش بازدهی سرانه افزایش پیدا کند و باعث بالارفتن سطح رفاه مردم گردد .
منظور از تولید ملی واقعی : مجموع ارزش کالاها و خدمات تولید شده در اقتصاد کشور که بر اساس قیمتهای ثابت ارزیابی شده اند . توسعه اقتصادی غالباً با روند صنعتی شدن و شهرنشینی همراه است که از شاخصها و معیارهای توسعه اقتصادی محسوب می شود . توسعه اقتصادی نه تنها به معنی افزایش تولید و درآمد ملی در درازمدت است ، بلکه شامل تغییراتی از قبیل تغییر در ساختار تولیدات ، تغییر در تکنولوژی تولید و تغییر در طرز فکر اجتماعی و فرهنگی جامعه هم می شود .
حال باید دید شاخصهای مثبت و منفی توسعه چیست ؟
الف ) شاخصهای مثبت توسعه :
1 . یکپارچگی سرزمینی ، 2- یکپارچگی ملی (شکل گیری ملت ) ، 3- انتخابات آزاد ، 4- مشارکت بیشتر مردم در روند های سیاسی ، 5- مشارکت مردم در هیئتهای تصمیم گیری ، 6- ثبات دموکراتیک ، 7- آزادی و رشد مطبوعات ، 8- تمرکز زدایی سیاسی و اداری ، 9- گسترش امکانات آموزشی ، 10- تعهدات عمومی ، 11- کنترل جنبشهای مخالف (بردباری –ناراضیان)، 12- مسئولیت حاکمان در برابر مدرم ، 13- استقلال قوة قضاییه و حاکمیت قانون
ب ) شاخصهای منفی توسعه که البته منجر به فروپاشی سیا سی نیز می گردد .
1- عدم رعایت قوانین و انتخابات تقلبی ، 2- تظاهرات اعتراض آمیز همراه با خشونت ، 3- فعالیتهای مسلحانه و زیرزمینی و آشوبهای مخالفان ، 4- فساد سیاسی بخاطر منافع شخصی ، 5- سرکوبی ناراضیان ، 6- بت شدن فرمانروایان ، 7- تکریم ایدئولوژی رسمی و حاکم ، 8- سوء قصد های سیاسی ، 9- فساد و سوء مدیریت ، 10- مداخله خارجی در امور داخلی کشور .
هدف از ذکر تمامی مباحث بالا ، دستیابی به توسعه است . اما این توسعه خود دارای چه اهدافیست ؟
1 . دستیابی به رشد اقتصادی : یعنی رشد تولید سرانه جمعیت و در شکل کلان رشد سالانه تولید ناخالص ملی . این امر هدف اولیه برنامه ریزان اقتصادی طی دهه های پیش بود که بدلیل لاینحل ماندن مشکل فقر اجتماعی ، مسئله توزیع درآمد و وعدالت نیز مورد توجه قرار گرفت .
2 . کاهش فقر مطلق : کاهش میزان جمعیتی که پایین تر از سطح استاندارد رفاه زندگی می کنند . روی دیگر این مسئله کم کردن نابرابری یعنی اختلاف درآمد و ثروت میان مردم است .
3 . گسترش خدمات اجتماعی : همچون دسترسی عمومی به آموزش ، بهداشت ، ارتباطات و اطلاعات .
اما یگانه هدف توسعه حصول جامعه ایست که انسانها در آن اصل اساسی اند و میتوانند نیازهای مادی و معنوی خود را به نحو رضایتبخشی برآورند .
توسعه دارای ابعاد مختلفی است که جهت یادآوری مختصراً به ذکر آنها می پردازیم :
1- توسعه اقتصادی ، 2- توسعه سیاسی ، 3- توسعه اجتماعی ، 4- توسعه فرهنگی
الف ) توسعه اقتصادی : تغییرات و دگرگونی های ساختی در اقتصاد کشور در چهارچوب نظام ارزشهای سیاسی و اجتماعی حاکم برجامعه می باشد .
شاخصهای توسعه اقتصادی : افزایش تولید ناخالص ملی ، سهم بخشهای عمده اقتصادی (کشاورزی – صنعتی – خدمات ) در تولید ناخالص ملی ، رشد تولید ناخالص داخلی سرانه ، پایین بودن میزان تورم سالانه ، رشد سالانه صادرات نسبت به تولید ناخالص داخلی ، افزایش مازاد بودجه دولت نسبت به تولید ناخالص داخلی و . . .
