سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

سورنا فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره ولادت امام خمینی

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درباره ولادت امام خمینی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

فهرست

عنوان صفحه

ولادت امام خمینی (ره)............................................................................................1

هجرت به قم، تحصیلدروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی...........................2

امام خمینی (ره) درسنگر مبارزه و قیام..............................................................4

قیام 15خرداد..........................................................................................................11

تبعید امام خمینی (ره)از ترکیه به عراق..............................................................15

امام خمینی (ره) واستمرار مبارزه (1356 - 1350)............................................17

اوجگیری انقلاب اسلامیدر سال 1356 و قیام مردم........................................18

هجرت امام خمینی (ره)از عراق به پاریس........................................................19

بازگشت امام خمینی(ره) به ایران پس از 14 سال تبعید...................................21

رحلت امام خمینی (ره)،وصال یار، فراق یاران.................................................22

منابع........................................................................................................................30

ولادت امام خمینی (ره)

در روز بیستم جمادى الثانى 1320هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 24 سپتامپر 1902میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهلعلـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـرسلام اللهعلیها, روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاداو وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـتمردم وکسب مـعارف الهى کـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحومآیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه العظمـىمیرزاى شیـرازى (رض) که پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف اشـرف علـومو معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـهایـران بازگشت و در خمـیـن ملجأَ مردم و هادى آنان در امـور دینـىبـود. در حـالـیکه بیـش از 5 مـاه از ولادت روح الـلـه نمى گذشتطاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را کهدر برابر زورگـوئـیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود, با گلـوله پاسـخگفـتـنـد و در مـسیر خمـیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگانشهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به تهران (دار الحکـومه وقترهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاصگردیدبدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنجیـتـیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى ونـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) که خـود ازخاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى(صاحب زبـده التصانیف ) بوده است و همچنیـن نزد عمه مـکـرمه اش (صاحبـهخانم ) که بانـویى شجاع و حق‌جـو بـود سپرى کرد اما در سـن 15 سالگى ازنعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید

هجرت به قم، تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی

اندکـى پـس از هجرت آیه اللهالعظمـى حاج شیخ عبد الکریـم حایرى یزدى ـ رحـمه الله علیه ـ ( نـوروزهـجـرى شمسـى, مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امامخمینى نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلاتتکمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى کرد. که مـى تـوان ازفرا گرفتـن تـتـمـه مباحث کـتاب مطـول ( در علـم معانى و بیان ) نزدمرحوم آقا مـیـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تکمیل دروس سطح نزدمرحـوم آیه الـله سید محمد تقـى خـوانسارى, و بیشتر نزد مرحـوم آیهالـله سـیـد عـلى یثربى کاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزهقـم آیـه الـله العظمى حاج شیخ عبدالکریـم حایرى یزدى ـ رضـوان الـلـهعلیهـم نام بردپـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره ولادت امام خمینی

تحقیق درباره زندگانی امام رضا

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درباره زندگانی امام رضا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

فشرده ای از زندگانی امام رضا(ع)

زادگاههشتمین پیشوای شیعیان امام علی بن نوسی الرضا علیه السلام در مدینه دیده به جهان گشود.

کنیه هاابوالحسن و ابوعلی

لقبهارضا، صابر، زکی، ولی، فاضل، وفی، صدیق، رضی، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفوالملک، کافی الخلق، رب السریر، و رئاب التدبیر

 

مشهورترین لقب مشهورترین لقب آن حضرت «رضا» است و در سبب این لقب گفته اند: «او از آن روی رضا خوانده شد که در آسمان خوشایند و در زمین مورد خشنودی پیامبران خدا و امامان پس از او بود. همچنین گفته شده : از آن روی که همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند. سر انجام، گفته شده است: از آن روی او رضا خوانده اند که مأمون به او خشنود شد.»

مادر امامدر روایتهای مختلفی که به ما رسیده است نامها و کینه ها و لقبهای ام البنین، نجمه، سکن، تکتم، خیزران، طاهره و شقرا، را برای مادر آن حضرت آورده اند.

