لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
تعاریف توسعه
/
«توسعه» در فرهنگ امروزی ما شاید از نظر لفظ تازه باشد اما از نظر معنا تازه نیست. این معنا اگر نخستین سوغات غرب برای ما نباشد، از اولین رهآوردهای غربگرایی و غربزدگی در کشور ماست.
لفظ «ترقی» از اولین کلماتی است که فرنگرفتههای ما از نخستین روزهای آشنایی با غرب برای توصیف آن دیار به کار بردهاند. «ممالک راقیه» ـ که به معنای کشورهای مترقی و پیشرفته است ـ با آنکه سالهاست از زبان و فرهنگ عام ما حذف شده، اما هنوز هم در اذهان ما چندان غریب و نامأنوس نیست.
برای دریافت معنای توسعه باید مفهوم این کلمه (ترقی) را دریافت، چرا که اصولاً همین اندیشهی ترقی اجتنابناپذیر بشر است که مبنای توسعهی تمدن کنونی بشر در ابعاد مادی و حیوانی وجود او قرار گرفته است.
"توسعه" در لغت به معنای رشد تدریجی در جهت پیشرفتهترشدن, قدرتمندترشدن و حتی بزرگترشدن است (فرهنگ لغات آکسفورد, 2001). ادبیات توسعه در جهان از بعد جنگ جهانی دوم مطرح و مورد تکامل قرار گرفت. هدف, کشف چگونگی بهبود شرایط کشورهای عقبمانده (یا جهان سوم) تا شرایط مناسب همچون کشورهای پیشرفته و توسعهیافته است.
طبق تعریف, توسعه کوششی است برای ایجاد تعادلی تحققنیافته یا راهحلی است در جهت رفع فشارها و مشکلاتی که پیوسته بین بخشهای مختلف زندگی اجتماعی و انسانی وجود دارد. به عنوان مثال حتی در کشورهای پیشرفته نیز, پیشرفت فکری و اخلاقی انسان با پیشرفتهای فنی (و فناورانه) همسانی ندارد, و یا اینکه فرهنگ عامه با تکنیکهای وسایل ارتباط جمعی هماهنگی ندارد.
بروکفلید در تعریف توسعه می گوید: توسعه را باید برحسب پیشرفت به سوی اهداف رفاهی نظیر کاهش فقر, بیکاری و نابرابری تعریف کنیم.
به طور کلی توسعه جریانی است که در خود تجدید سازمان و سمتگیری متفاوت کل نظام اقتصادی-اجتماعی را به همراه دارد. توسعه علاوه بر اینکه بهبود میزان تولید و درآمد را دربردارد, شامل دگرگونیهای اساسی در ساختهای نهادی, اجتماعی-اداری و همچنین ایستارها و دیدگاههای عمومی مردم است. توسعه در بسیاری از موارد, حتی عادات و رسوم و عقاید مردم را نیز دربرمی گیرد.
در نگاهی دیگر توسعه را به معنای کاهش فقر, بیکاری, نابرابری, صنعتی شدن بیشتر, ارتباطات بهتر, ایجاد نظام اجتماعی مبتنی بر عدالت و افزایش مشارکت مردم در امور سیاسی جاری تعریف می کند.
به هر تقدیر, امروز تلقی ما از مفهوم توسعه, فرآیندی همهجانبه است (نه فقط توسعه اقتصادی) که معطوف به بهبود تمامی ابعاد زندگی مردم یک جامعه (به عنوان لازم و ملزوم) است. ابعاد مختلف توسعه ملی عبارتند از: توسعه اقتصادی, توسعه سیاسی, توسعه فرهنگی و اجتماعی, و توسعه امنیتی (دفاعی). مناسب نیست بدون توجه به کلیه ابعاد توسعه, صرفاً به یک جنبه اولویت بخشید و دیگر بخشها را در دستورکار آینده قرار داد
توسعه انسانی چیست؟
توسنابع انسانی یکی از پیش شرطهای توسعه اجتماعی و اقتصادی قرار گرفت. امروزه ثابت شده است که یکی از علل مهم عدم توسعه کشورهای جهان سوم فقر اطلاعات است که خود ناشی از کمبود امکانات دسترسی به فن آوری اطلاعات و ارتباطا ت می باشد که این امر موجب شده است روز به روز بر شکاف بین کشورهای فقیر و قدرتمند افزوده شود. بررسی ها، نشان می دهد که علی رغم اینکه بخش کشاورزی نقش مهمی را در اقتصاد ایران ایفا نمود وهمچنین مینماید و به خصوص در طی برنامه های دوم وسوم توسعه کشور ،محور قرار گرفته است . اما از معضل توسعه نیافتگی که خود ناشی از عدم توسعه روستایی است، رنج می برد ومادام که این مشکل رفع نگردد،دستیابی به توسعه پایدار میسر نخواهد شد.
توسعه انسانی روندی است که طی آن امکانات افراد بشر افزایش می یابد .هر چند این امکانات با مرور زمان می تواند اساسا دچار تغییر در تعریف شود ،اما در کلیه سطوح توسعه ،مسئله بنیادین برای مردم عبارتند از برخورداری از زندگی طولانی همراه با تندرستی ،دستیابی به دانش ،توانایی، نیل به منابعی که برای پدید آوردن سطح مناسب زندگی لازم است.چنانچه این سه امکان غیر قابل حصول بمانند،بسیاری از موقعیتهای ز ندگی دست نیافتنی خواهد بود .
توسعه انسانی فرآیندی است که دامنه حق انتخاب از سوی مردم را کسترده تر می سازد .در واقع ، این انتخابها یا گزینه ها پایانی ندارد و می تواند در طول زمان ،دستخوش تغییر وتحول شود .