برای دستیابی به اهداف توسعه اقتصادی دو استراتژی در نظر گرفته می شود :
1- جایگزینی واردات : تشویق صنایع داخلی به امید نرخ رشد اقتصادی و افزایش سطح اشتغال .
2- استراتژی توسعه صادرات : در این استراتژی به دلیل عدم موفقیت در جایگزینی واردات گرایش اقتصاد از سیاست درون نگری به برون نگری معطوف می شود و گسترش صا درات از طریق استفاده از مکانیسم بازار و افزایش فروش به بازارهای خارجی مد نظر قرار می گیرد .
ب ) توسعه اجتماعی – فرهنگی : به اعمال مجموعه سیاستهایی اطلاق می شود که موجب بهبود کیفی سطح زندگی عموم مردم در یک جامعه می شود . فرآیند جهت گیری ، سیاستگذاری و ایجاد هماهنگی در برنامه هایی که موجبات بهزیستی انسان را فراهم می آورد . مثل آموزش ، پرورش ، بهداشت ، تأمین ا جتماعی ، مسکن ، اشتغال ، ا منیت و . . .
ج ) توسعه سیاسی : روشها و خط مشیهای سیاسی که رشد اقتصادی را در کشورهای در حال توسعه هموار می سازد .
با توجه به اینکه رشد اقتصادی پایه گذار توسعه می باشد لازم است ارتباط میان رشد اقتصادی و توسعه را نیز مورد بررسی قرار دهیم .
رشد اقتصادی در واقع زمینه ساز پیدایش توسه در جوامع می باشد . علمای اقتصادی معتقدند باید رشد و توسه اقتصادی را مترادف با هم در نظر گرفت . حال انکه در نظر علمای علم سیاست مفهوم توسعه فراگیرتر و جامع تر از مفهوم رشد بوده و از طریق دسیتابی به رشد اقتصادی می توان شرایط لازم جهت رسیدن به توسعه را فراهم کرد . اما امکان عدم حصول به توسعه پس از تحصیل رشد اقتصادی هم منتفی نبوده و امکان دارد یک جامعه در همان مرحله رشد متوقف شود و هرگز به توسعه نرسد .
آرتور لوئیس 3 اصل را برای دستیابی به رشد و توسعه اقتصادی مطرح ساخته است :
1 . افزایش کوششها جهت بهره وری اقتصادی از طریق کاهش هزینه ها و افزایش سود و بالابردن بازده تولید .
تجلی نخستین نشانه بارز توسعه همانا رشد اقتصادی و افزایش درآمد ملی است و از سوی دیگر در تمامی جوامع جهان سومی و در حال توسعه به دلایل متنوع تاریخی و اجتماعی این عنصر و امر سیاسی است که نقش اساسی و تعیین کننده در تشکیل کشور ، استحکام ملی ، تعیین جایگاه ، تقسیم امکانات و رتبه بندی گروهها و سایر عوامل و عناصر موجود در جامعه را بعهده دارد .
در پایان مباحث و کلیات توسعه نقش های منفی و مثبت نظام سیاسی در روند توسعه را بر می شماریم . ابتدا نقش منفی نظام سیاسی در روند توسعه .
1 . ضعیف باقی گذاردن و عدم تقویت قانون و نظم در جامعه . 2- فساد در دستگاههای اجرایی ، 3- چپاول و غارت طبقات مختلف بویژه طبقه سرمایه دار ،
4- استثمار تمامی طبقات و ممانعت از ترقی و پیشرفت مادی و معنوی آنها ، 5- استفاده نادرست و نابودی امکانات و دارایی های خارجی همچون سرمایه ها ، مهارت ها و افکار و آراء جدید ، 6- ضعف در فراهم آوردن انگیزه های لازم و عدم ایجاد حس همکاری و مراقبت از آن بخشهای اقتصادی در روند توسه که ممکن است مورد هجوم قرار گرفته و صدمه ببیند . 7- مقرارت بی دلیل محدود کنند ه فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی ، 8- تحمیل مالیاتها و عوارض و وظایف سنگین بطور مستبدانه و دلبخواه از سوی حکومت وضع شده ، میزان آن متغیر بوده و نابود کننده انگیزه های رشد و توسعه است . 9- اتلاف منابع در سیاستهای جنگ طلبانه ، 10- انحراف جهت منابع از فعالیتهای لازم اقتصادی به سمت فعالیتهای غیراقتصادی و غیر ضروری .