زاد روزدرباره روز، ماه و سال ولادت و همچنین وفات آن حضرت اختلاف است.ولادت آن حضرت را به سالهای (148 و 151 و 153ق) و در روزهای جمعه نوزدهم رمضان، نیمه همین ماه، جمعه دهم رجب و یازدهم ذی القعده.

روز شهادتروز وفات آن حضرت را نیز به سالهای (202 و 203 و 206ق) دانسته اند.اما بیشتر بر آنند که ولادت آن حضرت در سال (148ق) یعنی همان سال وفات امام صادق علیه السلام بوده است، چنان که مفید، کلینی، کفعمی، شهید، طبرسی، صدوق، ابن زهره، مسعودی، ابوالفداء، ابن اثیر، ابن حجر، ابن جوزی و کسانی دیگر این نظر را برگزیده اند.در باره تاریخ وفات آن حضرت نیز عقیده اکثر عالمان همان سال(203ق) است.بنابر این روایت، عمر آن حضرت پنجاه و پنج سال می شود که بیست و پنج سال آن را در کنار پدر خویش سپری کرده و بیست سال دیگر امامت شیعیان را بر عهده داشته است.این بیست سال مصادف است با دوره پایانی خلافت هارون عباسی، پس از آن سه سال دوران خلافت امین، و سپس ادامه جنگ و جدایی میان خراسان و بغداد به مدت حدود دو سال، و سر انجام دوره ای از خلافت مأمون.

فرزندانگرچه که نام پنج پسر و یک دختر برای او ذکر کرده اند، اما چنان که علامه مجلسی می گوید: حداکثر تنها از جواد به عنوان فرزند او نام برده اند.به دسیسه مامون و با سم او به شهادت رسید و پیکر مطهر او را در طوس در قبله قبه هارونی سرای حمید بن قحطبه طایی به خاک سپردند و امروز مرقد او مزار آشنای شیفتگان است.

زندگی امام رضا (ع) در مدینه

دوران پرشکوه امامت حضرت رضا علیه السلام از سال 183 هجرى قمرى آغاز شد. در آن زمان، حکومت سیاسى به دست «هارون الرشید» در بغداد اداره مى شد. شیوه حکمرانى این خلیفه عباسى، بر اساس اعمال زور بر مردم بود. مأموران او مردم را براى پرداخت مالیات شکنجه مى دادند و پیوسته فرزندان و شیعیان فاطمى را از دم تیغ مى گذراندند، چنان که مهتر و سیّد و سالار آنان حضرت موسى بن جعفر علیه السلام را سالها در زندان هاى بصره و بغداد حبس کردند و سرانجام حضرتش را با زهر به شهادت رساندند.

هارون الرشید علاوه بر ظلم و ستم هاى جنون آمیز خود، افکار و اندیشه هاى بیگانگان را در حوزه علوم مسلمانان منتشر مى کرد تا از این راه بتواند توجّه مردم را به علوم بیگانه جلب کند و خاندان اهل بیت علیهم السلام را در انزواى علمى قرار دهد.

«ابوبکر خوارزمى» (383 هـ) در نامه اى به اهل نیشابور درباره نحوه رفتار حکومت عباسیان به خصوص «هارون» مى نویسد:

هارون در حالى مُرد که درخت نبوّت را درو کرده و نهال امامت را از ریشه برافکنده بود… چون یکى از پیشوایان هدایت و سرورى از سروران خاندان مصطفى صلى الله علیه و اله و سلـم در مـى گذشـت، کسـى جنـازه اش را تشـییع نمى کرد و مرقدش را با گچ نمى آراست، امّا وقتى دلقک یا بازیگر یا مطرب و یا قاتلى از خودشان مى مرد، دادگران و قاضیان بر جنازه اش حاضر مى شدند و رهبـران و حکمـرانـان در مجالـس سـوگواریش مى نشستند. مادى و سوفسطایى در کشورشان امنیت داشت و متعرض کسانى که کتابهاى فلـسفى و مـانوى را تـدریس مـى کـردند، نمى شدند، ولى هر شیعه اى سرانجام به قتل مى رسید و هرکس که نام فرزندش را «على» مى نهاد، خونش را به زمین مى ریخت.