در الگوی توسعه انسانی چهار عنصر اساسی وضروری به چشم می خورد که عبارتند از :
١.بهره وری :مردم باید قادر شوند سقف بهره وری خود را ارتقا بخشند و در فرآیند در آمد زآ یی و اشتغال زایی، مشارکت فعال داشته با شند .بر این اساس ،رشد اقتصاد ی یکی از زیر مجمو عه های الگوی توسعه انسانی است .
٢.برابری :مردم باید از شانس مساوی برای دسترسی به فرصتها برخوردار باشند .موانع موجود بر سر راه فرصتهای اقتصادی وسیاسی باید به گو نه ای بر طرف شود که مردم بتوانند ضمن مشارکت در این فرصتها ،از منافع آنها نیز بهره مند شوند
٣.پایداری :دسترسی به فرصتها نه تنها برای نسلهای حاضر که برای نسلهای بعدی هم باید تضمین شود و برای نیل به این مهم ،هر نوع سرمایه فیزیکی ،انسانی وزیست محیطی باید ذخیره سازی وجبران شود.
٤. توانمند سازی :توسعه باید توسط مردم صورت گیرد، نه برای مردم. از این رو مردم با ید در جریان تصمیمات وفرایندهایی که زندگی آنها را شکل می دهند ،مشارکت تام داشته با شند.
توسعه اقتصادی چیست؟
باید ببن دو مفهوم ”رشد اقتصادی“ و ”توسعه اقتصادی“ تمایز قایل شد. رشد اقتصادی, مفهومی کمی است در حالیکه توسعه اقتصادی, مفهومی کیفی است. ”رشد اقتصادی“ به تعبیر ساده عبارتست از افزایش تولید (کشور) در یک سال خاص در مقایسه باود که باید برای دستیابی به عدد رشد واقعی, تغییر قیمتها (بخاطر تورم) و استهلاک تجهیزات و کالاهای سرمایهای را نیز از آن کسر نمود .
منابع مختلف رشد اقتصادی عبارتند از: افزایش بکارگیری نهادهها (افزایش سرمایه یا نیروی کار), افزایش کارآیی اقتصاد (افزایش بهرهوری عوامل تولید), و بکارگیری ظرفیتهای احتمالی خالی در اقتصاد.
”توسعه اقتصادی“ عبارتست از رشد همراه با افزایش ظرفیتهای تولیدی اعم از ظرفیتهای فیزیکی, انسانی و اجتماعی. در توسعه اقتصادی, رشد کمی تولید حاصل خواهد شد اما در کنار آن, نهادهای اجتماعی نیز متحول خواهند شد, نگرشها تغییر خواهد کرد, توان بهرهبرداری از منابع موجود به صورت مستمر و پویا افزایش یافته, و هر روز نوآوری جدیدی انجام خواهد شد. بعلاوه میتوان گفت ترکیب تولید و سهم نسبی نهادهها نیز در فرآیند تولید تغییر میکند. توسعه امری فراگیر در جامعه است و نمیتواند تنها در یک بخش از آن اتفاق بیفتد. توسعه, حد و مرز و سقف مشخصی ندارد بلکه بدلیل وابستگی آن به انسان, پدیدهای کیفی است (برخلاف رشد اقتصادی که کاملاً کمی است) که هیچ محدودیتی ندارد.
توسعه اقتصادی دو هدف اصلی دارد: اول, افزایش ثروت و رفاه مردم جامعه (و ریشهکنی فقر), و دوم, ایجاد اشتغال, که هر دوی این اهداف در راستای عدالت اجتماعی است. نگاه به توسعه اقتصادی در کشورهای پیشرفته و کشورهای توسعهنیافته متفاوت است. در کشورهای توسعهیافته, هدف اصلی افزایش رفاه و امکانات مردم است در حالیکه در کشورهای عقبمانده, بیشتر ریشهکنی فقر و افزایش عدالت اجتماعی مدنظر است.
توسعه روستایی چیست؟
از چند سده اخیر و با رشد پرشتاب صنعت و فناوری در جهان, عقبماندگی مناطق روستایی بیشتر عیان گردیده است. از آنجاییکه عموماً روستاییان نسبت به شهرنشینان دارای درآمد کمتری هستند و از خدمات اجتماعی ناچیزی برخوردار هستند, اقشار روستایی فقیرتر و آسیبپذیرتر محسوب میشوند که بعضاً منجر به مهاجرت آنان به سمت شهرها نیز میشود. علت این امر نیز پراکندگی جغرافیایی روستاها, نبود صرفه اقتصادی برای ارایه خدمات اجتماعی, حرفهای و تخصصینبودن کار کشاورزی (کمبودن بهرهوری), محدودیت منابع ارضی (در مقابل رشد جمعیت), و عدممدیریت صحیح مسؤولان بوده است. به همین جهت, برای رفع فقر شدید مناطق روستایی, ارتقای سطح و کیفیت زندگی روستاییان, ایجاد اشتغال و افزایش بهرهوری آنان, تمهید ”توسعه روستایی“ متولد گردید.
بنا بر تعریف, برنامههای توسعه روستایی, جزئی از برنامههای توسعه هر کشور محسوب میشوند که برای دگرگونسازی ساخت اجتماعی-اقتصادی جامعه روستایی بکار میروند. اینگونه برنامهها را که دولتها و یا عاملان آنان در مناطق روستایی پیاده میکنند, دگرگونی اجتماعی براساس طرح و نقشه نیز میگویند. این امر در میان کشورهای جهان سوم که دولتها نقش اساسی در تجدید
تحقیق درباره تعاریف توسعه