نقش مثبت نظام سیاسی در روند توسعه :
فصل دوم :
مقاله حاضر سعی دارد به تشریح ایران سالهای 20 تا 57 بپردازد . دورانی از تاریخ ایران که مقارن با سلطنت محمد رضا پهلوی است .
وی در سال 1298 ش به دنیا آمد ، مادرش تاج الملوک همسر دوم رضا شاه بود . دوران کودکی او در محیطی ظاهراً دیکتاتور گونه گذشت ، خانواده تحت حاکمیت یک نفر که دستورش باید بی چون و چرا اجرا شود محیطی آکنده از ترس و وحشت و فاقد حس امنیت .
کودکان در چنین محیطی حالت تسلیم و اطاعت دارند و در واقع دچار هیجان و اضطرابند ، این کودکان با توجه به محیطی که در آن پرورش یافته و بزرگ می شوند کمتر می توانند وارد کارهای گروهی شوند . چنین الگوی تربیتی باعث شد محمد رضا پهلوی نسبت به زیردستان خشن و نسبت به بالادستان تمکین نماید . او در 7 سالگی ولیعهد شد ، از این زمان بود که وی از خانواده جدا شده و دور از محیط عاطفی مادر و خواهر در فضایی مردانه تعلیم داده شد و بعد از پایان تحصیلات ابتدایی به سوئیس فرستاده شده و در آنجا بود که محمد رضا پهلوی با فرهنگ غرب آشنا شد . با توجه به اینکه نگرش وی اصولاً کمی و حجمی بود نگاه او به غرب نتوانست تحلیلی درست به او ارائه دهد . با توجه به نیروی اراده ضعیفی که در محمد رضا بوجود آمد وی نتوانست آن خلاقیت وذهن تحلیلگری را که مشخصه یک رهبر جامعه محسوب می شد بدست آورد . او ارزیابی صحیحی از خودش نداشت و اظهار نظر دیگران بشدت بر او مؤثر واقع می شد ، این امر منجر شد تا او برای مطرح ساختن خود در مجامع بین المللی بودجه های کلانی را صرف کند از جلمه جشنهای 2500 ساله .
اما محمد رضا پهلوی پس از 5 سال زندگی در غرب سرانجام در سال 1315 ش از سوئیس به تهران آمد و وارد دنشگده افسری شد . او از سال 1320 تا 1357 برای مدت 37 سال حکومت ایران را در دست گرفت و نظام حکومتی ایران و تمام تحولات اجتماعی و سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی کشور را تحت تأثیر سیاستهای خود قرار داد ، سیاستهایی که زیر سایه سنگین شخصیت او بود .
پرویز راجی در کتابش شاه را اینگونه معرفی می کند : کارنامه ای آکنده از اتخاذ سیاستهای اقتصادی فاجعه آمیز ، اشتباه در اولویت دادن به مسائل غیر ضرور ، غرور و تفرعن در امور نظامی و سخنرانی های پر گزافه .
بد نیست به متن تلگراف سفارت امریکا در تهران به وزارات خارجه ایالات متحده فرستاده شده بود نیز اشاره ای داشته باشیم .
در تلگراف آمده است . . .
سران همه کشورها افرادی تنها هستند ، لیکن شاه از بیشترآنها تنها تر است . وی بخاطر ثبات و امنیت و پیشرفت کشورش بار سنگینی را شخصا ً به دوش می کشد . مشاورانش نه در کابینه و نه در بیرون از آن به وی درست خدمت نمی کنند و این تاحدودی بدین سبب است که فطرتاً به جاه طلبی های دیگران بدگمان است وهمچنین بدین جهت که فاقد همکاران واقعاً صالح است و حتی کسانی که حائز صلاحیتند بدان تمایل دارند که آراء منفی به وی اظهار نکنند و از آن سنت دیرین ایرانی پیروی کنند که باید به شاه چیزی بگویند که می پندارند خوش دارد بشنود و این غالباً به صورت تملق گویی گزاف در می آید که شاه بگونه حیرت انگیزی نسبت به آن حساس ا ست ، وی مردیست پر نخوت و پیرامونیانش هم ا ینرا می دانند .