حضرت رضا علیه السلام با توجّه به جوّ سیاسى حاکم بر حوزه مسلمانان، در ابتدا امامت  خویش را علنى نساخت و فقط با یاران و شیعیان خاص ارتباط داشت، ولى پس از گذشت چندسال، حکومت هارون الرشید بر اثر وقوع شورش هاى مختلف رو به ضعف گذاشت و حضرت رضا علیه السلام با استفاده از این فرصت امامت خویش را در شهر مدینه علنى نمود و به رفع مشکلات مردم در زمینه هاى اعتقادى و اجتماعى پرداخت. خود آن جناب مى فرماید:

«در روضه جدّم رسول خدا صلى الله علیه و اله مى نشستم درحالى که دانشمندان مدینه بسیار بودند. هرگاه یکى از آنان در مسئله اى درمى ماند، همگى متوجّه من مى شدند و سؤالات را نزد من مى فرستادند و من پاسخ آنها را مى دادم.»

هارون الرشید که براى فرونشاندن شورش هاى منطقه خراسان راهى آن دیار شده بود، به سال 193 هجرى قمرى در همان محل جان سپرد و در سناباد طوس، در یکى از اطاق هاى تحتانى کاخ فرماندار طوس، «حمید بن قحطبه طائى» دفن شد. در پى مرگ هارون، کشمکش میان دو پسر او، «امین» و «مأمون» درگرفت. اولى در بغداد به قدرت رسید و دومى در مرو بر تخت نشست.

آتش اختلاف در میان این دو برادر، پنج سال شعله ور بود، تا آنکه سپاه مأمون به بغداد حمله برد و «امین» در سال 198 هجرى به دست آنان کشته شد. بدین سان حکومت سرتاسرى به دست مأمون افتاد، ولیکن علویان و سادات که از بیدادگرى هاى هارون به تنگ آمده و از حکومت پسران او نیز ناراضى بودند، در نواحى عراق، حجاز و یمن سر به شورش برداشتند. آنان مى خواستند که حکومت به دست خاندان ال محمد علیهم السلام اداره شود.

مأمون براى آنکه بتواند شورش هاى آنان را فرونشاند و در میان جمعیت فراوان شیعه جایگاهى پیدا کند، بر آن شد که مهتر آنان حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام را به خراسان دعوت و با استقرار آن حضرت در دربار خود، چنین وانمود کند که حکومت او مورد تأیید امام علیه السلام است، از این رو، دعوت نامه هاى متعددى به آن حضرت فرستاد، ولى هربار با پاسخ منفى مواجه مى شد، تا اینکه دعوت ها جاى خود را به تهدید داد و امام رضا علیه السلام دانست که مأمون دست از این کار بر نخواهد داشت، لذا براى جلوگیرى از خون ریزى و پایمال شدن خون شیعیانش، به سال 200 هجرى راه خراسان را در پیش گرفت.

آن حضرت پیش از خروج از مدینه، به حرم جدّش رسول الله صلى الله علیه و اله شرفیاب گشت تا با حضرتش وداع گوید. چندین بار وداع گفت، و در هر مرتبه به طرف قبر مطهر بر مى گشت و صدایش را به گریه بلند مى نمود. آنگاه فرزندش جواد علیه السلام را در کنار خویش گرفت و به مسجد درآورد و حضرتش را به دیواره مطهر حرم رسول الله صلى الله علیه و اله چسباند و در پناه آن حضرت قرارش داد. سپس تمام نمایندگان و وکیلان خود را فرمود که از حضرت جواد علیه السلام فرمان برند و از مخالفت با حضرتش بپرهیزند و اصحاب مورد اعتماد خود را آگاه نمود که آن حضرت جانشین وى مى باشد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره زندگانی امام رضا

تحقیق درباره زندگینامه سیاسی امام خمینی

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درباره زندگینامه سیاسی امام خمینی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 70

 

مقدمه

طرح زندگی سیاسی امام خمینی (قدس سره‌الشریف) به نحوی که معطوف به جهات نظری و عملی مواضع تاریخ ایشان باشد مبتنی بر سه عامل اساسی است:

1ـ معقول یا حکمت اسلامی (عرفان، کلام فلسفه)

2ـ منقول یا علوم شریعت (تفسیر، فقه، حدیث و اخلاق نقلی)

3ـ عمل اجتماعی و سیاسی

در خصوص جهات حکمی تفکر امام باید به همین قدر بسنده کرد که بزرگوار حتی جزئی‌ترین مسائل علمی را همواره با نگرش عمیق و وسیع عرفانی می‌نگریست و با بیانی محکم که از کلام و فلسفه اسلامی مایه می‌گرفت امور جزئی و کلی را تبیین می‌کرد. اصل ولایت فقیه که جوهر تفکر سیاسی امام بود در بدایت و نهایت خود محاط در عرفان بود و به ولایت مطلقة الهی بر انسان و جهان هستی معطوف می‌گشت؛ ولی در شرح و بسط خود به قلمرو و کلام و فقه وارد می‌شد و در عمل سیاسی و انقلابی تجلی می‌یافت.

لذا بیانات عرفانی و تدقیقات ذوقی ایشان که از سنین جوانی (25 سالگی) شکوفایی و کمال خود را اشکار ساخته بود، تا آخر عمر پربرکت آن بزرگوار همچنان منحصر به فرد باقی ماند و کسی را توان همنوایی و حتی تقلید صوری از تبیین‌های عرفانی امام نبود.

اهمیت این نکته از آنکه آشکار می‌شود که امام را حل و اصل همواره در جهت ارجاع مسائل فقه اصغر به فقه اکبر، که عرفان و کلام است، کوشش داشت و همین دقیقه ایشان را از سایر فقهای معاصر و سلف خود ممتاز می‌کرد، آنها که هرگز جامعیت نظر حضرت امام و وسعت تلقی ایشان از «فقه» را درک نمی‌کردند و صرفا به ظواهر فقه (فقه اصغر) مشغول بودند و از غور در باطن کلامی و عرفانی آن (فقه اکبر) غافل بوده و یا عجز داشتند، گمان می‌کردند که مبنای فقهی اصل ولایت فقیه ـ چندان واضح و متقن نیست؛ در حالی که امام در رساله‌های آداب‌الصلوه و اسرارالصلوه خود، حتی تشریح ظاهری وضو را نیز با رجوع به باطن و حقیقت عرفانی آن ممکن می‌دانست و آنچه را که در بین اهل ظاهر رایج است، کاشف از واقعیت دینی احکام نمی‌شمرد.

زندگی امام مبین این واقعیت است که سکوت و فریاد، صبر و خشم، نرمی و خشونت، امر به معروف و نهی از منکر و تولی و تبرای او تنها برای رضای خدا بود و لاغیر و با مجاهدت و هدایت حضرت حق تعالی بود که در زندگی سیاسی هفتاد ساله خویش از مواضع اصولی خود هیچگاه عدول نکرد و از هیچکس و هیچ قدرتی نهراسید و گذشت روزها و سالها، حقانیت و درستی نظر آن حکیم را بارها و بارها به اثبات رساند.

از طرف دیگر، مطالعات و تحقیقات و از همه مهمتر مشهدات و تجربیات مستقیم امام از جنبشهای اسلامی سده اخیر در منطقه و خصوصاً ایران و عراق، گنجینة گرانبهایی از خاطرات تلخ و شیرین برای ایشان فراهم کرد که معد تصمیمات حساس تاریخی در عرصه سیاست بود.

آشنایی، تماس و مراوده با بسیاری از مراجع تقلید، علما و روحانیون انقلابی و مبارز و نیز مطالعه و پیگیری سیاستها و برنامه‌های استعماری رژیم پهلوی، سبب گردید تا از یک سو به نقاط قوت و شعف رهبری سیاسی مردم و بالاخص روحانیت آشنا شود و از سوی دیگر اهداف شوم استکبار و شیوه‌های مختلف عملکرد آن را در ابعاد وسیع وابستگی رژیم پهلوی به اجمال و تفصیل دریابد. همین عوامل است که به زندگی سیاسی آن رهبر انقلابی امتیاز ویژه‌ای بخشیده و روش و منش وی را منحصر به فرد ساخته است.

آنچه موضوع تحقیق حاضر قرار گرفته تنها وجه اخیر است که به قدر امکانات و اطلاعات موجود و قابل دسترس تنظیم و تدوین گردیده است ولی بحث از وجوه معقول و منقول تفکر سیاسی حضرت امام را به اساتید فن و صاحبنظران واگذار می‌کنیم.