سرانجام محمد رضا پهلوی پس از 37 سال سلطنت در 26 دی ماه سال 1357 پس از خداحافظی از درباریان و ژنرالهای مانده در کشور سوار بر هواپیمای سلطنتی عازم سفر شد . وی پیش از سوار شدن در هواپیما در مقابل عکاسان و خبرنگاران ایستاد و علت سفرش را استراحت و با صدایی لزران مدت آنرا نه چندان طولانی اعلام داشت . چند ساعتی گذشت تا وی همراه همسرش فرح و همراهیانش مورد استقبال رسمی انورسادات قرار بگیرند . سپس عازم مراکش شد و در آنجا بود که صحنه های تلخ جنگهای خیابانی و سقوط پایتختش را به چشم دید . وی از مراکش عازم مکزیک شد و در کنفرانسی مطبوعاتی اعلام کرد ایران در شرف تجزیه است . بیماری سرطان او به جای خطرناکی رسیده بود ، و سرانجام در 5 مرداد سال 1359 ش از دنیا رفت تا تقویم پادشاهی ایران در سال 1359 آخرین پادشاه را به خاک بسپارد .
در این فصل به دیدگاههای کسی می پردازیم که معتقد است طی 37 سال سلطنتش ایران را چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ اقتصادی به دروازه های رشد و توسعه رسانده است .
محمد رضا پهلوی معتقد است در دوران سلطنتش درست است که دچار ا شتباهاتی هم شده اما کوشش جهت عظمت و اعتلای ایران هرگز خطا نبوده . وی رسالت خود را حفظ و صیانت استقلال و وحدت ملی می دانست .
وی معتقد است در زمینه بهداشت ، رفاه اجتماعی و آموزش توجهی خاص مبذول داشته و به احداث مدارس ، بیمارستانها ودانشگاهها پرداخته و در زمینه کشاورزی با مکانیزه کردن کشاورزی ، احداث سد ، تولید برق ، و در صنعت نیز با الویت به صنعت ذوب آهن ، نساجی و آجرسازی در توسعه ایران گامهای بلندی برداشته است . در قسمت ارتباطات به تکمیل راه آهن تهران ، مرمت راههای موجود ، بندرها و بهبود وضع فرودگاهها و مخابرات پرداخته است .
وی در مورد بحران نفت معتقد است : بعد از انتصاب مصدق به نخست وزیری وی نفت را ملی کرد و بر اثر مخالفت انگلیسی ها ایران از فروش نفت عاجز ماند و سودی در عمل عاید ایران نشد . و دو ماه بعد از ماجرای دادگاه لاحه بریتانیا در عراق و قبرس نیروی نظامی پیاده کرد ، که شاه در این مورد به سفیر انگلیس در ایران می گوید : در صورت تجاوز به خاک ایران ، من پیشاپیش سربازانم به دفاع از کشورم می پردازم . وی می گو ید : از لحاظ اقتصادی در سال 1977 م شرکت ملی نفت ایران با درآمدی معادل 22 میلیاد دلار مقام نخست را در میان 500 شرکت سود آور جهان به دست آورد .
و...
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات45
پدیده انقلاب بدون در نظر گرفتن محدوده زمانی و مکانی ، در اکثر نقاط جهان چه در گذشته و چه در دوران معاصر . مراحل و فرایند نسبتاً مشابهی را طی کرده است . به گونه ای که در این زمینه . نظریه مشهور برینتون در کتاب کالبد شکافی چهار انقلاب (فرانسه ، روسیه ، چین و امریکا) موید نظر فوق است . به عبارت دیگر ، در اکثر انقلابات دیگر مراحلی وجود دارد که بطور متوالی رخ می نمایند . مراحلی که در دوران پیش از وقوع انقلاب آغاز می شود و در شرایط انقلابی به اوج می رسد و در دوران پس از وقوع انقلابات تداوم می یابند تا دوره ثبات پیش آید .
اما آنچه که نیاز به اعتنا و توجه روز افزون دارد . بعد دستاوردها و پیامدهای انقلابات است . این تاکید به این معنی نیست که بررسی سایر ابعاد و وجوه انقلابات از جمله علل و عوامل ، اهداف و آرمانها ، ایدئولوژی ، رهبری و سازمان دهی ، بسیج عمومی ، تغییرات نظام ارزشی ، سیاسی ، سلسله مراتب اجتماعی - اقتصادی مهم نیستند ، بلکه به منظور بررسی دقیق تر و پاسخگویی به نیاز تبیینی بر جنبه پیامد سیاسی انقلاب اسلامی تاکید می گردد تا شناختی عمیق تر فراهم آید .
بنابراین ، موضوع اصلی این نوشتار بررسی پیامدهای سیاسی انقلاب اسلامی در سطوح داخلی و بین المللی است .
بدین خاطر ، ابتدا ضرورت دارد از جنبه های مختلف اهمیت استراتژیک ، اقتصادی ، سیاسی ، نظامی ایران مورد مطالعه قرار گیرد .
همین طور ، آثار و تبعات روابط بین المللی حکومت پهلوی را با قدرتهای خارجی بررسی می کنیم . و سپس در کنار مقوله تحلیل نتایج سیاسی انقلاب اسلامی ، نگاهی به اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران خواهیم داشت تا با تکیه بر روش مطالعه اسنادی این اصول پیامدهای سیاسی انقلاب مورد بازبینی قرار گیرد .
در این میان نظری به مقوله جنبش ها و تاثیرات انقلاب اسلامی بر این جنبشها و حرکتهای مردمی خواهیم افکند و در نهایت ، به بررسی پیوند مبانی ایدئولوژی انقلاب اسلامی با سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران توجه خواهیم کرد .
ایران و معادلات سیاسی منطقه ای در روابط بین المللی
در باب اهمیت ایران از نظر سیاسی ، اقتصادی و استراتژیک می توان از عواملی چون : همجواری ایران با اتحاد جماهیر شوروی سابق ، واقع شدن ایران بر مرز قابل توجهی از خلیج فارس و دریای عمان ، داشتن ذخایر غنی نفت و گاز طبیعی ، جمعیتی قابل ملاحظه در مقایسه با سایر کشورهای منطقه، تسلط بر تنگه هرمز که 56% درصد نفت جهان از آن می گذرد ، داشتن نیروی مسلح و کارآمد و کشور حایل بر منطقه آسیای میانه و منطقه خلیج فارس یاد کرد .
این مجموعه عوامل فوق در دوره حاکمیت پهلوی نقشی عمده و برجسته به ایران در مبادلات و معادلات سیاسی منطقه ای و جهانی داده بود .
اما فروپاشی رژیم پهلوی و رخ دادن انقلاب اسلامی و تحولات سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی باعث گردید تا توازن سیاسی - نظامی منطقه دگرگون شود . این در حالی بود که غرب تا قبل از انقلاب اسلامی ، کشور ایران را به عنوان پایگاهی مستحکم در مقابل نفوذ کمونیسم می دید . بطوری که ، موضوع سیاست خارجی اتحاد جماهیر شوروی سابق در منطقه خلیج و همچنین مساله امنیت در این منطقه مورد توجه صاحب نظران غربی قرار
گرفته بود . [1]
از سوی دیگر ، با طرح اندیشه عدم حضور مستقیم نظامی در مناطق مختلف جهان منجر به اتخاذ این سیاست شد که دولتهای دست نشانده حافظ منافع جهان غرب بخصوص امریکا گردند .
نظام های حکومتی مبتنی بر استبداد فردی در این راه بهترین نوع حکومت برای دست نشاندگی بوده اند . چرا که کنار آمدن دولتهای استعمارگر با این نوع حکومت ها در درون نظام روابط بین المللی به منظور دستیابی سریع به منافع اقتصادی و اهداف نظامی به سادگی میسر بوده است . در حالی که در سایر اشکال حکومتی تامین خواسته های استعمارگران به راحتی عملی نبوده است . [2]
[1]-در این باره می توان از دو اثر زیر نام برد :
[2]-البته باید یادآورد شد که در هیچ دوره ای از تاریخ ، استعمار بطور مستقیم در ایران حضور داشته است . بلکه نظام استعماری با واسطه و در شکلی غیر مستقیم ، روابط نابرابر اقتصادی با اجزای نظام اقتصادی ایران برقرار ساخته است .
بررسی روابط سیاسی ایران و سوریه بعد از انقلاب اسلامی ایران
فصل اول (کلیات)
یادداشتهای فصل اول ………………………………………………………………………………………..7
یادداشتهای فصل دوم ………...……………………………………………………………………………32
35
42
42
50
53
53
54
55
55
58
61
فصل چهارم (روابط ایران و سوریه 1988ـ 1979)
الف ـ دیدگاهها و مواضع ایران در مورد بحران خاورمیانه …………………………………………..
ب ـ اختلافات عراق و سوریه و تأثیر آن بر روابط ایران و سوریه…………………………………..
ج ـ اتحاد ایران و سوریه …………………………………………………………………………………
نتیجه گیری فصل چهارم ……………………………………………………………………………………..