تدوین زندگینامه سیاسی امام مشکلات زیادی برای ما دارد که اهم آن گذشته از تحویل و تأویل مواضع عملی به اصول و مبانی نظری معقول و منقول اسلامی، اطلاعات بسیار نایاب و اندک پیرامون زندگی سیاسی امام است. منبع اصلی اطلاعات ما در این نوشتار، سخنان و نوشته‌های ایشان است؛ زیرا خاطرات منتشر شده نزدیکان، دوستان و شاگردان اما بیشتر مربوط به احوال شخصی، رفتار خانوادگی و جهات معنوی امام می‌شود تا زندگی سیاسی ایشان.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره زندگینامه سیاسی امام خمینی

تحقیق درباره امام موسى بن جعفر

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درباره امام موسى بن جعفر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 29

 

بسم الله الرحمن الرحیم

پیشواى هفتم حضرت امام موسى بن جعفر(ع)

آن هنگام در غروبگهان که سر شاخه‏هاى سرفراز نخل به نوازش نسیم،سر بن گوش یکدیگر مى‏نهند،نشید حماسه‏ى آرام زندگانى تو را نجوا مى‏کنند...و پیام بیدادها که بر تو رفته است، با نسیم پیام آور،مى‏گزارند...

آن هنگام در بهاران که بغض مغموم و گرفته‏ى آسمان،مى‏ترکد و رگبار سرشک ابر،سرازیر مى‏شود،این اشک اندوه پیروان ستم کشیده‏ى توست که به پهناى گونه‏ى تاریخ بر تو گریسته‏اند...آه اى امام راستین و بزرگ!

پرده‏هاى ستبر سرشک،ما را از دیدن حماسه‏ى مقاومت و پایدارى و سر انجام جانسپارى تو در راه حق،باز نخواهد داشت و اگر بر تو مى‏گرییم،ایستاده مى‏گرییم تا ایستادگى تو را سپاس گفته و هم تاریخ و هستى،پیش پاى مقاوم تو،به احترام برخاسته باشیم.

پاکترین درود،از زیباترین و شجاعترین جایگاه دلمان بر تو باد...هماره تا هر گاه...روستاى ابواء (1) ، آنروز صبح (2) گویى دیگر گونه مى‏نمود،پرتو آفتاب نخل‏هاى سر بلند را تا کمر طلایى کرده و سایه‏هاى دراز روى بامهاى گلى روستا،انداخته بود...

صداى شتران و صداى گوسفندانى که پیشاپیش چوپانان،آماده‏ى رفتن به صحرا بودند،بذر نشاط صبحگاهى را در دل مى‏کاشت و گوش را از آواى زندگى مى‏انباشت...

کنار روستا و روى غدیر و برکه‏اى که زنان از زلال آرام آن،آب بر مى‏داشتند،اینک نسیم نوازشگر از گذار آرام خود موج مى‏افکند،و چند پرستو،شتابناک و پر نشاط،از روى آن به اینسوى و آنسوى مى‏پریدند و هر از چند گاه،سینه‏ى سرخ خویش را که گویى از هرم گرماى سجیل عام الفیل (3) ،هنوز داغ بود،به آب مى‏زدند...کمى آنسوتر،تک نخلى،چتر سبز و بلند خود را بر گورى افشانده بود و زنى در آن صبحگاه،بر آن خم شده و با حرمت و حشمت‏بوسه بر خاک آن مى‏زد و آرام آرام مى‏گریست...و زیر لب چیزهایى مى‏گفت.از کلام او،آنچه نسیم با خود مى‏آورد،گویى این کلمات و جملات شنیده مى‏شد:

-درود بر تو،آمنه!اى مادر گرامى پیامبر...خدا تو را-که چنان دور از زادگاه خویش،فرو مردى-،با رحمت‏خود همراه کناد...اینک،من،حمیده،عروس توام،کودکى از سلاله‏ى فرزند تو را در شکم دارم و با دردى که از شامگاه دوشینه مى‏کشم،گمان مى‏برم که هم امروز،این کودک خجسته را،در این روستا،و در کنار گور تو به دنیا آورم...

آه،اى بانوى بزرگ خفته در خاک،شوهرم به من فرموده است که این فرزند من،هفتمین، جانشین فرزندت پیامبر،خواهد بود...

بانوى من!از خداوند بخواهید که فرزندم را سالم به دنیا آورم...آفتاب صبح،از سر شاخه‏هاى تنها نخل روییده بر آن گور،پائین آمده و بر خاک افتاده بود...

حمیده،سنگین و محتشم برخاست،دنباله‏ى تن پوش خود را که از خاک گور،غبار آلود شده بود،تکانید،یک دستش را روى شکم گذارد و به گونه‏یى که زنان باردار راه مى‏پیمایند،سنگین و با احتیاط و آرام به روستا شتافت...

ساعتى بعد،هنگامى که آفتاب،بر بلند آسمان ایستاده بود و کبوتران روستا،در چشمه‏ى نور آن،در آسمان شفاف ابواء،بال و پر مى‏شستند،صداى هلهله‏اى شادمانه از روستا به فضا برخاست...و خیال من از کنار برکه،مى‏دید که برخى زنان،از کوچه‏هاى روستا،شتابناک و شادمانه،به اینسوى و آنسوى مى‏دویدند...

آه،آنک،دو زن،با همان شتاب به کنار برکه مى‏آیند با ظرفهاى سفالین بزرگ،تا آب بردارند...

خیال من گوش مى‏خواباند تا از خبر تازه،آگاه شود:-...خواهر،مى‏گویند،امام صادق (ع) پس از آگاهى از ولادت کودکشان فرموده‏اند:

«پیشواى بعد از من،و بهترین آفریده‏ى خداوند ولادت یافت... (4) »

-آیا نفهمیدى که نامش را چه گذارده‏اند؟

-فکر مى‏کنم،حتى پیش از ولادت،او را«موسى‏»نام نهاده بوده‏اند.

چشم خیال من،بى اختیار،فرا سوى برکه،در صحرا به چوپانى افتاد که بى خبر از آنچه در این روستا.رخ داده است گوسفندان را با عصاى چوپانى خویش،به پیش مى‏راند...

و یک لحظه،خیالم گمان برد که چوپانک،موسى است و آنجا صحراى سینا و از خیال گذشت: این موساى تازه مولود،مگر در مقابله با کدام فرعون زمان،به دنیا آمده است...؟!

امام و حکومت عباسیان

امام موسى بن جعفر الکاظم (ع) 4 ساله بودند که بساط حکومت جابرانه‏ى امویان بر چیده شد.

سیاست عرب زدگى امویان،چپاول و زور و ستم،روش‏هاى ضد ایرانى حکومتشان،مردم و بویژه ایرانیان را که خواستار تجدید حکومت داد خواهانه‏ى اسلام راستین،بویژه در ایام خلافت کوتاه حضرت على (ع) بودند،بر ضد امویان بر انگیخت و در این میانه کارگزاران سیاسى وقت،ازین گرایش مردم،خاصه ایرانیان به آل على (ع) و حکومت على وار،سوء استفاده کردند و به اسم رساندن حق به حقدار،امویان را به کمک ابو مسلم خراسانى بر انداختند اما به جاى امام ششم جعفر بن محمد الصادق (ع) ابو العباس سفاح عباسى را بر مسند خلافت و در واقع بر اریکه‏ى سلطنت نشانیدند. (5) و بدینگونه،یک سلسله‏ى تازه‏ى پادشاهى اما در لباس خلافت و جانشینى پیامبر در 132 هجرى قمرى روى کار آمد که نه تنها در ستم و دورویى و بى دینى،هیچ از امویان کم نداشتند بلکه در بسیارى از این جهات،از آنان نیز پیش افتادند.

با این تفاوت که اگر امویان دیر نپاییدند،اینان تا 656 هجرى قمرى یعنى 524 سال در بغداد، بر همین روال،بر مردم،خلافت که نه،سلطنت کردند.

بارى،پیشواى هفتم،در دوره‏ى عمر خویش،خلافت ابو العباس سفاح،منصور دوانیقى،هادى، مهدى و هارون را با همه‏ى ستمها و خفقان و فشار آنها،دریافتند.

براى آینه‏ى جان امام،تنها غبار نفس اهریمنى این پلیدان جابر،کافى بود تا زنگار غم گیرد و به تیرگى اندوه نشیند تا چه رسد به اینکه،هر یک از اینان-از منصور تا هارون-ستمهاى بسیار بر پیکر و روح آن عزیز،وارد آوردند و هر چه نکردند،نتوانستند،نه آنکه نخواستند.