یادداشتهای فصل چهارم ………………………………………………………………………………………
64
65
67
71
71
76
84
88
92
98
101
104
106
نتیجه گیری فصل پنجم ………………………………………………………………………………………
یادداشتهای فصل پنجم ………………………………………………………………………………………
110
110
113
119
123
127
131
135
137
142
145
147
فصل ششم (نتیجه گیری)…………………………………………………………………………
یادداشتهای فصل ششم ….………………………………………………………………….…… 156
152
منابع و مآخذ………………………………………………………………………………………………157
رمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات62
نقش زنان در جامعه، انکار ناپذیر است. آنان حتی در صورتی که خانه نشین صرف باشند، با توجه به تأثیر فراوانی که در مقام مادر در تربیت نسل آینده و در مقام همسر در فراهم ساختن محیطی مناسب برای مردان دارند، دارای نقش مهم و قابل توجهی در عرصة عمومی جامعه هستند. با وجود این، از یکی دو سدة پیش ، زنان خواستار حقوق سیاسی ـ اجتماعی بیشتری گردیدند و تقریبا در اکثر نقاط جهان، مبارزات و تلاش هایی را برای کسب فرصت های بیش تر و نقش های اشکار تر و موثر تر در عرصه های مختلف عمومی، آغاز کردند، در اثر این مبارزات و تلاش ها، امروزه دستاورد چشم گیری نیز به دست آورده اند و در اغلب کشورهای جهان، وضعیت زنان در مقایسه با دهه ها و سده های گذشته تحولاتی فراوانی یافته است.
در ایران نیز، جدای از حضور محدود وگاه به گاه برخی از زنان در عرصه های سیاسی و اجتماعی جامعه، نخستین بارقه های حضور گستردة زنان در عرصه عمومی جامعه را می توان در جنبش تنباکو و سال های مقارن نهضت مشروطیت مشاهده نمود. پس از این دوره و تقریبا در یک قرن گذشته، زنان شاهد تحولاتی در حیات سیاسی ـ اجتماعی خود بوده اند، همچنین در برخی از تحولات سیاسی و اجتماعی تأثیر گذاشته اند که از نمونه های بارز آن پدیدة انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی همانند نقطة عطفی در تاریخ معاصر ایران، تحول سیاسی ـ اجتماعی عمیقی را در پی داشت که طبیعتا زنان نیز از این تحولات بر کنار نبودند. اصولا نحوة مشارکت زنان در پدیده انقلاب اسلامی، دیدگاه رژیم پهلوی به زنان و نحوة حضور و مشارکت زنان در عرصه سیاسی ـ اجتماعی در این دوره و دیدگاهی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، درباره زنان و مشارکت سیاسی ، اجتماعی آنان شکل گرفت، از موضوعات قابل توجه برای بررسی و پژوهش محسوب می شوند و به درک درست تر و عمیق تر پدیده انقلاب اسلامی و شناخت ریشه ها و عوامل شکل گیری آن کمک خواهند کرد. در حقیقت سوال اصلی این است که آیا نظام جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با دورة سلطنت پهلوی در فراهم نمودن زمینه های لازم برای بهبود حقوق سیاسی ـ اجتماعی زنان، توفیقی داشته است؟ و اگر پاسخ مثبت است چگونه این توفیق حاصل شده است؟ و در کنار این پرسش اصلی، سوالاتی چون: مفهوم رایج از حقوق سیاسی و اجتماعی در جهان معاصر چیست؟ دیدگاه نظام سلطنتی پهلوی به زن و حقوق سیاسی ـ اجتماعی وی چه بوده و در احقاق حقوق سیاسی ، اجتماعی زنان در عمل چقدر توفیق داشته است؟ نظام جمهوری اسلامی ایران دربارة زنان و حقوق سیاسی ـ اجتماعی آنان، چه نظری دارد و در اعطای حقوق سیاسی ـ اجتماعی به زنان تا چه اندازه موفق بوده است؟ نقاط اشتراک و افتراق دیدگاه و عمل کرد نظام پهلوی و نظام جمهوری اسلامی در مقایسه با یکدیگر و هم چنین در مقایسه با دیدگاه کنونی جهان غرب چیست؟ از جمله سوالات فرعی محسوب می شوند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به تفسیر نو از تعالیم اسلام دربارة حقوق سیاسی ـ اجتماعی زنان در عمل نیز زمینه های فرهنگی لازم برای شرکت فعال، صحیح و واقعی زنان در سیاست و اجتماع و دسترسی آنان به حقوق سیاسی ـ اجتماعی متناسب با بافت فرهنگی ، اجتماعی جامعة اسلامی ایران فراهم گردید و زنان از حقوق سیاسی و اجتماعی بیش تری برخوردار گردیدند .