ابو العباس سفاح در 136 در گذشت و برادرش منصور دوانیقى بجاى او نشست،او شهر بغداد را بنا کرد و ابو مسلم را کشت و چون خلافتش پا گرفت از کشتن و حبس و زجر فرزندان على و مصادره‏ى اموال آنان لحظه‏اى نیاسود و اغلب بزرگان این خاندان و در راس همه‏ى آنها حضرت امام صادق را از بین برد...

مردى،خونریز و سفاک و مکار و به شدت حسود و بخیل‏و حریص و بیوفا بود،بیوفایى او در مورد ابو مسلم که با یکعمر جان کندن او را به خلافت رسانده بود،در تاریخ ضرب المثل است.

هنگامى که پدر بزرگوار امام کاظم را شهید کرد،آنحضرت 20 ساله بود و تا سى سالگى،امام با حکومت‏خفقان و رعب و بیم منصور،در ستیز بود و مخفیانه،شیعیان خویش را سامان مى‏داد و به امور آنان رسیدگى مى‏فرمود.

منصور در 158 هلاک شد و حکومت‏به پسرش مهدى رسید.سیاست مهدى عباسى،سیاستى مردم فریب و خدعه آمیز بود.

زندانیان سیاسى پدرش را که بیشتر شیعیان امام کاظم بودند،بجز عده‏ى کمى،آزاد کرد و اموال مصادره شده‏ى آنان را،باز پس گردانید.اما همچنان مراقب رفتار آنان مى‏بود و در دل بدیشان سخت دشمنى مى‏ورزید.حتى به شاعرانى که آل على را هجو مى‏کردند،صله‏هاى گزاف مى‏داد،از جمله یکبار به‏«بشار بن برد»،هفتاد هزار درهم و به‏«مروان بن ابى حفص‏»صد هزار درهم داد.

در خرج بیت المال مسلمین و عیش و نوش و شرابخوارگى و زنبارگى،دستى سخت گشاده داشت،در ازدواج پسرش هارون،50 میلیون درهم خرج کرد (6) شهرت امام در زمان مهدى،بالا گرفت و چون ماه تمام،در آسمان فضیلت و تقوا و دانش و رهبرى مى‏درخشید،مردم‏گروها گروه پنهانى بدو روى مى‏آوردند و از آن سر چشمه‏ى فیض ازلى،عطش معنوى خویش را فرو مى‏نشانیدند.

کارگزاران جاسوسى مهدى،این همه را بدو گزارش کردند،بر خلافت‏خویش بیمناک شد، دستور داد تا امام را از مدینه به بغداد آورند و محبوس سازند.

«ابو خالد زباله‏اى‏»نقل مى‏کند:«...در پى این فرمان،مامورینى که به مدینه بدنبال آنحضرت رفته بودند،هنگام بازگشت،در زباله،با آن حضرت به منزل من فرود آمدند.

امام در فرصتى کوتاه،دور از چشم مامورین،به من دستور دادند چیزهایى براى ایشان خریدارى کنم.من سخت غمگین بودم،و بدیشان عرض کردم:از اینکه سوى این سفاک مى‏روید،بر جان شما بیم دارم.فرمودند:مرا از او باکى نیست تو در فلان روز،فلان محل منتظر من باش.

آن گرامى به بغداد رفتند،و من با اضطراب بسیار،روز شمارى مى‏کردم تا روز معهود در رسید،به همان مکان که فرموده بودند شتافتم،و دلم چون سیر و سرکه مى‏جوشید،به کمترین صدایى،از جا مى‏جستم و اسپندوار بر آتش انتظار،مى‏سوختم.کم کم افق خونرنگ مى‏شد و خورشید به زندان شب مى‏افتاد،که ناگهان دیدم از دور شبحى هویدا شد،دلم مى‏خواست پرواز کنم و به سویشان بشتابم،اما بیم داشتم که ایشان نباشند و راز من بر ملا شود.

در جاى ماندم،امام نزدیک شدند،بر قاطرى سوار بودند،تا چشم روشن بین و عزیزشان به من افتاد،فرمودند:ابا خالد،شک مکن،...و ادامه دادند:

بعدها مرا دو باره به بغداد خواهند برد،و آن بار دیگر باز نخواهم گشت.و دریغا که همانگونه شد که آن بزرگ فرموده بود...» (7)

بارى در همین سفر،مهدى چون امام را به بغداد آورد و زندانى کرد،حضرت على بن ابیطالب (ع) را در خواب دید که خطاب به او


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره امام موسى بن جعفر

تحقیق درباره امام صادق

اختصاصی از سورنا فایل تحقیق درباره امام صادق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 33

 

امام صادق از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله:

ان لقتل الحسین حراره فی قلوب‌المومنین لا تبرد ابدا

همانا شهادت حسین آتش عشقی در دل مومنان شعله‌ور ساخت که هیچگاه سرد و خاموش نگردد.

(مستدرک وسائل ج 2 ص 217)

مناجات الشاهدین

خدایا!

به سوی تو رو می‌آورم و به ربوبیت تو گواهی می‌دهم.

اعتراف می‌کنم که تو تربیت کننده و پرونده من هستی و بازگشتم به سوی توست.

مرا با نعمتت آغاز فرمودی قبل از این که چیز قابل ذکری باشم.

پروردگارا!

نامهایت مقدس و نعماتت بس عظیم و بیکران است.

بارالها!

کدام یک از نعمتهایت را می‌توانم شماره کنم و کدام یک از عطاهایت را می‌توانم شکر گویم؟

خدایا! این نعمتها از حوصله آمارگران افزون است و از گنجایش ضبط حافظه‌ها بیرون.

بارالها!

آنچه خیر است برای ما امضا فرما و ما را در شمار نیکان قرار ده.

پروردگارا!

با کرامت برای ما پاداش عظیم, اندوخته نیکو و آسایش دائم مقرر فرما و گناهان ما را ببخش و ما را با هلاک‌شوندگان, هلاک مکن و رافت و رحمتت را از ما بازمگردان, ای مهربانترین مهربانان!

خداوندا!

به ما توفیق و توانایی عنایت فرما و تضرع ما را بپذیر, ای بهترین کسی که خواهش خواهنده را با عطا پاسخ می‌دهی و ای مهربانترین کسی که به تو پناه جویند.

از مناجات سیدالشهدا امام حسین(ع) در بیابان عرفات

الا ... ای محرم!

الا ... ای محرم!

تو آن خشم خونین خلق خدایی

که از حنجر سرخ و پاک شهیدان برون زد

تو بغض گلوی تمام ستمدیدگان جهانی

که در کربلا, نیمروزی به یکباره ترکید

تو خون دل و دیده روزگاری

که با خنجر کینه‌توز ستم, بر زمین ریخت

تو خون خدایی که با خاک آمیخت

تو شبرنگ سرخی که در سال‌های سیاهی درخشید.

الا ... ای محرم

تو خشم گره خورده سالیانی,

تو آتشفشانی

تو بر ظلم دشمن گواهی

تو بر شور ایمان پاکان, نشانی

تو هفتاد آیه

تو هفتاد سوره

تو هفتاد رمز حیاتی

تو پیغام فریاد سرخ زمانی

تو, موجی ز دریای عصیان و خشمی

که افتان و خیزان

رسیده است بر ساحل روزگاران

الا ... ای محرم

تو فجری, تو نصری

تو رعدی, تو برقی, تو طوفان طفی

تویی غرش تندر کوهساران

الا ... ای محرم

تو یادآور عشق و خون و حماسه

تو دانشگه بی‌نظیر جهاد و شهادت

تویی مظهر ثار و ایثار یاران

الا ... ای محرم

به هنگام و هنگامه هجرت کاروان شهیدان

تو آن ره‌بان روانبخش و مهمان‌نوازی

که در پای رهپوی آزادگان,

لاله ارغوان می‌فشانی

الا ... ای محرم

به چشم و دل قهرمانان و آزادمردان

که همواره بر ضد بیداد, قامت کشیدند

و در صفحه سرخ تاریخ,

زیباترین نقش جاوید را آفریدند

تو. آن آشنای کهن یاد و دشمن ستیزی

که همواره دریادشانی


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره امام صادق